عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

۲,۰۷۱عضو
عکس پروفایل راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷ر
۲.۱هزار عضو

راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷

روایت‌ مردم ایران undefined
نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب:@ravina_ad

undefined #لبنان
بیروت، ایستاده در غبار - ۲۴بخش اول
من جاسوس بودم؛ جاسوسِ اسرائیل. آن روز که آن عامل موساد آمد سراغم که بروم توی دم و دستگاهشان، هنوز پشت لبم درست و حسابی سبز نشده بود. قبول نکردم. دوباره آمد. سه‌باره آمد. چهارباره آمد. بالاخره قبول کردم. اصلِ اصلش برادرم را می‌خواستند. برادرم، از فرماندهان حزب‌الله بود. خب، هرکس خربزه می‌خورد باید پای لرزش هم بنشیند دیگر!قبول کردم که گرای برادرم را و اطلاعات پراکنده‌ای را که از فرماندهان دیگر به دستم می‌رسد بدهم بهشان. قرارهایمان توی بیروت بود. از مرکبا، توی نقطه‌ی تقریبا صفرِ مرزی، می‌رفتم بیروت؛ با اسرائیلی‌ها ارتباط می‌گرفتم و اطلاعات را می‌گذاشتم کفِ دستشان. چندباری هم رفتم تا شهرهای تحت اختیارشان؛ مثلا یک‌بار مرا بردند عسقلان.خانواده؟ برای بابا و مامان، خیلی سخت بود. بابا تهِ مذهبی‌های مرکبا بود؛ اسمِ روح‌الله خمینی از دهانش نمی‌افتاد. یک پسرش شده بود فرمانده حزب‌الله و یکی‌ش، عامل موساد. خب، غصه می‌خورد.لباس پوشیدنم، دوستانم، این که آن رادیوی باتری‌خور را می‌گرفتم دستم و آهنگ‌های آن‌چنانی گوش می‌کردم و می‌خواندم، روی مخِ خانواده بود.مامان، اگر راه داشت کتکم می‌زد. از بچگی زیاد اذیتش می‌کردم. شیطانی بودم برای خودم! البته هدف‌گیریِ مامان هم خوب بود. توی خانه‌مان، کنار راه‌پله‌‌ها، یک ال‌مانند بود. آن روز که رفتم توی برکه و گند زدم به لباس‌هام و برگشتم و رفتم حمام و دوباره از درِ پشتی می‌خواستم فرار کنم و بروم برکه، دمپایی‌ش را طوری پرت کرد که خدایی‌ش مسی نمی‌تواند این‌طوری کات‌دار توپ را شوت کند.القصه؛ در و هم‌سایه و فک و فامیل می‌آمدند چُغُلی که پسرتان چنین است و چنان؛ و صبر ایوب می‌خواست تلاش برای تنبیه نکردنم.گذشت تا ۱۹ اکتبرِ ۱۹۸۸؛ روزی که با عبدالله عطفوی، با نیم‌تُن مواد منفجره توی ماشین بودیم و داشتیم می‌رفتیم بوابه فاطمه؛ دمِ مرز اسرائیل.توی مسیرمان از محله‌های خودمان گذشتیم. یکی از زن‌های فامیلِ عبدالله، ما را توی ماشین دید. چند دقیقه بعد، ماشینِ عبدالله منفجر شد... "هدیه لانتفاضه الاولی فلسطینی"
ادامه دارد...
محسن حسن‌زاده | راوی اعزامی راوینا@targapچهارشنبه | ۲ آبان ۱۴۰۳ | #لبنان #بیروت ــــــــــــــــــــــــــــــundefined #راوینا | روایت مردم ایران@ravina_irundefined با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:undefined بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا

۱۷:۱۹