۱۲:۱۹
۱۲:۲۲
۱۶:۰۷
۱۷:۱۷
۱۹:۴۲
۹:۵۴
۱۷:۱۸
برخورد با غریزه جنسی یکی از دشوارترین مسائل فردی بود که روی آن بحث و تبادل نظر میشد. ازدواج مانع بزرگی برای فعالیت مخفی به شمار میآمد...
شاهد بودم که یک یار تشکیلاتی برای برخورد خصمانه با غریزه جنسیاش، هرگاه فکری «شیطانی» به سرش میزد، سرش را به دیوار میکوبید و خود را سرزنش میکرد!
از آنجا که ازدواجی سازگار با کار تشکیلاتی برای او میسر نشد، سازمان او را کنار گذاشت. بعدها با حضور رزمندگان زن در سازمانهای انقلابی، ازدواجهای درون تشکیلاتی رایج شد.»
بر فراز خلیج فارس، ص51محسن نجاتحسینی، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق
@feraghnews
شاهد بودم که یک یار تشکیلاتی برای برخورد خصمانه با غریزه جنسیاش، هرگاه فکری «شیطانی» به سرش میزد، سرش را به دیوار میکوبید و خود را سرزنش میکرد!
از آنجا که ازدواجی سازگار با کار تشکیلاتی برای او میسر نشد، سازمان او را کنار گذاشت. بعدها با حضور رزمندگان زن در سازمانهای انقلابی، ازدواجهای درون تشکیلاتی رایج شد.»
بر فراز خلیج فارس، ص51محسن نجاتحسینی، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق
@feraghnews
۱۷:۱۹
۱۷:۴۶
۱۲:۲۵
۱۲:۲۶
فراق نیوز
بررسی سرنوشت شوم و غمانگیز فرزندان اعضای فرقه رجوی: کودکان اعزامی به آلمان به گدایی گمارده می شدند / 2 https://feraghnews.ir/?p=43903 ارتباط با ما و ارسال پیام: @fe_admin فراق را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: سایت| تلگرام| اینستاگرام| فیس بوک| توییتر| آپارات| بله | ایتا
سوءاستفاده از کودکان "اشرف" در آلمان
وضعیت کودکان در پایگاههای مجاهدین در شهر کلن آلمان بسیار اسفناک بود.
سازمان با گسیل این کودکان به خیابانها و ایجاد حس ترحم شهروندان اروپایی، اقدام به جمعآوری مالی مینمود. در این رابطه به نقل از اعضا سابق سازمان میخوانیم:
«کودکان به بیگاری در درون پایگاه و جمعآوری پول از مردم در خیابانها گمارده میشدند. در حالی که دولت آلمان هزینه نگهداری و خورد و خوراک بچهها را در حد مطلوب پرداخت میکرد، این بچهها باید در فقر شدید و فقدان امکانات روی زمین و تنگ هم عین زندان میخوابیدند.
سازمان با دستاویز قرار دادن این کودکان، زمینه تأسیس انجمنهای خیریه توسط شهروندان کلن را فراهم کرد. تأسيس «انجمن خیریه حمایت از کودکان آواره ایرانی» که زیر نظر جوانان این شهر تشکیل شد، در حکم گنجِ باد آوردهای بود که روزانه مبلغ قابل توجهی عاید سازمان میکرد.
با لحاظ اینکه کودکان یتیم از مقرری بیشتری برخوردار شوند، سازمان با معرفی شمار زیادی از این کودکان به عنوان یتیم، بدیهیترین اصول اخلاقی را به چالش کشید.»
شقایقهای زخمی، ص67
#حقوق_کودکان
@feraghnews
وضعیت کودکان در پایگاههای مجاهدین در شهر کلن آلمان بسیار اسفناک بود.
سازمان با گسیل این کودکان به خیابانها و ایجاد حس ترحم شهروندان اروپایی، اقدام به جمعآوری مالی مینمود. در این رابطه به نقل از اعضا سابق سازمان میخوانیم:
«کودکان به بیگاری در درون پایگاه و جمعآوری پول از مردم در خیابانها گمارده میشدند. در حالی که دولت آلمان هزینه نگهداری و خورد و خوراک بچهها را در حد مطلوب پرداخت میکرد، این بچهها باید در فقر شدید و فقدان امکانات روی زمین و تنگ هم عین زندان میخوابیدند.
سازمان با دستاویز قرار دادن این کودکان، زمینه تأسیس انجمنهای خیریه توسط شهروندان کلن را فراهم کرد. تأسيس «انجمن خیریه حمایت از کودکان آواره ایرانی» که زیر نظر جوانان این شهر تشکیل شد، در حکم گنجِ باد آوردهای بود که روزانه مبلغ قابل توجهی عاید سازمان میکرد.
با لحاظ اینکه کودکان یتیم از مقرری بیشتری برخوردار شوند، سازمان با معرفی شمار زیادی از این کودکان به عنوان یتیم، بدیهیترین اصول اخلاقی را به چالش کشید.»
شقایقهای زخمی، ص67
#حقوق_کودکان
@feraghnews
۱۲:۲۷
۱۵:۴۲
۱۵:۴۵
23 سال انتظار در طولانیترین شب سال:
پیام مادر ثریا عبداللهی به فرزند خود در طولانی ترین شب سال/ تو «امیراصلان» من هستی
مادر، تنها کسی است که در این دنیا، با مشاهده تمام حالات فرزندش، روح، جسم و بند بند وجودش را به او تقدیم کرده و عاشقانه بوسهبارانش میکند.
به گزارش فراق، ثریا عبداللهی، یکی از این مادران عاشق و سفیر مادران انجمن نجات است که برای وصال با تنها فرزندش، به معنای واقعی کلمه، بند بند وجودش را تقدیم کرده است.
شب یلدای امسال باز هم بهانهای شد تا این فرشته زمینی دوباره بیقرار فرزندش شود و نجوای مادرانهای سر دهد.
به گزارش فراق، دلنوشته این مادر چشمانتظار را در فراق فرزندش میخوانیم و آرزو داریم که امیراصلان حسنزاده، با خواندن این متن، بتواند خود را از سیاهچالههای فرقه ضد خانواده رجوی نجات دهد.
«بیست و سه سال است که شب یلداها همزمان با سالروز تولد پسرم، به سوسوی شمع چشم دوختهام تا شاید سال دیگر، شمع را اصلانم خودش فوت کند. دریغا از امروز و فردا و از این ماه و آن ماه و از این سال و سال دیگر...
امیراصلان جانم، شمع چهل و سومین بهار زندگیت را دیشب خاموش کردم و باز امیدوار به سال دیگر، اما فرزندم بدان، شمع عمرم من هم در حال آب شدن است. دیگر دارد خیلی دیر میشود.
دیشب جایت کنار سفره شب یلدا چقدر خالی بود. چه دعاهایی که با خواهرت نخواندیم و چه گریههایی که با هم نکردیم.... که انشاءالله سال دیگر به همراه همسرت در خانه دوستانت، جشن تولد و یلدا را بگیریم. امیدوارم با توکل به خدا و با قدرت و تصمیم خودت، بتوانی مسیر حق را پیدا کنی. فقط باید قدرت تصمیمگیری را داشته باشی که میدانم داری. تمامی دوستانت را هم تشویق کن و از آن سیاهچاله نجاتشان بده که تو امیراصلان من هستی. پسرم، خودت را از این تارها و افکار منفی فرقه و اخبار کذب رها کن. امیرجان، من و خواهرانت همه با جان و دل منتظرت هستیم.»
پیام مادر ثریا عبداللهی به فرزند خود در طولانی ترین شب سال/ تو «امیراصلان» من هستی
مادر، تنها کسی است که در این دنیا، با مشاهده تمام حالات فرزندش، روح، جسم و بند بند وجودش را به او تقدیم کرده و عاشقانه بوسهبارانش میکند.
به گزارش فراق، ثریا عبداللهی، یکی از این مادران عاشق و سفیر مادران انجمن نجات است که برای وصال با تنها فرزندش، به معنای واقعی کلمه، بند بند وجودش را تقدیم کرده است.
شب یلدای امسال باز هم بهانهای شد تا این فرشته زمینی دوباره بیقرار فرزندش شود و نجوای مادرانهای سر دهد.
به گزارش فراق، دلنوشته این مادر چشمانتظار را در فراق فرزندش میخوانیم و آرزو داریم که امیراصلان حسنزاده، با خواندن این متن، بتواند خود را از سیاهچالههای فرقه ضد خانواده رجوی نجات دهد.
«بیست و سه سال است که شب یلداها همزمان با سالروز تولد پسرم، به سوسوی شمع چشم دوختهام تا شاید سال دیگر، شمع را اصلانم خودش فوت کند. دریغا از امروز و فردا و از این ماه و آن ماه و از این سال و سال دیگر...
امیراصلان جانم، شمع چهل و سومین بهار زندگیت را دیشب خاموش کردم و باز امیدوار به سال دیگر، اما فرزندم بدان، شمع عمرم من هم در حال آب شدن است. دیگر دارد خیلی دیر میشود.
دیشب جایت کنار سفره شب یلدا چقدر خالی بود. چه دعاهایی که با خواهرت نخواندیم و چه گریههایی که با هم نکردیم.... که انشاءالله سال دیگر به همراه همسرت در خانه دوستانت، جشن تولد و یلدا را بگیریم. امیدوارم با توکل به خدا و با قدرت و تصمیم خودت، بتوانی مسیر حق را پیدا کنی. فقط باید قدرت تصمیمگیری را داشته باشی که میدانم داری. تمامی دوستانت را هم تشویق کن و از آن سیاهچاله نجاتشان بده که تو امیراصلان من هستی. پسرم، خودت را از این تارها و افکار منفی فرقه و اخبار کذب رها کن. امیرجان، من و خواهرانت همه با جان و دل منتظرت هستیم.»
۱۱:۲۶
۵:۳۹
مادر، تنها کسی است که در این دنیا، با مشاهده تمام حالات فرزندش، روح، جسم و بند بند وجودش را به او تقدیم کرده و عاشقانه بوسهبارانش میکند.
به گزارش فراق، ثریا عبداللهی، یکی از این مادران عاشق و سفیر مادران انجمن نجات است که برای وصال با تنها فرزندش، به معنای واقعی کلمه، بند بند وجودش را تقدیم کرده است.
شب یلدای امسال باز هم بهانهای شد تا این فرشته زمینی دوباره بیقرار فرزندش شود و نجوای مادرانهای سر دهد.
به گزارش فراق، دلنوشته این مادر چشمانتظار را در فراق فرزندش میخوانیم و آرزو داریم که امیراصلان حسنزاده، با خواندن این متن، بتواند خود را از سیاهچالههای فرقه ضد خانواده رجوی نجات دهد.
«بیست و سه سال است که شب یلداها همزمان با سالروز تولد پسرم، به سوسوی شمع چشم دوختهام تا شاید سال دیگر، شمع را اصلانم خودش فوت کند. دریغا از امروز و فردا و از این ماه و آن ماه و از این سال و سال دیگر...
امیراصلان جانم، شمع چهل و سومین بهار زندگیت را دیشب خاموش کردم و باز امیدوار به سال دیگر، اما فرزندم بدان، شمع عمرم من هم در حال آب شدن است. دیگر دارد خیلی دیر میشود.
دیشب جایت کنار سفره شب یلدا چقدر خالی بود. چه دعاهایی که با خواهرت نخواندیم و چه گریههایی که با هم نکردیم.... که انشاءالله سال دیگر به همراه همسرت در خانه دوستانت، جشن تولد و یلدا را بگیریم. امیدوارم با توکل به خدا و با قدرت و تصمیم خودت، بتوانی مسیر حق را پیدا کنی. فقط باید قدرت تصمیمگیری را داشته باشی که میدانم داری. تمامی دوستانت را هم تشویق کن و از آن سیاهچاله نجاتشان بده که تو امیراصلان من هستی. پسرم، خودت را از این تارها و افکار منفی فرقه و اخبار کذب رها کن. امیرجان، من و خواهرانت همه با جان و دل منتظرت هستیم.»
به گزارش فراق، ثریا عبداللهی، یکی از این مادران عاشق و سفیر مادران انجمن نجات است که برای وصال با تنها فرزندش، به معنای واقعی کلمه، بند بند وجودش را تقدیم کرده است.
شب یلدای امسال باز هم بهانهای شد تا این فرشته زمینی دوباره بیقرار فرزندش شود و نجوای مادرانهای سر دهد.
به گزارش فراق، دلنوشته این مادر چشمانتظار را در فراق فرزندش میخوانیم و آرزو داریم که امیراصلان حسنزاده، با خواندن این متن، بتواند خود را از سیاهچالههای فرقه ضد خانواده رجوی نجات دهد.
«بیست و سه سال است که شب یلداها همزمان با سالروز تولد پسرم، به سوسوی شمع چشم دوختهام تا شاید سال دیگر، شمع را اصلانم خودش فوت کند. دریغا از امروز و فردا و از این ماه و آن ماه و از این سال و سال دیگر...
امیراصلان جانم، شمع چهل و سومین بهار زندگیت را دیشب خاموش کردم و باز امیدوار به سال دیگر، اما فرزندم بدان، شمع عمرم من هم در حال آب شدن است. دیگر دارد خیلی دیر میشود.
دیشب جایت کنار سفره شب یلدا چقدر خالی بود. چه دعاهایی که با خواهرت نخواندیم و چه گریههایی که با هم نکردیم.... که انشاءالله سال دیگر به همراه همسرت در خانه دوستانت، جشن تولد و یلدا را بگیریم. امیدوارم با توکل به خدا و با قدرت و تصمیم خودت، بتوانی مسیر حق را پیدا کنی. فقط باید قدرت تصمیمگیری را داشته باشی که میدانم داری. تمامی دوستانت را هم تشویق کن و از آن سیاهچاله نجاتشان بده که تو امیراصلان من هستی. پسرم، خودت را از این تارها و افکار منفی فرقه و اخبار کذب رها کن. امیرجان، من و خواهرانت همه با جان و دل منتظرت هستیم.»
۶:۲۲
۶:۲۲
۶:۵۵
۷:۱۸