روایت مردم ایران نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب:@ravina_ad
#سوریه چهرهی زنانهی جنگ - ۷نُوفابخش دوم نوههایم خیلی ترسیده بودند. دست و پایشان میلرزید. تمام مسیر اضطراب و ترسِ از حملهی دوبارهی موشک و بمباران را، میشد توی چهرههایشان خواند. عبایم را سفت چسبیده بودند و رها نمیکردند. رفتن به خانهی پدری، دلشان را کمی آرام میکرد. داشتیم میرفتیم شرق؛ به سمت بعلبک. هر وقت از خاطرات کودکیام در بعلبک میگفتم، شاکر و حمدان ذوق میکردند. حالا داشتیم میرفتیم به طرف خاطرات کودکیام. خودم هم ذوق زده بودم. ۲۰ سالی میشد آنجا نرفته بودم. توی راه برای اینکه ترسشان کمتر شود، از بلعبک برایشان میگفتم. از جوانان شجاع و با ارادهاش. از اینکه هیچکسی توی تیراندازی روی دستشان بلند نمی شود. از اینکه چطور امام موسی صدر آمد و جوانان بلعبک را از بیهدفی نجات داد. حرف و خطش یکی بود؛ دفاع از مستضعفین و محرومین در هر نقطهای از جهان که میخواهد باشد! همین حرف باعث شد بعلکیها کنار امام موسی صدر بایستند و هر چه داشتند؛ چه از جان، چه از مال، سر دست گرفتند و کنارش مبارزه میکردند. حرف زدنهای توی مسیر، کمی دلهره را از بچهها گرفته بود؛ امّا گرمای مسیر بچهها را بیتاب کرده بود. با یک حالت مطمئن به بچهها قول دادم یک هفته نشده، برمیگردیم خانهمان؛ به ضاحیه! به بعلبک رسیدیم. با آغوش باز ازمان استقبال کردند. همگی رفتیم خانهی اُمِّ هانی؛ رفیق دوران بچگی. بعلبکیها به مهماننوازی معروفاند. به سه روز نکشیده، تهدیدها و دستورات تخلیهی بعلبک هم شروع شد. فکرش را هم نمیکردم. ماندنمان طولی نکشید. هنوز نیامده باید میرفتیم. مقصد بعدی، سوریه بود. راه به جایی نداشتیم، باید میرفتیم. بعلبک بودیم و داشتیم آمادهی رفتن به سوریه میشدیم؛ امّا روح و روان و پارهای از وجود و تنم در ضاحیه مانده بود. هادی؛ پسر حمدان، زیر دست و بال خودم بزرگش کردم. شغلش شبانهروزی است. موقع بمباران تمام راههای ارتباطیمان قطع شده بود. آنقدر با عجله از خانه زدیم بیرون که نشد خبری ازش بگیریم. یادش که میافتم، قلبم به تپش میافتد. فشارم میرود بالا. همین حالا؛ دو ماهی از آن شبِ کذایی میگذرد و من هنوز از هادی بیخبر بی خبرم... قصهی نُوفا ادامه دارد... پ.ن: معنی نُوفا به عربی میشود؛ آوای بلند./ مصاحبه با خانم نوفا عباس خالد، حسینیه فاطمیه فاطمه احمدی | راوی اعزامی راوینا@voice_of_oppresse_historyدوشنبه | ۲۸ آبان ۱۴۰۳ | #بوشهر#کنگان ــــــــــــــــــــــــــــــ#راوینا | روایت مردم ایران@ravina_ir با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا