م

میثم یاوری

۱۲۱عضو
undefined جبهه‌ی انقلاب اسلامی و آفتِ 《ابن‌الوقت‌ها》(۱ از ۲)امروز که به نظر می‌رسد جبهه‌ی انقلاب باید بیش از هر زمان دیگری وسط میدان باشد و دلایل و بهانه‌ها هم پشت سر هم، دست می‌دهند، باید بسیار هوشیار بود و تلاش کرد تا این جبهه دچار آفت نشود. به نظر می‌رسد ورود جبهه به عرصه‌ی گسترده‌ی مسایل اجتماعی و روند صعودی و شتابان اتفاقات و حوادث در این عرصه که حتماً حکمتی هم در آن هست، باید بهانه‌ای شود برای مصونیت بخشی به جبهه، از آفت‌زدگی.یکی از آفت‌های خطرناک و بسیار محتمل، آفتِ افتادن راهبران جبهه و دستگاه‌های تحلیلی، محاسباتی و راهبردی قرارگاه‌ها در دامِ 《ابن‌الوقت‌ها》است. منظورم از ابن‌الوقت‌ها را عملاً در تشریح فهرست زیر توضیح خواهم داد؛ فهرستی از خطراتی که ممکن است از این ناحیه، جبهه‌ی انقلاب را تهدید کند.۱. ابن‌الوقت‌ها، مدیران راهبردی را به "لحظه" می‌کشانند و از داشتن یک نگاه بلند که افق‌ها و آینده را مبتنی بر بنیان‌ها و جریانات گذشته تحلیل می‌کند، بازمی‌دارند. رصد و اطلاعات از نظر آن‌ها یعنی فقط و فقط، داشتنِ به لحظه‌ی آمار تلفات در فلان حادثه و تعداد تجمع‌کنندگان در بهمان مکان و ... . اما به ریشه‌ها چندان کاری ندارند و اگر روزی کسی در خصوص حادثه‌ای در آینده به آن‌ها هشدار دهد، جدی نمی‌گیرند و انقلاب را بیمه شده می‌پندارند که یا مورد تهاجم واقع نخواهد شد و یا اگر بشود باید به صورت جهادی! با سَر! (یعنی پیشانی و قوای جسمی نه مغز و قوای فکری) وسط میدان رفت و کار را جمع کرد.۲. ابن‌الوقت‌ها، برای حاکم کردن نظرشان در لحظات، شور و هیجان اتفاقات و حوادث را دستمایه قرار می‌دهند و نمی‌گذارند راهبران با تمرکز و تامل، تصمیم بگیرند. می‌روند وسط میدان و هیاهو راه می‌اندازند و جوّ جهاد می‌دهند و عقب مانده‌ها از قافله‌ی شور و هیاهوی خودشان را منفعل می‌کنند.۳. ابن‌الوقت‌ها، افراد عمیق و صاحب‌نظر جبهه را به بی‌عملی متهم می‌کنند و با دل به آب و گِل و ... زدن، این باور را در راهبران ایجاد می‌کنند که فقط آن‌ها هستند که عملاً تن به جهاد می‌دهند و اهل دقت و تامل، اگر مثل آن‌ها خیس و خاکی و گِلی نشوند، از دایره‌ی اندیشمندان مجاهد خارج‌اند و روشنفکرنمایان غرب یا شرق‌زده‌ای بیش نیستند.۴. ابن‌الوقت‌ها جریان‌سازی و کار رسانه‌ای را، تیپِ جهادی زدن و لباس خاکی پوشیدن (آن هم به سبک و مُد روز؛ یعنی 511 و 311 و 313 و امثالهم) و در میانه‌ی میدان عکس و فیلم گرفتن گتره‌ای می‌دانند و کاری با فکر و ذهن مخاطب و تصویری که از این لحظات در ذهن و دل مخاطب ساخته می‌شود ندارند! آن‌ها همان‌هایی هستند که همیشه در مخاطب‌شناسی کمیت‌شان لنگ بوده و امروز هم فقط با خدمت و تلاش یدی برای مردم، می‌خواهند از مخاطب دل‌بری کنند.undefinedاشتباه نشود.undefined عمامه‌ی روی سر یک طلبه، وقتی تا زانو توی گل است و دارد متواضعانه، گِل و لای خانه‌ی مردم را بیرون می‌ریزد، عملاً دارد همه کار می‌کند. این صحنه حتی اگر توسط دوربین‌ها شکار نشود، دارد دل‌ها و ذهن‌های مخاطب را شکار می‌کند.بحث ما بر سر ابن‌الوقت‌هاست. آن‌هایی که معمولاً به خاطر شخصیت پر هیاهویی که دارند، خود را به راهبران جبهه نزدیک می‌کنند و روی دستگاه تحلیلی آن‌ها اثر می‌گذارند.۵. ابن‌الوقت‌ها همیشه طلبکارند و داعیه‌ی پیشگامی و پرچم‌داری دارند. آن‌ها شتاب‌زده‌اند و شلوغ‌کار. از تفسیر به رای امام هم باکی ندارند. البته از این کار قصد سوء ندارند اما چون عمق ندارند، با ظاهر جملات کار دارند و حتی گاهی همان ظاهر را، در غیر محل خود و برای موضعی غیر از موضع اصلیِ مورد نظر امام به کار می‌برند. یکی از ابزارهای ابن‌الوقت‌ها برای به کرسی نشاندن حرف خود، متهم کردن مخالفین خود به دور از ولایت یا ضد ولایت بودن است!۶. ابن‌الوقت‌ها مجسمه اخلاص و روحیه‌ی جهادی و شهادت‌طلبی هستند و لذا ابراز و اظهار مخالفت با آنان برای اهل تامل، گران تمام می‌شود. آن‌ها دل پاک و صافی دارند و همین باعث می‌شود نتوان به راحتی زبان به نقد یا نفی آن‌ها گشود.مثل همین الان که من دارم می‌نویسم و لحظه به لحظه نگرانم که نکند خلوص و پاکی آن‌ها را ندیده بگیرم و از قلمم، نفی مطلق آن‌ها بر کاغذ بریزد و البته نگران کج‌فهمی آن‌ها هم هستم و تردید ندارم که این یادداشت را نصفه و نیمه خواهند خواند و یا از دیگران خواهند شنید و به خودشان لحظه‌ای هم فرصت تفکر یا سوال نخواهند داد و زبان به ناسزا خواهند گشود. البته از این واکنش دوم واهمه ندارم اما واقعاً نگران آن بی‌خردی هستم!۷. ابن‌الوقت‌ها ابزار دیگری هم دارند و آن، متهم کردن اهل تامل و تفکر به وقت‌نشناسی است! آن‌ها زدن هر حرفی خلاف حرکت پر شور خود در میانه‌ی حوادث را، اگر دلیل دیگری بر ردّش نیابند، متهم می‌کنند به موقعیت‌نشناسی و تلاش برای ناامید کردن و گرفتن انگیزه از جهادگران.@meysamyavari

۱۴:۲۹

undefined جبهه‌ی انقلاب اسلامی و آفتِ 《ابن‌الوقت‌ها》(۲ از ۲)در واقع آن‌ها هر حرکت مخالف با شور و احساسات را، خلاف تدبیر و خلاف مصالح جبهه می‌پندارند و در بهترین حالت، ضمن تایید ضمنی آن، از گوینده می‌خواهند طرح این مباحث را به زمانی دیگر موکول کند.۸. ابن‌الوقت‌ها در لحظه‌اند و چون در لحظه‌اند، اگر در لحظه با آن‌ها مواجه شوی، بدون هیچ پیشینه و تاملی قبلی، حتماً تصدیق‌شان خواهی کرد. در لحظه، آن‌ها محبوب‌ترین‌اند و کارآمدترین به حساب خواهند آمد.بعدها هم که خسارت اقدامات عجولانه‌شان مشخص شد، کسی آن‌ها را سرزنش نمی‌کند. چون احتمالاً در حال خلق لحظه‌ای دیگر هستند و قهرمان میدانی دیگر! و یا میدان‌دار قلب مدیران ارشد و یا ...اما اخلاص و پاکی‌شان هم دلیلی همیشگی است برای رعایت‌ حال‌شان توسط اهل تفکر!undefined ابن‌الوقت‌ها البته تعدادشان خیلی زیاد نیست اما قدرت بسیج‌کنندگی زیادی دارند؛ به خاطر دلایلی که در بالا به برخی از آن‌ها اشاره شد. امیدوارم کسی به این متن واکنش احساسی نشان ندهد و همه بیش از این‌که در خصوص این متن حرف بزنند، به آن فکر کنند.چراکه اگر واکنش احساسی منفی نشان دهند عملاً دارند فریاد می‌زنند که جزو دسته‌ی محدودِ ابن‌الوقت‌ها هستند!undefinedundefinedundefined.به دور از مزاح؛ منت می‌گذارید اگر نقدهای ارزشمندتان به این یادداشت را به آدرس زیر ارسال فرمایید.@meysam_yavari@meysamyavari

۱۴:۴۱

undefinedچه باید کرد؟ (۱)؛ 《نیاز به روایت》(۱ از ۲)معمولاً در زمان حادثه و بحران، به دلیل نابلدی‌ها و عدم آمادگی‌ها و برخی آفت‌هایی که افراد مختلف به آن‌ها اشاره کرده‌اند، سازماندهی نیروها و توان‌ها به درستی صورت نمی‌گیرد؛ از جمله ورود نیروهای مردمی برای جهاد و خدمت‌رسانی.از این‌رو چند اتفاق می‌افتد و اگر برای آن تدبیر نشود، بارها و بارها در حوادث مختلف تکرار می‌شود. ازجمله:۱. در روزهای اول حجم نیروهای داوطلب زیاد است و معمولا اگر اعزام‌ها مدیریت نشود، اتلاف وقت و انرژی و ...، فراوان خواهد بود. لذا معمولاً مشاهده می‌کنیم که هرچه از روزهای اول حادثه فاصله می‌گیریم، انگیزه‌های جهادگران کاهش می‌یابد. آن‌ها که مدتهاست در میدان بوده‌اند خسته می‌شوند و نیروی جدیدی هم به اندازه لازم، جایگزین نمی‌شود.۲. معمولاً توجیه نیروها به درستی صورت نمی‌گیرد و انتقال تجربیات موفق در میانه‌ی میدان بین نیروهای امدادی و جهادی به درستی و با سرعت مناسب انجام نمی‌شود.۳. فرصت‌ها و تهدیدها؛ ضعف‌ها و قوت‌ها و خلاءها به درستی شناخته نمی‌شود.۴. تصویر درستی از نحوه امدادرسانی به مردم منتقل نمی‌شود و سوءبرداشت‌ها و سوءتفاهم‌های ناشی از سیاست‌زدگی و ...، به شکاف میان مردمبا مردم و مردم با مسوولین منجر می‌شود.خب، این‌ها که درست است و حرف جدیدی هم نیست. اما برای حل این مسایل چه باید کرد؟یکی از بهترین راهبردها برای حل مسایلی از این دست، روایت است. روایت صحیح و دقیق آنچه دیدنی است و باید الگو شود و تکرار شود و یا آنچه مورد غفلت واقع شده و باید خلاءاش پر شود.شهید آوینی در مرور تجربه‌ی روایت فتح می‌گوید: 《 هدف ما جذب نیرو برای جبهه‌ها بر مبنای حقیقت است و لاجرم مخاطب ما نیز غالباً کسانی هستند که به جبهه‌ها می‌روند.》 لذا عملاً روایت فتح، تبدیل می‌شود به موتور انگیزه‌بخشی به نیروها در مواقعی که ممکن است به دلیل فرسایشی شدن عرصه‌ی جهاد، خسته شوند و کم بیاورند. سوال اینجاست که ما در شرایطی مانند آن‌چه در بحث سیل با آن مواجهیم چرا از چنین تبلیغاتی غافلیم. برای نسل ما دهه شصت به بعدی‌ها، از زمان دفاع مقدس، جزییات روشنی در ذهن نیست. شاید بسیاری از ما باورمان نشود که در آن زمان، یک وقت‌هایی جبهه‌ها خالی می‌شده و لازم بوده برای پر کردن جبهه‌ها فکری کرد و تدابیر و برنامه‌های مختلفی برای پر کردن این خلاء به کار گرفته می‌شده که یکی از موثرترین‌هایش مستندهای روایت فتح بوده است.در ادامه همان جملات، سید مرتضی آوینی می‌گوید: 《... اگرچه، فیلم به گونه‌ای تدوین گشته است که بتواند انسان‌ها را به فطرت الهی خویش رجوع دهد و اگر از این لحاظ نگاه کنیم، مخاطب ما تقریباً عموم مردم قرار می‌گیرند. ما معتقدیم که فطرت الهی بشر لاجرم در مقابل حق خاضع است و آن را خوب می‌شناسد. بنابراین سعی می‌کنیم که هرگز از جاده عفاف و بیان حقیقت خارج نشویم و دروغ نگوییم. بنیان کار ما از نظر روان‌شناسی فیلم، همین فطرت است. بشر دارای فطرتی الهی است که هرچند عادات مذموم و گناهان روی آن را بپوشاند، باز در مقابل حق خضوع دارد، مگر آن‌که از سر عناد و لجاج، در عین آگاهی ضمنی، از راه حق به دشمنی با آن بپردازد. مردم را هرگز نمی‌توان برای مدتی طولانی بر آن‌چه مخالف با فطرت الهی بشر است وادار کرد و یا برای همیشه با تبلیغات دروغ و دغل‌کارانه، حق را از آن‌ها پنهان داشت. ما حتی در برخورد با دشمنان انقلاب شنیده‌ایم که آن‌ها گفته‌اند حقیقت جبهه‌ها در فیلم‌های روایت فتح ظهور دارد.》 و این یعنی با یک روایت درست می‌توان با یک تیر، چند نشان زد. هم تبلیغ کرد برای خالی نشدن میدان از جهادگران و هم بازتاب خدمات جهادی را در جامعه به شکلی مدیریت کرد که مردم را با حقیقت انقلاب و روح جهاد، عمیق‌تر پیوند زند. خاکستری‌ها را به این شیوه باید جذب نمود؛ با زبان فطرت.اگر روایت ما درست ، دقیق، هوشمندانه و صا قانه باشد، خلاءها هم به درستی شناسایی می‌شود و مسوولان و مردم، باورمندانه و همدلانه، به پر کردن آن‌ها کمک خواهند کرد. هم‌چنین تصویر درستی از جهادگران واقعی منعکس می‌ود. متاسفانه در این یک ماهه، ما فقر در روایت داشته‌ایم. اساساً بعد از شهادت آوینی، ضعف و خلاء روایت داشته‌ایم؛ هرچند به برکت پیدایش نسلی دارای توان و دانش، مستندسازان حرفه‌ای فراوانی داریم اما روایتِ شانه به شانه‌ی حوادث در میدان‌های جهاد با بن‌مایه‌ی فطرت را، بسیار کم داریم.روایت درست، دقت‌های فراوان می‌طلبد. به عنوان مثال، شهید آوینی می‌گوید: 《 در تدوین فیلم‌ها، ما هر چه را که ریشه در غیرِ ایمان داشته باشد حذف می‌کنیم. شجاعت‌های حقیقی را باقی می‌گذاریم و تهوّرهای ماجراجویانه و ناشی از تکبر را حذف می‌کنیم.》 بله آوینی صراحتاً دارد می‌گوید، ما در زمان دفاع مقدس هم حتی در جبهه‌ها، با آفت تکبر مواجه بوده‌ایم.@meysamyavari

۲۲:۵۰

undefinedچه باید کرد؟ (۱)؛ 《نیاز به روایت》(۲ از ۲)متاسفانه در دعواهای میان نیروهای انقلاب و برخی دگراندیشان در امدادرسانی‌ها، شاهد اتفاقاتی که بوی تکبر به خود گرفته و منجر به ایجاد چند دستگی در میان مردم و یا مردم و حاکمیت شده هم بوده‌ایم و گاهی کار رسانه‌ای ما نه تنها تبلیغ ارزش‌های انقلابی نبوده، بلکه اثر معکوس گذاشته است!ما نیاز به روایت‌هایی داریم که واقعاً تبلیغ بلیغی از انقلاب اسلامی باشد. آقا سید مرتضی در جایی می‌گوید: 《 ما در ساخت روایت فتح، غالباً بر وجوه تمایز جبهه‌های جنگ خود با دیگر جنگ‌ها و ابعاد عرفانی جنگ تکیه داریم و معتقدیم که ریشه پیروزی‌های ما نیز در همین جاست. این مساله در تدوین فیلم‌ها تاثیر رکنی و بنیادی دارد. ما هرگز به ابزار جنگ یا ماشین جنگ در فیلم‌های خود اصالت نمی‌دهیم... در برابر ماشین جنگ و ابزار جنگ به ایمان بچه‌ها اصالت می‌دهیم.》سید شهیدان اهل قلم، در ادامه‌ی این بحث وارد چگونگی هم می‌شود. سید مرتضی آوینی می‌گوید: 《 فیلم ساختن درباره آدم‌های جنگ با توجه به روحیات حاکم بر آن‌ها که همان روحیات مجاهدان صدر اسلام است، تنها از عهده کسانی برمی‌آید که خود، جهاد در راه خدا را بشناسند و به آن معتقد باشند و راه‌های جبهه را بهتر از راه‌های شهر بشناسند. بنابراین ما باید افرادی را تربیت می‌کردیم که از یک سو بسیجی بودند و از سوی دیگر فیلم‌ساز... اگر در میان گروه ما آمادگی برای شهادت نمی‌بود نمی‌توانستیم موفق باشیم. جبهه و جنگ عرصه‌ای نبود که فقط پای تکنیک و هنر در میان باشد. بزرگترین کارگردان‌های سینما هم اگر آمادگی برای مرگ نمی‌داشتند نمی‌توانستند موفق باشند. هیچ‌کدام از ما تجربه فیلم‌سازی نداشتیم، اما آمادگی برای مرگ داشتیم و این کافی بود... اثر سینمایی یک کارگردان پیش از آن‌که مراحل عملی را طی کند در نسبتی که او با جهان برقرار می‌کند خلق می‌شود... و هر کس در عوالمی خاص خود می‌زید. مهم این است که این عوالم یک کارگردان تا چه حد به حقیقت عالم نزدیک است!》آوینی به نظر من در این چند جمله کولاک کرده. غلبه‌ی بر تکنیک، غلبه‌ی بر ابزار و تکنولوژی‌ای که حتی در دستگاه فلسفی و اندیشه‌ای غرب مدرن تولید شده و تسخیر و هضم آن در دستگاه حکمی انقلاب اسلامی یعنی چیزی شبیه به این کاری که آوینی به لحاظ نظری، بسیار دقیق انجام داده و به لحاظ عملی در روایت فتح، به خوبی از عهده پیاده‌سازی آن برآمده.شاید توفیق داشتم و در آینده بیشتر راجع به روایت‌گری از نگاه شهید آوینی نوشتم. اما خواستم در این مجال، هم طرح مساله‌ای داشته باشم در خصوص میدانی که جبهه انقلاب در آن حضور دارد و دارد در آن رزمایش انجام می‌دهد؛ هم برای آن مساله راه حلی راهبردی و اثربخش پیشنهاد دهم و هم به آن‌ها که تصورشان از بیان نقدها به غلط به آن سو رفته که امثال من با حضور در میدان مقابله با سیل و امدادرسانی به هم‌وطنان عزیزمان، مخالف هستند عرض کنم، بنده با چگونگی ورود مساله دارم و نه با اصل حضور و ورود. لذا از برخی نقدهای مشفقانه ناراحت نشوند و اگر مطلب حقی دارند که حتما دارند و می‌تواند به اتقان اندیشه، عمل و قلم این برادر کوچک‌شان کمک کند، دریغ نورزند؛ ولو به تازیانه‌ی مهربانانه‌ی تلخ‌°کلامی!یا علی مدد.مجدداً، خاضعانه تقاضا می‌کنم نقدهای ارزشمندتان را از طریق آدرس زیر به حقیر هدیه نمایید. ممنون از محبت یکایک بزرگواران.@meysam_yavari@meysamyavari

۲۲:۵۱

thumnail
آقای محسن حسام مظاهری عزیز؛ این تحلیل شما نشان داد که درک نسبت میان فرهنگ و سیاست برای‌تان سخت است. اعتنای ویژه‌ی عالی‌ترین سطح رهبری نظام به کتاب و نمایشگاه کتاب که اساساً رویدادی نمادین برای تقویت صنعت نشر و فرهنگ کتاب‌خوانی است، اگر با سطح خُرد و فرعیِ این رویداد که بازدید و خرید مخاطبان و مشتریان است خلط شود، چنین تحلیلی از آن در می‌آید! متاسفم که تمرکز و پیگیری مداوم ایشان برای حل مشکلات اساسی نشر مثل قیمت بالای کاغذ را ندیدید و نسبت این بازدید را با رونق کتاب و کتاب‌خوانی نیافتید. همیشه نگاه تیزبین شما را می‌ستایم. اما چقدر خوب که این توئیت باعث شد تا بزرگترین خطای شما در تحلیل‌هاتان را بتوانم آشکارا به شما و مخاطبان شما نشان دهم؛ عدم درک درست از پیوند میان عرصه‌ها؛ سیاست با فرهنگ، سیاست با جامعه و سیاست با دین.پیروز باشید.@meysamyavari

۱:۲۸

thumnail
undefined سلام بر میلاد؛ مبشّر صبح و جهادگر عرصه‌ی احسان...خدا کند فرصتی دوباره بیابم تا بتوانم در آغوشت بگیرم برادرم...شکر خدا تا به این لحظه از زندگی، با چالش کمرشکن داغ برادر مواجه و درگیر نبوده‌ام. ان شاءالله که این بار هم خدا رحم کند.امّن یجیب المضطرّ اذا دعاهُ و یَکشفُ السّوء@meysamyavari

۱۹:۳۵

پاسخ آقای محسن حسام مظاهری به یادداشت اخیر حقیر:تا ساعتی پیش همه این روزها نمایشگاه بودم و الان متن شما را خواندم. برداشت شما از آن چند سطر درست نیست. من اصل بازدید را نقد نکردم. بدیهی است که دیدار شخص اول کشور از بزرگترین رخداد فرهنگی سال چه اندازه مهم است. علاوه بر شخصیت حقوقی، حضور ایشان به عنوان یک شخصیت برجسته فرهنگی و فاضل باعث افتخار نمایشگاه و همه فعالان صنعت کتاب و نشر است. بحث من اصلا این نبود و نیست. اشکال به کیفیت برگزاری این بازدید برمیگردد. می‌شود همین اتفاق مبارک را جوری برگزار کرد که حواشی مورداشاره و آسیبهای دیگر را نداشته باشد. مثلا یک سال به همت مجمع ناشران انقلاب در حیاط یاس، سالنی از تازه های نشر در موضوعات مختلف تدارک دیدند که رهبری از آن سالن بازدید کردند. هم زمان حضور ایشان بهتر ومفیدتر صرف شد (چون تازه‌های همه ناشران را یکجا دیدند) و گزارش کلی ارایه شد، هم در روال فعالیت نمایشگاه اخلال پیش نیامد، هم عدالت در حق ناشران اعمال شد و به جای برندسازی و تبلیغ چند ناشر خاص، همه ناشران تقریبا از عنایت رهبری برخوردار شدند. می‌شد آن تجربه را در سالهای بعدی هم تکرار کنند که نشد...
و چند جمله از حقیر در پاسخ به ایشان:این پیشنهاد در خصوص چگونگی، بسیار مبارک است اما توئیت شما اصلاً چنین برداشتی را ممکن نمی‌سازد.شما اهل قلم هستید و طبعاً می‌توانید تصور کنید که مخاطبان چه برداشتی از آن دو جمله خواهند داشت.به نظرم بد نیست توضیح تکمیلی داشته باشید.ممنون از عنایت‌تانیا علی@meysamyavari

۲۱:۲۵

یادداشت وارده:undefinedتوصیه شیرین و متفاوت رهبری به طلابundefinedبرگی دیگر از #بیانیه_گام_دوم
سخنان رهبرانقلاب با تعدادی از طلاب و علمای دینی به برخی جهات متفاوت از گذشته بود. باید دقیقتر شویم. پیشتر عمده توصیه رهبرانقلاب به حوزه های علمیه تشکیل "حوزه انقلابی" است. حوزه ای که اندیشه را پشتیبان ایدئولوژی انقلاب قرار دهد. لذا سابقا فرمودند "حوزه باید به تدوین ایدئولوژی انقلاب همت گمارد".چند سال پیش در دیدار با جمعی از طلبه های تهرانی فرمودند طلبه وظیفه دارد اندیشه و سخن انقلاب را به لایه های مختلف مردمی منتقل کند. در یک جمله غالب سخنان رهبری حول "ارتقای منبر" بود. اینکه منبر باید در خدمت انقلاب قرار بگیرد. لذا فرمودند "حق امام و انقلاب بر حوزه را فراموش نکنید".اما دیدار اخیر حرف متفاوتی داشت. این بدان معنی نیست که این توصیه ها جدید و سابقه نداشته است. اتفاقا بالعکس. توصیه اخیر رهبری حرف های مبنایی ایشان از قبل انقلاب است که این روزها در کتب نظام فکری رهبری منتشر شده و به دست ما رسیده است. اما گوئی این سخن، #زمانه طرحش، امروز است. یعنی طلبه ما انقدر رشد یافته است که امروز باید این مطالبه جدی را با او درمیان گذاشت. مطالبه ای که نه تنها ارتقای منبرست بلکه "تغییر ماهیت منبرست" .جالب اینکه این توصیه را به طلاب انقلابی داشتند. شاید به این معنا است که طلبه انقلابی ما امروز از نهاد حوزه نیز جلوترست. undefinedاما توصیه رهبری به طلاب چه بود؟ یک مقدمه کوتاه؛ ما از "اقم الصلاه" چه فهمی داریم؟ یعنی خواندن نماز؟ درست است اما کافی نیست. یعنی دعوت دیگران به نماز؟ این هم درست است. اما فراتر. یعنی توجه دادن مردم به نماز و روزه ودیگر احکام دین؟ این هم هست. اما رهبری انقلاب پیش از انقلاب تعبیری از اقم الصلاه دارند که بی تردید با نگاه رایج و سنتی حوزه ها فرسنگ ها تفاوت داشت و بلکه دارد. ایشان توضیح می دهند اقم الصلاه یعنی برپایی بستری که به "توسعه ذکر" می انجامد؛ یعنی "توسعه عبودیت" . یعنی از اقم الصلاه تشکیل حکومت را نتیجه گرفتند. عجب. با این مقدمه سراغ سخنان اخیر رویم. رهبری می فرمایند به دنبال "تحقق توحید" باشید نه فقط انتقال ذهنی توحید. تحقق توحید یعنی چی؟ یعنی توحیدی کردن متن زندگی مردم. یعنی بسترسازی برای عمل موحدانه و توحیدی. این کلام رهبری را در راستای #گام_دوم ببینید. یعنی طلاب جوان در ساخت "دولت اسلامی" و بعد هم "جامعه و تمدن اسلامی" باید نقش آفرین باشند تا بستر تحقق توحید در عمل فراهم شود. تا دیروز اختلاف سنتی ما این بود که طلبه وارد کار اجرایی شود یا نشود. امروز رهبری صحنه بازی را تغییر و هزاران پله ارتقا دادند و فرمودند طلبه درس بخواند و وارد عمل انقلابی شود تا توحید را از بالای منبر و از ساحت ذهن به عینیت برساند. مجال نیست؛ حرف بسیار و بسیار است. تحقق توحید یعنی طلبه جوان ما در راستای پیش برد انقلاب، نهاد توحیدی بسازد. یعنی بستر مردمی بسازد که عبودیت توسعه یابد. یعنی از منبر پایین بیاید و آستین بالا بزند و حرف دینی را به نهاد و رویه دینی تبدیل کند. توحید را تنها آموزش ندهد؛ بلکه محقق سازد. به ظهور بکشد. توحید ذهنی را به جلوه کشاند. این مسئولیت جدید بعد از حضور شیرین طلبه ها در سیل شنیدنی تر نیست؟انشاالله سنگینی بار را بر گرده طلاب انقلابی متوجهیم.محسن مهدیان@meysamyavari313

۲۰:۴۰

thumnail
در این شب نورانی و شب‌های باقی مانده از این ماه تکرار ناشدنی، از همه التماس دعا دارم و استدعای حلّیت...@meysamyavari

۲۰:۴۴

thumnail
لعن قاتلان امیرالمومنین علیه السلام در شب‌های قدر، شاید یک وجه کاربردی‌اش در این زمانه آن باشد که از خدا بخواهیم آن عوامل نفسانی و شیطانی که در وجود تک تک ما و جامعه مسلمین، باعث امام‌کُشی می‌شود را از بین ببرد تا مسیر ظهور حجت آخر هموار شود...اللهم العن قتله امیرالمومنین@meysamyavari

۲۱:۵۴

thumnail
این چه سرّی است که در تمام اوقات خاص، زیارت سیدالشداء وارد شده؟! نیمه رجب، شب‌های قدر، نیمه شعبان، عید فطر و قربان، روز عرفه، روز عاشورا... ای دست‌گیر هر دم و هر آنِ ما حسین...@meysamyavari

۲۲:۲۲

thumnail
امشب هزار بار با ناله صدایت می‌زنم؛ به کرمت یکی از هزار را اجابت کن...یا دلیل المتحیرین یا غیاث المستغیثین یا صریخ المستصرخین یا جار المستجیرین یا امان الخائفین یا عون المومنین یا راحم المساکین یا ملجا العاصین یا غافر المذنبین یا مجیب دعوه المضطرین...@meysamyavari

۲۲:۵۴

thumnail
اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین می‌گردد، همه‌ی شب‌های جبهه شب قدر است و از همین جاست که تاریخ آینده‌ی زمین تقدیر می‌شود؛ شب‌هایی که ملائکه‌ی خدا نازل می‌گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور فرش شده است به معراج می‌برند...@meysamyavari

۲۱:۱۸

thumnail
سال نو مبارک ...@meysamyavari

۸:۱۱

thumnail
عید بر شما بندگان خوب خدا مبارک...@meysamyavari

۶:۱۰

thumnail
سلام بر بهشتی@meysamyavari

۶:۵۲

thumnail
صلی الله علی جعفر ابن محمد الصادق@meysamyavari

۵:۳۲

thumnail
فتح الفتوح انقلاب@meysamyavari

۷:۰۰

سلام بر دوستان بزرگوارچند روزی است در اینستاگرام تلاش می‌کنم برداشت‌هایی را از الگوی مستندسازی شهیدآوینی ارایه کنم.منت می‌گذازید اگر ببینید و اشکالاتش را به این برادر کوچکتان هدیه کنید.اکانت من در اینستاگرام:meysamyavari596

۲۳:۲۹

بازارسال شده از کشکول|محسن مهدیان
undefinedدر مصائب غرب شناسانسالها پیش که با هدف غربشناسی با رنه گنون و پستمن و شایگان و فردید و نصر و داوری و هایدگر وغیره بیشتر مانوس بودم، بعد از مدتی یک سوال جدی ذهنم را مشغول کرد: "چه باید کرد" بسیاری از کسانی که در حوزه غربشناسی کار مطالعاتی و پژوهشی می کنند اغلب "در چه باید کرد" متوقفند. از این جهت در بسیاری از موارد "غربشناسی" به شکل عمیقتری منجر به "غربزدگی" می شود. غربزدگی مگر چیست؟ غربزدگی "شیفتگی جاهلانه" نسبت به غرب است و "غربشناسی بی ثمر" نیز "انفعال عالمانه" نسبت به غرب. غربشناسی اگر منجر به حرکت نشود، بهترین وسیله برای نشستن و زانو زدن است. چه آنکه فرد هرمیزان دقیقتر ماهیت تکنیک را فهم کند، بیشتر مقهور قدرت و سیطره تمدنی غرب می شود. در چنین شرایطی عمیق ترین غربشناس، غربزده ترین است. مهمتری اثر غربزدگی انفعال است و تفاوتی نمی کند که این تفاوت ناشی از علم باشد یا جهل؛ مهم زانو زدن مقابل تکنیک است. از طرفی دیگر برخی با غربشناسی به انکار واقعیت و خیال پردازی سنت گرایانه می رسند تا آنجا که اصلاح و تغییر وضع موجود را تنها در حذف ظواهر تمدن غرب می دانند. ایندست افراد به جهت غر زدن بی ثمر هرگونه اصلاحی را تنها در نفی زمین و زمان می بینند. در نهایت این گروه نیز به جهت اینکه نمی توانند واقع بینی را با آرمانگرایی جمع کنند، مایوس شده و ناخواسته همان می شوند که غرب می خواهد. شاید بهترین مرجع برای کسانی که هم اهل غربشناسی اند و هم دغدغه نصرت انقلاب دارند، شهید آوینی است. به اعتقاد آوینی اگرچه ابزار جدید خنثی نیست و دارای جهتگیری است، اما بستگی دارد چه کسی سراغ این ابزار برود. انسان آغشته به فرهنگ مدرن مقهور این تکنیک می شود و اما انسان موحد در مواجهه با تکنیک آنرا در خود هضم می کند. تعبیر شهید آوینی در این باره تحول باطنی است. یعنی انسان موحد با علم به ذات ابزار جدید، آنرا به خدمت می گیرد.و اما اگر حرف آوینی را می خواهیم درک و نقص های او را برطرف کنیم، باید ببینیم انگشت اشاره "منظومه تحول باطنی" آوینی، سوی کیست. توحیدی دیدن عالم باعث می شود، همه اشیاء در خدمت حق قرار بگیرد و هیچ جا را خالی از الله نبینیم؛ ذات اشیا در فقر مطلق نسبت به ظهور "او" هستند. خمینی کبیر با همین مقدمه، انقلاب اسلامی را در دل سیطره تمدنی غرب شکل داد. چه انکه اگر بسیاری از غرب شناسان بودند، می گفتند تا امام زمان عالم را کن فیکون نکرده است نباید سراغ تحقق دین حداکثری رفت.@mahdian_mohsen

۱۷:۲۸