۱۶:۱۶
فرش سهبعدی بافتهشده در اصفهان مربوط به قرن نوزدهم در کلیسای ارامنه جلفا نگهداری میشود.
۱۶:۱۷
سایه قربان اوغلی، متخصص تغذیه و طب سنتی:
۱۸:۲۲
۱۵:۵۴
یک اقلیمشناس در گفت و گو با ایسنا:
۱۴:۰۷
۱۳:۰۰
۱۴:۰۱
بازارسال شده از 🌐رسانهسنج 🔍Media Meter🔎
شاعر: محدثه آشتیانی
۱۹:۰۰
۳:۵۳
مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی:
۳:۵۳
اول ربیع الاول سالروز حماسه لیلةالمبیت گرامی و مبارک باد.

گل و گیاه؛ ایران زیبا
در ایتا و بله:@natureofiranhttps://ble.ir/natureofiranhttps://eitaa.com/natureofiran

۹:۳۵
اگر میخواهید سرما نخورید یا دچار سرماخوردگی شدید نشوید،۱. نباید دچار نزله شوید!پس شب ها موقع خواب ، بعد حمام و در برابر باد کولر، سر خود را بپوشانید... و آداب غذا را رعایت کنید و گاهی هاضوم بخورید.
۹:۵۸
بازارسال شده از 🌐رسانهسنج 🔍Media Meter🔎
۶:۵۵
وقتی برگ گل های آپارتمانی میریزه بندازیم دور, یا بندازیم روی خاک گلدون که کود بشه؟
پاسخ:
۸:۲۴
... تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
۱۸:۰۵
۱۹:۱۶
۱۷:۲۸
داستان کوتاه
خانم معلم همیشه پالتویش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آن روز مادرِ دخترک را خواست. او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرامبخش داره. چون دخترتون بیشفعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمیگیره."
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ میزد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلو بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. چند هفته گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: "چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!"
دختر خندید و گفت "مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلم هستم.- چطور؟ - هر روز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده."
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران می اندازیم در حالیکه این ماییم که نیاز به تغییر داریم....
و خیلی وقتها که تقصیری به گردن ما افتاده است، میتوانیم به جای خشم و عصبانیت و درگیری یا انفعال، ریشه مسائل را هوشمندانه پیدا کنیم و بسادگی آنها را حل کنیم!

گل و گیاه؛ ایران زیبا
در ایتا و بله:@natureofiranhttps://ble.ir/natureofiranhttps://eitaa.com/natureofiran

خانم معلم همیشه پالتویش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آن روز مادرِ دخترک را خواست. او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرامبخش داره. چون دخترتون بیشفعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمیگیره."
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ میزد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلو بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. چند هفته گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: "چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!"
دختر خندید و گفت "مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلم هستم.- چطور؟ - هر روز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده."
۶:۴۸
انجمن سلامت آمریکا:
مشکل اینجاست که رعایت این توصیه آسان نیست.
۸:۴۰
۸:۴۰