۸:۵۶
۸:۵۶
#قصه_گویی
قصه گویی از کتاب بادکنک موشی با حضور اعضا در محل کتابخانه امام جعفر صادق،
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
قصه گویی از کتاب بادکنک موشی با حضور اعضا در محل کتابخانه امام جعفر صادق،
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
۵:۲۳
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان بوشهر
۱۱:۳۸
#اطلاع_رسانی
به اطلاع اعضای کتابخانه میرساند فردا يک شنبه ۴ آبان کتابخانه تعطیل می باشد
به اطلاع اعضای کتابخانه میرساند فردا يک شنبه ۴ آبان کتابخانه تعطیل می باشد
۱۵:۱۳
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان بوشهر
۸:۴۳
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان بوشهر
۸:۴۳
بازارسال شده از کتابخانههای عمومی استان بوشهر
۸:۴۳
#یک_تکه_کتاب
سنگفرش هر خیابان از طلاست
کیم وو چونگ
هیچ وقت هیچ چیز غیر ممکن نیست، تنها عدم سر سختی شما باعث غیر ممکن شدن آن میشودهیچ چیز ننگین تر از این نیست که خود را دست کم بگیرید.اگر شما حداکثر تلاش خود را به عمل آورید اگر چه احتمال دارد همیشه جزو بهترین ها نباشید ، ولی به یقین در یک قدمی بهترین ها قرار خواهید گرفت.
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
هیچ وقت هیچ چیز غیر ممکن نیست، تنها عدم سر سختی شما باعث غیر ممکن شدن آن میشودهیچ چیز ننگین تر از این نیست که خود را دست کم بگیرید.اگر شما حداکثر تلاش خود را به عمل آورید اگر چه احتمال دارد همیشه جزو بهترین ها نباشید ، ولی به یقین در یک قدمی بهترین ها قرار خواهید گرفت.
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
۵:۴۸
#حکایتبزرگمهر و انوشیروان


بزرگمهر وزیر دانای انوشیروان هرروز صبح زود خدمت انوشیروان میرفت و پس از ادای احترام رو در روی انوشیروان میگفت: سحر خیز باش تا کامروا گردی.شبی انوشیروان به سرداران نظامیاش دستور داد تا نیمه شب بیدار شوند و سر راه بزرگمهر منتظر بمانند. چون پیش از صبح خواست به درگاه پادشاه بیاید لباسهایش از تنش در بیاورند و از هر طرف به او حمله کنند تا راه فراری برای او باقی نماند.صبح روز فردا وقایع طبق خواسته انوشیروان اتفاق افتاد. بزرگمهر راه فراری پیدا نکرد. چون صلاح ندید برهنه به درگاه انوشیروان برود، به خانه بازگشت و دوباره لباس پوشید. آن روز دیرتر به خدمت پادشاه رسید.پادشاه خندید و گفت: مگر هر روز نمیگفتی سحر خیز باش تا کامروا باشی؟بزرگمهر گفت: دزدان امروز کامروا شدند، زیرا آنها زودتر از من بیدار شده بودند. اگر من زودتر از آنها بیدار میشدم و به درگاه پادشاه میآمدم، من کامرواتر بودم.
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
۱۳:۵۰
#حکایتافلاطون و ستایش جاهل


روزی مردی به خدمت فیلسوف بزرگ، افلاطون آمد و نشست و از هر نوع سخن میگفت. در میان سخن گفت: امروز فلان مرد از تو بسیار خوب میگفت که افلاطون عجب بزرگوار مردی است و هرگز کسی چون او نبوده است.افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرود برد و سخت دلتنگ شد.آن مرد گفت: ای حکیم! از من تو را چه رنج آمد که چنین دلتنگ شدی؟افلاطون پاسخ داد: ای خواجه! مرا از تو رنجی نرسید. ولی مصیبت بالاتر از این چه باشد که جاهلی مرا ستایش کند و کار من او را پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کردهام که او خوشش آمده و مرا به خاطر آن ستوده است.#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
۸:۲۲
#مناسبتی
برپایی غرفه فرهنگی به مناسبت ۱۳ آبان
برگزاری غرفه فرهنگی و مسابقه نقاشی و رنگ آمیزی به مناسبت ۱۳ آبان روز دانش آموز در مصلا توسط کتابخانه های عمومی شهرستان دیلم
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
برپایی غرفه فرهنگی به مناسبت ۱۳ آبان
#استان_بوشهر_کتابخانه_امام_جعفر_صادق_دیلم
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۹:۳۶
۱۰:۲۶