عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

۲,۰۷۴عضو
عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر
۲.۱هزار عضو

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

روایت‌ مردم ایران undefined
نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب:@ravina_ad

thumnail
undefined #لبنان
لامشکل
توی محلهٔ سیده زینب دیدمش. با شلوارک و رکابی نشسته بود جلوی درب رستوران. موی گیسش هم توی ذوق می‌زد: «سر پیری و معرکه‌گیری! ما با این یارو قراره بریم بیروت؟»گفت ده دقیقه صبر کنیم تا لباسش را بپوشد. ده دقیقه‌اش شد نیم‌ساعت و باز هم ده دقیقه وقت خواست. اعتراض کردیم. جواب داد: لامشکللامشکلش را حالا در لباس و قامت جدیدی می‌گفت. لباس و شلوارش را پوشیده بود و از مرد یک‌لاقبای خوش‌گذران تبدیل شده بود به مرد باوقار ۵۳ساله‌ای با موهای دم‌اسبی.اصرار ما که برای سریعتر رفتن شدت گرفت، بعد از «لامشکل» جملهٔ بعدی‌اش را گفت که اشک به چشمم نشاند.یاد خودم افتادم که این چند روز لباس مشکی هم نپوشیدم. چرا بپوشم وقتی دیگر دنیا ارزشی ندارد؟ کی فکرش را می‌کردم روزی پیش از اسم سیدحسن بنویسیم شهید؟عینکم را در می‌آورم، چشمهایم را پاک می‌کنم و حرفش را با خودم تکرار می‌کنم: «یعنی بعد سیدحسن لامشکل کل شی»
محمدحسین عظیمی | راوی اعزامی راوینا@ravayat_namehچهارشنبه | ۱۱ مهر ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــundefined #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_irundefined با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:undefined بلـه | ایتــا

۹:۱۵