عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

۲,۱۳۲عضو
عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر
۲.۱هزار عضو

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

روایت‌ مردم ایران undefined
نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب:@ravina_ad

thumnail
undefined #لبنان
بیروت، ایستاده در غبار - ۴۲سقوطِ هرمبخش اول
من عشقِ چه‌گوارا بودم! نقاشی‌م خوب بود. ۱۶ سالم بود که توی روستایمان -عباسیه- یک دیوار بزرگ را نشان کردم و روش، چهره‌ی چه‌گوارا را کشیدم؛ با همان سیگارِ برگِ بین انگشت‌هاش. پدرم؟ مخالف نبود؛ خب، گفتم که درس‌خوانده‌ی نجف بود. خیلی‌ها البته به من خرده می‌گرفتند اما پدرم نه.دقیق‌ترش می‌شود این که چپ بودم و عاشق مبارزه؛ راست و حسینی!سر همین فکرها بود که پیوستم به فدائیون فلسطین و فتح. وانگهی، تحت تاثیر جمال عبدالناصر هم بودم و مشی‌ام یک‌جورهایی ملی‌گرایی عربی بود‌.۱۸ ساله بودم که جنگ کرامه اتفاق افتاد؛ یورشِ نیروهای اسرائیلی به کرامه و شکست مفتضحانه‌شان. در واقع، بعدِ جنگ کرامه بود که پیوستم به فتح. من از اولین لبنانی‌هایی بودم که توی جنگ علیه اسرائیل، سلاح به دست گرفتم. قبلش توی لبنان و سوریه آموزش دیده بودم. زن هم که گرفتم، ماه عسل رفتیم یک مرکز آموزش نظامی توی سوریه؛ زنم هم آموزش نظامی دید؛ استثنائا!سرم درد می‌کرد برای جنگ با اسرائیلی‌ها. ۱۹۶۷، توی جنگ تشرین هم شرکت کردم؛ آن روزها هنوز سازمان ملل قطع‌نامه صادر می‌کرد که اسرائیل از مناطق اشغال‌شده‌ی عربی عقب‌نشینی کند؛ البته بعدِ شکست.توی جنگ‌های داخلی لبنان هم با فالانژها می‌جنگیدم. آن موقع‌ها افسرِ اداری فتح بودم.همان سال‌ها بود که مصطفی چمران را دیدم. آن روزها تنش‌هایی بین حرکت امل و احزاب چپ فلسطینی وجود داشت.
ادامه دارد...
محسن حسن‌زاده | راوی اعزامی راوینا@targapسه‌شنبه | ۱۵ آبان ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــundefined #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_irundefined با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:undefined بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا

۱۷:۴۰