بله | کانال از زبان مشاور ۲ | علی‌اکبر مظاهری
عکس پروفایل از زبان مشاور ۲ | علی‌اکبر مظاهریا

از زبان مشاور ۲ | علی‌اکبر مظاهری

۱۶۴عضو
thumbnail

۱۹:۳۹

undefined«ضیاءْآبادی»، ضیاءِ آبادی
undefined زیبایی‌های اخلاق (۲۴)
undefinedنویسنده: علی‌اکبر مظاهری
undefinedاشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.
undefined مقتدای رفتاری، قبل از گفتاری
مردمان، برای هدایت به ایمان، نیاز به مشاهدهٔ رفتاریِ مقتدا دارند، سپس شنیدن گفتاری. امکان ندارد، آری ممکن نیست که مردم را تنها با گفتار و نوشتار، رهنمایی کرد. حتماً چنین است. این حقیقت، از بس «طوطی‌گونه» بیان شده، اعتبارِ خود را باخته و به یک شعار بی‌روح بدل شده است؛ شعاری که از فرط تکرار، بی‌وزن شده است و ناارجمند. حق آن است که باید این حقیقت ارج‌دار را از تکرار مکرّر درآوریم و به گوهر آن بنگریم. سزاوار حتمی آن است که این حقیقتِ بی‌تردید را، از لفاظی‌های عوامانه درآوریم و جامه‌های فاخر بر آن بپوشانیم و آن را احیایِ روح‌دار کنیم.. ببینید:
آیت‌الله ضیاءآبادی
ایشان اگرچه بیان و گفتارشان ملیح و دلنشین بود، اما اخلاق و رفتارشان مؤمن‌ساز و مردم‌نواز بود. کلید شخصیت ایشان ابتدا، منش و رفتارشان بود و سپس، بیان و گفتارشان. در باب شخصیت معنوی ایشان باید کتابی پربرگ نوشته شود، که ان‌شاءالله می‌شود، اما اکنون این دو نکته را از تهرانی‌ها به گوش جان بشنویم:۱. محله‌ای که آیت‌الله ضیاءآبادی در آن زندگی می‌کردند، صفایِ ویژه‌ای داشت. حتی خانه‌ها و املاک آن محل از محله‌های دیگر رونق بیشتری داشت؛ زیرا مردمان فراوانی مشتاق سکونت در جوار ایشان و در محله‌شان بودند. آنجا معنویت و آرامش ویژه‌ای داشت. ۲. پس از رحلت ایشان در سال ۱۳۹۹، تهرانی‌ها گفته‌اند: «تهران فقیر شد.» آری که تهران فقیر شد. ایشان گوهر گران‌سنگی برای تهران و ایران بودند. افسوس که ایشان از میان جامعهٔ تهران رفتند. خوشا حال خودشان که در جوار رحمت الاهی پناه یافتند، و افسوس بر جامعهٔ ما که از وجودشان محروم شد، اما یادِ منش و روشِ ایشان همچنان مؤمن‌ساز است. رضوان الاهی بر ایشان.
undefined۷مهرماه ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۹:۴۰

thumbnail
undefinedکتاب جدید در فروشگاه کتاب
undefinedکتاب جنگ و صلح همسران
undefinedنویسنده: استاد مظاهری (نویسنده موفق)
undefinedآیدی_فروش
undefined معرفی کتاب :
undefinedدر سالیان بلند مشاوره های مان،به واقعیت های تلخ و شیرین فراوانی از زندگی خانواده ها رسیدیم.پاره هایی از آن ها را در کتاب نوشتیم.اینک،در کتاب«جنگ و صلح همسران»مطالبی نیک بختانه و شور بختانه،از فرهنگ،آداب،باورها،کردارها،گفتارهای اعضای خانواده ها،به ویژه همسران را آورده ایم.هم از صلح واره های شان،هم از جنگواره هایشان.راه کارهایی راه گشا برای حل مسائل زندگی خانوادگی بیان کرده ایم؛بیان هر مساله،همراه با نمایاندن راه حل آن است.
undefinedبرای خرید کتاب از طریق آیدی اقدام کنید
undefined خرید حضوری: قم صفاییه کوی۳۷ فرعی اول سمت چپ مرکز مشاوره حوزه
undefinedلیست کتاب های کانال و سایت . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اundefined سایت | کانال | undefinedفروشگاه |کارگاه‌ها | کتاب‎سرا | دانش‎سرا | معرفی اساتید سماح.
undefined مشاوره غیرحضوری undefined راهنمای ارتباطی و دریافت نوبت
undefined سماح (مرکز مشاوره اسلامی حوزه علمیه قم)•┈••••✾•undefinedundefinedundefined•✾••••┈•undefinedبه کتابسرای سماح بپیوندیدhttps://eitaa.com/joinchat/990511306C6ca3f40bf0

۶:۴۹

undefined از آسمان آمده بود!
undefined یادداشت‌های یک نویسنده
undefined زیبایی‌های اخلاق (۲۵)
undefined نویسنده: علی‌اکبر مظاهری
undefinedاشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.
عصر امروز، راهیِ کوه و دشت شدم؛ مانند پاره‌ای از روزهای دیگر؛ به سوی «کرمچگانِ» کهکِ قم... .از کنار کوهِ «خضر نبی» که گذشتم، در جادهٔ باریک پر از فراز و فرودی شدم که میان کوه و اتوبان کشیده شده. زبالهٔ درشتی از ماشین زباله‌کش پایین افتاد؛ وسط جاده؛ نیم‌گونیِ پاره، انباشته از زباله. ماشین زباله‌کش رفت. اتومبیلی شخصی کنار جاده ایستاد. از صحنه عبور کردم. از آینهٔ ماشینم نگاه کردم. مردی از اتومبیل پایین آمد، نیم‌گونیِ پاره‌زباله را به کنار جاده کشید، رفت که سوار اتومبیلش شود و برود. دور زدم. جلوی ماشینش ایستادم. پیاده شدم. مرد جوانی بود. سلام کردم و به او گفتم: چکار کردید؟ گفت: «زباله را از میان جاده به کنار کشیدم.» گفتم: چرا؟ گفت: «تا ماشین‌های دیگر به‌ زحمت و خطر نیفتند.» مجال صحبت نبود؛ هم جاده باریک بود هم او عجله داشت. نامش را پرسیدم، گفت: «دانشی هستم.» و خداحافظی کرد و زود رفت. به راه افتادم. تا «ورجانِ» کهک به او و کارش فکر می‌کردم؛ او فرشته‌ای بود که از آسمان آمد؟! انسانم آرزوست... اخلاقم آرزوست...
undefined۱۷ مهر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۸:۴۲

undefined ظرافت‌های رفتاری
undefined نویسنده: مریم یوسفی عزت
undefined گسترهٔ عشق
زندگی زناشویی، پیوند دو روح است در گستره‌ای بیکران از عشق، صبر و فهم متقابل. این رابطه، سفری‌ است نه میان دو انسان، بلکه میان دو جهان درون؛ جهانی لبریز از تفاوت‌ها، احساس‌ها و معناهایی که در هیچ رابطهٔ دیگری چنین عمیق. آشکار نمی‌شود. رابطهٔ همسران، بر خلاف دیگر پیوندهای انسانی، تنها بر پایهٔ گفت‌وگو یا نیاز متقابل بنا نشده است، بلکه بر ستون‌های اعتماد، مسئولیت، و هم‌زیستی عاطفی استوار است. در این رابطه، انسان نه‌ فقط خود را، که دیگری را نیز می‌سازد؛ هر رفتار و هر نگاه، انعکاسی‌ است از روح مشترک آن دو. در دوستی، شاید انتخاب از سرِ شباهت باشد، اما در زندگی زناشویی، دوام از سر تفاهم و مهربانی است. در میان خستگی‌های روزمره، حضور همسر همان پناه آرامش است؛ دستی که سکوت را معنا می‌بخشد و دلی که با ضربانش، احساس زندگی را دوباره در جان می‌دمد. چنین است که ازدواج، صرفاً یک همراهی نیست؛ آیینی است برای رشد، برای درک دیگری و یافتن خویشتن در نگاه او. و درست به همین دلیل که این پیوند، ژرف، حساس و پیچیده است، نگهداری و تداوم آن نیازمند لطافت و آگاهی‌ است. دو همسر باید در گفتار، رفتار و کردار خود، ظریف‌ترین نکته‌ها را پاس بدارند؛ زیرا گاه یک واژه، آرامش را می‌بافد و واژه‌ای دیگر، رشته‌ی مهر را می‌گسلد. در این هم‌زیستی عاشقانه، احترام و درک متقابل، همان نَفَسِ پنهانِ عشق است که آن را زنده و جاودان نگاه می‌دارد.
undefined باهم بخوانیم:
undefined  خانم سیّاس
۱. سپیده هنوز کامل نزده بود و «سپیده» در خواب بود که آقا بی‌صدا لباس پوشید و از خانه بیرون رفت. نه خداحافظی کرد و نه حرفی زد. صدای آرام بسته‌شدن در، خواب خانم را شکست؛ نگاهی به سوی در انداخت و فهمید که رفته است. به آقا پیام داد: «بدون بوسه؟ خیلی حیفه!»آقا ده دقیقهٔ بعد از میانهٔ راه برمی‌گردد و با استقبال شاداب، همسرش را می‌بوسد. و از آن پس، بوسه‌های چهارگانه، هنگام خروج از خانه می‌شود مهریهٔ خانم! خانم گفت: «این مهریه تاریخ انقضاء ندارد. اگر یکبار فراموش کنی جای هیچ جبرانی نیست.» آقا از بُنِ جان پذیرفت تا بوسه‌ها پناه عاطفهٔ میانشان شوند.
undefined خانم غیر سیّاس
۲. صبح زود، بی‌آنکه چیزی بگوید یا خداحافظی کند، آقا آرام از خانه بیرون رفت. صدای بسته‌شدن در، خانم را از خواب نیمه‌سنگینش بیدار کرد؛ چشم‌هایش را باز کرد و فهمید که همسرش رفته است.هنگام غروب آفتاب، آقا به منزل بازگشت. خانم با اخم‌رویی پاسخ سلامش را داد و به اتاق رفت. آقا نازکشان به سوی همسرش رفت و دلیل رفتار خانم را جویا شد. خانم ماجرای صبح را بازگو کرد و گفت: «تو به من اهمیت نمی‌دهی. دریغ از یک خداحافظی. فقط برای آشپزی من را استخدام کرده‌ای. خیلی بی‌احساسی! تو اصلا آدم نیستی که من رو آدم حساب نمی‌کنی!» آقا با شنیدن این سخن، طاقت از کف داد و جدل میانشان شعله گرفت، و چندی سکوت و دلخوری میانشان سایه‌ انداخت.
● اینجا، واژه‌ها گاهی پل می‌شوند و گاه، سد!پس چه نیکوست که هر همسر، با ظرافتی از جنس گلبرگ و دلی آکنده از احترام، کلام و کردار خود را بیاراید؛ که در این راه عاشقانه، یک جملهٔ ساده می‌تواند خانه‌ای از آرامش بنا کند یا پریشانی به دل بنشاند.ازدواج، تمرین مهر است و صبوری؛ جایی برای بزرگ‌شدن، برای فهمیدن دیگری، و گاه، برای بازیافتن خویشتن در آینهٔ نگاه همسر.
۲۶ مهر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم. #مریم_یوسفی_عزت

۶:۵۸

thumbnail
undefined استاد «کامران فانی» کیست و اکنون کجاست؟

آیا ما قدر بزرگان‌مان را می‌دانیم؟

۲۶ مهر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۷:۲۱

953_76413442062111.pdf

۹۴۳.۷۱ کیلوبایت

undefined روزگار کهنسالی

undefined روزگار غم یا دوران شادمانی؟

undefined نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

undefined منتشرشده در شمارهٔ ۵۴ ماهنامهٔ خانواده

undefined فایل پی‌دی‌اف، شهریور و مهر ۱۴۰۴
۳۰ مهر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۹:۵۲

undefined راز دوام زندگی زناشویی
undefined نویسنده: مریم یوسفی عزت
روزی سخنی شنیدم که جانم را لرزاند و اندیشه‌ام را به شور آورد؛ سخنی که چون چراغی فروزان در ظلمت جان، رهنمای مسیر بود: «ترک گناه، بر انجام واجبات، مقدم است.» از اندیشمندی بزرگوار، دلیل این تقدم را جویا شدم و چنین گفتند:«انسان را هم‌چون پیاله‌ای بدان که ظرف وجودش از کردارهای نیک و بد لبریز می‌گردد. هر واجبی که به جای آوریم، قطره‌ای پاک و گوارا به آن پیاله افزوده‌ایم؛ نماز، روزه، هر یک قطره‌ای از آب پاک است. لیکن یک گناه، قطره‌ای زهرآگین است که اگر در آن ظرف ریخته شود، آن آب زلال را به سمی مهلک بدل می‌‌کند. این است سرّ تقدم ترک معصیت بر انجام فرایض.»
undefined اکنون به این حکمت نغز، نکته‌ای می‌افزایم:
پیمان همسری، از لطیف‌ترین پیوندهای عالم است؛ زندگی دو یار که آکنده از مهر و شادی و آسایش است، ولی گاه نیز در معرض وزش طوفان منازعات و مجادلات است. در میان این گفتگوها، رفتارهایی هست که چون تیغی بر دل‌ها می‌نشیند؛ انتقاد، سرزنش، تمسخر، نیشخند و زخم زبان‌هایی که جان را می‌آزارند.
وقتی مراجعان به ما می‌گویند: «ما بسیار با هم مهربانیم، اما...»، آن «اما» خود نشانهٔ تلخی و گزند است؛ زیرا یک قطره زهر می‌تواند تمامی آب گوارای آن پیاله را به تلخی و فساد کشاند.سرّ پایندگی، دوام و تداوم زندگی زناشویی، در چگونگی و اندازگی این رفتارهای ناخوشایند‌‌ است؛ هرچه قطره‌های زهر کمتر، پیالهٔ زندگی صاف‌تر و گواراتر.
بیندیشیم چگونه یک قطره از این زهر می‌تواند سال‌ها مهر و صفا را بر باد دهد و چگونه ترک گناه، طهارت و دوام را استمرار بخشد!
۱ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۶:۰۴

983_76469504282500.pdf

۵۷۱.۸۶ کیلوبایت

undefined تفاوت تحصیلی دختر و پسر
undefined مشاورهٔ پیش از ازدواج
undefined نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری
undefined منتشرشده در شمارهٔ ۵۳ ماهنامهٔ خانواده
undefined فایل پی‌دی‌اف، مرداد ۱۴۰۴
۳ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۱۳:۵۵

thumbnail
undefinedاین کتاب مجدد شارژ شدundefined
undefinedکتاب آداب عشق ورزیundefined
undefinedآموزه هایی درباره رفتارهای جنسی و عاطفی همسران
undefinedلینک_خرید_از_سایت
undefinedآیدی_فروشhttps://eitaa.com/mahsoolat_samah1/164
undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedدرباره کتاب: آداب عشق ورزی
undefinedدر تجربه های مشاوره ای به وضوح یافت شده که بسیاری از مشکلات همسران ریشه در ناکامی های جنسی و عاطفی شان دارند و نیز بسیاری از توفیق هایشان ثمره کامیابی در این عرصه است. از این روست که آموزش مهارتهای این رابطه را برای همسران به ویژه زوج های جوان ضرورتی حتمی می دانیم#خانواده#زوجhttps://eitaa.com/joinchat/990511306C6ca3f40bf0
undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined اگر نتوانستید از سایت خرید کنید یا حال نداشتید از طریق پشتیبانی در خدمتیم undefined
undefinedخرید حضوری و مجازی داریم
undefinedundefinedاز تخفیف ها جا نمونیدundefinedundefined

۷:۰۹

undefined افسردگی پاییزی (۱) #بازنشر
undefined مشاوره‌ٔ روانشناسی
undefinedنویسنده و مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری
undefined پرسش
آقا یا خانمی گفته و پرسیده‌اند: تابستان که گذشت و وارد پاییز شدیم، اندک‌اندک، از نشاطم کاسته شد و اکنون دلم گرفته و احساس افسردگی و دلمردگی می‌کنم. آنچه بیشتر آزارم می‌دهد، اندوهی است که در دلم لانه کرده و شادمانی‌ام را ربوده‌ است. تحمل این اندوه بی‌دلیل، برایم دشوار است. چه‌ کنم؟
undefined پاسخ ما
تحلیل مسئله: چون در فصل پاییز، روزها کوتاه می‌شود و آسمان گاهی ابری می‌گردد، نور کمتری به زمین می‌تابد. هوا نیز سرد می‌شود. از این‌رو، انرژی کمتری به زمین و آدمی می‌رسد و همین، باعث افسردگی خفیفی می‌شود. همگان این افسردگی ملایم را احساس می‌کنند، اما کسانی که زمینهٔ پذیرش اندوه و افسردگی را دارند، آن‌را بیشتر لمس می‌کنند و گاهی آسمان دلشان ابری می‌شود و قطره‌های اشک، در چشمانشان ‌می‌نشیند.
undefinedاینک پاسخ به پرسش و بیان راهکارهایی برای عبور از این حالت ناخواستنی: ۱. خود را نورافشانی کنید. در معرض تابش آفتاب قرار گیرید؛ راه‌رفتن در آفتاب، خوابیدن زیر نور آفتاب، ورزش در زیر آفتاب، دریافت آفتاب از در و پنجره. درها را باز کنید. پنجره‌ها را بگشایید.
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق/از بهر گشاییدن ابواب رسیده!
پرده‌ها را کنار بزنید. در سایه و تاریکی نمانید. تا می‌توانید از نور و انرژی خورشید استفاده کنید. ۲. ورزش کنید. ورزش، در زدودن این حالت نامطبوع و ایجاد نشاط، بسیار مؤثر است. هر نوع و هر مقدار از ورزش، مفید است، اما ورزش عرق‌ریزان، تأثیری معجزگون دارد. ۳. فعالیت کنید. بیکار نمانید. راکد نشوید. از خود کار بکشید. خود را به جنبش و جوشش وادارید. بیکاری و رکود، خمودگی می‌آورد و کوشش و خروش، شادابی می‌زاید و امید می‌افزاید. ۴. نوشیدنی‌های گرم بنوشید. به تکرار، نوشیدنی‌های گرم، بلکه نزدیک به داغ، بنوشید. انواع چای، دمنوش‌ها، قهوه و هر نوشیدنی‌ای را که دل‌پسندتان است، دم‌به‌دم، بنوشید. ۵. تنها نمانید. بخش عمده‌ای از تنهایی‌تان را با کسانی که دوستشان دارید پر کنید؛ با افراد مثبت‌اندیش و امیدمند. ۶. اخبار نشنوید و نبینید. بنیان نخستین رسانه‌های خبری را بر «سیاه‌نمایی» نهاده‌اند. این رسانه‌ها، در نشر اخبار و مطالب نگران‌کننده و دلهره‌آور، حریص‌اند و به پخش خبرها و مسائل آرامش‌بخش و امیددهنده، بی‌رغبت‌اند. تا جای ممکن، از تیر‌رس اخبار بگریزید. اگر ناچارید یا دوست دارید که ‌از اخبار باخبر باشید، هر شبانه‌روز فقط یک‌بار کافی است. ۷. فیلم‌های اندوهناک نبینید. بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها اندوه‌افکن و ناامید‌کننده‌اند. تأثیر فیلم، تدریجی و «سِرُم‌گونه» است. سِرم مسموم، جسم آدمی‌ را مسموم می‌کند و فیلم‌های یأس‌آلود، جان آدمی ‌را. البته خودتان فیلم‌های مثبت و امیدبخش را انتخاب کنید و ببینید. ۸. کتاب‌های مثبت بخوانید. کتاب‌ها مانند فیلم‌ها و اخبارند. با این‌ها مانند آن‌ها رفتار کنید. ۹. انس‌تان را با خدا صمیمی‌تر کنید. به دامان پرمهر خداوند بیشتر پناه برید. یادمان باشد که: «الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ دل‌ها با یاد خدا، اطمینان و آرامش می‌یابند.» این راهکارهای نُه‌گانه را به‌مدت دو هفته ‌انجام دهید. ان‌شاءالله حالتان خوب می‌شود. پس از آن، اگر باز آثاری از این افسردگی پاییزی در جانتان باقی بود، بگویید تا راهکارهای دیگری ارائه دهیم. خداوند مهربان، مددکارتان باشد.
{ادامهٔ مطلب را در پست بعدی بخوانید. ان‌شاءالله}
۱۰ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۲۰:۲۲

undefined افسردگی پاییزی (۲) #بازنشر
undefined مشاورهٔ روانشناسی
undefinedنویسنده و مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری
undefined پس از یک هفته
پس از آن‌که پاسخ آن خوانندهٔ عزیزمان را درباره ‌افسردگی پاییزی دادیم، اکنون گفته و پرسیده‌اند: به راهکارهایتان عمل می‌کنم و -خدا را شکر- حالم خیلی بهتر شده‌ است. یکی از راه‌ها، نخواندن مطالب منفی و ناامیدکننده‌ است. این‌را کاملاً عمل کردم و در بهبود حالم مؤثر بود. راه دیگر این است که مطالب امیدبخش بخوانم. نمی‌دانم چه بخوانم. لطفاً یک کتاب مثبت و امیدبخش و راهگشا معرفی کنید.
undefined پاسخ ما
مرحبا به شما که راهکارها را عمل کردید. و الاهی شکر که حالتان بهتر است. با پشتکار، راه را ادامه دهید تا این افسردگی را از جانتان بیرون برانید و کاملاً شاداب شوید.
undefined اما معرفی کتاب
کتاب «آیین زندگی»، نوشتهٔ «دیل کارنگی» را بخوانید. این کتاب، جان‌مایهٔ ارجمندی است برای زدودن اندیشه‌های منفی و ایجاد افکار مثبت. نیز راهکارهایش برای برون‌رفت از تنگناها، بسیار مؤثر است. این کتاب را مترجمان پرشماری ترجمه و ناشران متعددی منتشر کرده‌اند. از مترجم و ناشری نام نمی‌بریم. برخی از ترجمه‌ها بهتر است. برخی از مترجمان و ناشران، آن‌را کوتاه و خلاصه کرده‌اند. شما متن کامل را بخوانید. از اینترنت نیز قابل دانلود است. فایل صوتی آن نیز در اینترنت، موجود و قابل دانلود است.
undefined تذکر
یادمان باشد که نویسندهٔ ‌این کتاب، غیرمسلمان و غیرایرانی است.
undefined پس از دو هفته
undefined پرسش
به همهٔ راهکارها عمل کردم. الآن حالم خوب شده‌ است و آن حالت رنج‌بار، دیگر وجود ندارد. آیا لازم است که بازهم راهکارها را ادامه دهم؟
undefined پاسخ ما
به شما آفرین می‌گوییم که چنین پشتکار دارید و برای تحصیل سلامت و سعادت خود کوشایید. راهکارهایمان هیچ‌کدام مانند دارو نبود که با بهبودی حالتان رهایشان کنید. نیز هیچ‌یک تاریخ مصرف نداشت که با شاداب‌شدنتان، تاریخ مصرفش تمام شود؛ همهٔ آن راهکارها همیشه مفیدند. نیز برای بهترشدن حال و رشد روانی و جسمانی، کارسازند. دریافت بیشتر نور و انرژی خورشیدی، ورزش، فعالیت جسمانی، نوشیدن نوشیدنی‌های شادابی‌بخش، معاشرت با مثبت‌اندیشان، نشنیدن خبرهای سیاه، ندیدن فیلم‌های اندوه‌بار، خواندن کتاب‌های امیدبخش، تقویت معنویت‌های روحی و تقویت ارتباط با خداوند (که همگی از راهکارهایمان بودند)، همیشه مفید و مطلوب‌اند. بنابراین راه را ادامه دهید و راهکارها را همچنان عمل کنید، ‌اما از این پس، نه فقط برای درمان، بلکه برای فربه‌کردن جان.خداوند سبحان یاورتان باد.
undefined ذکر نکته‌ای بایسته
افسردگی، شدت و ضعف دارد. افسردگی این خوانندهٔ عزیزمان، که - بحمدالله - به‌راحتی زدوده شد، افسردگی عمیقی نبود؛ بلکه‌ اصلاً افسردگی به معنای بیماری عصبی و روانی نبود؛ یک پژمردگی موقت و تغییر حالت فصلی بود. شایسته و بلکه بایسته‌ است بدانیم که درمان برخی افسردگی‌ها ممکن است نیازمند راهکارهای بیشتر و زمان بلندتر باشد. حتی گاهی به دارو‌درمانی نیاز است، که باید به مدد پزشک متخصص اعصاب و روان انجام گیرد.
۱۰ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۲۰:۲۳

undefined من موعظه می‌خواهم!
undefined زیبایی‌های اخلاق (۲۶)
undefined نویسنده: علی‌اکبر مظاهری
undefined اشاره
قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.
undefined از زبان مشاور
undefined مشاورهٔ اخلاقی
undefined پرسش
آقای «موعظتی» گفته و پرسیده است: از کودکی، همراه خانواده‌ام و از نوجوانی و به بعد، به اختیار خودم، به محافل موعظه می‌رفتم. موعظهٔ واعظان وارسته، بر جانم می‌نشست. موعظه، خوراک جانم بود. زندگی منهای اخلاق را نمی‌توانستم تصور کنم. اما اکنون به فقر اخلاقی مبتلا شده‌ام.  سبزه‌سرای روحم به شوره‌زاری کویرستانی مبدل شده است. دیگر آن مرحوم «سیدحسن مدرس اصفهانی» را که در مسجد محمدی اصفهان موعظه می‌کرد و آن مرحوم «شیخ محمدتقی فلسفی» را که در مسجد سیّد اصفهان سخن می‌راند، نمی‌یابم. نیز از درس‌های اخلاق ناب مرحوم آیت‌الله مشکینی و مرحوم آیت‌الله حاج‌شیخ‌علی‌پناه اشتهاردی، خبری نیست. در سخنگاه‌های خطبه‌های نمازهای جمعه، به جای توصیه به تقوا و بیان معارف اخلاقی، دشنام و غوغا برمی‌آید. جانم خسته است. جانم تشنه است. من موعظه می‌خواهم. چه کنم؟
undefined پاسخ ما
۱.مرحبایتان می‌گوییم که تشنگی جانتان را ادراک می‌کنید. کم نیستند کسانی که جانشان عطشناک است، اما چندان به آن بی‌اعتنایی می‌کنند تا که آن عطش، چونان سر لاک‌پشت، به درون لاک کشیده می‌شود و اندک‌واندک می‌خوابد و سپس می‌میرد. پس خوشا حالتان که جانتان بیدار است، اگرچه بی‌تاب است. ۲. اینجانب نیز اکنون کسی و جایی را سراغ ندارم که شما را به آن‌سو رهنمون شوم. ۳. ناامید نباشید. بجویید، می‌یابید. ان‌شاالله. اگر یافتید، من را نیز رهنما شوید، که سخت محتاجم.
undefined اما راشد!
مرحوم استاد «حسنعلی راشد»، از اخلاقی‌ترین و دانشمندترین واعظان چنددههٔ پیش بود. در روزگار نوجوانی و جوانی‌ام سخنرانی‌های هفتگی ایشان را از رادیو ایران می‌شنیدم. سخنانش پاره‌های طربناک جانش بود که از زبان توانایش برمی‌آمد و بر قلب‌های مستعد می‌نشست. موعظه‌هایش دانه‌های لطیف بارانی بود که از آسمان بلند اندیشه‌اش بر سرزمین‌های تشنهٔ دل‌ها می‌بارید و آن‌ها را مخمل‌گون می‌کرد.خوشبختانه صوت‌های آن سخنرانی‌ها موجود است. آن‌ها را از منابع اینترنتی دریافت کنید. به‌تازگی، در تلگرام، کانالی ایجاد کرده‌اند و آن صوت‌ها را منتشر می‌کنند خداوند مهرورز، جزای خیرشان دهد. آن سخنرانی‌ها، در چندین مجلدِ کتاب نیز منتشر شده است. اما آنچه اکنون مطلوب جان خسته و عطشناک شما است، شنیدن صوت‌ها است. سپس کتاب‌ها را بخوانید. نام کانال‌های صوتی و کتاب‌های چاپی ایشان، این است: «سخنرانی‌های حسنعلی راشد». الاهی کامیاب باشید. پیگیر باشید تا باز دراین‌باره‌ها گفت‌وگو کنیم. به امید خدا.
۱۸ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.
#علی‌اکبر_مظاهری

۱۸:۴۰

973_76895918121120.pdf

۱.۶۹ مگابایت

undefined نسخه شفابخش اهل‌بیت(ع) برای ازدواج‌های خسته
undefined راهکاری ریشه‌دار برای فرار از فرسودگی و رسیدن به «سکونت» در زندگی مشترک
undefined حجت‌الاسلام مظاهری، کارشناس و مشاور خانواده و ازدواج در گفت‌وگو با رواق قدس:
پیش از آنکه سند ازدواج را امضا کنیم، تصویر آن را در ذهنمان ساخته‌ایم؛ تصویری از یک خانه گرم، یک همراه همدل و یک پناهگاه امن برای همه خستگی‌ها؛ همان «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» که در گوش جانمان نشسته است.
متن کامل مصاحبه undefinedundefined https://qudsonline.ir/xcrRr
۲۱ آبان ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.
#علی‌اکبر_مظاهری

۵:۲۲

undefined خلوتِ ازدست‌رفته
undefined نویسنده: مریم یوسفی عزت
در آغاز هر زندگی مشترک، لحظه‌های نخست، نقشی بنیادین در شکل‌گیری صمیمیت، مرزهای عاطفی و آرامش زوجین ایفا می‌کند. این دوره زمانی، کوتاه اما تعیین‌کننده است؛ زمانی که دو انسان تلاش می‌کنند زیر سقفی مشترک، هویت تازهٔ رابطه‌شان را بسازند. هر مداخلهٔ خواسته یا ناخواسته، حتی اگر با نیتی مهربانانه باشد، می‌تواند این تعادل حسّاس را برهم بزند و مسیر سال‌های آینده را تحت تأثیر قرار دهد.
undefined تجربه‌ای خاموش
در همان روزهای نخستِ یک ازدواج جوانانه، دختر و پسری که تازه کنار هم آرام گرفته بودند؛ شبیه دو دل تپنده که بعد از سال‌ها انتظار، بالاخره به جهان دونفره‌شان رسیده‌اند. خانه هنوز عطر گل‌های شب عروسی را در خود داشت؛ رایحه‌ای که هر صبح و هر شب یادآورِ آغاز بود، نه ادامه.هیجان‌ها خام و گرم در رگ‌هایشان جریان داشت؛ لمس‌ها بوی تازگی می‌داد و نفس‌ها بی‌محابا در هم می‌پیچید. هر گوشهٔ خانه انگار دعوتی دائمی بود به آغوشی طولانی‌تر، نگاهی عمیق‌تر، شوخی‌های بی‌پرواتر و خنده‌هایی که گاهی از شدت نزدیکی، به نجوا تبدیل می‌شد.خانهٔ کوچک‌شان نه فقط محل زندگی، که جهان تازه‌ای بود که با هر تماس، هر لبخند و هر لحظه، در حال شکل‌گیری بود.اما تنها یک هفته از این شروعِ گرم نگذشته بود که مادر۱، با نیتی محترمانه و دلسوزانه، نوزده روز مهمان آنان شد. هیچ رفتار آزاردهنده‌ای در میان نبود؛ اما نفسِ یک حضور طولانی، پرده‌ای نامرئی میان راحتی و شور زوجین کشید.عروس جوان آرام‌آرام در خود جمع می‌شد؛ نزدیکی‌ها کوتاه‌تر می‌شد، آغوش‌ها محتاط‌تر، و لبخندهای رها جای خود را به لبخندهای محجوب و حساب‌شده می‌داد.در ظاهر همه‌چیز آرام بود؛ اما در عمق رابطه، گره‌هایی ریز و بی‌صدا شکل می‌گرفتند.سال‌ها بعد، این تجربه همچنان در ذهن آن زن و مرد باقی مانده بود؛ نه از سر بی‌احترامی به مادر، که زنی مهربان و بی‌قصد بود؛ بلکه از اندوه زمانی که ناخواسته از دست رفته بود. حسرت آنان نه متوجه فردی خاص، بلکه متوجه فرصتی بود که باید پایهٔ زندگی‌شان می‌شد و نشد؛ لحظه‌هایی که قرار بود صمیمیت را تثبیت کنند، اما نیمه‌تمام ماندند.
ادامه مطلبundefinedundefinedundefinedundefined

۱۲:۲۴

از زبان مشاور ۲ | علی‌اکبر مظاهری
undefined خلوتِ ازدست‌رفته undefined نویسنده: مریم یوسفی عزت در آغاز هر زندگی مشترک، لحظه‌های نخست، نقشی بنیادین در شکل‌گیری صمیمیت، مرزهای عاطفی و آرامش زوجین ایفا می‌کند. این دوره زمانی، کوتاه اما تعیین‌کننده است؛ زمانی که دو انسان تلاش می‌کنند زیر سقفی مشترک، هویت تازهٔ رابطه‌شان را بسازند. هر مداخلهٔ خواسته یا ناخواسته، حتی اگر با نیتی مهربانانه باشد، می‌تواند این تعادل حسّاس را برهم بزند و مسیر سال‌های آینده را تحت تأثیر قرار دهد. undefined تجربه‌ای خاموش در همان روزهای نخستِ یک ازدواج جوانانه، دختر و پسری که تازه کنار هم آرام گرفته بودند؛ شبیه دو دل تپنده که بعد از سال‌ها انتظار، بالاخره به جهان دونفره‌شان رسیده‌اند. خانه هنوز عطر گل‌های شب عروسی را در خود داشت؛ رایحه‌ای که هر صبح و هر شب یادآورِ آغاز بود، نه ادامه. هیجان‌ها خام و گرم در رگ‌هایشان جریان داشت؛ لمس‌ها بوی تازگی می‌داد و نفس‌ها بی‌محابا در هم می‌پیچید. هر گوشهٔ خانه انگار دعوتی دائمی بود به آغوشی طولانی‌تر، نگاهی عمیق‌تر، شوخی‌های بی‌پرواتر و خنده‌هایی که گاهی از شدت نزدیکی، به نجوا تبدیل می‌شد. خانهٔ کوچک‌شان نه فقط محل زندگی، که جهان تازه‌ای بود که با هر تماس، هر لبخند و هر لحظه، در حال شکل‌گیری بود. اما تنها یک هفته از این شروعِ گرم نگذشته بود که مادر۱، با نیتی محترمانه و دلسوزانه، نوزده روز مهمان آنان شد. هیچ رفتار آزاردهنده‌ای در میان نبود؛ اما نفسِ یک حضور طولانی، پرده‌ای نامرئی میان راحتی و شور زوجین کشید. عروس جوان آرام‌آرام در خود جمع می‌شد؛ نزدیکی‌ها کوتاه‌تر می‌شد، آغوش‌ها محتاط‌تر، و لبخندهای رها جای خود را به لبخندهای محجوب و حساب‌شده می‌داد. در ظاهر همه‌چیز آرام بود؛ اما در عمق رابطه، گره‌هایی ریز و بی‌صدا شکل می‌گرفتند. سال‌ها بعد، این تجربه همچنان در ذهن آن زن و مرد باقی مانده بود؛ نه از سر بی‌احترامی به مادر، که زنی مهربان و بی‌قصد بود؛ بلکه از اندوه زمانی که ناخواسته از دست رفته بود. حسرت آنان نه متوجه فردی خاص، بلکه متوجه فرصتی بود که باید پایهٔ زندگی‌شان می‌شد و نشد؛ لحظه‌هایی که قرار بود صمیمیت را تثبیت کنند، اما نیمه‌تمام ماندند. ادامه مطلبundefinedundefinedundefinedundefined
undefined چنین موقعیت‌هایی پیامدهای آرام اما ماندگاری برجای می‌گذارند:فاصلهٔ تدریجی در ابراز محبت، کاهش آزادی عاطفی، خویشتن‌داریِ ناخواسته، شکل‌گیری گله‌های خاموش، و ته‌نشین شدن ناراحتی‌هایی که بعدها در لحظه‌های حساس، خود را نشان می‌دهند. این آسیب‌ها غالباً پنهان‌اند، اما در حافظهٔ هیجانی رابطه، ماندگار می‌شوند.وقتی دو نفر کم‌کم عشق و صمیمیت را با احتیاط و سانسور بیان می‌کنند، رابطه وارد حالتی خاموش می‌شود. جایی که دل هنوز می‌خواهد نزدیک شود، اما ترس و دلخوری‌ها اجازه نمی‌دهند.این روند در ابتدا نامحسوس است، اما بعد خودش را در شکل‌های سنگین‌تری نشان می‌دهد:● آرام‌آرام موریانه‌های ذهن فعال می‌شوند و حتی رفتارهای ساده هم بار منفی پیدا می‌کنند.● گفت‌وگوها کوتاه و بی‌روح می‌شوند؛ رابطه از عمق می‌افتد و سطحی می‌شود.● ناراحتی‌های انباشته‌شده در لحظه‌های حساس با شدت زیادی منفجر می‌شوند؛ گاهی بر سر موضوعاتی که اصلاً مهم نیستند.● و در نهایت، فاصلهٔ عاطفی به فاصلهٔ واقعی تبدیل می‌شود؛ جایی که دو نفر هنوز کنار هم‌اند، اما «با هم» نیستند. تا جایی که یک روز آدم می‌فهمد «چیزی» کم شده، اما نمی‌تواند دقیق بگوید از کجا شروع شد.
ازدواج، تنها آغاز یک مسیر مشترک نیست؛ بلکه کیفیت همان روزها و هفته‌های نخست است که پایه‌های رابطه را برای سال‌های طولانی تعیین می‌کند. اگر شروع زندگی در آرامش، احترام و آزادی عاطفی رقم بخورد، زوجین یاد می‌گیرند چگونه در کنار هم رشد کنند و چگونه پیوندشان را در برابر سختی‌های آینده مقاوم نگه دارند. اما اگر آغاز رابطه زیر سایهٔ فشار، مداخله یا ازدست‌رفتنِ خلوت شکل بگیرد، اثر آن به شکل رنجش‌های پنهان و احساسات ناتمام در سال‌های بعد باقی می‌ماند.به همین دلیل گفته می‌شود: شیوهٔ شروع، تنها یک خاطره نیست؛ زیربنای تمام فصل‌های بعدی زندگی مشترک است.و درست بر همین اساس است که توصیه می‌شود والدین و بزرگ‌ترها اجازه دهند زوجِ تازه‌ازدواج‌کرده مدتی در خلوت و آرامشِ خانهٔ خود تنها باشند. این فاصلهٔ سنجیده کمک می‌کند بهتر یکدیگر را بشناسند، آزادی بیشتری در ابراز محبت داشته باشند و بدون شلوغی اطرافیان، پیوندشان را با آرامش بسازند. احترام به این خلوتِ اولیه، نه فاصله‌گرفتن از خانواده، بلکه بالاترین شکل حمایت و محبت نسبت به زوجین جوان است.
undefined جهاد عصر ما، حفظ کانونی گرم و با کیفیت در خانواده است. در حفظ آن کوشا باشیم.
۲۶ آبان ۱۴۰۴
۱. با حفظ احترام برای مادران سرزمینم. مادر در این داستان شخصیتی فرضی است.
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.
#مریم_یوسفی_عزت

۱۲:۲۵

undefined سیرت پیامبر
undefinedزیبایی‌های اخلاق (۲۷)
undefinedیادداشت‌های یک نویسنده
علی اکبر مظاهری
یکی از دوستان ما که چهل ساله بود، بر اثر عواملی، خوی ترحٌم‌پذیری داشت، مهرطلبِ افراطی بود، این را که دیگران در باره‌اش بگویند: «آخی! فلانی چه مظلوم است!»، خوش‌تر می‌داشت که بگویند: «مرحبا به فلانی که سرفراز است!» این‌که او را فقیر بشمارند، برایش خوشایندتر بود که بی‌نیازش بدانند. این‌که با گردنی کج و قامتی نیم‌خم راه برود را پسندیده‌تر می‌داشت تا قامت کشیده و گردن افراشته. گریستنِ عاجزانه را بر تبسمِ رضامندانه ترجیح می‌داد.مشاوره‌ها و مطالعه‌ها و راهکارهای دیگرِ مشاوره‌ای تاثیر موقتی بر او داشت و پس از مدتی به حال پیشین بازمی‌گشت. تا این‌که این روایت را از کتاب «سُنَنِ النَّبِي» علامهٔ طباطبایی(ره)، در وصف سیرت و صورت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خواند:
معجزهٔ یک روایت
خواند که پیامبر: «إِذَا مَشَى مَشَى مَشْيًا يُعْرَفُ أَنَّهُ لَيْسَ بِعَاجِزٍ وَلَا كَسْلَانَ»۱ هرگاه پیامبر راه می‌رفت، چنان راه می‌رفت که از مشاهدهٔ ایشان دانسته می‌شد که نه ناتوان است و نه کسل است؛ بلکه توانا است و کسالتی ندارد.خواندن این روایت، چنان تحولی عظیم در وجود او ایجاد کرد که همهٔ آن احوال بیمارانه و عاجزانه را بیرون پاشید؛ گردنش را افراشت، قامت راست کرد، از ترحمْ‌طلبی، مهرطلبی، و رفتار عاجزانه، متنفر شد. دیگر ترحمِ دیگران را نپذیرفت، ابراز تندرستی و شادابی کرد، دیگر از فقیرانگی سخن نگفت، عزت‌جو شد، لباس و ظاهرش را آراست، یک مردِ پیغمبرپسند شد.
undefined اکنون سال‌ها از آن رخداد خجسته گذشته است و او همچنان سرفرازانه زندگی می‌کند.وه که یک روایت ناب دینی، چه معجزه می‌کند!گوارایش باد!
(۱)بحـار الانوار، ج ۱۶،ص ۲۳۶

undefined جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۴

undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.

۸:۰۵

.

۲۰:۴۰

undefined پشتِ فرمانِ بی‌صبری

undefined نویسنده: مریم یوسفی عزت

undefined گناهان پنهان

گاهی حادثه‌ای کوچک، پرده‌ای بزرگ از حقیقت را کنار می‌زند.روزی که پشت فرمان، خسته و دل‌شکسته، آهسته در خیابان حرکت می‌کردم، چند راننده با عصبانیت از کنارم گذشتند؛ آن‌چنان که گویی من مقصر تمام کندی‌های جهانم. آن لحظه هنوز نمی‌دانستند در دلم چه می‌گذرد، نمی‌دانستند اشکی پشت چشم‌هایم گیر کرده، نمی‌دانستند از چه می‌رنجم. تنها چیزی که دیدند «کندرفتن» من بود و تنها چیزی که نثارم کردند قضاوتی تیز و قهری عجولانه.چند روز بعد، قابلمه‌ای آش کنارم بود، و باز مجبور شدم آرام برانم. باز همان نگاه‌ها، همان سبقت‌های پرخشم، همان داوری‌های بی‌صدا…و این‌بار به خودم نگاه کردم:«چندبار من نیز چنین بوده‌ام؟ چندبار حکم راننده‌ای را بریده‌ام که از درد، آهسته‌تر حرکت می‌کرد؟»این پرسش تلخ، مرا به اندیشه‌ای عمیق برد؛ اندیشه‌ای دربارهٔ گناهانی که در ظاهر کوچک‌اند اما در جانِ یک جامعه اثر می‌گذارند.پشت فرمان، هیچ‌کس تاریخچهٔ رنج دیگری را نمی‌بیند. نه می‌داند بیماری دارد، نه می‌داند در دلش چه طوفانی می‌وزد، نه می‌داند کودکی خواب پشت صندلی است یا دیگی آش در آغوش صندلی جلو.با این همه، ما به‌سادگی می‌تازیم، می‌رانیم، قضاوت می‌کنیم، و گاهی دهانی که باید محل ذکر و کرامت باشد، به کلمات تلخ می‌گشاییم.این گناه، گناهی است آرام، خاموش و پنهان؛نه دیده می‌شود، نه ثبت می‌شود، نه کسی به آن اعتراف می‌کند؛ اما روح انسان را می‌خورد.
undefined بازار رقابت، نه جادهٔ زندگی
رانندگی امروز ما، شبیه مسابقه‌ای بی‌پایان شده است. هرکس می‌خواهد جلوتر باشد؛ زودتر برسد؛ حق دیگران را با شتابی از آنِ خود کند. اگر لازم باشد مسیر دیگری را می‌بندیم؛ حق تقدم را نادیده می‌گیریم؛ و برای چندثانیه زودتر، آبرو و آرامش دیگری را قربانی می‌کنیم.چه بسیار دعواهایی که فقط با یک بی‌حوصلگی آغاز می‌شود.چه بسیار ناسزاهایی که فقط به سبب یک توقف کوتاه از دهان بیرون می‌ریزد.و کسی نمی‌پرسد:«آیا این شتاب، بهایش خوردنِ حق دیگران نیست؟»
گاهی مسئله فقط رانندگی نیست؛حتی پارک‌کردن سادهٔ یک خودرو هم می‌تواند آینهٔ اخلاق ما باشد.یکی ماشینش را طوری رها می‌کند که دو نفر دیگر نتوانند پارک کنند.یکی راه عابر پیاده را می‌بندد تا خودش چند قدم کمتر راه برود.یکی جای معلولی را اشغال می‌کند چون «فقط پنج دقیقه کار دارد».این‌ها گناهان پنهانی‌اند که کسی درباره‌شان خطبه نمی‌خواند.
undefined* آثار پنهان این بی‌صبری‌ها*
در دنیا:جامعه را پرتنش می‌کند.شخصیت آدمی را خشن و بی‌ملاحظه بار می‌آورد.روابط اجتماعی را می‌فرساید.اخلاق عمومی را پایین می‌آورد.
در روان:آدم را بی‌قرار می‌کند.آستانه تحمل را پایین می‌آورد.آرامش را از دل می‌گیرد و اضطراب را جایگزین آن می‌کند.
در آخرت (از نگاه معنوی):حق‌الناس گردن آدم می‌گذارد.زبان را آلوده می‌کند.دل را تاریک می‌سازد.مسیر تربیت نفس را می‌بندد.
و این همان جایی است که باید صادقانه بگویم:گاهی ما از گناهانی می‌ترسیم که هرگز مرتکب نمی‌شویم، اما از گناهانی که هرروز در خیابان‌ها انجام می‌دهیم، خیالمان آسوده است. ما تصور می‌کنیم رانندگی تنها مهارتی اجتماعی است؛ حال آن‌که یکی از شاخص‌ترین میدان‌های تربیت نفس، همین پشت فرمان است.شاید اگر یاد بگیریم کمی صبورتر باشیم،کمتر قضاوت کنیم، حقوق کوچکِ دیگران را پاس بداریم، و بدانیم که هر راننده داستانی دارد که ما نمی‌دانیم…جامعه‌ای خواهیم داشت که در آن اخلاق فقط شعار نیست، بلکه در عمل، حضور دارد.بیایید از همین امروز، همین جاده، همین فرمان، و همین ترافیک، آغاز کنیم.
زیرا گاهی بزرگ‌ترین اصلاحات،از کوچک‌ترین رفتارها شروع می‌شود.
۱۵ آذر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.#مریم_یوسفی_عزت

۱۹:۱۵

undefined️ دو فنجان خوشدلانه!

(ای‌بسا دو فنجان چای خوشدلانه، گواراتر از یک ضیافت شاهانه!)

undefined هدیه‌ای برای زوج‌های دوران عقدی

undefined نویسنده: استاد سیدمحسن منتظرین اصفهانی

هوا سرد بود و باران هم بعد از مدت‌ها خودی نشان داده بود. لطافتی داشت هوای آن شب. سرما و بوی مطبوع برگ‌های خیس با هم وارد مشامم می‌شد و حال خوبی به من می‌داد. منتظرش بودم تا بیاید. اولین تجربه با هم‌بودن در هوای سرد بارانی، خیلی برایم شیرین بود.همیشه فصل سرد را بیشتر دوست داشته‌ام. انگار سرما با ملزوماتش زندگی را برایم پویاتر می‌کند. همه داستان‌های خاطره‌انگیزی هم که خوانده‌ام یا دیده‌ام، در هوای برفی و بارانی و مه‌آلود زمستان بوده است.گوشی‌‌ام زنگ خورد. خودش بود. باید می‌رفتم تا با او برویم. کجا، مهم نبود، مهم بودن من و او در کنار هم در آن شب دلپذیر بود. من و اویی که دیگر ما بودیم. همین که سوار ماشین شدم، گرمای مطبوعی سراسر وجودم را گرفت. هوای سرد، گرمایش هم می‌چسبد. حرکت کردیم و گفتیم و شنیدیم و نفهمیدیم به کجا می‌رویم. خوش بودیم که با هم می‌رویم. کنار خیابان خلوتی چراغ سفیدرنگی از دور سوسو می‌زد. بدمان نمی‌آمد به کافه‌ای برویم و نوشیدنی گرمی بنوشیم. مقابل چراغ سفیدرنگ، پیرمردی را دیدیم که صندوق عقب اتومبیلش را به زیبایی آراسته بود. با سماوری و قوری‌ای و استکان‌های کمر باریک. انگار پیرمرد مهیا شده بود تا با چایی داغ و حاج‌بادامی از ما پذیرایی کند. سردش بود و منتظر مشتری دو نفره نشسته بود. کمی جلوتر ایستادیم. مه رقیقی فضا را پوشانده بود. از دوردست صدای سه‌تاری به گوش می‌رسید جان‌بخش و آرام. شاید کسی در تنهایی خود در یکی از آپارتمان‌های آن طرف خیابان نوازندگی می‌کرد. پیش خود گفتم موسیقی زنده هم دارد!پیاده شدیم و به سمتش رفتیم. ما را که دید به پهنای صورت خندید.                                                             بفرما! خوش آمدید! چه به‌موقع؟ حوصله‌ام سر رفته بود باباجان!منتظر سفارش نماند. دو چایی برایمان ریخت. بوی هل می‌داد. پولکی و حاج‌بادامی هم از قبل در قندان‌های قدیمی‌اش آماده داشت. چه خوب بود! این که می‌گویند عشق، مقدس است، راست است واقعا! انگار همه دست به دست هم داده بودند تا این عشق مقدس را برای ما جشن بگیرند. یکی ساز می‌زد. یکی چایی و حاج‌بادامی تعارف می‌کرد و طبیعت هم که سنگ تمام گذاشته بود. جامع اضدادی بود آن شب؛ سرمای هوا و گرمای عشق با هم، هم‌آوا شده بودند. بی‌جهت نبود که فرمود:در بهار عشق، دِی آمد عجب شد فصل سردروی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد!
۱۶ آذر ۱۴۰۴
undefined رسانه‌هایمان در فضای مجازی undefined
ایتا|[تلگرام](https://t.me/mazaheriesfahani_ir) |[اینستاگرام](https://www.instagram.com/mazaheriesfahani_ir/)|[واتساپ](https://chat.whatsapp.com/BpyiDMgYf3JD3d0wC6Jj81) |[بله](https://ble.ir/mazahereee)|[روبیکا](https://rubika.ir/azzabanmoshaver)|[سروش](https://splus.ir/mazaheriesfahani_ir)|[وبلاگ](http://mazaheriesfahani.blog.ir/)|[اندیشوران حوزه](https://mazaheri.andishvaran.ir/fa/ScholarMainpage.html) | از زبان مشاور
undefined از ادمین‌هایمان سپاسگزاریم.#علی‌اکبر_مظاهری

۱۳:۵۷