۶ آبان ۱۴۰۲
یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَترجمه
ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبر [قابل توجهی] آورد پس بررسی کنید [یا: درنگ نمایید] که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید [= به آنان آسیب برسانید] آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید.
ای آن کسانی که ایمان آوردند! اگر فاسقی برای شما خبر [قابل توجهی] آورد پس بررسی کنید [یا: درنگ نمایید] که [مبادا] با عدهای بهنادانی برخورد کنید [= به آنان آسیب برسانید] آنگاه بر آنچه کردهاید پشیمان شوید.
۱۷:۴۰
آیه شش ۶ سوره مبارکه حجرات
۱۷:۴۴
معنی واژگان کلیدیفاسق: مشتق از لفظ فسق به معنی خروج، در اینجا یعنی کسی که از دین خدا خارج شده، به کفار و ظالمان نیز از همین رو فاسق گویندنبا: خبر مهمتبینوا: از ماده بین و تبیین به معنی روشن و شفاف نمودن یا شدن، یعنی بررسی و درنگ در چیزی برای روشن شدن موضوعتصیبوا: از ماده اصاب به معنی اصابت و یا برخورد کردن و آسیب رساندننادمین: از ندم به معنی پشیمانی
۱۷:۵۳
شان نزول:) گفتهاند که این آیه در مورد ولیدبنعقبة بن ابی معیط نازل شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را برای دریافت زکات به سوی قبیله بنی المصطلق فرستاد. بین آنان و ولید در عصر جاهلی اختلافی وجود داشت. طبق برخی از نقلها ولید گمان کرد قصد کشتن او را دارند و طبق برخی نقلهای دیگر از ابتدا بنا را بر ضایع کردن آنان گذاشت و در هر صورت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بازگشت و گفت: آنها از پرداخت زکات ممانعت ورزیدند و قصد جان مرا کردند. در حالی که آنان اموال زکات را آماده کرده بودند و طبق برخی از نقلها حتی به استقبال وی آمده بودند. چون آنان از این خبر واقف شدند نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و توضیح دادند که اصلا چنین قصدی نداشتهاند و و این آیه در شأن ولیدبنعقبه نازل شد.۲) گفتهاند این آیه در دفاع از ماریهی قبطی (همسر پیامبر ص و مادر ابراهیم فرزند آن حضرت) نازل شده است.
شأن نزول آن این بود که عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم پسر شما نیست، بلکه پدر او جریح قبطی است که هر روز نزد ماریه میآید». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور داد: «این شمشیر را بردار و اگر چنین بود سر جریح را برایم بیاور». امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدایت باد! هرگاه تو مرا برای انجام کاری بفرستی همچون آهن گداختهای هستم که در پشم افتد [کنایه از اینکه در انجامش ذرهای درنگ و تعلل نخواهم کرد]. اکنون چه دستور میدهید؟! آیا در این باره درنگی کنم یا بر همان روال باشم؟» پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ابتدا درنگ و بررسی کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مشربه امّ ابراهیم رفت و از آن جا بالا رفت. زمانیکه جریح [که ظاهرا از داستان مطلع شده بود] تا ایشان را دید فرار کرد و از نخلی بالا رفت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نزدیک شد و فرمود: «پایین بیا»!
جریح گفت: «ای علی (علیه السلام)! آیا در حالی که من اخته هستم میتوانم موجب باردار شدن کسی شوم؟ در این جا کسی نیست»؛ سپس عورتش را عریان کرد و اختهبودنش نمایان شد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جریح! جریان چیست»؟
جریح گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! قبطیها چهارپایانشان و مردانی را که با زنانشان مراوده داشته باشند، خواجه میکنند. علاوه بر این قبطیها فقط با همدیگر انس و الفت میگیرند. پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد ماریه بیایم و خدمتکار و مونس او باشم». در این هنگام خداوند آیه: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا را نازل فرمود؛ و پیامبر ص فرمود خدای را شکر که بدیای [=تهمتی] را از ما اهل البیت دور کرد
شأن نزول آن این بود که عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم پسر شما نیست، بلکه پدر او جریح قبطی است که هر روز نزد ماریه میآید». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور داد: «این شمشیر را بردار و اگر چنین بود سر جریح را برایم بیاور». امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدایت باد! هرگاه تو مرا برای انجام کاری بفرستی همچون آهن گداختهای هستم که در پشم افتد [کنایه از اینکه در انجامش ذرهای درنگ و تعلل نخواهم کرد]. اکنون چه دستور میدهید؟! آیا در این باره درنگی کنم یا بر همان روال باشم؟» پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ابتدا درنگ و بررسی کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مشربه امّ ابراهیم رفت و از آن جا بالا رفت. زمانیکه جریح [که ظاهرا از داستان مطلع شده بود] تا ایشان را دید فرار کرد و از نخلی بالا رفت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نزدیک شد و فرمود: «پایین بیا»!
جریح گفت: «ای علی (علیه السلام)! آیا در حالی که من اخته هستم میتوانم موجب باردار شدن کسی شوم؟ در این جا کسی نیست»؛ سپس عورتش را عریان کرد و اختهبودنش نمایان شد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جریح! جریان چیست»؟
جریح گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! قبطیها چهارپایانشان و مردانی را که با زنانشان مراوده داشته باشند، خواجه میکنند. علاوه بر این قبطیها فقط با همدیگر انس و الفت میگیرند. پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد ماریه بیایم و خدمتکار و مونس او باشم». در این هنگام خداوند آیه: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا را نازل فرمود؛ و پیامبر ص فرمود خدای را شکر که بدیای [=تهمتی] را از ما اهل البیت دور کرد
۱۷:۵۶
نکات و پیام ها:۱-از دستورالعملهای مهم در ارتباطات اجتماعیای که مؤمنان به طور خاص باید رعایت کنند این است که اگر فاسقی خبر مهمی برایشان آورد سریع ترتیب اثر ندهند؛ بلکه درنگ کنند، و ابعاد مساله را بررسی و آشکار نمایند؛ وگرنه ممکن است به خاطر این تعجیل به جماعتی آسیبی برسانند؛ آسیبی که صرفا ناشی از جهل و بی اطلاعی آنها از ابعاد مختلف مساله بوده است؛ به طوری که وقتی زمان گذشت و ابعاد مختلف واقعیت معلوم شد خودشان بفهمند که اقدامشان اشتباه بوده و از آنچه کردهاند پشیمان شوند.۲-آوردن کلمه «فتبینوا» نشان میدهد که گاهی فاسق راست میگوید و نباید همه جا سخن او را تکذیب کرد! (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۱).
به تعبیر دیگر، «فاسق» بودن صرفا هشداری برای تتبع جدیتر سخن وی است؛ نه دلیلی برای تکذیب وی.۳- اقدام عجولانه و بدون بررسی و تحقیق، نوعی جهالت است. (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۲)۴-یکی از اهداف خبرگزاریهای فاسق، ایجاد فتنه و به هم زدن امنیت اجتماعی است. پس اگر کسی خبرچینی کرد تا به دیگران لطمهای بزند، درنگ کنید و تا میتوانید ترتیب اثر ندهید۵-در آیه محل بحث، دارد تذکر میدهد که گاه شخص گوینده آدم خوبی نیست و نباید به سخنش سریع اعتماد کرد؛ اما نه اینکه چون فاسق است حتما تکذیبش کنید؛ یا پیش از اینکه لب به سخن باز کند، دهانش را ببندید! بلکه فرمود چون او فاسق است در ترتیب اثر دادن به کلام وی درنگ کنند: بررسی کنید؛ و وقتی توصیه به بررسی کردن میشود یعنی اگر بعد از بررسی معلوم شد سخن حقی گفته آنگاه میتوانید به آن سخن ترتیب اثر دهید۵-
به تعبیر دیگر، «فاسق» بودن صرفا هشداری برای تتبع جدیتر سخن وی است؛ نه دلیلی برای تکذیب وی.۳- اقدام عجولانه و بدون بررسی و تحقیق، نوعی جهالت است. (تفسیر نور، ج۹، ص۱۷۲)۴-یکی از اهداف خبرگزاریهای فاسق، ایجاد فتنه و به هم زدن امنیت اجتماعی است. پس اگر کسی خبرچینی کرد تا به دیگران لطمهای بزند، درنگ کنید و تا میتوانید ترتیب اثر ندهید۵-در آیه محل بحث، دارد تذکر میدهد که گاه شخص گوینده آدم خوبی نیست و نباید به سخنش سریع اعتماد کرد؛ اما نه اینکه چون فاسق است حتما تکذیبش کنید؛ یا پیش از اینکه لب به سخن باز کند، دهانش را ببندید! بلکه فرمود چون او فاسق است در ترتیب اثر دادن به کلام وی درنگ کنند: بررسی کنید؛ و وقتی توصیه به بررسی کردن میشود یعنی اگر بعد از بررسی معلوم شد سخن حقی گفته آنگاه میتوانید به آن سخن ترتیب اثر دهید۵-
۱۸:۱۰
۷ آبان ۱۴۰۲
آیه ۲۴ عبس
فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ: پس انسان به طعامش بنگردپیام های آیه_ با یاداوری انواع غذاها،حس شکرگزاری انسان را بر میانگیزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت میکند_نگاه کردن در غذا که متشکل از چیزها و ذرات ریز بوده و تفکر در نحوه بوجود آمدن آن انسان را به یاد معاد و حکمت های پیچیده الهی می اندازد._نگاه کردن در اینجا به معنی نظر سطحی نیست بلکه انسان باید دقیقا بنگرد که آنها را از چه راهی تهیه کرده، حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟_برخی برابر روایات صادره می گویند منظور از طعام اینجا علم و دانشی است که غذای روح انسان است، باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته؟
آری! انسان باید درست بنگرد که سر چشمه اصلی علم و دانش او که غذای روحانی اوست کجاست مبادا از سر چشمه آلودهای تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند یا به هلاکت افکند.
فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ: پس انسان به طعامش بنگردپیام های آیه_ با یاداوری انواع غذاها،حس شکرگزاری انسان را بر میانگیزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت میکند_نگاه کردن در غذا که متشکل از چیزها و ذرات ریز بوده و تفکر در نحوه بوجود آمدن آن انسان را به یاد معاد و حکمت های پیچیده الهی می اندازد._نگاه کردن در اینجا به معنی نظر سطحی نیست بلکه انسان باید دقیقا بنگرد که آنها را از چه راهی تهیه کرده، حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟_برخی برابر روایات صادره می گویند منظور از طعام اینجا علم و دانشی است که غذای روح انسان است، باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته؟
آری! انسان باید درست بنگرد که سر چشمه اصلی علم و دانش او که غذای روحانی اوست کجاست مبادا از سر چشمه آلودهای تغذیه شود و روح و جان او را بیمار کند یا به هلاکت افکند.
۱۱:۵۸
آیه ۵۳ یوسف
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53»
و من نفس خود راتبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است.
انواع نفس:نفس نباتي، نفس حيواني، نفس انساني، نفس ملكوتي و از براي نفس انساني مراتبي است نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنّه، نفس راضيه، نفس مرضيه و از براي هر يك از اقسام قوايي است پیام های آیه:1- هرگز خود را به پاكى مستائيم و تبرئه نكنيم. «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
2- شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت يوسف، برادران، همسر عزيز مصر، شاهد، پادشاه، شيطان، زندانيان همه گواهى به كمال او مىدهند، ولى خودش مىگويد: «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
3- خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگريد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» در آيه، چهار نوع تأكيد بكار رفته است. (انّ، لام تأكيد، صيغهى مبالغه و جملهى اسميه)
4- انبيا با آنكه معصوماند، اما غرائز انسانى دارند. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
5- هم از پاكى و عفّت خود در برابر تهمتها بايد دفاع كرد و هم به شرور نفس اعتراف نمود و به خدا پناه برد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»*
6- نفس، خواهش خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار كند. «لَأَمَّارَةٌ»
7- نفس انسان به طور طبيعى وغريزى، اگر در مدار لطف حقّ قرار نگيرد، گرايش منفى دارد. «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
8- تنها رحمت او مايه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط مىكند. «إِلَّا ما رَحِمَ»
9- يوسف، تحت تربيت مخصوص خداوند است. كلمه «رَبِّي» تكرار شده است.
10- مربّى بايد رحمت و بخشش داشته باشد. «إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
11- بخشودگى، مقدّمهى دريافت رحمت الهى است. اوّل مىفرمايد: «غَفُورٌ» بعد مىفرمايد: «رَحِيمٌ»
12- علىرغم تمام خطرات، از رحمت او مأيوس نشويم. «غَفُورٌ رَحِيمٌ
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 227
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «53»
و من نفس خود راتبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر مىكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزندهى مهربان است.
انواع نفس:نفس نباتي، نفس حيواني، نفس انساني، نفس ملكوتي و از براي نفس انساني مراتبي است نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنّه، نفس راضيه، نفس مرضيه و از براي هر يك از اقسام قوايي است پیام های آیه:1- هرگز خود را به پاكى مستائيم و تبرئه نكنيم. «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
2- شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت يوسف، برادران، همسر عزيز مصر، شاهد، پادشاه، شيطان، زندانيان همه گواهى به كمال او مىدهند، ولى خودش مىگويد: «ما أُبَرِّئُ نَفْسِي»
3- خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگريد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» در آيه، چهار نوع تأكيد بكار رفته است. (انّ، لام تأكيد، صيغهى مبالغه و جملهى اسميه)
4- انبيا با آنكه معصوماند، اما غرائز انسانى دارند. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
5- هم از پاكى و عفّت خود در برابر تهمتها بايد دفاع كرد و هم به شرور نفس اعتراف نمود و به خدا پناه برد. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»*
6- نفس، خواهش خود را تكرار مىكند تا انسان را گرفتار كند. «لَأَمَّارَةٌ»
7- نفس انسان به طور طبيعى وغريزى، اگر در مدار لطف حقّ قرار نگيرد، گرايش منفى دارد. «لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»
8- تنها رحمت او مايه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط مىكند. «إِلَّا ما رَحِمَ»
9- يوسف، تحت تربيت مخصوص خداوند است. كلمه «رَبِّي» تكرار شده است.
10- مربّى بايد رحمت و بخشش داشته باشد. «إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»
11- بخشودگى، مقدّمهى دريافت رحمت الهى است. اوّل مىفرمايد: «غَفُورٌ» بعد مىفرمايد: «رَحِيمٌ»
12- علىرغم تمام خطرات، از رحمت او مأيوس نشويم. «غَفُورٌ رَحِيمٌ
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 227
۱۲:۲۳
۸ آبان ۱۴۰۲
آیه ۱۲۳ از سوره مبارکه توبه؛
سرسختی مقابل دشمن
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ترجمهﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺑﺎ ﻛﺎﻓﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﻧﺒﺮﺩ ﻛﻨﻴﺪ؛ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺳﺮﺳﺨﺘﻰ ﻭ ﺷﺪﺕ ﻳﺎﺑﻨﺪ ؛ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
واژه های کلیدی؛«غِلْظَةً» به معناى صلابت، قدرت و هيبت است، نه سنگدلى و بدخلقى.
يلونكم: ولى (بر وزن عقل): نزديكى. «يلونكم»: نزديك مى شوند به شما.تفسیر؛
1. ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻗﺎﺗﻠﻮﺍ
2. ﺩﻓﻊ ﺷﺮّ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ، ﺍﻭﻟﻮﻳّﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﻳﻠﻮﻧﻜﻢ ﻣﻦ ﺍﻟﻜﻔّﺎﺭ (ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻯ ﺟﻨﮕﻰ ﺍﺳﻠﺎم، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻯ ﻓﻜﺮﻯ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﺗﻰ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺷﺒﻬﺎﺕِ ﺭﺍﻳﺞ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ)
3. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﺷﺪّﺕ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺪﺍﺭﻙ ﺩﻳﺪ، ﭼﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖِ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻭ ﺳﻠﺎﺣﻬﺎﻯ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭼﻪ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﺎﻯ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﺨﺼّﺼﻰ. ﻭﻟﻴﺠﺪﻭﺍ ﻓﻴﻜﻢ ﻏﻠﻈﺔ
4. ﺳﭙﺎﻩ ﺍﺳﻠﺎم، ﺑﺎﻳﺪ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﻫﻴﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. تنها، وجود قدرت کافی نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.5_و در پایان آیه به مسلمانان با این عبارت نوید پیروزی میدهد که: «بدانید خدا با پرهیزکاران است» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین، اشاره به این معنی دارد که توسل به خشونت و شدت عمل باید توأم با تقوا باشد، و هیچ گاه از حدود انسانی تجاوز نکند.
سرسختی مقابل دشمن
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ترجمهﺍﻯ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺑﺎ ﻛﺎﻓﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﻧﺒﺮﺩ ﻛﻨﻴﺪ؛ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺷﻤﺎ ﺳﺮﺳﺨﺘﻰ ﻭ ﺷﺪﺕ ﻳﺎﺑﻨﺪ ؛ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
واژه های کلیدی؛«غِلْظَةً» به معناى صلابت، قدرت و هيبت است، نه سنگدلى و بدخلقى.
يلونكم: ولى (بر وزن عقل): نزديكى. «يلونكم»: نزديك مى شوند به شما.تفسیر؛
1. ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﻗﺎﺗﻠﻮﺍ
2. ﺩﻓﻊ ﺷﺮّ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ، ﺍﻭﻟﻮﻳّﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﻳﻠﻮﻧﻜﻢ ﻣﻦ ﺍﻟﻜﻔّﺎﺭ (ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻯ ﺟﻨﮕﻰ ﺍﺳﻠﺎم، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻯ ﻓﻜﺮﻯ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﺗﻰ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺷﺒﻬﺎﺕِ ﺭﺍﻳﺞ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ)
3. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﺷﺪّﺕ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺪﺍﺭﻙ ﺩﻳﺪ، ﭼﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖِ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻭ ﺳﻠﺎﺣﻬﺎﻯ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭼﻪ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﺎﻯ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﺨﺼّﺼﻰ. ﻭﻟﻴﺠﺪﻭﺍ ﻓﻴﻜﻢ ﻏﻠﻈﺔ
4. ﺳﭙﺎﻩ ﺍﺳﻠﺎم، ﺑﺎﻳﺪ ﺻﻠﺎﺑﺖ ﻭ ﻫﻴﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. تنها، وجود قدرت کافی نیست، بلکه باید در برابر دشمن نمایش قدرت داد.5_و در پایان آیه به مسلمانان با این عبارت نوید پیروزی میدهد که: «بدانید خدا با پرهیزکاران است» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین، اشاره به این معنی دارد که توسل به خشونت و شدت عمل باید توأم با تقوا باشد، و هیچ گاه از حدود انسانی تجاوز نکند.
۱۷:۴۵
۹ آبان ۱۴۰۲
آیه 141 سوره نساء
الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًامنافقان آنانی هستند که نگران و مراقب حال شمایند، چنانچه برای شما فتح و ظفری پیش آید (برای اخذ غنیمت) گویند: نه آخر ما با شما بودیم؟! و اگر کافران را فتح و بهرهای رسد به آنها گویند: نه ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه کردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حکم کند، و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود.معانی کلمات آیه
يتربصون: ربص (بر وزن شرف) و تربص: انتظار كشيدن. «يتربصون»: انتظار مى كشند.
نستحوذ: حوذ: به سرعت راندن و احاطه. استحواذ: تسلط و غلبه، كه لازمه راندن است. أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ: آيا غلبه نكرديم بر شما؟اين آيه درباره عبدالله بن ابى رئيس منافقين و ياران او نازل گرديد كه در غزوه احد با رسول خداصلى الله عليه و آله شركت نكردند و مترصد بودند كه هر وقتى پيامبر بر كفار در جنگ پيروز مىگرديد به مسلمين مى گفتند: (الم نكن معكم؛ آيا ما با شما نبوديم؟) و هرگاه كفار پيروز ميشدند به كفار مىگفتند: (الم نستحوذ عليكم؛ آيا ما شما را از اسرار مسلمين آگاه نساختيم؟) سپس خداوند فرمود: «فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ».
نکات و پیام ها
منافقان کسانی هستند که همیشه می خواهند از هر پیشامدی به نفع خود بهره برداری کنند این دسته با فرصت طلبی مخصوص خود، گاهی «رفیق قافله» اند و گاهی «شریک دزد» و عمری را با این دو رویی می گذرانند
_ کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد.و اگر پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدانهای مختلف با چشم خود می بینیم به خاطر آن است که بسیاری از مسلمانان مؤمنان واقعی نیستند، نه خبری از اتحاد و اخوت اسلامی در میان آنان است و نه علم و آگاهی لازم که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنینند!
- منافقان، جاسوسان كفّار و مشوّق آنان براى جنگ با مسلمانانند.
_هر طرح، عهد نامه، رفت و آمد و قراردادى كه راه نفوذ كفّار بر مسلمانان را باز كند حرام است. پس مسلمانان بايد در تمام جهات سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى از استقلال كامل برخوردار باشند.
الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًامنافقان آنانی هستند که نگران و مراقب حال شمایند، چنانچه برای شما فتح و ظفری پیش آید (برای اخذ غنیمت) گویند: نه آخر ما با شما بودیم؟! و اگر کافران را فتح و بهرهای رسد به آنها گویند: نه ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه کردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حکم کند، و خداوند هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلّط باز نخواهد نمود.معانی کلمات آیه
يتربصون: ربص (بر وزن شرف) و تربص: انتظار كشيدن. «يتربصون»: انتظار مى كشند.
نستحوذ: حوذ: به سرعت راندن و احاطه. استحواذ: تسلط و غلبه، كه لازمه راندن است. أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ: آيا غلبه نكرديم بر شما؟اين آيه درباره عبدالله بن ابى رئيس منافقين و ياران او نازل گرديد كه در غزوه احد با رسول خداصلى الله عليه و آله شركت نكردند و مترصد بودند كه هر وقتى پيامبر بر كفار در جنگ پيروز مىگرديد به مسلمين مى گفتند: (الم نكن معكم؛ آيا ما با شما نبوديم؟) و هرگاه كفار پيروز ميشدند به كفار مىگفتند: (الم نستحوذ عليكم؛ آيا ما شما را از اسرار مسلمين آگاه نساختيم؟) سپس خداوند فرمود: «فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ».
نکات و پیام ها
منافقان کسانی هستند که همیشه می خواهند از هر پیشامدی به نفع خود بهره برداری کنند این دسته با فرصت طلبی مخصوص خود، گاهی «رفیق قافله» اند و گاهی «شریک دزد» و عمری را با این دو رویی می گذرانند
_ کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد.و اگر پیروزی آنها را بر مسلمانان در میدانهای مختلف با چشم خود می بینیم به خاطر آن است که بسیاری از مسلمانان مؤمنان واقعی نیستند، نه خبری از اتحاد و اخوت اسلامی در میان آنان است و نه علم و آگاهی لازم که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنینند!
- منافقان، جاسوسان كفّار و مشوّق آنان براى جنگ با مسلمانانند.
_هر طرح، عهد نامه، رفت و آمد و قراردادى كه راه نفوذ كفّار بر مسلمانان را باز كند حرام است. پس مسلمانان بايد در تمام جهات سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى از استقلال كامل برخوردار باشند.
۱۷:۲۸
آیه 36 سوره زمر
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد!شان نزول، بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»پیام ها
1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. - از امام صادق (ع) روایت شده كه خداوند تبارك و تعالى مىفرمود:
به عزت و جلال و مجد و جایگاه عرشم سوگند كه محققاً آرزوى هر آرزومندى را که به غیر من دل ببندد با نوميدى مىکشانم و به او جامه خوارى در نزد مردم مىپوشانم، و او را محققاً از قرب خود دور كنم و از فضل خود كنار گذارمسوال: اگر واقعا خدا کافی است، چرا عدهای از غیرخدا میترسند؟ چرا در تصمیمگیریهایشان ملاحظه همهکس و همهچیز را میکنند غیر از خدا و یاری او را؟ادامه آیه پاسخ میدهد:اما کسی که خدا را کافی نمیداند و از غیر خدا حساب میبرد؛ قدرتمندان را جدی میگیرد، اما خدا را جدی نمیگیرد، گمراه است و امیدی به هدایتش نیست.!
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هر کس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد!شان نزول، بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»پیام ها
1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»
2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»
3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»
4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. - از امام صادق (ع) روایت شده كه خداوند تبارك و تعالى مىفرمود:
به عزت و جلال و مجد و جایگاه عرشم سوگند كه محققاً آرزوى هر آرزومندى را که به غیر من دل ببندد با نوميدى مىکشانم و به او جامه خوارى در نزد مردم مىپوشانم، و او را محققاً از قرب خود دور كنم و از فضل خود كنار گذارمسوال: اگر واقعا خدا کافی است، چرا عدهای از غیرخدا میترسند؟ چرا در تصمیمگیریهایشان ملاحظه همهکس و همهچیز را میکنند غیر از خدا و یاری او را؟ادامه آیه پاسخ میدهد:اما کسی که خدا را کافی نمیداند و از غیر خدا حساب میبرد؛ قدرتمندان را جدی میگیرد، اما خدا را جدی نمیگیرد، گمراه است و امیدی به هدایتش نیست.!
۱۸:۱۰
۱۰ آبان ۱۴۰۲
آیه ۱۲حجرات
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از گمان فراوان بپرهيزيد. زيرا پارهاى از گمانها در حد گناه است. و در كارهاى پنهانى يكديگر جست و جو مكنيد. و از يكديگر غيبت مكنيد. آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهيد داشت. و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبهپذير و مهربان است.نکات و پیام ها:در این آیه در زمینه مسائل اخلاقی اجتماعی سه حکم اسلامی به ترتیب: اجتناب از گمان بد ، تجسس و غیبت ، بیان شده است.به این ترتیب که گمان بد سر چشمه تجسس، و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی، و آگاهی بر این امور سبب غیبت میشود- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس زن يا مردى را غيبت كند، تا چهل روز نماز و روزهاش پذيرفته نمىشود.- غیبت باعث حبط اعمال خودش و انتقال ثواب اعمال به کسی می شود که از او غیبت شده!- وظيفه شنونده، گوش ندادن به غيبت ودفاع از مؤمن است. در حديث مىخوانيم: «الساكت شريك القائل» كسى كه غيبت را بشنود و سكوت كند، شريكِ جرم گوينده است.-- در جامعهى ايمانى، اصل بر اعتماد، كرامت و برائت انسانها است-شاید دلیل تشبیه غیبت به خوردن گوشت مرده این است که همان گونه كه مرده قدرت دفاع از خود را ندارد، شخصى كه مورد غيبت قرار گرفته است، چون حاضر نيست، قدرت دفاع ندارد!- از فلسفههای تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند. غیبت ، بد بینی میآفریند، پیوندهای اجتماعی را سست میکند، سرمایه اعتماد را از بین میبرد، و پایههای تعاون و همکاری را متزلزل میسازد. «غیبت» بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد، و گاه سر چشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتار میگردد.
- تجسس در امور شخصی و زندگی فردی حرام است اما آنجا که تجسس ارتباطی با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند مسأله شکل دیگری به خود میگیرد، لذا شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله مأمورانی برای جمع آوری اطلاعات قرار داده بود که از آنها به عنوان «عیون» تعبیر میشود، تا آنچه را ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامی در داخل و خارج داشت برای او گرد آوری کنند.
به همین دلیل حکومت اسلامی میتواند مأموران اطلاعاتی داشته باشد، یا سازمان گستردهای برای گرد آوری اطلاعات تأسیس کند، و آنجا که بیم توطئه بر ضد جامعه، و یا به خطر انداختن امنیت و حکومت اسلامی میرود به تجسس برخیزند، و حتی در داخل زندگی خصوصی افراد جستجوگری کنند.
ولی این امر هرگز نباید بهانهای برای شکستن حرمت این قانون اصیل اسلامی شود، و افرادی به بهانه مسأله «توطئه» و «اخلال به امنیت» به خود اجازه دهند که به زندگی خصوصی مردم یورش برند، نامههای آنها را باز کنند، تلفنها را کنترل نمایند و وقت و بیوقت به خانه آنها هجوم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از گمان فراوان بپرهيزيد. زيرا پارهاى از گمانها در حد گناه است. و در كارهاى پنهانى يكديگر جست و جو مكنيد. و از يكديگر غيبت مكنيد. آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهيد داشت. و از خدا بترسيد، زيرا خدا توبهپذير و مهربان است.نکات و پیام ها:در این آیه در زمینه مسائل اخلاقی اجتماعی سه حکم اسلامی به ترتیب: اجتناب از گمان بد ، تجسس و غیبت ، بیان شده است.به این ترتیب که گمان بد سر چشمه تجسس، و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی، و آگاهی بر این امور سبب غیبت میشود- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كس زن يا مردى را غيبت كند، تا چهل روز نماز و روزهاش پذيرفته نمىشود.- غیبت باعث حبط اعمال خودش و انتقال ثواب اعمال به کسی می شود که از او غیبت شده!- وظيفه شنونده، گوش ندادن به غيبت ودفاع از مؤمن است. در حديث مىخوانيم: «الساكت شريك القائل» كسى كه غيبت را بشنود و سكوت كند، شريكِ جرم گوينده است.-- در جامعهى ايمانى، اصل بر اعتماد، كرامت و برائت انسانها است-شاید دلیل تشبیه غیبت به خوردن گوشت مرده این است که همان گونه كه مرده قدرت دفاع از خود را ندارد، شخصى كه مورد غيبت قرار گرفته است، چون حاضر نيست، قدرت دفاع ندارد!- از فلسفههای تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند. غیبت ، بد بینی میآفریند، پیوندهای اجتماعی را سست میکند، سرمایه اعتماد را از بین میبرد، و پایههای تعاون و همکاری را متزلزل میسازد. «غیبت» بذر کینه و عداوت را در دلها میپاشد، و گاه سر چشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتار میگردد.
- تجسس در امور شخصی و زندگی فردی حرام است اما آنجا که تجسس ارتباطی با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند مسأله شکل دیگری به خود میگیرد، لذا شخص پیغمبر صلّی اللّه علیه و اله مأمورانی برای جمع آوری اطلاعات قرار داده بود که از آنها به عنوان «عیون» تعبیر میشود، تا آنچه را ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامی در داخل و خارج داشت برای او گرد آوری کنند.
به همین دلیل حکومت اسلامی میتواند مأموران اطلاعاتی داشته باشد، یا سازمان گستردهای برای گرد آوری اطلاعات تأسیس کند، و آنجا که بیم توطئه بر ضد جامعه، و یا به خطر انداختن امنیت و حکومت اسلامی میرود به تجسس برخیزند، و حتی در داخل زندگی خصوصی افراد جستجوگری کنند.
ولی این امر هرگز نباید بهانهای برای شکستن حرمت این قانون اصیل اسلامی شود، و افرادی به بهانه مسأله «توطئه» و «اخلال به امنیت» به خود اجازه دهند که به زندگی خصوصی مردم یورش برند، نامههای آنها را باز کنند، تلفنها را کنترل نمایند و وقت و بیوقت به خانه آنها هجوم
۱۷:۲۰
۱۱ آبان ۱۴۰۲
آیه ۱۳۹ آل عمران
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَسست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!معنی کلمات مهم:تهنوا: وهن به معنى ضعف روحى و جسمى است، مراد از آن ضعف روحى است. «لا تهنوا» يعنى احساس ضعف نكنيد، روحيه خود را از دست ندهيد و سست شويد.شان نزول: اين آيه به عنوان تسليت براى مسلمين به خاطر جراحت و كشتارى كه در غزوه احد به آنان وارد شده بود، نازل گرديد و خداوند اراده فرمود: كفار را مرعوب سازد لذا به مسلمين فرمان داد كه مشركين را دنبال كنند و ضمن تشويق و تحريض، آنها را از سستى ورزيدن و حزن و اندوه نهى فرمود و به آنها وعده داد كه در صورتى كه به ایمان به خدا تمسك بجويند.نکات و پیام ها:
1- شكستِ موضعى در يك جنگ، نشانهى شكست نهايى مسلمانان نيست.2- اگر به ايمان و اطاعت برگرديد، در جنگها به پيروزى خواهيد رسيد.3- در جهان بينى مادّى، عامل پيروزى سلاح و تجهيزات است، ولى در بينش الهى، عامل پيروزى ايمان است. 4- معنای ضمنی دیگر این است که شکست شما در حقیقت به خاطر از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده.5- در این آیه به مسلمانان هشدار داده، میگوید افراد بیدار(مومن) همانطور که از پیروزیها استفاده میکنند از شکستها نیز درس میآموزند و در پرتو آن نقاط ضعفی را که سر چشمه شکست شده، پیدا میکنند و با برطرف ساختن آن برای پیروزی نهایی آماده میشوند
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَسست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!معنی کلمات مهم:تهنوا: وهن به معنى ضعف روحى و جسمى است، مراد از آن ضعف روحى است. «لا تهنوا» يعنى احساس ضعف نكنيد، روحيه خود را از دست ندهيد و سست شويد.شان نزول: اين آيه به عنوان تسليت براى مسلمين به خاطر جراحت و كشتارى كه در غزوه احد به آنان وارد شده بود، نازل گرديد و خداوند اراده فرمود: كفار را مرعوب سازد لذا به مسلمين فرمان داد كه مشركين را دنبال كنند و ضمن تشويق و تحريض، آنها را از سستى ورزيدن و حزن و اندوه نهى فرمود و به آنها وعده داد كه در صورتى كه به ایمان به خدا تمسك بجويند.نکات و پیام ها:
1- شكستِ موضعى در يك جنگ، نشانهى شكست نهايى مسلمانان نيست.2- اگر به ايمان و اطاعت برگرديد، در جنگها به پيروزى خواهيد رسيد.3- در جهان بينى مادّى، عامل پيروزى سلاح و تجهيزات است، ولى در بينش الهى، عامل پيروزى ايمان است. 4- معنای ضمنی دیگر این است که شکست شما در حقیقت به خاطر از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده.5- در این آیه به مسلمانان هشدار داده، میگوید افراد بیدار(مومن) همانطور که از پیروزیها استفاده میکنند از شکستها نیز درس میآموزند و در پرتو آن نقاط ضعفی را که سر چشمه شکست شده، پیدا میکنند و با برطرف ساختن آن برای پیروزی نهایی آماده میشوند
۱۶:۵۱
۱۳ آبان ۱۴۰۲
آیه 2 سوره حشرهُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ
اوست خدایی که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد و هرگز شما مسلمین گمان نمیکردید که آنها از دیار خود بیرون روند و آنها هم حصارهای محکم خود را نگهبان خود از (قهر و انتقام) خدا میپنداشتند تا آنکه (عذاب) خدا از آنجا که گمان نمیبردند بدانها فرا رسید و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست خود و به دست مؤمنان خانههاشان را ویران میکردند.تفسیرحجت الاسلام و المسلمین قرائتی علاوه بر تفسیر آیه بر اساس شان نزول آیه یعنی در مورد یهودیان بنی نضیر، این آیه را مصداق عینی واقعه تسخیر لانه جاسوسی به مناسبت ۱۳ آبان به عنوان یک برداشت عینی در عصر حاضر بیان نمودند. یعنی اینکه: خداوند کفار را از خانههایشان بیرون راند همانطور که سفارتخانه، خانه آمریکا بود و خداوند آنها را از طریق دانشجویان پیرو خط امام از خانه خودشان بیرون کرد. و «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» یعنی در مراحل اولیه انقلاب. و «ماظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا» یعنی شما پیشبینی نمیکردید که آمریکا با چنین ذلتی از خانه خودش بیرون رانده شود. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» خودشان هم میگفتند چون اینجا سفارتخانه است هیچ کس نمیتواند به آنها معترض شوند زیرا گمان میکردند این قلعه و دژ مانع از جسارت دیگران به آنها خواهد شد. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» ولی خداوند از راهی که تصور نمیکردند بر آنها درآمد. یعنی دانشجویان پیرو خط امام از راهی که آنها پیشبینی نمیکردند (از راه دیوار) به داخل سفارتخانه رفتند و آنجا را تسخیر کردند. «وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» خداوند در قلب آنها وحشت انداخت.«یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ» یعنی آنچه ساخته بودند با دستان خودشان خراب کردند. این قسمت از آیه مصداقی عینی است به اسناد و پروندههایی که خودشان جمعآوری کرده بودند اما مجبور شدند از طریق دستگاههای کاغذ خورد کن نابود کنند. «وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ» و یک سری آثاری که از خود باقی گذاشته بودند به دست مومنان نابود شد.«فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت و چشمان خود را باز کنید که اگر قهر خدا نازل شود هیچ کاری از دست آمریکا، سفارتخانه و محاسبات دیپلماتیک ساخته نیست و چند جوان با دستهای خالی و از راهی که حتی تصور هم نمیشود میتوانند خیلی کارها را عملی کنندها ودیان ترس و وحشت غلبه کرد چنان که در آیه فرماید «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» بنىالنضیر وقتى که به گرفتارى خویش و نفاق منافقین پى بردند به ناچار تقاضاى عفو و صلح از رسول خداصلی الله علیه و آله نمودند. پیامبر فرمود: باید این طائفه از مدینه و اطراف آن بیرون رفته و به طرف ازرعات و اریحاى شام بروند و این آیه نازل گردید.
نکته ها و پیام های عمومی
- حساب توطئهگران اهل كتاب از حساب بقيه آنان جداست- قدرت هيچكس و گروهى را پايدار ندانيد- محاسبات و تجهزات كفّار در برابر اراده الهى، ناكارآمد و بىفايده است.- در جنگ و جهاد با كفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امكانات مادى باشد- مطالعه تاريخ، سرگرمى نيست، وسيله عبرت است اما استفاده از تاريخ، بصيرت مىخواهد.
اوست خدایی که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد و هرگز شما مسلمین گمان نمیکردید که آنها از دیار خود بیرون روند و آنها هم حصارهای محکم خود را نگهبان خود از (قهر و انتقام) خدا میپنداشتند تا آنکه (عذاب) خدا از آنجا که گمان نمیبردند بدانها فرا رسید و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست خود و به دست مؤمنان خانههاشان را ویران میکردند.تفسیرحجت الاسلام و المسلمین قرائتی علاوه بر تفسیر آیه بر اساس شان نزول آیه یعنی در مورد یهودیان بنی نضیر، این آیه را مصداق عینی واقعه تسخیر لانه جاسوسی به مناسبت ۱۳ آبان به عنوان یک برداشت عینی در عصر حاضر بیان نمودند. یعنی اینکه: خداوند کفار را از خانههایشان بیرون راند همانطور که سفارتخانه، خانه آمریکا بود و خداوند آنها را از طریق دانشجویان پیرو خط امام از خانه خودشان بیرون کرد. و «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» یعنی در مراحل اولیه انقلاب. و «ماظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا» یعنی شما پیشبینی نمیکردید که آمریکا با چنین ذلتی از خانه خودش بیرون رانده شود. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» خودشان هم میگفتند چون اینجا سفارتخانه است هیچ کس نمیتواند به آنها معترض شوند زیرا گمان میکردند این قلعه و دژ مانع از جسارت دیگران به آنها خواهد شد. «فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا» ولی خداوند از راهی که تصور نمیکردند بر آنها درآمد. یعنی دانشجویان پیرو خط امام از راهی که آنها پیشبینی نمیکردند (از راه دیوار) به داخل سفارتخانه رفتند و آنجا را تسخیر کردند. «وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» خداوند در قلب آنها وحشت انداخت.«یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ» یعنی آنچه ساخته بودند با دستان خودشان خراب کردند. این قسمت از آیه مصداقی عینی است به اسناد و پروندههایی که خودشان جمعآوری کرده بودند اما مجبور شدند از طریق دستگاههای کاغذ خورد کن نابود کنند. «وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ» و یک سری آثاری که از خود باقی گذاشته بودند به دست مومنان نابود شد.«فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت و چشمان خود را باز کنید که اگر قهر خدا نازل شود هیچ کاری از دست آمریکا، سفارتخانه و محاسبات دیپلماتیک ساخته نیست و چند جوان با دستهای خالی و از راهی که حتی تصور هم نمیشود میتوانند خیلی کارها را عملی کنندها ودیان ترس و وحشت غلبه کرد چنان که در آیه فرماید «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» بنىالنضیر وقتى که به گرفتارى خویش و نفاق منافقین پى بردند به ناچار تقاضاى عفو و صلح از رسول خداصلی الله علیه و آله نمودند. پیامبر فرمود: باید این طائفه از مدینه و اطراف آن بیرون رفته و به طرف ازرعات و اریحاى شام بروند و این آیه نازل گردید.
نکته ها و پیام های عمومی
- حساب توطئهگران اهل كتاب از حساب بقيه آنان جداست- قدرت هيچكس و گروهى را پايدار ندانيد- محاسبات و تجهزات كفّار در برابر اراده الهى، ناكارآمد و بىفايده است.- در جنگ و جهاد با كفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امكانات مادى باشد- مطالعه تاريخ، سرگرمى نيست، وسيله عبرت است اما استفاده از تاريخ، بصيرت مىخواهد.
۱۷:۴۴
سوره قلم ایه ۴و۵
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خلق
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿٢﴾
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ۳
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿٤﴾
همان که به وسیله قلم آموخت،
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿٥﴾
[و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
نکات و پیام های ایات ۴و ۵- از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود.- معلم اصلى انسان خداست. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»- قلم، بهترين وسيله انتقال دانش است. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»- وحی الهى سرچشمه علوم بشرى است. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم»-هر علمی را که به دست میآوریم (حتی علم محصول مطالعه : بالقلم) خدا به ما داده است. پس هم حواسمان باشد که علم را خدا میدهد، نه صرف تعلم و هم اینکه این بهانه نشود که تعلم را کنار بگذاریم
- اگر علم را خدا میدهد از راه غیر مطالعه و تعلم ظاهری هم میتواند بدهد اما محور را بر آموزش با قلم گذاشته است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خلق
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿٢﴾
اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ۳
الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿٤﴾
همان که به وسیله قلم آموخت،
عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿٥﴾
[و] به انسان آنچه را نمی دانست تعلیم داد.
نکات و پیام های ایات ۴و ۵- از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود.- معلم اصلى انسان خداست. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»- قلم، بهترين وسيله انتقال دانش است. «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»- وحی الهى سرچشمه علوم بشرى است. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم»-هر علمی را که به دست میآوریم (حتی علم محصول مطالعه : بالقلم) خدا به ما داده است. پس هم حواسمان باشد که علم را خدا میدهد، نه صرف تعلم و هم اینکه این بهانه نشود که تعلم را کنار بگذاریم
- اگر علم را خدا میدهد از راه غیر مطالعه و تعلم ظاهری هم میتواند بدهد اما محور را بر آموزش با قلم گذاشته است
۱۸:۱۹
۱۵ آبان ۱۴۰۲
آیه 32 سوره مائده
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَبه همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را حیات بخشیده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.نکات و پیام ها:در تفسیر نور امده که؛ قتل یک نفر معادل قتل همه انسانهاست چون که:الف: قتل يك نفر، كيفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
ب: حرمت قتل يك نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل يك نفر، بىاعتنايى به مقام انسانيّت است.
ه: قتل يك نفر، سلب امنيّت از همهى مردم است.
و: چون انسانها به منزلهى اعضاى يك پيكرند، پس قتل يكى قتل همه است.
ز: جايگاه دوزخى قاتل يك نفر، جايگاه كسى است كه قاتل همه باشد.
ح: قتل يك نفر، زمينهساز قتل همه است.
ط: يك انسان مىتواند سرچشمهى يك نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل يك نسل است.طبق روایتی از امام صادق ع : تأویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگری را دعوت به سوی راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد. یعنی اگر کسی، دیگری را به ضلالت کشاند گویی کل بشریت را گمراه کرده و اگر کسی را هدایت کند گویی کل بشریت را به راه راست کشانده!
در روايات است که: «فانىشدن تمام دنيا نزد خدا، از كشتن يك مؤمن آسانتر است».در مقابل:حیات بخشیدن به یک نفر هم همانند حیات بخشیدن به کل انسانهاست همانند کاری که اطبا و پرستاران و... هر روز مشغولند.دلیل اش هم برعکس همان دلایل یاد شده در بالا است که در مورد قتل آمد
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَبه همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را حیات بخشیده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.نکات و پیام ها:در تفسیر نور امده که؛ قتل یک نفر معادل قتل همه انسانهاست چون که:الف: قتل يك نفر، كيفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
ب: حرمت قتل يك نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل يك نفر، بىاعتنايى به مقام انسانيّت است.
ه: قتل يك نفر، سلب امنيّت از همهى مردم است.
و: چون انسانها به منزلهى اعضاى يك پيكرند، پس قتل يكى قتل همه است.
ز: جايگاه دوزخى قاتل يك نفر، جايگاه كسى است كه قاتل همه باشد.
ح: قتل يك نفر، زمينهساز قتل همه است.
ط: يك انسان مىتواند سرچشمهى يك نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل يك نسل است.طبق روایتی از امام صادق ع : تأویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگری را دعوت به سوی راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد. یعنی اگر کسی، دیگری را به ضلالت کشاند گویی کل بشریت را گمراه کرده و اگر کسی را هدایت کند گویی کل بشریت را به راه راست کشانده!
در روايات است که: «فانىشدن تمام دنيا نزد خدا، از كشتن يك مؤمن آسانتر است».در مقابل:حیات بخشیدن به یک نفر هم همانند حیات بخشیدن به کل انسانهاست همانند کاری که اطبا و پرستاران و... هر روز مشغولند.دلیل اش هم برعکس همان دلایل یاد شده در بالا است که در مورد قتل آمد
۱۳:۵۷
آیه ۱۴۶ سوره مبارکه آل عمران
با تاکید بر استواری و صلابت بسیجی واقعیوَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَچه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.کلمه ربیون، و ربانى كسى است كه پيوسته متوجه به خدا و مستقيم در راه خدا باشد. (مردان خدا)شان نزول:از ابن دأب روايت شده كه هنگامى كه امیرالمومنین على عليهالسلام از غزوه احد مراجعت فرمود. هشتاد جراحت بر بدن او وارد آمده بود پيامبر به عيادت علی امده و با دیدن جراحات زياد و رنج ایشان گريست و فرمود: يا على هر كسى كه در راه خدا صدمات و لطماتى را متحمل شود، اجر و پاداش او با خداوند خواهد بود.
على ع در حالتى كه گريه ميكرد، گفت: پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول اللّه، شكر ميكنم پروردگار را كه پشت به جنگ نكردم و از جنگ با دشمن رو گردان نخواهيم بود سپس اين آيات نازل گرديدپیام ها۱- گرچه همهى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان خداپرست و دانشمند حساب و پاداش ديگرى دارند.
۲- رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مىبازند؛ «فَما وَهَنُوا» و نه توان رزمى خود را از دست مىدهند؛ «وَ ما ضَعُفُوا» و نه در اثر ناملايمات تسليم مىشوند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» یعنی مجاهدان واقعی نسبت به دشمن خضوع و اظهار ضعف نکرده بلکه با شدت نیرو و قوت قلب می جنگند.
۳- انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است، چه پيروز بشويم يا نشويم. آيه مىفرمايد: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» و نفرمود: «يحبّ الفاتحين» !
۴- خداوند، افرادی را دوست دارد که دست از مقاومت برنمیدارند.
با تاکید بر استواری و صلابت بسیجی واقعیوَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَچه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.کلمه ربیون، و ربانى كسى است كه پيوسته متوجه به خدا و مستقيم در راه خدا باشد. (مردان خدا)شان نزول:از ابن دأب روايت شده كه هنگامى كه امیرالمومنین على عليهالسلام از غزوه احد مراجعت فرمود. هشتاد جراحت بر بدن او وارد آمده بود پيامبر به عيادت علی امده و با دیدن جراحات زياد و رنج ایشان گريست و فرمود: يا على هر كسى كه در راه خدا صدمات و لطماتى را متحمل شود، اجر و پاداش او با خداوند خواهد بود.
على ع در حالتى كه گريه ميكرد، گفت: پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول اللّه، شكر ميكنم پروردگار را كه پشت به جنگ نكردم و از جنگ با دشمن رو گردان نخواهيم بود سپس اين آيات نازل گرديدپیام ها۱- گرچه همهى مجاهدان عزيزند، ولى رزمندگان خداپرست و دانشمند حساب و پاداش ديگرى دارند.
۲- رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيّه خود را مىبازند؛ «فَما وَهَنُوا» و نه توان رزمى خود را از دست مىدهند؛ «وَ ما ضَعُفُوا» و نه در اثر ناملايمات تسليم مىشوند. «وَ مَا اسْتَكانُوا» یعنی مجاهدان واقعی نسبت به دشمن خضوع و اظهار ضعف نکرده بلکه با شدت نیرو و قوت قلب می جنگند.
۳- انجام وظيفه و پايدارى بر حقّ مهم است، چه پيروز بشويم يا نشويم. آيه مىفرمايد: «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ» و نفرمود: «يحبّ الفاتحين» !
۴- خداوند، افرادی را دوست دارد که دست از مقاومت برنمیدارند.
۱۵:۱۳
آیه 5 سوره قصص
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!معنی واقعی مستضعفینبر اساس انچه در جامعه مصطلح شده است، همیشه مستضعف مرادف کلماتی چون ضعیف ،مظلوم،فقیر، بی نوا و ... معنی و بکار گرفته می شود همچنانکه می گویند دو نوع استضعاف وجود دارد اول به معنای سیاسی و اجتماعی یعنی کسانی که به بردگی و ضعف کشیده می شوند و دوم به معنای اقتصادی یعنی کسانی که به فقر و استثمار کشیده می شوند.اما از نظر قران و بویژه در این آیه استضعاف و مستضعف همیشه به این معنا نیست بلکه به معنی مقاومت و قدرت است یعنی کسانی که قدرت ایمان دارند. امام ره هم چنین بیان فرموده اند :«قضیه استضعاف همین است. نه اینکه خدا میفرماید ضعفا. ضعفا نه، مستضعفها. یعنی آنهایی که قدرت دارند، قدرت ایمان دارند و آنها [مستکبرین] نمیفهمند و اینها را مستضعف حساب میکنند. میگویند اینها ضعیفند»بنابلراین مستضعف حقیقی کسی است که در برابر مستکبران بایستد و با آنان مبارزه کند تا به پیروزی برسد. اشتباه محاسباتی مهم دشمنان مستکبر و منافقان دقیقاً همین است که «مستضعف» را به معنای ضعیف میدانند. البته که برخی کشورهای مستضعف ضعیفند زیرا به مقابله با استکبار بر نمیخیزند. در لغت عرب نیز، مستضعف هم به معنای «ضعیف شمرده شده» است و هم به معنای «ضعیف دیده شده». در حالی که ممکن است در حقیقت ضعیف نباشند.
حضرت آیتالله خامنهای بر اساس این آیه میفرمایند: «مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّه عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است. کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفةالله در زمین است، بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است.»
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!معنی واقعی مستضعفینبر اساس انچه در جامعه مصطلح شده است، همیشه مستضعف مرادف کلماتی چون ضعیف ،مظلوم،فقیر، بی نوا و ... معنی و بکار گرفته می شود همچنانکه می گویند دو نوع استضعاف وجود دارد اول به معنای سیاسی و اجتماعی یعنی کسانی که به بردگی و ضعف کشیده می شوند و دوم به معنای اقتصادی یعنی کسانی که به فقر و استثمار کشیده می شوند.اما از نظر قران و بویژه در این آیه استضعاف و مستضعف همیشه به این معنا نیست بلکه به معنی مقاومت و قدرت است یعنی کسانی که قدرت ایمان دارند. امام ره هم چنین بیان فرموده اند :«قضیه استضعاف همین است. نه اینکه خدا میفرماید ضعفا. ضعفا نه، مستضعفها. یعنی آنهایی که قدرت دارند، قدرت ایمان دارند و آنها [مستکبرین] نمیفهمند و اینها را مستضعف حساب میکنند. میگویند اینها ضعیفند»بنابلراین مستضعف حقیقی کسی است که در برابر مستکبران بایستد و با آنان مبارزه کند تا به پیروزی برسد. اشتباه محاسباتی مهم دشمنان مستکبر و منافقان دقیقاً همین است که «مستضعف» را به معنای ضعیف میدانند. البته که برخی کشورهای مستضعف ضعیفند زیرا به مقابله با استکبار بر نمیخیزند. در لغت عرب نیز، مستضعف هم به معنای «ضعیف شمرده شده» است و هم به معنای «ضعیف دیده شده». در حالی که ممکن است در حقیقت ضعیف نباشند.
حضرت آیتالله خامنهای بر اساس این آیه میفرمایند: «مستضعفین یعنی ائمّه و پیشوایان بالقوّه عالَم بشریّت؛ این معنای مستضعفین است. کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفةالله در زمین است، بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است.»
۱۵:۳۶
۱۹ آبان ۱۴۰۲
آیه۶۴ سوره انفال حامیان رهبران الهى
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
اى پیامبر! خدا، و کسانى از مؤمنان که از تو پیروى مى کنند، براى تو کافى است.
شان نزول : برخى از مفسران گفته اند: که طایفه اى از یهودیان «بَنى قُریظه» و «بَنى نَظیر» به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروى کنیم. آیه ى فوق بدین مناسبت فرود آمد و به پیامبر صلى الله علیه و آله هشدار داد که به آنان اعتماد و تکیه نکند و فقط خدا و مؤمنان را تکیه گاه خود قرار دهد.
پیام های آیه
۱- خدا و مؤمنان حامى رهبران الهى هستند.
۲- رهبران اسلام به حمایت غیرمؤمنان چشم دل ندوزند.
۳- مؤمنان دست از پیروى و حمایت رهبر اسلام برندارند.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
اى پیامبر! خدا، و کسانى از مؤمنان که از تو پیروى مى کنند، براى تو کافى است.
شان نزول : برخى از مفسران گفته اند: که طایفه اى از یهودیان «بَنى قُریظه» و «بَنى نَظیر» به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروى کنیم. آیه ى فوق بدین مناسبت فرود آمد و به پیامبر صلى الله علیه و آله هشدار داد که به آنان اعتماد و تکیه نکند و فقط خدا و مؤمنان را تکیه گاه خود قرار دهد.
پیام های آیه
۱- خدا و مؤمنان حامى رهبران الهى هستند.
۲- رهبران اسلام به حمایت غیرمؤمنان چشم دل ندوزند.
۳- مؤمنان دست از پیروى و حمایت رهبر اسلام برندارند.
۱۶:۰۸
آیه ۵۳ انفالذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌخداوند هر نعمت و موهبتى را به قوم و ملتى ببخشد هیچگاه آن را دگرگون نمى سازد مگر اینکه خود آن جمعیت دگرگون شوند و تغییر یابند.و قطعا خداوند شنوای داناستپیام های ایه
در این جا سه قانون الهى وجود دارد:
اول آن که خدا نعمت هاى مادى و معنوى خویش را به همه ملت ها مىدهد؛ زیرا رحمت او عام است و شامل همه افراد مى شود.
دوم آن که، اگر ملتى از این نعمت ها براى تکامل خویش استفاده کردند و سپاسگزار بودند، نعمتش را پایدار مىکند و افزون مى سازد.
سوم آن که، اگر این نعمتها وسیله سرکشى و ستمکارى مردم شد، آنها را باز پس مى گیرد و یا به بلا تبدیل کند
در این جا سه قانون الهى وجود دارد:
اول آن که خدا نعمت هاى مادى و معنوى خویش را به همه ملت ها مىدهد؛ زیرا رحمت او عام است و شامل همه افراد مى شود.
دوم آن که، اگر ملتى از این نعمت ها براى تکامل خویش استفاده کردند و سپاسگزار بودند، نعمتش را پایدار مىکند و افزون مى سازد.
سوم آن که، اگر این نعمتها وسیله سرکشى و ستمکارى مردم شد، آنها را باز پس مى گیرد و یا به بلا تبدیل کند
۱۶:۱۶
آیه ۵۴ سوره مائدهيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسع عَلِيمٌ«ای مومنان، اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند (زیانى به خدا و آئین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى رسانند؛ زیرا) خداوند در آینده جمعیتى را (براى حمایت از این آئین) برمى انگیزد
کسانی که، هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند
کسانی که، در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمکاران، سرسخت و خشن و پرقدرتند
کسانی که، جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه هاى آنها است
کسانی که، (در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق) از ملامت هیچ ملامت کنندهاى نمى هراسند
در روایت است که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره این آیه سؤال کردند. آن حضرت دست خود را بر دوش سلمان زد و فرمودند: «هَذَا وَ ذَوُوهُ» یعنی مقصود از انها، این مرد و هم کیشان اوست.پس شایسته است که ما هم در شان و جایگاه کسانی که این آیه در شانشان نازل شده عمل کنیم
کسانی که، هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند
کسانی که، در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمکاران، سرسخت و خشن و پرقدرتند
کسانی که، جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه هاى آنها است
کسانی که، (در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق) از ملامت هیچ ملامت کنندهاى نمى هراسند
در روایت است که از رسول خدا صلّی الله علیه و آله درباره این آیه سؤال کردند. آن حضرت دست خود را بر دوش سلمان زد و فرمودند: «هَذَا وَ ذَوُوهُ» یعنی مقصود از انها، این مرد و هم کیشان اوست.پس شایسته است که ما هم در شان و جایگاه کسانی که این آیه در شانشان نازل شده عمل کنیم
۱۶:۴۸