در 6 ماه گذشته که سخن گفتن از توسعهی مکران بیش از هر مقطع تاریخ پس از انقلاب در بیان مسئولین کشور نمود داشته است، تقریبا به صورت هفتگی یا دو هفته یکبار این پیام را دریافت میکردم که فلانی خوش به حالت! مکران سر زبان دولتیها افتاده و بالاخره بخت و اقبال توسعه بر شانههای مکران نیز نشسته است!این پیامها البته از جانب کسانی بود که در این 4 سال و اندی مکررا روایت مکران را از تیم ما در مَکُایران شنیده بودند و احتمالا خوشحال میشدند که بالاخره تلاشی در حال به ثمر نشستن است.اظهارات هفته گذشته معاون اول محترم و خانم سخنگوی دولت چهاردهم اما سنخ دیگری از پیامها را برای من و سایر اعضای مَکُایران در پی داشت: سلام حاجی! زمین کجا بخریم بهتره؟!!پیام ها که البته توامان به صورت شوخی و جدی میرسیدند، به ناگاه با (به اصطلاح) تحلیلهای فضای مجازی که در کمال جدیت، مطالب طنزی را ارائه مینمودند تلفیق شد و فضای سورئالی از توسعه را پیش چشمان ما و البته کشور گشود!!به واقع زبان از بیان آنچه که میگذشت قاصر بود! هم نمیدانستیم خوشحال باشیم از عمومی شدن حرف توسعه مکران که خواه ناخواه توجهات را جلب مکران می نمود و هم ناراحت باشیم از وعده هایی که تحقق ناپذیری آنها با سنجیدن اراده دولت قطعی مینمود..سعی میکنم اینجا در چند پرده نشان دهم که چرا این دلسوزیها که بیش از همه از جانب رییس جمهور محترم بیان می گردد و البته از سر دغدغه نیز هست ره به جایی نخواهد برد. برای درک بهتر صحنه سعی میکنم در هر پرده به صورت مجزا نشان دهم که مسعود پزشکیان در چه شرایطی مکران را تحویل گرفت و با چه تمهیدات و مدیریتی آن را به وضعیت فعلی رساند:
۵:۲۱