#خلاصه_نویسی_هایم
شهید سید مرتضی آوینی:
«تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگهای بزرگتری است که بر سر قدرت در میگیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمیبینند.
ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگاناند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکردهاند و بذر فطرتشان در انتظار باران است...
آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟
و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمیخواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا میدارند و زکات میبخشند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک میشوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمیخواهند.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
شهید سید مرتضی آوینی:
«تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگهای بزرگتری است که بر سر قدرت در میگیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمیبینند.
ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگاناند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکردهاند و بذر فطرتشان در انتظار باران است...
آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟
و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمیخواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا میدارند و زکات میبخشند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک میشوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمیخواهند.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۲۲:۱۰
زندگی سخت یا بیمعنی؟
جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند.
خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است.
و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی میکنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آنها گرفته.
رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بودهاند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواستهاند و یا تصور اینکه کاری نمیتوانند بکنند سکوت کردهاند، قرنهاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا ماندهاند و همچنان برنامهای غیر از این ندارند.
و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروههایی از بشر بوده است که نخواستهاند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آنها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان.
و اما امروز...فقط تصور اینکه همه آن ویژگیهای آن گروه حداقلی شامل حال ما میشود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمیتوانیم در برابر ظلمی که به مظلوم میشود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کردهایم که فلسفه حضورمان در این دنیا میدانیم.
پس بین زندگی بیمعنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب میکنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کردهاند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل میکنیم.
و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بودهاند.
وقتی داستان حضرت موسی را میخوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی میایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟
وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟
وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟
وقتی نوح علیهالسلام با حداقل ممکن کشتی سازی میکند در حالیکه مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟
فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم.
این فرهنگ میگوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست.
من حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی میآورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود.
بیشک ختم قرآن فقط برای ثوابش نمیکردند. بلکه هر آیه، نشانهای بود از سوی خداوند که راه و مسیر پیشرو را نشانش دهد.
فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز میکند و با چنین آیه و نشانهای از کلام خالق هستی مواجه می شود که:
«خیال نکن که خدا بیخبر از کارهایی است که بدکارها میکنند. فقط تا روزی که چشمها از ترس و تعجب خیره میشود، مهلتشان میدهد.» آیه ۴۲ سوره ابراهیم
و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر میکند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر میکند نه پیروزی. هر روز که بیدار میشود فقط به این فکر میکند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق.
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند.
خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است.
و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی میکنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آنها گرفته.
رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بودهاند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواستهاند و یا تصور اینکه کاری نمیتوانند بکنند سکوت کردهاند، قرنهاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا ماندهاند و همچنان برنامهای غیر از این ندارند.
و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروههایی از بشر بوده است که نخواستهاند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آنها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان.
و اما امروز...فقط تصور اینکه همه آن ویژگیهای آن گروه حداقلی شامل حال ما میشود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمیتوانیم در برابر ظلمی که به مظلوم میشود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کردهایم که فلسفه حضورمان در این دنیا میدانیم.
پس بین زندگی بیمعنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب میکنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کردهاند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل میکنیم.
و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بودهاند.
وقتی داستان حضرت موسی را میخوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی میایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟
وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟
وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟
وقتی نوح علیهالسلام با حداقل ممکن کشتی سازی میکند در حالیکه مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟
فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم.
این فرهنگ میگوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست.
من حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی میآورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود.
بیشک ختم قرآن فقط برای ثوابش نمیکردند. بلکه هر آیه، نشانهای بود از سوی خداوند که راه و مسیر پیشرو را نشانش دهد.
فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز میکند و با چنین آیه و نشانهای از کلام خالق هستی مواجه می شود که:
«خیال نکن که خدا بیخبر از کارهایی است که بدکارها میکنند. فقط تا روزی که چشمها از ترس و تعجب خیره میشود، مهلتشان میدهد.» آیه ۴۲ سوره ابراهیم
و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر میکند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر میکند نه پیروزی. هر روز که بیدار میشود فقط به این فکر میکند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق.
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۱:۱۰
زندگی سخت یا بیمعنی؟قسمت دوم
این عبارت را اخیرا از بزرگواری شنیدم که میگفت: شاید زندگی در ایران سخت باشد اما زندگی در خارج از آن، بیمعنی است. و همین باعث شده بوده که به ایران برگردد.
حتما برای هرکس که در ایران است سوال میشود که چهطور؟؟؟
اکثر افرادی که در ایران زندگی میکنند از این مسأله بیخبر هستند و حتی تصور اشتباهی دارند، اما تعداد زیادی و شاید نزدیک به اکثریت از بچههای ایرانی ساکن خارج، آرزوی برگشت به ایران را دارند.
میدانید چرا؟
برای اینکه فقط وقتی در خارج زندگی کنی، درک درد حس بیمعنا شدن زندگی را میفهمی. دلایل هم دارد که به آن خواهم پرداخت.
وقتی ناگهان با خودت میگویی من اینجا چه میکنم؟ آرزوهایم اینها بود؟ پول، ماشین لوکس، خونه خوب و شغل همیشگی؟ اما تنها؟ دور از دوستان و خانواده، خلاء هویتی، خلاء معنوی، گمشدن هدف زندگی، و انگیزه تلاش برای چه؟ سختی تربیت فرزندان و رها شدن زندگی از دست ایشان و...
ایران که بودم تصادفی پادکستی را شنیدم که مصاحبه با آقایی بود درباره میزان ایرانی که به ایران برگشته است. اما برای رسانهها جذاب نیست!
گروه این آقا فقط در همین ایام اخیر موفق به جذب ایرانیهای تحصیل کرده بازگشته شده بود که آمارش را ۱۴۰۰۰ نفر ذکر میکرد. و توضیح میداد که هر کدام در بخشی در ایران مشغول به فعالیت شدهاند.
در این سالهای اخیر هم خودم در گروههایی با عنوان مهاجرت معکوس یا بازگشت به خانه عضو شدهام که همه با هدف برگشت به ایران در آن عضواند و یا برگشتهاند و از حس و تجربه خود میگویند و البته هرزگاهی یکی که ساکن ایران بوده و هرگز زندگی در خارج از ایران را تجربه نکرده، میآید به کسانی که زندگی در خارج از ایران را تجربه کردهاند و از سختیها و بدهیهایش میگویند، بدوبیراه میگوید که شما سیاهنمایی میکنید و دروغ میگویید و آدم حکومت هستید
متن زیر پیام یکی از اعضای گروه است:
«سلام دوستانوالا یک چیزی میخواستم بگم اگر به برخی از عزیزان بر نمیخوره و حمله نمیکنن به ما؛
شب جمعه خونه یکی از دوستانمون که از امریکا برگشته، بودیم.میزبان یکی دیگه که تازه برگشته.احوال پرسید از سایر رفقا.من حساب کردم دیدم تقریبا از اون گروه ۱۱خانوادگی ما فقط یک خانواده هنوز امریکاست و مابقی همه ایران هستند.دوتا مشهدیکی شیرازیکی اصفهان۶ تا هم تهرانیم.
از سایر رفقای دورتر که توی شهر ما نبودن و یا ارتباطمون کمتر بوده هم ۴ خانواده برگشتند!»
باید بیشتر از حال و احوال ایرانیهای اینجا برایتان بگویم. خانوادههایی که با مشکلات عجیب و غریبی اینجا دست و پنجه نرم میکنند و حتی گاهی نمیتوانند و روی آن را ندارند که درباره آن صحبت کنند و از آن اعتماد عجیبی که اوایل حضور در این کشورها داشتهاند دیگر خبری نیست.
دیشب در جمعی ایرانی، در جمعی که شاید از ۱۰ تا ۱۵ خانواده بودند، وقتی گفتم تازه از ایران آمدهام و بیشتر ایران هستم دیگه، همه با هم ناخواسته گفتند: خوش به حااااالت...
حالا باید تفکر کنید که چرا هرکس در ایران است و تا بحال خارج از ایران نرفته نسبت به ایران بدبین و نسبت به خارج از ایران خوشبین است و هرکس یکبار دنیا را تجربه کرده، نگاه دیگری پیدا کرده است.
در پست بعدی از خانمی خواهم گفت که یک سال و اندی است ایران را ترک کرده و سخت پشیمان است. بانویی که با بغض و اشکهایش، اشک ریختهام...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
این عبارت را اخیرا از بزرگواری شنیدم که میگفت: شاید زندگی در ایران سخت باشد اما زندگی در خارج از آن، بیمعنی است. و همین باعث شده بوده که به ایران برگردد.
حتما برای هرکس که در ایران است سوال میشود که چهطور؟؟؟
اکثر افرادی که در ایران زندگی میکنند از این مسأله بیخبر هستند و حتی تصور اشتباهی دارند، اما تعداد زیادی و شاید نزدیک به اکثریت از بچههای ایرانی ساکن خارج، آرزوی برگشت به ایران را دارند.
میدانید چرا؟
برای اینکه فقط وقتی در خارج زندگی کنی، درک درد حس بیمعنا شدن زندگی را میفهمی. دلایل هم دارد که به آن خواهم پرداخت.
وقتی ناگهان با خودت میگویی من اینجا چه میکنم؟ آرزوهایم اینها بود؟ پول، ماشین لوکس، خونه خوب و شغل همیشگی؟ اما تنها؟ دور از دوستان و خانواده، خلاء هویتی، خلاء معنوی، گمشدن هدف زندگی، و انگیزه تلاش برای چه؟ سختی تربیت فرزندان و رها شدن زندگی از دست ایشان و...
ایران که بودم تصادفی پادکستی را شنیدم که مصاحبه با آقایی بود درباره میزان ایرانی که به ایران برگشته است. اما برای رسانهها جذاب نیست!
گروه این آقا فقط در همین ایام اخیر موفق به جذب ایرانیهای تحصیل کرده بازگشته شده بود که آمارش را ۱۴۰۰۰ نفر ذکر میکرد. و توضیح میداد که هر کدام در بخشی در ایران مشغول به فعالیت شدهاند.
در این سالهای اخیر هم خودم در گروههایی با عنوان مهاجرت معکوس یا بازگشت به خانه عضو شدهام که همه با هدف برگشت به ایران در آن عضواند و یا برگشتهاند و از حس و تجربه خود میگویند و البته هرزگاهی یکی که ساکن ایران بوده و هرگز زندگی در خارج از ایران را تجربه نکرده، میآید به کسانی که زندگی در خارج از ایران را تجربه کردهاند و از سختیها و بدهیهایش میگویند، بدوبیراه میگوید که شما سیاهنمایی میکنید و دروغ میگویید و آدم حکومت هستید
متن زیر پیام یکی از اعضای گروه است:
«سلام دوستانوالا یک چیزی میخواستم بگم اگر به برخی از عزیزان بر نمیخوره و حمله نمیکنن به ما؛
شب جمعه خونه یکی از دوستانمون که از امریکا برگشته، بودیم.میزبان یکی دیگه که تازه برگشته.احوال پرسید از سایر رفقا.من حساب کردم دیدم تقریبا از اون گروه ۱۱خانوادگی ما فقط یک خانواده هنوز امریکاست و مابقی همه ایران هستند.دوتا مشهدیکی شیرازیکی اصفهان۶ تا هم تهرانیم.
از سایر رفقای دورتر که توی شهر ما نبودن و یا ارتباطمون کمتر بوده هم ۴ خانواده برگشتند!»
باید بیشتر از حال و احوال ایرانیهای اینجا برایتان بگویم. خانوادههایی که با مشکلات عجیب و غریبی اینجا دست و پنجه نرم میکنند و حتی گاهی نمیتوانند و روی آن را ندارند که درباره آن صحبت کنند و از آن اعتماد عجیبی که اوایل حضور در این کشورها داشتهاند دیگر خبری نیست.
دیشب در جمعی ایرانی، در جمعی که شاید از ۱۰ تا ۱۵ خانواده بودند، وقتی گفتم تازه از ایران آمدهام و بیشتر ایران هستم دیگه، همه با هم ناخواسته گفتند: خوش به حااااالت...
حالا باید تفکر کنید که چرا هرکس در ایران است و تا بحال خارج از ایران نرفته نسبت به ایران بدبین و نسبت به خارج از ایران خوشبین است و هرکس یکبار دنیا را تجربه کرده، نگاه دیگری پیدا کرده است.
در پست بعدی از خانمی خواهم گفت که یک سال و اندی است ایران را ترک کرده و سخت پشیمان است. بانویی که با بغض و اشکهایش، اشک ریختهام...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۹:۱۰
خیانت پنهانقسمت اول
برایم صوت فرستاده بود. که از طریقی با کانال آشنا شده و احساس کرده شاید خوب باشه با هم صحبت کنیم. ایران در دانشگاهی خوب تحصیل کرده. شغل معمولی و خوبی داشته و خانوادهای همراه و خویشاوندی خونگرم. همه چیز بر وفق مراد بوده تا اینکه دنبال کننده دو سایت میشه که مثلا صرفا خبری بوده اما زیرپوستی مدام اخبار منفی و سیاه از ایران نشر میداده. و به مرور باعث میشه احساس نگرانی برای آینده خود و فرزندانش کنه و تصمیم به مهاجرت بگیره...
در فضای کاری خوبی که بوده چند نفر از همکارانش هم پیش از این مهاجرت کرده بودند و هر زمان بر میگشتند از کاری که کرده بودند تعریف و تمجید میکردند و این باعث شده ایشان احساس کنه که کار درست، رفتن از ایرانه...
تصمیم به رفتن با فرزند و همسر به کشوری که همیشه از آن خبر خوب شنیده و تعریف و تمجیدها زیاد بوده و به نظر آینده خودش و فرزندانش تامین بوده. اما پس از این تصمیم بزرگ و این مهاجرتی که کار آسانی نبوده از همان ماه اول دچار مشکلات روحی میشه. با اینکه برای ادامه تحصیلات پذیرش گرفته بوده و به ظاهر همه چیز فراهم بوده اما متاسفانه میبینه زندگی فقط یک خانه بزرگتر و یک ماشین لوکس و رهایی از آلودگی هوا نیست.
به نقل از خود ایشان میگویم که کسی که در ایران یک قرص استامینوفن نمیخورده حالا مجبور شده چندین قرص اعصاب و روان مصرف کنه و ساعتها وقتش را با مشاورههای مختلف سپری کنه. تعریف میکرد که پیش از خودم هم با یک خانم ایرانی دیگه مواجه شدم که اونم گفتم ماههاست به این مرکز مشاوره مراجعه میکنه...
حالا بعد از یک سال و اندی همچنان هیچ چیز آنجا خوشحالش نمیکنه و متحیره که اون شبکه خبری و اون دوستانی که تظاهر به خوبی و خوشبختی میکردند چه طور توانستند فکر او را به چیزی تغییر دهند که در عمل وجود نداشته.
مدارس مدرسه برای بچهها بسیار سطح پایینه و دانش تحصیلات بچهها در مدارس ایران خیلی بالاتر از اینجاست. زمانی فکر میکرده این مهاجرت به نفع بچههاست. اما حالا میبینه از هر نظر برای بچهها هم آسیب هست. تعریف میکرد: که من بچهها رو از همه کسشون بریدم. بچههایی که در ایران نهایت یک ساعت بازی دیجیتالی میکردند. الان روزانه از تنهایی ساعتها مقابل دم و دستگاه این بازیها هستند.
هر روز تا شب نگران شغلی است که در ایران هم احتمالا از دست میده و اینجایی هم که مهاجرت کرده اعصاب ادامه نداره و در یک حالت معلق بودن و ناتوانی در تصمیم نهایی موندن و یا برگشتنه.
تعریف میکرد که: همیشه در ایران شاد و خندان بودم. اصلا به نشاط معروف بودم اما اینجا به افسردگی کامل رسیدم. و حتی یک روز خوش که بتونم با روزهای خوش ایران مقایسه کنم نداشتم...
و حرفهای دیگر که قلبم از شنیدنش به درد آمده...
میدانم هر کدام از شما ممکن است یک دوست یا یک فامیل خوشبخت داشته باشید که همیشه از خارج از ایران تعریف میکنه. اما دنیای واقعی کاملا متفاوته. یعنی از هزاران هزار ایرانی که به سختی در حال سپری کردن روزگار خود در خارج از کشور هستن ولی نمی تونن مشکلاتشون رو جار بزنند بیخبرید. هیچکس از شرایط این بندگان خدا حرفی نمیزنه. نه شرکتهای مهاجرتی. نه مشاوران مهاجرت و نه این شبکههای خبری که شاید بخشی از درامدشان از خراب کردن حال مردم ایران تامین میشه...
ادامه دارد...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
برایم صوت فرستاده بود. که از طریقی با کانال آشنا شده و احساس کرده شاید خوب باشه با هم صحبت کنیم. ایران در دانشگاهی خوب تحصیل کرده. شغل معمولی و خوبی داشته و خانوادهای همراه و خویشاوندی خونگرم. همه چیز بر وفق مراد بوده تا اینکه دنبال کننده دو سایت میشه که مثلا صرفا خبری بوده اما زیرپوستی مدام اخبار منفی و سیاه از ایران نشر میداده. و به مرور باعث میشه احساس نگرانی برای آینده خود و فرزندانش کنه و تصمیم به مهاجرت بگیره...
در فضای کاری خوبی که بوده چند نفر از همکارانش هم پیش از این مهاجرت کرده بودند و هر زمان بر میگشتند از کاری که کرده بودند تعریف و تمجید میکردند و این باعث شده ایشان احساس کنه که کار درست، رفتن از ایرانه...
تصمیم به رفتن با فرزند و همسر به کشوری که همیشه از آن خبر خوب شنیده و تعریف و تمجیدها زیاد بوده و به نظر آینده خودش و فرزندانش تامین بوده. اما پس از این تصمیم بزرگ و این مهاجرتی که کار آسانی نبوده از همان ماه اول دچار مشکلات روحی میشه. با اینکه برای ادامه تحصیلات پذیرش گرفته بوده و به ظاهر همه چیز فراهم بوده اما متاسفانه میبینه زندگی فقط یک خانه بزرگتر و یک ماشین لوکس و رهایی از آلودگی هوا نیست.
به نقل از خود ایشان میگویم که کسی که در ایران یک قرص استامینوفن نمیخورده حالا مجبور شده چندین قرص اعصاب و روان مصرف کنه و ساعتها وقتش را با مشاورههای مختلف سپری کنه. تعریف میکرد که پیش از خودم هم با یک خانم ایرانی دیگه مواجه شدم که اونم گفتم ماههاست به این مرکز مشاوره مراجعه میکنه...
حالا بعد از یک سال و اندی همچنان هیچ چیز آنجا خوشحالش نمیکنه و متحیره که اون شبکه خبری و اون دوستانی که تظاهر به خوبی و خوشبختی میکردند چه طور توانستند فکر او را به چیزی تغییر دهند که در عمل وجود نداشته.
مدارس مدرسه برای بچهها بسیار سطح پایینه و دانش تحصیلات بچهها در مدارس ایران خیلی بالاتر از اینجاست. زمانی فکر میکرده این مهاجرت به نفع بچههاست. اما حالا میبینه از هر نظر برای بچهها هم آسیب هست. تعریف میکرد: که من بچهها رو از همه کسشون بریدم. بچههایی که در ایران نهایت یک ساعت بازی دیجیتالی میکردند. الان روزانه از تنهایی ساعتها مقابل دم و دستگاه این بازیها هستند.
هر روز تا شب نگران شغلی است که در ایران هم احتمالا از دست میده و اینجایی هم که مهاجرت کرده اعصاب ادامه نداره و در یک حالت معلق بودن و ناتوانی در تصمیم نهایی موندن و یا برگشتنه.
تعریف میکرد که: همیشه در ایران شاد و خندان بودم. اصلا به نشاط معروف بودم اما اینجا به افسردگی کامل رسیدم. و حتی یک روز خوش که بتونم با روزهای خوش ایران مقایسه کنم نداشتم...
و حرفهای دیگر که قلبم از شنیدنش به درد آمده...
میدانم هر کدام از شما ممکن است یک دوست یا یک فامیل خوشبخت داشته باشید که همیشه از خارج از ایران تعریف میکنه. اما دنیای واقعی کاملا متفاوته. یعنی از هزاران هزار ایرانی که به سختی در حال سپری کردن روزگار خود در خارج از کشور هستن ولی نمی تونن مشکلاتشون رو جار بزنند بیخبرید. هیچکس از شرایط این بندگان خدا حرفی نمیزنه. نه شرکتهای مهاجرتی. نه مشاوران مهاجرت و نه این شبکههای خبری که شاید بخشی از درامدشان از خراب کردن حال مردم ایران تامین میشه...
ادامه دارد...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۱:۵۶
خیانت پنهان قسمت دوم
ایشان اولین نفری نبودند که با بنده درد دل کردند و در همه این سالها هرزمان کسی به من اعتماد کرده از روزگار سختی که در خارج از ایران میگذرانه اما ویترین خوبی از خودش و خانوادش به نمایش میگذاره میگه.
هنوز فراموش نمی کنم اون دختر خانمی که در فرانسه هر روز خون گریه می کرد به خاطر مشکلاتی که براش در زندگی مجردی رخ داده بود اما آخر هفته با دوستانش به پاریس رفته بود و با برج ایفل عکسهای بسیار شاد گرفته بود و در صفحه اینستا خود گذاشته بود. و بسیاری کامنت گذاشته بودند که خوشا به حالت. کاش ما جای تو بودیم... و وقتی بهش اعتراض کردم که چرا این کار رو می کنی وقتی واقعا شاد نیستی. گفت: خب چه کنم خانواده و دوستان خودم هم نگران کنم؟ اما راست نمیگفت... واقعیت این بود که سخت بود بگوید تصوری که از خارج از ایران داشته و بخاطر آن باعث شده پدرش ماشین تاکسی اش را بفروشد تا او بتواند برای آینده اش! مهاجرت کند، غلط بوده....
چقدر پیش اومده که مثلا خانمی تعریف کرده که همسرش به راحتی از او جدا شده. یا بخاطر اینکه کاری در شهری که ساکن بودند پیدا نکردند خانم و آقا جدا از هم زندگی می کنند. هرکس در شهری. یا سالهاست بخاطر شرایط بیثبات امکان فرزندآوری ندارند. یا درآمد یک نفر کفاف نمیداده و خانم هم مجبور شده در جایی بیربط به تحصیلات دانشگاهیاش کار کنه... و حتی روزهای شنبه یکشنبه هم که ایام تعطیلات هفتگی است، کار کنند.
تنوع زیادی از این موارد است که هر کدام در ایران بود یک مصیبت عظما محسوب میشد که ارزش مهاجرت داشت اما اینجا دیگر راهی برایشان نمانده یا برگشت و شنیدن سرزنش یا ادامه دادن و خون دل خوردن...
این خیانت پنهانی است که هر روز تکرار میشه و بسیاری از وجودش بیخبرند... من حتی کسانی را دیدهام که با همه وجود تمایل به برگشت داشتهاند و خانواده و دوستانشان در ایران! تلاش کردهاند که ایشان را منصرف کنند که نه برنگرد...
روزی که این دنیا به پایان برسد و روزی که روز حساب و کتاب باشد، روز سختی خواهد بود... که چه کسانی دانسته و ندانسته باعث فروپاشی زندگیهای زیادی شدند...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
ایشان اولین نفری نبودند که با بنده درد دل کردند و در همه این سالها هرزمان کسی به من اعتماد کرده از روزگار سختی که در خارج از ایران میگذرانه اما ویترین خوبی از خودش و خانوادش به نمایش میگذاره میگه.
هنوز فراموش نمی کنم اون دختر خانمی که در فرانسه هر روز خون گریه می کرد به خاطر مشکلاتی که براش در زندگی مجردی رخ داده بود اما آخر هفته با دوستانش به پاریس رفته بود و با برج ایفل عکسهای بسیار شاد گرفته بود و در صفحه اینستا خود گذاشته بود. و بسیاری کامنت گذاشته بودند که خوشا به حالت. کاش ما جای تو بودیم... و وقتی بهش اعتراض کردم که چرا این کار رو می کنی وقتی واقعا شاد نیستی. گفت: خب چه کنم خانواده و دوستان خودم هم نگران کنم؟ اما راست نمیگفت... واقعیت این بود که سخت بود بگوید تصوری که از خارج از ایران داشته و بخاطر آن باعث شده پدرش ماشین تاکسی اش را بفروشد تا او بتواند برای آینده اش! مهاجرت کند، غلط بوده....
چقدر پیش اومده که مثلا خانمی تعریف کرده که همسرش به راحتی از او جدا شده. یا بخاطر اینکه کاری در شهری که ساکن بودند پیدا نکردند خانم و آقا جدا از هم زندگی می کنند. هرکس در شهری. یا سالهاست بخاطر شرایط بیثبات امکان فرزندآوری ندارند. یا درآمد یک نفر کفاف نمیداده و خانم هم مجبور شده در جایی بیربط به تحصیلات دانشگاهیاش کار کنه... و حتی روزهای شنبه یکشنبه هم که ایام تعطیلات هفتگی است، کار کنند.
تنوع زیادی از این موارد است که هر کدام در ایران بود یک مصیبت عظما محسوب میشد که ارزش مهاجرت داشت اما اینجا دیگر راهی برایشان نمانده یا برگشت و شنیدن سرزنش یا ادامه دادن و خون دل خوردن...
این خیانت پنهانی است که هر روز تکرار میشه و بسیاری از وجودش بیخبرند... من حتی کسانی را دیدهام که با همه وجود تمایل به برگشت داشتهاند و خانواده و دوستانشان در ایران! تلاش کردهاند که ایشان را منصرف کنند که نه برنگرد...
روزی که این دنیا به پایان برسد و روزی که روز حساب و کتاب باشد، روز سختی خواهد بود... که چه کسانی دانسته و ندانسته باعث فروپاشی زندگیهای زیادی شدند...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۱:۵۷
۱۱:۱۳
۲۱:۴۶
۲۱:۴۶
تصمیم آگاهانه
چند کانال هست که با آنها آشنا شدهام که برخی واقعیتهای غرب یا شرق رو نشون میده. واقعیت یعنی در زندگی روزمره هر کشوری پیش میاد، اما در ذهن مردم ما محال ممکن به نظر میرسه و کسانی که از نزدیکان ایشان آنجا هستند اینها را تعریف نمیکنند که مثلا ایشان نگران نشوند یا برای اون فرد خاص اتفاق نیفتاده.
این بزرگواران دلسوزانه دغدغه دارند حداقل آگاهانه مهاجرت انجام بشه. این خیلی مهم است. عموما افرادی که در برخی کشورها ضربههای جدی میخورند میگویند ما نمیدانستیم. اگر میدانستیم تصمیم دیگری میگرفتیم.
یا اینکه با یک رویای کاذب مهاجرت میکنند و اصلا شرایط خود و محیط جدید را نسنجیدهاند و درباره آن تحقیق نکردهاند. چون عموما موسسات مهاجرت از آن معضلات چیزی نمیگویند که بنده بخصوص در دانشجویان سفر کرده زیاد این مورد را شاهد بودهام:
مهاجرت آگاهانه:https://eitaa.com/agaahaneh
🤍سراب نما:https://eitaa.com/sarab_nama
ناگفتهها از غرب:https://eitaa.com/dr_mirzaee
فرنگ نوشت:@Farang_nevesht
این مورد هم در خصوص اخبار خوب ایران است. که به نظرم یکی از واجبترین نوع فعالیتهاست. دانستن دستاوردها و موفقیتهای یک کشور خیلی مهم است که فرصت دریافت آن را خیلی از مردم با ندیدن تلویزیون از خود گرفتهاند. ( بعدا در خصوص آن بیشتر خواهم گفت ان شالله):
خبر خوش:@gooodnews_ir
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
چند کانال هست که با آنها آشنا شدهام که برخی واقعیتهای غرب یا شرق رو نشون میده. واقعیت یعنی در زندگی روزمره هر کشوری پیش میاد، اما در ذهن مردم ما محال ممکن به نظر میرسه و کسانی که از نزدیکان ایشان آنجا هستند اینها را تعریف نمیکنند که مثلا ایشان نگران نشوند یا برای اون فرد خاص اتفاق نیفتاده.
این بزرگواران دلسوزانه دغدغه دارند حداقل آگاهانه مهاجرت انجام بشه. این خیلی مهم است. عموما افرادی که در برخی کشورها ضربههای جدی میخورند میگویند ما نمیدانستیم. اگر میدانستیم تصمیم دیگری میگرفتیم.
یا اینکه با یک رویای کاذب مهاجرت میکنند و اصلا شرایط خود و محیط جدید را نسنجیدهاند و درباره آن تحقیق نکردهاند. چون عموما موسسات مهاجرت از آن معضلات چیزی نمیگویند که بنده بخصوص در دانشجویان سفر کرده زیاد این مورد را شاهد بودهام:
مهاجرت آگاهانه:https://eitaa.com/agaahaneh
🤍سراب نما:https://eitaa.com/sarab_nama
ناگفتهها از غرب:https://eitaa.com/dr_mirzaee
فرنگ نوشت:@Farang_nevesht
این مورد هم در خصوص اخبار خوب ایران است. که به نظرم یکی از واجبترین نوع فعالیتهاست. دانستن دستاوردها و موفقیتهای یک کشور خیلی مهم است که فرصت دریافت آن را خیلی از مردم با ندیدن تلویزیون از خود گرفتهاند. ( بعدا در خصوص آن بیشتر خواهم گفت ان شالله):
خبر خوش:@gooodnews_ir
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۰:۳۴
بازارسال شده از A Cup Of Talk
۱۲:۱۴
تا انتهای افق
نوزدهمین نشست آنلاین "یک فنجان گفتگو" به مناسبت ایام پر سرور میلاد حضرت فاطمه (س) و روز مادر با عنوان: دغدغه ها و مسئولیت های مادری با حضور: خانم ریم از امریکا شنبه ۱ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۰ دریافت لینک ورود به جلسه: https://eitaa.com/LanguageLF و یا پیامک به ۰۹۳۹۱۵۹۶۵۰۹ این نشست به زبان انگلیسی برگزار میشود. شرکت در نشست های "یک فنجان گفتگو" رایگان است. حضور ویژه بانوان است.
علاقهمندان که پیگیر بودند از بنده...جهت ارتقا زبان انگلیسی با موضوع مذهبی...
۱۲:۱۴
#خلاصه_نویسی_هایم
زن بهخاطر اينكه استعدادهاى انسان را به خودش جذب، و در خودش ضايع نكند و باتلاق استعدادهاى عظيم انسان نشود، خودش را مىپوشاند و حركتش را، نگاهش را و گفتوگويش را كنترل مىکند.
زن هنگامى كه ببيند بايد حرف بزند، حرف مىزند؛ همانطور كه فاطمه حرف زد. هنگامى كه ببيند بايد بيرون بيايد، بيرون مىآید؛ همانطور كه زينب بيرون آمد.
همان فاطمهاى كه معتقد است سعادت زن در اين است كه كسى او را نبيند و او كسى را نبيند، همين فاطمه عليهاالسلام هنگامى كه حقى مطرح است و خَلق به ظلمى دچار شدهاند، داد مىزند و فرياد مىکند و طورى خلق را به محاجه مىکشاند و با احتجاجش محكوم مىکند كه گويا رسول از خاك سر برداشته.
فاطمه عليهاالسلام در آن لحظه كه آن دفاع را از على عليهالسلام كرد و در آن لحظه كه خواست حكومت اسلام را از انحطاطى كه سر راهش است، نجات دهد و از سطح پاسدارى و پرستارى بالاترش بياورد، كسى را تحريك، و خلق را به خودش جذب نكرد، بلكه به حق دعوت كرد.»
واقعا برای تفکر فوق العاده بود...
برگرفته از کتاب «حجاب و آزادی روابط» استاد علی صفایی
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
زن بهخاطر اينكه استعدادهاى انسان را به خودش جذب، و در خودش ضايع نكند و باتلاق استعدادهاى عظيم انسان نشود، خودش را مىپوشاند و حركتش را، نگاهش را و گفتوگويش را كنترل مىکند.
زن هنگامى كه ببيند بايد حرف بزند، حرف مىزند؛ همانطور كه فاطمه حرف زد. هنگامى كه ببيند بايد بيرون بيايد، بيرون مىآید؛ همانطور كه زينب بيرون آمد.
همان فاطمهاى كه معتقد است سعادت زن در اين است كه كسى او را نبيند و او كسى را نبيند، همين فاطمه عليهاالسلام هنگامى كه حقى مطرح است و خَلق به ظلمى دچار شدهاند، داد مىزند و فرياد مىکند و طورى خلق را به محاجه مىکشاند و با احتجاجش محكوم مىکند كه گويا رسول از خاك سر برداشته.
فاطمه عليهاالسلام در آن لحظه كه آن دفاع را از على عليهالسلام كرد و در آن لحظه كه خواست حكومت اسلام را از انحطاطى كه سر راهش است، نجات دهد و از سطح پاسدارى و پرستارى بالاترش بياورد، كسى را تحريك، و خلق را به خودش جذب نكرد، بلكه به حق دعوت كرد.»
واقعا برای تفکر فوق العاده بود...
برگرفته از کتاب «حجاب و آزادی روابط» استاد علی صفایی
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۷:۳۰
۱۵:۲۶
۱۵:۲۶
۱۵:۲۶
۱۵:۲۶
۲۱:۵۹
فیلم عجیبی بود! (شایعات)
Rumours(2024)
فیلم کاملا نمادین و تمثیلی است. و تمام دیالوگها و حرکات و صحنهها و شخصیتها معنا دار است.
ظاهراً سالانه رهبر ۷ کشور جهان که به نوعی مثلا اینها دنیا را اداره میکنند، در نشستی دور هم جمع میشوند و برای حل مشکلات دنیا راه حل ارائه میدهند.
و اینبار هم طبق برنامه در کشور آلمان دور هم جمع شدهاند تا برای یک بحران نامعلوم در جهان تصمیمگیری کنند و راه حل پیدا کنند.
اما نشان میدهد که هر کدام از این رئیسجمهورها گرفتار مسائل شخصی یا جنسی و اخلاقی هستند و یا در جهل و نادانی به سر میبرند.
در نهایت در حوادثی که رخ میدهد میبینند در توانشان نیست مشکلات حتی خودشان را هم برطرف کنند و میبینند که همه چیز تحت کنترل هوش مصنوعی پیش میرود و فرایند را برای نابودی اینها فراهم میکند. در نهایت هم همچنان از سخنرانی های شعارگونه دروغین و تکبر خود دست بر نمیدارند و تن به مرگ و نابودی خودکشی میدهند.
این کشورها آمریکا، انگلیس، کانادا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن هستند.
در نهایت در صحنهای عنوان میشود که قدرت در حال انتقال به گروهی دیگر است و اینها در حال فروپاشی هستند.
و پایان فیلم پرچم همهٔ این کشورها را نشان میدهد که در حال سوختن است...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
Rumours(2024)
فیلم کاملا نمادین و تمثیلی است. و تمام دیالوگها و حرکات و صحنهها و شخصیتها معنا دار است.
ظاهراً سالانه رهبر ۷ کشور جهان که به نوعی مثلا اینها دنیا را اداره میکنند، در نشستی دور هم جمع میشوند و برای حل مشکلات دنیا راه حل ارائه میدهند.
و اینبار هم طبق برنامه در کشور آلمان دور هم جمع شدهاند تا برای یک بحران نامعلوم در جهان تصمیمگیری کنند و راه حل پیدا کنند.
اما نشان میدهد که هر کدام از این رئیسجمهورها گرفتار مسائل شخصی یا جنسی و اخلاقی هستند و یا در جهل و نادانی به سر میبرند.
در نهایت در حوادثی که رخ میدهد میبینند در توانشان نیست مشکلات حتی خودشان را هم برطرف کنند و میبینند که همه چیز تحت کنترل هوش مصنوعی پیش میرود و فرایند را برای نابودی اینها فراهم میکند. در نهایت هم همچنان از سخنرانی های شعارگونه دروغین و تکبر خود دست بر نمیدارند و تن به مرگ و نابودی خودکشی میدهند.
این کشورها آمریکا، انگلیس، کانادا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن هستند.
در نهایت در صحنهای عنوان میشود که قدرت در حال انتقال به گروهی دیگر است و اینها در حال فروپاشی هستند.
و پایان فیلم پرچم همهٔ این کشورها را نشان میدهد که در حال سوختن است...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۳:۰۵
۱۶:۵۴
ترجمه متن نامهای که در صندوق پستی ما در #هلند انداختند:
« روز بخیر،
من دوست داشتم به شما سر بزنم، اما چون در حال حاضر برای من امکان پذیر نیست، برای شما می نویسم، زیرا آنها در تعجب هستند که آیا زندگی بر روی زمین در مدتی دیگر امکان پذیر خواهد بود.
میبینیم که طبیعت از تعادل خارج شده است. و ما می بینیم که دولتهای فعلی در مراقبت از مردم و زمین شکست میخورند. آیا زمین از بین خواهد رفت؟ نه قطعا نه. در یکی از کتابها چنین آمده است: «صالحان زمین را تصاحب خواهند کرد و تا ابد در آنجا زندگی خواهند کرد».
ما میتوانیم مطمئن باشیم، زیرا همه چیزهایی که در آن کتاب نوشته شده و پیشبینی شده است، تا کنون با جزئیات به حقیقت پیوسته است. اما عواقب آلودگی را همه میبینند. پس باید اقدام کرد. به همین دلیل است که دولت جدیدی تشکیل شده که منتخب مردم نیست. این به زودی بر تمام زمین حکومت خواهد کرد.
چگونه این را بدانیم؟ در کتاب نشانهای ترکیبی از رویدادهایی وجود دارد که به یکباره اتفاق میافتند تا شاهدی بر آمدن این دولت باشد.
و ما قبلاً شاهد وقوع آن هستیم. میگوید هزینههای غذا و زندگی بالا میرود: «یک لیتر گندم برای یک دینار». یک دینار برابر است با دستمزد یک روز. درباره نگرش مردم گفته میشود، "مردم فقط به فکر خود و پول خواهند بود. و هر چه مردم بیشتر و بیشتر بی قانون شوند، عشق اکثر آنها سردتر میشود."
و: «یک قوم با دیگری خواهد جنگید، و یک پادشاهی با دیگری، زمین لرزههای بزرگ و کمبود مواد غذایی و بیماری های همه گیر یک جا پس از دیگری رخ خواهد داد».
خوشبختانه، برای پایان دادن به همه بدبختیها و آلودگیهایی که در حال حاضر وجود دارد، به موقع اقدام میشود. میگوید: «روزی را قرار داد که میخواهد زمین ساکنان را به عدالت داوری کند». پس از آن زندگی چنان خواهد بود که در اینجا نوشته شده است:
"او در میان بسیاری از مردمان داوری خواهد کرد و امور را در رابطه با امت های دوردست و قدرتمند شمشیر خواهد کشید و آنها دیگر جنگ را یاد نخواهند گرفت." دیگر مردم شریر وجود نخواهند داشت" همه زیر درخت انگور و زیر درخت انجیر خود خواهند نشست و از هیچ کس نمیترسند.
بر روی زمین غلات فراوان خواهد بود.» و هیچ ساکنی نخواهد گفت: «من بیمارم». بگذارید گوشت او سالم تر از جوانی شود. بگذار به روزهای جوانی خود بازگردد.» خانهها میسازند و در آنها ساکن میشوند، تاکستانها میکارند و میوههایشان را میخورند.»
هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد. مرگ دیگر نخواهد بود. دیگر نه ماتم است، نه گریه و نه دردی. چیزهای گذشته تمام شده است.
آن که بر تخت نشست گفت: «ببین! من همه چیز را جدید میسازم.' او همچنین گفت: "این سخنان قابل اعتماد و درست است." خانه و باغ خود را، اما بدون وام مسکن سنگین و یا هزینه های طولانی مدت....»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
« روز بخیر،
من دوست داشتم به شما سر بزنم، اما چون در حال حاضر برای من امکان پذیر نیست، برای شما می نویسم، زیرا آنها در تعجب هستند که آیا زندگی بر روی زمین در مدتی دیگر امکان پذیر خواهد بود.
میبینیم که طبیعت از تعادل خارج شده است. و ما می بینیم که دولتهای فعلی در مراقبت از مردم و زمین شکست میخورند. آیا زمین از بین خواهد رفت؟ نه قطعا نه. در یکی از کتابها چنین آمده است: «صالحان زمین را تصاحب خواهند کرد و تا ابد در آنجا زندگی خواهند کرد».
ما میتوانیم مطمئن باشیم، زیرا همه چیزهایی که در آن کتاب نوشته شده و پیشبینی شده است، تا کنون با جزئیات به حقیقت پیوسته است. اما عواقب آلودگی را همه میبینند. پس باید اقدام کرد. به همین دلیل است که دولت جدیدی تشکیل شده که منتخب مردم نیست. این به زودی بر تمام زمین حکومت خواهد کرد.
چگونه این را بدانیم؟ در کتاب نشانهای ترکیبی از رویدادهایی وجود دارد که به یکباره اتفاق میافتند تا شاهدی بر آمدن این دولت باشد.
و ما قبلاً شاهد وقوع آن هستیم. میگوید هزینههای غذا و زندگی بالا میرود: «یک لیتر گندم برای یک دینار». یک دینار برابر است با دستمزد یک روز. درباره نگرش مردم گفته میشود، "مردم فقط به فکر خود و پول خواهند بود. و هر چه مردم بیشتر و بیشتر بی قانون شوند، عشق اکثر آنها سردتر میشود."
و: «یک قوم با دیگری خواهد جنگید، و یک پادشاهی با دیگری، زمین لرزههای بزرگ و کمبود مواد غذایی و بیماری های همه گیر یک جا پس از دیگری رخ خواهد داد».
خوشبختانه، برای پایان دادن به همه بدبختیها و آلودگیهایی که در حال حاضر وجود دارد، به موقع اقدام میشود. میگوید: «روزی را قرار داد که میخواهد زمین ساکنان را به عدالت داوری کند». پس از آن زندگی چنان خواهد بود که در اینجا نوشته شده است:
"او در میان بسیاری از مردمان داوری خواهد کرد و امور را در رابطه با امت های دوردست و قدرتمند شمشیر خواهد کشید و آنها دیگر جنگ را یاد نخواهند گرفت." دیگر مردم شریر وجود نخواهند داشت" همه زیر درخت انگور و زیر درخت انجیر خود خواهند نشست و از هیچ کس نمیترسند.
بر روی زمین غلات فراوان خواهد بود.» و هیچ ساکنی نخواهد گفت: «من بیمارم». بگذارید گوشت او سالم تر از جوانی شود. بگذار به روزهای جوانی خود بازگردد.» خانهها میسازند و در آنها ساکن میشوند، تاکستانها میکارند و میوههایشان را میخورند.»
هر اشکی را از چشمانشان پاک خواهد کرد. مرگ دیگر نخواهد بود. دیگر نه ماتم است، نه گریه و نه دردی. چیزهای گذشته تمام شده است.
آن که بر تخت نشست گفت: «ببین! من همه چیز را جدید میسازم.' او همچنین گفت: "این سخنان قابل اعتماد و درست است." خانه و باغ خود را، اما بدون وام مسکن سنگین و یا هزینه های طولانی مدت....»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۹:۲۹