🌼 پرسش:سلام ببخشيد يه سوال داشتم ممنون ميشم جوابموبديد اون هم اينکه حضرت زينب که متاهل بودن چرا همسرشون درواقعه عاشوراهمراهشون نبود؟؟؟؟ام محمدي لاتين سروش🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامسه دلیل مهم را برای عدم حضور عبدالله بن جعفر در کربلا نقل کردند.اول: اینکه برخی بر این باورند که امام حسین از عبدالله بن جعفر خواست تا در مدینه بماند و اوضاع ان شهر را رصد کرده و بنی هاشم را حفظ و حراست نماید و اخبار این شهر را رصد نماید. (1)دوم: برخی بر این باورند که او بیمار بود و بدین خاطر نتوانست در کربلا حاضر شود.(2)سوم: ظاهرا سن ایشان در ان زمان 70 سال بوده است و شاید علت عدم حضور او در کربلا کهولت سن او باشد.دلیل دیگر که میشود در باره اینکه او دوست داشت در کربلا حاضر باشد اما شرایط برایش مقدر نبود سخنانی است که بین او و غلامش رد و بدل شد وقتی عبدالله خبر شهادت فرزندان خود را شنید او گفت انا لله و انا الیه راجعون غلام عبد الله به نام ابو السلاسل در این زمان گفت که این مصیبتی است که به سبب حسین بن علی دریافتیم. عبدالله وقتی این جملات را شنید سخت برآشفت و سر و دهن غلام را با نعل کوفت و فرمود"یابن اللخناء أ للحسین تقول هذا و الله لو شهدته لاحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه" ای پسر زن زشت آیا در حق حسین (ع) این گونه سخن می گویی؟ به خدا سوگند اگر در کنار او حضور داشتم دوست داشتم هرگز از وی جدا نشوم تا این که در نزد او شهید شوم.(3)پی نوشت:1. دائره المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان ، ج 11، ص 83 2. فر هنگ عاشورا، جواد محدثی، ص298- 299 ،نشر معروف، قم، 13783. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 124، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۷:۵۴
🌼 پرسش:سلام؛ در جمله ي اللهم العن من قتله الاميرالمومنين، آيا قاتل واقعي امام علي(ع) فقط يک نفر و آن هم ابن ملجم بوده است؟ منظورم اين است افراد يا عقايد ديگري نيز موثر نبوده اند؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامالهم العن قتلة امیرالمومنینیعنی خدا لعنت کند قاتلین حضرت علی راهمه میدانیم فقط ابن ملجم ملعون قاتل امام علی بود در این فراز علاوه بر او که قاتل مباشر بود هر کس که به قتل و شهادت حضرت راضی و خشنود بود در کشتن امام همدست با ابن ملجم است و او هم جزو قاتلین امام علی محسوب میشود و مورد لعن و نفرین قرار میگیرد. 🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۸:۰۲
🌼 پرسش:سابقه شب قدر براي چه موقعي است؟قبل از پيامبر ص شب قدر وتعيين سرنوشت بوده ؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: شب قدر شبی است که قرآن در آن نازل شده است:«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ [قدر/۱] ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل كردیم!»و این شب از هزار ماه بهتر است:«لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[قدر/۳] شب قدر بهتر از هزار ماه است!»شاید این دو ویژگی، ویژگی هایی باشند که قبل از اسلام وجود نداشته است. چون قطعا قرآن قبل از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) نازل نشده بود و شاید به برکت همین نزول قرآن، ارج و شرافت شب قدر، تا بدین حد شده که از هزار ماه بهتر باشد. از همین رو بعضی مطابق حدیثی معتقد هستند که شب قدر مخصوص امت آخر الزمان است.صریح روایات متعددى این است كه این از مواهب الهى بر این امت مى باشد، چنان كه در حدیثى از پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده كه فرمود: «خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و احدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند.(1)لازم به ذکر است که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نزول قرآن نیز شب قدر، هر ساله تکرار می شود. تعبیر به فعل مضارع (تنزل) كه دلالت بر استمرار دارد و همچنین تعبیر به جمله اسمیه"سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ" كه نشانه دوام است نیز گواه بر این معنى است. بعلاوه روایات بسیارى كه شاید در حد تواتر باشد نیز این معنى را تایید مى كند.»(2)اما شب قدر خصائص دیگری دارد که منحصر به امت آخر الزمان نیست. بلکه برای هر دوره ای لازم است. مثل مقدر شدن سرنوشت بندگان، یا نزول فرشتگان بر حجت الهی، از این رو طبق روایات شب قدر از ابتدای خلقت وجود داشته است.پی نوشتها:1. مکارم شیرازی ناصر با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة. ج۲۷، ص: ۱۹۰.2. تفسیر نمونه، ج۲۷، ص: ۱۹۰.
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۵:۱۲
🌼 پرسش:چرا امام حسن عليه السلام پياده به زيارت خانه خدا مي رفتند؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام قطعا فعل و قول امام برای بشر سیره و الگو است. یکی از امور دین که سیره عملی اهل بیت است عمل عبادی حج است. اگر امام پیاده به حج میرفت نشان از اهمیت این عمل عبادی است. که دین به ان سفارش و توصیه اکید نموده است. خصوصا که یکی از پنج رکن اساسی اسلام حج است.(1) اسلام هم توصیه فراوانی به انجام حج دارد. اگر امام لسانا به این عمل توصیه کند و خود در حج شرکت نکند شاید مردم بگویند چرا امام خود به این عمل عبادی مبادرت نمیورزد.عمل حج با پای پیاده در روایات تاکید شده است ان هم از لسان خود اهل بیت اگر امام به حج پیاده اهمیت ندهد باز مردم از امام انتظار عمل به حج پیاده دارند این امر در حالی است که خود اهل بیت به ان سفارش کردند.هشام ابن سالم می گوید: من و عنبسه و بیش از ده نفر از شیعیان بر امام صادق وارد شدیم و گفتیم: خدا ما را فدایی شما قرار دهد: کدام یک از این دو افضل است: پیاده روی یا سواره رفتن به زیارت؟ حضرت فرمود: خداوند متعال عبادت نشده است به کاری پر فضیلت تر از پیاده روی.(2)نکته دیگر اینکه امام خود مرد عمل است وقتی سفارش به پیاده روی حج کرده است خودش هم بدان عمل میکند.نکته دیگر اینکه در روایات داریم افضل الاعمال انتظار الفرج نکه دیگر اینکه امام در حج پیاده با اقشار ضعیف و کم درامد جامعه همراهی میکند زیرا زیاد بودند مردمی که توانایی سواره حج نمودن را نداشتند پی نوشت:1. کلینی، کافی، ج 2 ص 182. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 5 ص 13🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۷:۵۰
🌼 پرسش:?آنچه درباره علي (ع) مخفي کردهاند
اين روزها بازار خرافات و مبالغه درباره علي (ع) داغ است. برخي او را هدف خلقت ميخوانند و حتي با خدا مقايسه ميکنند. آنها ميخواهند اينگونه وفاداري و محبت به او را ثابت کنند. اما آن علي که در لابلاي صفحات تاريخ مييابيم ديگرگونه است. نقل است که شخصي چاپلوسانه او را مدح و ثنا ميکرد. علي گفت: من کوچکتر از آنچه هستم که تو ميگويي. لکن از آنچه در سر داري، بالاترم. علي را بايد از عملکردش شناخت، نه با وهن دشمنان و نه با خرافات دوستان کوتهفکر. وقتي مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شديد و بيسابقه از او خواستند که حاکم شود، گفت: مرا رها کنيد و سراغ کس ديگري رويد. اينطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکيل آن را تکليف شرعي خود بشمارد و از هر فرصتي براي در قدرت ماندن استفاده کند. علي با راي قاطع مردم حاکم شد. اما ميدانست که قدرتِ بدون نظارت، فسادآور است. او بعد از انتخاب شدن، به مردم نگفت به خانه رويد و مطيع من باشيد. گفت: از من انتقاد کنيد و در صحنه بمانيد، زيرا من بنده گناهکار خدايم و ايمن از خطا نيستم مگر اينکه خدا نگاهم دارد. بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکليف شرعي مردم دانست.
سعد ابن ابيوقاص، مشروعيت دولتش را نپذيرفت و بيعت نکرد، با او کاري نداشت و هرگز حتي عليه او سخن نگفت و آزادي بيان و عقيده را نه فقط براي يارانش، بلکه براي مخالفانش محترم ميدانست. طلحه و زبير پيش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، علي نپذيرفت. چند روز بعد، طلحه و زبير مدينه را به قصد مکه و تدارک جنگ جمل (بر عليه علي) ترک کردند. علي به آنها گفت کجا ميرويد؟ آنها دروغ گفتند. لکن علي آنها را زنداني يا محدود نکرد. زنداني سياسي براي علي معنا نداشت او حاضر نبود به هر قيمتي حکومت کند و رداي خلافت برايش بيارزشتر از آن بود که ظلمي کند.
روز جمل، اول سپاه مقابل تيراندازي کردند و يک سرباز او را کشتند. يارانش گفتند شروع کنيم. او گفت نه، و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدايا شاهد باش). سپاه مقابل دومين تير را انداختند و دومين سرباز او را کشتند. ياران گفتند شروع کنيم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تير سوم را که انداختند و سومين سرباز او را که کشتند ، سر به آسمان بلند کرد و گفت خدايا شاهد باش که ما شروع نکرديم” آنگاه شمشير کشيد. ماجراجو و جنگطلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پيکر طلحه گريست و خطاب به او گفت کاش بيست سال پيش از اين مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمين و زير آسمان نمي ديدم.حتي حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت.
سپس به ديدن عايشه رفت و حرفهاي درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسيد، سپس با 40 زن مسلح روپوشيده (شبيه مردان جنگجو) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتي مجرماني که اقدام مسلحانه عليه امنيت ملي کرده بودند، اينطور بود.
کسانيکه با او جنگيدند را محارب، منافق، ضد اسلام، ضد ولايت و مزدور بيگانه” نخواند. فقط گفت: آنها برادران مسلمان مايند که در حق ما ظلم کردهاند.
هنگامي که خليفه شده بود و براي سرکشي به يکي از شهرها رفته بود، مردماني را که به دنبال اسب او با پاي پياده راه افتاده بودند و ميدويدند، با فرياد آنها را از اين کار برحذر داشت، گفت من هم انساني مانند شما هستم، برويد به کار و زندگي خود برسيد و فقط در برابر خدا تعظيم کنيد. وقتي خليفه يکي از بزرگترين امپراطوري هاي جهان در آن عصر بود، با يک فرد مسيحي اختلاف پيدا کرد و کار به قاضي سپرده شد. نخواست به زور حرف خود را به کرسي بنشاند. در دادگاه از اين که قاضي او را محترمانه صدا کرده و بيشتر به او نگاه ميکرد، خشمگين شد و گفت که من و فرد مسيحي براي تو نبايد فرقي داشته باشيم ، از خدا بترس و عدالت را رعايت کن ... از آنجايي که علي شاهدي براي ادعاي خود نداشت ، قاضي به نفع مسيحي حکم داد و علي اين حکم را پذيرفت. فردي نابينا را ديد که گدايي ميکند. گفت چرا به او نميرسيد و کمکش نمي کنيد ؟ گفتند مسيحي است. علي گفت آن زمان که بينا بود و برايتان کار ميکرد، از دينش نميگفتيد، او حالا مسيحي شده؟ مقرر کرد که از بيتالمال مسلمين هر ماه به او پولي بدهند تا مجبور به گدايي نباشد.علي را بايد به عملکردش شناخت، نه با خرافات دوستان نادان، و وهن دشمنان مغرض. علي به عدلش علي بود.🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامحضرت علی فرمود:هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند : دوست افراط كننده ، و دشمن دشنام دهندهپس برخی به امامت او باور دارند و برخی در حق او غلو میکنند و برخی با او دشمن هستند. بنابر این شخصیت عظیمی است.انچه که گفتید علی فرموده من کوچکتر... در کدام کتاب و منبع تاریخی یا روایی امده است؟اینکه گفتید حضرت حکومت را حق خود نمیدانست خلاف سخن بین و آشکار حضرت است. توصیه میکنم خطبه شقشقیه را بخوانید. فرمود «آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد..»(1) پس حق خود میدانست.امام مردم را ناظر بر عملکرد خود نمیدانست و امام نفرمود من گناهکارم و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی نمیدانست. امام فرمود «فلا تَکُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَق، اَو مَشُورَةٍ بِعَدلٍ، فَاِنی لَستُ فی نَفسی بَفوقِ اَن اُخِطیءَ، ولا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی اِلا ان یَکفِیَ اللهُ مِن نَفسی ما هُوَ اَملَکُ بِهِ مِنی...؛ از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است.(2)درست است که آن حضرت در صدر کلام خود فرموده است:لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَلَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی.خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمى دانم.اما در ذیل کلام خود بلافاصله براى دفع توهم نفى عصمت، امکان خطا از خویش را با جمله استثنائیه نفى نموده و فرمودهاند:إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی.مگر اینکه خداوند مرا در برابر خویشتن خویشم کفایت کند که او بیش از خود من قلمرو هستیم را مالک می باشد.فرموده اند که: «اگر لطف خدا شامل حال بنده اش نگردد هیچ کس نمی تواند فى نفسه و با استقلال خود را از خطا و لغزش مصونیت بخشد.»مابقی سوال را در پستهای دیگر ارسال کنید.پی نوشت:1.خطبه 3 نهج البلاغه2.خطبه 216 نهج البلاغه
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
اين روزها بازار خرافات و مبالغه درباره علي (ع) داغ است. برخي او را هدف خلقت ميخوانند و حتي با خدا مقايسه ميکنند. آنها ميخواهند اينگونه وفاداري و محبت به او را ثابت کنند. اما آن علي که در لابلاي صفحات تاريخ مييابيم ديگرگونه است. نقل است که شخصي چاپلوسانه او را مدح و ثنا ميکرد. علي گفت: من کوچکتر از آنچه هستم که تو ميگويي. لکن از آنچه در سر داري، بالاترم. علي را بايد از عملکردش شناخت، نه با وهن دشمنان و نه با خرافات دوستان کوتهفکر. وقتي مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شديد و بيسابقه از او خواستند که حاکم شود، گفت: مرا رها کنيد و سراغ کس ديگري رويد. اينطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکيل آن را تکليف شرعي خود بشمارد و از هر فرصتي براي در قدرت ماندن استفاده کند. علي با راي قاطع مردم حاکم شد. اما ميدانست که قدرتِ بدون نظارت، فسادآور است. او بعد از انتخاب شدن، به مردم نگفت به خانه رويد و مطيع من باشيد. گفت: از من انتقاد کنيد و در صحنه بمانيد، زيرا من بنده گناهکار خدايم و ايمن از خطا نيستم مگر اينکه خدا نگاهم دارد. بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکليف شرعي مردم دانست.
سعد ابن ابيوقاص، مشروعيت دولتش را نپذيرفت و بيعت نکرد، با او کاري نداشت و هرگز حتي عليه او سخن نگفت و آزادي بيان و عقيده را نه فقط براي يارانش، بلکه براي مخالفانش محترم ميدانست. طلحه و زبير پيش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، علي نپذيرفت. چند روز بعد، طلحه و زبير مدينه را به قصد مکه و تدارک جنگ جمل (بر عليه علي) ترک کردند. علي به آنها گفت کجا ميرويد؟ آنها دروغ گفتند. لکن علي آنها را زنداني يا محدود نکرد. زنداني سياسي براي علي معنا نداشت او حاضر نبود به هر قيمتي حکومت کند و رداي خلافت برايش بيارزشتر از آن بود که ظلمي کند.
روز جمل، اول سپاه مقابل تيراندازي کردند و يک سرباز او را کشتند. يارانش گفتند شروع کنيم. او گفت نه، و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدايا شاهد باش). سپاه مقابل دومين تير را انداختند و دومين سرباز او را کشتند. ياران گفتند شروع کنيم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تير سوم را که انداختند و سومين سرباز او را که کشتند ، سر به آسمان بلند کرد و گفت خدايا شاهد باش که ما شروع نکرديم” آنگاه شمشير کشيد. ماجراجو و جنگطلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پيکر طلحه گريست و خطاب به او گفت کاش بيست سال پيش از اين مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمين و زير آسمان نمي ديدم.حتي حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت.
سپس به ديدن عايشه رفت و حرفهاي درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسيد، سپس با 40 زن مسلح روپوشيده (شبيه مردان جنگجو) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتي مجرماني که اقدام مسلحانه عليه امنيت ملي کرده بودند، اينطور بود.
کسانيکه با او جنگيدند را محارب، منافق، ضد اسلام، ضد ولايت و مزدور بيگانه” نخواند. فقط گفت: آنها برادران مسلمان مايند که در حق ما ظلم کردهاند.
هنگامي که خليفه شده بود و براي سرکشي به يکي از شهرها رفته بود، مردماني را که به دنبال اسب او با پاي پياده راه افتاده بودند و ميدويدند، با فرياد آنها را از اين کار برحذر داشت، گفت من هم انساني مانند شما هستم، برويد به کار و زندگي خود برسيد و فقط در برابر خدا تعظيم کنيد. وقتي خليفه يکي از بزرگترين امپراطوري هاي جهان در آن عصر بود، با يک فرد مسيحي اختلاف پيدا کرد و کار به قاضي سپرده شد. نخواست به زور حرف خود را به کرسي بنشاند. در دادگاه از اين که قاضي او را محترمانه صدا کرده و بيشتر به او نگاه ميکرد، خشمگين شد و گفت که من و فرد مسيحي براي تو نبايد فرقي داشته باشيم ، از خدا بترس و عدالت را رعايت کن ... از آنجايي که علي شاهدي براي ادعاي خود نداشت ، قاضي به نفع مسيحي حکم داد و علي اين حکم را پذيرفت. فردي نابينا را ديد که گدايي ميکند. گفت چرا به او نميرسيد و کمکش نمي کنيد ؟ گفتند مسيحي است. علي گفت آن زمان که بينا بود و برايتان کار ميکرد، از دينش نميگفتيد، او حالا مسيحي شده؟ مقرر کرد که از بيتالمال مسلمين هر ماه به او پولي بدهند تا مجبور به گدايي نباشد.علي را بايد به عملکردش شناخت، نه با خرافات دوستان نادان، و وهن دشمنان مغرض. علي به عدلش علي بود.🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامحضرت علی فرمود:هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ .دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند : دوست افراط كننده ، و دشمن دشنام دهندهپس برخی به امامت او باور دارند و برخی در حق او غلو میکنند و برخی با او دشمن هستند. بنابر این شخصیت عظیمی است.انچه که گفتید علی فرموده من کوچکتر... در کدام کتاب و منبع تاریخی یا روایی امده است؟اینکه گفتید حضرت حکومت را حق خود نمیدانست خلاف سخن بین و آشکار حضرت است. توصیه میکنم خطبه شقشقیه را بخوانید. فرمود «آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد..»(1) پس حق خود میدانست.امام مردم را ناظر بر عملکرد خود نمیدانست و امام نفرمود من گناهکارم و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی نمیدانست. امام فرمود «فلا تَکُفُّوا عَن مَقالَةٍ بِحَق، اَو مَشُورَةٍ بِعَدلٍ، فَاِنی لَستُ فی نَفسی بَفوقِ اَن اُخِطیءَ، ولا آمَنُ ذلِکَ مِن فِعلی اِلا ان یَکفِیَ اللهُ مِن نَفسی ما هُوَ اَملَکُ بِهِ مِنی...؛ از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت باز نایستید که من نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بر آن تواناتر است.(2)درست است که آن حضرت در صدر کلام خود فرموده است:لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَلَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی.خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمى دانم.اما در ذیل کلام خود بلافاصله براى دفع توهم نفى عصمت، امکان خطا از خویش را با جمله استثنائیه نفى نموده و فرمودهاند:إِلَّا أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی.مگر اینکه خداوند مرا در برابر خویشتن خویشم کفایت کند که او بیش از خود من قلمرو هستیم را مالک می باشد.فرموده اند که: «اگر لطف خدا شامل حال بنده اش نگردد هیچ کس نمی تواند فى نفسه و با استقلال خود را از خطا و لغزش مصونیت بخشد.»مابقی سوال را در پستهای دیگر ارسال کنید.پی نوشت:1.خطبه 3 نهج البلاغه2.خطبه 216 نهج البلاغه
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۸:۲۶
🌼 پرسش:مي خواستم اگه ميشه لطف کنيد ازالقاب حضرت زهرا،معصومه، رقيه وزينب (س) بفرستين،به سايت هانمي تونم اعتمادکنم که چقدصحت دارن🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام.- برای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) القاب متعددی یاد شده است. زهرا، صدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمهاند.[۱]- برای حضرت زینب(سلام الله علیها)، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالمه غیر معلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینةاللّه، نائبةالزهرا، نائبةالحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه و شریکةالحسین.[2]- معصومه و کریمه اهل بیت لقبهای مشهور فاطمه دختر امام کاظم(علیه السلام) اند.[3]- در مورد حضرت رقیه(سلام الله علیها)،اینگونه به نظر می رسد که نا ایشان فاطمه بوده و رقیه لقب ایشان می باشد.پی نوشتها:1. صدوق، محمدبن علی، الامالی، قم مؤسسه البعثة، 1417ق.ص74، 187، 688، 691 و 692؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش. ج1، ص240.2. جزائری، سید نورالدین، الخصائص الزینبیه، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة، 1425ق. ص52-53.3. مهدیپور، علیاکبر، کریمه اهل بیت (س)، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374ش. ص23و41.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۵:۱۳
🌼 پرسش:باسلام با آرزوي قبولي طاعات و عباداتتان بعد از شهادت اميرالمومنين که رحمت خدا بر ايشان باد چه اتفاقات يا معجزاتي در زمين و آسمان يا در کل در دنيا رخ داد🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامبا جستجویی که در گزارشها کردم همین روایت را یافتمدر روایتی امام صادق علیهالسلام فرمود وقتی هشام بن عبدالملک پدرم امام باقر را به شام فرا خواند از او پرسید مردم چگونه از شهادت حضرت علی با خبر شدند. حضر باقر فرمود: در شب شهادت علی علیه السلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین برنداشتند، جز اینکه زیر آن خون تازه وجود داشت. این وضعیت در شب شهادت هارون برادر حضرت موسی علیه السلام و یوشع بن نون و شمعون بن حمون صفا ودر شب بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به آسمان و شب پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام نیز اتفاق افتاده است.(1)پی نوشت:1. جعفر بن محمد ابن قولويه ،کامل الزيارات ،ص158-160.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۷:۵۸
🌼 پرسش:سلام خسته نباشيد.لقب هر يک از معصومين ما چيست؟چرا؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامالقاب معصومین علیهم السلام1. پیامبر: مصطفی2. حضرت علی: امیرالمومنین3. حضرت زهرا : بتول، راضیه، مرضیه، انسیه ...4. امام حسن: مجتبی5. امام حسین: سیدالشهدا6. امام علی بن الحسین: سجاد، زین العابدین7. امام محمد بن علی: باقر العلوم 8. امام جعفر بن محمد: صادق9. امام موسی بن جعفر: کاظم10. امام علی بن موسی: رضا11. امام محمد بن علی: تقی، جواد 12. امام علی بن محمد: هادی، نقی 13. امام حسن بن علی: زکی، عسکری 14. امام مهدی: قائم🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۷:۴۷
🌼 پرسش:سلام وقت ب.معني اسم هر يک از معصومين ما چيست؟ چه کسي اين اسم را برايشان گذاشت؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام1. محمد به معنی بسیار پسندیده شده2. علی به معنی بزرگ، شریف، بلند مرتبه3. زهرا به معنی درخشان درخشنده4. حسن و حسین به معنی خوب و زیبا و نیکو5. جعفر به معنی رود، نهر، رودخانه6. موسی به معنی از آب گرفته شده است 7. رضا به معنی راضی و خشنود8. هادی به معنی هدایت کننده9. مهدی به معنی هدایت شده از جانب خدااما در مورد وجه تسمیه اسامی اهل بیت و امامان شیعه طبق نقل حدیث لوح محفوظ که در منابع شیعه و سنی هم نقل شده (1) که جابر آن را نقل کرده اسامی اهل بیت همه مشخص است این امر دلیل بر نامگذاری اهل بیت و امامان توسط خداوند متعال است.نام محمد را عبدالمطلب با الهام غیبی بر پیامبر گذاشت.ابوطالب به کوه ابوقبیس رفت و برای نامگذاری فرزندش از خدا کمک خواست لوح سبزی از اسمان برایش رسید که در قالب شعر فرموده بود نام او را علی بگذار نام فاطمه: امام باقرمی فرماید: «هنگامی که فاطمه متولد شد خدای تعالی به یکی از فرشتگان وحی فرمود به زمین برود و این نام را به زبان محمد بگذارد، و رسول خدا بدین ترتیب نام فاطمه را برای نوزاد تازه تولد یافته خود انتخاب کرد.نام حسن و حسین به امر الهی بر ان دو امام انتخاب شد. در کتاب عبقات الانوارآمده است: آن روز که امام حسن متولد شد حضرت جبرئیل بر حضرت رسول فرود آمد و گفت: «ای محمد! پروردگار عالم به تو سلام رساند و مى فرمود که على برای تو به منزله هارون برای موسى است لیکن بعد تو نبی نیست پس مسمى کن این پسر خود را بنام پسر هارون، که فرزندان هارون: شبّر و شبّیر یعنی حسن وحسین نام داشتند».(2)امام جواد فرمود نام پدرم را خداوند رضا گذاشته است. پی نوشت:1. طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۲۵۸. 2. عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، ج11، ص:؛ الاستیعاب، ج1، ص384.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۸:۱۹
🌼 پرسش:با سلامکلا چند کتاب آسماني بر پيامبران نازل شده است🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: سلام علیکم.از برخی متون استفاده می شود که حضرت آدم ،ابراهیم ،ادریس و شیث(علیهم السلام) دارای کتاب بوده اند ، اما اسم کتاب های اینان معلوم نیست .در برخی روایات آمده است که اینان دارای " صحف" بودند .طبق روایتی که شیعه و سنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند مجموع کتاب هایی که خدا بر انبیا نازل فرمود، یکصد و چهار كتاب بود . طبق حديثى 10 صحيفه برآدم نازل شد، 50 صحيفه بر شيث ، 30 صحيفه بر ادريس .10 صحیفه بر ابراهيم كه 100 صحيفه مى شود . چهار صحيفه ديگر تورات ، انجيل ، زبور و قرآن است. (1) در المیزان آمده : امام صادق(علیه السلام) فرمود :تمامي صحف نزد ما محفوظ است.(2)پی نوشت ها :1. رسولی محلاتی ، تاریخ انبیا ، انتشارات علمیه اسلامیه ، 1361ش، چاپ سوم، ص 151.2 .محمدحسين طباطبائي، الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، تهران، اميركبير ، چاپ چهارم، 1370ش، ج20، ص776.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۵:۴۹
🌼 پرسش:سلام . پيامبران مدفون درفلسطين چه کساني هستند🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامپیامبران متعددی در فلسطین دفن شده اند. فلسطین سرزمین پیامبران است، در این ناحیه رسولان توحیدی دین حنیف را تبلیغ می کرده اند حضرت ابراهیم (ع) و پس از ایشان، حضرت لوط (ع) در این سرزمین مقدس تبلیغ می کردند و در همانجا از دنیا رفتند و در کفر بریک در یک فرسخی مسجد الخلیل دفن گردیدند،و می گویند مقبرة شصت پیامبر در این منطقه می باشد. حضرت موسی و هارون در سرزمین تیه در شش فرسخی بیت المقدسحضرت یعقوب، حضرت شعیب، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت زکریا(1)، و... پیامبرانی هستند که در بیت المقدس همان کشور فلسطین مدفون هستند.پی نوشت:1. رامین نژاد، رامین، مزار پیامبران، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۸۷ش، ص 195
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۸:۵۲
🌼 پرسش:مسجدالاقصي ومسجدصخره رومعرفي کنيد🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلاممسجد الاقصی به معنی مسجد دور است. مسجدی که در طرف جنوب شرقی شهر بیت المقدس قرار دارد. (1) به این دلیل که از مکه و مسجد الحرام دور است ان را مسجد الاقصی نامیدند.(2) برخی بر این باروند که منظور قران از مسجد اقصی محوطه وسیع و بزرگی را شامل میشده که مسجد صخره و محل عروج پیامبر و رواقها را در بر گرفته است.(3)اما مسجد صخرهمسجدی است که بر تپه موریا واقع شده و در شهر بیت المقدس است. در حال حاضر گنبد زرد رنگ و طلایی که در تصاویر متعدی به نام قدس میبینیم در زیر این گنید صخره ای بزرگ به رنگ سفید مایل به کرم است که ظاهرا قله کوه بوده است و در زیر قبة الخره قرار دارد این مکان برای ادیان توحیدی یهود اسلام و مسیحیت مقدس و محترم است.( 4)پی نوشت:1.حمیدی، تاریخ اورشلیم، ص۱۸۳2.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمدجواد بلاغی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.ج۶، ص۶۱۲.3.موسی غوشه، محمدهاشم، تاریخ مجموعه مسجد الاقصی، ترجمه سید شهرام فرهانیان و هودسا عاطفی، قم، نشر ادیان، ۱۳۹۰ش، ص 7 4. حمیدی، جعفر، تاریخ اورشلیم، امیركبیر، تهران، دوم، ۱۳۸۱ش، ص 17-18
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۹:۵۸
🌼 پرسش:قنبر كيست؟ ازاو چه مي دانيد!!؟؟
جوان کافري عاشق دختر عمويش شد ،عمويش پادشاه حبشه بود . جوان رفت پيش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمد م براي خواستگاري . پادشاه گفت :حرفي نيست ولي مهر دختر من سنگين است . گفت: عمو هر چه باشد من مي پذيرم شاه گفت : در شهر بديها (مدينه) دشمني دارم که بايد سر او را برايم بياوري آنوقت دختر از آن تو ، جوان گفت :عمو جان اين دشمن تو اسمش چيست ، گفت: اسم زياد دارد ولي بيشتر او را به نام علي بن ابيطالب مي شناسند جوان فورا اسب را زين کرد با شمشير و نيزه و تير و کمان و سنان راهي شهر بدي ها (مدينه) شد. به بالاي تپه ي شهر که رسيد ديد در نخلستان جوان عربي درحال باغباني و بيل زدن است به نزديک جوان رفت گفت :اي مرد عرب تو علي را ميشناسي ،!؟ گفت :تو را با علي چکار است.؟ گفت :آمده ام سرش را براي عمويم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است .! گفت: تو حريف علي نمي شوي ،!! گفت :مگر علي را ميشناسي!؟ گفت : من هر روز با او هستم و هر روز او را مي بينم. گفت :مگر علي چه هيبتي دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم ، گفت قدي دارد به اندازه ي قد من هيکلي هم هيکل من گفت :خب اگر مثل تو باشد که مشکلي نيست ،!! مرد عرب گفت: اول بايد بتواني من را شکست بدهي تا علي را به تو نشان بدهم!! خب چي براي شکست علي داري ،!؟ گفت :شمشير و تير و کمان و سنان!! گفت :پس آماده باش ، جوان خنده اي بلند کرد و گفت: تو با اين بيل ميخواهي مرا شکست دهي پس آماده باش شمشير را از نيام کشيد گفت :اسمت چيست مرد عرب جواب داد عبدالله!! (بنده خدا) پرسيد نام تو چيست!؟ گفت: فتاح، و با شمشير به عبدالله حمله کرد... عبدالله در يک چشم بهم زدن کتف و بازوي جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمين زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که ديد جوان از چشمهايش اشک مي آيد گفت چرا گريه ميکني جوان گفت من عاشق دختر عمويم بودم آمده بودم تا سر علي را ببرم براي عمويم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم بدست تو کشته ميشوم مرد عرب جوان را بلند کرد گفت بيا اين شمشير سر مرا براي عمويت ببر ،!! گفت: مگر تو کي هستي گفت منم ((اسدالله الغالب علي بن ابيطالب،)) كه اگر من بتوانم دل و بنده ايي از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمويت شود!!! جوان بلند بلند زد زير گريه و به پاي مولاي دو عالم افتاد و گفت: من ميخواهم از امروز غلام تو شوم يا علي پس فتاح شد قنبر غلام علي بن ابيطالب . يا علي به حق (قنبرت) دست ما هم بگير ، بر جمال پرنور مولا علي (ع) صلوات... اگر عشق علي در وجودت هست بفرست براي عاشقان علي
سلام عليکمايا اين داستان حقيقت دارد🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامکل این داستان ساختگی است و صحت ندارد و در منابع دست اول و متقدم تاریخی ذکر نشده است.از اجداد وی اطلاعی در دست نیست اما ظاهرا مدتی در بیهق ایران زندگی کرده است.(1)او از اصحاب خاص حضرت علی بود(2) و مورد علاقه حضرت علی بود.(3) او در جنگ صفین در رکاب حضرت علی شمشیر میزد.(4) عاقبت قنبر به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.(5)پی نوشت:1. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۰۵ق، ص 932. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بیتا، ص 2583. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش، ج 1 ص 1064. تاریخ طبری ج 4 ص 5635. مفید ارشاد ج 1 ص 328🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
جوان کافري عاشق دختر عمويش شد ،عمويش پادشاه حبشه بود . جوان رفت پيش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمد م براي خواستگاري . پادشاه گفت :حرفي نيست ولي مهر دختر من سنگين است . گفت: عمو هر چه باشد من مي پذيرم شاه گفت : در شهر بديها (مدينه) دشمني دارم که بايد سر او را برايم بياوري آنوقت دختر از آن تو ، جوان گفت :عمو جان اين دشمن تو اسمش چيست ، گفت: اسم زياد دارد ولي بيشتر او را به نام علي بن ابيطالب مي شناسند جوان فورا اسب را زين کرد با شمشير و نيزه و تير و کمان و سنان راهي شهر بدي ها (مدينه) شد. به بالاي تپه ي شهر که رسيد ديد در نخلستان جوان عربي درحال باغباني و بيل زدن است به نزديک جوان رفت گفت :اي مرد عرب تو علي را ميشناسي ،!؟ گفت :تو را با علي چکار است.؟ گفت :آمده ام سرش را براي عمويم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است .! گفت: تو حريف علي نمي شوي ،!! گفت :مگر علي را ميشناسي!؟ گفت : من هر روز با او هستم و هر روز او را مي بينم. گفت :مگر علي چه هيبتي دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم ، گفت قدي دارد به اندازه ي قد من هيکلي هم هيکل من گفت :خب اگر مثل تو باشد که مشکلي نيست ،!! مرد عرب گفت: اول بايد بتواني من را شکست بدهي تا علي را به تو نشان بدهم!! خب چي براي شکست علي داري ،!؟ گفت :شمشير و تير و کمان و سنان!! گفت :پس آماده باش ، جوان خنده اي بلند کرد و گفت: تو با اين بيل ميخواهي مرا شکست دهي پس آماده باش شمشير را از نيام کشيد گفت :اسمت چيست مرد عرب جواب داد عبدالله!! (بنده خدا) پرسيد نام تو چيست!؟ گفت: فتاح، و با شمشير به عبدالله حمله کرد... عبدالله در يک چشم بهم زدن کتف و بازوي جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمين زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که ديد جوان از چشمهايش اشک مي آيد گفت چرا گريه ميکني جوان گفت من عاشق دختر عمويم بودم آمده بودم تا سر علي را ببرم براي عمويم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم بدست تو کشته ميشوم مرد عرب جوان را بلند کرد گفت بيا اين شمشير سر مرا براي عمويت ببر ،!! گفت: مگر تو کي هستي گفت منم ((اسدالله الغالب علي بن ابيطالب،)) كه اگر من بتوانم دل و بنده ايي از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمويت شود!!! جوان بلند بلند زد زير گريه و به پاي مولاي دو عالم افتاد و گفت: من ميخواهم از امروز غلام تو شوم يا علي پس فتاح شد قنبر غلام علي بن ابيطالب . يا علي به حق (قنبرت) دست ما هم بگير ، بر جمال پرنور مولا علي (ع) صلوات... اگر عشق علي در وجودت هست بفرست براي عاشقان علي
سلام عليکمايا اين داستان حقيقت دارد🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامکل این داستان ساختگی است و صحت ندارد و در منابع دست اول و متقدم تاریخی ذکر نشده است.از اجداد وی اطلاعی در دست نیست اما ظاهرا مدتی در بیهق ایران زندگی کرده است.(1)او از اصحاب خاص حضرت علی بود(2) و مورد علاقه حضرت علی بود.(3) او در جنگ صفین در رکاب حضرت علی شمشیر میزد.(4) عاقبت قنبر به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.(5)پی نوشت:1. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۰۵ق، ص 932. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بیتا، ص 2583. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق جلال الدین حسینی ارموی، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۳ش، ج 1 ص 1064. تاریخ طبری ج 4 ص 5635. مفید ارشاد ج 1 ص 328🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۸:۱۸
🌼 پرسش:سلام https://youtu.be/uK25epKKyM8کشتن علي عليه السلام به دست سردار ايراني بهمن جازويه که همان ابن ملجم درست است؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: سلام علیکماولین بار، شخصی به نام فرود فولادوند مدعی شد که ابن ملجم ایرانی بوده و نام اصلی اش بهمن جاذویه بود! این ادعا فاقد سند تاریخی است. ابن ملجم کاملاً دارای اصل و نسب عربی است و در دوره عمر بن الخطاب جزو مقامات نظامی سپاه مسلمین در فتح مصر بود.بهمن جادویه یا جاذویه از فرماندهان ارتش ساسانی بود که در بخشهایی از مصافِ لشکر مسلمین و ارتش ساسانی، درفش کاویانی را در دست داشت. مطابق اسناد متعدد تاریخی، او در زمان خلافت عُمَر بن الخطاب و به دست یکی از سرداران عرب (که نامش قعقاع بن عمرو تمیمی بود) کشته شد.[1]اما ابن ملجم مرادی، ابن سعد در طبقات الکبری مینویسد که عبدالرحمن بن ملجم مرادی از قبیله حِمیَر (از قبائل عرب یمن) بود ولی در زمره قبیله مُراد درآمده بود که همپیمان قبیله بنی جِبِلّه از کِندَه بودند (این طوایف و قبال همگی عرب بودند).[2] پی نوشتها:1. مسعودي، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1374ش، ج 1، ص 671. ابو على مسكويه رازى، تجارب الأمم، مترجم ابوالقاسم امامى، تهران: نشر سروش، 1369ش، ج 1، ص 297.2. ابن سعد، الطبقات الكبرى، بيروت، دار الكتب العلمية، 1990م، ج 3 ص 25.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۶:۴۱
🌼 پرسش:چرا حضرت علي به خلفا بعداز پيامبر مشاوره نظامي ميداد در برابر جنگ با ايرانيان (خلفايي که بر حق نبودند)🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: در بين وظائف و شؤونات امام و پيشواي منصوب و برگزيده از جانب خداوند، حفظ دين از مهمترين وظايف او است كه اگر احساس كند، اصل و اساس دين در خطر است ،به هر صورت ممكن بايد از آن محافظت كند.لذا همکاری های مورد امام علی(علیه السلام) با خلفایی که غاصبانه بر کرسی خلافت نشسته بودند،فقط از باب دفاع و محافظت از اصل و اساس دین اسلام بوده نه موافقت با خلفا.موضوع مشاوره آن حضرت به عمر بن خطاب اين است که:وقتي عمر بن خطاب فهميد که نيروهاي ايراني آماده حمله بزرگي مي شوند به مسجد آمد و همه را دعوت کرد و از آنان نظر خواست. طلحه گفت: تو خودت به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو قوي تر شوند.عثمان گفت: همراه مردم شام، يمن، مدينه و مکه را به جبهه جنگ برو تا مسلمانان با ديدن تو و اينهمه نيرو خوب بجنگند. عمر بن خطاب دوباره گفت: اي مسلمانان نظر بدهيد. حضرت علي (ع) فرمود: اين درست نيست که مردم شام را روانه جبهه جنگ بکني چون در اين صورت روميان حمله مي کنند و زن و بچه آنان را مي کشند. مردم يمن را هم حرکت نده چون حبشه حمله مي کند و يمن را قتل و غارت مي کند. اگر مردم مدينه و مکه را بيرون ببري اعراب اطراف حمله مي کنند و اين دو شهر را غارت مي کنند. تو خودت هم نرو بلکه به بصره نامه بنويس و تعدادي از آنان را به کمک مسلمانان بفرست. اين نظر را عمر بن خطاب پسنديد و گفت: نظر درست همين است و بايد مطابق آن عمل کنم(1)آن حضرت با اين تدبير، هم مسلمانان شام، يمن، مکه و مدينه را از خطر، و هم مردم ايران را از کشته شدن نجات دادند. زيرا اگر روم حمله مي کرد، زن و بچه مسلمانان کشته مي شدند. اگر حبشه حمله مي کرد زن و بچه يمني ها کشته مي شدند و اگر اعراب اطراف مدينه و مکه به اين دو شهر حمله مي کردند باقيمانده مردم آنجا هم کشته مي شدند. از سوي ديگر اگر اين همه نيروي جنگي به طرف ايران حمله ور مي شدند خدا مي داند چه بلايي بر سر مردم ايران مي آمد. پی نوشت:1. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت (بى تا) دارصادر، ج 3 ص 8. طبرى، تاریخ الامم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، (بى تا) ج 4 ص 237.
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۳:۲۲
🌼 پرسش:چرا اسلام به زور شمشير و کشور گشايي خلفا گسترش پيدا کرد نه از طريق تبليغ🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ:
منطقی این بود که ابتدا در این مورد سوال می کردید که آیا اسلام با زور شمشیر گسترش پیدا کرد یا با تبلیغ نه اینکه بدون هیچ دلیل و مدرکی گسترش اسلام با زور شمیشر را قطعی فرض کرده و از چرایی آن سوال کنید.یکی از شبهه های پوچ مخالفین اسلام در طول تاریخ اسلام و مخصوصا در زمان ما همین شبهه بزور تحمیل شدن دین مقدس اسلام است که پشت سرهم تکرار میشود. اما پاسخ مختصر به این سخنان نادرست و بی پایه و اساس:1. اصولاً، اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمى تواند جنبه تحمیلى داشته باشد:الف ـ بعد از آن همه دلائل روشن، استدلال منطقى و معجزات آشکار، نیازى به این موضوع نیست، کسانى متوسل به زور و تحمیل مى شوند که فاقد منطق باشند، نه اسلام، با آن منطق روشن و استدلال هاى نیرومند.ب ـ اصولاً دین که از یک سلسله اعتقادات قلبى ریشه و مایه مى گیرد ممکن نیست تحمیلى باشد، زور و شمشیر و قدرت نظامى در اعمال و حرکات جسمانى ما مى تواند اثر بگذارد، نه در افکار و اعتقادات ما. آیه شریفه«لااکراه فی الدین» یکى از آیاتى است که دلالت مى کند بر اینکه مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عده اى که می گویند: اسلام دین شمشیر است معلوم مى شود.2 مطالعه تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی بیانگر این واقعیت است که بسیاری از کشورها همچون مالزی و اندونزی و .... بدون جنگ و درگیری،اسلام در آنها نفوذ کرده و تعالیم حیات بخش و منطقی و منطبق بر فطرت پاک انسانی تنها عامل ورود و گسترش اسلام در آن مناطق بوده است.همچنان که امروزه هم شاهد رشد روز افزون گرایش مردم کشورهای مختلف اروپایی به اسلام هستیم در حالی که مسلمانان در آن کشورها هیچ قدرت سیاسی و نظامی قابل توجهی هم ندارد،بلکه تنها چیزی که سبب گرایش مردم آن مناطق به اسلام می شود،تعالیم ناب اسلام می باشد.
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
منطقی این بود که ابتدا در این مورد سوال می کردید که آیا اسلام با زور شمشیر گسترش پیدا کرد یا با تبلیغ نه اینکه بدون هیچ دلیل و مدرکی گسترش اسلام با زور شمیشر را قطعی فرض کرده و از چرایی آن سوال کنید.یکی از شبهه های پوچ مخالفین اسلام در طول تاریخ اسلام و مخصوصا در زمان ما همین شبهه بزور تحمیل شدن دین مقدس اسلام است که پشت سرهم تکرار میشود. اما پاسخ مختصر به این سخنان نادرست و بی پایه و اساس:1. اصولاً، اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمى تواند جنبه تحمیلى داشته باشد:الف ـ بعد از آن همه دلائل روشن، استدلال منطقى و معجزات آشکار، نیازى به این موضوع نیست، کسانى متوسل به زور و تحمیل مى شوند که فاقد منطق باشند، نه اسلام، با آن منطق روشن و استدلال هاى نیرومند.ب ـ اصولاً دین که از یک سلسله اعتقادات قلبى ریشه و مایه مى گیرد ممکن نیست تحمیلى باشد، زور و شمشیر و قدرت نظامى در اعمال و حرکات جسمانى ما مى تواند اثر بگذارد، نه در افکار و اعتقادات ما. آیه شریفه«لااکراه فی الدین» یکى از آیاتى است که دلالت مى کند بر اینکه مبنا و اساس دین اسلام شمشیر و خون نیست و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عده اى که می گویند: اسلام دین شمشیر است معلوم مى شود.2 مطالعه تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی بیانگر این واقعیت است که بسیاری از کشورها همچون مالزی و اندونزی و .... بدون جنگ و درگیری،اسلام در آنها نفوذ کرده و تعالیم حیات بخش و منطقی و منطبق بر فطرت پاک انسانی تنها عامل ورود و گسترش اسلام در آن مناطق بوده است.همچنان که امروزه هم شاهد رشد روز افزون گرایش مردم کشورهای مختلف اروپایی به اسلام هستیم در حالی که مسلمانان در آن کشورها هیچ قدرت سیاسی و نظامی قابل توجهی هم ندارد،بلکه تنها چیزی که سبب گرایش مردم آن مناطق به اسلام می شود،تعالیم ناب اسلام می باشد.
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۲۳:۱۲
🌼 پرسش:سلام، علت ازدواج هاي متعدد پيامبر اسلام ص چه بود با دليل لطفا بگيد🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامطبق نظر علامه، پیامبر متهم به زن دوستی و شیفتگی به زن نیست زیرا در اغاز زندگی به حضرت خدیجه اکتفا نمود و در پایان زندگی ازدواج بر او حرام شد.(1)اهداف پیامبر از ازدواج۱ ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:یکی از اهداف ازدواجهای پیامبر هدف سیاسی - تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی و اجتماعیاش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.در راستای این اهداف پیامبر با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با ام حبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنیامیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنیاسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهمترین پیوند و میثاق اجتماعی است، بهویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود بهجا میگذارد.۲ هدف تربیتی: حضرت از فرهنگ مردم و راهحل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بیسرپرست و یتیم دار را بهتناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانههای خویش راه بدهند تا آنان و یتیمانشان از رنج بیسرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقدههای روانی رهایی یابند؛ و خود بدان عمل کرد.۳ ـ رهایی کنیزان:رسول خدا برای آزادی اسیران از ازدواج بهره جست. جویریه و صفیه کنیز بودند. پیامبر این دو را آزاد کرد و سپس با آنها ازدواج نمود تا به مسلمانان بیاموزد که میشود با کنیز ازدواج نمود. این ازدواج مسبب آزادی بسیاری از کنیزان شد. (2)4نجات زن و جلوگیری ازشرک و کفر:ام حبیبه، دختر ابوسفیان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آنجا بیسرپرست شد. نه میتوانست در آنجا بماند و نه به مکه نزد پدرش برگردد.۵ ـطرد سنت غلط و جاهلی:پیامبر به دستور خدا با «زینب بنت حجش» که همسر مطلقه زید بن حارثه، پسرخوانده پیامبر بود، ازدواج نمود تا حکم جاهلی ( تصور مردم این بود که با زن پسر خوانده نمیتوان ازدواج کرد) را در عمل باطل کند و مردم پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.(3) 6. با اینکه پیامبر ده سال اخر عمر در مدینه بود با زنان مدینه ازدواج نکرد و فقط با اهل مکه ازدواج نمود. پی نوشت ها:۱- سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص ۱۷۴.2- همان، ص ۱۸۱.3- همان، آیة ۳۷.
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۵:۲۴
🌼 پرسش:سلام عليکمکتاب موثق و مفيد در مورد تاريخ صدر اسلام و تاريخ خلفاي اربعه چه چيزي پيشنهاد ميکنيد؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلامکتاب موسوعة التاریخ الاسلامی از استاد یوسفی غروی اثر مناسبی در این زمینه به شمار میرود این کتاب را اقای حسین علی عربی با عنوان تاریخ تحقیقی اسلام ترجمه نموده است پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه بفرمایید. همچنین کتاب تاریخ سیاسی اسلام که در دو جلد نوشته شده جلد اول سیره رسول خدا و جلد دوم سیره خلفا از استاد رسول جعفریان اثر مناسبی است که در مورد پیامبر و خلفا نوشته شده است.علاوه بر این کتاب سیره پیشوایان از استاد پیشوایی و حیات فکری سیاسی امامان شیعه از استاد جعفریان قابل توجه است.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۹:۱۴
🌼 پرسش:? علي بن ابيطالب عاشق دختر ابوجهل بود و حتي با وي قرار ازدواج گذاشت:
|70112|-[أن علي خطب ابنة أبي جهل حتى وعد النکاح، فبلغ ذلك فاطمة فقالت لأبيها: يزعم الناس أنک لا تغضب لبناتک، وهذا أبو الحسن قد خطب ابنة أبي جهل وقد وعد النکاح،.]
حديث |70112|-از کتاب جامع الاحاديث{امام علي از دختر ابوجهل خواستگاري کرد، و حتي وعده ازدواج گذاشت؛ خبر به فاطمه رسيد و به پدرش گفت: مردم ميپندارند تو براي دخترانت خشمگين نميشوي و اين علي از دختر ابوجهل خواستگاري کرده و حتي وعده ازدواج گذاشته...}
?به سند صحيح آمده که علي به سرعت از فاطمه بيزار و متنفر شده و با دخترابوجهل قرار ازدواج گذاشته که موجب ناراحتي فاطمه ميشود.🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام.هر کس داستان بالا و مشابه های آن را که متأسفانه در کتب حدیثی اهل سنت وجود دارد باور کند، در دین دچار سرگردانی می شود؛ زیرا از یک سو با آن مقامات و فضایل و آیاتی که در شأن حضرت علی و حضرت زهرا (علیهما السلام) وارد شده است روبروست (عصمت، اهل ذکر بودن، عالم بودن، نشانگر راه حق بودن و...) و از سوی دیگر طبق امثال این داستانها، این بزرگواران عملاً هیچگونه شرافتی نسبت به سایر مسلمانان نداشتند. مثلاً امام علی (علیه السلام) -نعوذ بالله- در کنترل امیال خویش ناتوان بوده و فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز -نعوذ بالله- در کنترل احساسات خود. حال این دو چگونه می توانند اسوه و الگوی مسلمانان باشند؟!شکی نیست که درباره این حدیث و احادیث مشابه، قبل از هر چیز باید معیار خود را آیات قرآنی و فضایل یقینی آن بزرگواران قرار دهیم تا دچار سرگردانی و حیرت نگردیم.مطالعه مفصل در لینک زیر:http://www.soalcity.ir/node/2689🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
|70112|-[أن علي خطب ابنة أبي جهل حتى وعد النکاح، فبلغ ذلك فاطمة فقالت لأبيها: يزعم الناس أنک لا تغضب لبناتک، وهذا أبو الحسن قد خطب ابنة أبي جهل وقد وعد النکاح،.]
حديث |70112|-از کتاب جامع الاحاديث{امام علي از دختر ابوجهل خواستگاري کرد، و حتي وعده ازدواج گذاشت؛ خبر به فاطمه رسيد و به پدرش گفت: مردم ميپندارند تو براي دخترانت خشمگين نميشوي و اين علي از دختر ابوجهل خواستگاري کرده و حتي وعده ازدواج گذاشته...}
?به سند صحيح آمده که علي به سرعت از فاطمه بيزار و متنفر شده و با دخترابوجهل قرار ازدواج گذاشته که موجب ناراحتي فاطمه ميشود.🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام.هر کس داستان بالا و مشابه های آن را که متأسفانه در کتب حدیثی اهل سنت وجود دارد باور کند، در دین دچار سرگردانی می شود؛ زیرا از یک سو با آن مقامات و فضایل و آیاتی که در شأن حضرت علی و حضرت زهرا (علیهما السلام) وارد شده است روبروست (عصمت، اهل ذکر بودن، عالم بودن، نشانگر راه حق بودن و...) و از سوی دیگر طبق امثال این داستانها، این بزرگواران عملاً هیچگونه شرافتی نسبت به سایر مسلمانان نداشتند. مثلاً امام علی (علیه السلام) -نعوذ بالله- در کنترل امیال خویش ناتوان بوده و فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز -نعوذ بالله- در کنترل احساسات خود. حال این دو چگونه می توانند اسوه و الگوی مسلمانان باشند؟!شکی نیست که درباره این حدیث و احادیث مشابه، قبل از هر چیز باید معیار خود را آیات قرآنی و فضایل یقینی آن بزرگواران قرار دهیم تا دچار سرگردانی و حیرت نگردیم.مطالعه مفصل در لینک زیر:http://www.soalcity.ir/node/2689🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۳:۵۶
🌼 پرسش:ماجراي خيانت ابن عباس (مفسر و راوي معروف) به امام علي و امام حسن و امام حسين عليهم السلام چيست؟برخي ميگويند تشابه اسمي است و اوني ک ب ائمه خيانت کرد عبيد الله بن عباس برادر عبد الله بود...اما برخي از علما هم خود او را يک انسان ميدونن ک اواخر عمر کج روي کرد، مثلا حضرت آقا اين حرف رو ميزنند ک او عاقبت ب نشد، قصه درست و کاملش چيه؟🌸☘☘☘☘☘🌸🌼 پاسخ: با سلام.برای اینکه بهتر بتوان این مطالبی که فرمودید را بررسی کنیم مناسب بود منابعی که این مطالب را نقل کرده اند معرفی می کردید تا با مراجعه به منابع بهتر بتوان اظهار نظر کرد. آنچه در منابع بعنوان خیانت آمده،خیانت عبیدالله بن عباس به امام حسن(علیه السلام) است که در جریان جنگ امام حسن(علیه السلام) با معاویه،عبیدالله که بعنوان یکی از فرماندهان سپان آن حضرت بود،به معاویه پیوسته و باعث تحمیل صلح بر امام حسن(علیه السلام) شد.تنها نکته ای که در مورد عبدالله بن عباس قابل ذکر است این است که:بنا به گزارشهایی در اواخر حکومت امام، به دستاندازی به بیت المال متهم شد و بصره را واگذار کرد و به مکه رفت.[1] از نظر برخی، در صحت این گزارشها تردید است.[2]پی نوشتها:1. بلاذری، جمل من انساب الاشراف، 1417ق، ج4، ص39.2. شوشتری، قاموس الرجال، 1415ق، ج6، ص441؛ خویی، معجم الرجال الحدیث، 1410ق، ج10، ص238.🌺☘🌺🌺☘🌺☘🌺☘https://ble.ir/pasokhgoo6
۱۶:۵۹