۲ فروردین
تا کوچ
بسم الله الرحمن الرحیم " />پرستو علیعسگرنجاد https://t.me/takooch خطری سینمای دفاع مقدس ایران را تهدید میکند. من اسمش را «خطر رد شدن از تونل زمان» میگذارم که نگویم «خطر تحریف» و ناخواسته کسی را متهم نکرده باشم؛ وگرنه که پهلو به تحریف میزند. عرض میکنم. وقتی شما دارید دربارهٔ وقایع دههٔ پنجاه و شصت فیلم میسازید و تلاش میکنید کاسه بشقاب خانهٔ شخصیتتان ملامین و تیر برق سر کوچهاش چوبی باشد، یعنی مراقب هستید فضاسازی زمان اثرتان مطابق واقعیت باشد. این مراقبت را باید نه فقط دربارهٔ کاسه بشقاب، که دربارهٔ جان و جهان شخصیتتان هم داشته باشید؛ بهخصوص اگر به سراغ سینمای مستند، شبهمستند یا روایی رفتهاید و دست روی یک شخصیت حقیقی گذاشتهاید. مثلاً؟ علیاکبر شیرودی. مثلاً؟ احمد کاظمی. عجیب است که در چند سال اخیر، میبینیم فیلمسازان ما در تونل زمان گم شدهاند. مسائل امروز را به دههٔ شصت میکشانند و نه آن دهه را، که همین مسائل بهآندههبردهشده را روایت میکنند! نگاه مردم به ۳پاه سال ۱۴۰۲ را میکشانند با خودشان به بمِ دههٔ هشتاد میبرند. در نتیجه فیلم احمد ساخته میشود، اثری که همهچیزش مال دههٔ هشتاد است الّا احمد کاظمیاش! مثلاً از مسائل سیاسی ۱۴۰۲، شعار پشت شعار استخراج میکنند و در دهان علیاکبر شیرودی میگذارند. در نتیجه فیلم آسمان غرب ساخته میشود که آمده تا مرتب بیانیهٔ سیاسی بدهد و از مردم در سالن کف و سوت بگیرد! دقیقتر عرض کنم؟ چشم. ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که جنگ ایران و عراق شروع شد، کسی بنیصدر را خائن نمیدید. بنیصدر رئیسجمهور انقلابی بود که متصل بود به امام خمینی. شأن سیاسی داشت و عکسش کنار عکس امام بود (چنان که در فیلم هم حتی نشان داده شد). صدالبته که تشت رسوایی این منا فق زود از بام افتاد، اما همین هم طول کشید. حالا در آسمان غرب ما چه میبینیم؟ میلاد کیمرام انگار که بخواهد در آستانهٔ انتخابات ۱۴۰۲ از کملطفیهای مسئولین انتقاد کند، رگباری بنیصدر را با جملات شعاراندود میکوبد. امان هم نمیدهد! ما در داستاننویسی قاعدهای داریم که دربارهٔ اختیارات زاویهٔ دید صحبت میکند. آنجا میگوییم میزان آگاهی راوی از آینده مهم است. آسمان غرب از این اختیارات تخطی میکند. ۱۳۵۹ را نه، ۱۴۰۲ را به اسم ۱۳۵۹ به ما نشان میدهد. وقتی از غربت خانوادهٔ شهدا میگوید، از پای کار بودن مردم و لزوم قدردانی مسئولین از آنها، وقتی حتی علنا از قضاوت آیندگان میگوید، مخاطب میفهمد ما در ۱۳۵۹ نایستادهایم. میفهمد فیلمساز حرف امروزش را در دهان شخصیتهای سی سال پیش گذاشته و این خطاست وقتی شخصیت ما مابهازای حقیقی دارد. این گمگشتگی زمانی و خلط بحث تاریخی را ما پیشتر در «دستهٔ دختران» هم دیده بودیم. آنجا هم فیلمساز، حجاب و آزادی را، نیز مسائل زنان در ۱۴۰۰ را، به دههٔ شصت برده بود و اثر جنگیاش حال و هوای فمنیستی گرفته بود! من این لیاقت را نداشتهام که شاهد عینی روزهای مقاومت هشتسالهٔ مردم کشورم باشم. دلم همیشه از این بابت سوخته، برای همین سالهاست مخاطب جدی ادبیات و سینمای دفاع مقدسم. کتابهایم در همین بارهاند. با رزمندگان زیادی مصاحبه کردهام و پای خاطرات شفاهی فراوان نشستهام. چیزی که در چند سال اخیر، در برخی از آثار سینمای دفاع مقدس ایران میبینم، دارد کمکم با منابع مستند و مستدل تاریخ جنگ ما زاویه پیدا میکند. بیشک به روایت شخصی و قرائت شخصی مؤلف و برداشت آزاد او از تاریخ معتقدم و سلیقهٔ هنری را فهم میکنم، اما نه وقتی پای شخصیتهای حقیقی بلندی مثل احمد کاظمی و علیاکبر شیرودی وسط است. حرف این نیست که شیرودی آیا این حرفها را میزد یا نه؟ کاظمی با این حرفها موافق بود یا نه؟ حتماً اینها خیلی بیشتر از شعارهایی که ما در فیلمهایشان میدهیم، هواخواه حق مردم و خادم ملت بودند. اصلاً چنین بودند که چنان شدند! حرف این است که ما اجازه نداریم مسائل امروز خودمان را به زمان آنها تعمیم بدهیم. حق نداریم به ملامین وفادار بمانیم، اما به مانیفست شخصیتهایمان نه! به چند و چون زمانهشان نه! هنر ما باید این باشد که به جان و جهان این ستارهها نزدیک شویم و خط فکری متعالیشان را ادراک کنیم، نه اینکه افکار خودمان را در دهانشان بگذاریم و به مخاطب عرضه کنیم. این طور اگر باشد، مردم قهرمانهای واقعیشان را در تونل زمان گم خواهند کرد و هرگز شبیهشان نخواهند شد.
سه برگ مختصر توضیح تکمیلی دربارهٔ این یادداشت:
۱۲:۰۳
۱۲:۰۴
۱۲:۰۴
یک مثال از فیلم احمد برای بهتر دمکشیدن حرفم:
احمد کاظمی نماز صبحش را خوانده، دارد در آشپزخانهٔ خانهاش مناجات گوش میدهد که تلفنش زنگ میخورد و خبر میدهند در بم زلزله آمده. بلافاصله، علیرغم مخالفت اطرافیان، راهی بم میشود. یک لحظه درنگ هم نداریم.وقتی به فرودگاه بم میرسد و به سراغ خانم دکتری که آنجا نمایندهٔ مطالبهٔ حق مردم است، میرود، خانمدکتر فریاد میکشد:«تا الان کجا بودین؟»!!!!!!توجه کنید! خواهش میکنم توجه کنید!حاجاحمد کلهٔ سحر پنجم دی ۱۳۸۲ باید کجا میبوده؟!!! در عصر بیاینترنت، در عصر مخابرهٔ خبر با رادیو و تلویزیون!خب در خانهاش مشغول عبادت بوده که خبر زلزله به مسئولین رده یک مملکت رسیده و او بلافاصله راهی بم شده.نچ! مهم نیست! فیلمساز اصرار دارد درد مردم ۱۴۰۲ را به ۱۳۸۲ بکشاند (گیرم که درد یکی باشد و ریشهدار باشد) و یقهٔ قهرمان را بگیرد و بگوید حتی وقتی بلافاصله آمدهای باید متلک بشنوی که شما مسئولین حوالی درد مردم نیستید.
احمد کاظمی نماز صبحش را خوانده، دارد در آشپزخانهٔ خانهاش مناجات گوش میدهد که تلفنش زنگ میخورد و خبر میدهند در بم زلزله آمده. بلافاصله، علیرغم مخالفت اطرافیان، راهی بم میشود. یک لحظه درنگ هم نداریم.وقتی به فرودگاه بم میرسد و به سراغ خانم دکتری که آنجا نمایندهٔ مطالبهٔ حق مردم است، میرود، خانمدکتر فریاد میکشد:«تا الان کجا بودین؟»!!!!!!توجه کنید! خواهش میکنم توجه کنید!حاجاحمد کلهٔ سحر پنجم دی ۱۳۸۲ باید کجا میبوده؟!!! در عصر بیاینترنت، در عصر مخابرهٔ خبر با رادیو و تلویزیون!خب در خانهاش مشغول عبادت بوده که خبر زلزله به مسئولین رده یک مملکت رسیده و او بلافاصله راهی بم شده.نچ! مهم نیست! فیلمساز اصرار دارد درد مردم ۱۴۰۲ را به ۱۳۸۲ بکشاند (گیرم که درد یکی باشد و ریشهدار باشد) و یقهٔ قهرمان را بگیرد و بگوید حتی وقتی بلافاصله آمدهای باید متلک بشنوی که شما مسئولین حوالی درد مردم نیستید.
۱۲:۰۴
۱۲:۰۵
۱۲:۰۵
۱۲:۰۵
۵ فروردین
۱۱:۲۴
مردممن خبر مرگم کارشناس انیمیشنم. کارم این است که بنشینم برای شما یادداشت بنویسم کمکتان کنم بچههایتان انیمیشن خوب ببینند، انیمیشن تمیز و طاهر ببینند. کارم این است مراقب باشم جگرگوشههایتان صحنهٔ نامناسبی نبینند.مردمحالا حالم را تصور کنید وقتی به بچههایی که در یادداشت آخرم از آنها نوشتهام، فکر میکنم، به اینکه آنها با چشمهای تیلهای کوچکشان چه دیدند…مردم چرا من نمیمیرم؟
۱۱:۲۴
https://www.instagram.com/reel/C43Eew9oOSg/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
من خبر مرگم معلم زبان هم هستم. پس برایتان ترجمه میکنم که بیسان عزیزم درحالیکه به سیزدهمین روز ماه رمضان اشاره میکند، میگوید آن بچهها بودند که به مادرانشان جلوی چشمشان…، خب؟ آن بچهها در بیمارستان شفا گیر افتاده بودند و آنقدر تشنه بودند که سرمهای نمکی بیمارستانی را به جای آب سر میکشیدند.
من خبر مرگم معلم زبان هم هستم. پس برایتان ترجمه میکنم که بیسان عزیزم درحالیکه به سیزدهمین روز ماه رمضان اشاره میکند، میگوید آن بچهها بودند که به مادرانشان جلوی چشمشان…، خب؟ آن بچهها در بیمارستان شفا گیر افتاده بودند و آنقدر تشنه بودند که سرمهای نمکی بیمارستانی را به جای آب سر میکشیدند.
۱۲:۱۷
۱۲:۱۹
سالی به دوازده ماه، ما نوشابه میخریم.دیروقت بود و بقالیها بسته، اما خیلی هوس کرده بودیم کنار الویه نوشابه باشه. رفتیم سراغ دکهها و ساندویچیهای نزدیک. همهشون، بدون استثنا، همهشون فقط کوکاکولا، پپسی، فانتا و اسپرایت داشتن.سالهاست که هرگز از این برندهای اسرائیلی خرید نمیکنم. اینا حتی وقتی در ایران تحت لیسانس تولید میشن، در بهترین حالت، تبلیغ و توسعهٔ این برندهای نجسن؛ در بدترین حالت که پناه بر خدا... (همین چند وقت پیش خبرنگارا خیلی تلاش کردن با مسئولین شرکت خوشگوار مشهد که تحت لیسانس کوکاکولاست صحبت کنن و مستقیم ازشون جواب بگیرن که شما به اسرائیل حق برند میدین یا نه و ارتباط مالی دارید یا نه، اما آقایون فقط فرمودن: شما نوشابهت رو بخور!!!)میتونستم نخرم، تشکر کنم و بیام بیروناما گفتم: اینا همهشون صهیونیستیان و من نمیخرم. نوشابهٔ ایرانی دارید؟چون برام مهم بود طرف این جمله و گزاره رو بشنوه و ببینه کسی توی مغازهشه که حاضره دست خالی برگرده اما پول پای برند اسرائیلی نده.یکی از فروشندهها با تمسخر گفت: ایران؟ ایران که نوشابه نداره!دلم میخواست دستش رو بگیرم بیارم جلوی کارخونهٔ زمزم که هفتاد ساله داره انواع نوشابهها رو تولید میکنه، بیارمش جلوی کارخونهٔ عالیس، حتی کاله که رفته سمت نوشابههای بر پایهٔ شیر (هرچند که بالاخره همهٔ اینا تهش قند مصنوعی و مضره و ما تا جایی که بشه کلاً نمیخوریم و شربت عسلآبلیمو، زعفرون و عسل یا شیرهٔ انگور درست میکنیم)دلم میخواست ببینم میتونه توی چشم مهندسین غذایی و کارگرای ایرانی نگاه کنه و بازم با تمسخر جملهش رو تکرار کنه؟بلند گفتم:چرا جناب! ایران دهههاست که داره نوشابه تولید میکنه. زمزم نوشابهٔ ایرانیه.
من نون توی خون بچههای فلسطینی نمیزنم.من از برندهای حامی اسرائیل خرید نمیکنم، حتی اگه محصولاتشون خیلی خوشمزه و مرغوب باشه. گوشت تن بچههای فلسطینی از گلوی من پایین نمیره.
#پرستو_علی_عسگر_نجاد
من نون توی خون بچههای فلسطینی نمیزنم.من از برندهای حامی اسرائیل خرید نمیکنم، حتی اگه محصولاتشون خیلی خوشمزه و مرغوب باشه. گوشت تن بچههای فلسطینی از گلوی من پایین نمیره.
#پرستو_علی_عسگر_نجاد
۱۲:۴۳
۶ فروردین
به همهٔ کسانی که گفتند خبر بیمارستان شفا دروغ است و اگر راست میگویید، عکسش را ببینیم، یادداشت زیر را نشان بدهید.
۱۴:۰۸
۱۴:۰۹
۷ فروردین
۱:۱۹
۹ فروردین
بازارسال شده از هجرت dr.mother8
ماه رمضانیک بستر آماده است برای ذخیره نور. به قول بزرگان، ماه ثانیه ها و دقیقه هاست
هر ۲۰ ثانیهشما میتونید سه تا #سوره_توحید بخونید معادل یک ختم قرآنو هدیه بدید به امام عصر
هر لحظه در حین کارهای خونه، آماده کردن افطار و سحر، رتق و فتق امور خونه و بچهها، رانندگی، خرید و تو بازار حتی، میشه مدام #ذکر گفت
بهترین اذکار همصلوات
و
استغفار(به هر شکلی : أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ / أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ / اَسْتَغْفِراللّهَ مِنْ جَمِیع ما کَرِهَ اللّهُ / أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ مِنْ جَمِيعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثامِ)
شبها هم به تعداد زیاد سوره مبارکه #قدر
@hejrat_kon
هر ۲۰ ثانیهشما میتونید سه تا #سوره_توحید بخونید معادل یک ختم قرآنو هدیه بدید به امام عصر
هر لحظه در حین کارهای خونه، آماده کردن افطار و سحر، رتق و فتق امور خونه و بچهها، رانندگی، خرید و تو بازار حتی، میشه مدام #ذکر گفت
بهترین اذکار همصلوات
و
استغفار(به هر شکلی : أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ / أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ / اَسْتَغْفِراللّهَ مِنْ جَمِیع ما کَرِهَ اللّهُ / أَسْتَغْفِرُ اللّٰهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ مِنْ جَمِيعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثامِ)
شبها هم به تعداد زیاد سوره مبارکه #قدر
@hejrat_kon
۱۴:۴۳
عجب چیز قشنگی خوندمشما هم شریک:
۲۲:۵۲
«واعمل لدنیاک کانک تعیش ابداً.»
اگر چیزی را میسازید، طوری بسازید که تا ابد به شخصیت شما بچسبد.در این صورت، شما در زندگی قطعا پیشرفت خواهید کرد. البته آخرت به جای خود. هر کاری انجام میدهید، چه در فنآوری، چه در صنعت، چه در کارهای فکری، چه در کسب و کار و...، آن طور احساس کنید که نتیجه کار به شخصیت شما میچسبد. این طور خیال کنید که (نتیجه کار) تا ابد با شما سروکار خواهد داشت. نوک قلمی را که با آن مینویسید، به حال خود رها نکنید، زیرا خطرناک است. احساس کنید که این کلمات، دانه دانه در درون شخصیت شما نقش ابدی میبندد و روز قیامت، با آن نقشه باید به ابدیت وارد شوید.
علامه جعفری
https://t.me/takooch
اگر چیزی را میسازید، طوری بسازید که تا ابد به شخصیت شما بچسبد.در این صورت، شما در زندگی قطعا پیشرفت خواهید کرد. البته آخرت به جای خود. هر کاری انجام میدهید، چه در فنآوری، چه در صنعت، چه در کارهای فکری، چه در کسب و کار و...، آن طور احساس کنید که نتیجه کار به شخصیت شما میچسبد. این طور خیال کنید که (نتیجه کار) تا ابد با شما سروکار خواهد داشت. نوک قلمی را که با آن مینویسید، به حال خود رها نکنید، زیرا خطرناک است. احساس کنید که این کلمات، دانه دانه در درون شخصیت شما نقش ابدی میبندد و روز قیامت، با آن نقشه باید به ابدیت وارد شوید.
علامه جعفری
https://t.me/takooch
۲۲:۵۲
۱۰ فروردین
۹:۵۴
کمتر از دویست سال دیگه، هیچکس ما رو یادش نمیاد. محوِ محو میشیم. دیگه فاتحهخونی روی زمین نداریم. کمترکسی انقدر بامعرفته که وسط دعاهای فوریفوتیش، سرِ حوصله، اجدادش رو یاد کنه و «خدا بیامرز»ش به ما برسه.امشبحتماً برای همهٔ عاشقان اهل بیت، برای همهٔ محبان امیرالمؤمنین که دیگه فاتحهخونی ندارن، دعا کنیم و قرآن بخونیم. سه تا توحید در حکم یه ختم قرآنه. بخونیم براشون. شاید حسرتشونه برگردن یه سورهٔ قدر در شب قدر بخونن. بخونیم براشون.وقتی یه اسم نیمهمحوشده روی یه سنگ ترکخورده شدیم که تاریخ وفاتش مال یه قرن پیشه، خدا تلافی میکنه. قول میدم.ble.ir/join/NjY3ZWIyMm#پرستو_علی_عسگرنجاد
https://t.me/takooch
https://t.me/takooch
۱۳:۳۱