عکس پروفایل گُربِه‌یِ‌بال‌دار؛گ

گُربِه‌یِ‌بال‌دار؛

۴۰عضو
وای!

۱۷:۴۴

thumnail
گیف
۲۹:۲۶
خب، جدی نمیدونم چی باید بگم.
بعد از 6 یا 7 بار بن شدن دشت پروانه ها، اندشو زدم و به گربه ی بال دار خوش آمد گفتم.
میشه گفت تاحدودی شده بود جزئی از وجودم، خیلی دوسش داشتم، ولی خب دیگه شاید تقدیر بن شدنش بوده..
الان اینجا رو زدم، دوست ندارم به عنوان گربه ی بال دار 2 نگاهش کنین، میخوام اینجا دوباره بشه عین همونجا، همونقدر ممبر، همونقدر ادمین، همونقدر صمیمی...
آره دیگه همین، امیدوارم حمایت کنین تا دوباره 134 تا گربه‌م رو دوباره پیدا کنم.
@gorbabaldar.

۱۸:۵۸

چالش آیان‌شیو چیکار کنم وایundefined

۱۹:۰۲

بازارسال شده از ⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
-نیمتو بگی حله

۵:۴۶

گُربِه‌یِ‌بال‌دار؛
-نیمتو بگی حله
آیساundefined

۵:۴۶

بازارسال شده از عجیب غریب
هنوزم هروقت آمیگدال رو گوش میدم،موهای تنم سیخ میشه؛

۷:۳۶

گُربِه‌یِ‌بال‌دار؛
هنوزم هروقت آمیگدال رو گوش میدم،موهای تنم سیخ میشه؛
و البته هگوم و life goes on .

۷:۳۹

thumnail
-𝖱𝖺𝗂𝗇𝗂𝗇𝗀.

۹:۵۲

thumnail
🥹-

۱۳:۱۲

thumnail

۱۳:۱۲

thumnail
اینو ببینین چقد نازههههundefined

۱۹:۰۷

شب بخیر-

۱۹:۰۷

وای اکانتاتون خیلی قشنگه undefined.

۱۹:۰۹

بازارسال شده از ⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
thumnail

۶:۲۰

بازارسال شده از ⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
thumnail
< یونگی-ناتا-آیسا > شماره۳؛نوآ!
یونگی ماسکش رو بالاتر کشید و با پیچیدن صدای بلند گزارشگر که اسم جونگکوک رو فریاد میزد، لحظه ای استرش شیرینی به دلش افتاد. هرچی نباشه اون برادرش بود!بعد، صدای جیغ خفه دختری که رو صندلی های رو به روش با فاصله ۲ متری کنار پسر قدبلندی ایستاده بود، نظرش رو جلب کرد.. اون دختر با ذوق داشت لپ بچه‌ای که در آغوش مردِ کناریش ایستاده بود میکشید و قربون صدقه اش میرفت.با اخم خواست نگاهش رو بگیره ولی با شنیدن صداشون متعجب بهشون گوش داد.+بچه خوشگل اسم من آیساعه...اینم دوستم ناتاعه..اسم تو چیه؟
~اسم من...نوآ
یونگی با شنیدن صدا و اسم نوآ اخمی کرد. اون تهیونگ بود که پسرش رو به اینجا اورده؟ اون هم برای دیدن اجرای پدر واقعیش؟ باورش نمیشد. خواست به سمتشون بره اما با به یاداوردن این موضوع که کسی از حضورش تو اونجا خبر نداره، همونطور عقب ایستاد و به اغوش و ذوقی که نصیب نوآ شده بود خیره شد. ایستاد و کمی جلوتر رفت تا صداشون رو بشنوه.وقتی جونگکوک وارد زمین شد تونست صدای پرشوقش که میگفت "اون آپای منه؟" رو بشنوه و دلش چنگی بزنه به روح و روانش.  برای اولین بار بود که حرکات و رقص پدر واقعیش رو میدید..پس نمیخواست جلوشون رو بگیره.چند دقیقه ای نگذشته بود که متوجه شد تهیونگ و نوآ وسط اجرای جونگکوک اونجارو ترک کردن..نگران از اینکه ممکنه اتفاقی افتاده باشه سریع دنبالشون رفت و عجیب بود که اون زوج به اسم ناتا و آیسا هم به دنبال تهیونگ و نوآ ازونجا خارج شدن.کمی دور از اون چهار نفر قدم برداشت اما به هر حال صداشون رو میشنید.آیسا: کوچولوی خوشگل‌..تو شبیه بچگیای دوستم ناتایی میشه تو بغلش بری یه عکس ازت بگیرم ؟
نوآ: تهیونگی..میتونم؟
تهیونگ لبخندی زد و بچه رو به اغوش ناتا سپرد.ناتا: خدای من تو از این فاصله خیلی خوشگل ترم هستی.
نوآ: چشمای تو هم خیلی خوشگله ناتاشی.
آیسا لپ نوآ رو کشید و فورا از اون دونفر عکس گرفت.و بعد به تهیونگ اشاره ای زد و پرسید: +شما پدرشین؟یونگی اول مکث کوتاه تهیونگ رو دید و بعد با جوابش پوزخند واضحی زد.-البته که پدرشم..و بعد دست ناتا رو گرفت و با خداحافظی از اون دو نفر دور شدن..بی خبر از یونگی ای که غرق در نگاه شیفته‌ی تهیونگ به روی پسرش، ترس آینده رو داشت. سرنوشت قرار بود چطور باهاشون بازی کنه؟نوآ رو به اغوش سرد جونگکوکی بندازه که ذره ای براش پدری نکرده یا به اغوش خودش که تموم جوونیش رو پای بزرگ کردن نوآ گذاشت؟ یا شاید هم به اغوش باز کیم تهیونگی که از همون اول پا گذاشته بود به زندگی جونگکوک تا خیلی چیزارو تغییر بده...!خیلی چیزارو!
1403.10.5
FROM: Ayan; @taekookies
FOR: @floatinginthelonelysea & @gorbabaldar & ble.ir/join/Fv2NweBMeQ

۶:۲۰

بازارسال شده از ⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
thumnail

۶:۲۰

گُربِه‌یِ‌بال‌دار؛
undefined تصویر
undefinedundefinedundefinedundefined

۶:۲۰

خیلی نازهه واییundefined

۶:۲۰

بریم قلم آیانو بپرستیممیمینینسنundefined

۶:۲۱