#لبنان
بیروت، ایستاده در غبار - ۳۶
چند روزی است با مرد جوان آشنا شدهام. جزو طبقهی مرفه لبنان است و یک شغل درست و حسابی دارد. میگوید اسم و رسمم را ننویس و عکس هم نگیر.توی یک کافه مینشینیم به گپ زدن. میگوید چند هفته است که تلویزیون دیدن توی خانهشان ممنوع است: رسانهها ابزارِ ایجاد رعباند؛ حالا خانهام توی جنوب خراب شد یا نشد؛ من ببینم یا نبینم، چه توفیری دارد؟موش و گربه را دانلود کرده و چندین و چند روز است که توی خانه، با بچهها کارتون میبینند.میخواهد بعدِ جنگ توی جنوبیترین نقطهی ممکن خانه بسازد و توی ضاحیه هم خانه اجاره کند؛ ممکن است بزند؛ خب بزند! رفتوآمدمان به ضاحیه و جنوب باید بیشتر شود؛ کما این که رفتوآمدمان با اهل کتاب و اهل سنت باید بیشتر شود؛ باید بهشان دختر بدهیم و ازشان دختر بگیریم.صلیبیها بیست سال بعد از لشکرکشی، غذای ما را میخوردند. میگوید خودم ده سال ایران بودم و حالا زنم، توی خانه قیمه درست میکند؛ وسط بیروت. العاقل یکفیهالاشاره.میپرسد فرق بین ظهور و غیبت چیست؟ امام، مگر نه این که خورشیدِ پشت ابر است؟ابرِ رسانه را باید کنار زد، خورشیدِ حقیقت دیده میشود.میگوید موسی مگر چه کرد با مردم؟ قرآن میگوید ساحرها، چشمهای مردم را سحر کرده بودند؛ مثل ماها که رسانهها چشمهایمان را سحر کردهاند. دیدگاهمان، سبک زندگیمان و حتی لباس پوشیدنمان را سلبریتیها و رسانهها تعیین میکنند. ما کجا اسپرسو میخوردیم؟ ما قهوه را مثل بچهی آدم دم میکردیم!جوان میگوید تجارت سلاح و ناموس اگر تمام شود، تاثیر سلبریتیها و رسانهها اگر کم شود، آنوقت خوبیهای مردم را میبینیم؛ اشرقتالارض بنور ربها.جوان میگوید این یک روی سکه بود. روی دیگر سکه، امیدوارکننده است.میگوید نفوذ رسانهها دارد روی ذهن مردم لبنان کم میشود. خانوادهها دارند شهید میدهند و خودشان دارند میدان را از نزدیک میبینند. هر شهید، روی یک خاندان اثر میگذارد؛ آنها را توی دایره مقاومت، قرص و محکم نگه میدارد.بعد، جوان دم را غنیمت میشمرد؛ میگوید کاش جمهوری اسلامی و مردمش، دعواهایشان را با هم حل کنند؛ چشم ماها به شماهاست. باید خیلی از دعواها را برای ماموریتی بزرگتر کنار گذاشت.
محسن حسنزاده | راوی اعزامی راوینا@targapشنبه | ۱۲ آبان ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــ #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_ir با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
بیروت، ایستاده در غبار - ۳۶
چند روزی است با مرد جوان آشنا شدهام. جزو طبقهی مرفه لبنان است و یک شغل درست و حسابی دارد. میگوید اسم و رسمم را ننویس و عکس هم نگیر.توی یک کافه مینشینیم به گپ زدن. میگوید چند هفته است که تلویزیون دیدن توی خانهشان ممنوع است: رسانهها ابزارِ ایجاد رعباند؛ حالا خانهام توی جنوب خراب شد یا نشد؛ من ببینم یا نبینم، چه توفیری دارد؟موش و گربه را دانلود کرده و چندین و چند روز است که توی خانه، با بچهها کارتون میبینند.میخواهد بعدِ جنگ توی جنوبیترین نقطهی ممکن خانه بسازد و توی ضاحیه هم خانه اجاره کند؛ ممکن است بزند؛ خب بزند! رفتوآمدمان به ضاحیه و جنوب باید بیشتر شود؛ کما این که رفتوآمدمان با اهل کتاب و اهل سنت باید بیشتر شود؛ باید بهشان دختر بدهیم و ازشان دختر بگیریم.صلیبیها بیست سال بعد از لشکرکشی، غذای ما را میخوردند. میگوید خودم ده سال ایران بودم و حالا زنم، توی خانه قیمه درست میکند؛ وسط بیروت. العاقل یکفیهالاشاره.میپرسد فرق بین ظهور و غیبت چیست؟ امام، مگر نه این که خورشیدِ پشت ابر است؟ابرِ رسانه را باید کنار زد، خورشیدِ حقیقت دیده میشود.میگوید موسی مگر چه کرد با مردم؟ قرآن میگوید ساحرها، چشمهای مردم را سحر کرده بودند؛ مثل ماها که رسانهها چشمهایمان را سحر کردهاند. دیدگاهمان، سبک زندگیمان و حتی لباس پوشیدنمان را سلبریتیها و رسانهها تعیین میکنند. ما کجا اسپرسو میخوردیم؟ ما قهوه را مثل بچهی آدم دم میکردیم!جوان میگوید تجارت سلاح و ناموس اگر تمام شود، تاثیر سلبریتیها و رسانهها اگر کم شود، آنوقت خوبیهای مردم را میبینیم؛ اشرقتالارض بنور ربها.جوان میگوید این یک روی سکه بود. روی دیگر سکه، امیدوارکننده است.میگوید نفوذ رسانهها دارد روی ذهن مردم لبنان کم میشود. خانوادهها دارند شهید میدهند و خودشان دارند میدان را از نزدیک میبینند. هر شهید، روی یک خاندان اثر میگذارد؛ آنها را توی دایره مقاومت، قرص و محکم نگه میدارد.بعد، جوان دم را غنیمت میشمرد؛ میگوید کاش جمهوری اسلامی و مردمش، دعواهایشان را با هم حل کنند؛ چشم ماها به شماهاست. باید خیلی از دعواها را برای ماموریتی بزرگتر کنار گذاشت.
محسن حسنزاده | راوی اعزامی راوینا@targapشنبه | ۱۲ آبان ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــ #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_ir با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
۱۴:۲۸