بسم الله الرحمن الرحیم
مسیحیت صهیونیسم – قسمت پنجم: الگوی اشغالگری مقدس!
چگونه «پادشاهی لاتین اورشلیم» برای رژیم صهیونی به الگوی تاریخی اشغالگری مقدس بدل شد؟
سکانس ۱: تولد استعمارگرِ شهرکنشین مقدس!
️در ژوئیه ۱۰۹۹، پس از سه سال جنگ و قتلعام، صلیبیون با فتح شهر قدس و بر اساس «حق الهی فاتحان» دولتی اشغالگر را بنا نهادند: پادشاهی لاتین اورشلیم!
دولتی ماهیتاً شهرکنشین که حاکمانش از اروپا آمده و زبان، فرهنگ و شریعتشان با جامعه محلی بیگانه بود و مشروعیت خود را نه از مردم، که از پاپ و الهیات جنگ مقدس میگرفت.
تاجگذاری «بالدوین اول» در ۱۱۰۰، نشانهی گذار از اردوی جنگی به یک پادشاهی مهاجرنشین با ادعای حاکمیت دائمی بود. اورشلیم بهعنوان «سرزمین مقدس»، نه زیستگاه مردمانش، بلکه مُلک وعدهدادهشده به جنگجویان صلیبی تلقی میشد.
سکانس ۲: دولت بدون ملت!
️برای تثبیت اشغال، تبعیض باید به قانون بدل میشدکه «قوانین اورشلیم» و تصمیمات شورای نابلس در ۱۱۲۰ را میتوان اوج آن دانست.
در این ساختار:
فرانکها (صلیبیون ژرمن) شهروندان کامل بودند؛
مسیحیان بومی در مرتبهای فروتر قرار داشتند؛
و مسلمانان و یهودیان به جمعیتی فاقد حقوق انسانی تقلیل یافتند.
حدود ۲۰۰ خانواده فرانک، بر جمعیتی حدود ۵۰۰ هزار نفر از بومیان حکومت میکردند و همه چیز از ازدواج تا مالکیت و حتی شهادت در دادگاه، بر اساس مذهب و تبار تعریف میشد.
سکانس ۳: اقتصاد اشغال!
️اقتصاد پادشاهی لاتین، نه بر تولید بومی، بلکه بر مصادره، تبعیض و وابستگی خارجی استوار بود.
بخش عمده زمینهای حاصلخیز، بهعنوان غنیمت جنگی مصادره و میان اشراف فرانک و فرقههای نظامی توزیع شد. کشاورزان بومی به رعیت بدل گشتند و بخش بزرگی از محصول خود را به اربابان جدید میپرداختند. نظام مالیاتی دوگانه، شکاف را عمیقتر میکرد: مهاجران فرانک از معافیت برخوردار بودند و بومیان بار اصلی مالیات را به دوش میکشیدند.
در کنار این، حیات اقتصادی پادشاهی بدون کمکهای مستمر اروپا، نیروهای تازهنفس و کنترل بنادر توسط قدرتهای دریایی ایتالیا ممکن نبود.
سکانس ۴: بازنویسی جغرافیا!
️اشغال، بدون تصرفِ روایت پایدار نمیماند؛ از اینرو، بازنویسی جغرافیا آغاز شد!
مساجد به کلیسا بدل شدند؛ نامها تغییر کرد و اماکن مقدس، با روایت صلیبی بازتعریف شدند. مسجدالاقصی به مقر شوالیهها تبدیل شد؛ نهث صرفاً بهعنوان یک اقدام نمادین، بلکه برای پاکسازی حافظه تاریخی بومی.
سکانس ۵: ایمانِ مسلح!
️برای بقای این دولت، نهادهایی پدید آمدند که دین و خشونت را در هم آمیختند.
تمپلارها و هوسپیتالرها، راهبانِ مسلحی بودند که هم عبادت میکردند و هم میجنگیدند. این فرقهها به «دولتی در دل دولت» بدل شدند: شبکهای فراملی از قلعهها، زمینها و منابع مالی، با وفاداری مستقیم به پاپ.
در این الگو، خشونت نه یک اضطرار موقت، بلکه وظیفهای مقدس تلقی میشد.
سکانس ۶: حکومت اقلیت!
️پادشاهی لاتین هرگز به یک «دولت - ملت» تبدیل نشد و میان حاکمان مهاجر و جامعه بومی، پیوندی ارگانیک شکل نگرفت.
نتیجه، حکومتی دائماً مضطرب بود: ترس از شورش، محاصره و نیاز همیشگی به زور. در چنین ساختاری، سیاست جای خود را به امنیت میدهد و دولت، بهجای رضایت، بر سرکوب تکیه میکند. قدس صلیبی، شهری دائماً در وضعیت فوقالعاده بود.
اما این بیثباتی نه فقط نتیجه مقاومت بلکه محصول منطقی یک معادله فسادبار بود: حکومتی که بر فرمانبرداری اکثریت از اقلیت استوار است، و ناگزیر بخش عمده منابعش را صرف دو امر پرهزینه میکند:
امنیتیسازی داخل برای سرکوب مقاومت ناشی از تبعیض؛
دیپلماسی وابستگی برای خرید حمایت خارجی به جای مشروعیت داخلی.
این چرخه، در بلندمدت غیرقابل تحمل است؛ نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر معنوی: دولتی که به جای استقلال و آبادانی، دارایی خود را صرف سرکوب میکند، خود را به سقوط دعوت کرده است.
سکانس ۷: الگوی فروپاشی الگو!
️در ۱۱۸۷، بازپسگیری اورشلیم به دست صلاحالدین ایوبی، پادشاهی لاتین را دچار اضمحلال کرد؛ اما علت سقوط، نه باختن یک نبرد بلکه ناتوانی در تبدیل اشغال به زیست پایدار بود.
دولتی که بر حذف بومیان، تبعیض حقوقی، خشونت مقدس و وابستگی خارجی بنا شود، دیر یا زود فرومیریزد. اینچنین شد که نه به خاطر ضعف نظامی، بلکه به خاطر فساد در بنیان ساختاری، عمر این پروژه استعماری به سرعت پایان یافت.
اگرچه الگوی اشغالگر شهرکنشین مقدسنما در این عصر فرو ریخت اما قرنها بعد و با حمایت بینالمللی در قالب رژیم جعلی اسرائیل بازتولید شد.
در قسمت بعد، به بازتفسیر ایدههای صهیونی در الهیات پروتستان میپردازیم.
نسخه صوتی
قسمت قبل
قسمت بعد
همه قسمتها








پیوستن به کانال اندیشکده علوم و فناوریهای نرم انقلاب اسلامی
۱۹:۱۴