ای کمیل!شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.زیرا ممکن است که به این عبادات “عادت” کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.
@nabzekalam
۱۵:۱۸
@nabzekalam
۱۵:۱۸
"معیار شناخت افراد"
️ امام علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل می فرماید:
"لا تَنظُرُوا اِلَی کَثرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم، و کَثرَةِ الحَجَّ و المَعرُوفِ و طَنطَنَتِهِم بِاللَیلِ، وَ لکِن انظُرُوا اِلَی صِدقِ الحَدِیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِ"
به نماز و روزه ی زیاد و حج گزاردنِ فراوان و معروف و آوای قرآن خواندنشان در شبها ننگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری شان بنگرید.
عیون اخبار الرضا (ع) ج ۲ ص ۵۱
@nabzekalam



"لا تَنظُرُوا اِلَی کَثرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم، و کَثرَةِ الحَجَّ و المَعرُوفِ و طَنطَنَتِهِم بِاللَیلِ، وَ لکِن انظُرُوا اِلَی صِدقِ الحَدِیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِ"
به نماز و روزه ی زیاد و حج گزاردنِ فراوان و معروف و آوای قرآن خواندنشان در شبها ننگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری شان بنگرید.
@nabzekalam
۱۵:۱۸
@nabzekalam
۱۴:۲۴
واژه ی «لیلة القدر» اشاره به قدر دارد. البته که انسان تا اندازه خود را نداند، قدر ندارد؛ که البته نه اندازه کمّی؛ چرا که قدر، گاهی به معنی قیمت و بهاست و گاهی به معنای اندازه ریاضی است. ما یک زمانی قدر را به معنای قیمت در نظر می گیریم که در واقع، ارزش و اندازه ای است که کمّی و ریاضی نیست. قاعده ی کلی اینست که هیچ چیز و هیچ موجود بدون اندازه ای در عالَم وجود ندارد؛ اما ما برای خداوند اندازه ای قائل نیستیم، بلکه او اندازه آفرین است؛ «وَمَا قَدَروا اللهَ حَقّ قَدرِهِ»شما در این عالَم طبیعت، نمی توانید موجودی را تصور کنید که اندازه نداشته باشد و این اندازه ی کمّی است. اما گاهی منظور ما قدر و قیمت است و ارزش و بهای چیزی را در نظر می گیریم. ارزش هم، به یک معنا، همین اندازه است اما قدری بالاتر از آنست. مثلا ارزش معنوی و اخلاقی را فرض کنید. اخلاقیات، ارزش های انسانی هستند. صدق، خوبی، عدالت، امانت، وفای به عهد، همه ی اینها از یک ارزشی برخوردارند. اینها هم ارزش و اندازه هستند و قدر دارند؛ اما نه قدر کمّی هندسی. اینکه گفته اند انسان باید قدر خود را بیابد، بدن انسان از یک اندازه کمّی برخوردار است و به طور کلی، هر جسمی و بدن انسان به حکم اینکه یک جسم است، دارای ابعادی است و می توان با قطعیت ریاضی آن را اندازه گیری کرد. اما انسان، از یک اندازه ی معنوی هم برخوردار است که دیگر نمی توان آن را با متر اندازه گرفت و این همان قدر عَقول است. عقل، این اندازه را می سنجد. صدق، وفای به عهد، و زیبایی دارای ارزش و بهایی هستند که عقل آنها را اندازه می گیرد. انسان، همه ی اندازه ها را در خود دارد. انسان، هم اندازه ی مادی و هم اندازه ی معنوی دارد. ....
ارزش معنوی انسان بسیار بالاست. اما در سوره ی قدر که می فرماید: «إنّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَة القَدرِ»، این تنها قدر انسان نیست. البته هنگامی که انسان، قدر خود را بشناسد، می تواند قدر همه چیز را بداند. انسان، محیط بر عالَم است وصرفا یک موجودی در بین موجودات دیگر در عالَم نیست. این کلمه ی «القدر» با «ال» به این معناست که همه چیز در این شب، قدر و اندازه ی خودش را می یابد.
@nabzekalam
۱۴:۴۴
4_5801150599437226552.pdf
۲۰۵.۷۳ کیلوبایت
نظریه ی اخلاقی زاگزبسکی:نظریه ی فضیلت مدار الگوگرا
چکیده:لیندا زاگزبسکی در نظریه ی فضیلت مدار الگوگرا گونه ی جدیدی از نظریه ی اخلاقی مبناگرا را عرضه می کند که در آن اشخاص الگو پایه ای ترین مولفه ی اخلاقی در نظر گرفته می شوند. او در این نظریه تلاش دارد تا تمام مفاهیم بنیادی اخلاق از جمله نتیجه ی خوب و فعل صواب را از راه ارجاع مستقیم به شخص الگوی خوب تعریف کند. یکی از مهم ترین پیامدهای این نظریه در پسینی دانستن گزاره های اخلاقی نهفته است که این امر سبب توجه ویژه ی این نظریه به اخلاق روایی می شود. زاگزبسکی در این نظریه با تاکید بر نقش برجسته ی عواطف در حوزه ی اخلاق نشان می دهد که شخص الگوی خوب را باید از راه حس عاطفی تحسین و تمجید شناسایی کرد. او برای پیش برد این دیدگاه خود، عاطفه را ادراکی معرفی می کند که هم دارای حیث شناختی و هم دارای حیث ترغیبی است. از آن جا که این نظریه بر کشش و جذابیت خوبی مبتنی است، می تواند بنیان گیرا و جذابی را برای اخلاق فراهم آورد.در این مقاله تلاش کرده ایم تا گزارش مختصری از نظریه ی اخلاقی زاگزبسکی بدست دهیم و دیدگاه فلاسفه ی دیگر را نسبت به این نظریه بیان کنیم.@nabzekalam



چکیده:لیندا زاگزبسکی در نظریه ی فضیلت مدار الگوگرا گونه ی جدیدی از نظریه ی اخلاقی مبناگرا را عرضه می کند که در آن اشخاص الگو پایه ای ترین مولفه ی اخلاقی در نظر گرفته می شوند. او در این نظریه تلاش دارد تا تمام مفاهیم بنیادی اخلاق از جمله نتیجه ی خوب و فعل صواب را از راه ارجاع مستقیم به شخص الگوی خوب تعریف کند. یکی از مهم ترین پیامدهای این نظریه در پسینی دانستن گزاره های اخلاقی نهفته است که این امر سبب توجه ویژه ی این نظریه به اخلاق روایی می شود. زاگزبسکی در این نظریه با تاکید بر نقش برجسته ی عواطف در حوزه ی اخلاق نشان می دهد که شخص الگوی خوب را باید از راه حس عاطفی تحسین و تمجید شناسایی کرد. او برای پیش برد این دیدگاه خود، عاطفه را ادراکی معرفی می کند که هم دارای حیث شناختی و هم دارای حیث ترغیبی است. از آن جا که این نظریه بر کشش و جذابیت خوبی مبتنی است، می تواند بنیان گیرا و جذابی را برای اخلاق فراهم آورد.در این مقاله تلاش کرده ایم تا گزارش مختصری از نظریه ی اخلاقی زاگزبسکی بدست دهیم و دیدگاه فلاسفه ی دیگر را نسبت به این نظریه بیان کنیم.@nabzekalam
۱:۲۱
محبت بدون معرفت آیا امکانپذیر است؟ بنده چنین باوری ندارم.
انسان وقتی واردِ وادیِ محبت حق تعالی میشود، محبتش (نسبت به حق) فرع بر معرفت (اش) است. انسانی که نسبت به حق تعالی «معرفت» (شناخت) نداشته باشد، «محبت» هم نمیتواند داشته باشد. محبت داشتن بدون معرفت، تقریبا «نامعقول» است. محبت، تابعِ معرفت است.
انسان باید بکوشد تا نسبت به حق تعالی عالم و عارف شود (تا نسبت به حق تعالی بتواند محبت داشته باشد و محبوبیت خود را نزد حق درک کند)
@nabzekalam



انسان وقتی واردِ وادیِ محبت حق تعالی میشود، محبتش (نسبت به حق) فرع بر معرفت (اش) است. انسانی که نسبت به حق تعالی «معرفت» (شناخت) نداشته باشد، «محبت» هم نمیتواند داشته باشد. محبت داشتن بدون معرفت، تقریبا «نامعقول» است. محبت، تابعِ معرفت است.
انسان باید بکوشد تا نسبت به حق تعالی عالم و عارف شود (تا نسبت به حق تعالی بتواند محبت داشته باشد و محبوبیت خود را نزد حق درک کند)
@nabzekalam
۶:۴۱
4_5945026364561167855 (1).mp3
۰۴:۳۱-۱۰.۳۵ مگابایت
۶:۴۳
امام رضا علیه السلام فرمودند:
إِذا کَذِبَ الوُلاةُ حُبِسَ المَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلطانُ هانَتِ الدُّولَةُ
هرگاه زمامداران دروغ گویند، خشکسالی می شود،هرگاه حاکم ستم کند، حکومت سست می شود
الامالی، ص ۳۱۰@nabzekalam



إِذا کَذِبَ الوُلاةُ حُبِسَ المَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلطانُ هانَتِ الدُّولَةُ
هرگاه زمامداران دروغ گویند، خشکسالی می شود،هرگاه حاکم ستم کند، حکومت سست می شود
الامالی، ص ۳۱۰@nabzekalam
۱۳:۰۸
الإمامُ الجوادُ(عليه السلام): أهلُ المَعروفِ إلَى اصطِناعِه أحوَجُ مِن أهلِ الحاجَةِ إلَيهِ ؛ لأِنَّ لَهُم أجرَهُ وفَخرَهُ وذِكرَهُ ، فمَهما اصطَنَعَ الرَّجُلُ مِن مَعروفٍ فإنَّما يَبدأ فيهِ بِنَفسِهِ ، فلا يَطلُبَنَّ شُكرَ ما صَنَعَ إلى نَفسِهِ مِن غَيرِهِ .
۲۱:۵۵
امام باقر (علیهالسلام) از جدش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل میفرمود:
@nabzekalam
۱۶:۰۶
َ
کل اعضای خانوادهی فرانسوی و مرفهی که در این قلعه زندگی میکردند، حدود ۱۱۳ سال پیش سوار کشتی تایتانیک شدند و هیچ وقت برنگشتند...
به همین راحتی تمام شد!
این خانه مجلل بدون هیچ حفاظ امنیتی و نگهبان و دزدگیر و.... فقط انجمن آن منطقه هراَز گاهی کسی را مامور یک سرکشی کوتاه میکند تا امانتدار خوبی باشند، شهروندان و همسایگان هیچ آسیبی به این بنا نزدند و تمام وسایل سرجاشون هست، راستی اینها چگونه ملتی هستند؟!کجا تربیت شدند، آیین و دین و مسلک اینها چیست؟
بعد از سالهای بسیار زیادی انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!!انسانیت و رعایت حقوق دیگران سرآمدترین آیین یکتا پرستی است...
@nabzekalam



به همین راحتی تمام شد!
این خانه مجلل بدون هیچ حفاظ امنیتی و نگهبان و دزدگیر و.... فقط انجمن آن منطقه هراَز گاهی کسی را مامور یک سرکشی کوتاه میکند تا امانتدار خوبی باشند، شهروندان و همسایگان هیچ آسیبی به این بنا نزدند و تمام وسایل سرجاشون هست، راستی اینها چگونه ملتی هستند؟!کجا تربیت شدند، آیین و دین و مسلک اینها چیست؟
بعد از سالهای بسیار زیادی انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!!انسانیت و رعایت حقوق دیگران سرآمدترین آیین یکتا پرستی است...
@nabzekalam
۴:۳۴
ما، در منزل پدریمان عکس هیچ ملا، عالم، عارفی را ندیدیم به جز تصویر سیاه و سفید سید مهدی قوام واعظ (رحمة الله علیه)...!
ایشان داماد مرحوم آیت الله فیروز آبادی واقف بیمارستان فیروز آبادی، عالم سیاسی دوران معاصر پس از مشروطه در تهران و شهر ری بودند که چند دوره وکیل مجلس شورای ملی هم شدند.ایشان بسیار ساده زیست همچون شهید آیت الله مدرس، ولی ثروتمند و خادم برای مردم و فرودستان بود.
همیشه رفتار ایشان من را یاد کشیش داستان بینوایان ویکتورهوگو میاندازد که ژان والژان را به مسیو مادلن، تبدیل کرد.راستی یکی از تفاوتهای سید مهدی قوام، تسلّط او بر ادبیات و رمانهای فاخر اروپا و جهان بود، چه روسی و چه فرانسوی و چه...!شاید هنوز هم سید مهدی قوامهایی باشند. شاید، اما دیده نمیشوند، چون با تکبر و تبختر بعضی از افراد سازگار نیستند.
سید مهدی قوام، دنیا دوست نبود، ولی مهمترین ثروت دنیا یعنی انسانها را از هر نوع و جنس و رنگ و... دوست داشت و عاشقشان بود.واقعاً انسان را اشرف مخلوقات میدانست و برای آن مخلوق، اعتباری و احترامی ویژه قائل بود.واقعا انسان را شایسته پرستش میدانست.لذا گناهکارترین انسانها را ارزشمند میشمرد که برایش هیچ قدر و قیمتی را نمیتوان برشمرد.به راحتی دو عدد قالیچه گل ابریشم را که تازه خریده بود به همان دزد بخشید!یا پول ده شب روضه خوانی را دو دستی به یک بانوی خطاکار تقدیم کرد و... و...!
دنیا از نظر او در برابر احسن مخلوقات، انسان، هیچ ارزشی نداشت.شاید وظیفه حوزههای علوم دینی، پرورش سید مهدی قوام های باسواد، با تقوا، با معرفت و با انصاف میبایست باشد. شاید...!چهقدر یاد این انسانها، حال ما را و همه را خوش میکند...و من امروز همچنان به حلقههای مفقوده فکر میکنم:حلقه مفقوده معرفت، حلقه مفقوده جهانبینی، حلقه مفقوده ایدئولوژی، حلقه مفقوده ادیان الهی در عصر حاضر، حلقه مجهوله علوم انسانی، سیاسی، اقتصادی و... یک چیز بیشتر نیست!آی آدمها، انسان هنوز هم اشرف مخلوقات است.فرق سید مهدی قوامها با سایرین در فهم ارزش انسان بما هو انسان بوده و هست.والسلام
@nabzekalam
۴:۳۵
دعوتید به شنیدن مدح مولا مرتضیعلی(ع).
هم او که نام و یادش حلاوتبخش روح و جان است.
شعر از شاعر نامدار شیعه، شیخ حسن کاشیبانوای ذاکر اهلبیت حاج حسن خلج
@nabzekalam
۱۵:۴۵
@nabzekalam
۱۲:۴۵
حکایتی زیبا از گلستان سعدی به قلم "ســاده و روان"
عقل و ادب را رعايت كن و از انجام کارهای بيهوده پرهیز کن، چون زمانی كه ثروتت تمام شود، به رنج و دشوارى مى افتى و پشيمان خواهى شد. آن پسر كه غرق در عيش و نوش بود و غافل از سرانجام كار، نصيحت مرا نپذيرفت و گفت: آسايش زندگى حاضر را نبايد به خاطر رنج آينده به هم زد، اگر كسى چنين كند برخلاف شيوه خردمندان رفتار كرده است. (اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار.)
ديدم نصيحت مرا نمى پذيرد و دم گرم در آهن سرد او بى اثر است، همنشينى با او را ترک كردم و ديگر نصيحتش نكردم و به گفتار حكيمان فرزانه دل بستم كه گفته اند:
بلِّغ ما عَلیکَ فاِن لَم یَقبلوا ما عَلیکَ (۳)
مدتى از اين ماجرا گذشت، همان گونه كه پيش بينى کرده بودم آنچه را داشت نابود كرده بود. كارش به جايى رسيد كه ديدم لباس پاره پاره پوشيده و لقمه لقمه به دنبال غذاست. با ديدن آن وضع نكبت بارش، خاطرم دگرگون شد ولى ديدم از مردانگى دور است كه اكنون نزدش بروم و با سرزنش كردن، نمک بر زخمش بپاشم پيش خود گفتم:
@nabzekalam
۸:۰۹
سخن درخشان شهید ثانی در روا بودنِ کمکِ مالی به کافران و غیر مسلمانان:
《کمک و اعانت و احسان به اشخاص کافر برای رفع نیازمندیشان، از این جهت که:
بندۀ خدایاند
و بنیآدماند
که خدای متعال به آنان کرامت عطا فرموده [لقد کرّمنا بنیآدم]،هرگز معصیت نیست》
«... بخلاف الوقف عليهم أنفسهم؛ لعدم استلزامه المعصية بذاته، إذ نفعهم من حيث الحاجة، و أنهم عباد اللّٰه، و من جملة بنی آدم المكرمين و من تجويز أن يتولد منهم المسلمون لا معصية فيه»
@nabzekalam



《کمک و اعانت و احسان به اشخاص کافر برای رفع نیازمندیشان، از این جهت که:
«... بخلاف الوقف عليهم أنفسهم؛ لعدم استلزامه المعصية بذاته، إذ نفعهم من حيث الحاجة، و أنهم عباد اللّٰه، و من جملة بنی آدم المكرمين و من تجويز أن يتولد منهم المسلمون لا معصية فيه»
@nabzekalam
۸:۰۳