بله | کانال فصلنامه اقلیما
عکس پروفایل فصلنامه اقلیماف

فصلنامه اقلیما

۳۲۲عضو
undefinedعمه‌های ولایت در تاریخ undefined #بازتاب_اندیشه‌ها
یادداشت نجمه صالحی در کانال مجله افکار بانوان حوزوی:در تاریخ اسلام، واژه‌ٔ «عمه» تنها یک نسبت خویشاوندی نیست؛ نشانه‌ای از پیوند زنان مؤمن با جریان امامت و رسالت است. در بزنگاه‌های تاریخ اسلام، عمه‌هایی بودند که در کنار پیامبران و امامان ایستادند، بار مسئولیت را به دوش گرفتند و در صحنه‌های سرنوشت‌ساز، صدای حقیقت شدند.
صفیه بنت عبدالمطلب، عمه‌ی پیامبر(ص)، از اولین مسلمانان در مکه بود که با گروهی از آنان به حبشه هجرت کرد. او نه‌تنها پناه بنی‌هاشم بود، بلکه در میدان‌های نبرد، از اسلام دفاع کرد. روایت کرده‌اند که در برخی غزوات صدر اسلام به مجاهدان کمک می‌کرد و در غزوه خندق از زنان دیگر دفاع کرد و یکی از یهودیان متجاوز را کشت و این‌گونه پیام پایداری و شجاعت را به زنان مسلمان آموخت. او نخستین عمه‌ای بود که با ایستادگی‌اش، واژهٔ «عمه» را به شرافت نبوت پیوند زد.
بانوی دیگری که در تاریخ اسلام نامش می‌درخشد، زینب کبری(س) عمه‌ٔ امام سجاد(ع) است که قامتِ صبر را برافراشت و از میان آوردگاه خون، فریاد حق را به گوش تاریخ رساند. او بانوی پیام و پرچم‌دار تداوم عاشورا بود. عمه‌ای که با خطبه‌هایش در کوفه و شام، حقیقت را از اسارت رها کرد و به بشریت آموخت که سکوت در برابر ظلم، هم‌سنگ سقوط است.
چند نسل بعد، در روزگار امام رضا(ع)، نام بانویی دیگر شهرت یافت؛ حضرت معصومه(س)، عمه‌ٔ جوادالائمه(ع). او با هجرتی هوشمندانه از مدینه به سوی ایران، راه پیوند دو سرزمین ایمان را هموار کرد. هجرت او، حرکتی زینبی در قامت عمه‌ای جوان بود؛ حرکتی که ایران را در آغوش ولایت جای داد. چه بسا از برکت حضور اوست که در هر گوشه‌ٔ شهر قم، بقعه‌ای، صحن کوچکی، یا بارگاهی آرام‌بخش برپا شده است. وجود او بود که قم را به پایتخت علم و معرفت تبدیل کرد.
در قرن سوم هجری، در دوران خفقان عباسی، عمه‌ای دیگر پاسدار ولایت شد: حکیمه خاتون(س)، دختر امام جواد(ع) و عمه‌ی امام حسن عسکری(ع). او نه‌تنها شاهد ولادت امام مهدی(عج) بود، بلکه پس از شهادت برادرزاده‌اش، در روزگار غیبت صغری، به‌عنوان امین امام و پناه شیعیان شناخته شد. حکیمه خاتون بانویی عالِمه، شجاع و مدافع ولایت بود که در سکوت خانه‌اش، حریم امامت را از گزند دشمنان حفظ کرد. در حقیقت، او نگهبان آخرین فصل حضور معصوم در میان مردم بود.
و این خط نورانی، در روزگار معاصر نیز ادامه یافت. امام خمینی(ره)، احیاگر بزرگ قرن و پرچمدار انقلاب اسلامی ایران، در کودکی تحت کفالت عمه‌ی خویش پرورش یافت. این بانوی مؤمنه، پس از شهادت پدر ایشان، مسئولیت تربیت کودک یتیم را برعهده گرفت و با صبر و ایمان، روح بزرگ او را در دامان خویش پروراند. حضور او نشان می‌دهد که «عمه» در فرهنگ اسلامی، مأمنی تربیتی و معنوی است که نسل ولایت در پناه آن رشد می‌کند.
تاریخِ ولایت در سایه‌ی زنان مؤمنه‌ای شکل گرفته که در لحظه‌های حساس، رسالت خود را با صبر، هجرت، تربیت و حمایت از ولیّ خدا ادا کردند. این‌ها برشی از اقدامات بانوان در عرصه‌های مختلف است که تهدیدها را به فرصت تبدیل کردند و الگویی شدند برای زنان دیگر، تا بدانند در منظومه‌ٔ الهی زن همواره می‌تواند حافظ شعله‌ٔ ایمان باشد.
undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۵:۵۹

undefined«معاشرت معروف» با زنان، یعنی برابری را رعایت کنید!undefined #بازتاب_اندیشه‌ها
حجت‌الاسلام دکتر حبیب‌اله بابائی در کانال شخصی:به فعلیت رسیدن توان‌های متفاوت در فرد فرد جامعه، ظرفیت‌های تازه و زمینه‌های مؤثری را برای صورت‌بندی و ترقی جامعه و تمدن انسانی به‌وجود می‌آورد. علامه طباطبایی ذیل آیۀ شریفۀ ۱۹ سوره نساء می‌نویسد:معاشرتى كه از نظر مردان معروف و شناخته شده و دربين آنها متعارف است، اين است كه يك فرد از جامعه، جزئى باشد مقوم جامعه، يعنى در تشكيل جامعه دخيل باشد و دخالتش مساوى باشد با دخالتى كه ساير اعضا دارند و در نتيجه، تاثيرش در بدست آمدن غرض تعاون و همكارى عمومى به مقدار تاثير ساير افراد باشد و بالآخره همه افراد مورد اين تكليف قرار گيرند كه هر يك كارى را كه در وسع و طاقت دارد و جامعه نيازمند محصول آن كار است انجام دهند، و آنچه از محصول كارش مورد نياز خودش است، به خود اختصاص دهد و مازاد را در اختيار ساير افراد جامعه قرار داده، در مقابل از مازاد محصول كار ديگران آنچه لازم دارد بگيرد، اين آن معاشرتى است كه در نظر افراد جامعه معروف است، و اما اگر يك فرد از جامعه غير اين رفتار كند ـ و معلوم است كه غير اين تنها يك فرض دارد ـ و آن اين است كه ديگران به او ستم كنند و استقلال او در جزئيت براى جامعه را باطل نموده، تابع و غيرمستقل سازند؛ به اين معنا كه ديگران از حاصل كار او بهره‌‏مند بشوند، ولى او از حاصل كار ديگران بهره‏‌اى نبرد، و شخص او را مورد استثنا قرار دهند. چنین بیانی نشان از آن دارد که اسلام با کشیدن خط بطلان بر تمام باورهای جاهلانه آن زمان، زن را به عنوان انسانی ارزشمند و با عزت معرفی کرده و می‌فرماید: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ»(همه از همید) و باید با مشارکت هم به ساختن جامعۀ انسانی بپردازید که جامعۀ انسانی به هر دوی شما به صورت برابر نیازمند است. (طباطبایی، المیزان، ج ۴، ص ۲۵۵- ۲۵۶)
undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۵:۴۴

undefined از خطبه‌خوانی به نوحه‌سرایی؟ بریده باد!undefined #بازتاب_اندیشه‌ها
یادداشتی به مناسبت ایام فاطمیه به قلم علی ریاحی‌پور:سال‌های سال است که در ایام فاطمیه اول و دوم عموم دوستداران و محبین حضرت زهرا(س) پای منبر واعظان و خطیبان می‌نشینند و با روضه و ذکر مصائب اهل‌بیت توسط مادحين آل الله، بر رنج‌ها و ظلم‌هایی که بر دختر رسول الله(ص) صورت گرفت می‌گریند و بر سر و‌ سینه می‌زنند.واقعیت آن است که متأسفانه از فاطمه‌ای که برخی تریبون‌داران محافل مذهبی معرفی می‌کنند تا فاطمه‌ای که پیامبر‌اکرم(ص) و امير‌المؤمنين(ع) در ثنایش سخن‌ها گفته‌اند فاصله زیاد است.بلا‌شک فاطمه، فاطمه است اما این فاطمه‌ای که غالباً این روزها از آن می‌شنویم فاطمه نیست. فاطمه‌ای که خلاصه شود در گزاره‌هایی چون در، دیوار، کوچه، مسمار، آتش، هیزم و در پایان هم احساس ترحمی و... همه فاطمه نیست. فاطمه‌ای که اهل قعود است و نه قیام! اشکال آن است که از پشت در رفتن بگوییم اما از چرایی آن نگوییم.
اگر شهید مطهری در قید حیات بود احتمالاً در مقابل این قرائت تخدیری از فاطمه زهرا(س) بعد از نگاشتن کتاب «حماسه حسینی» به فکر نگارش کتاب «حماسه فاطمی» می‌افتاد.منبرها و مرثیه‌هایی که از همه چیز می‌گویند، اما از خطبه انقلابی، صریح و بدون لکنت فاطمه در منکوب کردن برخی اعاظم، علما، انصار و مهاجرین چیزی نمی‌گویند. از «الجار ثم الدّار» فاطمه که بیانگر مسئولیت اجتماعی و لزوم کنشگری‌های اجتماعی می‌باشد سخنی گفته نمی شود، از خانمی که تک‌تک به در خانه انصار و مهاجرین رفت و از اصلح بودن علی(ع) گفت و اندکی در بیان حق مصلحت‌سنجی نکرد و حاضر نشد مصداق روایت «الساكت اخو الراضی» شود حرفی زده نمی شود، از بانویی که سیلی خورد و هزینه داد تا امر به معروف و نهی از منکر را تا ابد الدّهر به یادمان بیاندازد سخنی به میان نمی آورند.
حضرت زهرا (س) اگر هم می‌گریست برای بی‌عدالتی و فسادی که قرار بود در آینده بر جامعه‌اسلامی حاکم شود می‌گریست، نه چون شوهرش به خلافت نرسیده‌است. حتی گریه او هم توأم با دغدغه و مسئولیت‌شناسی سیاسی و اجتماعی است. او انحراف انقلاب نبوی را می‌دید. او اشرافیت خواص و شکم‌بارگی ستمکاران را می‌دید. او زراندوزی و تکاثر مدعیان دینداری و مقدس‌مآبان عافیت‌طلب را می‌دید و می‌گریست.فاطمه تخدیریِ برخی محافل مذهبی ما همان فاطمه‌ای است که آیت الله خامنه‌ای سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد امام حسن مجتبی مشهد فرمود:« بریده باد زبانی که اینگونه این بانوی مجاهد را معرفی کند.» ... «بعد از رحلت پیغمبر [یک] زن جانش را فدا میکند برای این که حکومت به نااهل نرسد. اگر فاطمه زهرا، زنِ امیر‌المومنین هم نبود قضیه همین بود. از شوهرش دفاع نمیکرد از زمامدار به حق دفاع میکرد.»نمی‌گوید من حالا باردارم، بمانم چند روز دیگر آتششان فروکش کند، نه! لطفش در این همین است که در شدیدترین موقعیت‌ها بزرگترین وظیفه‌ها انجام بگیرد و شدیدترین لطمه‌ها بر جسم‌و‌جان وارد بیاید.مردان و ریش‌سفیدان و قدرتمندان مهاجر و انصار زیر بار رفتند، بعضی فریب خوردند بعضی کوتاهی کردند این زن نه فریب می‌خورد نه تنبلی می‌کند، نه حاضر است به‌هیچ قیمتی رضایت بدهد. این است که زدند. بعد از آنی که زدند بیهوش شد وقتی که به هوش آمد دید مثل اینکه قضیه در شرف انجام است. نگفت مریضم، به مسجد رفتن به گریه بسنده نکردن بریده باد زبانی که شأن زهرا(س) را از خطبه‌خوانی به نوحه‌سرایی تبدیل می کند.
اگر خطبه زهرا را نگفتید، گریه زهرا هم معنی پیدا نمی‌کند. اگر نفهمیدیم که زهرا آنجا چگونه سخن گفته است، نمی فهمیم که گریه او به چه معناست.باز به همین هم اکتفا نمی‌کند. به گفته‌ای چهل شب مرتب در خانه این مرد در خانه آن آدم معروف در خانه‌ٔ آن چهره سرشناس می‌رود آن زنی که به آن صورت سقط جنین کرده، آن زنی که ضربت دیده، آن زنی که آسیب خورده است. این کارها همه یکسره مبارزه ممتد است مبارزه‌ای از چند نوع با چند جلوه، مبارزه مثبت، مبارزه با جسم، مبارزه با زبان، مبارزه با تلاش‌های پنهانی و نیمه شبانه مبارزه با مبارزه با سخن گفتن با زنان مصاحبه فاطمه زهرا با زنان انصار عجیب است. پر از مطالب اجتماعی سرشار. [و] آخرش هم مبارزه منفی در شب دفن شدن.
وقتی از فاطمه معترض انقلابی، فریادگر و غیر محافظه‌کاری که نسبت به ارتجاع گفتمانی و بازگشت به ارزش‌های جاهلی قبل از انقلاب نبوی و تن‌آسایی و تن‌پروری و راحت‌طلبی و خوگرفتن به وضع موجود و سر سفرهٔ انقلاب نبوی نشستن خواص هشدار می‌دهد. سخنی به میان نیاوریم، دیگران از فاطمه‌ای ساکت مظلوم و مهجوری که در شب و در میان تاریکی تشییع و تدفین شده روایت‌گری می‌کنند.
undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۵:۱۷

undefined بودن در برابر شدن: تَحَجُّر آناتومیِ یک توقف undefined #بازتاب_اندیشه‌ها
حجت الاسلام میثم پیمان‌جو نوشت:در کالبدشکافی موانعِ حرکتِ یک انقلاب، «تحجر» نه یک عارضه‌ٔ سطحی، بلکه یک مکانیسمِ فلج‌کننده با ابعاد شناختی، عملی و راهبردی است. تحلیل دقیق این پدیده نشان می‌دهد که خطرِ آن از دشمنِ بیرونی کمتر نیست، زیرا از درون، موتورِ حرکت را خاموش کرده و مسیر را برای انحراف هموار می‌سازد.
۱. بُن‌مایه‌ی شناختی: ناتوانی در فهم «حرکت» و «زمان»جوهرِ اصلی تحجر، «توقف» است. فرد متحجر در یک مقطع از تاریخ منجمد شده و قدرتِ درکِ «حرکت» را از دست داده است. او جهان را از طریق دوگانه‌های منسوخ و آشنای خود (مانند چپ و راست، کمونیسم و سرمایه‌داری) تفسیر می‌کند. از این رو، وقتی با پدیده‌ای نو و هویتی مانند «انقلاب اسلامی» مواجه می‌شود که در این قالب‌ها نمی‌گنجد، دچار بحرانِ فهم می‌شود. او نمی‌تواند بپذیرد که «حرفی نو» به میان آمده است. این «جمود فکری» و «سطحی‌نگری» باعث می‌شود هرگونه پویایی را یا به دشمن نسبت دهد یا بدعتی ضالّه بخواند.
۲. کارکردِ عملی: تولید «خلأ» و زمینه‌سازی برای «وَلَنگاری»ویرانگرترین اثر تحجر در میدان عمل رخ می‌دهد. این جریان در مواجهه با پرسش‌های پیچیده‌ی عصر (مسئله زن، تکنولوژی، سبک زندگی)، فاقد «پاسخ ایجابی» و سازنده است. تنها ابزار او «نفی» است: این حرام است، آن ممنوع است، این را دفن کنید. اما برای «چگونه زیستن» در دنیای امروز، هیچ جایگزینی ارائه نمی‌دهد.اینجاست که یک معادله‌ی راهبردی شکل می‌گیرد:جریان حق (انقلاب): به دنبال «حرکت صحیح» و ارائه‌ی پاسخ ایجابی است.جریان تحجر: با ایجاد مانع و نفی، جلوی «حرکت صحیح» را می‌گیرد.جریان ولنگاری (غرب‌زدگی): از «خلأ» ایجاد شده توسط تحجر تغذیه کرده و «حرکت غلط» را به عنوان تنها گزینه‌ی موجود به جامعه عرضه می‌کند.
بنابراین، تحجر، علتِ اصلیِ ظهور و قدرت گرفتن ولنگاری است. تا زمانی که جریان متحجر با پاسخ‌های سلبی خود میدان‌داری می‌کند، جامعه‌ی تشنه‌ی پاسخ، ناگزیر به سمت جریان انحرافی کشیده می‌شود. از این منظر، مبارزه با تحجر و باز کردن راهِ حرکت، به طور خودکار جریان ولنگاری را به حاشیه می‌راند.
۳. ابزارِ راهبردی: سرمایه‌گذاری «استکبار» بر حماقتجریان استکبار، هوشمندانه‌تر از آن است که تمام انرژی خود را صرف مقابله‌ی مستقیم کند. او دریافته است که مؤثرترین راه برای متوقف کردن یک نهضتِ درونی، فعال‌سازیِ «جریان متحجر» در داخل آن است. استکبار، این جریان را به دو شکل به خدمت می‌گیرد:استفاده از حماقت: استکبار بر «سطحی‌نگری» و «جمود» متحجرین سرمایه‌گذاری کرده و آن‌ها را علیه هرگونه حرکت اصلاحی و پیشرو در جبهه‌ی خودی تحریک می‌کند. متحجر، به دلیل ناتوانی در شناخت دشمن اصلی، ناخواسته به پیاده‌نظام دشمن تبدیل می‌شود.ارائه‌ی تصویر وارونه: استکبار تلاش می‌کند تا چهره‌ی تحجر را به عنوان سیمای واقعی و اصلی انقلاب به جهان معرفی کند تا نخبگان، جوانان و آزاداندیشان را از آن بیزار و گریزان سازد.در واقع، اگر استکبار نتواند جریان متحجر را درون یک دین سازماندهی و تقویت کند، توانایی پیشبرد پروژه‌های خود را تا حد زیادی از دست خواهد داد.
۴. چهره‌ی امروزین: تحجر در عصر «ساختن»اگر در دوران امام (ره)، تحجر بیشتر چهره‌ای سلبی و طردکننده داشت، در دوران کنونی که عصر «ساختنِ ایران» است، پیچیدگی و خطر آن دوچندان شده است. تحجرِ امروز در برابر مسائل انضمامی و تمدنی مانند الگوی پیشرفت، نظام پولی و بانکی، واکسن و طب مدرن، و دیپلماسی بین‌المللی، با ارائه‌ی راه‌حل‌های سطحی و غیرواقعی (مانند بازگشت به طلا به جای پول)، عملاً مانع از شکل‌گیری یک «زیست تمدنی» کارآمد می‌شود. این مبارزه بسیار «دشوارتر» است، زیرا دیگر بر سر کلیات نیست، بلکه بر سر مصادیقِ ساختنِ یک تمدن است.
آزاداندیشی، تنها پادزهرراه عبور از این بن‌بست، نه صرفاً نقدِ تحجر، بلکه غلبه بر آن از طریق «آزاداندیشی انقلابی» است. آزاداندیشی به معنای شجاعتِ تولید «پاسخ‌های ایجابی» برای مسائل زمانه است. تنها با ارائه‌ی یک الگوی زندگیِ جذاب، کارآمد و پیشرو است که می‌توان خلأ را پُر کرد و همزمان، هم جریان تحجر را از موضوعیت انداخت و هم بساط ولنگاری را برچید. انقلاب، «شدن» است و تحجر، اصرار بر «بودن»؛ و در این نبرد، آینده از آنِ حرکت است.
فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۵:۵۴

undefined کلیشۀ نقش‌های جنسیتی، میراث دین‌داری منجمد!undefined #بازتاب_اندیشه‌ها
گزارش اختصاصی پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح از نشست علمی «معیارهای پذیرش ثبات و تغییر در فرهنگ‌های ارزش محور» با حضور حجت الاسلام و المسلمین مجید دهقان، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب:چرا با وجود همه تحولات اجتماعی و فرهنگی، مادری همچنان به‌عنوان امری زنانه تلقی می‌شود و پدران حتی در جوامع مدرن تمایلی به مشارکت فعال در تربیت فرزند ندارند؟» وی بر این باور است که این امر را نمی‌توان تنها با تکیه بر نصوص دینی توضیح داد، بلکه باید سه سطح تحلیلی را از هم تفکیک کرد:۱. دین (به‌معنای وحی و متن مقدس)،۲. تفسیر دینی (فهم و برداشت عالمان و مفسران از دین)،۳. دینداری (نحوه زیست مؤمنان و کنش دینی آنان در جامعه).او گفت: «آنچه ما امروز به‌عنوان نقش‌های زنانه یا مردانه می‌شناسیم، بیشتر حاصل تفسیر دینی و تجربه دینداران است، نه لزوماً محتوای خودِ دین.»
در ادامه، دهقان توضیح داد که تفسیر دینی لزوماً آیینه‌ای مستقیم از دین نیست. ممکن است آموزه‌ای در متن وحیانی وجود داشته باشد. اما در اندیشه و ساختار اجتماعی دوره‌ای خاص بازتاب نیابد. و برعکس، ممکن است برخی تفاسیر فرهنگی به نام دین جا بیفتند، بی‌آنکه ریشه‌ای در نصوص اصیل داشته باشند. به گفته او، مثال روشن این موضوع، تلقی تاریخی از «تدبیر منزل» است که در متون قدیمه امری مردانه شمرده می‌شد، اما در گذر زمان و در تعامل میان فرهنگ و دین، به‌تدریج به‌عنوان «نقش زنانه» تثبیت شد. این تحول نه صرفاً فقهی، بلکه اجتماعی و فرهنگی بوده است.
در تحلیل دکتر دهقان، بخش قابل توجهی از تداوم ساختارهای نابرابر جنسیتی در حوزه سوم یعنی «دینداری» ریشه دارد؛ جایی که مؤمنان در زندگی روزمره خود با دین مواجه می‌شوند. او گفت: «بسیاری از مردان دیندار در کنش روزمره خود، درک و تربیتی از پدری دارند که بر مالکیت و کنترل استوار است، نه بر مشارکت انسانی.» به باور او، در چنین وضعی حتی اگر قوانین و فتوای فقهی تغییر کند، رفتارهای روزمره به‌سختی دگرگون می‌شود، زیرا ریشه در تربیت فرهنگی و تجربه زیسته دارد.دهقان تأکید کرد که «مردان ما در حوزه پدری تربیت نشده‌اند؛ آن‌ها اغلب زن را نه به‌عنوان شریک انسانی، بلکه به‌عنوان بخشی از دارایی خود تلقی می‌کنند، و همین نگرش فرهنگی مانع تحقق مشارکت برابر در خانواده می‌شود.»
undefined مطالعه کامل گزارش
undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۷:۴۱

undefined*پارادوکس مهریه: وقتی آمار یک چیز می‌گوید و طرح مجلس چیز دیگر*undefined#بازتاب_اندیشه‌ها
محمدصادق امانی نوشت: بررسی طرح موسوم به اصلاح قانون مهریه در مجلس با کشمکش‌هایی در فضای عمومی و رسانه‌ای روبه‌رو شده‌است. این یادداشت به‌دنبال بررسی محتوایی این طرح نیست بلکه از منظر شکلی و در دستورکار قرار گرفتن طرحی با هدف تسهیل شرایط پرداخت مهریه برای مردان به موضوع می‌پردازند و سوالاتی را مطرح می‌کند. سوالاتی که جواب‌هایش الزاماً آماده نیست و نیاز به تأمل و تفکر دارد.
بر اساس گزارش مرکز افکار سنجی متعلق به مجلس شورای اسلامی که امسال انجام شده است؛ ۶۱ درصد مردم به میزان «زیاد و «خیلی زیاد» مهریه را به‌عنوان پشتوانه مالی زنان محسوب می‌کنند. این آمار برای خود زنان ۷۱ درصد است. یعنی از هر ۱۰ زن، ۷ زن معتقد است که مهریه به میزان «زیاد و خیلی زیاد» پشتوانه مالی زن محسوب می‌شود.
بر اساس همین افکار سنجی، حدود ۷۲ درصد مردم، وصول مهریه برای زنان را به میزان زیاد و خیلی زیادی دشوار ارزیابی کرده‌اند. این آمار برای زنان به ۸۳ درصد می‌رسد. یعنی از هر ۱۰ زن در کم برآورد‌ترین شکل ممکن ۸ زن معتقد است که وصول حق مهریه دشوار است.
با‌توجه به آمار بالا، ادراک عمدهٔ مردم و به‌خصوص زنان بر پشتوانه بودن مهریه برای زن و همچنین دشواری وصول این حق استوار است. در این شرایط در طرح مطرح‌ شده در مجلس به‌دنبال آسان‌تر کردن شرایط پرداخت مهریه برای مردان و به‌ عبارتی‌ دیگر سخت‌تر کردن فرآیند وصول مهریه برای زنان است! یعنی نه‌تنها دغدغهٔ جامعه و زنان، وارد دستورکار نشده‌است بلکه طرح اولیهٔ مجلس در تعارض با ادراک عمومی است.
در اینجا باید از تصمیم‌گیران پرسید چه پاسخی برای این شکاف بین ادراک جامعه و طرح مجلس وجود دارد؟ چه گفتاری برای اقناع جامعه و به‌خصوص زنان خلق شده‌است؟ آیا به پیامد‌های ناخواسته بی‌توجهی به این شکاف ادراکی فکر شده‌است؟ اساساً جایگاه خواسته‌ها و مطالبات زنان در نظام حکمرانی کجاست؟ چرا تسهیل پرداخت مهریه به دستورکار چندبارهٔ پارلمان وارد می‌شود اما تقویت ضمانت اجرای مهریه نه؟
بر اساس افکار سنجی فوق؛ حدود ۲۴ درصد مردم شروط ضمن عقد را به‌نفع زنان می‌دانند؛ درحالی که ۱۲ درصد مردم مهریه سنگین را به‌نفع زنان می دانند. موضوعی که نشان می‌دهد اگر کسی می‌خواهد مشکل مهریه‌های سنگین را حل کند می‌توان به‌نوعی آن را با شروط ضمن عقد حل نماید. همچنین در نتایج این افکارسنجی آمده‌است که ۶۷ درصد افراد جامعه معتقدند که بخشش مهریه در زمان طلاق، می‌تواند به زنان در گرفتن حق نگهداری از فرزندان کمک کند. به‌عبارتی دو سوم جامعه قائل به این هستند که می‌توانند برای حل مشکل حضانت فرزند از ابزار مهریه استفاده کنند. با‌این‌وجود اما نه برای شروط ضمن عقد و نه موضوع حضانت فرزندان در طرح مجلس تدبیری اندیشیده نشده و اساساً این خواسته و مسئله زنان وارد دستور کار نشده‌است.
البته فراتر از نظام پارلمانی این سوال از گروه‌های مرجع هم وجود دارد که خواسته‌های زنان چه جایگاهی در گفتار و گفتمان آنان دارد؟ چه پاسخی برای این مسئله دارند؟ آیا اساساً مسائل زنان به‌عنوان یک مشکلی که باید برای آن تدبیری اندیشیده شود به رسمیت شناخته شده‌است؟ برای مثال چرا تاکنون برای تسهیل پرداخت مهریه، نامه‌نگاری‌های مختلفی از قم با مسئولان صورت گرفته‌است اما تاکنون نامه‌ای برای اصلاح وضعیت خروج از کشور زنان، حضانت، وصول مهریه و شروط ضمن عقد انجام نشده‌است؟ پر واضح است که در اینجا منظور چرایی نامه‌نگاری برای تسهیل پرداخت مهریه نیست بلکه چرایی نامه‌نگاری نکردن برای دغدغه‌ها و مسائل زنان است.
البته یک نکته مهم که در اعتراضات به این مصوبه وجود دارد، پیشگامی زنان مذهبی در اعتراض به این مصوبه است. این افراد از جهت محتوایی معتقدند این مصوبه تعادل خانواده را بیش‌ازبیش به‌نفع مردان و به‌ضرر زنان به هم می‌زند. با‌این‌وجود این اعتراض و مطالبه اصلاح مصوبه از خاستگاه دینی و مذهبی صورت می‌گیرد. معترضان خودی هستند و از این نظر امکان دیگری‌سازی از آنها وجود ندارد. مثلا نمی‌توان با برچسب‌هایی مثل« فمنیستی بودن» یا «کاذب بودن مطالبه» و «مسئله‌دار بودن افراد مطالبه‌گر» صدای اعتراضات را خاموش کرد. بر‌این‌اساس به‌لحاظ شکلی، فرصت اصلاح مصوبه و در نظر گرفتن خواسته‌های زنان وجود دارد به شرطی که زنان و نخبگان فعالانه‌تر عمل کنند.
undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۳:۳۱

undefined وقتی چادر، دیپلماسی غرب را می‌ترساندundefined#بازتاب_اندیشه‌ها
گزارش خاطرات سفیر انگلیس از چند دختر چادری در دانشگاه شیراز و آشفتگی قدرت‌های خارجی در برابر بازگشت هویت اسلامی:پوشش چادر از دید دولت‌های استکباری و جهانخواران غربی، نوعی جامه رزمی و ضدفرنگی بود. از این رو به‌شدت از چادر نفرت و وحشت داشتند. چادر از دید آنان مانند لباس سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی پنداشته می‌شد؛ همان‌گونه که امروز دولت های خودباخته و زبون امریکا و اروپا از دیدن یک نیروی سپاهی و بسیجی سخت به‌خود می‌لرزند و چه‌بسا قالب تهی کنند. در آن روز یک چادری برای آن‌ها مانند یک پارتیزان به شمار می‌آمد و از او واهمه داشتند و رژیم شاه را برای کنار زدن چادر زیر فشار قرار می‌دادند. خاطرات آخرین سفیر انگلیس در دوران شاه از دیدن چند دختر چادری درخور توجه است:
«... من خود به خاطر دارم که در ماه نوامبر همان سال [سال 56] وقتی که برای ایراد نطقی در یک سمینار به دانشگاه شیراز رفتم، شش دانشجوی دختر را دیدم که در اواسط جلسه با چادر سیاه وارد سالن شدند و در کنار هم در ردیف عقب نشستند. آن‌ها تا پایان سخنرانی ساکت نشستند ولی حرکت آن‌ها حالت اعتراض داشت! در بازگشت به تهران در هواپیما موضوع را با یکی از اساتید دانشگاه اصفهان که در سمینار حضور داشت، در میان گذاشتم. او به من گفت که در چند ماه گذشته شاهد افزایش چشمگیر گرایش مذهبی در میان دانشجویان دانشگاه اصفهان بوده است. استاد مذکور افزود که چون در محوطه دانشگاه زندگی می کند در این اواخر شاهد برگزاری مراسم متعدد نماز و دعای جمعی از طرف دانشجویان در فضای باز بوده است...»
از این خاطرهٔ جناب سفیر جزیره انگلستان به‌درستی می‌توان دریافت که نامبرده از دیدن چند دانشجوی چادری تا چه پایه‌ای دچار استرس و آشفتگی شده‌است که اولاً دقت کرده‌است که چند نفرند. یک سخنران هنگام سخنرانی، به ورود‌ و‌ خروج افراد کمتر می‌تواند توجه داشته باشد؛ مگر نسبت به واردشوندگان حساسیتی داشته باشد. دوم، این دانشجویان چادری را کاملاً زیر دید داشته و حتی محل نشستن آنها را که در یک ردیف در عقب نشستند! دنبال کرده‌است. شاید اگر جلوتر می آمدند جناب سفیر راه گریز در پیش می‌گرفت! سوم اینکه ساکت نشستند! انگار نگران بوده است که مبادا یک باره ضد او شورش کنند! چهارم می‌گوید حرکت آنها حالت اعتراض داشت! لیکن توضیح نمی‌دهد چه رفتاری از آنها سر زد که از دید او نشان اعتراض بود! بی‌تردید این برداشت او ریشه در توهمی دارد که به او دست داده‌است. پنجم اینکه حضور دانشجویان چادری در سالن سخنرانی تا آن پایه فکر او را به خود مشغول کرده بوده که در بازگشت به تهران در هواپیما موضوع را با یکی از اساتید همراه در میان گذاشته است.
آنچه از خاطره این سفیر زبون آمده است گوشه ای از ترس و لرز زورمداران جهان استکباری را به نمایش می‌گذارد که به‌رغم آن بایال‌وکوپال عاریه‌ای و ادعای ابرقدرتی، چگونه در برابر چند دانشجوی چادری خود را می‌باختند و رشتهٔ فکری آنان از هم گسسته می‌شد و آرامش خود را از دست می‌دادند و با این وضع جای تردید نیست که شاه را که برای آنها یک گماشته بی‌اراده به شمار می.آمد زیر فشار قرار می‌دادند که چادر و چادری‌ها را از میان ببرد و آنان را از خطر چادر و چادری برهاند.
منبع: نهضت امام خمینی، ج5، صص429-428

undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۳:۰۲

thumbnail
undefined*مهریه در کوران بی‌مهری!*چرا زنان بار قوانین نامتعادل را به‌دوش می‌کشند؟
مینا یاری، پژوهشگر مطالعات زنان و خبرنگار 
در هفته‌های اخیر، مجلس شورای اسلامی سرانجام کلیات طرح اصلاح قانون مهریه را تصویب کرد؛ طرحی که هدف اعلامی آن «حبس‌زدایی از محکومان مالی مهریه» است، اما واکنش‌های موافق و مخالف نشان می‌دهد که این طرح بیش از آنچه در ظاهر پیداست، بار معنادار حقوقی، اجتماعی و جنسیتی دارد. لذا به نظر می‌رسد این تغییر، در یک بستر نامتعادل حقوقی شکل گرفته است؛ بستری که سابقه‌اش به تحولات تدریجی در نقش زن و مرد در خانواده، منافع جنسیتی و ساختار قانون‌گذاری بازمی‌گردد. مهریه در اصل نشانه‌ای از صدق و تعهد مرد بود؛ هدیه‌ای معنوی که مرد برای اثبات محبت و پایبندی خود تقدیم می‌کرد. اما با گذر زمان، زنان و خانواده‌های آنان در روند مواجهه با ساختارهای حقوقی موجود به تجربه‌ای مشترک رسیدند؛ «قوانین خانواده، در بسیاری از موارد، تکیه‌گاه محکمی برای زن فراهم نمی‌کند». در چنین وضعیتی، حمایت حقوقی از زن دست‌کم در تجربۀ زیسته بسیاری از آنان، یا بسیار محدود بود یا عملاً قابل اتکا نبود.  در نتیجه، مهریه کم‌کم نقش تازه‌ای پیدا کرد؛ زنان دریافتند تنها مهریه می‌تواند در خلأ حمایت‌های قانونی به یک «ضمانت‌نامه حداقلی» برای امنیت آینده تبدیل شود. اما نکتۀ مهم این است که این تغییر، ابتدا از سوی خانواده‌های دختران، به‌ویژه پدران رخ داد. بسیاری از پدران به تدریج به این نتیجه رسیدند که در برابر حقوق قانونی مردان، نمی‌توانند تضمینی واقعی برای امنیت آیندۀ دخترشان فراهم کنند.   این‌گونه شد که مهریه از یک «هدیه معنوی» به «ابزار محافظتی» تبدیل شد؛ ابزاری که در واقع پاسخ عرفی جامعه به کمبودهای حقوقی و قدرت چانه‌زنی برای زنان در هنگام طلاق است. بنابراین وقتی نظام قانون‌گذاری امروز به جای بازنگری جامع در ساختار حمایتی زنان، صرفاً به کاهش ضمانت اجرای مهریه می‌پردازد، در واقع تنها تکیه‌گاه باقی‌مانده زنان را تضعیف می‌کند؛ بدون اینکه خلأهای حمایتی گسترده‌ای را که مهریه برای پر کردن آن‌ها شکل گرفته بود، اصلاح کند.  به نظر می‌رسد قانون‌گذار طی سال‌ها رویکرد متعادلی نسبت به جنسیت و روابط خانوادگی نداشته است. این امر باعث شده که در بسیاری از سیاست‌ها، زن به‌صورت ضمنی در جایگاه مسئولی برای نابسامانی‌ها دیده شود؛ درحالی‌که مرد کمتر در موقعیت پاسخ‌گویی قرار می‌گیرد. این نگاه به‌تدریج الگوی تصمیم‌گیری در قانون‌گذاری را نیز شکل داده است.  به همین دلیل، در موضوع مهریه نیز معمولاً «زنِ مطالبه‌کننده» مرکز توجه قرار می‌گیرد، نه سازوکاری که مهریه در چارچوب آن شکل می‌گیرد. با این حال، قانون‌گذار در مواجهه با چالش‌های مهریه، چون نمونه‌های معدودی از سوءاستفاده دیده شده، کل پدیده را بر مبنای همان اقلیت تحلیل می‌کند. در نتیجه، بار اصلی این ناکارآمدی نه بر ساختار، بلکه بر رفتار زنان گذاشته می‌شود. این امر در کنار مسئلۀ تورم در کشور موجب شده که در قوانین اخیر، سیاست‌گذار بیشتر بر کاهش مسئولیت مردان  به‌ویژه در حوزۀ مالی تمرکز کند.  این رویکرد، نوعی تناقض در سیاست‌گذاری خانوادگی ایجاد کرده است. از یک سو، در گفتمان رسمی تأکید می‌شود که زن باید عمدتاً در حوزه خانه و خانواده فعال باشد و تأمین اقتصادی خانواده بر عهده مرد قرار گیرد. اما از سوی دیگر، همان ابزارهای مالی که باید در چنین الگویی به امنیت اقتصادی زن کمک کنند، در قوانین به‌تدریج تضعیف شده‌اند.   نتیجه این است که اگر زن به هر دلیل از سرپرستی مرد خارج شود یا طلاق بگیرد، عملاً باید خود بار اقتصادی زندگی را به دوش بکشد. چنین وضعیتی به‌طور طبیعی زنان را از ابتدا به سمت اشتغال سوق می‌دهد، درحالی‌که پیش‌فرض‌های حقوقی موجود همچنان او را در موقعیت تابعیت مالی تعریف می‌کنند. این تناقض‌ها نشان می‌دهد که سیاست‌گذاری خانواده در ایران در پیوستار دقیقی از مسئولیت‌ها و اختیارات پیش نمی‌رود. از ویژگی‌های تکرارشونده در سیاست‌گذاری خانواده در ایران، «واکنشی بودن قانون‌گذاری» است. به این معنا که قانون‌گذار اغلب پس از بروز بحران یا افزایش فشار افکار عمومی، به اصلاح یا تدوین قواعد جدید می‌پردازد؛ نه بر پایۀ تحلیل روندها، شناخت مسائل نهفته یا آینده‌پژوهی در حوزۀ خانواده. در چنین الگویی، قانون بیش از آنکه محصول «تشخیص دقیق مسئله» باشد، پاسخ فوری به «پیامدهای مسئله» است.
undefined[مطالعه متن کامل](https://eqlimamag.ir/n071/)
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۴:۰۵

undefined* زنان فلسطینی، دلیل واقعی خشونت اسرائیل*undefined#بازتاب‌_اندیشه‌ها
یادداشت احمدرضا روح الله زاد در کانال مجمع همیاران مدیریت زنان:
فلسطین بیش از ۱۰۷ سال است که در فرآیند اشغال است ( ۳۰ سال از سوی دولت استعماری انگلیس و ۷۷ سال نیز متجاوزان صهیونیست.)در تمام این سال‌ها مقاومت در رگ‌های جامعهٔ فلسطین جاری بوده‌است. این درحالی است که در بسیاری از جوامع تحت اشغال، گذر زمان؛ مقاومت را کمرنگ و نهایتاً حذف کرده‌است. اما گذر زمان نه‌تنها موفق نشده‌است که شعله‌های مقاومت در فلسطین را خاموش کند بلکه شاهد گسترش آتش مقاومت در این جامعه تحت اشغال هستیم که خودِ این موضوع نیاز به مطالعات عمیق جامعه شناختی دارد.
بی‌تردید زنان در حفظ مقاومت در فلسطین و گسترش آن نقش اساسی دارند. هرچند این نام مردان است که به‌عنوان قهرمانان مقاومت همواره مطرح بوده‌اند. کسانی چون؛ شهیدان یحیی السنوار، اسماعیل هنیه، محمد ضیف و سایر شهدای بزرگوار مقاومت فلسطینی که انصافاً نادره‌های مقاومت فلسطین هستند. گویی که تنها مردان هستند که در صحنه مقاومت نقش‌آفرینی می‌کنند و زنان هیچ نقشی ندارند و اگر هم یادی از آنان می شود بسیار کم‌رنگ است و یا صرفاً به‌عنوان قربانیان اشغال از آنان یاد می‌شود، چونان که کودکان نیز از قربانیان مظلوم اشغال به شمار می‌روند.تردیدی نیست که زنِ فلسطینی، در استمرار مقاومت و شعله‌ور نگهداشتن و فروزان کردن آن، نقشی پر‌رنگ داشته‌است. غزه، طی دو سال پس از طوفان الاقصی، شاخص مهمی در این ارتباط است. طی دو سال جنگ در غزه؛ دشمن بهانه‌اش یافتن و کشتن مبارزان حماس و جهاد اسلامی و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطینی بوده‌است اما نوک پیکان تهاجم‌ش زنان و کودکان فلسطینی است. زیرا یقین داشت و دارد که مقاومت از دامان زنان مومن فلسطینی مستمراً درحال زایش است و لذا قتل عام زنان و کودکان از مهمترین بانک‌های اهداف حملات صهیونیستی است. در واقع دشمن صهیونیستی در مقابل خود گروه‌های مقاومت را نمی‌بیند بلکه "یک جامعه مقاوم" می‌بیند. به‌همین دلیل بیش‌ از ۷۳٪ شهدا و مجروحین غزه در دو سال گذشته کودکان و زنان بودند.
زنان فلسطینی خصوصاً در غزه، در دامان خود فرزندانی را تربیت کردند که هر یک دُرِّ ناب میدان مقاومت بوده‌اند. زنانی که کودکان را به سبکِ قرآنی پرورش دادند و غزه آنی شد که طی دوسال جنگ، محاصره، بیماری و بمباران و گرسنگی و تشنگی تنها کلام خدا از زبان بزرگ و کوچکش شنیده می‌شود. سبک زندگی قرآنی و اسلامی که شایسته است الگویی برای جوامع مسلمان باشد. غزه نشان داد که " از دامان زن، مرد به معراج می رود". همچنین غزه نشان داد که در سبک زندگی قرآنی تسلیم معنایی ندارد و تماما "هیهات مناالذله" است. غزه کربلا را هر روز تصویر کرد و شجاعت را نیز. مگر اهالی عاشورای کربلا با قران مأنوس نبودند؟ در این دوسال فریادِ "هل من ناصرا ینصرنی" عاشورائیان غزه بلند بود اما گویی چون فیلم "روز واقعه" تنها مسیحیان به این فریاد یاری لبیک گفتند و امت خصوصاً حاکمان و اُمرا و سلاطین در گوش خود پنبه کرده بودند! آری غزه آزمون الهی بود برای تعیین صف جوامع تا صف عدالت‌خواهان از صف ظالمان، صف قائمان از صف اهالی قعود از هم ممتاز شوند.

undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۷:۴۶

undefined* زن مسلمان و معماری امنیت روانی*undefined#بازتاب_اندیشه‌ها
الناز موسوی یکتا، عضو انجمن علمی پژوهشی علوم شناختی و هوش مصنوعی نوشت:
در عصر حاضر، یکی از نشانه‌های بحران تمدنی غرب، فروپاشی امنیت روانی خانواده است؛ بحرانی که از دل تحمیل الگوهای نادرست از زن و زندگی برآمده است. در چنین شرایطی، اندیشه اسلامی از دل خویش «الگوی سوم زن مسلمان» را عرضه کرده است. الگویی که نه در بند لذت و مصرفِ فردگرایانه غرب گرفتار است و نه در انزوای سنتی و حذف اجتماعی، بلکه جمع میان ایمان، عقلانیت و کنشگری تمدنی را به نمایش می‌گذارد. در متن این الگو، «مادر» تنها یک نقش احساسی یا مراقبتی ندارد، بلکه هسته‌ای معرفتی ـ تمدنی در معماری آرامش روانی و معرفتی جامعه است. زیرا آرامش جامعه از آرامش نسل می‌جوشد، و آرامش نسل از امنیت روانی‌ای می‌آید که مادر در نخستین زیست جهان کودک بنا می‌گذارد.
۱. امنیت روانی؛ مؤلفه‌ای تمدنی، نه صرفاً روان‌شناختی: امنیت روانی در منطق اسلامی، به‌معنای سکون نفس بر مدار معناست؛ یعنی انسان در ارتباط با خدا و غایت آفرینش خود احساس جهت‌مندی دارد. این مفهوم بسیار گسترده‌تر از تعادل هیجانیِ کلاسیک است. در تمدن مادی، امنیت روانی معمولاً به مصرف، لذت لحظه‌ای و احساس رضایت حاصل از تأمین نیازها فروکاسته می‌شود، اما در دیدگاه توحیدی، امنیت حقیقی در یقین و احساس حضور معنا شکل می‌گیرد. ازاین‌منظر، خانواده نخستین نهاد بازتولید این معناست و زنِ مؤمن در جایگاه مادر، نقش کانونی در پیوند آرامش با ایمان ایفا می‌کند. اگر جامعه بخواهد در برابر جنگ روایت‌ها و هجوم روانی عصر دیجیتال پایدار بماند، به این نقطه‌ی تولید امنیت روانی بازمی‌گردد: خانه‌ای که در آن ایمان و عاطفه درهم تنیده‌اند.
۲. مادر؛ معمار شبکه شناختی نسل جدید:الگوی سوم زن مسلمان، نقش مادر را از سطح رفتارهای مراقبتی به سطح مهندسی شناختی ارتقا می‌دهد. به تعبیر دقیق‌تر، مادر الگوی سوم نه‌تنها از فرزند حفاظت می‌کند، بلکه جهان ذهنی و احساسی او را می‌سازد. کودک در تجربه نخست خود از محبت مادر، نخستین تصویر از عدالت، مهر و قُرب الهی را شکل می‌دهد. در این مکانیزمِ شناختی، مادر «واسط تجربه ایمان» است: از طریق گفتار، لحن، دعا، نحوه‌ی مواجهه با خطا و بحران، ساختار عمیق احساس امنیت یا بی‌قراری را در فرزند تثبیت می‌کند. به‌همین‌دلیل، قرآن کریم، ایمان و آرامش را دوشادوش هم مطرح می‌کند: «الَّذینَ آمَنوا و تَطمئنُ قلوبُهم بذِكرِ الله»زنِ مؤمن در الگوی سوم، با آرامش مبتنی بر ایمان خود، همان ذکر خدا را در سیمای روزمره تجسم می‌بخشد و از خانه، پناهگاه ذهنی نسل آینده می‌سازد.
۳. خانه؛ خط مقدم امنیت در جنگ شناختی:در میدان جنگ شناختی، هدف اصلی دشمن «تغییر احساسی و ادراکی انسان از خودش» است. امروزه فشار رسانه‌ها در بازتعریف هویت زن و مادر، به‌گونه‌ای طراحی شده که مادر مسلمان خود را «غیر مؤثر» و «عقب‌مانده» ببیند. این دقیقاً حذف نرم است؛ حذف نه با زور، بلکه با اغوا. در مقابل، بازشناسی الگوی سوم، نوعی بازتعریف مأموریت تمدنی زن مسلمان است. اگر سردار نظامی مرز جغرافیا را پاس می‌دارد، مادر مؤمن از مرز روان و ایمان نسل پاسداری می‌کند. زن مسلمانِ این الگو با شناخت میدان رسانه‌ای، از زبان روایت و بازنمایی برای تحکیم امنیت روانی فرزندان خود بهره می‌گیرد. او به‌جای پناه بردن از جهان رسانه، رسانه را میدان دعوت، تربیت و آرامش می‌کند؛ از بازسازی روایت‌های خانوادگی گرفته تا خلق آیین‌های عاطفی کوچک که ایمان را به تجربه تبدیل می‌کنند.
۴. بازسازی گفتمان مادرانه در تمدن نوین اسلامی:اگر تمدن نوین اسلامی را تمدنی بر بنیان معنا و ایمان بدانیم، یکی از ارکانش بازتعریف گفتمان مادرانه خواهد بود. این گفتمان باید از دو آفت رها شود: ابتدا، نگاه احساسی‌گرای صرف که مادر را تنها منبع محبت و فداکاری می‌بیند؛ و از سوی‌دیگر، نگاه تکنوکراتیکِ غربی که نقش مادری را کالایی یا ماشینی می‌کند. در مقابل، گفتمان فاطمی الگویی از زن می‌نماید که عاطفه‌اش از ایمان زاده می‌شود و معرفتش از عقل توحیدی تغذیه می‌گیرد. او کارگزار آرامش تمدنی است، نه مصرف‌کننده امنیت روانی وارداتی.
الگوی سوم زن مسلمان، تصویری از زنی می‌آفریند که در نقطه تلاقی ایمان و آگاهی ایستاده است. مادر، در پرتو این الگو، فقط مربی نسل آینده نیست؛ مهندس روان امت آینده است. امنیت روانی هر جامعه‌ای، از زبان و نگاه زنی آغاز می‌شود که خود را حامل معنا می‌داند و نه محصور در نقش. تمدن اسلامی اگر بخواهد در برابر طوفان جهانی اضطراب و تردید پایدار بماند، باید دل مادر مؤمن را سنگر نخست خویش بداند.

undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۳:۴۷

thumbnail
undefined*ای پیامبر آیات حجاب سیاسی را بخوان!*ادبیات قرآن چگونه به تکریم مضاعف زنان فرمان می‌دهد؟
روح‌الله شمسی کوشکی، پژوهشگر فقه سیاسی و استاد حوزه و دانشگاه
منظور از کرامت زن آزاد مسلمان این نیست که خداوند بیهوده پارتی‌بازی کرده باشد، بلکه خود زن در اینجا یک عاملیتی داشته و لیاقتی به واسطۀ کاری پیدا کرده است. آن شایستگی عبارت است از انتخاب اسلام. یعنی خداوند می‌خواهد بگوید برای من اینکه یک زن از روی اراده و آگاهی دین اسلام را انتخاب ‌کند و ذیل تعهد الهی قرار گیرد، خیلی متفاوت است با زن کنیزی که در جریان جنگ‌ها به غنیمت گرفته شده و به زور مسلمان شده است و با زن کافر یا اهل کتابی که این انتخاب را انجام نداده‌ و هنوز خود را به آن رشد عقلی و ارادی نرسانده است. همچنین با زن عشایر، چون از کسانی بودند که در سال‌های پایانی حکومت پیامبر(ص) مسلمان شده بودند و معمولاً نه از روی انتخاب بلکه از باب اینکه از منافع حکومت برخوردار باشند مسلمان می‌شدند، تازه متمدن شده و هنوز خیلی از ویژگی‌های تمدنی را نتوانسته بودند کسب کنند. درحالی‌که حجاب یک صفت تمدنی است و هنوز زن عشایر وسط جامعه نیست و اساساً فلسفۀ حجاب این است که زن چگونه در جامعه بیاید که کرامتش حفظ شود؟ می‌خواهم اهمیت انتخاب و ارادۀ زن مسلمان را پررنگ کنم. زن حرۀ مسلمان، با یک انتخاب آگاهانه، با مدنیت و یک ذهن پیشرفته، اسلام را انتخاب کرده در برابر تمام هزینه‌هایی که در مقابل این انتخاب به او تحمیل می‌شود، مقاومت کرده و متقابلاً اسلام هم حقوق و کرامت مضاعفی نسبت به سایر زنان برای او قائل شده است. سؤال این است که زنی که امروزه مسلمان است و مانند زنان صدر اسلام قبلاً کافر نبوده و چنین تصمیم پرهزینه‌ای نگرفته، خداوند چرا به او کرامت داده است؟ می‌خواهم بگویم آن تصمیم هزینه‌ساز و آن ارادۀ مستقل هنوز هم وجود دارد؛ اتفاقاً زنان امروزی، هر لحظه دارند انتخاب می‌کنند. قدرت رسانه‌ و فشار اجتماعی الان قابل مقایسه با صدر اسلام نیست. من معتقدم برای زن مسلمان امروز باید صد برابر بیشتر نسبت به صدر اسلام کرامت قائل شد. من در بحث‌های فقهی یک نظری دارم و معتقدم که موضوع زن، جزو موضوعاتی است که استحاله شده است؛ یعنی ما الان نمی‌توانیم لزوماً همه احکامی که برای زن مسلمان ۱۴۰۰ سال پیش وجود داشته را عیناً برای زن امروزی نیز داشته باشیم (نه به آن معنا که فمنیست‌های مسلمان و روشنفکرها می‌گویند). از بیش از صد سال پیش که به هردلیل زن مسلمان از مهجوریت تاریخی خود خارج شده است، این خروج یک تبعات مثبت و منفی داشته است که در موضوع زن در فقه اثر گذاشته است و ما اتفاقاً در احکام مرتبط با زن باید کرامت زن را بیشتر لحاظ کنیم و حقوق و آزادی‌های بیشتری به او بدهیم. یک کسی به من می‌گفت این همه می‌گویید احکام متناسب با زمان و مکان تغییر می‌کند پس چرا حجاب را ثابت نگه داشتید؟ چون کرامت زن الان بیشتر باید حفظ شود و حجاب هم چون یک حکمی است که به زن کرامت می‌دهد، باید بیشتر روی آن پافشاری شود. صریح باید بگوییم که دین اسلام می‌خواهد بین اقسام هویت‌های دینی زنان دیگری‌سازی کند و یک مرزبندی ایجاد کند. یکی از نمودهایی که غیریت در آن نشان داده شده، حجاب است. چرا خداوند برای زنان دیگر حجاب را واجب نکرده است؟ بخاطر همین دیگری‌سازی. اساساً به نظر بنده حجاب ماهیتاً حکم سیاسی است. موضوع علم سیاست قدرت است. پس وقتی می‌گوییم حجاب سیاسی است باید حجاب را درنسبت با قدرت و حکومت توضیح دهیم. من سؤال می‌کنم که چرا حجاب در جایی واجب شد که پیامبر در آن قدرت سیاسی گرفته است؟ اگر فقط فلسفۀ حجاب، شهوت و نگاه مرد و اینها بود که حکم حجاب می‌توانست در مکه واجب شود. اینکه چرا این اتفاق در زمان دولت پیامبر افتاد یک جنبۀ سیاسی دارد و آن این است که این حکم کاملاً در برابر وضع زنان یهود و نصاری قرار می‌گیرد؛ یعنی پیامبر خواسته که زن مسلمان را که هم تحت قدرت دولت اسلام قرار دارد و هم با رفتار و حجاب خود قدرت دولت پیامبر را تثبیت می‌کند، از زنان دیگر متمایز کند. چرا که زنی که در ذیل قدرت اسلام است، باید کرامت، متانت و پوشش بیشتری داشته باشد تا زنی که ذمی است و خارج از قدرت پیامبر است. حجاب به لحاظ لفظی به معنای مرز است. فقط مرز بین محرم و نامحرم ایجاد نمی‌کند بلکه بین محرم‌ها هم مرزبندی ایجاد می‌کند. زن کافر و اهل کتاب هم محرمند ولی حجاب قرار است بین زن مسلمان و اینها هم مرزبندی ایجاد کند. حالا آیا در جمهوری اسلامی حجاب باید باشد یا خیر؟ نه تنها باید باشد بلکه باید آن را سفت و سخت گرفت و از دست نداد. چون این زن دارد قدرت رسمی سیاسی اسلام را تقویت می‌کند و با زن غربی فاصله گذاری می‌کند. درحالی‌که زن در غرب موضوع جنسی قرار گرفته است.
undefined[مطالعه متن کامل](http://eqlimamag.ir/n072/)
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۵:۵۴

undefined از فاطمه‌ای که بود تا فاطمه‌ای که امروز در بسیاری از هیأت‌ها معرفی می‌شودundefined#بازتاب_اندیشه‌ها
یادداشت زینب تاجیک:
فاطمه‌ای(س) که امروز در برخی هیأت‌ها روایت می‌شود، فاصله‌ای جدی با آن حقیقت عظیم دارد. روایت‌هایی که حضرت را در چند واژه تکراری چون «در، دیوار، کوچه، مسمار و ترحم» خلاصه می‌کنند، تنها سایه‌ای محدود از حقیقت اوست؛ فاطمه(س) نه نماد قعود بلکه نماد قیام و کنشگری آگاهانه است. همین روایت‌های تقلیل‌گرا بود که آیت‌الله خامنه‌ای سال‌ها پیش نسبت به آن هشدار داد و فرمود:«بُریده باد زبانی که این‌گونه این بانوی مجاهد را معرفی کند.»
فاطمه(س) این مصائب را از سر احساسات شخصی تحمل نکرد؛ بلکه آن‌ها را به‌عنوان وظیفه‌ای اجتماعی در نسبت با ولیّ زمانه‌اش پذیرفت. او در اوج لطافت زنانه، با بصیرت و مسئولیت‌پذیری سیاسی، در برابر انحراف ایستاد و همین ایستادگی، حقیقت هویت دینی او را شکل داد.
در همین‌جا تلاقی مهمی رخ می‌دهد: هویت زنانه در منطق دین، مانع کنشگری نیست؛ بلکه آن را تعمیق می‌کند. اگر روایت هیأت‌ها نتواند پیوند میان زن‌بودن، دینداری و مسئولیت اجتماعی را نشان دهد، دختران ما الگوی جامع هویتی نخواهند یافت.
هیأت‌ها فقط محل عاطفه نیستند؛ کانون هویت‌سازی‌اند.اگر فاطمه(س) فقط با مصیبت روایت شود و نه با معرفت، کنشگری و دفاع آگاهانه‌اش از ولایت، نسل جدید تصویری ناقص از الگوهای زنانه شیعه دریافت می‌کند. هیأت‌ها باید چهره حقیقی زنان برتر شیعه را معرفی کنند؛ زنانی که رنج‌ها را تحمل کردند چون برای عدالت و ولایت و مسئولیت اجتماعی ایستادند.
در این صورت، فاطمه(س) برای دختران امروز نه یک سوگ‌نامه، بلکه افق هویتی و الگوی مسئولیت‌پذیری دینی و اجتماعی خواهد بود.

undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۴:۵۲

undefined از کهتری تا برتری: نقد تداوم یک روایت تاریخی دربارهٔ زن undefined#بازتاب_اندیشه‌ها
یادداشت علی اصغر مصلح :undefined «مرد» به عنوان «آدمِ» غالب، در طول تاریخ بیش از هر چیز با احساسِ غلبه بر «زن» ارضا شده‌ و شاید رایج‌ترین صورت سلطه‌ بر «دیگری» همان باشد که بر «زن» رفته‌است. ردِّ نگاه کهترانگار به زن را در همه آثار متفکران و حکیمان ایرانی-اسلامی می‌توان یافت؛ از ابن‌سینا و ملاصدرا و سبزواری تا خاقانی و سعدی و مولوی.
undefined گاه پردهٔ باورهای تاریخی چنان زمخت است که قرن‌ها امکان تردید دربارهٔ یک موضوع را از آدمی می‌گیرد. اما هیچ‌کدام از اینها «آدم» امروزی را ملزم به تداوم آنچه در جریان بوده، نمی‌کند.
undefined در بین همه سنت‌های فکری-فرهنگی و اعتقادیِ جاری در ایران تنها در بخش‌هایی از سنت عرفان اسلامی است که «زن» با چشمانی شسته‌تر دیده‌شده، هر چند در همان آثار اندک به جا مانده، نشانه‌ّهای کوچک‌انگاری «زن» دیده می‌شود.
undefined عبدالرحمان جامی در کتاب نفحات‌الانس بعد از روایت احوال اولیاء، فصلی را به زنان عارفِ واصل اختصاص داده‌است. جامی در ابتدای این فصل اقرار می‌کند که اگر بنا بود زنان نیز مانند مردان معرفی شوند، زنان بر مردان برتری داشتند. اما در همان اندک صفحاتی که به معرفی زنان عارف پرداخته، نشانه‌های تحقیر آشکار است؛ چنان که اغلبِ زنانِ معرفی‌شده نام کاملی ندارند و با عناوینی عام مانند: زنی ناشناس، زنی مصری، زنی اصفهانی، مادر محمد و مادر حِسان از آنان یاد شده است.
undefined در مواریث فکری و فرهنگی ما البته برخی از بزرگان، «زن» را فارغ‌تر از هنجارهای جاری دیده‌اند. چنان که در اشعار فردوسی از فراست و داد و شجاعت زنان سخن رفته‌است. در بین بقیه مشاهیر جهان اسلام اندک استثنائات درخشان هم هست. محی‌الدین ابن‌عربی تنها متفکری است که فراتر از تنگناهای زمان، مقام زن و بلکه برتری او بر مرد را در شهود حق اعلام کرده و در ترجمان الاشواق شرحی ناب از نسبت “آدمِ زن" با حقیقت عرضه داشته.
undefined در جهانی که توانِ ساختارشکنی و نظر به ارزش‌ها و باورهای نهاده‌شده قوت گرفته، باید دیدگان را دائم از آنچه غالب بوده، شست. بی ‌نظرِ به گذشته، آینده‌ای نیست. اما گذشته را باید با پاک کردن غبارهای دوران دید. برای داوری دربارهٔ «زن» امروز، البته باید سراغ مواریث فکر و فرهنگ خویش رفت، اما آنچه نیاز ضروری اکنون است، شکافتن تقریرات و روایات قالب‌خورده و هنجارشده، و پرسش از اسباب شکل‌گیری آنهاست.
undefined زمان معاصر، زمان واسازی و بازسازی است. گذشته هرچه بوده، گذشته است. هیچ ملتی نباید در شرمندگی از گذشتهٔ خود بماند. چنان که در تحقیر و تنزیل زن،‌ ملت‌های اروپایی از ملت‌های مسلمان پیش بودند و از آن فرارفتند. زمان معاصر زمان درک تمایزات و بهره‌مندی از مزایای تمایزات است.
undefinedدر فرآیند بازشناسی «دیگری»، بازسازی نگاه به «زن» اهمیتی ویژه دارد. این بازسازی از دو سوی باید انجام شود. یکی نگاه مردان به «زن» ‌است و دیگری نگاه زنان به «زن». مردان در گذشته با داشتن نسبت فرمانروایی در حوزهٔ عمومی، سلطه بر «زن» را به عنوان امری ذاتی و بلکه الهی تثبیت کرده‌اند. اما اکنون در فرآیندی از دگرگونی قرار گرفته‌ایم.
undefined باید تعاملی گسترده به کمک همه عناصر فرهنگیِ سنتی و مدرن و معاصر آغاز کرد. آیندهٔ زندگی ایرانیان، از جمله نسبتی با نتیجه این تعامل دارد. باید با بازشناسی گذشته و هضم شرایط کنونی وارد تعاملاتی از جنسی دیگر با «دیگری» شد؛ همان که امروز به صورت دوگانه‌هایی چون «زن» و «مرد» ظاهر شده‌است.
undefined باید با درک تمایزات میان «زن» و «مرد» وارد تجارب نوی شویم و به چشم‌اندازهای جدیدی برای این نسبت‌ نائل آییم. نتیجهٔ این تجارب و تعامل، در همه مقولات از الهیات و اخلاق تا اقتصاد و سیاست ظاهر خواهد شد.
undefinedزن ناقص است،‌ همان‌طور که مرد ناقص است. کاستی باعث فروافتادن نمی‌شود. باید گشوده بود و گذشته را با مَحکِ تجارب اکنون ارزیابی کرد و نه اکنون را به محکمه گذشته برد. شرط اولِ ورود به موضوعاتی چنین خطیر، شستن چشم‌ها و طورهای دیگر دیدن است.

undefined فصلنامه اقلیما مجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۵:۳۹

thumbnail
undefined*اهم نکات رهبرچه نکاتی در بیانات رهبری با اقشار بانوان باید ویژه‌تر مورد توجه قرار بگیرد؟*
به قلم جمعی از نویسندگان
ذهنی که مداوماً بیانات رهبر انقلاب را در دیدار با بانوان پیگیری و مطالعه کرده باشد و با مفاهیم و مباحث کلیدی ایشان در مسئلۀ زن آشنا باشد، تصدیق می‌کند که در بیانات اخیر با محتوای جدیدی رو‌به‌رو نبودیم، بلکه رهبری همان صحبت‌های گذشتۀ خود را هم تعدماً دقیق نکردند. همین موضوع نشان می‌دهد ایشان با وضعیت‌سنجی از میزان تحقق راهبردهایشان در مسئلۀ زن، فضای ذهنی جامعه را هنوز آمادۀ برداشتن قدم‌های بعدی ندیدند و تشخیص دادند که هنوز جامعه نیازمند تکرار نکات گذشته ولو به نحو کلی‌تر است؛ به‌طوری‌که خودشان در بخش‌هایی از بیانات به جدید نبودن آنها اشاره می‌کنند. متأسفانه آنچه از فضای عمومی در حال حاضر استشمام می‌شود، جدی نگرفتن نکات اساسی این دیدار و دلخوش بودنِ صرف به حواشی آن است. در همین راستا تحریریۀ اقلیما این رسالت را برعهدۀ خود دید که اهم نکات رهبر انقلاب را به چشم بیاورد و با توجه دادن به بیانات قبلی، صحبت‌ها را دقیق‌تر کند یا امتداد عینی و اجتماعی این صحبت‌ها را نشان بدهد. این مرورها را می‌خوانیم:

۱۲:۳۱

«ثالثاً در دستیابی به کمالات معنوی و ابزارهای آن وقتی‌ که زن مانند مرد به ایمان و عمل صالح اتّصاف پیدا کرد، دسترسی او به کمالات معنوی و عالی‌ترین مقامات آسان خواهد شد و راه برای او باز است. ببینید! همه‌ٔ این نکات و این حرف‌ها در مقابل بدفهمی‌هایی است، چه ازسوی کسانی که دیندار اند امّا دین را نشناخته‌اند و همچنین ازسوی کسانی که به اساس دین اعتقادی ندارند.»undefined*برتری‌طلبی معنوی ممنوع!*
زهرا ستاری فقیهی، سردبیر تارنمای اقلیما
رهبر انقلاب بدون اشارۀ مستقیم در این دیدار بر حقیقت پروژۀ الگوی سوم یعنی «تصویر عمومی از جنس زن» در جامعه ایستادند و هردو گفتمان‌ شرقی و غربی را به‌خاطر داشتن تصویر غیرمحترم و غیرمکرم از زن مذمت و نکوهش کردند. چه آن فرد دین‌داری که حقیقت دین، یعنی «ایمان» را نفهمیده و متوجه نیست که جنس زن به‌سبب اینکه قلب مستعدتری دارد، شکل‌گیری ایمان و طی حرکت معنوی در او سریع‌تر و بهتر از مرد اتفاق می‌افتد و چه آن انسانِ غربی‌ای که به‌کل دین و حقایق معنوی و قلبانی را کنار گذاشته‌ و زن را از امر معنوی تهی کرده است.
اما وجه اشتراک این دو نگاه غلط نسبت به زن چیست که رهبری آنها را یک‌کاسه می‌کند؟
هردو زن را یک موجود جسمانی، دنیایی و از لشکر شیاطین تصویر می‌کنند که یکی برای حفظ خود از این تلۀ دنیایی به کنترل زن از طریق پوشش و محدودیت‌های دیگر فرمان می‌دهد و دیگری زن را برای چشم‌نوازی و خوشایندی مرد به بازی‌ می‌گیرد و با تبدیل او به وسیله‌ای برای هوس‌رانی، کرامتش را لگدمال می‌کند.
سال ۱۴۰۲ نیز رهبری در دیدار بانوان با مثال زدن از حضرت مریم و آسیه اذعان کردند که در زمینه‌های معنوی خداوند جنس زن را ترجیح داده است تا حس برتری طلبی مرد را که ناشی از جثۀ بزرگ‌تر و صدای بم‌تر است، نفی کند. در اینجا دیگر زن نیست که از راه تبعیت از مرد به خدا می‌رسد بلکه بالعکس، مرد باید یک زن را الگوی خود برای رسیدن به رشد و کمال معنوی قرار بدهد.
این زن است که به‌خاطر قلبِ مستعد خود، حق را زودتر از مرد، از ولی‌ الهی پذیرا می‌شود و با نفوذ عاطفی خود در مرد، واسطۀ فیض امر الهی به وجود مرد می‌شود.
به شهادت تاریخ می‌توان گفت هرجا جنس زن در موضع ضعف و مهجوریت قرار گرفت، امر ولایت نیز در جامعه کمرنگ و تضعیف شد و هرجا زنان به میدان ورود کردند, انقلاب و امر ولایی را در جامعه احیاء کردند. علت اهمیت این نیروی عظیم ایمانی برای رهبران دینی همین پیوند ناگسستنی میان احیای امر زنانه و تقویت ولایت است.

undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۲

«حقِ مهم و بزرگ دیگر در خانه برای زنان، «عدم خشونت» است. حالا فرهنگ منحطّ غربی پُر است از موارد خشونت مردان بر زنان؛ پُر است! کشته شدن زنان به دست شوهرانشان، کتک خوردن زنها به دست شوهرانشان در غرب وجود دارد؛ این جزو مهم‌ترین انحرافات است. در یک داستانی ــ البتّه داستان است امّا نشان‌دهنده‌ٔ یک واقعیّت است مربوط به آمریکا ــ مرد می‌آید خانه و زنش را مفصّل کتک میزند؛ این[طور] است. ببینید، فرهنگ وقتی که رایج شد، [نتیجه‌اش] این است. کارهایی میکند، لج‌بازی‌هایی میکند، دهن‌کجی‌هایی میکند که شاید شوهرش عصبانی بشود بیاید بزند [امّا] فایده نمیکند، نمی‌زند. این فرهنگ وقتی رایج شد، به‌این‌صورت درمی‌آید؛ نفی خشونت به‌هرصورت.»
undefinedبه در گفتیم تا دیوار بشنود!
رها پارسا، پژوهشگر مطالعات جنسیت
در بیانات روز گذشته‌، رهبری صریحاً به دو محور ارزش و حقوقِ زن در جامعه و خانواده پرداختند و پس‌از تصریح به شأن و منزلت زنان، در بحث حقوق بانوان، اولین نکته‌ٔ ایشان محبت و احترام به زن در خانه بود. آن بخش از‌ بیانات که به‌عنوان تنها نکته‌ٔ اصلی و پررنگ‌ از نکات ایشان در رسانه‌ها بازتاب داده شد.
درحالی‌که ایشان پس از اشاره‌‌ای کوتاه به این حق به دومین حق مهم و بزرگ زنان در خانه یعنی «عدم خشونت» پرداختند. حقی که به‌صورت مشخص توسط نهاد قانون‌گذار مستلزم پیگیری است و به‌عنوان یکی از تکالیف او در تکریم و پاسداری از حقوق بانوان شناخته می‌شود.
اما مجلس شورای اسلامی همزمان با برگزاری این دیدار، به تصویب یک‌جانبه‌ٔ قانون جدید مهریه پرداخت، درحالی‌که هنوز پرونده‌ٔ لایحه‌ٔ منع خشونت زنان روی میز مجلس باز است و همچنان پیگیری‌های لازم و جدی برای تصویب آن انجام داده نمی‌شود!
باوجود‌آنکه در بیانات رهبری بارها و بارها رویه‌ٔ غلط ساختاری، فرهنگی و اجتماعی جهان غرب در نسبت با زنان یادآوری کرده‌اند و هتک کرامت و پایمالی حقوق زن را جهت مثال تذکر می‌دهند، ایشان تصریح کردند که چه به لحاظ وضعیت فرهنگی و چه حتی به لحاظ رسانه‌ای باید مراقب بود که دست‌فرمان غرب در نابودی جایگاه و ارزش زن را پیش‌ نگیریم و در جامعه رواج ندهیم؛ نگاه و نظریه‌ٔ اسلام را به‌ درستی اجرایی و در بطن جامعه عملی کنیم و باعث گسترش آن در شویم.
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۳

«اصرار غربی‌ها و سرمایه‌دارها این است که باید این فرهنگ صادر بشود. آن وقت استدلال هم برایش درست می‌کنند؛ می‌گویند: اگر چنانچه زن حجاب داشته باشد و این محدودیّت‌ها را برای خودش معیّن بکند، از پیشرفت بازمی‌ماند! جمهوری اسلامی این منطق غلط را باطل کرد، زیر پا له کرد؛ در جمهوری اسلامی نشان داده شد که زن مسلمان و مقیّد، بانوی باحجاب و مقیّد به پوشش اسلامی، می‌تواند در همه‌ٔ عرصه‌ها پیشرفته‌تر از دیگران حرکت بکند. میتواند نقش‌آفرین باشد.»
undefinedباند تبهکار غربی، مدعی نجات زن!
مهلا تکلو، پژوهشگر مطالعات جنسیت
در تجربهٔ استعمار فرانسه در الجزایر، «کشف حجاب» نقطهٔ آغاز پروژهٔ استعماری بود. استعمارگران برای پیشبرد طرح امپریالیستی خود باید بنیان‌های فرهنگی و ظرفیت مقاومت جامعه را هدف می‌گرفتند. به همین دلیل، زنان مسلمان و به‌ویژه حجاب آنان در کانون حمله قرار گرفت، زیرا حجاب نه‌تنها نشانه تمایز فرهنگی، بلکه منبعی برای عزت‌نفس و هویت جمعی زنان مسلمان محسوب می‌شد.
عطیه لطیف تأکید می‌کند که برای ایجاد یک اقدام استعماری مؤثر، استعمارگران باید رابطه سلطه را «موجه» جلوه دهند؛ به همین دلیل، «شرق» را اختراع کردند: دیگریِ وحشی، بدوی و فروتر که به‌ظاهر نیازمند تسلط غربی‌ها بود.
ازاین‌رو، استعمار صرفاً اشغال سرزمین نبود، بلکه نبردی روانی با هدف بازسازی ذهنیت و هویت مردم تحت سلطه بود که در مرکز این نبرد، زنان قرار داشتند.
در دیگر کشورهای مسلمان از جمله ایران، تلاش برای ازمیان‌بردن پوشش زنان یکی از ابزارهای اصلی این نبرد امپریالیستی شد؛ تلاشی که در زمانهٔ ما نیز با روایت‌های جدید و در قالب گفتمان «نجات زنان مسلمان» ادامه یافته است.
در خلق روایت زن مسلمان درمانده، حجاب همچنان به‌مثابهٔ نماد عقب‌ماندگی یا نشانه‌ای از روابط پدرسالارانه معرفی می‌شود تا سلطه فرهنگی غرب توجیه شود.
بااین‌حال، واقعیت جوامع مسلمان داستان دیگری روایت می‌کند. زنان مسلمان در تجربه تاریخی و معاصر، ظرفیت، توان و انگیزه لازم را برای پیشرفت و نقش‌آفرینی دارند و می‌توانند درعین وفاداری به باورهای دینی خود، مسیر توانمندسازی را طی کنند.
این زنان، برخلاف روایت‌های استعماری، نه نیازمند «نجات» غربی‌اند و نه پیشرفت را در گسست از هویت و پوشش خود می‌بینند.
تمایل به تأیید گرفتن از غرب، نشان‌دهنده‌ٔ حقارت درونی‌شده‌ای است که باید برچیده شود. زنان مسلمان برای به دست گرفتن قدرت خود به تأیید یا اجازه‌ٔ کسی نیاز ندارند. این در ذات ما است و در رگ‌های ما جریان دارد‌.
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۳

«در نگاه اسلام زن و مرد دو عنصر متعادل انسانی اند؛ کاملاً متعادل با مشترکات بسیار زیاد و برخی خصوصیات متفاوت که بر حسب ساخت جسمانی این خصوصیات با هم تفاوت دارند.»
undefinedزوجیت، خودش برابری را تجویز می‌کند!
حمیده عرب سرخی، دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی
در ابتدا باید گفت که اصل «زوجیت» یک قانون عام در نظام خلقت در اندیشه قرآنی رهبری است؛ خداوند می فرماید: « وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ) از هر چیزی دو گونه آفریدیم، باشد که شما متذکر شوید.ذاریات، (۴۹)
براساس همین اصل ایشان توضیح می‌دهند که زن و مرد بر مبنای یک قانون الهی در کنار هم به صورت هم شأن و هم تراز تعریف می‌شوند؛ قانونی که بر تعادل، توازن و مکمل بودن این دو بنا شده است. به بیان دیگر زوجیت فقط به معنای وجود دو جنس متفاوت نیست، بلکه به معنای هماهنگی و هم‌افزایی میان دو عنصر برابر و البته متفاوت است؛ اینکه هرکدام بخشی از یک کل بزرگ‌تر به نام انسانیت‌اند.
از این رو زن و مرد در استعدادهای اصیل انسانی با یکدیگر اشتراک دارند و تفاوت‌های زن و مرد تنها در کارکردها و عملکردها نمود پیدا می‌کند. یعنی تفاوت‌هایی که باعث میشود هر جنس قابلیت‌های خاص خود را داشته باشد؛ اما مقاصد کلی سلوک و رشد، تعالی و کسب تقرب الهی برای هر دو جنس یکسان است. اگر مرد مختار و مکلف خلق شده زن هم مختار و مکلف است. هر دو از یک ظرفیت بنیادین برای رشد معنوی بهره‌مندند و هر دو می‌توانند در مقام انسانی به مراتب والا دست یابند.هنگامی که از تعادل میان زن و مرد سخن گفته می‌شود، منظور تنها توزیع وظایف یا تفاوت های نقش آفرینی نیست، بلکه اشاره به این حقیقت است که در مقیاس انسانیت، هر دو در یک سطح قرار دارند. تمایزهای موجود نه موجب برتری یکی بر دیگری می‌شود و نه باعث کاهش شأن انسانی هر کدام این تمایزات، تنها شکل بروز و تجلی ویژگی‌های مشترک انسانی را متفاوت می‌کند؛ به گونه‌ای که زن و مرد هر دو از ساختار روحی و نفسی و جسمی مشابه برخوردارند اما نحوه ظهور و عمل این ساختار در عرصه‌های گوناگون می‌تواند متفاوت باشد. چنین نگاهی زن و مرد را دو گونه متعادل و مکمل می‌بیند؛ دو جلوۀ متفاوت از یک حقیقت انسانی که هم زمان در کنار تفاوت‌های طبیعی شان بر محور مشترک انسانیت حرکت می‌کنند.
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۴

«در مورد حقوق زن، اوّلین حقّی که برای زن باید در نظر گرفت، مسئله‌ی عدالت در رفتار اجتماعی و رفتار خانوادگی است. عدالت در جامعه، عدالت در خانه؛ این اوّلین حقّ زنان است؛ این باید تأمین بشود؛ این را همه موظّفند تأمین کنند؛ دولتها و حکومتها هم موظّفند تأمین کنند، خود آحاد هم همین‌جور.»
undefinedعدالت؟ شاید بعداً
فاطمه سادات سجادی، پژوهشگر مطالعات جنسیت
برای تحقق یک جامعه عادلانه، ضروریست تا نهادها و سازوکارهای اجتماعی بر مبنای عدالت و رعایت حقوق انسانی تدبیر شوند. تجربهٔ اجتماعی غرب، تجربهٔ بی‌عدالتی محض در ساختارهای حکومتی، فرهنگی و خانوادگی است و زن در این سازوکار با متاثر شدن از بی‌عدالتی سیستماتیک غربی، علی‌رغم کوشش‌های فراوان نیز بدون بهره برابر با مرد، دچار بی‌توجهی و نارس‌بودگی است. درصورتی‌که زن دارای ارزش برابری با مرد نباشد، جامعهٔ شکل گرفته بر مبنای این تعارض و نابرابری فاحش، جامعه‌ای ناعادلانه و نامتعادل خواهد بود‌.
زن و مرد به‌عنوان دو عنصر متعادل انسانی، هردو برای ادامه زندگی، تداوم نسل بشری و دستیابی به پیشرفت‌های تمدنی دارای وظیفه و نقش اند و حضور آنها محترم شمرده شده است. لذا ضروری است بستر ایفای وظیفهٔ خاص هردوی آنان نیز به عادلانه‌ترین شکل ممکن فراهم شود. در همین راستا، بسط و گسترش مصادیق عدالت اجتماعی و انطباق طرح‌های مختلف مدیریتی در تمام ساحات اجتماع با مبانی اصلی عدالت، از اهمیت برخوردار خواهد بود. از مهمترین مصادیق عدالت اجتماعی، انتفاع زن از ارزش‌گذاری برابر با مردان است. زنان در جوامع غیرمتعادل غربی، علی‌رغم حضور در مناصب مشابه و صرف وقت و تلاش‌های بعضاً بیشتر و شدیدتری برای کسب جایگاه‌های موثر اجتماع، از دستمزد پایین‌تر و امتیازات کمتری از مردان برخوردارند. این وضعیت نابرابر، لزوماً به حالت بی‌عدالتی محض رسیده و بنای اجتماع را متزلزل خواهد کرد. حال آنکه باید هردوی این عناصر متعادل انسانی از ارزش و احترام برابری برخوردار باشند. درصورتی‌که زنان دارای ارزش برابری با مردان باشند و کار و تلاش آنان محترم شمرده شود، جامعه یک قدم به تحقق عدالت نزدیکتر خواهد شد. بیمه‌های خاص، در نظر گرفتن مرخصی‌های ویژه و توجه به امتیازات حکومتی برای زنان، می‌تواند بستری را فراهم آورد که نهایت آن، به عدالت در عرصهٔ اجتماع منجر شود. نمود عدالت در دو ساحت خانواده و اجتماع بدین معناست که صرف‌نظر کردن از هرکدام از اینها، ما را از تحقق ارزش جهان‌شمول عدالت باز می‌دارد؛ اگر رفتار با زن در خانواده چیزی غیر از رفتار عادلانه باشد، پای عدالت اجتماعی لنگ می‌زند و اگر سازوکارهای اجتماعی مبتنی بر عدالت پی‌ریزی نشوند، رکن خانوادهٔ عادلانه محقق نخواهد شد. ضامن اجرای رفتار عادلانه در خانواده، در درجهٔ اول دولت، حکومت و نهایتاً آحاد مردم هستند. این مهم، لزوم تدبیر حکومت نسبت به صیانتِ از عدالت در خانه را پیش چشم واضح می‌کند؛ عدالت در خانه محقق نمی‌شود، مگر آنکه حکومت با تعیین سازوکارهای حمایتی و ایجاد موانع بر سر راه ظلم، برای حمایت و پاسداری از اولین حق زن یعنی حق برخورداری از عدالتِ رفتاری در خانواده، قیام کند.
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۴

«پوشش... از آن محدودیّت‌هایی است که وجود دارد، هم [برای] مرد و هم زن. مسئلۀ پوشش، تنها مربوط به زن نیست. حجاب زن از این قبیل است؛ فواصل جسمی میان زن و مرد از این قبیل است؛ تشویق به ازدواج از این قبیل است؛ اینها همان چیزهایی است که آن عامل خطرناک و خطرزا را مهار میکند.خب، شأن زن در فرهنگ اسلام منطقی است؛ اوّلاً‌ شأن بسیار والایی است[ که من فقط یک اشاره‌ای کردم]؛ ثانیاً کاملاً‌ منطقی است؛ یعنی منطبق با طبیعت زن و منطبق با نیاز جامعه و منطبق با مصلحت جامعه است.»
undefinedمعنای ناشناختۀ حجاب
هانیه کثیری، طلبه و پژوهشگر الگوی سوم
برخلاف نگاه تقلیل‌گرایانه‌ای که فلسفۀ حجاب را صرفاً به مسئله پوشش و کنترل امور جنسی فرومی‌کاهد و تکلیف آن را عمدتاً متوجه زنان می‌داند، در منطق ارائه‌شده، حجاب صرفاً یک پوشش نیست، بلکه مرز و حریمی میان زن و مرد است. این حریم، با خاستگاهی کاملاً منطقی و مبتنی بر تفاوت‌های جنسیتی، در واقع مانعی در برابر غلبه نیروی مردانه بر زنان ایجاد می‌کند؛ غلبه‌ای که در نهایت زن را به «شیء» یا «جنس دوم» تبدیل می‌سازد.از این منظر، حجاب عاملی برای مهار یک عامل خطرناک است، اما این خطر صرفاً به فسادهای جنسیِ فردی فروکاسته نمی‌شود. در نگاهی کلان‌تر، عملِ خطرزای اصلی، برهم‌خوردن تساوی و تعادل میان زن و مرد در عرصه‌های مختلف اجتماعی و انسانی است. این تعادل، همان عاملی است که حرکت تاریخی و تمدنی فرد و جامعه را پیش می‌برد. بنابراین، رعایت نکردن این «مرز فطری» (حجاب)، با مختل کردن آن تعادل بنیادین، به عنوان عاملی برای انحطاط جوامع و تمدن‌ها قلمداد می‌شود.
undefined فصلنامه اقلیما | #اقلیما_مجازیمجله تخصصی زن،‌ جنسیت و جامعه
eqlimamag.irundefined @Eqlima_Mag

۱۲:۳۶