۱۶:۱۳
۱۶:۱۳
۱۶:۱۳
۱۲ داشتهات را بشمار! احساس نور و قدرت میکنی...
بارها تجربه کردیم که بچههای اهل سنت، مثل بچههای ما خیلی اطلاعات کمی از حقیقت دین و معارف آن و حتی سیر تاریخ و وقایع آن دارند.
دیروز در گفتگو با دوستی از اهل سنت، متوجه شدم که اصلا داستان امامان معصوم ما را نمیداند.
گفت: من شنیدهام ما اهل سنت، با شما شیعیان اختلافاتی داریم. اختلافمون چیه؟ (حتی اختلاف هم نمیدونست چی هست دقیقا) گفت: یک پیغمبر دیگر را قبول دارید!؟گفتم: نه! پیامبر ما و شما یکیست. حضرت رسول اکرم.گفت: پس اختلاف در چیست؟ گفتم: ما بعد از حضرت رسول، به امامان هم اعتقاد داریم. پرسید: کدام امامان؟ گفتم: حضرت علی علیهالسلام و فرزندانش.گفت: چند امام دارید؟گفتم: ۱۲ تا.گفت: به کدام اعتقاد دارید؟با تعجب پرسیدم یعنی چه؟گفت: خب ما اهل سنت هم چند امام داریم ( منظورش ابوحنیفه و مالک ابن انس و احمدابن حنبل و شافعی بود). اما هر گروهی از ما به یکی از این امامان اعتقاد دارند.
گفتم: نه. ما به هر ۱۲ تا امام با هم اعتقاد داریم. همه در واقع یکی هستند برای ما. یک اعتقاد و باور و اندیشه و خط فکری را از حضرت رسول دنبال کردهاند و ادامه دادهاند.
خیلی تعجب کرد. گفت: خیلی دوست دارم بیشتر بدانم....قرار شد بیشتر با هم صحبت کنیم.
ما شیعیان خودمان هم شاید ندانیم چه دست پُری داریم از معارف و دستورالعمل درست زندگی کردن. از بهترینهای روی زمین که برتر از ایشان نبوده و نیست و از طریق ایشان، به ما روش پاک زندگی کردن رسیده و همه این اقبال و لطف الهی را ندارند.
چقدر شکر لازم است برای این داشتههای نورانی؟
و چقدر خجالت و اظهار شرمندگی جواب میدهد که هنوز نتوانستهایم دنیا را از وجود پر نور این راهنمایان آگاه کنیم...
امروز در دعای جامعه کبیره میخواندم:
«و گواهی میدهم بر اینکه ارواح عالیهٔ شما و نورانیت و طینت پاک شما ائمه طاهرین یکی است و آن ذوات طیب و طاهر عین یکدیگرند...»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
بارها تجربه کردیم که بچههای اهل سنت، مثل بچههای ما خیلی اطلاعات کمی از حقیقت دین و معارف آن و حتی سیر تاریخ و وقایع آن دارند.
دیروز در گفتگو با دوستی از اهل سنت، متوجه شدم که اصلا داستان امامان معصوم ما را نمیداند.
گفت: من شنیدهام ما اهل سنت، با شما شیعیان اختلافاتی داریم. اختلافمون چیه؟ (حتی اختلاف هم نمیدونست چی هست دقیقا) گفت: یک پیغمبر دیگر را قبول دارید!؟گفتم: نه! پیامبر ما و شما یکیست. حضرت رسول اکرم.گفت: پس اختلاف در چیست؟ گفتم: ما بعد از حضرت رسول، به امامان هم اعتقاد داریم. پرسید: کدام امامان؟ گفتم: حضرت علی علیهالسلام و فرزندانش.گفت: چند امام دارید؟گفتم: ۱۲ تا.گفت: به کدام اعتقاد دارید؟با تعجب پرسیدم یعنی چه؟گفت: خب ما اهل سنت هم چند امام داریم ( منظورش ابوحنیفه و مالک ابن انس و احمدابن حنبل و شافعی بود). اما هر گروهی از ما به یکی از این امامان اعتقاد دارند.
گفتم: نه. ما به هر ۱۲ تا امام با هم اعتقاد داریم. همه در واقع یکی هستند برای ما. یک اعتقاد و باور و اندیشه و خط فکری را از حضرت رسول دنبال کردهاند و ادامه دادهاند.
خیلی تعجب کرد. گفت: خیلی دوست دارم بیشتر بدانم....قرار شد بیشتر با هم صحبت کنیم.
ما شیعیان خودمان هم شاید ندانیم چه دست پُری داریم از معارف و دستورالعمل درست زندگی کردن. از بهترینهای روی زمین که برتر از ایشان نبوده و نیست و از طریق ایشان، به ما روش پاک زندگی کردن رسیده و همه این اقبال و لطف الهی را ندارند.
چقدر شکر لازم است برای این داشتههای نورانی؟
و چقدر خجالت و اظهار شرمندگی جواب میدهد که هنوز نتوانستهایم دنیا را از وجود پر نور این راهنمایان آگاه کنیم...
امروز در دعای جامعه کبیره میخواندم:
«و گواهی میدهم بر اینکه ارواح عالیهٔ شما و نورانیت و طینت پاک شما ائمه طاهرین یکی است و آن ذوات طیب و طاهر عین یکدیگرند...»
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۳:۳۶
۲۰:۱۳
هدایت قلبها دست خداست...#خارج_درمانی
شاید تقدیر درست خیلیها این باشد که مدتی خارج از وطن زندگی کنند...
---------
« همیشه عاشق سفر به خارج از کشور بود و میگفت: اینجا جای ماندن نیست.
بلاخره رفت و هزاران تجربه را از سر گذراند...
از تصمیمش راضی بود و احساس خوبی داشت...
اما این حس مثل خیلیها در او ماندگار نماند... چند سال گذشت و ورق همه چیز در ذهن و قلبش برگشت...
هیچکس متوجه نشد چگونه...خودش و دخترش محجبه شدند و حتی تحمل زندگی در تهران را هم نداشت.
میگفت: وقتی دیدم دختران کشف حجاب کردهاند و نهایت دستاوردشان این بوده که این ور و اون ور در حال سیگار کشیدن باشند، با خود گفتم این مسیر درستی نیست...
کار به جایی رسید که به قم نقل مکان کرد!
وقتی او را دیدم و دلیل تحول و تغییر تصمیمش را پرسیدم، گفت: خیلی پیچیده و عمیق است و هزار اتفاق پیش آمد اما در نهایت تیر خلاص خوابی بود که با نشانهها گمان میکنم حضرت معصومه سلام الله علیها بوده است...
و تمام. وقتی برگشت حال زاری داشت اما حالا شادابیاش برگشته، غرق حس خوب است و در کنار خانوادهاش زندگی میکند.
میگفت انقدر احساس خوشی و خوشبختی میکنم که خدا میداند، خیلی هایش را نمیگویم. از چشم زخم میترسم...
وقتی ازش درخواست کردم تجاربش و مسیری که طی کرده را برایم تعریف کند تا در کانال نشر دهم، قبول نکرد. گفت میگویم اما دوست دارم بعد مرگم منتشر شود...
کاش بتوانم راضیاش کنم...به او گفتم: جوانان بسیاری شاید نیاز داشته باشند که الان بدانند... و منتظر پاسخش هستم...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
شاید تقدیر درست خیلیها این باشد که مدتی خارج از وطن زندگی کنند...
---------
« همیشه عاشق سفر به خارج از کشور بود و میگفت: اینجا جای ماندن نیست.
بلاخره رفت و هزاران تجربه را از سر گذراند...
از تصمیمش راضی بود و احساس خوبی داشت...
اما این حس مثل خیلیها در او ماندگار نماند... چند سال گذشت و ورق همه چیز در ذهن و قلبش برگشت...
هیچکس متوجه نشد چگونه...خودش و دخترش محجبه شدند و حتی تحمل زندگی در تهران را هم نداشت.
میگفت: وقتی دیدم دختران کشف حجاب کردهاند و نهایت دستاوردشان این بوده که این ور و اون ور در حال سیگار کشیدن باشند، با خود گفتم این مسیر درستی نیست...
کار به جایی رسید که به قم نقل مکان کرد!
وقتی او را دیدم و دلیل تحول و تغییر تصمیمش را پرسیدم، گفت: خیلی پیچیده و عمیق است و هزار اتفاق پیش آمد اما در نهایت تیر خلاص خوابی بود که با نشانهها گمان میکنم حضرت معصومه سلام الله علیها بوده است...
و تمام. وقتی برگشت حال زاری داشت اما حالا شادابیاش برگشته، غرق حس خوب است و در کنار خانوادهاش زندگی میکند.
میگفت انقدر احساس خوشی و خوشبختی میکنم که خدا میداند، خیلی هایش را نمیگویم. از چشم زخم میترسم...
وقتی ازش درخواست کردم تجاربش و مسیری که طی کرده را برایم تعریف کند تا در کانال نشر دهم، قبول نکرد. گفت میگویم اما دوست دارم بعد مرگم منتشر شود...
کاش بتوانم راضیاش کنم...به او گفتم: جوانان بسیاری شاید نیاز داشته باشند که الان بدانند... و منتظر پاسخش هستم...
" /> تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
۱۵:۳۳
۱۷:۲۶
۱۷:۲۶
۱۷:۲۶
۱۷:۲۶
۱۷:۲۶
۱۷:۲۶
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴
۱۱:۳۴