بحرانی جهانی عمیق تر از بحران مالی سال ۲۰۰۸
امیر کرمانی، دانشیار اقتصاد دانشگاه برکلی-کالیفرنیا متن زیر را در کانال تلگرامی خود amirrkermani@ منتشر کرده است:
متاسفانه به نظر می رسد که در بین بسیاری از سیاستگذاران هنوز فهم صحیحی از ابعاد جهانی و کشوری بحران کرونا وجود ندارد.
این در حالی است که:
بازار سهام آمریکا سریعترین سقوط خود را در طی صد سال اخیر تجربه کرده است و تمامی افزایش سهام ها از ابتدای ریاست ترامپ از بین رفت.
فدرال رزرو آمریکا نه تنها از تمامی ابزارهایی که در بین بازه ی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ و به تدریج استفاده کرد به یکباره استفاده کرده بلکه به احتمال زیاد به زودی شروع به خرید اوراق شرکتی میکند. ولی بر خلاف دوره بحران مالی هیچ یک از این ابزارها در جلوگیری از سقوط شدید بازار سهام موثر واقع نشده است.
اولین پکیج سیاستهای مالی آمریکا که گفتگوها بر سر آن در حال نهایی شدن است در حدود دو تریلیون دلار است. این مقدار بیش از دو برابر کل سیاست های مالی است که در طول بحران مالی ۲۰۰۸ اتخاذ شد.
بر اساس برخی تخمین های اولیه در آمریکا تنها در هفتهی گذشته بین دو و نیم تا سه میلیون نفر شغل خود را از دست دادند و پیش بینی میشود که نرخ بیکاری حداقل به پانزده درصد برسد. برخی تخمینها تا سی درصد بیکاری را پیشبینی میکند.
وضعیت مالی دولت آمریکا چه از لحاظ انباشت بدهی ها و چه از لحاظ کسری بودجهی قبل از ورود به بحران به مراتب بدتر از بحران مالی ۲۰۰۸ است.
تک تک سیاستگذاران فعلی آمریکا به مراتب ضعیف تر از سیاستگذاران دوره بحران مالی هستند. چه در سطح ریاست جمهوری، چه وزیر خزانه و از همه مهتر در سطح ریاست فدرال رزرو.
تخمین ها حکایت از کاهش ۶۰ تا ۹۰ درصدی بسیاری از بخش های خدماتی در فصل پیش رو دارد و ورشکستگی و یا بیل اوت بخش عمده شرکت های هواپیمایی و هتل ها اجتناب ناپذیر است. همچنین به دلیل حضور بیشتر قشر آسیب پذیر در بخش خدمات فشار این بحران بر اقشار ضعیف و فاقد بیمه درمانی بسیار بیشتر است.
ترکیب نابرابری و عدم وجود نظام درمانی همه گیر با ویروس کرونا آمریکا را مستعد بروز بحرانهای اجتماعی کرده است.
نوع سیاستهای پیشگیرانهی مرتبط با کاهش تعاملات اجتماعی بخش زیادی از نیروی کار را از بازار کار خارج میکند و در نتیجه مستقل از سیاستهای پولی و مالی بخشی زیادی از افت تولید اجتناب ناپذیر است.
کاهش شدید قیمت نفت هم مزید بر علت شده و بخش عمده ی شرکت های تولید کننده نفت شیل را در آستانه ورشکستگی قرار داده است. تمامی این اتفاقات در کشوری می افتد که بیشترین توان را در اعمال سیاستهای پولی و مالی دارد.
وضعیت کشورهای اروپایی هم علی رغم اتخاذ تدابیر مشابه بسیار بد است.
بسیاری از کشورهای اروپایی حتی قبل از این بحران هم همچنان با مشکلات ناشی از بحران مالی ۲۰۰۸ در حال دست و پنجه نرم کردن بودند.
با شیوع ویروس در کشورهای در حال توسعه این وضعیت ابعاد شدیدتری پیدا میکند.
در مجموع به نظر می رسد که کل اقتصاد جهانی با یکی از بزرگترین بحران های صد سال اخیر مواجه است.
در چنین شرایطی فهم صحیح از ابعاد جهانی و کشوری چنین بحرانی و بازگشت عقلانیت به نظام تصمیم گیری کشور اولین قدم برای کاهش این بحران است. عقلانیتی که حداقل بروز آن می توانست استفاده از فرصت طلایی تعطیلات نوروز و تصمیم قاطع برای کاهش سفرها و تعاملات نوروزی باشد. فرصتی که متاسفانه به هدر رفت و اکنون با بحران افزایش کرونا پس از تعطیلات نوروز مواجه خواهیم بود.
در طول تاریخ بحران ها مهمترین نقاط صعود و یا افول تمدن ها بوده اند.
بازگشت عقلانیت و اتخاذ سیاست های مناسب داخلی و بین المللی می تواند فرصت مناسبی را برای رشد بلند مدت کشور فراهم کند و عدم بازگشت عقلانیت ما را به نقطه بدون بازگشت میبرد. @QasdWay
امیر کرمانی، دانشیار اقتصاد دانشگاه برکلی-کالیفرنیا متن زیر را در کانال تلگرامی خود amirrkermani@ منتشر کرده است:
متاسفانه به نظر می رسد که در بین بسیاری از سیاستگذاران هنوز فهم صحیحی از ابعاد جهانی و کشوری بحران کرونا وجود ندارد.
این در حالی است که:
بازار سهام آمریکا سریعترین سقوط خود را در طی صد سال اخیر تجربه کرده است و تمامی افزایش سهام ها از ابتدای ریاست ترامپ از بین رفت.
فدرال رزرو آمریکا نه تنها از تمامی ابزارهایی که در بین بازه ی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ و به تدریج استفاده کرد به یکباره استفاده کرده بلکه به احتمال زیاد به زودی شروع به خرید اوراق شرکتی میکند. ولی بر خلاف دوره بحران مالی هیچ یک از این ابزارها در جلوگیری از سقوط شدید بازار سهام موثر واقع نشده است.
اولین پکیج سیاستهای مالی آمریکا که گفتگوها بر سر آن در حال نهایی شدن است در حدود دو تریلیون دلار است. این مقدار بیش از دو برابر کل سیاست های مالی است که در طول بحران مالی ۲۰۰۸ اتخاذ شد.
بر اساس برخی تخمین های اولیه در آمریکا تنها در هفتهی گذشته بین دو و نیم تا سه میلیون نفر شغل خود را از دست دادند و پیش بینی میشود که نرخ بیکاری حداقل به پانزده درصد برسد. برخی تخمینها تا سی درصد بیکاری را پیشبینی میکند.
وضعیت مالی دولت آمریکا چه از لحاظ انباشت بدهی ها و چه از لحاظ کسری بودجهی قبل از ورود به بحران به مراتب بدتر از بحران مالی ۲۰۰۸ است.
تک تک سیاستگذاران فعلی آمریکا به مراتب ضعیف تر از سیاستگذاران دوره بحران مالی هستند. چه در سطح ریاست جمهوری، چه وزیر خزانه و از همه مهتر در سطح ریاست فدرال رزرو.
تخمین ها حکایت از کاهش ۶۰ تا ۹۰ درصدی بسیاری از بخش های خدماتی در فصل پیش رو دارد و ورشکستگی و یا بیل اوت بخش عمده شرکت های هواپیمایی و هتل ها اجتناب ناپذیر است. همچنین به دلیل حضور بیشتر قشر آسیب پذیر در بخش خدمات فشار این بحران بر اقشار ضعیف و فاقد بیمه درمانی بسیار بیشتر است.
ترکیب نابرابری و عدم وجود نظام درمانی همه گیر با ویروس کرونا آمریکا را مستعد بروز بحرانهای اجتماعی کرده است.
نوع سیاستهای پیشگیرانهی مرتبط با کاهش تعاملات اجتماعی بخش زیادی از نیروی کار را از بازار کار خارج میکند و در نتیجه مستقل از سیاستهای پولی و مالی بخشی زیادی از افت تولید اجتناب ناپذیر است.
کاهش شدید قیمت نفت هم مزید بر علت شده و بخش عمده ی شرکت های تولید کننده نفت شیل را در آستانه ورشکستگی قرار داده است. تمامی این اتفاقات در کشوری می افتد که بیشترین توان را در اعمال سیاستهای پولی و مالی دارد.
وضعیت کشورهای اروپایی هم علی رغم اتخاذ تدابیر مشابه بسیار بد است.
بسیاری از کشورهای اروپایی حتی قبل از این بحران هم همچنان با مشکلات ناشی از بحران مالی ۲۰۰۸ در حال دست و پنجه نرم کردن بودند.
با شیوع ویروس در کشورهای در حال توسعه این وضعیت ابعاد شدیدتری پیدا میکند.
در مجموع به نظر می رسد که کل اقتصاد جهانی با یکی از بزرگترین بحران های صد سال اخیر مواجه است.
در چنین شرایطی فهم صحیح از ابعاد جهانی و کشوری چنین بحرانی و بازگشت عقلانیت به نظام تصمیم گیری کشور اولین قدم برای کاهش این بحران است. عقلانیتی که حداقل بروز آن می توانست استفاده از فرصت طلایی تعطیلات نوروز و تصمیم قاطع برای کاهش سفرها و تعاملات نوروزی باشد. فرصتی که متاسفانه به هدر رفت و اکنون با بحران افزایش کرونا پس از تعطیلات نوروز مواجه خواهیم بود.
در طول تاریخ بحران ها مهمترین نقاط صعود و یا افول تمدن ها بوده اند.
بازگشت عقلانیت و اتخاذ سیاست های مناسب داخلی و بین المللی می تواند فرصت مناسبی را برای رشد بلند مدت کشور فراهم کند و عدم بازگشت عقلانیت ما را به نقطه بدون بازگشت میبرد. @QasdWay
۱۳:۰۵
دستکاری واقعیت,درباره خشونت خانگی در ایام قرنطینه در ایران / آمار قبل و بعد از قرنطینه تغییری نکرده است
حبیب الله مسعودی فرید معاون امور اجتماعی سازمان بهریستی با اشاره به ارسال پیامک سازمان بهزیستی مبنی برگزارش خشونت خانگی(کودک آزاری، همسرآزاری و...)به سامانه ۱۲۳ اورژانس اجتماعی گفته است: تاکنون عمده تماسها در خصوص چگونگی فعالیت این خطوط بوده و با افزایش خشونت مواجه نبودیم و طبق آمارهای ما خشونت خانگی نسبت به گذشته یعنی قبل از ایام کرونا و قرنطینه خانگی تفاوت معناداری نداشته است.
نکته قابل توجه مربوط به صحبتهای این مقام سازمان بهزیستی آنجایی است که معاونت امور زنان مدعی شده بود خشونت خانگی دراین ایام خانه نشینی اجباری افزایش معناداری داشته،صحبتی که خوراکی شد برای جریان فمینیست تا موج هراس افکنی گستردهای میان زنان راه بیاندازد.
حال سوال اینجاست وقتی سازمان بهزیستی به عنوان نهاد مرجع، صراحتا صحبت از عدم تفاوت آمار خشونت خانگی قبل و بعد از قرنطینه میکند. چرا سرکار خانم ابتکار مطلع یا غیرمطلع از آمارهای رسمی، اینچنین علاوه بر القای افزایش خشونت خانگی و تحریک زیانبار خانوادهها، خوراک رسانههای فمینیست را هم تامین میکند؟
حبیب الله مسعودی فرید معاون امور اجتماعی سازمان بهریستی با اشاره به ارسال پیامک سازمان بهزیستی مبنی برگزارش خشونت خانگی(کودک آزاری، همسرآزاری و...)به سامانه ۱۲۳ اورژانس اجتماعی گفته است: تاکنون عمده تماسها در خصوص چگونگی فعالیت این خطوط بوده و با افزایش خشونت مواجه نبودیم و طبق آمارهای ما خشونت خانگی نسبت به گذشته یعنی قبل از ایام کرونا و قرنطینه خانگی تفاوت معناداری نداشته است.
نکته قابل توجه مربوط به صحبتهای این مقام سازمان بهزیستی آنجایی است که معاونت امور زنان مدعی شده بود خشونت خانگی دراین ایام خانه نشینی اجباری افزایش معناداری داشته،صحبتی که خوراکی شد برای جریان فمینیست تا موج هراس افکنی گستردهای میان زنان راه بیاندازد.
حال سوال اینجاست وقتی سازمان بهزیستی به عنوان نهاد مرجع، صراحتا صحبت از عدم تفاوت آمار خشونت خانگی قبل و بعد از قرنطینه میکند. چرا سرکار خانم ابتکار مطلع یا غیرمطلع از آمارهای رسمی، اینچنین علاوه بر القای افزایش خشونت خانگی و تحریک زیانبار خانوادهها، خوراک رسانههای فمینیست را هم تامین میکند؟
۹:۲۳
تحولات اجتماعی دوره #کورنا و حیات خانگی
محمدرضا زهرائی دانشجوی دکتری جامعه شناسی _ مسائل اجتماعی
(بخش اول)
با گسترش و تداوم دوره اپیدمی بیماری کورنا، مطالعه تحولات اجتماعی پدیدآمده بر اثر سبک زندگی مبتنی بر مقابله با کرونا ضروریست.
مفاهیم اجتماعی بر اثر تغییرات پدید آمده نیاز به باز تعریف دارند. هسته مرکزی تحولات کرونایی، ناشی از گفتمان، «درخانه میمانیم» است.
در خانه میمانیم؛ اصلی ترین دستورالعمل برای مقابله با کروناست.
در خانه میمانیم؛ یک ایدئولوژیست که همه روابط و مناسبات اجتماعی را حول خود تغییر میدهد.
در خانه میمانیم به دلیل پشتیبانی از ارزش «حفظ حیات»، مناسک دینی را هم تعطیل، تغییر و بازسازی میکند.
حفظ حیات؛ آن نقطه انتهایی مشروعیتزا در شبکه رابطه ای قدرت است. اسلام از آن دسته ادیانی است که حفظ حیات در صدر ارزش های آن در کنار توحید جای دارد.
حال که «در خانه می مانیم» این چنین اهمیتی دارد، مفهوم «حیات خانگی» را برای توضیح روابط و زندگی اجتماعی که حول محور «خانه» شکل میگیرد، صورتبندی میکنم.
حیات خانگی، نحوهای از زندگی اجتماعی است که افراد در محیط خانه و با تاکید بر مرزهایی که مفهوم «خانواده» ایجاد میکند در زمان طولانیتر از گذشته، زندگی میکنند.
آنچه مرزهای این واحدهای اجتماعی را از هم جدا میکند، خانواده است. خانه به تنهایی نمی تواند این واحدها را از هم جدا کند.
خانواده بر اساس مناسبات اقتصادی، عاطفی و خونی با «پیوندهای قوی» میان اعضای آن شکل میگیرد.
حیات خانگی مفهومی است که جمع شدن همه اعضای خانواده در زمان طولانی را برای حفظ امنیت در مقابل بیماری های مسری توضیح میدهد.
آموزش و تحصیل:
آموزش و تحصیل هر چند تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است ولی در دوره کورنا به ناچار حضور در مدرسه و تحمل نظم مدرسه یا دانشگاه یا هر محیط آموزشی فیزیکی، در مکان خاص آموزش و حضوری برچیده میشود.
بنابراین ارتباطات با همسالان و تحمل نظم آموزشی از میان میرود و گونه دیگر مبتنی بر آموزش غیر حضوری یا مبتنی بر فضای مجازی تجربه میشود.
در واقع یک نهاد جامعه پذیری از میان می رود و خانواده یگانه محیط حضوری جامعه پذیری خواهد بود.
با این حال باید بررسی شود که فضای مجازی چگونه میتواند جامعه پذیری حیات خانگی کودکان را سامان دهد؟
در حیات خانگی، مادران نقش معلم و گاه واسط معلم را برای دانش آموز ایفاء میکنند، بنابراین مفهوم «مادری» به معلمی توسعه مییابد، مادرانی که دارای فرزندان بیشتری باشند عملا اغلبِ وقت خود را به آموزش تحصیلی کودکانشان سپری خواهند کرد و براساس آموزش مجازی «زمان» آموزش متغیر و تقریبا در همه طول شبانه روز تداوم مییابد.
مساله محدودیت تعداد وسایل ارتباطی برای همه اعضای خانواده تنظیمات و مقررات دیگری را برای دسترسی ایجاد میکند و مسائل مرتبط با نابرابری درون خانواده را نیازمند بازتعریف میکند.
در موضوع دسترسی به وسایل ارتباطی و فقدان دسترسی برخی خانوادهها و یا فقدان سواد دیجیتال و رسانهای آنها، مساله «نابرابری آموزشی» را بسیار با اهمیت میکند که نیازمند حمایت و مداخله سیاست گذارن اجتماعی است.
" />نویسنده؛ محمدرضا زهرائی (دانشجوی دکتری جامعه شناسی–مسائل اجتماعی)
متن کامل در لینک زیر:
http://fekrat.net/?p=888
کانال فکرت؛ @fekrat_net https://ble.im/ejtemaihome
محمدرضا زهرائی دانشجوی دکتری جامعه شناسی _ مسائل اجتماعی
(بخش اول)
با گسترش و تداوم دوره اپیدمی بیماری کورنا، مطالعه تحولات اجتماعی پدیدآمده بر اثر سبک زندگی مبتنی بر مقابله با کرونا ضروریست.
مفاهیم اجتماعی بر اثر تغییرات پدید آمده نیاز به باز تعریف دارند. هسته مرکزی تحولات کرونایی، ناشی از گفتمان، «درخانه میمانیم» است.
در خانه میمانیم؛ اصلی ترین دستورالعمل برای مقابله با کروناست.
در خانه میمانیم؛ یک ایدئولوژیست که همه روابط و مناسبات اجتماعی را حول خود تغییر میدهد.
در خانه میمانیم به دلیل پشتیبانی از ارزش «حفظ حیات»، مناسک دینی را هم تعطیل، تغییر و بازسازی میکند.
حفظ حیات؛ آن نقطه انتهایی مشروعیتزا در شبکه رابطه ای قدرت است. اسلام از آن دسته ادیانی است که حفظ حیات در صدر ارزش های آن در کنار توحید جای دارد.
حال که «در خانه می مانیم» این چنین اهمیتی دارد، مفهوم «حیات خانگی» را برای توضیح روابط و زندگی اجتماعی که حول محور «خانه» شکل میگیرد، صورتبندی میکنم.
حیات خانگی، نحوهای از زندگی اجتماعی است که افراد در محیط خانه و با تاکید بر مرزهایی که مفهوم «خانواده» ایجاد میکند در زمان طولانیتر از گذشته، زندگی میکنند.
آنچه مرزهای این واحدهای اجتماعی را از هم جدا میکند، خانواده است. خانه به تنهایی نمی تواند این واحدها را از هم جدا کند.
خانواده بر اساس مناسبات اقتصادی، عاطفی و خونی با «پیوندهای قوی» میان اعضای آن شکل میگیرد.
حیات خانگی مفهومی است که جمع شدن همه اعضای خانواده در زمان طولانی را برای حفظ امنیت در مقابل بیماری های مسری توضیح میدهد.
آموزش و تحصیل:
آموزش و تحصیل هر چند تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است ولی در دوره کورنا به ناچار حضور در مدرسه و تحمل نظم مدرسه یا دانشگاه یا هر محیط آموزشی فیزیکی، در مکان خاص آموزش و حضوری برچیده میشود.
بنابراین ارتباطات با همسالان و تحمل نظم آموزشی از میان میرود و گونه دیگر مبتنی بر آموزش غیر حضوری یا مبتنی بر فضای مجازی تجربه میشود.
در واقع یک نهاد جامعه پذیری از میان می رود و خانواده یگانه محیط حضوری جامعه پذیری خواهد بود.
با این حال باید بررسی شود که فضای مجازی چگونه میتواند جامعه پذیری حیات خانگی کودکان را سامان دهد؟
در حیات خانگی، مادران نقش معلم و گاه واسط معلم را برای دانش آموز ایفاء میکنند، بنابراین مفهوم «مادری» به معلمی توسعه مییابد، مادرانی که دارای فرزندان بیشتری باشند عملا اغلبِ وقت خود را به آموزش تحصیلی کودکانشان سپری خواهند کرد و براساس آموزش مجازی «زمان» آموزش متغیر و تقریبا در همه طول شبانه روز تداوم مییابد.
مساله محدودیت تعداد وسایل ارتباطی برای همه اعضای خانواده تنظیمات و مقررات دیگری را برای دسترسی ایجاد میکند و مسائل مرتبط با نابرابری درون خانواده را نیازمند بازتعریف میکند.
در موضوع دسترسی به وسایل ارتباطی و فقدان دسترسی برخی خانوادهها و یا فقدان سواد دیجیتال و رسانهای آنها، مساله «نابرابری آموزشی» را بسیار با اهمیت میکند که نیازمند حمایت و مداخله سیاست گذارن اجتماعی است.
" />نویسنده؛ محمدرضا زهرائی (دانشجوی دکتری جامعه شناسی–مسائل اجتماعی)
متن کامل در لینک زیر:
http://fekrat.net/?p=888
کانال فکرت؛ @fekrat_net https://ble.im/ejtemaihome
۱۳:۲۶
بازارسال شده از مسایل اجتماعی ایران
#فراخوانفرصتی نو؛ حضور نخبگان در تصمیم سازی برای آینده کشور
"فراخوان ملی شناخت و تحلیل گفتمان و رفتار جامعه ایرانی در بحران #کرونا "
اطلاعات بیشترhttp://covidchallenge.cogc.ir/
"فراخوان ملی شناخت و تحلیل گفتمان و رفتار جامعه ایرانی در بحران #کرونا "
اطلاعات بیشترhttp://covidchallenge.cogc.ir/
۱۰:۴۲
بازارسال شده از Mojtaba Samadi
Davat (90-08-10)2 (1).pdf
۷.۷۴ مگابایت
️فایل ویژه نامه دعوت 1390- از سیاستگذاری فرهنگی تا مهندسی فرهنگی: گام های نو در دانش فرهنگ و ارتباطات- هدیه روز جهانی ارتباطات
۱۰:۴۲
بازارسال شده از تا انتهای افق
بی خبری از وضعیت زنانِ جهان در ایران
ایران که بودم هربار خبری می شنیدم از فلان کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق زنان، که از وضعیت زنان در ایران اظهار نگرانی کرده!
همیشه کلافه میشدم، چون مطالعاتی داشتم و می دانستم در این موضوع در جهان وضعیت بسیار وخیم است و بهتر این است که برای جوامع خود اظهار نگرانی کنند...
سفرم به فرانسه خیلی دید بازتری به من بخشید، بخصوص که با یادگیری زبان فرانسه امکان مطالعه بیشترم فراهم شد.
چند روز پیش بود که در خانه دوستم صدای آه و ناله و فریاد زن جوان همسایه اعصابم را حسابی به هم ریخت و وقتی از دوستم جویا شدم گفت که این صدای هر روزه است. مرد خانه دائم الخمر است. زن جوان تنهایی کار می کند. هر روز در خانه دعواست. زن می گوید چرا من باید بجای تو کار کنم... و ضرب و شتم و آه و ناله و گریه...در یک خانه کانکسی حدودا 30 متری زندگی می کنند و هر دو هم فرانسوی هستند...تحمل آن صداها انقدر برایم سخت بود که به جاری شدن اشکم انجامید. از صدای مظلومانه ای که می شنیدم و کاری از دستم بر نمی آمد...
بعد از اخبار ایران می شنوم که فلان آقا در مناظره ای از چاره نداشتن برای همسو شدن با جامعه متجدد جهانی و هماهنگ شدن با تمدن آن سخن به میان می آورد!
سایت زیر اخبار و آمار کشته شدن زنان فرانسوی در خشونت های خانگی است. با این عنوان:«بیش از 100 زن هرساله زیر ضربات همسر خود، می میرند.»
این سایت از موسسه آماری اروپا نقل می کند که فرانسه یکی از کشورهای اروپایی است که بیشترین آمار کشته شدن زنان در خانه توسط زوج خود را دارد و بعد آن آلمان و بعد آن انگلستان...
سال گذشته بود که استاد فیلمی از همین داستان خشونت خانگی برایمان نشان داد. حتما لینکش را پیدا می کنم و در کانال قرار می دهم.
برخی در کشورم از جهل و بی خبری زنان و دختران جوان کشورم سوء استفاده می کنند.از ما بپرسید...ما که خارج از ایران را تجربه کرده ایم...بر اساس فیلم ها و سفرهای توریستی فکر نکنید، قضاوت نداشته باشید و اذهان جوانان بی خبر جامعه را به راهی که عاقبتش در غرب کاملا هویدا است منحرف نکنید.
https://fr.euronews.com/2019/09/03/plus-de-100-femmes-meurent-chaque-annee-en-france-sous-les-coups-de-leur-conjoint
در تظاهراتی که زنان فرانسوی در پاریس داشتند برگه هایی شماره گذاری شده در دست داشتند که یعنی صد نفر بعدی ممکن است ما باشیم...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی در فرانسه
@ninfrance
ایران که بودم هربار خبری می شنیدم از فلان کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق زنان، که از وضعیت زنان در ایران اظهار نگرانی کرده!
همیشه کلافه میشدم، چون مطالعاتی داشتم و می دانستم در این موضوع در جهان وضعیت بسیار وخیم است و بهتر این است که برای جوامع خود اظهار نگرانی کنند...
سفرم به فرانسه خیلی دید بازتری به من بخشید، بخصوص که با یادگیری زبان فرانسه امکان مطالعه بیشترم فراهم شد.
چند روز پیش بود که در خانه دوستم صدای آه و ناله و فریاد زن جوان همسایه اعصابم را حسابی به هم ریخت و وقتی از دوستم جویا شدم گفت که این صدای هر روزه است. مرد خانه دائم الخمر است. زن جوان تنهایی کار می کند. هر روز در خانه دعواست. زن می گوید چرا من باید بجای تو کار کنم... و ضرب و شتم و آه و ناله و گریه...در یک خانه کانکسی حدودا 30 متری زندگی می کنند و هر دو هم فرانسوی هستند...تحمل آن صداها انقدر برایم سخت بود که به جاری شدن اشکم انجامید. از صدای مظلومانه ای که می شنیدم و کاری از دستم بر نمی آمد...
بعد از اخبار ایران می شنوم که فلان آقا در مناظره ای از چاره نداشتن برای همسو شدن با جامعه متجدد جهانی و هماهنگ شدن با تمدن آن سخن به میان می آورد!
سایت زیر اخبار و آمار کشته شدن زنان فرانسوی در خشونت های خانگی است. با این عنوان:«بیش از 100 زن هرساله زیر ضربات همسر خود، می میرند.»
این سایت از موسسه آماری اروپا نقل می کند که فرانسه یکی از کشورهای اروپایی است که بیشترین آمار کشته شدن زنان در خانه توسط زوج خود را دارد و بعد آن آلمان و بعد آن انگلستان...
سال گذشته بود که استاد فیلمی از همین داستان خشونت خانگی برایمان نشان داد. حتما لینکش را پیدا می کنم و در کانال قرار می دهم.
برخی در کشورم از جهل و بی خبری زنان و دختران جوان کشورم سوء استفاده می کنند.از ما بپرسید...ما که خارج از ایران را تجربه کرده ایم...بر اساس فیلم ها و سفرهای توریستی فکر نکنید، قضاوت نداشته باشید و اذهان جوانان بی خبر جامعه را به راهی که عاقبتش در غرب کاملا هویدا است منحرف نکنید.
https://fr.euronews.com/2019/09/03/plus-de-100-femmes-meurent-chaque-annee-en-france-sous-les-coups-de-leur-conjoint
در تظاهراتی که زنان فرانسوی در پاریس داشتند برگه هایی شماره گذاری شده در دست داشتند که یعنی صد نفر بعدی ممکن است ما باشیم...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی در فرانسه
@ninfrance
۱۴:۵۷
بیست روایت اقتصادی هر کدام یک قاعده فقهی هستند که بر صدها مساله تاثیرگذار است
عبدالحسین خسروپناه
اولاً اینکه بگوییم اقتصاد دنیا بر عقلا بنا شده که ظاهراً مقصودشان سیره عقلاست، سخن دقیقی نیست، گمان رفته تنها یک سیره عقلا وجود دارد؛ حداقل ایشان اقتصاد سوسیالیستی و کاپیستالیستی را قبول دارد یا نه؟ کدام سیره عقلاست؟ این نشان میدهد سیره عقلا در امور اجتماعی یکسان نیست، عقلانیتها هم متصف به ایدئولوژیهای مختلف هستند.
حتی نظریههای تجربی مبتنی بر عقلانیتهاست. مثلاً مگر یک نظریه شخصیت داریم؟ در باب شخصیت از سوی مازلو، فروید و... نظرات مختلفی وجود دارد. کدام سیره عقلاست؟ کدام مبتنی بر تجربه است؟ معلوم میشود تجربه عریان در اختیار محقق قرار نمیگیرد. توأم با تفسیر خاصی است که پذیرفتهاند. پس امروزه عقلا بما هم عقلا در مسائل سیاسی و اجتماعی رخت بربسته. اینکه در گذشته بوده هم محل بحث است.
ثانیاً اسلام در جاهایی تابع سیره عقلاست اما این هم محل بحث است. این سیره در صورتی که ردی نباشد حجیت دارد. بعد هم سیره یکی از حجج است. شارع یک وقتی تأیید میکند. خیلی وقتها هم رد میکند. جایی هم نظر جدیدی میدهد. مثلاً در مالکیت شهید صدر خیلی دقیق بحث کرده. هم مالکیت خصوصی را در حدودی قبول دارد هم عمومی و هم دولتی یا امامتی. مالکیت انفال، اراضی موات و... مال امام است. فیء یا زمینهایی که مال کافران بوده و در جنگ دست مسلمانان رسیده در اینجا مطرح است. سوسیالیستها مالکیت امامتی را قبول ندارند؛ چون امام را قبول ندارند. مالکیت دولتی را قبول میکنند.
مثلاً نظر اسلام در مورد آزادی اقتصادی متفاوت است. واقعاً اهداف آزادی اسلام با لیبرالیستها و سوسیالیستها یکی است؟ مکتب اقتصاد یعنی اصول و اهداف. هدف اقتصاد اسلامی با آن اقتصادها یکی است؟ قطعاً متفاوت است. همین حرمت کنز و ربا و... بر مکتب اقتصاد تأثیر میگذارد.
نکته سوم اینکه اشاره کردند به کتاب مکاسب شیخ. استاد علوی بروجردی قطعاً حضور ذهن دارند که کتاب مرحوم شیخ سه بخش است. در همین مکاسب وقتی بحث میکند، عقلانیت سرمایهداری را قبول دارد؟ شیخ در همین مکاسب خیلی مواقع حتی سیره متشرعه را قبول نمیکند چه برسد به عقلا! میگوید گرفتار تسامح و تساهل هستند. عقلانیت سرمایهداری، حرمت معاملات آلات لهو و بحثهای مختلفی که شیخ آورده را قبول دارد؟ تلقی کتب سرمایهداری از آزادی هم فرق میکند؛ این هم عقلانیت است اما عقلانیت مبتنی بر لیبرالیسم.
اینکه گفتند 20 روایت داریم، بله، گاهی بیست روایت است، اما این بیست تا، بیست قاعده فقهی است؛ گاهی خیلی روایت را تنزل میدهیم، المومنون عند شروطهم قاعده است و بر صدها مسئله میتواند تأثیرگذار باشد، قاعده ید، قاعده معاوضه، قاعده مبادله و...
نکته چهارم اینکه علم اقتصادی یک علم نیست. امرزه علوم اقتصادی داریم. یک بحث، فلسفه اقتصاد است که مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی و... است. مبنای اقتصاد سرمایهداری نومینالیسم است. نمیتوانید آن را بدون نومینالیسم بپذیرید. پذیرش آن یعنی نفی کلیات. بحث فلسفی دقیقی در اقتصاد دارد. بحث دیگر حقوق اقتصادی و بایدها و نبایدها در اقتصاد است، با این نگاه، کل مکاسب را کنار بگذارید؛ بحث دیگر مکتب اقتصاد است که اصول حاکم بر رفتار اقتصادی است. آزادی مشروط در اقتصاد اسلامی معنا دارد که شیخ هم گفته. مالکیت سه گانه، نه دوگانه یا یک گانه. عدالت اقتصادی تعریفش تفاوت است و... .
حالا یک بخش، بخش تجربی اقتصادی است که روابطی را در نظر میگیرد که در جای خودش هم برخی قبول دارند. مگر شهید صدر میخواهد کل اقتصاد را نقلی کند؟ بحث علوم انسانی اسلامی را درست ببینیم. قیاس اقتصاد با فیزیک و شیمی خیلی قیاس مع الفارقی است. ایشان رسالت پیغمبر را محدود میکند به اخلاق. این همه احکام جهاد و قضا و حدود و امر به معروف و.. چه؟ در این زمینهها صدها کتاب نوشته شده. با یک مصاحبه عرفی نمیتوان اینها را نقد کرد./رسا/
@namehayehawzavi
عبدالحسین خسروپناه
اولاً اینکه بگوییم اقتصاد دنیا بر عقلا بنا شده که ظاهراً مقصودشان سیره عقلاست، سخن دقیقی نیست، گمان رفته تنها یک سیره عقلا وجود دارد؛ حداقل ایشان اقتصاد سوسیالیستی و کاپیستالیستی را قبول دارد یا نه؟ کدام سیره عقلاست؟ این نشان میدهد سیره عقلا در امور اجتماعی یکسان نیست، عقلانیتها هم متصف به ایدئولوژیهای مختلف هستند.
حتی نظریههای تجربی مبتنی بر عقلانیتهاست. مثلاً مگر یک نظریه شخصیت داریم؟ در باب شخصیت از سوی مازلو، فروید و... نظرات مختلفی وجود دارد. کدام سیره عقلاست؟ کدام مبتنی بر تجربه است؟ معلوم میشود تجربه عریان در اختیار محقق قرار نمیگیرد. توأم با تفسیر خاصی است که پذیرفتهاند. پس امروزه عقلا بما هم عقلا در مسائل سیاسی و اجتماعی رخت بربسته. اینکه در گذشته بوده هم محل بحث است.
ثانیاً اسلام در جاهایی تابع سیره عقلاست اما این هم محل بحث است. این سیره در صورتی که ردی نباشد حجیت دارد. بعد هم سیره یکی از حجج است. شارع یک وقتی تأیید میکند. خیلی وقتها هم رد میکند. جایی هم نظر جدیدی میدهد. مثلاً در مالکیت شهید صدر خیلی دقیق بحث کرده. هم مالکیت خصوصی را در حدودی قبول دارد هم عمومی و هم دولتی یا امامتی. مالکیت انفال، اراضی موات و... مال امام است. فیء یا زمینهایی که مال کافران بوده و در جنگ دست مسلمانان رسیده در اینجا مطرح است. سوسیالیستها مالکیت امامتی را قبول ندارند؛ چون امام را قبول ندارند. مالکیت دولتی را قبول میکنند.
مثلاً نظر اسلام در مورد آزادی اقتصادی متفاوت است. واقعاً اهداف آزادی اسلام با لیبرالیستها و سوسیالیستها یکی است؟ مکتب اقتصاد یعنی اصول و اهداف. هدف اقتصاد اسلامی با آن اقتصادها یکی است؟ قطعاً متفاوت است. همین حرمت کنز و ربا و... بر مکتب اقتصاد تأثیر میگذارد.
نکته سوم اینکه اشاره کردند به کتاب مکاسب شیخ. استاد علوی بروجردی قطعاً حضور ذهن دارند که کتاب مرحوم شیخ سه بخش است. در همین مکاسب وقتی بحث میکند، عقلانیت سرمایهداری را قبول دارد؟ شیخ در همین مکاسب خیلی مواقع حتی سیره متشرعه را قبول نمیکند چه برسد به عقلا! میگوید گرفتار تسامح و تساهل هستند. عقلانیت سرمایهداری، حرمت معاملات آلات لهو و بحثهای مختلفی که شیخ آورده را قبول دارد؟ تلقی کتب سرمایهداری از آزادی هم فرق میکند؛ این هم عقلانیت است اما عقلانیت مبتنی بر لیبرالیسم.
اینکه گفتند 20 روایت داریم، بله، گاهی بیست روایت است، اما این بیست تا، بیست قاعده فقهی است؛ گاهی خیلی روایت را تنزل میدهیم، المومنون عند شروطهم قاعده است و بر صدها مسئله میتواند تأثیرگذار باشد، قاعده ید، قاعده معاوضه، قاعده مبادله و...
نکته چهارم اینکه علم اقتصادی یک علم نیست. امرزه علوم اقتصادی داریم. یک بحث، فلسفه اقتصاد است که مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی و... است. مبنای اقتصاد سرمایهداری نومینالیسم است. نمیتوانید آن را بدون نومینالیسم بپذیرید. پذیرش آن یعنی نفی کلیات. بحث فلسفی دقیقی در اقتصاد دارد. بحث دیگر حقوق اقتصادی و بایدها و نبایدها در اقتصاد است، با این نگاه، کل مکاسب را کنار بگذارید؛ بحث دیگر مکتب اقتصاد است که اصول حاکم بر رفتار اقتصادی است. آزادی مشروط در اقتصاد اسلامی معنا دارد که شیخ هم گفته. مالکیت سه گانه، نه دوگانه یا یک گانه. عدالت اقتصادی تعریفش تفاوت است و... .
حالا یک بخش، بخش تجربی اقتصادی است که روابطی را در نظر میگیرد که در جای خودش هم برخی قبول دارند. مگر شهید صدر میخواهد کل اقتصاد را نقلی کند؟ بحث علوم انسانی اسلامی را درست ببینیم. قیاس اقتصاد با فیزیک و شیمی خیلی قیاس مع الفارقی است. ایشان رسالت پیغمبر را محدود میکند به اخلاق. این همه احکام جهاد و قضا و حدود و امر به معروف و.. چه؟ در این زمینهها صدها کتاب نوشته شده. با یک مصاحبه عرفی نمیتوان اینها را نقد کرد./رسا/
@namehayehawzavi
۱۴:۵۸
بازارسال شده از فلسفه علوم اجتماعی
چرا این همه دعوا بر سر حجاب؟
اساسا مسالهی پوشش، مسالهی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قویترین عرصهی ارائهی نوع تفکر دربارهی هویت خویش است.
مقولهی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد:
مسالهی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلاننماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت. نحوهی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابهی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده میشود چرا که تلاش میشود تا با پوشانندگی در حوزهی عمومی، دعوا با غلبهی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقولهی پوشش زن، اساسا زنانه نیست.نظریهی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانهها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایهی سرکوب نیز شکل نمیگیرد و آنها را به حوزهی خصوصی و خانواده میراند. لذا زیست جنسی انسان حوزهمند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریهی حجاب، با نوعی از نظمدهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مسالهی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام مییابد.
نظریهی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش میکشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطهی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکهی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد.
#حجاب#انقلاباسلامی#مقاومت
مریممنصوری، دانشآموخته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام
@azmanegasht
۱۵:۲۷
چرا این همه دعوا بر سر حجاب؟
اساسا مسالهی پوشش، مسالهی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قویترین عرصهی ارائهی نوع تفکر دربارهی هویت خویش است.
مقولهی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد:
مسالهی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلاننماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت. نحوهی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابهی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده میشود چرا که تلاش میشود تا با پوشانندگی در حوزهی عمومی، دعوا با غلبهی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقولهی پوشش زن، اساسا زنانه نیست.نظریهی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانهها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایهی سرکوب نیز شکل نمیگیرد و آنها را به حوزهی خصوصی و خانواده میراند. لذا زیست جنسی انسان حوزهمند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریهی حجاب، با نوعی از نظمدهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مسالهی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام مییابد.
نظریهی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش میکشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطهی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکهی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد.
#حجاب#انقلاباسلامی#مقاومت
مریممنصوری، دانشآموخته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام
@azmanegasht
اساسا مسالهی پوشش، مسالهی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قویترین عرصهی ارائهی نوع تفکر دربارهی هویت خویش است.
مقولهی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد:
مسالهی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلاننماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت. نحوهی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابهی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده میشود چرا که تلاش میشود تا با پوشانندگی در حوزهی عمومی، دعوا با غلبهی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقولهی پوشش زن، اساسا زنانه نیست.نظریهی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانهها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایهی سرکوب نیز شکل نمیگیرد و آنها را به حوزهی خصوصی و خانواده میراند. لذا زیست جنسی انسان حوزهمند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریهی حجاب، با نوعی از نظمدهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مسالهی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام مییابد.
نظریهی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش میکشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطهی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکهی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد.
#حجاب#انقلاباسلامی#مقاومت
مریممنصوری، دانشآموخته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام
@azmanegasht
۱۵:۲۷
بازارسال شده از کنشگران خانواده(کنگره ملی خانواده)
۱۵:۰۷
بازارسال شده از مهافمپ (هم افزایی فعالین فضای مجازی پاک)
قابلیت کاربردی گوگل برای جستجوی آهنگ برای ملودی ذهنی
حتما تا به حال برای شما پیش آمده که ملودی یک اهنگ در مغزتان دائم تکرار شود ولی نه اسم اهنگ را به یاد میآورید و نه کلماتی از آن اهنگ را.
اکنون گوگل با قابلیتی جالب و کاربردی به نام Hum Search میتواند براساس زمزمه هایی که میکنید آهنگ موردنظرتان را پیدا میکند.
برای اینکار کافی است در اپ گوگل برای اندروید و iOS روی ایکون میکروفون کلیک کنید یا به گوگل اسیستنت بگویید: Hey Google, What's this song?و آهنگی را که مدنظرتان است به مدت 10 تا 15 ثانیه برای گوگل زمزمه کنید تا گوگل با هوش مصنوعی که برای جستجو براساس ملودی ها ساخته، اهنگ موردنظر شمارو پیدا کند.
این قابلیت اکنون با آپدیت اپ گوگل برای اندروید و ios و همچنین گوگل اسیستنت فعال شده است.در اندروید این قابلیت میتواند آهنگهای بیش از 20 زبان را تشخیص دهد و در iOS این قابلیت محدود به جستجو بین اهنگ های انگلیسی است. ولی در آینده به تعداد زبانهای پشتیبانیشده اضافه خواهد شد./تکتوب
@journalcode
حتما تا به حال برای شما پیش آمده که ملودی یک اهنگ در مغزتان دائم تکرار شود ولی نه اسم اهنگ را به یاد میآورید و نه کلماتی از آن اهنگ را.
اکنون گوگل با قابلیتی جالب و کاربردی به نام Hum Search میتواند براساس زمزمه هایی که میکنید آهنگ موردنظرتان را پیدا میکند.
برای اینکار کافی است در اپ گوگل برای اندروید و iOS روی ایکون میکروفون کلیک کنید یا به گوگل اسیستنت بگویید: Hey Google, What's this song?و آهنگی را که مدنظرتان است به مدت 10 تا 15 ثانیه برای گوگل زمزمه کنید تا گوگل با هوش مصنوعی که برای جستجو براساس ملودی ها ساخته، اهنگ موردنظر شمارو پیدا کند.
این قابلیت اکنون با آپدیت اپ گوگل برای اندروید و ios و همچنین گوگل اسیستنت فعال شده است.در اندروید این قابلیت میتواند آهنگهای بیش از 20 زبان را تشخیص دهد و در iOS این قابلیت محدود به جستجو بین اهنگ های انگلیسی است. ولی در آینده به تعداد زبانهای پشتیبانیشده اضافه خواهد شد./تکتوب
@journalcode
۱۵:۱۰
بازارسال شده از پژوهشگاه فضای مجازی
۲۳:۱۴
بازارسال شده از پژوهشگاه فضای مجازی
۲۳:۱۴
بازارسال شده از دورهمی ادوار بسیج شهید عباسپور
۲۲:۲۱
بازارسال شده از علم و سیاست فارسی
پارکِ دانشجوبه مناسبت انتشار اخبار مفاسدِ اخلاقی در دانشگاه
سمیرا رضایی
اخیراً شایعات زیادی از تجاوزهای جنسی چهرههای مشهور پخش شده است. اگر نتوانیم روایت درستی از این شایعات داشته باشیم، پرداختن به آنها میتواند به اندازه اصلشان خطرناک باشد. در میان شایعات اخیر، خبر اعترافات «کیوان اماموردی» به جهاتی از همه تکاندهندهتر است. این اتفاقی است که در بستر دانشگاه رقم خورده است. دانشگاه نمونهای از حیطهی عمومی است، با ضوابطی که مشخصاً مسائل خصوصی را از مسائل عمومی تفکیک میکند و مسائل خصوصی را بیرون میگذارد. چگونه ممکن است این تفکیک اثری معکوس داشته باشد؟ بزرگی آنچه پیرامون «اماموردی» گفته میشود، یعنی ۳۰۰ مورد تجاوز، اشاره به مجموع روابط یک انسان دانشگاهی دارد. آیا میتوان این روابط را به عارضهی تجاوز فروکاست و از منطق جاریاش چشم پوشید؟
کیوان اماموردی دانشجوی سابق باستان شناسی دانشگاه تهران بود. کسانی هم که از تجاوز او شاکیاند، پیشتر در شبکهی گسترده دوستان دانشگاهی او جایی داشتهاند. این شبکه که بدون او هم پابرجاست با گفتاری اعتراضی نسبت به وضع امروز علم و سیاست در ایران شکل گرفته است. محور این اعتراض، گروگان رفتن «حقوق شخصی» افراد در قوانین نوشته و نانوشتهی علمی و سیاسی است. برای «آزاد کردن» این حقوق شخصی باید «به هم پیوست». در اغوای قربانیان، قبل از هر شراب و دارویی همین ذهنیت کارگر بوده است. هرکس که تجربۀ زیست دانشگاهی داشته باشد میتواند تصور کند که این ذهنیت چقدر نافذ و نزدیک است. «کیوان اماموردی» پیوسته با تحقیر نزدیکان خود، به اینکه به الفاظ و اطوار دانشگاهی چسبیدهاند، دچار جمودند، جسارت تجربه ندارند، اسیر عرفهای جامعهاند، اُمُّلند و ...، آنها را به انفعال و نزدیکتر آمدن وا داشته. نمیتوان علیه یک نقطه شورید و به ذهنیت اغواگرانهای که میتواند در نقطه به نقطهی شبکه روابط دانشگاهی شکل بگیرد بیتوجه بود. چرا روابط دانشگاهی، مستعد این اغوا است؟
قربانیان «اماموردی» غالباً از دانشکدهی هنرهای زیبا و دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی بودهاند. همهی متولدان دههی شصت و هفتاد که وارد رشتههای هنر و علوم انسانی شدهاند، از پیش میدانند که در این رشتهها نه پولی هست، نه شأن و مقام اجتماعی و سیاسی. دانشگاه برای این دانشجویان، از آغاز جایی برای پاسخ به مسائل شخصی است. آن انگیزهای که خواب و خوراک را از آنان گرفته و آنان را آوارهی دانشگاه کرده، همین مسائل است. مشکل اینجا نیست که دانشجویان با آرمان پیگیری مسائل شخصی پا به دانشگاه گذاشتهند، آرمان «خودت را بشناس» سرلوحه هر کار علمی بوده است. این انتظار که به ویژه هنر و علوم انسانی راههایی عمومی برای پرداختن به مسائل شخصی باشند، دور از ذات هنر و علوم انسانی نیست، بلکه درست به عکس، این فروگذاشتن شخصیترین مسائل انسان در پژوهشی عمومی به نام هنر و علوم انسانی است که زمینهی انحراف این مسائل شخصی به سمت روابط خصوصی شده است. این مسائل مسائلی نیستند که دور ریخته شوند یا به سادگی کنار گذاشته شوند، در صورتی که نتوانند خود را در ساحت رسمی علم طرح کنند، جایی دیگر، در حاشیه، در روابط خصوصی پیگیری خواهند شد. این انحراف زمینهی فساد است، انحرافی که نه تنها در این مورد خاص، بلکه در جایجای دانشگاه امروز حاضر است؛ در پژوهشهای بیجهت دانشگاهی، طرح بحثها، تعریف پایاننامهها، نگارش مقالات. این گرسنگی معدههای خالی دانشگاهیان است که با انواع افیون و اغوا تسکین مییابد.
مسائل شخصی روی دیگر شخصیت در کار علمیاند. دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی در تاریخ معاصر ایران خانهی کسانی بوده است که ضمن پژوهش در شعر و فلسفه، به شخصیتهایی علمی بدل شدهاند، شخصیتهایی که در ماجراهای اجتماعی و سیاسی روز و در زندگی مردم حاضر بودهاند و مردم دانشگاه را با آنها میشناختهاند. مغفول ماندن مسائل شخصی انسان در متن کار علمی دانشگاه را از چنین شخصیتهایی خالی میکند. دانشگاه بیش از پژوهش، با شخصیت علمی ساخته میشود و شخصیت علمی در پاسخ به این پرسش شخصی شکل میگیرد که «آیا علم میتواند زندگی درخور انسان فراهم کند؟». شخصیتهای علمی که اعتبار دانشگاهند، هریک ضمن مجموع نوشتهها، سخنرانیها و فعالیتهایشان پاسخی به این سوال دادهاند و از اینجا بوده است که به چشم مردم آمدهاند. موفقیت دانشگاه در هر دوره منوط به وجود چنین افرادی است. این حقیقتی هرچند ساده و ابتدایی است، اما میتواند به سادگی فراموش شود. اثرات این غفلت، نه تنها دامنگیر تمام دانشجویان و اساتید دانشگاه، بلکه دامنگیر کل حیطهی عمومی ما خواهد شد. این مسئلهی امروز دانشگاه در ایران است.
امروز فرصت ماستعلم و سیاست فارسی@elmosiasatfarsi
سمیرا رضایی
اخیراً شایعات زیادی از تجاوزهای جنسی چهرههای مشهور پخش شده است. اگر نتوانیم روایت درستی از این شایعات داشته باشیم، پرداختن به آنها میتواند به اندازه اصلشان خطرناک باشد. در میان شایعات اخیر، خبر اعترافات «کیوان اماموردی» به جهاتی از همه تکاندهندهتر است. این اتفاقی است که در بستر دانشگاه رقم خورده است. دانشگاه نمونهای از حیطهی عمومی است، با ضوابطی که مشخصاً مسائل خصوصی را از مسائل عمومی تفکیک میکند و مسائل خصوصی را بیرون میگذارد. چگونه ممکن است این تفکیک اثری معکوس داشته باشد؟ بزرگی آنچه پیرامون «اماموردی» گفته میشود، یعنی ۳۰۰ مورد تجاوز، اشاره به مجموع روابط یک انسان دانشگاهی دارد. آیا میتوان این روابط را به عارضهی تجاوز فروکاست و از منطق جاریاش چشم پوشید؟
کیوان اماموردی دانشجوی سابق باستان شناسی دانشگاه تهران بود. کسانی هم که از تجاوز او شاکیاند، پیشتر در شبکهی گسترده دوستان دانشگاهی او جایی داشتهاند. این شبکه که بدون او هم پابرجاست با گفتاری اعتراضی نسبت به وضع امروز علم و سیاست در ایران شکل گرفته است. محور این اعتراض، گروگان رفتن «حقوق شخصی» افراد در قوانین نوشته و نانوشتهی علمی و سیاسی است. برای «آزاد کردن» این حقوق شخصی باید «به هم پیوست». در اغوای قربانیان، قبل از هر شراب و دارویی همین ذهنیت کارگر بوده است. هرکس که تجربۀ زیست دانشگاهی داشته باشد میتواند تصور کند که این ذهنیت چقدر نافذ و نزدیک است. «کیوان اماموردی» پیوسته با تحقیر نزدیکان خود، به اینکه به الفاظ و اطوار دانشگاهی چسبیدهاند، دچار جمودند، جسارت تجربه ندارند، اسیر عرفهای جامعهاند، اُمُّلند و ...، آنها را به انفعال و نزدیکتر آمدن وا داشته. نمیتوان علیه یک نقطه شورید و به ذهنیت اغواگرانهای که میتواند در نقطه به نقطهی شبکه روابط دانشگاهی شکل بگیرد بیتوجه بود. چرا روابط دانشگاهی، مستعد این اغوا است؟
قربانیان «اماموردی» غالباً از دانشکدهی هنرهای زیبا و دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی بودهاند. همهی متولدان دههی شصت و هفتاد که وارد رشتههای هنر و علوم انسانی شدهاند، از پیش میدانند که در این رشتهها نه پولی هست، نه شأن و مقام اجتماعی و سیاسی. دانشگاه برای این دانشجویان، از آغاز جایی برای پاسخ به مسائل شخصی است. آن انگیزهای که خواب و خوراک را از آنان گرفته و آنان را آوارهی دانشگاه کرده، همین مسائل است. مشکل اینجا نیست که دانشجویان با آرمان پیگیری مسائل شخصی پا به دانشگاه گذاشتهند، آرمان «خودت را بشناس» سرلوحه هر کار علمی بوده است. این انتظار که به ویژه هنر و علوم انسانی راههایی عمومی برای پرداختن به مسائل شخصی باشند، دور از ذات هنر و علوم انسانی نیست، بلکه درست به عکس، این فروگذاشتن شخصیترین مسائل انسان در پژوهشی عمومی به نام هنر و علوم انسانی است که زمینهی انحراف این مسائل شخصی به سمت روابط خصوصی شده است. این مسائل مسائلی نیستند که دور ریخته شوند یا به سادگی کنار گذاشته شوند، در صورتی که نتوانند خود را در ساحت رسمی علم طرح کنند، جایی دیگر، در حاشیه، در روابط خصوصی پیگیری خواهند شد. این انحراف زمینهی فساد است، انحرافی که نه تنها در این مورد خاص، بلکه در جایجای دانشگاه امروز حاضر است؛ در پژوهشهای بیجهت دانشگاهی، طرح بحثها، تعریف پایاننامهها، نگارش مقالات. این گرسنگی معدههای خالی دانشگاهیان است که با انواع افیون و اغوا تسکین مییابد.
مسائل شخصی روی دیگر شخصیت در کار علمیاند. دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی در تاریخ معاصر ایران خانهی کسانی بوده است که ضمن پژوهش در شعر و فلسفه، به شخصیتهایی علمی بدل شدهاند، شخصیتهایی که در ماجراهای اجتماعی و سیاسی روز و در زندگی مردم حاضر بودهاند و مردم دانشگاه را با آنها میشناختهاند. مغفول ماندن مسائل شخصی انسان در متن کار علمی دانشگاه را از چنین شخصیتهایی خالی میکند. دانشگاه بیش از پژوهش، با شخصیت علمی ساخته میشود و شخصیت علمی در پاسخ به این پرسش شخصی شکل میگیرد که «آیا علم میتواند زندگی درخور انسان فراهم کند؟». شخصیتهای علمی که اعتبار دانشگاهند، هریک ضمن مجموع نوشتهها، سخنرانیها و فعالیتهایشان پاسخی به این سوال دادهاند و از اینجا بوده است که به چشم مردم آمدهاند. موفقیت دانشگاه در هر دوره منوط به وجود چنین افرادی است. این حقیقتی هرچند ساده و ابتدایی است، اما میتواند به سادگی فراموش شود. اثرات این غفلت، نه تنها دامنگیر تمام دانشجویان و اساتید دانشگاه، بلکه دامنگیر کل حیطهی عمومی ما خواهد شد. این مسئلهی امروز دانشگاه در ایران است.
امروز فرصت ماستعلم و سیاست فارسی@elmosiasatfarsi
۲۲:۲۱
عصر دیپلماسى:مصاحبه توماس فریدمن در رابطه با ترامپ و آینده آمریکا
توماس فریدمن, روزنامه نگار و مقاله نویس نیویورک تایمز و نویسنده کتاب ”ممنون که دیر کردید!“ تاکید کرد شکست دادن ترامپ با آرای قاطع باعث نجات آمریکا از مسیری است که دارد طی می کند و اگر مردم آمریکا بتوانند ترامپ را شکست بدهند, بعید می دانم به این زودی ها کسی مانند او در آمریکا ظهور کند.به گزارش شبکه تلویزیونی سی ان ان؛ فریدمن که در کتاب خود تصریح کرده است این انتخابات نه تنها برای آمریکا بسیار اهمیت دارد بلکه ممکن است آخرین هفته آمریکا را هم رقم بزند گفت: من اکنون در خانه خود در حومه (واشنگتن) دی سی نشسته ام و واقعا از خودم این سوال را می کنم که آیا این, آخرین هفته آمریکایی است که ما می شناختیم؟ زیرا مساله این نیست که جو بایدن بتواند یک پیروزی روشن و قاطعی به دست آورد, مساله این هم نیست که اگر ترامپ این پیروزی را به دست آورد وضعیت چه می شود؟ اگر بایدن پیروزی نزدیکی را به دست آورد, بسیار روشن است که رئیس جمهور (ترامپ) چه خواهد کرد؟ همه آرا را در تک تک ایالت ها به چالش می کشد. تلاش می کند همه کانتی ها را بیرون بکشد, تا جایی که می تواند مشروعیت هر میزان آرا که بتواند از میان می برد و وضعیتی را ایجاد می کند که هرگز آن را تجربه نکرده ایم.فریدمن گفت: ما دیگر نمی توانیم جانشینی مشروع برای این رئیس جمهور بیابیم و وقتی چیزی شبیه به این شکسته شود, مردم هم باید توجه داشته باشند که اگر چنین چیزی شکسته شود, یعنی جانشینی که به صورت آزادانه و عادلانه بخواهد به جای ترامپ بیاید, دیگر بازگرداندن آن به آمریکا بسیار بسیار دشوار خواهد بود.نویسنده نیویورک تایمز درباره اینکه دنیا در این صورت چه نگاهی خواهد داشت گفت: خب اول از کشور خودمان شروع کنیم. ال گور در سال دو هزار در برابر رأی مشروع دادگاه عالی کوتاه آمد و در واقع به نفع کشور کنار کشید ولی ترامپ این کار را علیه کشور انجام می دهد تا در قدرت باقی بماند. به نظر من رأی دهندگان دموکرات هم اکنون نیز این حس را دارند که در تصمیم گیری درباره دو کرسی اخیر دادگاه عالی تقلب شده است. حال اگر ببینند که ترامپ می خواهد انتخابات را سرقت کند و درباره آرای مشروعی که به صندوق ریخته شده اند اما و اگر بیاورد, به نظر من مردم در شمار بسیار زیاد به خیابان ها می ریزند و در نهایت کار به خشونت کشیده می شود. زمانی که این خشونت شروع شود نمی توان پیش بینی کرد که کار به کجا کشیده می شود. وقتی چیزی شبیه این نظام باور نکردنی که اجداد ما آن را طراحی کرده اند شکسته شود, بازگرداندن غول به داخل شیشه (بازگرداندن خمیر به داخل خمیر دندان) بسیار بسیار دشوار خواهد بود و باور دارم که فقط یک نهاد وجود دارد که می تواند ما را نجات دهد و آن مردم آمریکاست.فریدمن ادامه داد: روی وزیر خارجه, دادستان یا هر کدام از سناتورها اصلا حسابی باز نکنید چون دیگر خیلی دیر شده است: تنها کسی که می تواند ما را نجات دهد این است که اکثریت مردم آمریکا به جو بایدن رأی بدهند و اگر بخواهم شما را غول چراغ جادو بدانم و آرزویی بکنیم این است که بهترین چیز برای آمریکا این است که جو بایدن بتواند تگزاس را ببرد زیرا اگر بایدن تگزاس را ببرد تبی را که در اردوگاه جمهوری خواهان غالب شده است از میان می برد, آن را به هم می ریزد و در واقع بایدن را می بینم که می خواهد دولت وحدت ملی درست کند که حتی شماری از جمهوری خواهان نیز در آن حضور دارند و ترامپی ها, خواه دونالد پدر باشد یا دونالد پسر یا هر کسی دیگر می توانند به فاکس نیوز برگردند و هر کاری که می خواهند در این شبکه بکنند ولی امید واقعی من این است که تگزاسی ها این شکل از حزب جمهوری خواه را بترکانند و آن چیزی را که به شدت نیازمندش هستیم به ما بدهند که یک حزب به معنی واقعی محافظه کارست نه اینکه فرقه ای ترامپی باشد زیرا اگر یک حزب محافظه کار سالم نداشته باشیم, حزب واقعی لیبرالی هم نخواهیم داشت.وی ادامه داد: اگر جو بایدن بتواند تگزاس را ببرد در واقع آب سردی بر سر جمهوری خواهان خواهد بود و اگر آنها تگزاس را از دست بدهند, به واقع چنان تکانی به این سیستم می خورد که دو دور برد متوالی اوباما بر آنها وارد و آنها را مجبور به پذیرش آن کرد. این را به یاد داشته باشید که ترامپ باعث شده است کلیت تفکری که جمهوری خواهان دارند به کل از مسیر خارج و به فرقه ترامپی تبدیل شود که چنان برای جنبش و باورهای محافظه کاری و کل کشور مضر است که باید بتوانیم به آن کشوری که لازم داریم و باید باشیم برگردیم زیرا بدون داشتن حزب محافظه کاری سالم, داشتن حزب لیبرال سالم و واقعی میسر نیست.
فریدمن گفت: هر مردمسالاری یا بهتر بگویم که بسیاری از مردمسالاری ها در تاریخ خود گرفتار فردی حراف و فریبکار شده اند. من از مینه سوتا می آیم و ما هم در این ایالت فرمانداری اینچنین داشت
توماس فریدمن, روزنامه نگار و مقاله نویس نیویورک تایمز و نویسنده کتاب ”ممنون که دیر کردید!“ تاکید کرد شکست دادن ترامپ با آرای قاطع باعث نجات آمریکا از مسیری است که دارد طی می کند و اگر مردم آمریکا بتوانند ترامپ را شکست بدهند, بعید می دانم به این زودی ها کسی مانند او در آمریکا ظهور کند.به گزارش شبکه تلویزیونی سی ان ان؛ فریدمن که در کتاب خود تصریح کرده است این انتخابات نه تنها برای آمریکا بسیار اهمیت دارد بلکه ممکن است آخرین هفته آمریکا را هم رقم بزند گفت: من اکنون در خانه خود در حومه (واشنگتن) دی سی نشسته ام و واقعا از خودم این سوال را می کنم که آیا این, آخرین هفته آمریکایی است که ما می شناختیم؟ زیرا مساله این نیست که جو بایدن بتواند یک پیروزی روشن و قاطعی به دست آورد, مساله این هم نیست که اگر ترامپ این پیروزی را به دست آورد وضعیت چه می شود؟ اگر بایدن پیروزی نزدیکی را به دست آورد, بسیار روشن است که رئیس جمهور (ترامپ) چه خواهد کرد؟ همه آرا را در تک تک ایالت ها به چالش می کشد. تلاش می کند همه کانتی ها را بیرون بکشد, تا جایی که می تواند مشروعیت هر میزان آرا که بتواند از میان می برد و وضعیتی را ایجاد می کند که هرگز آن را تجربه نکرده ایم.فریدمن گفت: ما دیگر نمی توانیم جانشینی مشروع برای این رئیس جمهور بیابیم و وقتی چیزی شبیه به این شکسته شود, مردم هم باید توجه داشته باشند که اگر چنین چیزی شکسته شود, یعنی جانشینی که به صورت آزادانه و عادلانه بخواهد به جای ترامپ بیاید, دیگر بازگرداندن آن به آمریکا بسیار بسیار دشوار خواهد بود.نویسنده نیویورک تایمز درباره اینکه دنیا در این صورت چه نگاهی خواهد داشت گفت: خب اول از کشور خودمان شروع کنیم. ال گور در سال دو هزار در برابر رأی مشروع دادگاه عالی کوتاه آمد و در واقع به نفع کشور کنار کشید ولی ترامپ این کار را علیه کشور انجام می دهد تا در قدرت باقی بماند. به نظر من رأی دهندگان دموکرات هم اکنون نیز این حس را دارند که در تصمیم گیری درباره دو کرسی اخیر دادگاه عالی تقلب شده است. حال اگر ببینند که ترامپ می خواهد انتخابات را سرقت کند و درباره آرای مشروعی که به صندوق ریخته شده اند اما و اگر بیاورد, به نظر من مردم در شمار بسیار زیاد به خیابان ها می ریزند و در نهایت کار به خشونت کشیده می شود. زمانی که این خشونت شروع شود نمی توان پیش بینی کرد که کار به کجا کشیده می شود. وقتی چیزی شبیه این نظام باور نکردنی که اجداد ما آن را طراحی کرده اند شکسته شود, بازگرداندن غول به داخل شیشه (بازگرداندن خمیر به داخل خمیر دندان) بسیار بسیار دشوار خواهد بود و باور دارم که فقط یک نهاد وجود دارد که می تواند ما را نجات دهد و آن مردم آمریکاست.فریدمن ادامه داد: روی وزیر خارجه, دادستان یا هر کدام از سناتورها اصلا حسابی باز نکنید چون دیگر خیلی دیر شده است: تنها کسی که می تواند ما را نجات دهد این است که اکثریت مردم آمریکا به جو بایدن رأی بدهند و اگر بخواهم شما را غول چراغ جادو بدانم و آرزویی بکنیم این است که بهترین چیز برای آمریکا این است که جو بایدن بتواند تگزاس را ببرد زیرا اگر بایدن تگزاس را ببرد تبی را که در اردوگاه جمهوری خواهان غالب شده است از میان می برد, آن را به هم می ریزد و در واقع بایدن را می بینم که می خواهد دولت وحدت ملی درست کند که حتی شماری از جمهوری خواهان نیز در آن حضور دارند و ترامپی ها, خواه دونالد پدر باشد یا دونالد پسر یا هر کسی دیگر می توانند به فاکس نیوز برگردند و هر کاری که می خواهند در این شبکه بکنند ولی امید واقعی من این است که تگزاسی ها این شکل از حزب جمهوری خواه را بترکانند و آن چیزی را که به شدت نیازمندش هستیم به ما بدهند که یک حزب به معنی واقعی محافظه کارست نه اینکه فرقه ای ترامپی باشد زیرا اگر یک حزب محافظه کار سالم نداشته باشیم, حزب واقعی لیبرالی هم نخواهیم داشت.وی ادامه داد: اگر جو بایدن بتواند تگزاس را ببرد در واقع آب سردی بر سر جمهوری خواهان خواهد بود و اگر آنها تگزاس را از دست بدهند, به واقع چنان تکانی به این سیستم می خورد که دو دور برد متوالی اوباما بر آنها وارد و آنها را مجبور به پذیرش آن کرد. این را به یاد داشته باشید که ترامپ باعث شده است کلیت تفکری که جمهوری خواهان دارند به کل از مسیر خارج و به فرقه ترامپی تبدیل شود که چنان برای جنبش و باورهای محافظه کاری و کل کشور مضر است که باید بتوانیم به آن کشوری که لازم داریم و باید باشیم برگردیم زیرا بدون داشتن حزب محافظه کاری سالم, داشتن حزب لیبرال سالم و واقعی میسر نیست.
فریدمن گفت: هر مردمسالاری یا بهتر بگویم که بسیاری از مردمسالاری ها در تاریخ خود گرفتار فردی حراف و فریبکار شده اند. من از مینه سوتا می آیم و ما هم در این ایالت فرمانداری اینچنین داشت
۲۲:۴۳
بازارسال شده از
۲۰:۲۴
وکیلیان: بسم الله الرحمن الرحیم
️ نظریه مقاومت #طب_سنتی؛ سخنی با مخالفان
مدتی است بازار مخالفت با طب سنتی رونق گرفته و بسیاری از منتقدان بدون اطلاع و آگاهی از طب سنتی ایرانی به نقدهای غیر علمی و گاه غیر اخلاقی و طعن گونه می پردازند.شاید توجه به فلسفه طب و تبیین پارادایمهای آن پاسخ به چالش را روشن سازد.
پارادایم #طب_مدرن در برابر باکتریها و ویروسها، عبارت از تولید داروهای دفاعی از جمله داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال برای نابودی آنها است یعنی رویکرد تهاجم را در پیش گرفتند و لکن ویروس ها و باکتری ها هوشمندانه جهش یافته و در برابر داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال مقاومت نشان می دادند و خطرناکتر وارد صحنه مبارزه با انسان می شدند.
پاستور، پارادایم دیگری در برابر این آسیبها پیش گرفت و آن پارادایم مقاوم سازی بدن از طریق واکسن و ورود باکتری و ویروس ضعیف به بدن بود. این رویکرد به دنبال مرگ و نابودی ویروس نبود و لکن ویروس جدید، زحمت دیگری در تولید واکسن جدید برای بشر فراهم می ساخت.
پارادایم طب سنتی بدون جنگ با ویروس و باکتری، مقاوم سازی بدن از هر گونه آسیب است؛ با توصیه های سبک زندگی و چگونگی خوردن و آشامیدن و تجویز داروهای گیاهی تقویت و کمک کننده طبیعت مدبره بدن که هم توان و مقاومت بدن را مقابل هر گونه آسیب میکروبی بالا می برد و هم عفونت ها را زایل می سازد.
این سه پارادایم مبتنی بر مبانی هستی شناختی و طبیعت شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی است. (رک به: فلسفه علوم انسانی و روش شناسی علوم اجتماعی) این مبانی در #طب_سنتی اجازه نابودی مخلوقات الهی را نمی دهد و همزیستی مسالمت آمیز بین همه موجودات زنده را با نظریه مقاومت فراهم میسازد و از جنگ و ستیز با طبیعت و حتی شرور طبیعی پرهیز می کند. این رویکرد، نوعی تسخیر طبیعت است که باعث کنار آمدن موجودات طبیعی با بدن انسان می شود. نقش دعا هم در کنترل امور طبیعی و تقویت روحیه انسان در برابر بیماری در چارچوب این مبانی معنا پیدا می کند. #طب_سنتی در برابر آسیب ها نه تساهل را می پسندد و نه تهاجم را ؛ بلکه مقاوم سازی کلان را از طریق کمک به طبیعت مدبره بدن دنبال می کند.
غلبه طبیعت گرایی و تجربه گرایی در طب مدرن، باعث شده نه تنها تصرف بلکه به تعبیر هایدگر، تعرض و تهاجم بر طبیعت بالا رود و طبیعت هم جنگ جهانی علیه بشریت راه بیندازد. نظریه مقاومت در طب سنتی از مبانی عقلانی و اسلامی بدست آمده است و جا دارد در باب آن گفتگوی بیشتری صورت گیرد.
مخالفان طب سنتی به جهت ناآگاهی از #فلسفه_طب و حتی #فلسفه_طب_مدرن، خود و جامعه را از بهره طب سنتی محروم می سازند. یک حوزوی معممی گمان می کند مدرن یعنی جدید و سنت یعنی قدیم و لذا استفاده از طب سنتی را بازگشت به عصر بوق می خواند؛ در حالیکه نه مدرن به معنای جدید است و نه سنتی به معنای قدیم است. معنای مدرن و سنت را باید در مبانی پیش گفته یافت (ر.ک به: کلام نوین اسلامی و تاریخ فلسفه کاپلستون) و به همین جهت بین علم به معنی ساینس و حکمت تفاوت هست.(رک به: فلسفه فلسفه اسلامی)سیاستمداری از مسئولان نظام پزشکی با تمسخر و بدون دانستن ظرفیت های طب سنتی، آن را تجویز علفی می نامد و اما چشم بر قراردادهای جنایتبار مافیای دارو و درمان و پولهای زیرمیزی می بندد.مدیر دیگری هم بی باکانه از تجویز پیوند مدفوع انسان دم می زند و در ادامه ی سیاست دولت منحوس پهلوی اول و با همکاری افراد مدعی علم و فقیر در #فلسفه_علم به ستیز حداکثری با طب سنتی می پردازد و نسبت به قرارداد کلان و ورود داروهای غیر مصوب جهانی به کشور جهت تست بر مردم مظلوم ایران ساکت می ماند و مشارکت می کند و ننگ بهداشتی بر پیشانی بهداشت ایران می زند و اما همین مدیر اجازه تحقیق و هزینه کرد نسبت به داروهای طب سنتی را نمی دهد و بعد با ترفند فرار به جلو و با ادبیات متبخترانه و ظاهراً بعد از عزل، استعفا می دهد.
این وقایع اخیر نشان از فقدان حکمرانی طب و طبابت در کشور دارد که باید مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را جدی بگیرد.ناگفته نماند بشر باید از تجربه بشری بهره ببرد و مجموعه دستاوردهای مثبت طب مدرن و سنتی ایرانی و غیرایرانی را برای پیشگیری و درمان بکار گیرد.میدان کرسی های نظریه پردازی و نقد و مناظره برای گفتگوی علمی و آزاد باز است و هیأت حمایت از کرسیها آمادگی دارد جلسات گفتگو بر پا کند تا حقیقت برای طالبان معرفت روشن گردد. خداوندا منجی بشریت را برسان که به شدت منتظر و محتاجیم.
عبدالحسین خسروپناهاول آذر ۱۳۹۹علي رضا عبداله زاده زارع: مطلب حاجآقا خسروپناه را برای دوستی که ژنتیک خوانده و در بلاد کفر زندگی میکند فرستادم (قرار بود این دوست از سال جاری تحصیلی جذب دانشگاه تهران شود اما بیماری کرونا و برخی تنگنظریها مانع این موضوع شد) بهزعم خودم مختصری آقای خسروپناه را هم به وی معرفی کردم. پ
️ نظریه مقاومت #طب_سنتی؛ سخنی با مخالفان
مدتی است بازار مخالفت با طب سنتی رونق گرفته و بسیاری از منتقدان بدون اطلاع و آگاهی از طب سنتی ایرانی به نقدهای غیر علمی و گاه غیر اخلاقی و طعن گونه می پردازند.شاید توجه به فلسفه طب و تبیین پارادایمهای آن پاسخ به چالش را روشن سازد.
پارادایم #طب_مدرن در برابر باکتریها و ویروسها، عبارت از تولید داروهای دفاعی از جمله داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال برای نابودی آنها است یعنی رویکرد تهاجم را در پیش گرفتند و لکن ویروس ها و باکتری ها هوشمندانه جهش یافته و در برابر داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال مقاومت نشان می دادند و خطرناکتر وارد صحنه مبارزه با انسان می شدند.
پاستور، پارادایم دیگری در برابر این آسیبها پیش گرفت و آن پارادایم مقاوم سازی بدن از طریق واکسن و ورود باکتری و ویروس ضعیف به بدن بود. این رویکرد به دنبال مرگ و نابودی ویروس نبود و لکن ویروس جدید، زحمت دیگری در تولید واکسن جدید برای بشر فراهم می ساخت.
پارادایم طب سنتی بدون جنگ با ویروس و باکتری، مقاوم سازی بدن از هر گونه آسیب است؛ با توصیه های سبک زندگی و چگونگی خوردن و آشامیدن و تجویز داروهای گیاهی تقویت و کمک کننده طبیعت مدبره بدن که هم توان و مقاومت بدن را مقابل هر گونه آسیب میکروبی بالا می برد و هم عفونت ها را زایل می سازد.
این سه پارادایم مبتنی بر مبانی هستی شناختی و طبیعت شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی است. (رک به: فلسفه علوم انسانی و روش شناسی علوم اجتماعی) این مبانی در #طب_سنتی اجازه نابودی مخلوقات الهی را نمی دهد و همزیستی مسالمت آمیز بین همه موجودات زنده را با نظریه مقاومت فراهم میسازد و از جنگ و ستیز با طبیعت و حتی شرور طبیعی پرهیز می کند. این رویکرد، نوعی تسخیر طبیعت است که باعث کنار آمدن موجودات طبیعی با بدن انسان می شود. نقش دعا هم در کنترل امور طبیعی و تقویت روحیه انسان در برابر بیماری در چارچوب این مبانی معنا پیدا می کند. #طب_سنتی در برابر آسیب ها نه تساهل را می پسندد و نه تهاجم را ؛ بلکه مقاوم سازی کلان را از طریق کمک به طبیعت مدبره بدن دنبال می کند.
غلبه طبیعت گرایی و تجربه گرایی در طب مدرن، باعث شده نه تنها تصرف بلکه به تعبیر هایدگر، تعرض و تهاجم بر طبیعت بالا رود و طبیعت هم جنگ جهانی علیه بشریت راه بیندازد. نظریه مقاومت در طب سنتی از مبانی عقلانی و اسلامی بدست آمده است و جا دارد در باب آن گفتگوی بیشتری صورت گیرد.
مخالفان طب سنتی به جهت ناآگاهی از #فلسفه_طب و حتی #فلسفه_طب_مدرن، خود و جامعه را از بهره طب سنتی محروم می سازند. یک حوزوی معممی گمان می کند مدرن یعنی جدید و سنت یعنی قدیم و لذا استفاده از طب سنتی را بازگشت به عصر بوق می خواند؛ در حالیکه نه مدرن به معنای جدید است و نه سنتی به معنای قدیم است. معنای مدرن و سنت را باید در مبانی پیش گفته یافت (ر.ک به: کلام نوین اسلامی و تاریخ فلسفه کاپلستون) و به همین جهت بین علم به معنی ساینس و حکمت تفاوت هست.(رک به: فلسفه فلسفه اسلامی)سیاستمداری از مسئولان نظام پزشکی با تمسخر و بدون دانستن ظرفیت های طب سنتی، آن را تجویز علفی می نامد و اما چشم بر قراردادهای جنایتبار مافیای دارو و درمان و پولهای زیرمیزی می بندد.مدیر دیگری هم بی باکانه از تجویز پیوند مدفوع انسان دم می زند و در ادامه ی سیاست دولت منحوس پهلوی اول و با همکاری افراد مدعی علم و فقیر در #فلسفه_علم به ستیز حداکثری با طب سنتی می پردازد و نسبت به قرارداد کلان و ورود داروهای غیر مصوب جهانی به کشور جهت تست بر مردم مظلوم ایران ساکت می ماند و مشارکت می کند و ننگ بهداشتی بر پیشانی بهداشت ایران می زند و اما همین مدیر اجازه تحقیق و هزینه کرد نسبت به داروهای طب سنتی را نمی دهد و بعد با ترفند فرار به جلو و با ادبیات متبخترانه و ظاهراً بعد از عزل، استعفا می دهد.
این وقایع اخیر نشان از فقدان حکمرانی طب و طبابت در کشور دارد که باید مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را جدی بگیرد.ناگفته نماند بشر باید از تجربه بشری بهره ببرد و مجموعه دستاوردهای مثبت طب مدرن و سنتی ایرانی و غیرایرانی را برای پیشگیری و درمان بکار گیرد.میدان کرسی های نظریه پردازی و نقد و مناظره برای گفتگوی علمی و آزاد باز است و هیأت حمایت از کرسیها آمادگی دارد جلسات گفتگو بر پا کند تا حقیقت برای طالبان معرفت روشن گردد. خداوندا منجی بشریت را برسان که به شدت منتظر و محتاجیم.
عبدالحسین خسروپناهاول آذر ۱۳۹۹علي رضا عبداله زاده زارع: مطلب حاجآقا خسروپناه را برای دوستی که ژنتیک خوانده و در بلاد کفر زندگی میکند فرستادم (قرار بود این دوست از سال جاری تحصیلی جذب دانشگاه تهران شود اما بیماری کرونا و برخی تنگنظریها مانع این موضوع شد) بهزعم خودم مختصری آقای خسروپناه را هم به وی معرفی کردم. پ
۲۲:۴۰
اسخ دوست اینجانب در ذیل امدهاست با این توضیح که در متن پاسخ هیچ تغییری ندادم.
سلام،بله بنده در دوران کارشناسی و مسجد کوی دانشگاه با آقای خسرو پناه آشنا شدم.نوشته ایشان مشتمل بر یکسری نکات درست و البته نکات مبهم خاصی است و دیدگاه ایشان حداقل بر اساس این نوشته متمرکز بر مقابله با طب مدرن( که البته کلمه کاملا گویایی نیست) تا دفاع گویا و روش شناسانه از طب سنتی، و البته ایشان تعریضی هم به سخنان آقای جعفریان و ماجرای معاون وزیر علوم زده اند و بحث در جاهایی هم سیاسی شده است. بنده هردو آقایان خسروپناه و جعفریان را از جهات خاصی دوست دارم و از جهاتی منتقد آنها هستم.
اما در مورد مطلب بالا، ایشان متاسفانه مقداری داستان را فقط از دریچه آنتی بیوتیک و واکسن نگاه کرده است در حالی که در حدود صد آنتی بیوتیک و چند ده واکسن ساخته شده کسر کوچکی ( اگر چه بسیار مهم) از 20000 هزار داروی عرضه شده در دنیای امروز را تشکیل میدهد و مقوله درمان منحصر به درمان عفونت نیست.نگاه نقادانه ایشان به تهاجمی بودن آنتی بیوتیکها از جهات درست و اصولا از نگرانیهای اساسی علمای پزشکی مدرن میباشد اما گاها الگوواره مقاوم سازی مورد نظر ایشان در طب سنتی جوابگو نیست برای مثال بیشترین میزان مرگ و میر در بیماریهای عفونی در کودکان یا افراد مسن میباشد که از قضا سامانه دفاعی بدن یا رو به ضعف نهاده یا تجربه کافی ندارد و زمان برای مقاوم سازی در بسیاری از موارد در دسترس نیست و گریزی از درمان سریع آنتی بیوتیکی نیست و البته در بسیاری موارد طب سنتی نه تنها از نوع وطنی بلکه از نوع چینی، یونانی و... در مقابل فراگیری بیماریهای مثل طاعون و وبا کارآیی خاصی نشان نداده است که هم به علت تهاجمی بودن این بیماریها بوده و هم خوب البته تمامی آحاد جامعه دارای امکانات لازم برای تغذیه و سلامت قبلی نبوده اند چنان که امروز هم نیستند.
در مورد واکسن ها نیز باید گفت واکسنها بعضا بیماریهایی را از بین برده اند که قرنها کشتار وسیع بویژه در کودکان انجام میداده اند و طب قدیم در نوع وطنی یا خارجی اگر بر سبیل انصاف باشیم کارآیی در اندازه واکسن از خود نشان نداده است برای مثال بیماری سرخک تا قرن گذشته از کشته پشته میساخته و چیزی جلودار آن نبوده اما فقط در 18 سال گذشته واکسن سرخک 25 میلیون کودک را از مرگ رهانده.
بنده میتوانم ساعتها در این موضوع با آمار و ارقام صحبت کنم، اما خوب شاید لزومی هم نداشته باشد.
به نظر بنده آقای خسروپناه زمین بازی را کمی گم کرده است، ارج نهادن به طب قدیم( نه به معنی گذشته) کار بسیار پسندیده ای هست اما باید حدود و ثغور هر دو گونه طب قدیم و جدید با دقت احصاء بشود. قطعا استفاده نابجا و گسترده از داروهای سنتزی در جایی که میتوان براحتی با مواد طبیعی روند درمان را طی تمود کار شایسته ای و عاقلانه ای نیست کما اینکه در همبن محیط غرب نیز داروخانه های مدرن همچنان آکنده از از گیاهان دارویی برای مصارف خاص میباشند و گذشته از صرف نگاه درمانی به مقوله طب سنتی باید در دراز مدت نگاه ما به استفاده بهینه از مواد طبیعی هم برای درمان و هم آسایش جسم و روح منجر به ایجاد ساز و کارهایی بشود که برای مثال امروزه کشور چین به عنوان طب چینی به دنیا عرضه نموده و درآمد کلانی نیز کسب نموده.
ببخشید مطلب در ذهن بنده زیاد هست و نوشتن براحتی مقدور نیست و البته چون زمین بازی قبلا توسط آقای خسرو پناه تعیین شده بود بنده هم در همانجا بازی کردم.
اما بحث در مورد فهم و درک الگوواره(پارادایم) دو نسخه مذکور طب باشد بحث زیباتری خواهد بود.رضا نظریان: معضل اصلی در نوشتار آقای خسروپناه به نظرم این است که علم پزشکی را ذیل انگاره های فلسفی برده است و گمان کرده است که با روشن شدن مبانی هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و... کار برای ایجاد علم بصورت یکنواخت و بی چالش فراهم می شود.ایشان درنیافته است که علم، میدانی مستقل از فلسفه است و از خودمختاری برخوردار است و قابل تقلیل و تحویل به فلسفه نیست.
سلام،بله بنده در دوران کارشناسی و مسجد کوی دانشگاه با آقای خسرو پناه آشنا شدم.نوشته ایشان مشتمل بر یکسری نکات درست و البته نکات مبهم خاصی است و دیدگاه ایشان حداقل بر اساس این نوشته متمرکز بر مقابله با طب مدرن( که البته کلمه کاملا گویایی نیست) تا دفاع گویا و روش شناسانه از طب سنتی، و البته ایشان تعریضی هم به سخنان آقای جعفریان و ماجرای معاون وزیر علوم زده اند و بحث در جاهایی هم سیاسی شده است. بنده هردو آقایان خسروپناه و جعفریان را از جهات خاصی دوست دارم و از جهاتی منتقد آنها هستم.
اما در مورد مطلب بالا، ایشان متاسفانه مقداری داستان را فقط از دریچه آنتی بیوتیک و واکسن نگاه کرده است در حالی که در حدود صد آنتی بیوتیک و چند ده واکسن ساخته شده کسر کوچکی ( اگر چه بسیار مهم) از 20000 هزار داروی عرضه شده در دنیای امروز را تشکیل میدهد و مقوله درمان منحصر به درمان عفونت نیست.نگاه نقادانه ایشان به تهاجمی بودن آنتی بیوتیکها از جهات درست و اصولا از نگرانیهای اساسی علمای پزشکی مدرن میباشد اما گاها الگوواره مقاوم سازی مورد نظر ایشان در طب سنتی جوابگو نیست برای مثال بیشترین میزان مرگ و میر در بیماریهای عفونی در کودکان یا افراد مسن میباشد که از قضا سامانه دفاعی بدن یا رو به ضعف نهاده یا تجربه کافی ندارد و زمان برای مقاوم سازی در بسیاری از موارد در دسترس نیست و گریزی از درمان سریع آنتی بیوتیکی نیست و البته در بسیاری موارد طب سنتی نه تنها از نوع وطنی بلکه از نوع چینی، یونانی و... در مقابل فراگیری بیماریهای مثل طاعون و وبا کارآیی خاصی نشان نداده است که هم به علت تهاجمی بودن این بیماریها بوده و هم خوب البته تمامی آحاد جامعه دارای امکانات لازم برای تغذیه و سلامت قبلی نبوده اند چنان که امروز هم نیستند.
در مورد واکسن ها نیز باید گفت واکسنها بعضا بیماریهایی را از بین برده اند که قرنها کشتار وسیع بویژه در کودکان انجام میداده اند و طب قدیم در نوع وطنی یا خارجی اگر بر سبیل انصاف باشیم کارآیی در اندازه واکسن از خود نشان نداده است برای مثال بیماری سرخک تا قرن گذشته از کشته پشته میساخته و چیزی جلودار آن نبوده اما فقط در 18 سال گذشته واکسن سرخک 25 میلیون کودک را از مرگ رهانده.
بنده میتوانم ساعتها در این موضوع با آمار و ارقام صحبت کنم، اما خوب شاید لزومی هم نداشته باشد.
به نظر بنده آقای خسروپناه زمین بازی را کمی گم کرده است، ارج نهادن به طب قدیم( نه به معنی گذشته) کار بسیار پسندیده ای هست اما باید حدود و ثغور هر دو گونه طب قدیم و جدید با دقت احصاء بشود. قطعا استفاده نابجا و گسترده از داروهای سنتزی در جایی که میتوان براحتی با مواد طبیعی روند درمان را طی تمود کار شایسته ای و عاقلانه ای نیست کما اینکه در همبن محیط غرب نیز داروخانه های مدرن همچنان آکنده از از گیاهان دارویی برای مصارف خاص میباشند و گذشته از صرف نگاه درمانی به مقوله طب سنتی باید در دراز مدت نگاه ما به استفاده بهینه از مواد طبیعی هم برای درمان و هم آسایش جسم و روح منجر به ایجاد ساز و کارهایی بشود که برای مثال امروزه کشور چین به عنوان طب چینی به دنیا عرضه نموده و درآمد کلانی نیز کسب نموده.
ببخشید مطلب در ذهن بنده زیاد هست و نوشتن براحتی مقدور نیست و البته چون زمین بازی قبلا توسط آقای خسرو پناه تعیین شده بود بنده هم در همانجا بازی کردم.
اما بحث در مورد فهم و درک الگوواره(پارادایم) دو نسخه مذکور طب باشد بحث زیباتری خواهد بود.رضا نظریان: معضل اصلی در نوشتار آقای خسروپناه به نظرم این است که علم پزشکی را ذیل انگاره های فلسفی برده است و گمان کرده است که با روشن شدن مبانی هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و... کار برای ایجاد علم بصورت یکنواخت و بی چالش فراهم می شود.ایشان درنیافته است که علم، میدانی مستقل از فلسفه است و از خودمختاری برخوردار است و قابل تقلیل و تحویل به فلسفه نیست.
۲۲:۴۰
️ نظریه مقاومت #طب_سنتی؛ سخنی با مخالفان
مدتی است بازار مخالفت با طب سنتی رونق گرفته و بسیاری از منتقدان بدون اطلاع و آگاهی از طب سنتی ایرانی به نقدهای غیر علمی و گاه غیر اخلاقی و طعن گونه می پردازند.شاید توجه به فلسفه طب و تبیین پارادایمهای آن پاسخ به چالش را روشن سازد.
پارادایم #طب_مدرن در برابر باکتریها و ویروسها، عبارت از تولید داروهای دفاعی از جمله داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال برای نابودی آنها است یعنی رویکرد تهاجم را در پیش گرفتند و لکن ویروس ها و باکتری ها هوشمندانه جهش یافته و در برابر داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال مقاومت نشان می دادند و خطرناکتر وارد صحنه مبارزه با انسان می شدند.
پاستور، پارادایم دیگری در برابر این آسیبها پیش گرفت و آن پارادایم مقاوم سازی بدن از طریق واکسن و ورود باکتری و ویروس ضعیف به بدن بود. این رویکرد به دنبال مرگ و نابودی ویروس نبود و لکن ویروس جدید، زحمت دیگری در تولید واکسن جدید برای بشر فراهم می ساخت.
پارادایم طب سنتی بدون جنگ با ویروس و باکتری، مقاوم سازی بدن از هر گونه آسیب است؛ با توصیه های سبک زندگی و چگونگی خوردن و آشامیدن و تجویز داروهای گیاهی تقویت و کمک کننده طبیعت مدبره بدن که هم توان و مقاومت بدن را مقابل هر گونه آسیب میکروبی بالا می برد و هم عفونت ها را زایل می سازد.
این سه پارادایم مبتنی بر مبانی هستی شناختی و طبیعت شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی است. (رک به: فلسفه علوم انسانی و روش شناسی علوم اجتماعی) این مبانی در #طب_سنتی اجازه نابودی مخلوقات الهی را نمی دهد و همزیستی مسالمت آمیز بین همه موجودات زنده را با نظریه مقاومت فراهم میسازد و از جنگ و ستیز با طبیعت و حتی شرور طبیعی پرهیز می کند. این رویکرد، نوعی تسخیر طبیعت است که باعث کنار آمدن موجودات طبیعی با بدن انسان می شود. نقش دعا هم در کنترل امور طبیعی و تقویت روحیه انسان در برابر بیماری در چارچوب این مبانی معنا پیدا می کند. #طب_سنتی در برابر آسیب ها نه تساهل را می پسندد و نه تهاجم را ؛ بلکه مقاوم سازی کلان را از طریق کمک به طبیعت مدبره بدن دنبال می کند.
غلبه طبیعت گرایی و تجربه گرایی در طب مدرن، باعث شده نه تنها تصرف بلکه به تعبیر هایدگر، تعرض و تهاجم بر طبیعت بالا رود و طبیعت هم جنگ جهانی علیه بشریت راه بیندازد. نظریه مقاومت در طب سنتی از مبانی عقلانی و اسلامی بدست آمده است و جا دارد در باب آن گفتگوی بیشتری صورت گیرد.
مخالفان طب سنتی به جهت ناآگاهی از #فلسفه_طب و حتی #فلسفه_طب_مدرن، خود و جامعه را از بهره طب سنتی محروم می سازند. یک حوزوی معممی گمان می کند مدرن یعنی جدید و سنت یعنی قدیم و لذا استفاده از طب سنتی را بازگشت به عصر بوق می خواند؛ در حالیکه نه مدرن به معنای جدید است و نه سنتی به معنای قدیم است. معنای مدرن و سنت را باید در مبانی پیش گفته یافت (ر.ک به: کلام نوین اسلامی و تاریخ فلسفه کاپلستون) و به همین جهت بین علم به معنی ساینس و حکمت تفاوت هست.(رک به: فلسفه فلسفه اسلامی)سیاستمداری از مسئولان نظام پزشکی با تمسخر و بدون دانستن ظرفیت های طب سنتی، آن را تجویز علفی می نامد و اما چشم بر قراردادهای جنایتبار مافیای دارو و درمان و پولهای زیرمیزی می بندد.مدیر دیگری هم بی باکانه از تجویز پیوند مدفوع انسان دم می زند و در ادامه ی سیاست دولت منحوس پهلوی اول و با همکاری افراد مدعی علم و فقیر در #فلسفه_علم به ستیز حداکثری با طب سنتی می پردازد و نسبت به قرارداد کلان و ورود داروهای غیر مصوب جهانی به کشور جهت تست بر مردم مظلوم ایران ساکت می ماند و مشارکت می کند و ننگ بهداشتی بر پیشانی بهداشت ایران می زند و اما همین مدیر اجازه تحقیق و هزینه کرد نسبت به داروهای طب سنتی را نمی دهد و بعد با ترفند فرار به جلو و با ادبیات متبخترانه و ظاهراً بعد از عزل، استعفا می دهد.
این وقایع اخیر نشان از فقدان حکمرانی طب و طبابت در کشور دارد که باید مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را جدی بگیرد.ناگفته نماند بشر باید از تجربه بشری بهره ببرد و مجموعه دستاوردهای مثبت طب مدرن و سنتی ایرانی و غیرایرانی را برای پیشگیری و درمان بکار گیرد.میدان کرسی های نظریه پردازی و نقد و مناظره برای گفتگوی علمی و آزاد باز است و هیأت حمایت از کرسیها آمادگی دارد جلسات گفتگو بر پا کند تا حقیقت برای طالبان معرفت روشن گردد. خداوندا منجی بشریت را برسان که به شدت منتظر و محتاجیم.
عبدالحسین خسروپناهاول آذر ۱۳۹۹علي رضا عبداله زاده زارع: مطلب حاجآقا خسروپناه را برای دوستی که ژنتیک خوانده و در بلاد کفر زندگی میکند فرستادم (قرار بود این دوست از سال جاری تحصیلی جذب دانشگاه تهران شود اما بیماری کرونا و برخی تنگنظریها مانع این موضوع شد) بهزعم خودم مختصری آقای خسروپناه را هم به وی معرفی کردم. پ
مدتی است بازار مخالفت با طب سنتی رونق گرفته و بسیاری از منتقدان بدون اطلاع و آگاهی از طب سنتی ایرانی به نقدهای غیر علمی و گاه غیر اخلاقی و طعن گونه می پردازند.شاید توجه به فلسفه طب و تبیین پارادایمهای آن پاسخ به چالش را روشن سازد.
پارادایم #طب_مدرن در برابر باکتریها و ویروسها، عبارت از تولید داروهای دفاعی از جمله داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال برای نابودی آنها است یعنی رویکرد تهاجم را در پیش گرفتند و لکن ویروس ها و باکتری ها هوشمندانه جهش یافته و در برابر داروهای آنتی باکتریال و آنتی ویرال مقاومت نشان می دادند و خطرناکتر وارد صحنه مبارزه با انسان می شدند.
پاستور، پارادایم دیگری در برابر این آسیبها پیش گرفت و آن پارادایم مقاوم سازی بدن از طریق واکسن و ورود باکتری و ویروس ضعیف به بدن بود. این رویکرد به دنبال مرگ و نابودی ویروس نبود و لکن ویروس جدید، زحمت دیگری در تولید واکسن جدید برای بشر فراهم می ساخت.
پارادایم طب سنتی بدون جنگ با ویروس و باکتری، مقاوم سازی بدن از هر گونه آسیب است؛ با توصیه های سبک زندگی و چگونگی خوردن و آشامیدن و تجویز داروهای گیاهی تقویت و کمک کننده طبیعت مدبره بدن که هم توان و مقاومت بدن را مقابل هر گونه آسیب میکروبی بالا می برد و هم عفونت ها را زایل می سازد.
این سه پارادایم مبتنی بر مبانی هستی شناختی و طبیعت شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی است. (رک به: فلسفه علوم انسانی و روش شناسی علوم اجتماعی) این مبانی در #طب_سنتی اجازه نابودی مخلوقات الهی را نمی دهد و همزیستی مسالمت آمیز بین همه موجودات زنده را با نظریه مقاومت فراهم میسازد و از جنگ و ستیز با طبیعت و حتی شرور طبیعی پرهیز می کند. این رویکرد، نوعی تسخیر طبیعت است که باعث کنار آمدن موجودات طبیعی با بدن انسان می شود. نقش دعا هم در کنترل امور طبیعی و تقویت روحیه انسان در برابر بیماری در چارچوب این مبانی معنا پیدا می کند. #طب_سنتی در برابر آسیب ها نه تساهل را می پسندد و نه تهاجم را ؛ بلکه مقاوم سازی کلان را از طریق کمک به طبیعت مدبره بدن دنبال می کند.
غلبه طبیعت گرایی و تجربه گرایی در طب مدرن، باعث شده نه تنها تصرف بلکه به تعبیر هایدگر، تعرض و تهاجم بر طبیعت بالا رود و طبیعت هم جنگ جهانی علیه بشریت راه بیندازد. نظریه مقاومت در طب سنتی از مبانی عقلانی و اسلامی بدست آمده است و جا دارد در باب آن گفتگوی بیشتری صورت گیرد.
مخالفان طب سنتی به جهت ناآگاهی از #فلسفه_طب و حتی #فلسفه_طب_مدرن، خود و جامعه را از بهره طب سنتی محروم می سازند. یک حوزوی معممی گمان می کند مدرن یعنی جدید و سنت یعنی قدیم و لذا استفاده از طب سنتی را بازگشت به عصر بوق می خواند؛ در حالیکه نه مدرن به معنای جدید است و نه سنتی به معنای قدیم است. معنای مدرن و سنت را باید در مبانی پیش گفته یافت (ر.ک به: کلام نوین اسلامی و تاریخ فلسفه کاپلستون) و به همین جهت بین علم به معنی ساینس و حکمت تفاوت هست.(رک به: فلسفه فلسفه اسلامی)سیاستمداری از مسئولان نظام پزشکی با تمسخر و بدون دانستن ظرفیت های طب سنتی، آن را تجویز علفی می نامد و اما چشم بر قراردادهای جنایتبار مافیای دارو و درمان و پولهای زیرمیزی می بندد.مدیر دیگری هم بی باکانه از تجویز پیوند مدفوع انسان دم می زند و در ادامه ی سیاست دولت منحوس پهلوی اول و با همکاری افراد مدعی علم و فقیر در #فلسفه_علم به ستیز حداکثری با طب سنتی می پردازد و نسبت به قرارداد کلان و ورود داروهای غیر مصوب جهانی به کشور جهت تست بر مردم مظلوم ایران ساکت می ماند و مشارکت می کند و ننگ بهداشتی بر پیشانی بهداشت ایران می زند و اما همین مدیر اجازه تحقیق و هزینه کرد نسبت به داروهای طب سنتی را نمی دهد و بعد با ترفند فرار به جلو و با ادبیات متبخترانه و ظاهراً بعد از عزل، استعفا می دهد.
این وقایع اخیر نشان از فقدان حکمرانی طب و طبابت در کشور دارد که باید مجمع تشخیص مصلحت نظام آن را جدی بگیرد.ناگفته نماند بشر باید از تجربه بشری بهره ببرد و مجموعه دستاوردهای مثبت طب مدرن و سنتی ایرانی و غیرایرانی را برای پیشگیری و درمان بکار گیرد.میدان کرسی های نظریه پردازی و نقد و مناظره برای گفتگوی علمی و آزاد باز است و هیأت حمایت از کرسیها آمادگی دارد جلسات گفتگو بر پا کند تا حقیقت برای طالبان معرفت روشن گردد. خداوندا منجی بشریت را برسان که به شدت منتظر و محتاجیم.
عبدالحسین خسروپناهاول آذر ۱۳۹۹علي رضا عبداله زاده زارع: مطلب حاجآقا خسروپناه را برای دوستی که ژنتیک خوانده و در بلاد کفر زندگی میکند فرستادم (قرار بود این دوست از سال جاری تحصیلی جذب دانشگاه تهران شود اما بیماری کرونا و برخی تنگنظریها مانع این موضوع شد) بهزعم خودم مختصری آقای خسروپناه را هم به وی معرفی کردم. پ
۲۲:۴۳