۱۹:۳۱
بازارسال شده از اندیشکده دولت قرآن
۱۰:۴۸
هیئت نوجوانان پدر، عشق، پسر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسمالله الرحمن الرحیم فراخوان اولین جلسه هیئت / جشن ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی توسط نوجوانان هیئت پدر، عشق، پسر و یاران حسین علیهالسلام برگزار میشود الحمدلله فصل قبلی هیئت حدودا در دوازده جلسه برگزار شد و به پایان رسید و قراره فصل جدید هیئت نوجوانان رو با رویکرد جدید و متفاوت آغاز کنیم . یادمه آخرین جلسات هیئت ماهانهمون پارسال رحلت حضرت عبدالعظیم بود و دوباره داریم تو ولادت حضرت عبدالعظیم دور هم جمع میشیم حضرت عبدالعظیم ممنون که هوامون رو داری شاید رزق هیئت ما دست شماست بچهها قدم به دیدگان بگذارید برنامه: زیارتنامهخوانی قرآنخوانی مدحخوانی اندیشهورزی پردهخوانی دعاخوانی در این محفل کارها به دست خادمان نوجوان امام حسین علیهالسلام انجام می پذیرد ان شاءالله زمان :دوشنبه ۱۶ مهر ساعت ۲۰:۰۰ الی ۲۱:۳۰ مکان : محدوده شهرک غرب (بعد از ثبت نام ارسال میشود) نکات مهم: ۱. هیئت بیشتر متناسب با دبستان دوره ۲ است اما حضور خانواده مانعی ندارد و انشاءالله برای خانواده نیز برنامه خواهیم داشت. ۲. برنامههای هیئت متنوع هستند و با هماهنگی خانواده مسئولیت به بچهها داده میشود. مسئولیت دو نوع است داوطلبانه و از درون و ابلاغی و از بیرون که هر کدام به فراخور حال و احوال بچهها مطرح میشود. ۳. برای برنامهریزی و استفاده حداکثری و توزیع مسئولیتها روند اعلام حضور اهمیت ویژهای دارد. 4. برنامه انشائالله سر ساعت شروع میشود و نظم اهمیت ویژهای در اجرای برنامه دارد. برای شرکت در برنامه از طریق لینک، فرم ثبت نام را پر کنید. (برای تدارک پذیرایی و امکانات مختص بچهها) https://survey.porsline.ir/s/lnuxcly در صورت تمایل برای همکاری فرزندتان در برپایی مراسم پس از تکمیل فرم بالا جهت هماهنگی به آیدی زیر مراجعه فرمایید. @mokhbet1 #هیئت_اندیشهورزان #پدر_عشق_پسر #یاران_حسین_علیهالسلام پیوستن به کانال هیئت نوجوانان یاران حسین علیهالسلام پیوستن به کانال هیئت نوجوانان پدر، عشق، پسر
چرا برای حضرت عبدالعظیم بزرگداشت میگیریم؟
شخصیت جناب عبدالعظیم برای اغلب مردم ناشناخته است، ایشان هم یک شخصیت علمی بود، هم یک شخصیت جهادی بوده و هم ابتکاراتی داشته است... تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم و جهاد و زهد و تقوا است.۱۳۸۲/۳/۵
آبروی ریری مرکز بسیار مهمّی از لحاظ علمی و فرهنگی در تاریخ ماست و سرسلسلهی بزرگان هم -جناب عبدالعظیم- با اینکه اهل ری نیست، اما حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حقّ عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
پیوستن به کانال هیئت نوجوانان پدر، عشق، پسر
شخصیت جناب عبدالعظیم برای اغلب مردم ناشناخته است، ایشان هم یک شخصیت علمی بود، هم یک شخصیت جهادی بوده و هم ابتکاراتی داشته است... تجلیل از جناب عبدالعظیم، تجلیل از علم و جهاد و زهد و تقوا است.۱۳۸۲/۳/۵
آبروی ریری مرکز بسیار مهمّی از لحاظ علمی و فرهنگی در تاریخ ماست و سرسلسلهی بزرگان هم -جناب عبدالعظیم- با اینکه اهل ری نیست، اما حقّاً و انصافاً به ری و تاریخ ری آبرو داد و حقّ عظیمی به گردن همهی تهرانیها و اهل ری دارد.بیانات در دیدار اعضای برگزارکنندهی کنگرهی حضرت عبدالعظیم الحسنی ۱۳۸۲/۳/۵
پیوستن به کانال هیئت نوجوانان پدر، عشق، پسر
۲۱:۱۶
۱۸:۲۰
بازارسال شده از Msn
۸:۵۲
۹:۱۹
پدران ایمانی
فرمود شما #فرزندان_ابراهیم_خلیل هستید. در بخش پایانی سوره مباركه «حج» دارد كه شما شناسنامه ای, نسب نامه ای, شجره ای با پدرتان دارید و آن ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) است، دین پدرتان را حفظ كنید!
فرمود: ﴿مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾؛ شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید. این «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» كه مخصوص پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، هر پیغمبری كه آمد فرمود هر كس تحت ولای من باشد من او را به عنوان فرزندی قبول دارم.
بخش پایانی سوره مباركه «حج» این است كه شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید؛ مگر او را به نبوّت قبول نكردید؟ مگر او را به رسالت قبول ندارید؟ اگر او را به امامت و رسالت و ﴿إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾ قبول دارید، پس فرزندان او هستید.
#مؤمن چنین شجره ای دارد كه من فرزند ابراهیم خلیل هستم؛ این اختصاصی به سادات ندارد, اگر كسی مؤمن باشد، فرزند ابراهیم خلیل است؛ این كم مقامی نیست!
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی#جام_معرفت
سوره مبارکه ممتحنه جلسه 1تاریخ: 1396/12/07 https://esra.ir @a_javadiamoli_esra
فرمود شما #فرزندان_ابراهیم_خلیل هستید. در بخش پایانی سوره مباركه «حج» دارد كه شما شناسنامه ای, نسب نامه ای, شجره ای با پدرتان دارید و آن ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) است، دین پدرتان را حفظ كنید!
فرمود: ﴿مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾؛ شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید. این «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» كه مخصوص پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، هر پیغمبری كه آمد فرمود هر كس تحت ولای من باشد من او را به عنوان فرزندی قبول دارم.
بخش پایانی سوره مباركه «حج» این است كه شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید؛ مگر او را به نبوّت قبول نكردید؟ مگر او را به رسالت قبول ندارید؟ اگر او را به امامت و رسالت و ﴿إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾ قبول دارید، پس فرزندان او هستید.
#مؤمن چنین شجره ای دارد كه من فرزند ابراهیم خلیل هستم؛ این اختصاصی به سادات ندارد, اگر كسی مؤمن باشد، فرزند ابراهیم خلیل است؛ این كم مقامی نیست!
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی#جام_معرفت
سوره مبارکه ممتحنه جلسه 1تاریخ: 1396/12/07 https://esra.ir @a_javadiamoli_esra
۲۱:۴۷
هیئت نوجوانان پدر، عشق، پسر
پدران ایمانی فرمود شما #فرزندان_ابراهیم_خلیل هستید. در بخش پایانی سوره مباركه «حج» دارد كه شما شناسنامه ای, نسب نامه ای, شجره ای با پدرتان دارید و آن ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) است، دین پدرتان را حفظ كنید! فرمود: ﴿مِّلَّةَ أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ﴾؛ شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید. این «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» كه مخصوص پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست، هر پیغمبری كه آمد فرمود هر كس تحت ولای من باشد من او را به عنوان فرزندی قبول دارم. بخش پایانی سوره مباركه «حج» این است كه شما فرزندان ابراهیم خلیل هستید؛ مگر او را به نبوّت قبول نكردید؟ مگر او را به رسالت قبول ندارید؟ اگر او را به امامت و رسالت و ﴿إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾ قبول دارید، پس فرزندان او هستید. #مؤمن چنین شجره ای دارد كه من فرزند ابراهیم خلیل هستم؛ این اختصاصی به سادات ندارد, اگر كسی مؤمن باشد، فرزند ابراهیم خلیل است؛ این كم مقامی نیست! #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی #جام_معرفت سوره مبارکه ممتحنه جلسه 1 تاریخ: 1396/12/07 https://esra.ir @a_javadiamoli_esra
هویت پدری هویت معلمی#ایمان_به_انبیا
۲۱:۴۸
۱۸:۱۶
۱۵:۰۹
۷:۳۹
۱۰:۴۳
۱۰:۴۳
سلام علیکم
با افتخار دعوتید به مراسم بزرگداشت مقام مادر و میلاد با سر سعادت و سرور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
از طرف هیأت پدر ،عشق ،پسر
دعوتنامه تقدیم شما :https://DigiPostal.ir/cb4n0iw
با افتخار دعوتید به مراسم بزرگداشت مقام مادر و میلاد با سر سعادت و سرور حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
از طرف هیأت پدر ،عشق ،پسر
دعوتنامه تقدیم شما :https://DigiPostal.ir/cb4n0iw
۱۶:۰۹
بازارسال شده از عینقاف|علی قدردان
۱۰:۴۰
۱۰:۵۴
۱۰:۵۵
۱۰:۵۶
۱۱:۰۰
بازارسال شده از عینقاف|علی قدردان
قصههای علی/ "نخ تسبیح و دانههای مغرور"
#کار_تشکیلاتی
در روستای کوچک و آرام، تسبیحی قدیمی و ارزشمند وجود داشت که اهالی روستا به آن افتخار میکردند. این تسبیح از دانههای قیمتی چون یاقوت قرمز، زمرد سبز، زبرجد آبی و مروارید سفید ساخته شده بود. هر دانه به تنهایی زیبا و خاص بود، اما چیزی که این دانهها را به هم وصل میکرد و به تسبیح تبدیل میکرد، یک نخ محکم بود. مردم روستا همیشه به تسبیح نگاه میکردند و یاد میگرفتند که اتحاد و همکاری اهمیت زیادی دارد. زیرا آنها میدانستند که هر دانه، جدا از دیگر دانهها، هیچوقت به تنهایی نمیتواند شکوه و قدرت تسبیح را داشته باشد.
علی، پسر ۱۵ سالهای از اهالی روستا، همیشه به تسبیح نگاه میکرد و به آن فکر میکرد. او میدانست که تسبیح چیزی بیشتر از دانههای رنگارنگ است و در واقع برای یک هدف خاص ساخته شده است. علی همیشه میگفت: «شما وقتی کنار هم هستید، قدرت و ارزش واقعیتان را پیدا میکنید. این نخ است که شما را کنار هم نگه میدارد و باعث میشود که به یک تسبیح کامل تبدیل شوید.»
اما روزی، دانهها دچار غرور شدند. یاقوت قرمز با صدای بلند گفت: «من زیباترین دانهام! اگر من نباشم، این تسبیح هیچ ارزشی نداره!» زمرد سبز با لحن پر از خودخواهی گفت: «اگر من نباشم، تسبیح هیچ رنگی نخواهد داشت!» زبرجد آبی هم با لحنی تند گفت: «بدون من، این تسبیح هیچوقت روح پیدا نمیکنه!»
نخ که همیشه از کنار دانهها به صحبتهایشان گوش میداد، با صدای آرام و نگران گفت: «دوستان عزیز، اگرچه هرکدوم از شما زیبا و ارزشمندید، اما چیزی که شما را کنار هم نگه میدارد، من هستم. من هستم که باعث میشم شما یک تسبیح کامل باشید. اگر من نباشم، شما دیگر به هم وصل نخواهید بود.»
اما دانهها به حرفهای نخ توجه نکردند و با غرور گفتند: «ما به تو نیازی نداریم! ما خودمان مهمیم و برای تسبیح شدن به تو احتیاج نداریم.»
نخ که بسیار ناراحت شده بود، تصمیم گرفت آنها را ترک کند. شب هنگام، وقتی که همه دانهها خوابیده بودند، نخ آرام از میان دانهها خود را بیرون کشید و رفت. صبح روز بعد، دانهها که حالا پراکنده و جدا از هم روی زمین افتاده بودند، متوجه شدند که دیگر نمیتوانند به تسبیح تبدیل شوند. هرکدام از دانهها که دیگر از هم جدا شده بودند، به دقت نگاه کردند و دیدند که بدون نخ معنایی ندارند.
یاقوت با ناامیدی فریاد زد: «این تقصیر تو بود! تو باعث شدی نخ ما رو ترک کنه!» زمرد با عصبانیت گفت: «نه، این تقصیر خود نخ بود که ما رو رها کرد!» اما هرچه بحث کردند، هیچکدام نمیتوانستند به تسبیح بودن برگردند. حالا هیچکدام از دانهها دیگر معنای کامل بودن را نداشتند.
در همین حال، علی که متوجه نبودن نخ و پراکنده شدن دانهها شده بود، به یاد گفتار خودش افتاد. او میدانست که باید کاری کند. او با دقت دانهها را جمع کرد و به خانه آورد. علی به دانهها نگاه کرد و گفت: «شما زیبا هستید، اما بدون هم هیچوقت به چیزی کامل تبدیل نمیشوید.»
دانهها که خیلی از کار خود پشیمان شده بودند از علی کمک خواستند و علی تصمیم گرفت که دانهها را دوباره به هم متصل کند. او یک نخ محکم و باارزش پیدا کرد و دانهها را یکی یکی به نخ وصل کرد. حالا تسبیح دوباره کامل شده بود. دانهها کنار هم قرار گرفتند و به تسبیحی زیبا تبدیل شدند. حالا دانهها بیشتر قدر اتحاد و کنار هم قرار گرفتن و نخ تسبیحشان را میدانستند.
علی هم با دیدن اين ماجرا متوجه شد در زندگی، هر فرد ویژگیها و تواناییهای خاص خودش را دارد، اما وقتی همه با هم همکاری میکنیم، قدرت واقعی را پیدا میکنیم. مثل تسبیح که بدون نخ نمیتواند شکل بگیرد، ما هم باید یاد بگیریم که اتحاد و همکاری باعث میشود که به هدفهای بزرگتری برسیم. اگر هرکسی فقط به خودش فکر کند، مثل دانههایی میشود که جدا از هم پراکندهاند و هیچوقت نمیتوانند به چیزی کامل تبدیل شوند.
#علی_قدردان | از عین تا قاف
@einqaf8
#کار_تشکیلاتی
در روستای کوچک و آرام، تسبیحی قدیمی و ارزشمند وجود داشت که اهالی روستا به آن افتخار میکردند. این تسبیح از دانههای قیمتی چون یاقوت قرمز، زمرد سبز، زبرجد آبی و مروارید سفید ساخته شده بود. هر دانه به تنهایی زیبا و خاص بود، اما چیزی که این دانهها را به هم وصل میکرد و به تسبیح تبدیل میکرد، یک نخ محکم بود. مردم روستا همیشه به تسبیح نگاه میکردند و یاد میگرفتند که اتحاد و همکاری اهمیت زیادی دارد. زیرا آنها میدانستند که هر دانه، جدا از دیگر دانهها، هیچوقت به تنهایی نمیتواند شکوه و قدرت تسبیح را داشته باشد.
علی، پسر ۱۵ سالهای از اهالی روستا، همیشه به تسبیح نگاه میکرد و به آن فکر میکرد. او میدانست که تسبیح چیزی بیشتر از دانههای رنگارنگ است و در واقع برای یک هدف خاص ساخته شده است. علی همیشه میگفت: «شما وقتی کنار هم هستید، قدرت و ارزش واقعیتان را پیدا میکنید. این نخ است که شما را کنار هم نگه میدارد و باعث میشود که به یک تسبیح کامل تبدیل شوید.»
اما روزی، دانهها دچار غرور شدند. یاقوت قرمز با صدای بلند گفت: «من زیباترین دانهام! اگر من نباشم، این تسبیح هیچ ارزشی نداره!» زمرد سبز با لحن پر از خودخواهی گفت: «اگر من نباشم، تسبیح هیچ رنگی نخواهد داشت!» زبرجد آبی هم با لحنی تند گفت: «بدون من، این تسبیح هیچوقت روح پیدا نمیکنه!»
نخ که همیشه از کنار دانهها به صحبتهایشان گوش میداد، با صدای آرام و نگران گفت: «دوستان عزیز، اگرچه هرکدوم از شما زیبا و ارزشمندید، اما چیزی که شما را کنار هم نگه میدارد، من هستم. من هستم که باعث میشم شما یک تسبیح کامل باشید. اگر من نباشم، شما دیگر به هم وصل نخواهید بود.»
اما دانهها به حرفهای نخ توجه نکردند و با غرور گفتند: «ما به تو نیازی نداریم! ما خودمان مهمیم و برای تسبیح شدن به تو احتیاج نداریم.»
نخ که بسیار ناراحت شده بود، تصمیم گرفت آنها را ترک کند. شب هنگام، وقتی که همه دانهها خوابیده بودند، نخ آرام از میان دانهها خود را بیرون کشید و رفت. صبح روز بعد، دانهها که حالا پراکنده و جدا از هم روی زمین افتاده بودند، متوجه شدند که دیگر نمیتوانند به تسبیح تبدیل شوند. هرکدام از دانهها که دیگر از هم جدا شده بودند، به دقت نگاه کردند و دیدند که بدون نخ معنایی ندارند.
یاقوت با ناامیدی فریاد زد: «این تقصیر تو بود! تو باعث شدی نخ ما رو ترک کنه!» زمرد با عصبانیت گفت: «نه، این تقصیر خود نخ بود که ما رو رها کرد!» اما هرچه بحث کردند، هیچکدام نمیتوانستند به تسبیح بودن برگردند. حالا هیچکدام از دانهها دیگر معنای کامل بودن را نداشتند.
در همین حال، علی که متوجه نبودن نخ و پراکنده شدن دانهها شده بود، به یاد گفتار خودش افتاد. او میدانست که باید کاری کند. او با دقت دانهها را جمع کرد و به خانه آورد. علی به دانهها نگاه کرد و گفت: «شما زیبا هستید، اما بدون هم هیچوقت به چیزی کامل تبدیل نمیشوید.»
دانهها که خیلی از کار خود پشیمان شده بودند از علی کمک خواستند و علی تصمیم گرفت که دانهها را دوباره به هم متصل کند. او یک نخ محکم و باارزش پیدا کرد و دانهها را یکی یکی به نخ وصل کرد. حالا تسبیح دوباره کامل شده بود. دانهها کنار هم قرار گرفتند و به تسبیحی زیبا تبدیل شدند. حالا دانهها بیشتر قدر اتحاد و کنار هم قرار گرفتن و نخ تسبیحشان را میدانستند.
علی هم با دیدن اين ماجرا متوجه شد در زندگی، هر فرد ویژگیها و تواناییهای خاص خودش را دارد، اما وقتی همه با هم همکاری میکنیم، قدرت واقعی را پیدا میکنیم. مثل تسبیح که بدون نخ نمیتواند شکل بگیرد، ما هم باید یاد بگیریم که اتحاد و همکاری باعث میشود که به هدفهای بزرگتری برسیم. اگر هرکسی فقط به خودش فکر کند، مثل دانههایی میشود که جدا از هم پراکندهاند و هیچوقت نمیتوانند به چیزی کامل تبدیل شوند.
#علی_قدردان | از عین تا قاف
@einqaf8
۱۲:۱۷