#لبنان
موبایل نُنُر
خیلی لوس از دستم افتاد زمین و خیلی نُنُرتر نصف صفحهاش سیاه شد. اولش متوجه نبودم چه بلایی سرم آمده. گفتم بالاخره یکی دو ساعت وقتم را میگیرد و درست میشود ولی نشد.وقتی سراغ مغازهداری که خط موبایل لبنانیام را ازش خریده بودم، رفتم، کمی گوشیام را زیر و رو کرد و با تعجب گفت: poco m3؟و صورت و لب و لوچهاش را جوری تغییر داد که یعنی با گونه جدیدی از گوشی موبایل مواجه شده.بعد هم از پشت گوشی عکس گرفت و برای رفیقش فرستاد و چند دقیقه بعد بهم اطلاع داد که اینجا کسی لوازم جانبی poco کار نمیکند.پرسیدم: فی کل بیروت؟دستهایش را مخالف جهت هم، مثل قیچی نشان داد و گفت: فی کل لبنانآنجا بود که یکدفعه جایی از گوشه قلبم تیر کشید و شصتم خبردار شد چه بلایی سرم آمده. آن همه عکس، آن همه شماره. آن همه شبکه اجتماعی. همه ابزار کارم گوشیام بود و مثل آدمی شده بودم که بازوهایش را از دست داده. چند دقیقه دم در مغازه روی زمین نشستم. حس کردم فشارم افتاده.فکر کنم ده دقیقه طول کشید که توانستم چشمهایم را از خیره شدن روی سنگفرشهای پیادهرو بردارم و خودم را جمعوجور کنم:"حالا طرف یه چیزی گفته. تو چرا خودت رو باختی."زنگ زدم به رفیق لبنانیام، ذکی ابراهیم تا ببردم یک جای مطمئن. برای اینکه خیالمان راحت باشد رفتیم جاهاییکه شیعه باشند.ذکی یا بهقول خودش آقای ابراهیمی مغازههای شیعه را میشناخت. میگفت: "اگر جایی هم نشناسی، خانمهای با عبای مشکی که پَر روسریشان را کنار گوششان میبندند، شیعه هستند."هر دو مغازه، دست رد به سینهمان زدند. گفتند قبلا تعمیرات موبایلشان را میسپردند به بچههای ضاحیه و الان که ضاحیه تخلیه شده، دستشان جایی بند نیست.حالا بماند که کلا نسبت به موبایلهای ناشناخته بدبین بودند و با ترسولرز توی دستشان میگرفتند.ذکی میگفت: "ضاحیه به چند تا صفت مهم بین لبنانیها معروف است. اول حجاب زنهایشان است. اصلا کسی جرئت نمیکند بدون حجاب در آنجا ظاهر شود. دوم نبود مشروبفروشی. حتی تا صدها متر آنطرفتر ضاحیه هیچ مشروبفروشیای وجود ندارد.مشخصه سوم انصافشان در معامله است و هر کسی در بیروت میخواهد جنسی با قیمت مناسب و کیفیت مطلوب نصیبش شود میآید ضاحیه."شاخصه آخرش ولی از همه جالبتر بود و آن هم "دقت و هوش ضاحیهایها در کارهای الکترونیک" است.وقتی از تعمیر موبایل ناامید شدم، مجبور شدم بعد از این همه صرفهجویی دلار به دلار و خوردن یک وعده غذا در روز، برای ارزانترین موبایل آنجا چندده دلار بسوزانم.لعنت به اسراییل.
محمدحسین عظیمی | راوی اعزامی راوینا@ravayat_namehشنبه | ۱۴ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــ #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_ir با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: بلــه | ایتــا | اینستا
موبایل نُنُر
خیلی لوس از دستم افتاد زمین و خیلی نُنُرتر نصف صفحهاش سیاه شد. اولش متوجه نبودم چه بلایی سرم آمده. گفتم بالاخره یکی دو ساعت وقتم را میگیرد و درست میشود ولی نشد.وقتی سراغ مغازهداری که خط موبایل لبنانیام را ازش خریده بودم، رفتم، کمی گوشیام را زیر و رو کرد و با تعجب گفت: poco m3؟و صورت و لب و لوچهاش را جوری تغییر داد که یعنی با گونه جدیدی از گوشی موبایل مواجه شده.بعد هم از پشت گوشی عکس گرفت و برای رفیقش فرستاد و چند دقیقه بعد بهم اطلاع داد که اینجا کسی لوازم جانبی poco کار نمیکند.پرسیدم: فی کل بیروت؟دستهایش را مخالف جهت هم، مثل قیچی نشان داد و گفت: فی کل لبنانآنجا بود که یکدفعه جایی از گوشه قلبم تیر کشید و شصتم خبردار شد چه بلایی سرم آمده. آن همه عکس، آن همه شماره. آن همه شبکه اجتماعی. همه ابزار کارم گوشیام بود و مثل آدمی شده بودم که بازوهایش را از دست داده. چند دقیقه دم در مغازه روی زمین نشستم. حس کردم فشارم افتاده.فکر کنم ده دقیقه طول کشید که توانستم چشمهایم را از خیره شدن روی سنگفرشهای پیادهرو بردارم و خودم را جمعوجور کنم:"حالا طرف یه چیزی گفته. تو چرا خودت رو باختی."زنگ زدم به رفیق لبنانیام، ذکی ابراهیم تا ببردم یک جای مطمئن. برای اینکه خیالمان راحت باشد رفتیم جاهاییکه شیعه باشند.ذکی یا بهقول خودش آقای ابراهیمی مغازههای شیعه را میشناخت. میگفت: "اگر جایی هم نشناسی، خانمهای با عبای مشکی که پَر روسریشان را کنار گوششان میبندند، شیعه هستند."هر دو مغازه، دست رد به سینهمان زدند. گفتند قبلا تعمیرات موبایلشان را میسپردند به بچههای ضاحیه و الان که ضاحیه تخلیه شده، دستشان جایی بند نیست.حالا بماند که کلا نسبت به موبایلهای ناشناخته بدبین بودند و با ترسولرز توی دستشان میگرفتند.ذکی میگفت: "ضاحیه به چند تا صفت مهم بین لبنانیها معروف است. اول حجاب زنهایشان است. اصلا کسی جرئت نمیکند بدون حجاب در آنجا ظاهر شود. دوم نبود مشروبفروشی. حتی تا صدها متر آنطرفتر ضاحیه هیچ مشروبفروشیای وجود ندارد.مشخصه سوم انصافشان در معامله است و هر کسی در بیروت میخواهد جنسی با قیمت مناسب و کیفیت مطلوب نصیبش شود میآید ضاحیه."شاخصه آخرش ولی از همه جالبتر بود و آن هم "دقت و هوش ضاحیهایها در کارهای الکترونیک" است.وقتی از تعمیر موبایل ناامید شدم، مجبور شدم بعد از این همه صرفهجویی دلار به دلار و خوردن یک وعده غذا در روز، برای ارزانترین موبایل آنجا چندده دلار بسوزانم.لعنت به اسراییل.
محمدحسین عظیمی | راوی اعزامی راوینا@ravayat_namehشنبه | ۱۴ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــ #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_ir با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: بلــه | ایتــا | اینستا
۱۹:۴۳