۱۶ آبان
371662594_1974766370.m4a
۵۸:۵۸-۳۲.۶۳ مگابایت
۱۶:۵۲
۱۷ آبان
-1989009662_-975897012.m4a
۱۱:۳۲-۴.۲۱ مگابایت
۱۱:۱۵
۱۹ آبان
۱۰:۴۳
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
«نیتت رو دوست دارم» قلک به دست از اتاقش بیرون آمد، هنوز چشمهایش خوابآلود بود و موهایش نامنظم. قلک را سمتم گرفت و گفت: «مامان! میخوام اینو هدیه بدم برا کمک به بچههای غزه.» قوری چای را روی کتری گذاشتم و دو کنده نشستم روبرویش و همینطور که بلوز سبز یشمیاش را مرتب میکردم گفتم: «اینو که تازه از برنامهی همدلی گرفتی. فوقش صدتومن پول توش جمع شده.» موهایش را با دست مرتب کرد و گفت: «نه مامان، همهی پولهای عیدی و توجیبی که جمع کرده بودم رو ریختم توش، دوس دارم بدم برا بچههای غزه.» بغضم را جمع و جور کردم و بغلش کردم. روی موهایش دست کشیدم و پیشانیاش را بوسیدم. گفتم: «آفرین پسرم چه کار خوبی کردی.» قلک را توی دستم گذاشت و گفت: «آخه شما هم برای بازارچه همدلی الویه درست کردی، منم دوست داشتم برا بچههای غزه کاری بکنم.» دیروز که برای خرید لوازم سالاد الویه به همراه آقا رسول رفتهبودیم بازار، بچهها هم همراهم بودند. با قدمهای دو ساله و شش سالهی رضا و حسین، پابه پای هم در بازار چرخیدیم و یکییکی لوازم سالاد الویه را خریدیم. رضا که کیسهی بزرگ نان باگت را در دستم دید پرسید: «مامان این همه نون باگت برا چی خریدی؟» کیسه را دست به دست کردم و گفتم: «میخوام الویه درست کنم و مثل هفته پیش ببرم بازارچه مقاومت تا بفروشیم برای کمک به بچههای لبنان و غزه.» حسین گفت: «الویه به چه دردشون میخوره؟» چادرم را کمی جلوتر کشیدم و گفتم: «خب سودش میره برا کمک به اونها.» دستهایشان را توی جیب کاپشن آبی و سبزشان فرو کرده بودند و در فکر بودند. گفتم: «یک کم تند راه بیاین، بابا خیلی وقته رفته توی ماشین، منتظره.» وقتی نشستیم توی ماشین منتظر بودم تا آقا رسول خدا قوت جانانهای بگوید و خستگی را از تنم بیرون کند اما کاسهی آب سرد را روی سرم ول کرد و گفت: «خانوم! آخه این چه کاریه؟ بهتر نبود هزینهی خریدها رو مستقیم واریز میکردی دفتر رهبری و این همه دردسر برا خودت درست نمیکردی؟» کیسههای باگت را جلوی پایم جا به جا کردم و سکوتم را با خشخش کیسهها پرکردم. ادامه در مطلب بعدی: #مدارمادرانانقلابی "مادرانه" وبگاه | بله | ایتا
شب وقتی مواد الویه آماده شد و بچهها خوابیدند، دست آقا رسول را گرفتم و تا وسط آشپزخانه کشیدمش. سفره را دستش دادم و گفتم: «بیا! بیا تو هم تو ثواب کمک به مقاومت شریک شو.»آقا رسول نان باگت را قاچ کرد و من داخلش را از الویه پر کردم. دوباره گفت: «آخه این چه کاریه که شماها انجام میدین؟»لبخند زدم و لقمه را محکم گرفتم و داخل نایلون گذاشتم. گفتم: «الان بحث پای کار بودن زنهاس، اونم با بچههای قد و نیمقد. اگه من بخوام مثل خیلی از خانوما توی خونهم بشینم و بگم حرف رهبرمو قبول دارم، اما براش هیچ تلاشی نکنم، مثل داستان اون کسی میشه که دید یه نفر نشسته کنار دیوار و داره گریه میکنه، ازش پرسید چرا گریه میکنی؟ گفت گشنمه، پولم ندارم، مریض هم هستم نمیتونم کار کنم. آقائه نشست کنارش و شروع کرد گریه کردن!»لبخند محوی روی صورت آقا رسول نشست. دست دراز کرد نان بعدی را بردارد. خوشحال بودم که فرصتی برای به زبان آوردن حرفهایم پیدا کردهام. - آخه میشه من صحنههای غزه رو ببینم و فقط گریه کنم؟ میشه رهبر امر جهاد بِدن من حرکتی نکنم؟ خوب اینجا اگه کاری ازم میاد باید خودی نشون بدم. مگه زمان جنگ همسرا و مادرا نبودن که پشت صحنه جنگ یاریگر و تاثیرگذار بودن؟ من که بساط الویه راه بندازم، دو نفر دیگه هم قوت قلب میگیرن، اونا هم کار دیگهای میکنن.»
آقا رسول سرش را تکان داد و حرفهایم را تایید کرد. اما باز هم گفت: «به نظرت این جمعیت چار پنج نفرهی شما خانوما توی یه شهرک کوچیک و گوشهی تهران چه قدر میتونه تاثیر گذار باشه؟ من که میگم هیچی، فقط دارید خودتون و بچههاتونو اذیت میکنید که تو سرما می برینشون این طرف اونطرف خرید و بعدشم بازارچه.»گفتم: «حتی اگه برای یه نفر هم تلنگر باشه تا یاد مظلومیت مردم و بچههای غزه بیفته و وجدانش بیدار بشه برای من یکی کافیه.»چند لحظه بینمان سکوت شد. فقط دستهایمان مشغول کار بود. قاشق را گذاشتم توی کاسه الویهها و دستم را توی دستهای مردانه آقا رسول جا دادم.- رسول جان! من خودمم قبول دارم که مقاومت به این صد تومن دویست تومن ما نیازی نداره، اما ما نیاز داریم به مقاومت کمک کنیم، به خاطر خودمون، به خاطر بچههامون.چند نان باگت بیشتر نمانده بود. آقا رسول سرش را بالا آورد و نگاهش را در نگاهم گره زد و گفت: «نیتت رو دوست دارم. ان شاءالله فردا موفق باشید.» دلم قرص شد. حال خوشی درونم موج زد، راضی از رضایت، همراهی و تاییدش بودم.امروز صبح که پسرم تمام پسانداز چند ماههاش را درون قلکش ریخت تا زودتر روانهی جبههها کند، انگار رسالتم به سرانجام رسید و من وسعت جغرافیایی دلها را دیدم.
به راویت محدثه عشوریمقدم به قلم صفورا ساسانینژاد
#مادرانه_شمالشرق
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
آقا رسول سرش را تکان داد و حرفهایم را تایید کرد. اما باز هم گفت: «به نظرت این جمعیت چار پنج نفرهی شما خانوما توی یه شهرک کوچیک و گوشهی تهران چه قدر میتونه تاثیر گذار باشه؟ من که میگم هیچی، فقط دارید خودتون و بچههاتونو اذیت میکنید که تو سرما می برینشون این طرف اونطرف خرید و بعدشم بازارچه.»گفتم: «حتی اگه برای یه نفر هم تلنگر باشه تا یاد مظلومیت مردم و بچههای غزه بیفته و وجدانش بیدار بشه برای من یکی کافیه.»چند لحظه بینمان سکوت شد. فقط دستهایمان مشغول کار بود. قاشق را گذاشتم توی کاسه الویهها و دستم را توی دستهای مردانه آقا رسول جا دادم.- رسول جان! من خودمم قبول دارم که مقاومت به این صد تومن دویست تومن ما نیازی نداره، اما ما نیاز داریم به مقاومت کمک کنیم، به خاطر خودمون، به خاطر بچههامون.چند نان باگت بیشتر نمانده بود. آقا رسول سرش را بالا آورد و نگاهش را در نگاهم گره زد و گفت: «نیتت رو دوست دارم. ان شاءالله فردا موفق باشید.» دلم قرص شد. حال خوشی درونم موج زد، راضی از رضایت، همراهی و تاییدش بودم.امروز صبح که پسرم تمام پسانداز چند ماههاش را درون قلکش ریخت تا زودتر روانهی جبههها کند، انگار رسالتم به سرانجام رسید و من وسعت جغرافیایی دلها را دیدم.
به راویت محدثه عشوریمقدم به قلم صفورا ساسانینژاد
#مادرانه_شمالشرق
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
۱۰:۴۴
۱۲:۱۷
۲۰ آبان
#بحث_گروهی#ما_و_نوجوانمان#چالش_با_خویشان
یکشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبحتا سهشنبه ۲۲ آبان ماه ساعت ۱۰ صبح
تعارض، تعاملی است ناراحتکننده بین دونفری که تمایل یا توانایی گوش کردن به ناراحتیهای یکدیگر را ندارند. حالتی از جدایی و تنش که فشار روانی زیادی را ایجاد میکند و احساسات و هیجانات منفی را در طرفین موجب میشود.
✓ چه کنیم که فرزند نوجوانمان در تعارض با اطرافیان مثل پدربزرگ، مادربزرگ، معلم، خاله، عمه و ... رفتار مناسبی داشته باشد و چارچوبهای اخلاقی را رعایت کند؟
✓ آیا تا به حال برایتان پیش آمده که نوجوانتان در تعامل با اطرافیان و حین بحث و گفتگو و اظهار نظر، عکس العملی نشان دهد که خلاف چارچوبهای اخلاقی باشد؟ (حاضر جوابی، یکه به دو کردن، به کار برد کلمات نامناسب، صدای بلند، پشت چشم نازک کردن، ترک صحنه و ...) عکس العمل شما به عنوان مادر چگونه بوده است؟ و بحران پیش آمده را چگونه مدیریت کردهاید؟
✓ اگر در تعارض پیش آمده، نوجوانتان از شما تقاضای داوری کند، چگونه ورود میکنید که نه سیخ بسوزد و نه کباب؟ اگر حق با فرزندتان باشد چگونه او را به خویشتن داری دعوت میکنید؟ و اگر حق با فرزندتان نباشد چگونه در مدیریت واکنش به او کمک میکنید؟
✓ «توجه توجه» لطفا حتما سن و جنسیت فرزندتان را ذکر کنید.
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه آرشیو میشوند.@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
یکشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبحتا سهشنبه ۲۲ آبان ماه ساعت ۱۰ صبح
تعارض، تعاملی است ناراحتکننده بین دونفری که تمایل یا توانایی گوش کردن به ناراحتیهای یکدیگر را ندارند. حالتی از جدایی و تنش که فشار روانی زیادی را ایجاد میکند و احساسات و هیجانات منفی را در طرفین موجب میشود.
✓ چه کنیم که فرزند نوجوانمان در تعارض با اطرافیان مثل پدربزرگ، مادربزرگ، معلم، خاله، عمه و ... رفتار مناسبی داشته باشد و چارچوبهای اخلاقی را رعایت کند؟
✓ آیا تا به حال برایتان پیش آمده که نوجوانتان در تعامل با اطرافیان و حین بحث و گفتگو و اظهار نظر، عکس العملی نشان دهد که خلاف چارچوبهای اخلاقی باشد؟ (حاضر جوابی، یکه به دو کردن، به کار برد کلمات نامناسب، صدای بلند، پشت چشم نازک کردن، ترک صحنه و ...) عکس العمل شما به عنوان مادر چگونه بوده است؟ و بحران پیش آمده را چگونه مدیریت کردهاید؟
✓ اگر در تعارض پیش آمده، نوجوانتان از شما تقاضای داوری کند، چگونه ورود میکنید که نه سیخ بسوزد و نه کباب؟ اگر حق با فرزندتان باشد چگونه او را به خویشتن داری دعوت میکنید؟ و اگر حق با فرزندتان نباشد چگونه در مدیریت واکنش به او کمک میکنید؟
✓ «توجه توجه» لطفا حتما سن و جنسیت فرزندتان را ذکر کنید.
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه آرشیو میشوند.@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
۷:۴۱
۲۲ آبان
۹:۵۴
۱۲:۱۰
۱۵:۰۶
۱۹:۲۵
۲۳ آبان
۸:۴۲
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
#سلسلهـنشستـمجازی #رو_به_قله_در_مسیر آن زنی که خود را در دامنهی آن قلّهای میداند که در اوج آن، فاطمهی زهرا (س) - بزرگترین زن تاریخ بشر - قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ایرانی است. امام خامنهای شما هم دعوت هستید به: همنشینی مجازی با خواهر بزرگوار، فتانه افشون همسر شهید حاج صادق امیدزاده چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ساعت ۱۰ صبح در نرمافزار قرار https://gharar.ir/r/2ebeab9f منتظر تک تک شما عزیزان هستیم. #مدارمادرانانقلابی "مادرانه" وبگاه | بله | ایتا
خانم افشون(همسر شهید امیدزاده) ۲۳ آبان.m4a
۰۱:۳۰:۵۸-۳۱.۶۸ مگابایت
۱۳:۴۸
۲۴ آبان
Audio_344605.mp3
۱۳:۴۷-۱۱.۰۵ مگابایت
۹:۰۱
۱۱:۱۵
۲۶ آبان
۷:۵۲
۱۱:۴۴
۱۳:۴۵
۲۷ آبان
#بحث_گروهی#ما_و_بی_حوصلگی#در_تکاپوی_پرواز#ما_و_کسالت
یکشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبحتا سهشنبه ۲۹ آبان ساعت ۱۰ صبح
برای شما هم اتفاق افتاده گاهی اوقات حوصله هیچ کاری را ندارید؟ فهرست کارهایتان را در ذهن مرور میکنید اما میبینید حوصله هیچ کدام را ندارید، نه کار منزل، نه مطالعه، نه عبادت.نه اینکه وقت نداشته باشید، دارید! اما حالش را ندارید.امان از وقتی که طولانی مدت شود...
✓ بنظر شما ریشه این کسالت چه چیزی هست؟
✓ آیا تجربهی ماندن و رکود در این وضعیت را داشتهاید؟ چه مشکلاتی برایتان ایجاد کرده است؟
✓ چگونه از این موقعیت عبور کردید؟ راهکارهای معنوی و مادی شما برای این برون رفت چه بوده است؟
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه آرشیو میشوند.@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
یکشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ١٠ صبحتا سهشنبه ۲۹ آبان ساعت ۱۰ صبح
برای شما هم اتفاق افتاده گاهی اوقات حوصله هیچ کاری را ندارید؟ فهرست کارهایتان را در ذهن مرور میکنید اما میبینید حوصله هیچ کدام را ندارید، نه کار منزل، نه مطالعه، نه عبادت.نه اینکه وقت نداشته باشید، دارید! اما حالش را ندارید.امان از وقتی که طولانی مدت شود...
✓ بنظر شما ریشه این کسالت چه چیزی هست؟
✓ آیا تجربهی ماندن و رکود در این وضعیت را داشتهاید؟ چه مشکلاتی برایتان ایجاد کرده است؟
✓ چگونه از این موقعیت عبور کردید؟ راهکارهای معنوی و مادی شما برای این برون رفت چه بوده است؟
بحثهای گروهی، در کانال گفتگوهای مادرانه آرشیو میشوند.@goftoguye_madarane
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به شناسهی @mkhandan پیام دهید.
#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
وبگاه | بله | ایتا
۷:۵۳
۱۰:۴۲
۱۹:۵۱