عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

۲,۰۷۴عضو
عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر
۲.۱هزار عضو

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

روایت‌ مردم ایران undefined
نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب:@ravina_ad

thumnail
undefined #لبنان
در بازداشت حزب‌الله - ۴
پسر جوان چشم‌آبی با شلوار پارچه‌ای خاکستری دوباره پرسید؟- چی شده؟ نگران نباشلحنش مهربان‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. با هیجان ماجرای بازداشتم را گفتم.- بگم برات چای بیارن؟سرم را به نشانه تایید تکان دادم.- باید شرایط ما رو درک کنی. توی یه هفته تعداد زیادی از فرماندهان‌مون رو از دست دادیم. ما هر روز کُلی جاسوس می‌گیریم. شیعه، سنی، مسیحی. از همه کشورها، سوری، مصری حتی ایرانی.- کاملا قبول دارم و شرایطتونو درک می‌کنماز این‌که این همه نیروی حزب‌الله را در یکی از قرارگاه‌های محرمانه‌شان می‌دیدم ذوق کردم.در گوشه‌ای تعدادی ابر روی زمین گذاشته بودند و بچه‌هایی که شب قبلش پُست داده بودند، استراحت می‌کردند. به موی وزوزی پسری که سرش از زیر پتو بیرون زده بود، نگاه کردم. دوست داشتم همه جزییات را توی ذهنم ضبط کنم.رو کردم به پسر چشم آبی و پرسیدم: شما از نیرو قدس هستین؟- نه! از حزب‌اللهم- چه‌قدر خوب فارسی صحبت می‌کنی؟جوابی نداد. قیافه‌اش طوری بود که یعنی حالا زود نمی‌خواد پسرخاله بشی.وقت نماز ظهر بود. اصلا داشتم آنجا می‌گشتم تا مسجدی پیدا کنم و نمازم را بخوانم.به چشم‌آبی گفتم: می‌خوام نماز بخونم.روی زمین کارتنی پهن بود و جای مُهر هم کاغذ گذاشته بودند. گفت: همین‌جا بخون.- مُهر نیست؟- روی همین کاغذ بخون- نمی‌خونم‌. وقتی دسترسی به خاک یا سنگ دارم چرا روی کاغذ؟برای بچه‌های حزب‌الله با خنده ترجمه کرد و ازشان خواست برایم مُهر بیاورند. دو تا دو رکعتی ظهر و عصر را که خواندم، دوباره نشستم بین‌شان.دست همه‌شان گوشی هوشمند بود.- مگه سید بهتون نگفته از گوشی هوشمند استفاده نکنین؟چشم‌آبی برایشان ترجمه کرد.- اون برای نیروهاییه که خط‌مقدم هستن‌.دوباره خنده‌شان شروع شد.پیرمرد لباس راه‌راه گفت: "حالا این داره ما رو بازجویی می‌کنه"و همه با هم خندیدند.
چند دقیقه نشستم. برایم چای آوردند.- چیزی نمی‌خوای باهاش بخوری؟دهانم تلخ شده بود. جواب دادم:- شای عراقی. مع سُکَر (چای عراقی با شکر)چایم را که خوردم، گفتم: برم دیگه؟! خلاص؟- نه. کجا؟ حالاحالاها هستی. باید یه نفر از قسمت امنیتی بیاد و هویتت رو تایید کنه.دوباره تپش قلبم شدید شد.- یا صاحب‌الزمان خودت درستش کن.
ادامه دارد...
محمدحسین عظیمی | راوی اعزامی راوینا@ravayat_namehدوشنبه | ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــundefined #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_irundefined با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:undefined بلــه | ایتــا | اینستا

۲:۵۴