بازارسال شده از ادبیات
برخی از انواع علاقه های مجاز.pdf
۱۴۳.۴۳ کیلوبایت
بررسی برخی از انواع علاقه های مجاز
۱۶:۵۲
بازارسال شده از ادبیات
توضیح ساده ی آرایه های ایهام و کنایه و مجاز
(ایهام) یک واژه که دارای دو معنی است و هر دو هم، در عبارت، میتواند باشد و معنی بدهد؛ من، داستان شیرین را خواندم. شیرین ۱ = جالب و جذابشیرین ۲ = معشوقۀ خسرو پرویز
امید هست که روی ملال در نکشداز این سخن، که گلستان، نه جای دلتنگی استگلستان ۱ = کتاب سعدیگلستان ۲ = باغ و گلستان و بوستان
نکته: برای همین است که واژه «ایهام»، یعنیبه وهم افکندن. (از ریشه «وهم» است)به شک و گمان افتادن.
(مجاز) به نوعی، مانند استعاره است و هر دو واژه در این دو آرایه، واقعیت ندارد.
مجاز در برابر حقیقت، قرار دارد.بشقابی در برابر ماست؛این بشقاب غذاست.
حقیقتهمه بشقاب رو خوردی؟
مجاز از غذای درون بشقاب
پرنده، از ابر به خاک افتاد.ابر
مجاز از آسمانخاک
مجاز از زمین
نکته: «حقیقت» ، آرایه نیست، فقط برای توضیح آرایه «مجاز» ، به آن اشاره میشود.
(کنایه) دارای دو معنی دور و نزدیک است. اما معنی دور، مورد نظر است.
فلانی، دست از پا درازتر برگشت.معنی نزدیک، مورد نظر نیست، معنی دور؛ موفق نشد.
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پایفرشتهات به دو دسته دعا نگه دارد
بلغزد پای= کنایه از به خطا افتادنبه دو دست نگه دارد= کنایه از حفظ کردن
(ایهام) یک واژه که دارای دو معنی است و هر دو هم، در عبارت، میتواند باشد و معنی بدهد؛ من، داستان شیرین را خواندم. شیرین ۱ = جالب و جذابشیرین ۲ = معشوقۀ خسرو پرویز
امید هست که روی ملال در نکشداز این سخن، که گلستان، نه جای دلتنگی استگلستان ۱ = کتاب سعدیگلستان ۲ = باغ و گلستان و بوستان
نکته: برای همین است که واژه «ایهام»، یعنیبه وهم افکندن. (از ریشه «وهم» است)به شک و گمان افتادن.
(مجاز) به نوعی، مانند استعاره است و هر دو واژه در این دو آرایه، واقعیت ندارد.
مجاز در برابر حقیقت، قرار دارد.بشقابی در برابر ماست؛این بشقاب غذاست.
پرنده، از ابر به خاک افتاد.ابر
نکته: «حقیقت» ، آرایه نیست، فقط برای توضیح آرایه «مجاز» ، به آن اشاره میشود.
(کنایه) دارای دو معنی دور و نزدیک است. اما معنی دور، مورد نظر است.
فلانی، دست از پا درازتر برگشت.معنی نزدیک، مورد نظر نیست، معنی دور؛ موفق نشد.
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پایفرشتهات به دو دسته دعا نگه دارد
بلغزد پای= کنایه از به خطا افتادنبه دو دست نگه دارد= کنایه از حفظ کردن
۱۶:۵۲
بازارسال شده از ادبیات
تفاوت استعاره ، کنایه و مجاز: *این سه آرایه در ادبیات فارسی معنی واقعی ندارند.
مجاز:


چنان چه واژه ای در معنی واقعی اش به کار نرود "مجاز" است.به عبارتی ساده چنان چه به جای چیزی "محل یا جز و کل" چیزی را به کار ببریم:
بر آشفت ایران و برخاست گرد.
به کشتن دهی سر به یک بارگی
دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد.
مر زبان را مشتری جز گوش نیست.
در مثال های بالا:ایران مجاز از "مردم" به علاقه ی محل /سر مجاز از "کل وجود "به علاقه ی جز/دست مجاز از "انگشت " به علاقه ی کل/زبان مجاز از "سخن" به علاقه ی ابزار استعاره : 


استعاره نیز نوعی مجاز به علاقه تشبیه است ، چرا که "مشبه به " را به جای مشبه به کار می بریم .
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی .
ای دیو سپید پای دربنددر مثال های بالا چه واژه هایی غیر واقعی یعنی در اصل "مشبه به "اند؟زندان: استعاره از "دنیا"دیو سپید: استعاره از "دماوند" کنایه: 


هرگاه "افعال مرکبی " را در غیر معنی ظاهری به کار ببریم ، از کنایه بهره برده ایم.
سر سرکشان زیر سنگ آورد
هنوز از دهن بوی شیر آیدش
عنان را گران کرد او را بخواندسر زیر سنگ آوردن: کنایه از کشتن کسیاز دهن بوی شیر آیدش: بی تجربه بودن و خردسالیعنان گران کردن : کنایه از متوقف کردن اسب.
چه تشابهی بین مجاز ، استعاره و کنایه هست؟
هر سه معنی مجازی (غیر واقعی ) دارند .
تفاوت این سه در چیست؟
اگر تشبیه در کار بود = استعاره
اگر علاقه یا پیوند (بجز تشبیه)در کار بود = مجاز
اگر فعل مرکب = کنایه
مجاز:
۱۶:۵۲
((کلمات هم آوا و هم نویسه و دو تلفظی))
کلمات هم آوا:
چنان که از اسمش پیداست ، واژه هایی هستند که تلفظ ( آوا )ی یکسانی دارند . اما از نظر نوشتن و معنی متفاوتند. کلماتی مانند :خویش : خود - فامیل / خیش : وسیله شخم زدنحیات : زندگی / حیاط : فضای باز خانهارز : پول خارجی / ارض: زمین
کلمات هم نویسه :
چنان که از اسمش پیداست . واژه هایی که نوشتن یکسان دارند اما از نظر معنی و تلفظ متفاوتند.کلماتی مانند : مِهر / مُهر گِل / گُل کُشتی / کِشتی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
واژه های دو تلفظی:
به واژه هایی مانند: آسمان، یادگار، استوار، کردگار و ... که در گذشته دو هجایی و امروزه در زبان معیار سه هجایی تلفّظ می شوند، واژه های دو تلفظی می گویند. به عنوان مثال: واژه ی آسمان به صورت دو هجایی و به شکل//آس// //مان// بوده است اما امروزه سه هجایی و به شکل /آ/ /س ِ/ /مان/ تلفّظ می شود.
کلمات هم آوا:
چنان که از اسمش پیداست ، واژه هایی هستند که تلفظ ( آوا )ی یکسانی دارند . اما از نظر نوشتن و معنی متفاوتند. کلماتی مانند :خویش : خود - فامیل / خیش : وسیله شخم زدنحیات : زندگی / حیاط : فضای باز خانهارز : پول خارجی / ارض: زمین
کلمات هم نویسه :
چنان که از اسمش پیداست . واژه هایی که نوشتن یکسان دارند اما از نظر معنی و تلفظ متفاوتند.کلماتی مانند : مِهر / مُهر گِل / گُل کُشتی / کِشتی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
واژه های دو تلفظی:
به واژه هایی مانند: آسمان، یادگار، استوار، کردگار و ... که در گذشته دو هجایی و امروزه در زبان معیار سه هجایی تلفّظ می شوند، واژه های دو تلفظی می گویند. به عنوان مثال: واژه ی آسمان به صورت دو هجایی و به شکل//آس// //مان// بوده است اما امروزه سه هجایی و به شکل /آ/ /س ِ/ /مان/ تلفّظ می شود.
۷:۵۰
فعل هایی که علاوه بر (بودن، شدن، گشتن و...) ممکن است در جمله اسنادی باشند.
۱۸:۳۵
آرایه اسلوب معادله
یکی از راه های شناخت اسلوب معادله آوردن (همچنان که) در میان دو مصراع هست اگر معنی دهد آن بیت اسلوب معادله دارد.مانند:فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را (همچنان که) عشرت امروز بی اندیشه فردا خوش است
یکی از راه های شناخت اسلوب معادله آوردن (همچنان که) در میان دو مصراع هست اگر معنی دهد آن بیت اسلوب معادله دارد.مانند:فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را (همچنان که) عشرت امروز بی اندیشه فردا خوش است
۱۷:۴۱
تفاوت قافیه و ردیف
۱۰:۲۵
نکته ای در مورد ردیف
۱۰:۲۶
گاهی در یک جمله اسنادی ، مسند به حرف اضافه نیاز پیدا می کند که در این حالت به آن متمم ، متمم اسنادی می گویند.
مثال۱: جنس این مجسمه از شیشه است.مثال۲: چهره معشوق مانند ماه است.مثال۳: دوست شما از اهالی شیراز است.
۱۰:۳۳
گروه اسمی اخیر از نظر نقش، تابع نقش گروه اسمی قبل هستند:
بدل، اسم یا گروه اسمی است که با مکث، بعد از هسته گروه اسمی می آیدتا توضیحی بدان بیفزاید و یا آن را بیشتر معرفی کند.
بدل معمولا اسم، عنوان، شهرت، شغل و موقعیت اجتماعی یا نام دیگر یا توضیحی برای اسم(هسته) پیش از خود است.
(علی) ، (برادر بزرگم)، همین امروز از مسافر آمد.اصل(نهاد) بدل(نهاد)
(سیاوش و فرود)، (پدر و فرزند عزیز شاهنامه)،اصل(نهاد) بدل(نهاد)
سرنوشت مشترکی دارند.
ضمیر مشترک «خود، خویش، خویشتن» بعد از ضمیر اصلی یا اسم «بدل» محسوب می شوند.
(ما) ،(خود) ، این کار را انجام دادیم.اصل بدل
- (من) (خویشتن) اسیر کمند نظر شدماصل بدل
- (او) را (خود) التفات نبودی به صید مناصل بدل
روا داری که (من) (بلبل) چو بوتیمار بنشینم. اصل بدل
بدل در جمله قابل حذف است.همانند قید+دقیقا مصداق واژه ی قبل است.تفاوت با قید
آوردن مجدد بخشی از سخن است به منظور تاکید.
آنچه در جمله تکرار می شود بخشی از همان جمله یعنی نهاد، مفعول و... است
و نقش نحوی کلمه تکراری، دقیقا تابع نقش کلمه اول است
هر یک از اجزای جمله می تواند یک بار یا بیشتر تکرار شود. مثال
تکرار نهاد: دوستم آمد دوستم نهاد تکرار نهاد
تکرار مفعول: خانه اش را بر سرش خراب کردند مفعولخانه اش را تکرار مفعول
تکرار متمم: از او بپرسید از او متمم تکرار متمم
🟣۳_ معطوف:
معطوف، اسم یا گروه اسمی است که با حرف«و» «یا» پس از هسته گروه اسمی می آیدو از نظر نقش نیز تابع گروه اسمی پیش از خود استهر یک از اجزای جمله می تواند «معطوف» همراه داشته باشد. مثال
عطف نهاد:
رستم و اسفندیار در پافشاری بر سر ایمانِ نهاد معطوف به نهاد
خویش مشترکند
عطف مفعول:
کدام را می توان باطل شمرد؟اسفندیار را یا رستم را؟ مفعول عطف به مفعول
۱۱:۰۵
تشخیص و استعاره مکنیه
۲۰:۰۹
علوم و فنون_۱
۱۸:۳۳
علوم و فنون_۲
۱۸:۳۳
علوم و فنون_۳
۱۸:۳۴
ارکان عروضی مشهور
۱۸:۳۴
نکته دستوری:
اگر فعل ((کرد)) به معنی (گرداند=ساخت =نمود)بیایدیک فعل ساده اسنادی و جمله آن نهاد+مفعول+مسند+فعل است .فرهاد وسایلش را آماده کرد.باران هوا را پاکیزه کرد.
اگر فعل ((کرد)) به معنی “ساختن=درست کردن ”و”انجام دادن” بیاید “ساده “و گذرا به مفعول است.عبد آن کند که رای خداوندگار اوست.عبد (:بنده) آن را انجام می دهد….
اگر فعل ((کرد)) به معنی (گرداندن /انجام دادن /درست کردن )نیاید پس فعلی مرکب است .دعوا کرد/جارو کرد/دنبال کرد /گریه کرد /خنده کرد و…..
اگر فعل ((کرد)) به معنی (گرداند=ساخت =نمود)بیایدیک فعل ساده اسنادی و جمله آن نهاد+مفعول+مسند+فعل است .فرهاد وسایلش را آماده کرد.باران هوا را پاکیزه کرد.
اگر فعل ((کرد)) به معنی “ساختن=درست کردن ”و”انجام دادن” بیاید “ساده “و گذرا به مفعول است.عبد آن کند که رای خداوندگار اوست.عبد (:بنده) آن را انجام می دهد….
اگر فعل ((کرد)) به معنی (گرداندن /انجام دادن /درست کردن )نیاید پس فعلی مرکب است .دعوا کرد/جارو کرد/دنبال کرد /گریه کرد /خنده کرد و…..
۵:۵۲
آرایه های ادبی در یک نگاه
۱۷:۴۰
نگاهی به «ممیز»
تنها وابسته ی وابسته در میانوابسته های پیشین.










ممیز ، واحد شمارشی است که معمولا با صفت شمارشی ( عددها )همراه می شود:یک شاخه گل، پنج عراده توپ جنگی،ده قبضه تفنگ، سه فروند هواپیما ،دو توپ پارچه، یک قواره پارچه...[ ممیز ها به ترتیب: شاخه، عراده، قبضه،فروند، توپ، قواره ]
«تا» و «عدد» ، ممیزهای همگانی هستند اما بسیاری از اسم ها ، واحد شمارش ویژه خود را دارند. یک «باب» مغازه ، یک «تخته» قالی، یک «دوجین» لباس، ...
صفت های مبهم ؛ «هر» ، «چند» و صفت های «اشاره» نیز گاهی ممیزمی گیرند :چند تا جوان، هر عدد آجر، چند اصله نهال ، هر ورق کاغذ، این دستگاه آپارتمان ، آن رشته نخ....(۱)««««««««««««««««««««««««««اگر پس از ممیز، «ی» نکره بیاید ،عدد حقیقی نخواهد بود بلکه بر تقریب، دلالت می کند :صد «نفر»ی دانشجو در سالن اجتماعات ،جمع شده بودند.( یعنی حدود صد نفر )(۲)«««««««««««««««««««««««««««ممیز، واحد شمارشی است وابسته به عدد ( یا برخی صفات مبهم و یا پرسشی) قبل است و مجموعا با هم وابسته به هسته اصلی هستند. دو «کیلو» موز، سه «فروند» هواپیما
تکه نانی : در این ترکیب، «تکه» ، ممیزاست ، چرا که در حقیقت این ترکیب،« یک تکه نان» است. ( «ی» در حکم «یک» است. ) (۳)««««««««««««««««««««««««««عدد، تن، نفر، تا، رأس، فروند، فنجان، ظرف، سیخ، نوع، گونه ، جور [ و : جلد، استکان ...] می توانند ممیز باشند. نمونه : چهار «جلد» کتاب، سه «تن» کارگر، دو «استکان» چای، سه «جور» غذا (۴)««««««««««««««««««««««««««««
«تا» و «عدد» ، ممیزهای همگانی هستند اما بسیاری از اسم ها ، واحد شمارش ویژه خود را دارند. یک «باب» مغازه ، یک «تخته» قالی، یک «دوجین» لباس، ...
صفت های مبهم ؛ «هر» ، «چند» و صفت های «اشاره» نیز گاهی ممیزمی گیرند :چند تا جوان، هر عدد آجر، چند اصله نهال ، هر ورق کاغذ، این دستگاه آپارتمان ، آن رشته نخ....(۱)««««««««««««««««««««««««««اگر پس از ممیز، «ی» نکره بیاید ،عدد حقیقی نخواهد بود بلکه بر تقریب، دلالت می کند :صد «نفر»ی دانشجو در سالن اجتماعات ،جمع شده بودند.( یعنی حدود صد نفر )(۲)«««««««««««««««««««««««««««ممیز، واحد شمارشی است وابسته به عدد ( یا برخی صفات مبهم و یا پرسشی) قبل است و مجموعا با هم وابسته به هسته اصلی هستند. دو «کیلو» موز، سه «فروند» هواپیما
تکه نانی : در این ترکیب، «تکه» ، ممیزاست ، چرا که در حقیقت این ترکیب،« یک تکه نان» است. ( «ی» در حکم «یک» است. ) (۳)««««««««««««««««««««««««««عدد، تن، نفر، تا، رأس، فروند، فنجان، ظرف، سیخ، نوع، گونه ، جور [ و : جلد، استکان ...] می توانند ممیز باشند. نمونه : چهار «جلد» کتاب، سه «تن» کارگر، دو «استکان» چای، سه «جور» غذا (۴)««««««««««««««««««««««««««««
۱۷:۱۱
آن است که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت باشد . برعکس اضافه ی استعاری که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست .دست محبت-چشم احترام-گوش توجه
راه تشخیص اضافه استعاری از اضافه اقترانی:بین مضاف و مضاف الیه یکی از این عبارت ها را قرار می دهیم ( به قصد ، به نشانه ، به جهت ) چنانچه ترکیب به جا مانده معنی دار بود اضافه اقترانی و در غیر اینصورت اضافه استعاری است.
دست دوستی: دست به قصد دوستی
۱۷:۳۷