بازارسال شده از اندیشکده مرآت
۱۳:۱۵
جلسه 8 الهیات.mp3
۴۲:۰۷-۵۷.۸۷ مگابایت
# فایل_صوتی
جلسه سی و هشتم
فصل_چهارم سلسله نشست های دورهمی #خوانش / گفتاری پیرامون سیاستگذاری تربیتیبا موضوع: الهیات تربیت با ارائه:
دکتر محمد رحمانی
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳ #کارستان_بهارستان
اندیشکده راهبردی مرآت
۱۳:۱۷
بازارسال شده از اندیشکده مرآت
جستاری پیرامون جریان شناسی و آینده انقلاب اسلامی
چهارشنبه شنبه ۸اسفندماه
۲۱:۰۰
۲۱:۰۱
۲۳:۲۲
#گزارش_تصویری
#نشست
[برساخت]
موضوع جلسه: رویکرد مبانی دینی به ادبیات مصرف و مصرف فرهنگی در نسبت با نوجوان امروز و جامعه ایرانی
چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ کارستان بهارستان
اندیشکده راهبردی مرآت@meratthinktank ایتا / بله / اینستاگرام
۲:۵۷
۲:۵۷
۲:۵۷
۲:۵۷
۲:۵۷
۲:۵۷
#یادداشت
آیا فتح قله های «اخلاق»، «نیازمند» چنگ زدن به ریسمان «خدا» است؟
گاهی می شنوم که در اقصا نقاط جهان، افرادی بوده اند که زیستی اخلاقی، فارغ از دینداری داشته اند. در عین حال، پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: «مبعوث شدم برای اتمام مکارم اخلاق». می شنوم که می گویند آیا وجدان آدمی، او را از بدی ها نهی و به خوبی ها امر نمی کند؟ اگر بلی؛ پس ایمان به خدا چه کمکی به اخلاقی زیستن می کند؟ این یادداشت، حاصل تامل در این موضوع، از دریچه نیاز روانی آدمی است. با اشارهای کوتاه به سه واژه، شما را نیز به تامل بیشتر در این سوال دعوت میکنم:
کدام «اخلاق»؟باید و نبایدهای اخلاقی، از دامنه ها و قله هایی برخوردار است. دامنههای اخلاق را میتوان بااستمداد از فطرت پاک خدادادی و الهام وجدان، بدون ایمان به خدا هم پیمود. اما انگاره ما از اخلاقی زیستن، از دو منظر میتواند متفاوت باشد. نخست، روش پیمایش مسیر اخلاقی است که می تواند بالارفتن به قله ها را هموار یا غیرهموار کند. مثلا روش اخلاق یونانی، به شما می گوید که همواره جانب تعادل را میان دو قطب افراط و تفریط نگه دارید. نه تهور و بیباکی داشته باشید و نه بزدل باشید. بلکه ترسی میانه و به اندازه داشته باشید. اما قرآن به رسول خود میگوید: «لاتخف و لاتحزن انا منجوک». یعنی دل را امن می کند و ترس از وجود رخت برمی بندد. این روش اخلاقی، پیمودن مسیرهای صعب را هموار می کند. در پس آن مسیرهای صعب، قله هایی از اخلاقی زیستن در برابر مومن، مکشوف می شود که در ذهن و توان فرد متخلق به اخلاق یونانی نمی گنجد. دومین تفاوت، در معنایی است که از اخلاقی زیستن متصوریم. نوعی از اخلاقی زیستن، وجدانی آسوده را برای انسان اخلاقی رقم می زند. اما نوعی دیگر، معنای اتصال با اسمای الهی دارد. آدمی از اینکه خیرخواهی می کند، خود را در پیوند عمیق تر با خیر مطلق می یابد. بنابراین صرفا حسن فعلی مطرح نیست، بلکه حسن فاعلی و پرورش و قرب روحی را نیز به همراه دارد و لذا تلاش در عرصه اخلاق، می تواند تا بی نهایت ادامه داشته باشد.
کدام «نیاز» روانی؟ما اخلاق را برخواسته از اراده و نیتهای «درونی» میدانیم. زیرا زمانی اخلاق کسی را نکوهش یا تحسین می کنیم که آن کار را از روی اجبار نکرده باشد. در بستر یک روان سالم و ایمن است که میتوان از آدمی انتظار نیت و اراده خیر داشت. مثلا امام هادی (ع) می فرمایند: «کسی که نزد خودش خوار باشد، از شر او ایمن نباش». زیربنای یک روان سالم و ایمن، احساس کرامت نفس و برخورداری از «دلبستگی ایمن» است. این نیاز روانی در بستر عشقی باثبات و بدون شرط از سوی مراقبان نزدیک هر کودک ایجاد می شود و رشد می یابد. دلبستگی های غیرایمن بر اساس شدت و ضعفشان، منجر به اضطراب و حقارت درونی می شود. ناایمنی درونی، بعدا به بیرون از فرد منتقل می شود. روابطی ناایمن را ایجاد می کند و مانعی در برابر بزرگواری های اخلاقی است.
مطابق نظریه ها، دلبستگی ایمن، بستری ضروری برای روابط ایمن و تلاش برای خویشبانی و خودانضباطی است. همان عواملی که زیستن اخلاقی درگرو آن است. خویشبانی، بدون زیستن در بستری از عشق و امنیت، تلاشی فرسایشی است که اعتبار مانایی بالایی ندارد. کمبودهای شخصیتی حاصل از ضعف در دلبستگی ایمن و عزت نفس، موانعی در راه اخلاقی زیستن است. اما آنها را با کدام منبع قوی از عشق و امنیت میتوان جبران کرد؟
ایمان به کدام «خدا»؟دینداری مستلزم تعهدی درونی به وجود رب است. ما از بدو ورود به دوره نوجوانی دعوت می شویم که حضور خدا را به رسمیت بشناسیم. پیش فرض ایمان به خدا، داشتن مفهومی از خدا در ذهن است. پس ذهن می پرسد که خدا کیست؛ و پاسخ می گیرد که همان که ما را آفریده است. اما نوع تعهد به خدایی که ما را یک بار برای همیشه خلق کرده و طوری خوب کوکمان کرده که بگذاردمان و برود سراغ کارهای دیگرش؛ فرق دارد با تعهد به خدایی که در کار خلق مدام ماست و هر آن، وجود ما بسته به حضور اوست. در تصور دوم، دل در گرو ایمانی گرم به رب و در پیوند با عشقی دایمی و در دسترس به اوست. نتیجه این پیوند حبّی، همان ایمنی جان از هر شر است. خوبی این تصور از خدا اینست که او متعلق به گذشته نیست، بلکه مربوط است به اینجا و اکنون. در همان آنی که انسان اگزیستانسیال، در اینجا و اکنون، رها و گم شده است و در اضطراب وجودی اش به سر میبرد، انسان مومن به رب، در آرامش و رضایت و ایمنی است.
پس بسته به هر نوع تصور از خدا، انواعی از انسان ها را داریم؛ با درجاتی مختلف از احساس امنیت و رضایت درونی و ظرفیت متفاوت در خویشبانی اخلاقی. از این زاویه، رسولی نیاز است که ما را به این اتصال ایمن آگاه کند و شریعتی به روی ما بگشاید که راه و رسم تلاش برای نزدیکتر شدن به حقیقت خیر و رحمت بی نهایت را مشخص کند.
دکتر زهرا اشعری معاون پژوهش اندیشکده مرآت
گاهی می شنوم که در اقصا نقاط جهان، افرادی بوده اند که زیستی اخلاقی، فارغ از دینداری داشته اند. در عین حال، پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: «مبعوث شدم برای اتمام مکارم اخلاق». می شنوم که می گویند آیا وجدان آدمی، او را از بدی ها نهی و به خوبی ها امر نمی کند؟ اگر بلی؛ پس ایمان به خدا چه کمکی به اخلاقی زیستن می کند؟ این یادداشت، حاصل تامل در این موضوع، از دریچه نیاز روانی آدمی است. با اشارهای کوتاه به سه واژه، شما را نیز به تامل بیشتر در این سوال دعوت میکنم:
دکتر زهرا اشعری معاون پژوهش اندیشکده مرآت
۲۲:۰۲
حلول سال نو و بهار پرطراوت که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت است را تبریک و تهنیت عرض میکنیم و سالی سرشار از برکت و معنویت را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما بزرگواران مسئلت مینماییم.
نوروز مبارک
اندیشکده راهبردی مرآت
۹:۵۸
یا رب دل مرده ی مرا احیا کن
بر روی گدای نیمه شب در وا کن
سوگند به قطره قطره خون علی (ع)
پرونده اعمال مرا امضا کن
بر روی گدای نیمه شب در وا کن
سوگند به قطره قطره خون علی (ع)
پرونده اعمال مرا امضا کن
۱۳:۴۶
بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
« کارگروهی را از کودکی در فرزندانمان جا بندازیم! »
حتماً تا به حال دستهای از پرندگان را در آسمان دیدهاید که چقدر زیبا و منظم به صورت گروهی حرکت میکنند. می دانید چرا غازها به شکل یک پیکان در آسمان پرواز می کنند؟غازها با این روش %70 بر طی مسافتـی که می توانند پرواز کنند می افزایند. در واقع هر بالی که غاز جلویـی می زند. بال زدن غازپشت سر خود را ساده می کند، وقتی که غاز پیشتاز خسته می شود خود را به انتهای دسته رسانده و غاز دیگری پیشتازی را بر عهده می گیرد. غازهایی که عقب تر پـرواز می کنند، غازهای جلویـی خود را که بار شکافتن هوا را بر دوش دارند، با سر و صدای خود به پـرواز تشویق می نمایند!وقتی پرندگان با کارگروهی بهتر میتوانند حرکت کنند، چرا ما انسانها در کار تربیتیمان از آن غافل باشیم؟
این مسئله زمانی برایم جدیتر شد که تصمیم گرفتم در مدرسه، مدل تدریس هایم را به یادگیری گروهی تغییر بدهم. آنجا بود که تفاوت معناداری در یادگیری، تعامل و نشاط بچهها در کلاس به نسبت قبل احساس کردم. به قول فارابی؛ «انسان مدنی بالطبع است.»
زمانی که فرد در سنین پایین همچون دوران دبستان و دبیرستان آموزش ببیند، این آموزهها در او درونی شده و سبب خواهد شد در زندگی آینده، موفقتر عمل کند.
چند نمونه از فوائد کار گروهی کودکان و نوجوانان:


۱- کار گروهی و «تعامل اجتماعی»
بچهها برای انجام مسئولیت محول شده به گروه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، حرف میزنند و به نظرات دیگران گوش میکنند و کمکم مجبور خواهند شد تا خجالتی بودن را فراموش کنند.
۲- کار گروهی و «یادگیری با کیفیت بهتر»
با کار گروهی بچهها میتوانند در زمانی کمتر، مطالب بیشتری را یاد بگیرند و چون خود آنها نیز در فرایند کار درگیر بودهاند، کیفیت یادگیری آنها نیز افزایش خواهد یافت.
۳- کار گروهی و «ایجاد حس رقابت». بچهها در گروه همسالان خود که قرار میگیرند، بخاطر رقابت، فعالیت بیشتر و بهتری انجام خواهند داد و بچهها برای آن که از دیگران عقب نمانند، تلاش خود را افزایش خواهند داد.
چالش کارگروهی در سنین پایینتر!
تحقیقات اخیر نشان داده است که کودکان از سه سالگی ارزش کار گروهی را درک میکنند، چرا که «کودکان مقداری خود محوری را با خود دارند.» آنها با این انگیزه متولد میشوند كه نیازهای اصلی خود را برای غذا و راحتی تأمین كنند و کم کم در جریان رشد و با آموختن در كودكی شروع به دور شدن از این مسأله میكنند.
کلر می گوید: کودکان مهره اصلی دنیای خودشان هستند و نیازهای آنها در درجه اول اولویتها قرار دارد. برای آنها بسیار سخت است که نیازهای خود را کنار بگذارند تا اجازه دهند نیازهای شخص دیگری برآورده شود. با این حال در سن سه تا پنج سالگی، اکثر کودکان میتوانند برخی از داده ها را بدهند، بگیرند، آنها را با دیگران به اشتراک بگذارند و نسبت به کودکان دیگر همدلی نشان دهند.
وقتی بچهها را در معرض کارگروهی به صورت ایمن و در محیطی مطلوب قرار میدهیم، این احساس گذشت و به اشتراک گذاشتن وسایل خود با دیگران، تقویت میشود.
#کارگروهی #کارجمعی
سید امین موسوی حسینیمعاون مدیریت دانش اندیشکده مرآت
https://eitaa.com/farzandsaleh_ir
#یادداشت
حتماً تا به حال دستهای از پرندگان را در آسمان دیدهاید که چقدر زیبا و منظم به صورت گروهی حرکت میکنند. می دانید چرا غازها به شکل یک پیکان در آسمان پرواز می کنند؟غازها با این روش %70 بر طی مسافتـی که می توانند پرواز کنند می افزایند. در واقع هر بالی که غاز جلویـی می زند. بال زدن غازپشت سر خود را ساده می کند، وقتی که غاز پیشتاز خسته می شود خود را به انتهای دسته رسانده و غاز دیگری پیشتازی را بر عهده می گیرد. غازهایی که عقب تر پـرواز می کنند، غازهای جلویـی خود را که بار شکافتن هوا را بر دوش دارند، با سر و صدای خود به پـرواز تشویق می نمایند!وقتی پرندگان با کارگروهی بهتر میتوانند حرکت کنند، چرا ما انسانها در کار تربیتیمان از آن غافل باشیم؟
این مسئله زمانی برایم جدیتر شد که تصمیم گرفتم در مدرسه، مدل تدریس هایم را به یادگیری گروهی تغییر بدهم. آنجا بود که تفاوت معناداری در یادگیری، تعامل و نشاط بچهها در کلاس به نسبت قبل احساس کردم. به قول فارابی؛ «انسان مدنی بالطبع است.»
زمانی که فرد در سنین پایین همچون دوران دبستان و دبیرستان آموزش ببیند، این آموزهها در او درونی شده و سبب خواهد شد در زندگی آینده، موفقتر عمل کند.
چند نمونه از فوائد کار گروهی کودکان و نوجوانان:
۱- کار گروهی و «تعامل اجتماعی»
بچهها برای انجام مسئولیت محول شده به گروه با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، حرف میزنند و به نظرات دیگران گوش میکنند و کمکم مجبور خواهند شد تا خجالتی بودن را فراموش کنند.
۲- کار گروهی و «یادگیری با کیفیت بهتر»
با کار گروهی بچهها میتوانند در زمانی کمتر، مطالب بیشتری را یاد بگیرند و چون خود آنها نیز در فرایند کار درگیر بودهاند، کیفیت یادگیری آنها نیز افزایش خواهد یافت.
۳- کار گروهی و «ایجاد حس رقابت». بچهها در گروه همسالان خود که قرار میگیرند، بخاطر رقابت، فعالیت بیشتر و بهتری انجام خواهند داد و بچهها برای آن که از دیگران عقب نمانند، تلاش خود را افزایش خواهند داد.
چالش کارگروهی در سنین پایینتر!
تحقیقات اخیر نشان داده است که کودکان از سه سالگی ارزش کار گروهی را درک میکنند، چرا که «کودکان مقداری خود محوری را با خود دارند.» آنها با این انگیزه متولد میشوند كه نیازهای اصلی خود را برای غذا و راحتی تأمین كنند و کم کم در جریان رشد و با آموختن در كودكی شروع به دور شدن از این مسأله میكنند.
کلر می گوید: کودکان مهره اصلی دنیای خودشان هستند و نیازهای آنها در درجه اول اولویتها قرار دارد. برای آنها بسیار سخت است که نیازهای خود را کنار بگذارند تا اجازه دهند نیازهای شخص دیگری برآورده شود. با این حال در سن سه تا پنج سالگی، اکثر کودکان میتوانند برخی از داده ها را بدهند، بگیرند، آنها را با دیگران به اشتراک بگذارند و نسبت به کودکان دیگر همدلی نشان دهند.
وقتی بچهها را در معرض کارگروهی به صورت ایمن و در محیطی مطلوب قرار میدهیم، این احساس گذشت و به اشتراک گذاشتن وسایل خود با دیگران، تقویت میشود.
#کارگروهی #کارجمعی
سید امین موسوی حسینیمعاون مدیریت دانش اندیشکده مرآت
https://eitaa.com/farzandsaleh_ir
۱۴:۳۱
بازارسال شده از خانه اندیشهورزان
#گزارش
۱۷:۱۰
حقوق و مزایا: توافقی
درصورت تمایل پرسشنامه زیر را تکمیل فرمایید:https://survey.porsline.ir/s/kBmHg1w
۲۰:۲۱
#یادداشت
روسو در کتاب امیل، که به نوعی کتاب مرجع و سرآغاز اندیشههای تربیتی مدرن محسوب میشود، مینویسد: "هنگامی که تمام وظایف تربیتی امیل را بر عهده گرفتم، تمام حقوق والدین نیز به من منتقل شد. امیل باید به پدر و مادرش احترام بگذارد، اما تنها از من اطاعت کند."در دوران پیش از شکلگیری نظام آموزشی رسمی کنونی، بسیاری از خانوادهها به افراد دارای صلاحیت، مبلغی پرداخت میکردند تا خواندن و نوشتن را به فرزندانشان بیاموزند. در آن زمان، مسئولیت آموزش کودکان - مانند سایر مهارتهای زندگی و شغلآموزی - کاملاً بر دوش خانوادهها بود. اما با گذر زمان و در دوره مدرنیته، دولتها به بهانه پیچیدگیهای عصر جدید، گامبهگام بر تمام شئون زندگی سیطره یافتند و آموزش را نیز به حیطه اختیارات خود افزودند.
دولتها همواره از نظام آموزشی بهعنوان ابزاری برای انتقال ارزشها، ایدئولوژی و هویت ملی به نسلهای جدید بهره بردهاند. این نظام نهتنها به آموزش مهارتهای پایه میپردازد، بلکه فرهنگسازی و شکلدهی به جهانبینی را نیز در دستور کار خود دارد. هرچند آموزش اجباری با شعار تحقق عدالت اجتماعی پایهگذاری شد، اما در عمل، دولتها از طریق طراحی محتوای درسی، به انتقال ایدئولوژیهای خاص پرداختهاند. در ایالات متحده نیز، وزارت آموزش و پرورش نقش محوری در پرورش نسل جدید بر اساس اندیشههای لیبرال ایفا کرده است. در ایالات متحده، وزارت آموزش و پرورش همواره نقش محوری در شکلدهی به نسل جدید بر اساس اصول لیبرال دموکراسی داشته است. این نهاد فدرال از طریق تعیین استانداردهای آموزشی ملی، تخصیص بودجه به برنامههای خاص، و نظارت بر محتوای درسی، به طور سیستماتیک ارزشهایی که مدنظر این کشور است را در متون کتب درسی به دانش اموزان انتقال میدهد. جالب آنکه بر اساس تحقیقات مرکز پیو در سال 2022، حدود 65% از معلمان آمریکایی خود را به عنوان لیبرال یا بسیار لیبرال معرفی میکنند، که این امر تأثیر عمیقی بر فضای آموزشی کلاسهای درس دارد
از طرفی نیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در اقدامی همسو با وعدههای انتخاباتی خود، دستور انحلال وزارت آموزش و پرورش این کشور را صادر کرد و مسئولیت حوزه آموزش را به ایالتها و سپس به مدارس چارتر و غیردولتی محول نمود. این تصمیم که بخشی از برنامه گستردهتر "انتخاب مدرسه" محسوب میشود، مسئولیت نظام آموزشی را به طور چشمگیری از سطح فدرال به نهادهای غیرمتمرکز منتقل نموده است. بر اساس این طرح، خانوادهها اکنون از امکان بیشتری برای انتخاب مدارس چارتر و خصوصی برخوردار شدهاند.
صرفنظر از انگیزهها و دلایل این اقدام و همچنین تفاوتهای موجود بین مدارس دولتی و خصوصی در آمریکا - که در صورت امکان در آینده به آن پرداخته خواهد شد - پرسش اساسی این است: با انحلال وزارت آموزش و پرورش، دولت چگونه سیاستها و ایدئولوژیهای خود را به نسل جدید منتقل خواهد کرد؟ همچنین با کاهش تصدیگری دولت، انتقال ارزشها و هویت ملی به کودکان و نوجوانان آمریکایی با چه مکانیسمهایی انجام خواهد پذیرفت؟
به نظر میآید برای پاسخ به این پرسش در این مدل جدید، دو روند اصلی قابل پیشبینی است:
انتقال غیرمتمرکز ارزشها از طریق بازار آموزش:در غیاب کنترل متمرکز فدرال، انتقال ایدئولوژی به مکانیسمهای رقابتی و محلی واگذار میشود. خانوادهها با «حق انتخاب مدرسه» عملاً به بازیگران اصلی تعیین ارزشهای آموزشی تبدیل میشوند. مدارس چارتر و خصوصی برای جذب دانشآموز، ناچار به انطباق با ترجیحات فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه محلی هستند. این امر منجر به شکلگیری خردهفرهنگهای آموزشی متنوع (لیبرال، محافظهکار، مذهبی و...) میشود که هرکدام ارزشهای خاص خود را ترویج میکنند. در این مدل، «هویت ملی» نه از طریق برنامهریزی دولتی، بلکه از طریق اشتراکهای خودجوش در ارزشهای پایهای دموکراسی آمریکایی (مانند قانونمداری یا فردگرایی) شکل میگیرد.
جایگزینی ابزاهای غیرمستقیم روش دوم را اینگونه میتوان بیان نمود که دولت امریکا به واسطه مکانیسم های غیرمستقیم میتواند بر ارزش های آموزشی تأثیر بگذارد این روش ها بطور خلاصه عبارتند از : تخصیص بودجه های مشروط ، طراحی آزمون های استاندارد شده و نهایتا با همگرایی فدرال و ایالت ها میتوان قوانین محلی را در جهت ارزش های دولتی تصویب نمود و در مدارس جاری نمود.
حجت الاسلام مهرداد مطلب زاده مدیر اندیشکده مرآت
روسو در کتاب امیل، که به نوعی کتاب مرجع و سرآغاز اندیشههای تربیتی مدرن محسوب میشود، مینویسد: "هنگامی که تمام وظایف تربیتی امیل را بر عهده گرفتم، تمام حقوق والدین نیز به من منتقل شد. امیل باید به پدر و مادرش احترام بگذارد، اما تنها از من اطاعت کند."در دوران پیش از شکلگیری نظام آموزشی رسمی کنونی، بسیاری از خانوادهها به افراد دارای صلاحیت، مبلغی پرداخت میکردند تا خواندن و نوشتن را به فرزندانشان بیاموزند. در آن زمان، مسئولیت آموزش کودکان - مانند سایر مهارتهای زندگی و شغلآموزی - کاملاً بر دوش خانوادهها بود. اما با گذر زمان و در دوره مدرنیته، دولتها به بهانه پیچیدگیهای عصر جدید، گامبهگام بر تمام شئون زندگی سیطره یافتند و آموزش را نیز به حیطه اختیارات خود افزودند.
دولتها همواره از نظام آموزشی بهعنوان ابزاری برای انتقال ارزشها، ایدئولوژی و هویت ملی به نسلهای جدید بهره بردهاند. این نظام نهتنها به آموزش مهارتهای پایه میپردازد، بلکه فرهنگسازی و شکلدهی به جهانبینی را نیز در دستور کار خود دارد. هرچند آموزش اجباری با شعار تحقق عدالت اجتماعی پایهگذاری شد، اما در عمل، دولتها از طریق طراحی محتوای درسی، به انتقال ایدئولوژیهای خاص پرداختهاند. در ایالات متحده نیز، وزارت آموزش و پرورش نقش محوری در پرورش نسل جدید بر اساس اندیشههای لیبرال ایفا کرده است. در ایالات متحده، وزارت آموزش و پرورش همواره نقش محوری در شکلدهی به نسل جدید بر اساس اصول لیبرال دموکراسی داشته است. این نهاد فدرال از طریق تعیین استانداردهای آموزشی ملی، تخصیص بودجه به برنامههای خاص، و نظارت بر محتوای درسی، به طور سیستماتیک ارزشهایی که مدنظر این کشور است را در متون کتب درسی به دانش اموزان انتقال میدهد. جالب آنکه بر اساس تحقیقات مرکز پیو در سال 2022، حدود 65% از معلمان آمریکایی خود را به عنوان لیبرال یا بسیار لیبرال معرفی میکنند، که این امر تأثیر عمیقی بر فضای آموزشی کلاسهای درس دارد
از طرفی نیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در اقدامی همسو با وعدههای انتخاباتی خود، دستور انحلال وزارت آموزش و پرورش این کشور را صادر کرد و مسئولیت حوزه آموزش را به ایالتها و سپس به مدارس چارتر و غیردولتی محول نمود. این تصمیم که بخشی از برنامه گستردهتر "انتخاب مدرسه" محسوب میشود، مسئولیت نظام آموزشی را به طور چشمگیری از سطح فدرال به نهادهای غیرمتمرکز منتقل نموده است. بر اساس این طرح، خانوادهها اکنون از امکان بیشتری برای انتخاب مدارس چارتر و خصوصی برخوردار شدهاند.
صرفنظر از انگیزهها و دلایل این اقدام و همچنین تفاوتهای موجود بین مدارس دولتی و خصوصی در آمریکا - که در صورت امکان در آینده به آن پرداخته خواهد شد - پرسش اساسی این است: با انحلال وزارت آموزش و پرورش، دولت چگونه سیاستها و ایدئولوژیهای خود را به نسل جدید منتقل خواهد کرد؟ همچنین با کاهش تصدیگری دولت، انتقال ارزشها و هویت ملی به کودکان و نوجوانان آمریکایی با چه مکانیسمهایی انجام خواهد پذیرفت؟
انتقال غیرمتمرکز ارزشها از طریق بازار آموزش:در غیاب کنترل متمرکز فدرال، انتقال ایدئولوژی به مکانیسمهای رقابتی و محلی واگذار میشود. خانوادهها با «حق انتخاب مدرسه» عملاً به بازیگران اصلی تعیین ارزشهای آموزشی تبدیل میشوند. مدارس چارتر و خصوصی برای جذب دانشآموز، ناچار به انطباق با ترجیحات فرهنگی و ایدئولوژیک جامعه محلی هستند. این امر منجر به شکلگیری خردهفرهنگهای آموزشی متنوع (لیبرال، محافظهکار، مذهبی و...) میشود که هرکدام ارزشهای خاص خود را ترویج میکنند. در این مدل، «هویت ملی» نه از طریق برنامهریزی دولتی، بلکه از طریق اشتراکهای خودجوش در ارزشهای پایهای دموکراسی آمریکایی (مانند قانونمداری یا فردگرایی) شکل میگیرد.
جایگزینی ابزاهای غیرمستقیم روش دوم را اینگونه میتوان بیان نمود که دولت امریکا به واسطه مکانیسم های غیرمستقیم میتواند بر ارزش های آموزشی تأثیر بگذارد این روش ها بطور خلاصه عبارتند از : تخصیص بودجه های مشروط ، طراحی آزمون های استاندارد شده و نهایتا با همگرایی فدرال و ایالت ها میتوان قوانین محلی را در جهت ارزش های دولتی تصویب نمود و در مدارس جاری نمود.
حجت الاسلام مهرداد مطلب زاده مدیر اندیشکده مرآت
۶:۲۰
#یادداشت پرورش هوش معنوی هوش معنوی یا SQ یکی از انواع هوش است که برای حل مشکلات و مسائل مربوط به معنای زندگی و ارزش ها مورد استفاده قرار می گیرد. هوش معنوی دربردارنده نوعی رفتار سازگاری و حل مسئله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطرافش و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می کند. هوش معنوی زیربنای موضوعاتی است که به آنها ایمان داریم همچنین اساس اعتقادات، ارزش ها، اعمال و ساختار زندگی ماست. هوش معنوی را می توان با تمرین های مختلف، توجه، تغییر هیجانات و تقویت کردن رفتارهای اخلاقی افزایش داد. از طریق جست وجوی معنای اصلی موقعیت ها، مطرح کردن مسائل مختلف و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها می توان به پرورش این هوش کمک کرد. این مسئله مهم است که هوش معنوی در راستای تربیت دینی کودکان باشد. در ادامه 8 راهکار به منظور کمک به رشد هوش معنوی کودکان بیان می شود:- احساس تعهد شخصی در والدین و مربیان در زمینه پرورش رشد هوش معنوی- تلاش برای ایجاد الگوهای نمونه یا یک مثال معنوی قوی- شناخت باورها و عقاید دینی و صحبت کردن با کودکان درباره آنها- لحظات مناسب و متناسبی راب رای صحبت انتخاب کنید. این لحظات گاهی اوقات کاملا اتفاقی به وجود می آیند و فرصت هایی برای صحبت فراهم می شود. - توقع رفتارهای دینی داشته باشید. توقعات و انتظارات والدین به منزله استانداردهای رفتاری کودکان است. - نسبت به آثار رفتار کودکان واکنش نشان دهید. - رفتار دینی کودک را تقویت کنید و پاداش دهید.- هر روز اصول دینی را به صورت رفتاری برای کودکان آموزش دهید. بنابراین می توان گفت برای رشد هماهنگ و همساز فطرت انسان ها، تقویت، ایجاد، شناخت و باور به معارف دینی و التزام عملی به احکام و دستوران دینی مطرح شده که هدف تربیت دینی است، پرورش هوش معنوی بسیار می تواند کمک کننده باشد. هوش معنوی می تواند مهارت های مورد نیاز در تربیت دینی افراد را ارتقا دهد و زمینه ای ایجاد کند که افراد در زندگی خود، حس عمیقی برای دین داری، معناداری، نوع دوستی و دلسوزی دریابند و بتوانند در سایه دین و معنویت به سطوح بالای هوشیاری، خودآگاهی و تعادل فکری دست یابند. به منظور سنجش هوش معنوی پرسشنامه های مختلفی وجود دارد از جمله پرسشنامه هوش معنوی کینگ، هوش معنوی عبداله زاده، هوش معنوی ناصری، هوش معنوی بدیع، هوش معنوی فرهوش، هوش معنوی لیندا که از طریق هر کدام از اینها می توان به میزان آن دست یافت.
دکتر زینب نادری معاون آمار و سنجش اندیشکده مرآت
۱۳:۲۵
۷:۱۲