بله | کانال هم‌آفرینی ایران آینده
عکس پروفایل هم‌آفرینی ایران آیندهه

هم‌آفرینی ایران آینده

۱,۵۲۰عضو
thumbnail
🟠 حکمرانی بی‌روایت، جامعهٔ بی‌انسجام
undefined دولت‌ها باید روایت را نه ابزار، که زیرساخت انسجام اجتماعی بدانند
undefined احمد هوشنگی، پژوهشگر جامعه‌شناسی سیاسی ایران
undefined انسان موجودی است که زمان را نه فقط تجربه می‌کند بلکه درباره‌اش می‌اندیشد. با این‌حال، ذهن انسان نمی‌تواند زمان را به‌صورت خام درک کند. چون زمان به تنهایی چیزی جز جریان بی‌پایان لحظه‌ها نیست. برای ذهن انسان این جریان بی‌پایان تا وقتی که در قالبی معنادار سازمان نیابد، قابل درک نخواهد بود. آن قالب، همان روایت است.
undefined روایت راهی است که ذهن انسان از طریق آن پیوستگی را در دل لحظه‌های جدا از هم می‌سازد. از نظر شناختی ذهن ما معنا را از رابطه میان لحظات می‌گیرد، نه از لحظه‌ها به‌صورت منفرد. هر تجربه‌ای زمانی معنا دارد که بتواند به چیزی قبل و چیزی بعد از خود وصل شود و روایت است که این اتصال را ممکن می‌کند.
undefined روایت، فقط بازتاب زمان نیست بلکه همان ابزار اصلی فهم و ساخت زمان انسانی است. ذهن ما بدون روایت، فقط رشته‌ای از لحظه‌ها به‌صورت جدا از هم است، اما با روایت این ادراک‌ها در شبکه‌ای از معنا قرار می‌گیرند. به همین دلیل است که انسان برای درک زمان به روایت نیاز دارد. روایت، چیزی است که زمان را به حرکتی هدفمند تبدیل می‌کند. حرکتی از گذشته به سوی آینده، نه صرف گذر از لحظه‌ای به لحظهٔ دیگر.
undefined در سطح جمعی نیز همین سازوکار برقرار است. جامعه‌ای که نتواند تجربه‌های تاریخی خود را در قالب یک روایت بگنجاند و سامان بدهد، در واقع زمان اجتماعی خود را از دست می‌دهد. گذشته‌اش مجموعه‌ای از حوادث پراکنده می‌شود و آینده‌اش به احتمالاتی نامعلوم تبدیل می‌گردد. تنها هنگامی که جامعه داستان خود را درک می‌کند می‌تواند بفهمد چرا به وضعیت کنونی رسیده و چگونه می‌خواهد از آن عبور کند و آینده چه خواهد شد.
undefined اینجا پیوند میان روایت و آینده روشن می‌شود. آینده تا وقتی صرفاً به‌عنوان اتفاقات بعدی درک شود معنایی ندارد. آینده فقط زمانی مفهوم پیدا می‌کند که در یک طرح روایی جای بگیرد، یعنی در امتدادِ داستانی که تا امروز پیش آمده و آینده ادامه این داستان است. به بیان دیگر، ما آینده را نه از راه پیش‌بینی، بلکه از راه روایت‌کردن مسیر گذشته و اکنون می‌فهمیم. آینده در روایت تبدیل می‌شود به فصل بعد.
undefined جامعه‌ای که برای خود روایت دارد قادر است از دل روایتش افق‌های ممکن آینده را استخراج کند. بدون روایت، آینده فقط میدانِ تصادف است. جامعه‌ای که روایت ندارد، حتی اگر هزاران اطلاعات و داده‌های آماری داشته باشد، ولی نتواند از آن‌ها یک روایت منسجم بسازد، در واقع «زمان اجتماعی» خودش را از دست داده و همچنین نمی‌داند به چه سمتی می‌رود و چرا باید به سمتی خاص برود. اما جامعه‌ای که داستان خود را می‌فهمد، آینده را به مثابهٔ ادامهٔ طبیعی آن داستان می‌بیند و آن روایت، به آینده معنا و ضرورت می‌دهد.
undefined به همین دلیل است که فروپاشی روایت، فروپاشی فهم زمان است. وقتی جامعه روایتش را از دست بدهد، گذشته‌اش به خاطره‌ای تکه‌تکه و بی‌ارتباط بدل می‌شود، حالش بی‌هدف می‌ماند و آینده‌اش به ابهامی بی‌چشم‌انداز تبدیل خواهد شد. تنها روایت است که می‌تواند میان این سه بُعد زمان پل بزند و آن‌ها را در یک مسیر معنایی واحد قرار دهد. روایت ستون اصلی فهم انسان از زمان است. ما بدون روایت نمی‌توانیم فهم کنیم که چه چیزی اتفاق افتاده است، چرا اکنون در این موقعیت هستیم و چه آینده‌ای برایمان ممکن است و مطلوب است.
undefined در سطح حکمرانی، روایت به‌عنوان سازوکار فهم زمان، پیام روشنی برای حکمران دارد. هیچ جامعه‌ای بدون روایت نمی‌تواند آیندهٔ خود را تصور و سامان دهد. اگر روایت‌های جمعی از گذشته، حال و آینده تضعیف شوند، جامعه دچار گسست زمانی و ازهم‌پاشی افق آینده می‌شود. از این‌رو، دولت‌ها باید به‌جای برخورد ابزاری با روایت، آن را به منزلهٔ زیرساخت شناختی توسعه و انسجام جمعی در نظر گیرند.
undefined اگر حاکمیتی از این موضوع غفلت کند، جامعه دچار ناتوانی در تفسیر تجربهٔ جمعی و تشخیص جهت تاریخی(بحران معنا) و غیبت افق‌های مشترک و گسترش احساس بی‌زمانی و بی‌جهتی در سطح عمومی(بحران آینده) خواهد شد.
@iranfuture

۱۶:۰۸

thumbnail
🟠 آینده روشن ایران از مسیر دریا می‌گذرد
undefined توسعه دریا محور نه راهکار اقتصادی، که یک استراتژی آینده‌ساز است
undefined حسن بیک‌محمدلو، کارشناس اقتصاد دریا
undefined به مناسبت سالگرد ابلاغ سیاست‌های کلی توسعه دریامحور توسط رهبر انقلاب
undefined وقتی درباره آینده ایران سخن می‌گوییم، معمولاً چشم‌ها به سمت خشکی دوخته می‌شود: صنعت، کشاورزی، انرژی، شهرها، خطوط تولید و منابع زیرزمینی. اما حقیقت این است که آینده‌ای که در پی آن هستیم ـ آینده پایدار، رقابتی، مولد و ثروت‌آفرین ـ نه در دل خاک، بلکه در آبی که پیرامون ماست نهفته است. دریای خزر در شمال، خلیج فارس و دریای عمان در جنوب، سواحل گسترده، بنادر فعال و مسیرهای راهبردی کشتیرانی، سرمایه‌ای هستند که هنوز بخش عمده‌ای از آن‌ها بالفعل نشده است.
undefined ایران کشوری است که قرن‌ها از راه دریا زنده بوده، تجارت کرده، تمدن ساخته و اقتصاد منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. اما در پنج دهه اخیر، توسعه ملی بیش از حد خشکی‌محور بوده و فاصله ما با ظرفیت حقیقی دریا قابل چشم‌پوشی نیست. اکنون زمان آن رسیده که این معادله تغییر کند. ایران آینده، ایران دریامحور است.
undefined توسعه دریامحور فقط یک راهکار اقتصادی نیست؛ یک استراتژی آینده‌ساز است که سه کار بزرگ انجام می‌دهد: ایران را به مرکز تجارت منطقه تبدیل می‌کند، اشتغال پایدار و گسترده ایجاد می‌کند، و اقتصاد کشور را از تک‌محصولی بودن نجات می‌دهد. این مسیر، کلید ورود ما به بازی بزرگ اقتصاد جهانی است.
undefined اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، دریا کارخانه تولید ثروت است. هر بندر فعال، ده‌ها صنعت زایشی در کنار خود ایجاد می‌کند. توسعه ساحلی ذاتاً توسعه‌زاست.
undefined کشورهایی مثل امارات، سنگاپور، قطر، کره جنوبی و هلند، با اینکه مساحت یا منابع طبیعی بسیار کمتری از ایران دارند، تنها با تکیه بر دریا از اقتصادهای عادی به قدرت‌های جهانی تبدیل شدند.
undefined یکی از اشتباهات رایج در مدیریت مناطق آزاد، نگاه غیرتخصصی و پراکنده به آن‌هاست. مناطق آزاد دریایی باید «محور تخصصی» داشته باشند: یکی مرکز لجستیک، دیگری انرژی و پتروشیمی، دیگری شیلات، دیگری تعمیر و ساخت شناور، دیگری تجارت و پردازش صادرات. وقتی منطقه خاصیت تخصصی پیدا کند، سرمایه‌گذار تکلیف خود را می‌داند، زنجیره ارزش شکل می‌گیرد، و از رقابت مخرب جلوگیری می‌شود. در واقع مهم تعداد مناطق نیست، کارکرد آن‌هاست.
undefined توسعه دریامحور فقط ساخت اسکله و گیت ورودی نیست. بندر باید شهرک صنعتی، شهر لجستیکی، مرکز مالی، نیروی انسانی متخصص، زیرساخت دیجیتال و زنجیره حمل‌ونقل یکپارچه داشته باشد. بندری که فقط کانتینر تخلیه کند، آینده نمی‌سازد. بندری آینده‌ساز است که ارزش افزوده ایجاد کند.
undefined ما باید تفکر بندری جدید داشته باشیم که در آن بندر معادل منطقه تولید و صادرات است و نه فقط نقطه ورود و خروج کالا. در این مدل، صنعت، دانشگاه، فناوری، کارآفرینی دریایی و شرکت‌های دانش‌بنیان در کنار دریا حضور پیدا می‌کنند. آینده بنادر جهان، بنادر هوشمند و دیجیتال است؛ بنادری که تمام عملیات مبتنی بر داده، هوش مصنوعی و شبکه لجستیک بین‌المللی باشد.
undefined اگر توسعه دریامحور را فقط در سطح دولت ببینیم، شکست می‌خوریم. این تحول باید مردمی، بخش خصوصی‌محور و بین‌المللی باشد. سرمایه خارجی زمانی وارد می‌شود که قوانین شفاف، ضمانت بازگشت سرمایه و ثبات تصمیم وجود داشته باشد. امروز دنیا حاضر است در مسیر ترانزیتی ایران سرمایه‌گذاری کند، به شرطی که ما دروازه را باز و مدل توسعه را تعریف کنیم.
undefined سواحل جنوبی ایران سال‌هاست با امنیت پایدار همراه بوده است. این امنیت، مزیتی است که بسیاری از کشورهای ساحلی منطقه ندارند. وقتی امنیت دریا تضمین باشد، کشتی‌ها، شرکت‌های بین‌المللی و سرمایه‌گذاران، ایران را به‌عنوان مقصد مطمئن انتخاب می‌کنند. توسعه دریامحور، نه‌تنها اقتصاد را تقویت می‌کند، بلکه امنیت را اقتصادی‌تر و پایدارتر می‌سازد.
undefined من آینده‌ ایرانی را تصور می‌کنم که در آن بندر چابهار هاب ترانزیت شرق به غرب است، بندر امام هاب پتروشیمی و صادرات منطقه شده، قشم مرکز انرژی‌های نو و گردشگری دریایی است ،انزلی و امیرآباد محور تجارت با روسیه و اوراسیا هستند و مکران تبدیل به موتور اشتغال و تولید شده است.
undefined در این آینده، جوانان سواحل مجبور به مهاجرت نیستند؛ بلکه سواحل مقصد مهاجران داخلی‌اند. شرکت‌های دانش‌بنیان تجهیزات دریایی می‌سازند، کشتی‌ها تعمیر و تولید می‌شوند، خطوط کشتیرانی توسعه می‌یابد، صادرات معنی‌دار می‌شود، و ایران سهم واقعی خود را از اقتصاد جهانی به دست می‌آورد.
@iranfuture

۱۶:۲۸

thumbnail
🟠 از ایران خشکی‌محور تا ایران دریا‌محور
undefinedتوسعه دریا‌محور می‌بایست به یک جنبش ملی بدل شود
undefined به مناسبت سالگرد ابلاغ سیاست‌های کلی توسعه دریامحور توسط رهبر انقلاب
undefined محمدحسین شفیعی، پژوهشگر حوزه دریا
undefined ایران در آستانه‌ دوره‌ای تازه از تاریخ خود ایستاده است؛ دوره‌ای که در آن دریا نه حاشیه، بلکه مرکز و جهت توسعه خواهد بود. اگر قرن گذشته، قرن خشکی و مرزهای زمینی بود، قرن پیشِ رو قرن دریاست؛ قرنِ بازگشت تمدن‌ها به سواحل، قرنِ رقابت بر سر مسیرها، منابع، و فناوری‌هایی که آینده جهان را شکل می‌دهند.
undefined نگاه به دریا، از خزر تا مکران، از بندر انزلی تا چابهار، دیگر یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی ملی است. ایران کشوری است با دو دریا، اما هنوز نتوانسته است جایگاه خود را به عنوان «کشور دریایی» بازیابد. در حالی که جهان با سرعتی بی‌سابقه به‌سوی اقتصادهای آبی، انرژی‌های نو، آبزی‌پروری پایدار و حمل‌ونقل کم‌کربن حرکت می‌کند، کشور ما هنوز درگیر کندی نهادها، تشتت تصمیم‌ها و بی‌اعتمادی میان سیاست‌گذار و کنشگر دریایی است.
undefined با این حال، فرصت‌ها هنوز در برابر ما گسترده‌اند. موقعیت ژئواستراتژیک ایران در قلب مسیرهای نوین تجارت جهانی، از کریدور شرق–غرب تا شمال–جنوب، می‌تواند بار دیگر نقش تاریخی ایران را در پیوند اقیانوس هند، خلیج فارس و آسیای مرکزی احیا کند. در این میان، خلیج فارس و دریای عمان تنها درگاه‌های صادرات و واردات نیستند، بلکه عرصه تعامل فرهنگی و همکاری منطقه‌ای‌اند. پیوند با کشورهای حاشیه خلیج فارس، شبه‌قاره هند و شرق آفریقا می‌تواند بنیان‌گذار نظمی تازه باشد که ایران در آن نه تنها بازیگر اقتصادی، بلکه محور فناوری، فرهنگی و زیست‌محیطی منطقه است.
undefined توسعه دریامحور، اگر صرفاً در سطح پروژه‌های بندری یا صنعتی باقی بماند، به هدف خود نخواهد رسید. این توسعه باید به یک جنبش ملی بدل شود؛ جنبشی که مردم را، به‌ویژه جوانان و ساحل‌نشینان، به متن تصمیم‌سازی و کنشگری بیاورد. ظرفیت نیروی انسانی در استان‌های ساحلی، از گیلان، مازندران و گلستان تا خوزستان، بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان، گنج پنهان توسعه پایدار ایران است. پیوند فرهنگی و اقتصادی میان این سواحل و فلات مرکزی نیز ضرورتی است تا دریا دوباره در ذهن و زیست ایرانیان جایگاه خود را بیابد.
undefined از سوی دیگر، عصر جدید توسعه دریایی بدون فناوری معنا ندارد. ایران باید مسیر خود را در بهره‌گیری از فناوری‌های نو چون هوش مصنوعی، رباتیک دریایی، پایش زیست‌محیطی هوشمند و سامانه‌های انرژی تجدیدپذیر فراساحلی بیابد. انرژی بادی و خورشیدی دریایی، زیست‌فناوری آبزیان و استفاده از دریا برای تولید انرژی‌های سبز، نه تنها ابزارهای اقتصادی بلکه مؤلفه‌های امنیت ملی آینده خواهند بود.
undefined در این مسیر، سیاست‌گذاری باید از تمرکزگرایی فرساینده رها شود. ساختارهای فعلی، با تعدد نهادها و تعارض مأموریت‌ها، بیش از آنکه تسهیل‌کننده باشند، مانع شکل‌گیری تصمیم‌های هماهنگ‌اند. تشکیل یک نهاد ملی هماهنگ‌کننده در سطح عالی، با حضور واقعی ذی‌نفعان، بخش خصوصی، دانشگاه‌ها و نهادهای محلی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
undefined تجربه‌های موفق جهانی نشان می‌دهد که توسعه دریامحور در صورتی پایدار می‌شود که از دل مدیریت مشارکتی و شفافیت در داده‌ها بیرون آید. طراحی حساب‌های اقماری برای اقتصاد آبی، احیای نظام آماری دقیق، و ایجاد بانک اطلاعاتی یکپارچه در حوزه دریا، شرط نخست برای هر تصمیم آگاهانه است.
undefined اما بیش از هر چیز آینده دریاهای ایران در گرو نگاهی تازه به زمان است. اگر در دهه هفتاد، توسعه بندرعباس توانست در کمتر از بیست سال چهره‌ای تازه از جنوب ایران بسازد، امروز می‌توان با نقشه‌ای جامع‌تر و چشم‌اندازی جهانی‌تر، به‌سوی احیای جایگاه ایران در مدار تجارت و فناوری دریایی گام برداشت. این عصر، عصر تصمیم‌های بزرگ و دیرهنگام نیست؛ عصر اقدام‌های چابک، هوشمند و هم‌افزا است.
undefined ایران اگر بخواهد در نظم نوین جهان جایگاهی درخور یابد، باید دریا را نه فقط منبع، که مسیر ببیند؛ مسیری برای پیوند، برای خلاقیت، و برای ساختن آینده‌ای که آیندگان از آن به نیکی یاد کنند.
undefined به طور خلاصه می توان چنین گفت که ضرورت توسعه دریا محور، تقویت ساختار حکمرانی یکپارچه دریایی، سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نو و انرژی‌های پاک، توانمندسازی جوامع ساحلی و پیوند آن‌ها با فلات مرکزی، ایجاد بسترهای تسهیل‌گر سرمایه‌گذاری داخلی و بین‌المللی و در نهایت، تبدیل دریای ایران به بستر هم‌زیستی فرهنگی و اقتصادی با همسایگان است.
undefined طلوع موج ایران به افق دریا، تصویری است از آینده‌ای که در آن سواحل کشور نه حاشیه، که قلب تپنده تمدن نوین ایرانی خواهند بود. دعوتی است برای انتخاب آگاهانه با ترکیب خرد جمعی، سرمایه انسانی و فناوری.
@iranfuture

۵:۳۴

thumbnail
#منتشر_شد
🟠 گزارش سیاستی «درآمدی بر استعاره‌ها در حکمرانی»
undefined «استعاره‌ها تنها ابزارهای زبانی نیستند، چارچوب‌های مفهومی هستند که درک و انتقال مفاهیم پیچیده را تسهیل می‌کنند..»
undefined «استعاره‌ها می‌توانند در ساده‌سازی پیچیدگی‌ها، شکل‌دهی به سیاست‌ها و تقویت ارتباطات سیاسی و اجتماعی موثر باشند..»
undefined «سیاستگذاران باید از ابزارهایی چون تحلیل گفتمان و افکارسنجی استفاده کنند تا دریابند کدام استعاره‌ها نزد مردم معنا و نفوذ بیشتری دارند..»
@iranfuture

۱۴:۰۱

هم‌آفرینی ایران آینده
undefined #منتشر_شد 🟠 گزارش سیاستی «درآمدی بر استعاره‌ها در حکمرانی» undefined «استعاره‌ها تنها ابزارهای زبانی نیستند، چارچوب‌های مفهومی هستند که درک و انتقال مفاهیم پیچیده را تسهیل می‌کنند..» undefined «استعاره‌ها می‌توانند در ساده‌سازی پیچیدگی‌ها، شکل‌دهی به سیاست‌ها و تقویت ارتباطات سیاسی و اجتماعی موثر باشند..» undefined «سیاستگذاران باید از ابزارهایی چون تحلیل گفتمان و افکارسنجی استفاده کنند تا دریابند کدام استعاره‌ها نزد مردم معنا و نفوذ بیشتری دارند..» @iranfuture

درآمدی بر استعاره‌ها در حکمرانی.pdf

۲.۸ مگابایت

۱۴:۰۲

thumbnail
🟠 ایران فرهنگی آینده
undefined در این گفتگو دکتر محسن بهرامی (عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر) با بیان نکات و توضیحاتی در زمینه سند چشم‌انداز ۱۴۰۴، به تشریح ابعاد و مختصات «ایران فرهنگی آینده» می‌پردازند.
undefined «سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ وضعیت موجود را به خوبی بیان نمی‌کرد. یعنی قوت‌ها و تهدیدات را بیان نمی‌کرد. در نتیجه نمی‌دانستیم از کدام نقطه می‌خواهیم شروع کنیم..»
undefined «ما با تنها چیزی که می‌توانیم در آینده حضور داشته باشیم، ایران فرهنگی است. باقی تشکیلات ما -مانند فناوری‌های ما- باید در جهت تقویت ایران فرهنگی باشند...»
undefined «ایران فرهنگی هم گذشته و سرمایه ماست و هم به ما گوشزد می‌کند که بر روی چه فناوری‌هایی سرمایه‌گذاری کنیم...»
undefined «آینده‌ای که همه‌ی ما را به دور خودش از منظر اخلاق، آداب، دین و مذهب جمع می‌کند، ایران فرهنگی و آینده‌ی فرهنگی ایران است. این ایران چند هزار سال است که زنده است. گاه دچار اضمحلال می‌شود اما پابرجاست..»
undefined جهت تماشای گفتگو کلیک کنید
@iranfuture

۷:۲۲

thumbnail
🟠 گذار راهبردی: از تأسیس سازمان به سمت کشف نهاد
undefined سازمان و نهاد در مبنا، روش و هدف متمایزند
undefined برگرفته از مصاحبه با دکتر روح‌الله ایزدخواه، نماینده مجلس شورای اسلامی
undefined یک خطای محاسباتی عمیق در تمام این سال‌ها گریبان ما را گرفته است. ما گمان کرده‌ایم برای به ثمر نشاندن یک آرمان، باید چیزی را «تأسیس» کرد. در نتیجه، بی‌وقفه ساختار تعریف کرده‌ایم، اساس‌نامه نوشته‌ایم، ردیف بودجه گرفته‌ایم و منتظر معجزه نشسته‌ایم. غافل از اینکه نیروی حقیقی، نه در آن چیزی است که ما با پول و دستور می‌سازیم، بلکه در آن جوشش و خلاقیت برآمده از بطن جامعه است و تنها نیاز دارد که کشف شود. تمام ناکامی ما در فهم همین یک نکته خلاصه می‌شود: ما «سازمان» را با «نهاد» اشتباه گرفته‌ایم.
undefined نهاد بر مبنای ارزش شکل می‌گیرد و سازمان بر مبنای دستور. در سازمان، مهم‌ترین مسئله تبعیت افراد از دستور است، اما در نهاد، خلاقیت، ارزش، بالندگی و جوشش مردم اهمیت دارد. برای اینکه مردم را پای کار دین بیاوریم، مطلقاً فرآیند دستور و تبعیت کار نمی‌کند. مردم از دین تبعیت نمی‌کنند؛ مردم با دین زندگی می‌کنند؛ پس مردم ذاتاً دین‌دارند، چرا که اهل زندگی هستند. زندگی یعنی خلاقیت، بالندگی و یک رشد طبیعی؛ بنابراین دینداری نیازمند نهادسازی است، نه سازمان‌سازی.
undefined سازمان را باید عده‌ای شکل دهند و بقیه را به عضویت درآورند، اما نهاد خودش در کف جامعه به‌تدریج ایجاد می‌شود. «تأسیس نهاد» کلمه‌ای غلط است؛ این سازمان است که تأسیس می‌شود. نهاد، شکل می‌گیرد. سازمان در مقابل حرکت‌های اصیل مردمی و نخبگانی قرار می‌گیرد، در حالی که همان سازمان برای حمایت از همین حرکت‌ها تأسیس شده و باید از شکل‌گیری این حرکت‌ها استقبال کند. اما سازمان در مقابل این حرکت‌ها می‌ایستد و می‌گوید: «چرا تو عضو من نیستی؟» اینجاست که اصالت سازمان بر اصالت آرمان چیره می‌شود و ما از آرمان دور می‌شویم.
undefined شهید حسینعلی عظیمی، از مؤسسین و متفکرین الگوی جهاد سازندگی، معتقد بود هر حرکتی چند مؤلفه اساسی دارد. یکی از این مؤلفه‌ها «سردار» یا نخبه و عنصر حرکت‌آفرین است. نخبه‌ها در سازمان‌ها به کار گرفته نمی‌شوند، چون زیستگاه یک نخبه، سازمان نیست. اما ما سازمان تأسیس می‌کنیم و نخبه‌ها را وارد سازمان می‌کنیم تا برای آرمان‌های انقلاب کار کنند. در نتیجه سازمان‌ها از درون تهی شده و به سمت کارهای سطحی و پوسته‌ای می‌روند. سازمان‌ها در تقابل با کارهای اصیل قرار گرفته و به ضد خودشان تبدیل می‌شوند. سازمان‌ها سردارپرور نیستند؛ این سردارها هستند که سازمان خودشان را شکل می‌دهند.
undefined مقام معظم رهبری فرمودند: «نفس حضور جوان مؤمن بسیجی در روستا، تجسم آیه‌های قرآن است»، یعنی عنصر درون میدان اصالت دارد. بسیجی واقعی کسی است که در میدان باشد. در حرکت عظیم اربعین، از رئیس موکبی که هزاران دینار خرج می‌کند تا دختربچه سه‌ساله‌ای که در جاده دستمال کاغذی به دست گرفته، همه عزادار و عنصری از این حرکت هستند. این چه سازمانی است که تا این حد عناصرش متفاوت‌اند و همه اصالت دارند؟ مسئله این است که حرکت اربعین سازمانی نیست، نهادی است. هرکس در این حرکت بیاید، اصالت دارد.
undefined چرا جهاد سازندگی می‌توانست سریع و چابک عمل کند و دستگاه‌های دیگر می‌ماندند؟ چرا آن‌ها می‌توانستند در روستاها دوبرابر عملکرد وزارت نیرو آن هم با هزینه‌های کمتر برق‌کشی کنند؟ آن‌ها در جهاد به یک فرمول رسیدند: «مأموریتی که ابلاغ می‌شود، حتماً امکان و نیازش در جامعه هدف وجود دارد.» باید رفت آن را کشف کرد و به هم رساند. کار جهاد این نبود که به‌جای مردم کار کند. امام فرمود: «سازندگی، همه با هم» و این شعار جهاد شد. جهاد مجبور بود به مردم متوسل شود تا جوهره وجودی آن‌ها را کشف کرده و این امکان و نیاز را به هم برساند. مردم با دستور و ابلاغ نمی‌آیند؛ مردم خودشان در حال حرکت‌اند. هنر حاکمیت این است که این حرکت را کشف و هدایت کند تا به سیل عظیم تبدیل شود.
undefined چالش اصلی ایران آینده نه کمبود منابع یا تهدیدات خارجی، بلکه بحران «فرسودگی الگو» در حکمرانی است. ادامه مسیر کنونی مبتنی بر «سازمان‌سازی»، در مواجهه با پیچیدگی‌های فزاینده جهان، سیستمی را به ما تحمیل خواهد کرد که شکننده، کند و در برابر شوک‌ها ناتوان است. بقا و پیشرفت ایران در آینده، بیش از آنکه نیازمند تأسیس ادارات جدید باشد، در گرو یک «گذار راهبردی» است. حرکت از یک دولت متصدی و کنترل‌گر به یک حاکمیت تسهیل‌گر که هنر اصلی‌اش نه «تأسیس»، بلکه «کشف» و «به‌هم‌رسانی» ظرفیت‌های درونی جامعه است و به عبارت دیگر حاکمیت باید از «سازمان» به سمت «نهاد» گام بردارد. این تغییر، حیاتی‌ترین مؤلفه برای تضمین تاب‌آوری، نوآوری و پیشرفت کشور در دهه‌های پیش رو خواهد بود.
@iranfuture

۱۵:۳۶

thumbnail
undefined وظیفه‌ی حکمرانی خلق اتمسفر گفتگو درباره‌ی آینده است
undefined دکتر مریم اردبیلی
🟠 «تک تک اقشار جامعه، رده‌های سنی مختلف، اصناف مختلف،‌ توزیع جغرافیایی و پراکنش جغرافیایی متنوع و.. همگی باید نقش خود را در سند چشم‌انداز احساس کنند..»
🟠 «رسمیت بخشی به نهادهای رسمی واقعی مانند خانواده می‌تواند در این زمینه نقش ایفا کند..»
🟠 «باید خانواده و هر نهادی که نقش میانی ایفا می‌کند احساس کند دامنه‌ی عمل و رسمیت بیشتری برای آن ایجاد شده است..»
undefined جهت تماشای گفتگو به صورت کامل کلیک کنید
@iranfuture

۱۵:۰۸

thumbnail
🟠 آینده شهرها، قربانی اکنون می‌شود
undefined تغییر پارادایم مدیریت شهری، می‌تواند روند فرسایش شهرهای ایران را متوقف کند
undefined برگرفته از مصاحبه با دکتر محمد منان رئیسی، نماینده مجلس شورای اسلامی
undefined گفت‌وگو درباره بحران شهرسازی در ایران دیگر محدود به محافل دانشگاهی نیست؛ آن‌چنان که در سخنان اخیر مسئولان نیز بازتاب یافته، وضعیت کلان‌شهرهایی چون تهران به نقطه‌ای رسیده که حتی امکان ترک آن به‌عنوان یک سناریوی واقع‌گرایانه مطرح می‌شود. این هشدار تنها به مسئله ناترازی آب محدود نیست، بلکه نشانه‌ای از ناکامی در مدیریت شهری، سیاست‌گذاری شهری و شهرسازی در ایران است. در همین بستر، پدیده‌هایی چون افزایش بی‌سابقه اجاره‌نشینی و تضعیف هویت فرهنگی شهر جلوه‌هایی از بحران عمیق‌تری‌اند که ساختار شهر را از درون تهی کرده است.
undefined ریشه این وضعیت در مدلی از شهرسازی نهفته است که «مدل علمی» نیست. این الگو نه بر اساس پژوهش‌ها و نظریه‌پردازی‌های شهری، بلکه بر مبنای ضرورت‌های اجرایی و روزمرگی‌های شهرداری‌ها شکل گرفته است. چالش اصلی، فقدان درآمد پایدار برای اداره شهر است. شهرداری‌ها به دلیل وابستگی به منابع ناپایدار، ناچارند برای تأمین هزینه‌های جاری، از کالبد شهر به‌عنوان منبع درآمد استفاده کنند. در نتیجه شهر به کالایی بدل می‌شود که می‌توان آن را فروخت، تراکم آن را واگذار کرد و از بسترهای قانونی موجود چون کمیسیون ماده پنج و ماده صد برای این فرآیند بهره برد. این کمیسیون‌ها در ابتدا با هدف ایجاد انعطاف و تنفس در مدیریت شهری تأسیس شدند اما به ابزاری برای شهرفروشی بدل شده‌اند.
undefined در این مدل معیوب، معیار موفقیت شهردار، میزان درآمدی است که از فروش تراکم و تغییر کاربری به دست می‌آورد. هر چه بیشتر بفروشد، موفق‌تر تلقی می‌شود، بی‌آنکه تأثیر تصمیماتش بر آینده شهر را بسنجد. تراکمی که امروز فروخته می‌شود، در سال‌های بعد به‌صورت بار ترافیکی، آلودگی و افت کیفیت زیست‌محیطی خود را نشان می‌دهد. بدین ترتیب، چرخه‌ای ایجاد شده که در آن هر مدیریت شهری بخشی از آینده را قربانی اکنون می‌کند. همین الگو موجب شده است که شاخص‌های کیفی زیست، از جمله آلودگی هوا، ترافیک، دسترسی به خدمات و هویت شهری، سال به سال در مسیر نزولی حرکت کنند.
undefined اما بخش دوم این مسئله، به سیاست‌گذاری‌های کلان بازمی‌گردد. سیاست‌های شورای عالی شهرسازی -به عنوان سیاستگذار و ناظر عالی- در سال‌های گذشته، به‌ویژه اصرار بر محدودسازی محدوده‌های شهری و حفظ کمربندهای انقباضی، سبب تراکم بیش از حد شهرها شده است. در نتیجه، شهرهایی مانند تهران با جمعیتی مشابه کلان‌شهرهای اروپایی، در فضایی کوچک‌تر متمرکز شده‌اند. مقایسه تهران و لندن نمونه روشنی از این وضعیت است: جمعیت تقریباً برابر، اما مساحت شهری لندن سه برابر تهران است. چنین تراکمی کیفیت زندگی را به‌شدت کاهش داده است.
undefined در برابر این پرسش که آیا می‌توان زیرساخت‌های شهری را در امتداد سیاست آزادسازی کمربندها فراهم کرد، باید گفت زیرساخت‌های شهری تابع جمعیت است نه وسعت شهر. چه جمعیتی در فضای محدود زندگی کند، چه در فضای گسترده، نیاز به همان میزان مدرسه، درمانگاه، تخت بیمارستان و فضای سبز وجود دارد. افزایش مساحت شهر بدون افزایش زیرساخت‌ها تغییری در کیفیت زندگی ایجاد نمی‌کند، زیرا خدمات لازم بر اساس تعداد نفرات تعیین می‌شود، نه اندازه فضا. در مقابل، سیاست‌های انقباضی و محدودکننده کمربندهای شهری، با اینکه برای مدیریت خدمات و رفاه ارائه می‌شوند، اما بحران‌زا هستند؛ زیرا بدون توسعه زیرساخت‌های متناسب، تراکم جمعیت در فضای محدود افزایش یافته و کیفیت زندگی کاهش می‌یابد. برای گنجاندن جمعیت بیشتر در فضای محدود، خدمات ضروری مانند مدرسه، درمانگاه، بیمارستان و فضای سبز قربانی می‌شوند.
undefined بر این اساس، اصلاح باید از رأس هرم آغاز شود. شورای عالی شهرسازی نیازمند بازنگری در ساختار و قانون تأسیس خود است. تمرکز تصمیم‌گیری در وزارت راه مانع تحول در سیاست‌های شهری شده است. بازتعریف مأموریت‌ها و اصلاح سازوکار تصمیم‌گیری در این شورا، می‌تواند نخستین گام در اصلاح مسیر شهرسازی کشور باشد.
undefined با وجود همه این آسیب‌ها، نشانه‌هایی از تغییر پارادایم در حال شکل‌گیری است. گفت‌وگو درباره تراکم‌زدایی، واگذاری زمین به مردم و مقابله با سیاست‌های متراکم‌سازی در حال گسترش است. برخلاف گذشته که در نهادهایی چون مجلس شورای اسلامی سخنی از این تحولات نبود، اکنون فضای فکری جدیدی در حال شکل‌گیری است که می‌تواند سرآغاز یک چرخش در نگرش به شهرسازی باشد. این پارادایم تازه، اگر بتواند از مرحله نظریه‌پردازی و گفتمان‌سازی به عرصه عمل برسد، می‌تواند روند فرسایش شهرهای ایران را متوقف کند.
@iranfuture

۱۷:۱۸

thumbnail
🟠 چه کسی همه را قانع کرد که اسرائیل «شرّ مطلق» است؟
undefined مروری بر نقش کلیدی رهبران انقلاب اسلامی در ساخت اجماع جهانی علیه رژیم صهیونیستی
undefined سینا اکبری، پژوهشگر علوم اجتماعی
undefined برخی مکاتب علوم اجتماعی بر این باورند که مفاهیمی مانند شرّ و خیرِ مطلق، ذاتاً بدیهی و جهان‌شمول نیستند؛ بلکه توسط گفتمان‌های قدرت در بسترهای اجتماعی «برساخته» می‌شوند. آن‌ها معتقدند که هیچ‌کس ذاتاً «شرور» نیست؛ بلکه این برچسب شرّ است که به شکلی زمینه‌مند و توسط نخبگان به افراد یا گروه‌ها اطلاق می‌شود و بنا به تعریف صاحبان قدرت، شکل خاصی می‌یابد.
undefined از سوی دیگر، در دیدگاه متفکران اسلامی نیز، اگرچه خیر و شر اموری مطلق و واقعی هستند، اما رهبران دینی و سیاسی، همواره نقش بی‌بدیلی در تعیین مصادیق خیر و شر برای امت‌ها دارند و این امر، جزئی از رسالت رهبران دینی به شمار می‌رود. آنچه وجه مشترک این دو دیدگاه است، کشاکش قدرت‌های سیاسی در بازنمایی دشمن خود به عنوان «شرّ جمعی» و «شیطان مطلق» است که می‌تواند با اجماع‌سازی و بسیج‌کنندگی عموم مردم بر علیه طرف مقابل و مشروعیت‌بخشی به اقدامات خود، زمینه پیروزی را فراهم آورد.
undefined نمونه این منازعه گفتمانی در جهان امروز، منطقه غرب آسیاست. منطقه‌ای که از یک‌سو میزبان تلاش‌های نظام‌مند قدرت‌های غربی برای حفظ هژمونی و از سوی دیگر، میزبان نظام سیاسی جدیدی (جمهوری اسلامی) است که تلاش می‌کند ملت‌های منطقه و دنیا را به «مقاومت» علیه این سلطه بکشاند. در این منازعه، قدرت هر یک از طرفین در برساخت دشمن به مثابه «شر جمعی»، اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. در گفتار رسمی رهبران انقلاب اسلامی، اسرائیل نه فقط به‌عنوان یک رژیم نامشروع، بلکه به عنوان موجودیت یک «شرّ جمعی» بازنمایی شده است. از سوی دیگر قدرت‌های رسانه‌ای غرب نیز، همواره تلاش و هزینه کرده‌اند که ایران را به عنوان عنصری جنگ‌افروز و مانعِ توسعه منطقه معرفی کنند. پرسش اینجاست که کدام یک از گفتمان‌ها در منازعه برساخت یا بازنمایی دشمن خود، موفق‌تر بوده‌اند؟
undefined در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، هم‌زمان با اوج‌گیری درگیری‌ها در فلسطین پس از عملیات طوفان الاقصی، اعتراضات جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه به اوج خود رسید. موج بی‌سابقه اعتراضات مردمی در کشورهای مختلف - از جهان اسلام تا اروپا و آمریکا - علیه کشتار فلسطینیان، حکایت از به ثمر نشستن یک واقعه داشت؛ «چه کسی باور می‌کرد روزی در دانشگاه‌های آمریکا به نفع فلسطین شعار داده شود و پرچم فلسطین برافراشته شود؛ و چه کسی باور می‌کرد روزی در ژاپن، در تظاهرات به نفع فلسطین، به زبان فارسی شعار مرگ بر اسرائیل سر داده شود!» (رهبر انقلاب، ۱۴۰۳/۳/۲) بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو ،افت محسوس وجهه رژیم صهیونیستی در افکار عمومی و شکل‌گیری اجماع جهانی بر علیه آن شدت گرفته است. تا جایی که نرخ عدم محبوبیت اسرائیل در ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ به حدود ۵۹٪ رسید که افزایش چشمگیری یافته است! همچنین شکل‌گیری هسته‌های مقاومت علیه اسرائیل در کشورهای مختلف و انزوای سیاسی آن در جهان از دیگر مؤلفه‌های سیاسی شرایط کنونی است که ماحصل پیشرفت کلان‌پروژه رهبران انقلاب اسلامی در منطقه بود. پیشرفتی که علاوه بر اجماع‌سازی و بسیج‌کنندگی مردم دنیا در حمایت از آن، به مقابله علیه اسرائیل مشروعیت بخشید.
undefined امروز اگرچه پس از انعقاد آتش‌بس، اسرائیل در حال تلاش جدی برای بازسازی تصویر خود در کوتاه‌مدت به عنوان یک عنصر «مفید» یا حداقل «شر لازم» برای کشورهای منطقه است، به نظر می‌آید نیل به چنین هدفی با توجه به ضربه ترمیم‌ناپذیر طوفان الاقصی به برند رژیم، دور از دسترس باشد. اما این موضوع، مستلزم مقاومت گفتمانی در برابر عملیات رسانه‌ای عظیمی است که اسرائیل از طریق رسانه‌های خود دنبال می‌کند. یادآوری دائمی جنایت‌های فجیع رژیم در غزه، حفظ مسئله فلسطین در صدر مسائل کشورهای اسلامی و افشاگری علیه نقش اسرائیل در ناآرامی‌های دیگر کشورهای منطقه، می‌تواند راهبردی اثرگذار در جلوگیری از به ثمر نشستن پروژه بازسازی برند رژیم باشد.
undefined این نوشتار کوتاه، تلاشی برای یادآوری نقش رهبران انقلاب اسلامی به ویژه آیت‌الله خامنه‌ای در بازنمایی اسرائیل به عنوان «شر جمعی» بود و بررسی چگونگی تحقق آن تأمل مفصل‌تری می‌طلبد. اما مشخصاً وضع کنونی افکار عمومی جهان نسبت به مسئله اسرائیل، گواهی می‌دهد که پروژه رهبران انقلاب با طرح ایده آزادی فلسطین و حمایت از آن به ثمر نشسته و ایران توانسته است با راهبرد درستِ تقویت هسته‌های مقاومت (با قید عدم دخالت مستقیم) و ترویج ایده انقلابیِ جمهوری اسلامی، اسرائیل را متحمل شکستی ترمیم‌ناپذیر در منازعه کنونی کند.
@iranfuture

۱۶:۴۲

thumbnail
🟠 نبرد برندها در سایه جنگ ۱۲روزه
undefined ایران به کمک انسان‌رسانه‌ها می‌تواند امپراطوری رسانه‌ای غرب را دور بزند.
undefined محمدرضا قشقایی، پژوهشگر حوزه برندسازی
undefined هر رخدادی که در کشوری اتفاق بیفتد و جنبه رسانه‌ای و بین‌المللی پیدا کند، تأثیر مستقیم بر روی تصویر و برند آن کشور می‌گذارد. ممکن است تصویر و برند کشور را مخدوش کند یا بهبود ببخشد. هر کشور با توجه به داشته‌های اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی خود، برندی می‌سازد و به وسیله آن شناخته می‌شود. اگر کشوری از ساخت برند خود غافل بماند، دیگران برایش برند ملی را تعیین می‌کنند. از این رو، در جهان امروزی برند ملی بسیار مورد توجه سیاست‌مدارانی است که دغدغه رشد و توسعه کشور خود را در ابعاد اقتصادی، سیاسی و ارتباطی دارند.
undefined امروز که از جنگ تحمیلی 12روزه بیش از۶ماه می‌گذرد، برند ملی ایران با تأثیر از این رخداد دچار تغییراتی در سطح جهانی شده است. تغییراتی که هر یک از رسانه‌های جهان، آن را به گونه‌ای روایت می‌کنند. برخی روی مؤلفه‌های آن تأکید می‌کنند و برخی آن را نقض کرده یا بی‌اثر می‌کنند. برند ملی ایران در این جنگ، مقابل برند اسرائیل قرار گرفته است که بعد از حوادث 7 اکتبر دچار افول زیادی در سطح جهان شد. افول این برند در بین جامعه جهانی و افکار عمومی جهان قابل رؤیت است. نمونه بارز آن، ترک سالن توسط نمایندگان کشورهای مختلف در هنگام سخنرانی نخست وزیر اسرائیل در مجمع عمومی سازمان ملل بود. این رویداد، نشان‌دهنده تأثیر افکار عمومی بر بدنه حاکمیت کشورهاست. کشورها مجبور می‌شوند ولو در ظاهر، اظهار کنند از اسرائیل حمایت نمی‌کنند.
undefined در این شرایط، رخدادی نظامی و رسانه‌ای میان ایران و اسرائیل رخ می‌دهد که رسانه‌ها به روایت آن می‌پردازند. گروهی از رسانه‌ها به خصوص رسانه‌های غربی، از حمایت نسبیِ جهانی از اسرائیل در این حمله می‌گفتند. این حمایت با ساختن تصاویری ساختگی از حملات ایران به مناطق مسکونی در اسرائیل ادامه یافت. رسانه‌ها تلاش می‌کردند تصویری خشن از ایران در دل مخاطبان خود بسازند. به دلیل امپراطوری رسانه‌ای غرب، این تصاویر ساختگی بر ذهن مخاطبان این رسانه‌ها تأثیر خود را می‌گذارد.
undefined در ایران اما به دلیل عدم وجود یک سیاست رسانه‌ای واحد و نبود نهادی برای برنامه‌ریزی رسانه‌های کشور - چه در شرایط جنگی و چه در شرایط غیرجنگی - هر نهادی به تنهایی با تکیه بر راهبرد خود، دست به اقدام می‌زند و توجهی نسبت به دیگر ارگان‌ها و سیاست رسانه‌ای متناسب با برند ملی ندارد. همین موضوع سبب اتلاف منابع مالی و دورشدن از هدف اصلی، یعنی ایجاد برند ملی مطلوب ایران است. راه‌حل اساسی برای حل این مسئله، تشکیل دفتر ارتباطات راهبردی برای تعیین راهبرد اصلی کشور در جهت تقویت برند ملی مطلوب ایران، متناسب با مخاطبان مختلف جهانی و تقسیم وظایف ارگان‌های ذی‌ربط و تأثیرگذار است. همچنین نبود فضای باز رسانه‌ای در جهان و سانسور رسانه‌های وابسته به ایران، سبب عدم شکل‌گیری امواج رسانه‌ای در مقابل حملات رسانه‌ای اسرائیل شد.
undefined مسئله دیگر، نگاه قبلی مردم جهان نسبت به ایران است؛ قبل از به وجود آمدن این جنگ، مردم در دنیا نسبت ایران چه نگاهی داشتند؟ امپراطوری رسانه‌ای غربی با سایه‌افکندن بر روی دیدگان جهانیان، تصویر ایران را منفی و حامی تروریسم نشان می‌دهد و روی عدم رعایت حقوق بشر در ایران متمرکز است. همین موضع نشان‌دهنده نگاه منفی افکار عمومی جهانی نسبت به ایران است؛ اما با توجه به وضعیت منفی برند ملی و تصویر اسرائیل در جهان و جنایت‌های جنگی که اسرائیل بر علیه مردم مظلوم غزه رقم زده است، در کنار عملیات‌های وعده صادق 1 و 2 که بر علیه اسرائیل انجام شد، شرایط برند ملی ایران رو به بهبود رفته است؛ اما هنوز در شرایط مناسبی قرار ندارد. به عنوان مثال در نظرسنجی‌های کشورهای خاورمیانه بعد از جنگ، نبرد ایران با اسرائیل را نه به خاطر دفاع از خود و فلسطین، بلکه برای ایجاد سلطه هر یک از این دو کشور بر روی کشورهای منطقه می‌دانستند.
undefined با وجود وضعیتی که بر برند ملی ایران حاکم است، راه‌حل بهبود این وضعیت چیست؟ نفوذ شبکه‌های اجتماعی در میان انسان‌ها و تأثیرگذاری بی‌نظیر آن بر روی افکار عمومی و ظهور انسان‌رسانه‌هایی با ملیت‌های مختلف، محبوب و با دنبال‌کنندگان فراوان، سبب کاهش قدرت کنترل رسانه‌ها توسط دولت‌ها و ایجاد یک فضای باز برای انتقال محتوا و دیدگاه‌های مختلف شده است. این پدیده قابل سرمایه‌گذاری، می‌تواند ابزار مفیدی برای ترمیم برند ملی هر کشوری از جمله ایران باشد.
@iranfuture

۱۷:۵۳

thumbnail
🟠 دفتر مطالعات حکمرانی مجلس شورای اسلامی با همکاری بنیاد توسعه فردا؛نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های «قانون‌گذاری آینده‌نگر» را با عنوان «طراحی زمین بازی آینده» برگزار می‌کند.
undefined در این نشست، ابعاد و الزامات محتوایی، ساختاری و فرایندی تقنین آینده‌نگر و نمونه‌های موفق این حوزه با حضور صاحب‌نظران مورد بحث و تبادل نظر قرار می‌گیرد.
undefined دوشنبه ۱۰ آذرماه | undefined ۱۵ تا ۱۸undefined خیابان انقلاب اسلامی بین خیابان ولیعصر(عج) و برادران مظفر- پلاک ۹۰۷- سالن کنفرانس خانه اندیشه‌ورزان
@iranfuture

۸:۰۲

thumbnail
🟠 ایران بر سر دوراهی دشوار: انضباط اکولوژیک یا بازطراحی نهادی؟
undefined شهرهای ایران دیگر در مرحله «اصلاحات تدریجی» نیستند.
undefined دکتر فاطمه‌سادات رحمتی، مدیر اندیشگاه تدبیر و توسعه شهری مهاد
undefined ایرانِ امروز نمی‌تواند مسیر پنج دهه گذشته را ادامه دهد. کلان‌شهرهایی چون تهران، مشهد، اصفهان و شیراز، امروز کانون ناترازی اکولوژیک و هزینه‌های اجتماعی‌اند. افت آب‌های زیرزمینی، آلودگی مزمن هوا، فرسایش خاک، نابرابری‌های فضایی و مهاجرت‌های درون‌کشوری بدون ظرفیت‌سنجی، آینده‌ای را ترسیم می‌کند که در آن، ادامه وضع موجود نه ممکن است و نه قابل دفاع.
undefined با این حال، سیاست‌های شهری در ایران همواره در میانه راه متوقف مانده‌اند؛ نه به انضباط اکولوژیک تن داده‌اند و نه به اصلاح نهادی. در نتیجه، شهرهای بزرگ بیش از توان اکولوژیک خود مصرف می‌کنند و شهرهای کوچک، بدون نقش و بدون آینده، تهی می‌شوند.
undefined اکنون، چشم‌انداز پنجاه‌سال آینده ایران از دو سناریوی اصلی فراتر نمی‌رود؛ دو مسیر دشوار که هر دو نیازمند اراده، سرمایه‌گذاری و تحمل هزینه‌های سیاسی هستند. پرسش این نیست که کدام مسیر آسان‌تر یا کم‌هزینه‌تر است؛ پرسش این است که آیا می‌توان بدون انتخاب، همچنان ادامه داد؟ پاسخ روشن است: خیر.
سناریوی نخست: حفظ تمرکز با انضباط اکولوژیکundefined اگر ایران واقعیت تمرکزگرایی را بپذیرد، چاره‌ای جز حرکت به سوی انضباط اکولوژیک نخواهد داشت؛ انضباطی که شهرهای بزرگ را از الگوی مصرف آزاد و توسعه افقی نامحدود جدا کرده و وارد مدار مدیریت سخت منابع می‌سازد. آب، انرژی و خاک باید مانند سرمایه‌ای محدود و گران‌بها کنترل شوند. سقف‌گذاری مصرف، تعرفه‌های تند پله‌ای، مدیریت سخت بازتوزیع منابع در دوره‌های کمبود و ممنوعیت گسترش شهر در حوزه‌های کم‌ظرفیت، تنها بخشی از اقداماتی است که بقای کلان‌شهرها را تضمین می‌کند. این شهرها باید بازچرخان شوند؛ یعنی بازیافت آب به بیش از ۹۰ درصد برسد، ساختمان‌های جدید موظف به تولید پراکنده انرژی باشند و نوسازی بافت‌های فرسوده با استانداردهای سخت مصرف انرژی انجام شود.
undefined گسترش افقی که طی دهه‌ها هزاران هکتار از اراضی را بلعیده باید متوقف گردد و جای خود را به تراکم هوشمند، کارایی فضایی و ایجاد کمربندهای سبز بدهد. الگوی حمل‌ونقل نیز باید تغییر کند؛ ورود خودرو به بسیاری از محدوده‌ها محدود شود و شبکه حمل‌ونقل عمومی برقی جایگزین ساختار خودرومحور شود. در نهایت، کلان‌شهرهای ایران به زیست‌بوم‌های منضبطی تبدیل خواهند شد که تنها تحت مجموعه‌ای از محدودیت‌ها و استانداردهای سخت قادر به ادامه حیات‌اند. هزینه این سناریو، تغییر سبک زندگی، کنترل شدید مصرف و فشار بر بخش‌های پرمصرف است، اما مزیت آن حفظ زیست‌پذیری در کانون‌های جمعیت، سرمایه و زیرساخت است.
سناریوی دوم: اصلاح نهادی و توزیع نقش؛ بازآرایی قدرت و توسعهundefined اما اگر کشور بخواهد از مدار تمرکز خارج شود، چالش‌هایی از جنس دیگری پیش رو خواهد داشت؛ چالش‌هایی در ساختار حکمرانی و نظام تصمیم‌گیری. در این مسیر، اصلاح نهادی محور اصلی است. ایران باید بخشی از قدرت، بودجه و اختیار خود را از مرکز به مناطق منتقل کند تا شهرهای کوچک و متوسط بتوانند نقش واقعی بگیرند. بدون تفویض اختیار واقعی، هیچ سیاست توسعه‌متوازنی به نتیجه نمی‌رسد. زیرساخت حمل‌ونقل سریع و شبکه دیجیتال پرظرفیت، پیش‌شرط اتصال نقاط کشور و شرط لازم برای شکل‌گیری کانون‌های جدید رشد است. اصلاح نظام مالیه عمومی نیز ضرورت دارد؛ تا زمانی که بخش اعظم بودجه و سرمایه در تهران و چند شهر بزرگ تجمیع می‌شود، هیچ انگیزه‌ای برای استقرار جمعیت و فعالیت اقتصادی در سایر شهرها شکل نخواهد گرفت. سیاست‌های تشویقی در حوزه مسکن، مالیات، استقرار کسب‌وکار و خدمات عمومی نیز باید بازطراحی شوند تا مهاجرت معکوس و جابه‌جایی سرمایه امکان‌پذیر شود.
undefined این مسیر کندتر از انضباط اکولوژیک است، به تغییرات سیاسی عمیق‌تر نیاز دارد و احتمالاً با مقاومت نهادهای مرکزی روبه‌رو می‌شود. اما در بلندمدت پایداری بیشتری به همراه دارد: کاهش فشار زیست‌محیطی، توزیع عادلانه‌تر فرصت‌ها و بازگشت حیات اقتصادی به شهرهایی که در حاشیه بوده‌اند.
واقعیتundefined واقعیت این است که ایران امروز در برابر یک الزام تاریخی قرار دارد. هر دو مسیر دشوار و پرهزینه‌اند و نیازمند سرمایه‌گذاری بلندمدت؛ اما انتخاب‌نکردن، هزینه‌ای سنگین‌تر دارد. شهرهای ایران دیگر در مرحله «اصلاحات تدریجی» نیستند. یا باید تمرکز را به همراه انضباط اکولوژیک بپذیریم یا به سمت بازآرایی نهادی و توسعه چندمرکزی حرکت کنیم. در پنجاه سال آینده، این دو گزینه شاید هنوز روی میز باشند؛ اما اگر امروز تصمیم گرفته نشود، هر سال تصمیم‌گیری بسیار سخت‌تر و محدودتر می‌شود. مشکل اصلی، کمبود گزینه نیست؛ کمبود اصلی، کمبود گزینه نیست؛ کمبود اراده‌ای است که مسئولیت آینده را بپذیرد.
@iranfuture

۱۷:۲۸

thumbnail
🟠 اولین نشست قانون‌گذاری آینده‌نگر با حضور دکتر روح‌الله ایزدخواه (نماینده مجلس شورای اسلامی)، دکتر روح‌الله متفکرآزاد (نماینده مجلس شورای اسلامی) و دکتر احمد کوهی (عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) برگزار شد:
undefined تماشای نشست در تلوبیون
undefined گزارش متنی نشست در خبرگزاری جمهوری اسلامی

@iranfuture

۱۹:۲۲

thumbnail
undefined ایران فرهنگی آینده: تنها مسیر؟
undefined دکتر محسن بهرامی (عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر)
🟠 آینده‌ای که همه‌ی ما را دور خودش جمع می‌کند آینده‌ی فرهنگی ایران است یا: ایران فرهنگی آینده!
🟠 بقیه‌ی تشکیلات ما و فناوری‌های ما باید در جهت تامین نیازهای این ایران فرهنگی باشد..
🟠 این ایران فرهنگی چند هزار است که زنده است. می‌رود و می‌آید اما همچنان باقی مانده است..
undefined جهت تماشای گفتگوی کامل مجله هم‌آفرینی ایران آینده با دکتر بهرامی کلیک کنید
@iranfuture

۹:۲۴

thumbnail
🟠 احزاب و کارآفرینان سیاستی چگونه هم‌آفرینی را تضمین می‌کنند؟
undefined «کانون‌های هم‌آفرینی پیشرفت»، مهم‌ترین دستاورد احزاب و کارآفرینان سیاستی
undefined دکتر احمد برومند کاخکی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
undefined هم‌آفرینی (Co-creation) خلق ارزش و معنای مشترک میان ذی‌نفعان در یک هدف مشخص است که می‌تواند حاکمیتی یا غیرحاکمیتی باشد. مصادیق آن گستره وسیعی را در بر می‌گیرد؛ از سطح بنگاهی (مانند بازخورد مشتری برای توسعه محصول یا نمره‌دهی کاربران به رانندگان)، تا سطح کلان عمومی و سیاستی (نظیر انتخابات و سایر دموکراسی‌ها که در آن حاکمیت مردم را در تعیین مسئولان یا تصمیم‌گیری مشارکت می‌دهد). هسته اصلی هم‌آفرینی در تمام این موارد، «خلق ارزش مشترک» میان ذی‌نفعان اصلی است.
undefined اما هم‌آفرینی در تمام امور حاکمیتی به یک‌میزان جاری نیست. تصمیمات کلیدی (مثل جنگ، دفاع و دیپلماسی) در لایه‌های عمیق حکمرانی (Deep State) لزوماً نمی‌تواند با فرآیندهای دموکراتیک مستقیم یا غیرمتمرکز اخذ شود. این در حالی است که تصمیماتی مانند "دوطرفه یا یک‌طرفه کردن یک خیابان"، می‌تواند با نظرسنجی از اهالی و کسبه آن محل به جمع‌بندی برسد. لذا تعیین مرزهای تصمیم‌گیری با قابلیت هم‌آفرینی و لحاظ مصالح ملی، حیاتی است. به قول دارون عجم‌اوغلو، توسعه و آزادی بر دو پایه "دولت قوی" و "جامعه توانمند" شکل می‌گیرد؛ پس هم‌آفرینی نیز مانند توسعه پایدار، نیاز به مرزبندی امر حاکمیت و حوزه مشارکت مردمی و عمومی دارد. پرسش‌های کلیدی آن است که چطور فرهنگ سیاسی هم‌آفرینی را در ایران ارتقا دهیم؟ چطور تصویر ایران آینده با رویکرد هم‌آفرینی پیش برده می‌شود؟ هم‌آفرینی چه سطوحی دارد (مشورتی، اطلاعاتی، تصمیم‌سازی، اجرایی و...)؟ آیا می‌توان ابرپروژه‌های ملی یا تصمیمات سخت کارشناسی (مانند تعیین قیمت بنزین) را از طریق مشارکت عمومی، جلسات شفاف با نمایندگان اصناف و کارشناسان مستقل تمهید کرد؟ اساساً مرزهای هم‌آفرینی در نظام‌های سیاسی چگونه تغییر می‌یابد؟
undefined یکی از مهم‌ترین سازوکارهای تضمین‌کننده هم‌آفرینی، حضور کارآفرینان سیاستی در لایه‌های حکمرانی است. این کارآفرینان با حرکت در مرزهای بروکراسی و دستگاه‌های تخصصی یا فرا قوه‌ای، در نفوذ و پذیرش سیاست‌ها و نوآوری‌های جدید به نفع مردم نقش اساسی دارند. اقدامات نوآورانه‌ای که در مسیر رایج دولت‌ها یا مجلس‌ها مردود شده، اغلب با همت این کارآفرینان، قدرت رسانه، توانایی شبکه‌سازی، بسیج افکار و دانش تخصصی، منجر به تحولات مستمر و کوچک به نفع مردم شده است. معمولاً مشاورین و مأمورین، حائز این قابلیت در بدنه دولت و مجلس هستند و می‌توانند خودانگیختانه جریان مسئله و جریان راهکار و جریان سیاسی را همسو نمایند. هدف نهایی کارآفرین سیاستی نزدیک‌کردن این جریان‌ها برای باز کردن "پنجره سیاستی" و ایجاد تغییر مناسب در جهت نظر مردم است (طبعاً این فعالیت با لابی‌گری برای منافع خاص تفاوت دارد).
undefined سازوکار دوم و بسیار تأثیرگذار برای تحقق هم‌آفرینی، "تحزب" است. منظور صرفاً احزاب سیاسی (اصول‌گرا یا اصلاح‌طلب) نیست، بلکه هرگونه ائتلاف سیاستی حول مسائل مشخص (مثلاً آب یا فناوری مالی) با مکتب فکری منسجم، نمایندگان و پیروانی وابسته به اراده مردم، اصناف یا انجمن‌هاست. درگیری حیثیت نهادی احزاب با نتایج اقداماتشان، باعث کارآمدی بیشتر و اتخاذ تصمیم‌های مشارکتی‌تر با پیروان می‌شود که به صورت دومینویی منجر به هم‌آفرینی می‌گردد. احزاب (سیاسی، اقتصادی، یا فناورانه) ساختاری هم‌آفرین دارند، زیرا هویتشان وابسته به رأی ذی‌نفعان است و برای کارآمدی ناچار به تصمیم‌گیری‌های مشارکتی‌تر و مسئولیت‌پذیری آینده‌نگرانه هستند. این احزاب می‌توانند نیروهای مختلف (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی) را حول یک موضوع تجمیع کرده و «کانون‌های هم‌آفرینی پیشرفت» ایجاد کنند. بنابراین تحزب به مثابه ساختار واسط و پیشران، با ساماندهی نیروهای مردمی و ذی‌نفع، مطالبات آن‌ها را مؤثرتر در نهادهای حاکمیتی بازتاب داده و زمینه فرآیندهای مشارکتی و تولید ارزش مشترک را فراهم می‌کند.
undefined در سوی دیگر، وظایف حاکمیت در قبال تحزب و هم‌آفرینی نیز از اهمیت برابر برخوردار است. این وظایف شامل: undefinedطراحی زمین بازی امن، شفاف و منصفانه برای تنظیم قدرت میان احزاب؛undefinedرفع موانع ساختاری و فرهنگی تشکیل و اثرگذاری احزاب قدرتمند و مسئولیت‌پذیر؛undefinedتضمین دسترسی عادلانه ذی‌نفعان به فرآیندها؛undefinedتعیین و شفاف‌سازی مرزهای تصمیم‌گیری؛undefinedایجاد سکوها (پلتفرم‌های) نهادی و دیجیتال برای تعامل؛undefinedپاسخگو بودن و ارائه بازخورد به نتایج مشارکت‌ها؛undefinedحمایت از ظرفیت‌سازی تشکل‌های مردمی برای مشارکت مؤثر.
بدین معنا حاکمیت باید در مسیر قانونی، نظام‌هایی برای واگذاری مسئولیت اجرایی به احزاب در سطوح محلی یا حوزه‌های خاص طراحی و پیگیری نماید.
@iranfuture

۱۷:۴۳

thumbnail
🟠 بنیاد توسعه فردا با همکاری خانه اندیشه‌ورزان، دفتر مطالعات حکمرانی مرکز پژوهش های مجلس و تعدادی از اندیشگاه‌ها شصت ‌و دومین نشست از سلسله نشست‌های کافه آینده را برگزار می‌کند:
undefined موضوع فصل پاییز ۱۴۰۴ : «ایران سرزمین دانایی»undefined عنوان نشست شصت‌ودوم: «سناریوهای آینده ایران نوآفرین ۱۴۵۰ - سهم من در ایده تغییر چیست؟»
undefined نشست شصت‌ودوم در ادامه مسیر «ایران سرزمین دانایی»، با محوریت سناریوهای آینده ایران نوآفرین ۱۴۵۰ برگزار می‌شود. این ماه، در نشست پیش‌رو و در امتداد سناریوهای مطرح شده در نشست قبل، حضار به نقش‌آفرینی و سهم خود در قالب فرد یا نهاد در قبال آینده ایران نوآفرین خواهند پرداخت.
undefinedدر کافه آینده پیش رو به این پرسش خواهیم پرداخت که ایرانِ نوآفرین فردا چگونه از دل انتخاب‌ها، کنش‌ها و مسئولیت‌پذیری امروز تک تک ما ساخته می‌شود .
undefinedهمچنین بحث خواهیم کرد که چگونه می‌توانیم با هم‌اراده شدن و ساختن نهادهای علمی-صنفی قدم‌های جمعی در مسیر قله‌های علم و فناوری برداریم. الگویی که صرفا فناوری های ملموس جهانی را در نظر نگرفته است بلکه در پارادایم زندگی معنایی، دیدمان‌ اجتماع را نیز توسعه داده است.
undefined دوشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۷ تا ۱۹ همراه با اقامه نماز مغرب و عشاءundefined خانه اندیشه‌ورزان: خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ولی‌عصر و برادران مظفر شمالی، پلاک ۹۰۷
اعلام حضور در نشست:https://evand.com/events/نشست-شصت-ویکم
undefined پخش زنده نشست از طریق لینک: https://www.skyroom.online/ch/khanahouse/ayandehcafe
@iranfuture

۱۸:۱۱

thumbnail
undefined نشست تخصصی ایده راهبردی ایران نوآفرین(نوزدهمین کنفرانس ملی و پانزدهمین کنفرانس بین‌المللی مدیریت فناوری و نوآوری)

undefined محورهای کلیدی نشست:
undefined نقاط اهرمی، پیشران و جریان ساز برای تحقق تصویر آینده ایران مبتنی بر پیشرفت های علم و فناوری و نوآوری چیست؟
undefined کدام ایده کلیدی برای تحقق ایران نوآفرین ضروری است؟


undefined چهارشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۳ تا ۱۴:۳۰
undefined تهران، پژوهشگاه نیرو، سالن رودکی
undefined جهت ثبت‌نام در نشست کلیک کنید
@iranfuture

۱۸:۴۹

thumbnail
🟠 چگونه در ایران آینده به سمت شهر مسجدمحور حرکت کنیم؟
undefined در باب نسبت شهر،‌ تمدن و دین
undefined سیدمحمدرضا موسوی، پژوهشگر فرهنگ و ارتباطات
undefined شهر را تنها در نسبتِ عمیقِ آن با تمدن می‌توان فهمید؛ این تمدن است که نوعِ مدینه را تعیین می‌کند. از آنجا که واژه تمدن از ریشه مدینه می‌باشد و ما در زبان روزمره تمدن و شهر را گویی جدا از یکدیگر می‌فهمیم، لازم می‌دانم در این نوشتار به جای شهر از واژه مدینه استفاده کنم. برای توضیح این نکته باید گفت: مدینه تنها در پرتو تمدن معنا و امکان وجود می‌یابد؛ همان‌گونه که city با civilization تحقق می‌پذیرد. این هماهنگی بین تمدن و شهر در زبان انگلیسی نیز یافت می شود. ازاین‌رو، نقطه آغازِ فهم مدینه، خودِ تمدن است. تا هنگامی که نسبتِ تمدن روشن نشود، حرکت به‌سوی درک مدینه ممکن نخواهد بود.
undefined تفاوتِ مدینه‌های گوناگون، در حقیقت بازتابِ تفاوت تمدن‌هایی است که در درونِ آن‌ها جریان دارد. اما پرسش اساسی این است: تمدن چیست که نقش بنیادین در شکل‌دهی به مدینه ایفا می‌کند؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید بررسی کنیم مدینه چگونه پدید می‌آید؛ زیرا در فرایندِ تکوینِ مدینه است که نیاز بنیادین آن به تمدن آشکار می‌شود.
undefined حال به ترجمه مدینه یعنی شهر برگردیم، شهر برخلاف تصور عام، نه در تقابل با روستا بلکه در تقابل با بادیه‌نشینی تعریف می‌شود. شهر برخلاف بادیه‌نشینی و جوامع غیر ساکن، با یکجانشینی معرفی می‌شود. در نتیجه می‌توان گفت که شهر به طور کلی همان یکجانشینی و تجمع و تقسیم کار انسان‌ها است.
undefined در تقابل با روستا می‌توان خصیصه تمایزدهنده شهر را «تسلط بر طبیعت» و «تراکم و پیچیدگی» دانست. در واقع روستا را نیز می‌توان نوعی شهر حساب کرد اما ساده و بدون تراکم انسان و سرمایه. در روستا ما در پی تسلط بر طبیعت نیستیم و طبیعت همچون اندام‌واره برای ما ظهور ندارد و همچنین در روستا تراکم شدید انسانی و ابزاری وجود ندارد.
undefined یکجانشینی امکان ارضا، انضباط و رشد غرایز و نیازهای متعالی انسان را فراهم می‌کند، چیزی که در سبک زندگی بادیه‌نشینی قابل دستیابی نیست. یکجانشینی، امکان ارضای سامان‌مندِ نیازهای انسانی را فراهم می‌کند؛ زیرا زندگی در مکان ثابت، شرایط انضباط، پیش‌بینی و تربیت تدریجی غرایز و نیازهای متعالی انسان را می‌سازد. در این وضعیت، انسان نه صرفاً در پی پاسخ فوری به خواسته‌های خود است، بلکه آن‌ها را در چارچوب نظم، قانون و آینده‌نگری سامان می‌دهد.
undefined در مقابل، در سبک زندگی بادیه‌نشینی، به سبب تحرک دائم، وابستگی به طبیعت و ناپایداری محیط، انگیزه‌ها و نیازهای انسانی بیشتر در سطح ابتدایی باقی می‌مانند. آنجا مجال چندانی برای نهادینه‌سازی عاطفه، علم، هنر یا اخلاق وجود ندارد، زیرا زندگی باید پیوسته با بقا و کوچ تنظیم شود نه با پرورش و استمرار.
undefined یکجانشینی شهری زمانی ممکن می‌شود که انسان بتواند نیازهای خود را از راه کار برآورده کند؛ و این کار، در چارچوب تقسیم وظایف میان افراد و گروه‌ها معنا می‌یابد. تمدن نیز در اصل بر پایه همین تقسیم کار شکل می‌گیرد. اما تقسیم کار بدون نوعی نظام مالکیت پایدار نمی‌ماند. به‌ویژه مالکیت زمین نقشی تعیین‌کننده در الگوی شکل‌گیری و گسترش شهرها دارد.
undefined در جوامعی مانند شوروی، مالکیت زمین دولتی بود؛ از این‌رو شهرها می‌توانستند مطابق طرح و اراده حاکمان مرکزی ساخته شوند و تا حد زیادی به اهداف برنامه‌ریزی رسمی نزدیک باشند. در مقابل، در کشورهایی که زمین قابل خرید و فروش بود، اصلاحات شهری بسیار دشوارتر انجام می‌شد، زیرا منافع فردی و ارزش بازار زمین در برابر طرح‌های کلان مقاومت می‌کرد. حال برای حرکت به سمت شهر، نخست باید نظام مالکیت و تقسیم کار برای ارضای نیازهای انسان بازتعریف شود؛ زیرا تمایز هر شهر از دیگری در همین دو بنیان شکل می‌گیرد.
undefined تمدن، همواره در پیوند با اندیشه‌ای دینی قابل تحقق است؛ چون دین، نیرویی قدسی و انسجام‌بخش است و بدین واسطه امکان تمرکز و هم‌زیستی شهری را فراهم می‌کند. چنان‌که ماکس وبر، اخلاق دینی پروتستانی را عامل پدیدآمدن روح سرمایه‌داری دانست؛ روحی که مدینه‌ای جدید و سرمایه‌محور را ساخت.
undefined در برابر آن، شهرِ مسجد‌محور می‌تواند الگویی تازه در ایران آینده باشد: شهری که با تکیه بر قاعده‌ی «الأرضُ لِمَن أَحیاها»، نظام مالکیتی ارزش‌محور ایجاد می‌کند، تقسیم کار را بر پایه‌ی همکاری و معنا سامان می‌دهد و با منع انباشت سرمایه و تمرکز ثروت، در نهایت مسجد را به قلب زنده اجتماع بدل می‌کند.
@iranfuture

۱۷:۳۵

thumbnail
🟠 دفتر حکمرانی مرکز پژوهش‌های مجلس با همکاری اندیشکده پیوستار و خانه اندیشه‌ورزان برگزار می‌کند:
undefined گفتگویی پیرامونundefined رسانه و تصویر ایران آینده
undefined رسانه‌ها چگونه می‌توانند در طراحی و اجتماعی‌سازی تصویر آینده‌ی ایران نقشی موثر ایفا کنند؟
undefinedدکتر محمدمهدی ایزخواه (مدرس و استاد دانشگاه)
undefinedدکتر سیدحسین شهرستانی (مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی)
undefinedدکتر محسن دنیوی (مدیر گروه سیاست‌گذاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی)
undefined دوشنبه ۲۴ آذرماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۷:۳۰
undefined چهارراه ولیعصر، خانه اندیشه‌ورزان
@iranfuture @peivastar_ir

۹:۳۰