عکس پروفایل Delbar man🙃💕🔞D

Delbar man🙃💕🔞

۷۳عضو
Delbar man🙃💕🔞
Delbar mnundefinedundefinedundefined #Part36 _نمیخام ÷خاک ب سرم اگ غذا نخوری لاغر میشی بد زشت میشی دلسا دیگ نمیخادتا _لعنت بهت ادرین لعنت بلند شدم نشوندمش رو صندلی یکمم غذا گزاشم جلوش ک همش باش بازی میکرد ÷بخوووووور نگامم نکرد فق بزور ی قاشق خورد _من میرم بخابم نمیخورم شبتون بخیر اینو گف رف بمیرم چق بی حوصلس +غذاموخوردم‌میشه‌بریم‌بخابیم‌؟!من‌خیلی‌خستم ÷باشه بریم سریع میزو جم کردم رفدیم بالا نهال بغلم دراز کشیدو باهم خابیدیم #دلسا ساعت نزدیک۱۲ بود حوصلم سر رفده بود تصمیم گرفدم با ماشین ی دوری بزنم و روندم سمت بام تهران رفدم اونجا ماشینو پارک کردم پیاده شدم رفدم قدم بزنم کنار خیابون قدم میزدم رسیدم ب کافه رفدم توش کافه سرباز بود رو یدونه از تختا نشستم ک گارسون اومد گ:سلام خوش اومدین خانوم چی میل دارین؟! رومو برگردوندم سمتش ک تا منو دید ذوق کرد گ:سلام دلسا خانوم خوب هسین خوش اومدین ×ممنون اقامهدی ا‌قامهدی:خعلی وقته نیسین ×ار کیش بودم ی هفتس و چن روزه اومدم اقامهدی:بسلامتی حالا چیزی میل دارین؟! ×عام ار دلم تنگ شده بود برا اینجا بشینم کاموچینو بخورمو شهرو نگا کنم یکن فکرم ازاد شه اقامهدی:چشم الا ی‌کاپوچینوی عالی براتون میارم تشکر کردم رف ی نفس عمیق کشیدم فکرم پیش ارتا بود چیکار میکرد؟خاب بود یا بیدار؟گوشیمو ورداشم رفدم تو گالریم ب عکسامون نگا کردم اولین عکسمون اون شبی بود ک بش اعتراف کردم رو مبل دراز کشیده بودیم چشامو بستم لبامو قنچه کرده بودم اونم چشاشو بسه بود لباشو اویزون کرده بود دیوونه ی لبخند محوی رو لبم نشست زدم بعدی کلی عکس داشیم داشم نگا میکردم ک اقا مهدی با ی ماگ دسش داش میومد پیشم نگامو از صفحه گوشی گرفدم اقامهدی:بفرمایین ببخشید دیر شد ی مشکلی پیش اومده بود ×اشکالی نداره ممنون لیوان رو گزاش رو میز و رف ی جرعه ازش خوردم ک طعمش باعث شد لبخند محوی بزنم خیلی دلم گرفده اولین شبه بعد شب قبل خاستگاری پیشش نیسم خعلی دلم میخاص صداشو بشنوم یا ببینمش بعد از یکساعت ازونجا زدم بیرون داشم قدم میزدم سمت ماشینم خاصم از خیابون رد شم ک یهو ی ماشین جلو با صدای بدی ترمز کرد ک از ترس جیغ بلندی زدم مرده ا ماشین پیاده شد:خانوم حالتون خوبه؟ببخشید چراغ ماشینم خراب شده شما ماشینمو ندیدین ×اشکالی نداره من خوبم مرده:مطمئنین خوبین؟! ×بله بله اینو گفدم رفدم سوار ماشینم شدم #ادرین خاب بودیم ک صدای داد ارتا باعث شد ا خاب بپرم نهالم با ترس بیدار شد +وای چیشد ÷وای ارتاس حتما دوییدم سمت اتاقش درو باز کردم دیدم نشسته رو تختش سرشو بین دستاش گرفته بود نهالم سریع خدشو رسوند ÷چیشد داداش خوبی؟! سرشو اورد بالا چشاش قرمز بود _ادرین یچیزی شده مطمئنم دلسا حتما یچیزی شده اخه خاب دیدم ماشین ... دیگ ادامه نداد +ارتا دلسا خونس نترس _نهال بش زنگ بزن +ساعت ۳ شده الا صدرصد خابهundefined _ببین اگ جوابمو میداد ب ط نمیگفدم بش زنگ میزنی یا برم حلو در خونش؟! +خیله خب باشه الا زنگ میزنم اینو گف رف گوشیشو برداش شمارشو گرف بعد از چندمین بودق ناامید خاص قط کنه ج داد ×الو +الو سلام نفسم خبی؟!چر ج نمیدی؟! ×بدنیسم ط خبی؟حالا ک‌دادم.چیشده‌چیزی‌شده؟ +خبم.ن چیزی نشده فق دلم شور زد.کجایی؟! ×ب کسی نگو ولی اومدم بیرون تو خونه داشم خفه میشدم +چر اومدی بیرون؟!کی گف بری بیرون؟! ×باو نمیتونسم بمونم خونه حالم بد بود +باش باش الا حالت خوب دیگ؟! ×ار فق الا داشم ا خیابون رد میشدم ماشین ی میل نزدیک تر میشد بم الا مرده بودمundefined _چیییییییی؟! ×اون صدای ارتا بود؟! +ن فعلا من برم ادرین صدام میزنه کار ندری؟! خدافز مواظب خدت باش سریع برو خونه ×باش خدافز گوشیو قط کرد +چیکار دری میکنی ارتا؟!
لایک شحundefinedundefined

۱۰:۱۷

Delbar man🙃💕🔞
Delbar mnundefinedundefinedundefined #part35 سریع سوار شدیمو رکندم سمت خونه #دلسا وارد خونه شدم فک کنم مامان بابام رفده بودن بخابن چون اینق ادرین تو خیابونا دور زد ساعت ۱۱ ربع بود سریع رفدم اتاقم لباسامو عوض کردم رفدم موهامم گوجه‌ای بستم پایین رفدم پایین لامپ اشپز خونه رو روشن کردم ک سهیلا(یکی از خدمه های خونه)جیغ زد باعث شد از ترس بچسبم ب دیوار سهیلا:وای خانوم شومایین؟! ×ار منم ترسیدم چر جیغ میزنی! س:اخه خانوم و اقا خابیدن فک نمیکردم کسی خونه باشه،چیزی میخاستین؟! ×ار حالا ک بیداری میتونی برام ی لیوان قهوه درست کنی بیاری تو بالکن اتاقم؟! س:چشم الان درست میکنم میارم ممنونی گفدم و رفدم بالکن #ادرین رسیدیم دوییدم رفدیم درو باز کردم با صحنه رو ب روم وحشت کردم ارتا زده بود همچیو شکسته بود همجارو بهم ریخته بود +وای خدایاااا اینجارووو ÷ارتاااااا +ارتاااا ÷داداشم کجایی دوییدم رفتم سرویس تو حال رو نگا کردم نبود رفدم اشپزخونه نبود رفدم حیاط اونجام نبود دوییدم رفدم طبقه بالا در اتاقشو اومدم باز کنم باز نشد قفل بود +ارتااا ÷ارتا درو باز کن داداش ارتاااااااااا صدامو میشنوی؟! ارتا داداش‌توروخدا‌اگ‌صدامو میشنوی درو باز کن باصدای گرفده_دس از سرم بردارین برین ÷ارتا اگ درو باز نکنی میشکنمش _ادرین گمشووو ولم کن(با داد) ÷داداشم اینجوری فق خدتو نابود میکنی بیا بیرون حرف بزنیم +ارتا دلسا الا ناراحته من میشناسمش باور کن برمیگرده چیزی نگف ب ثانیه نکشید درو باز کرد ک بوی الکل و دود سیگار خورد تو صورتمون +اییییییی _جدی میگی؟! +ار اون فق ب زمان نیاز دره تا فک کنه بم اعتماد کن _اگ برنگرده چی؟!ما پس فردا عقدمونه‌ اگ‌ نیاد چی؟! ÷داداش من با دلسا حرف زدم میدونسی از کاری ک میخاد بکنه بم گفده اما قول گرف ازم ک ب کسی نگم اما گف عقد رو میکنه _جدی میگی ادرین؟! ÷بلی نگاش رنگ ذوق ولی هنو تو چشماش رنگ غمو داش گرف +ببخشید من میرم دسشویی خعلی حالم بده ÷برو عزیزم ارتا یهو چشماشو بست و دستشو زد ب دیوار سریع دستشو گرفدم ÷چیشد داداشم؟ _سرم گیج میره ÷بیا برو حموم دوش بگیر حالت جا بیاد بردمش حموم بعدش اتاقشو جم کردم ی شیشه کامل مشروب خورده بود ی بسته سیگار هم کامل تو ی ساعت کشیده بود سریع اونجارو جم جور کردم درو پنجره هارو باز کردم ک بعد از ی ربع ارتام اومد ÷فدات بشم من داداش خوش تیپم بیا یکم بخاب بهتر شی سرت درد نمیکنه؟! _باشه، خدش خوب میش نهالم اومد+ن ن ن اینجوری نمیشه من قرص اوردم اینو بخوری خوب میشی نهال بزور قرص رو بخورد ارتا داد بعدشم ارتا دراز کشید چشاشو بست اما بیدار بود +عزیزم‌بیا ما بریم بیرون تنها باشه استراحت کنه رفدیم بیرون ÷واااای هواسم نبود ط ک شام نخوردی بدو بیا تو اشپز خونه یچی درست کنم سریع دستشو کشیدم رفدیم اشپز خونه ب فکرم اومد سریع از کنسوای غذای خوراک لوبیا رو اوردم سریع درستش کردم گزاشتم رو میز +اگ ط هم نخوری اشتهام وا نمیشه بگم من ÷شاید باورت نشه ولی مث سگ گشنمهundefinedundefined +فک میکردم تو این وضعیت اشتهایی واست نمونده باشه نگ دری میمیری ا گشنگیundefined ÷من غیر قابل پیش بینیم +دیقا مث دلساundefined ÷حس میکنم خونه ساکتو تاریکه وقتی نیسundefined +منمundefined ÷بیخی بدو غذاتو بخو عازیزم داشیم غذا میخوردیم ک بعد از ی ساعت ارتا اومد اشپز خونه نهال دیدش از ترس غذاش پرید تو گلوش ب سرفه افتاد سریع لیوان اب دادم دسش ک اروم نفس عمیق کشید عصبی شد +ی ندا ندی یوقتتت مردم ا ترس _خب نترس +undefined رف سمت یخچال پارچ ابو دراورد ی لیوان اب خورد ÷داداش بیا یکم غذا بخو ضعف میکنی
لایک شحundefinedundefined

۱۰:۱۷

Delbar man🙃💕🔞
Delbar mnundefinedundefinedundefined #part34 بعد از ی ربع دلسا اومد بیرون ارایششو پاک کرده بود لباساشم عوض کرده بود با چشمای قرمز اومد سمت نهال ×اجی جونم ط بمون اینجا من الا زنگ زدم ب مامانم میرم خونمون ط هم مواظب خدتو فندوق خاله باش روز حنابندون میام باهم میریم ارایشگا باشه عزیزم؟!ب هیچیم بجز فندوق فک نکن +منم میام ×ن نهال اگ صلاح بود میبردمت ط باید پیش ادرین و داداشش بمونی تا همچی درس بشه _داداشش اسم دره اسمشم ارتاس همون شوهر ایندت ×من کسی ب اسم ارتا نمیشناسم(با داد) _دلسا اینطوری نکن ط قضیه رو نمیدونی ×چیو نمیدونم اقای محترم؟!اینک شبو چجو گذروندی؟!یا چطور داشی ب اون عوضی... بقیه حرفشو ارتا داد ارتا خورد:من ب اون حتا دستم نزدم من فق خاب بودم عوضی پیرهنمو دراورد ازمون عکس گرف ک نزاره با کسی باشم ×چرا خوردی ک بخای مست شی بعد لین اتفاقا بیوفته؟!چرا خوردییی؟ ÷دلسا بازی ج ح بود ج انتخاب کرد مجبور شد وگرنه جریمش ک بدتر بود ×مگ جریمش چی بود؟!بدتر از این؟! ÷دلی ارتا ب کسی دس نزده اما اگ مست نمیکرد با یکیو ک اونا انتخاب میکردن میبوسید این بدتره یا اون ک اصن حتا بهش دستم نزده ×ادرین بسه من میخام برم ولم کن لطفا ÷کجا میخای بری اخه الان اخر شبی ×مگ الا ساعت چند کجا اخر شبه ساعت ۱۰ ÷خیله خب هرجا میخای بری بزا ارتا برسونتت ×ازش چندشم میش گفدم نمیتونم باهاش تو یجا نفس بکشم وقتی بش فک میکنم حالم بد میش _لعنتی اینطور نگ درم میسوزم من تا ب عمرم تاحالا عاشق کسی نشدم فق ط شدی عشقم ط شدی نفسم ط شدی زندگیم من با ط معنیه عشقو فمیدم ط این رابطه رو تنها شروع نکردی ک الا بخای تنهایی راجبش تصمیم بگیری ×درحال حاضر فق ب تصمیمی ک گرفدم فک میکنم ب ط هم هیچ ربطی ندره عصبی شدم زدم گلدون رو میز رو شکستم _اینطوری نگ مگ چ تصمیمی گرفدی؟! بمیرم بدجور ترسید +دل. دلسا خبی؟!منو نگا؟!دلسا؟! ×ار خبم +اروم باش چیزی نبود خب؟ ×تنها چیزی ک میتونم بت بگم اینه ک برات متاسفم خیلی متاسفم(با صدای لرزون و بغض). اینو گف رف ادرینو نهالم پشت سرش رفدن منم دوییدم وایسادم جلوش _حداقل بزار خدم برسونمت لطفا ÷من میرسونمش اینو گف و رفدن #ادرین نشستیم تو ماشین همه ساکت بودیم ک من سر حرفمو باز کردم:دلسا ط ک ارتارو باور دری؟! ×من الا عصابم بهم ریختس از ی طرفم میدونم ارتا ازون عادمایی نیس از ی طرفم اخه ... ولش کن نمیخام ادامه بدم ادامه ندادو دوباره اشکش از گوشه‌چشمش چکید ÷دلی‌اینطولی‌میکنی‌دیلم میگیره(با لحن بچگونه) ی خنده پر از غم کرد ک دلم بحالش سوخ ×دلسا من میخام باهات بیام ×ن اصلا ط ک میدونی من اینجور وقتا باید تنها باشم فک کنم اروم میشم +باشه ÷رسیدیم دلسا پیاده شد من زودتر پیاده شدم رفدم پیشش ÷دلسا ×جانم؟! ÷خیلی مواطب خدت باش و عاقلانه فک کن ×باش ی بوسه گرم روی پیشونیش کاشتم ×بخاطر همچی ممنون بغلش کردم و بعد از چن ثانیه رف برگشتم سمت نهال ÷ببین نهال من دس خدم نبوده ک ... +ادرین این دفه رو چون تقصیر خدم بوده میبخشمت اگ عصبیت نمیکردم نمیرفدی اونجای مسخره ک معلوم نی کجاس بعدشم اون اتفاقا پیش بیاد پس میبخشمت ÷میدونسی خعلی دوست درم؟! بالبخند+منم دوست درم ک همش اذیتت میکنم ÷کاش علاقتو با مهربونی نشون بدی +پرو نشو دیگگگ ÷چشم فق عصبیم نکن وای نهال(باترس) +چیشددد ÷ارتارو یادمون رففففف بدو سوار شو
لایک شحundefinedundefined

۱۰:۱۷

پارتتتت داریممممممممundefinedundefinedundefinedundefined

۲۰:۰۹

thumnail
لباس دلسا

۲۰:۱۳

thumnail
شینیون دلسا

۲۰:۱۳

thumnail
کفس دلسا

۲۰:۱۳

thumnail
مدل موی دلسا

۲۰:۱۳

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part38(صبح حنابندون)+سلام صب بخیر قشنگم÷سلام خانومیییصبت شوما بخیر+مرسی،ارتا کجاس؟÷فک کنم هنو خابه +بزا من برم صداش کنم÷ن بشین من خدم صداش میزنم امکان دره لخ باشه عادتشه ایش نمیخام ببینیش +باشهرفدم بالا در اتاق ارتا رو باز کردم دیدم نیس رفدم پایین پیش نهال+چیشد هنو خابه؟!÷کلا نیسشundefinedاینو گفدم رنگش پرید+ن.نکن.ه رفده باشه؟!÷ن ن ن اصلا اون اونجور جاها دوص نداره بره +خوبه خداروشکر اینو گف ک صدای در اومد رفدم درو باز کنم ک دیدم ارتا اومده بود دلم شاد شد_سلام ÷سلام داداشم کجا بودیی اینا چیه؟!_واس شب لباس جدید گرفدم÷اووو میخای دل دلسارو ببری بزا تا عقدتون طاقت بیارهundefined _زرمار ÷ایش باز برج زرمار شدی شب اینجوری نباشیا_ط نگران رفتار من نباش اینو گف و رف بالا +عشقمممم کی بودددد؟!رفدم پیشش ÷ارتا بود +رفده بود خریدundefined+اوووundefined÷خیله خب صبحانتو بخورتا اومدم بشینم سر سفره صدای زنگ در اومد رفدم درو باز کردم دیدم دلسا بود حس کردم دنیا رو بهم دادن وییی×سلامیهو ارتا با دو اومد پایین ک دلسارو دید دلساهم اونو دید_سلام×سلام_خو.خوش ا.ومدیاومد هولم داد از جلو در کنار_گمشو اینور، بیا تودلسا هم اومد نهال دیدش از ذوق جیغ زد پرید بغلش ک دلسا بدبخ من جاش داشم خفه میشدم×ایییی ولم کن خفه شدم اوف نهالل+دلم برات تنگ شده بودددد🥺×منم عزیزم خوب مامان کوچولو صبحونه خورده؟!+ن بش الهام شده بود زنعمو دلسا میاد منتطر بود×خاله نهال خاله +بم فشار نیار بخدا جدیدا خعلی اذیت میشم×ایش حالا بیا صبحانتو بخور کلی کار دریمادرین؟÷جاندلسا سویچشو انداخ سمتم ک گرفدمش×اگ زحمتی نیس میش چمدونمو بیاری؟!+چمدون؟!×ار چمدون لباس و کفش و لوازم ارایشیامو اوردم میدونی ک من ارایشگا ک میرم وسایلا خدمو میبرم اونا معلوم نی ا چی استفاده میکنن+اها بله بلهرفدم چمدون دلی رو اوردم دیدم ارتا چایی ریخته واس هممون الانم نشست صبحانه بخوره دلی رو ک دید اشتهاش باز شدundefined÷خب چخبر دلی خانوم،ببینم بیرون میرون ک نرفدی؟!×عام ن÷افرین +خب بخورین ک بریم ارایشگا دیر میشه ها هیچی نشده ساعت ۱۲ شده ما تازه میخایم صبحانه بخوریم هوفتوسکوت صبحانمونو میخوردیم ارتا هی ب دلسا نگا میکردو دلسام حس معذبی داش ی جرعه از اب پرتغالش خورد نگاهش خورد ب ارتا دید ک هنو دره نگاش میکنه پرید تو گلوش ک سریع ارتا اب داد دستش نهالم اروم ضربه میزد ب کمرش×وای ارتا ب چی نگا میکنی؟!_خب دلم تنگ شده بود ×نشه دل تنگ من نشو دلتنگ دوست اریانا شو_دلساااا

۲۰:۱۳

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part39×چیهههه؟!_من چنبار ریگ باید توضیح بدم؟!×دیگ جای توضیحی نی همچی مشخصه بیزحمت الانم چیزی نگ چون بیشتر میسوزمارتام با حرصدستشو کرد لای موهاشو از سرمیز پاشد _یروز پشیمون میشی!دلسام عصبی شد از سر میز پاشد و داد زد:از چی پشیمون بشم ها از چی؟!اها فمیدم از چی باید پشیمون بشم ازینک با ط بودم لعنت ب اون دستای کثیفت ک ب من خورد لعنت الانم اگ میبینی هنو اینجام بدون بی دلیل نیس رف سمت گوشیش یچی اورد نشون ارتا داد:اگ با ارتا ازدواج نکنی ن بابات زنده میمونه ن اون شوهرت×همش بخاطر اینه ک اینجام من دلم واس ط نمیسوزه دلم واس مامان بابات و ادرین میسوزه نمیخام داغ رو دلشون بمونه وگرنه الا منو نمیدیدی_این خط کیه؟×همون عوضی ک باعث شده ما الا اینجا باشیم_لعنتی این دفه میخاد چیکار کنه؟چ ربطی ب ازدواج ما دره اخه ÷عجیبه ارتا این کارش چ ربطی ب ضربه زدن ب مارو داره _شاید میخاد انتقام بگیره ارتا امکان دره اریانا دلارام هم با اون کار میکنن و همه این اتفاقا واس عداب دادن دلسا و نهال باشه چون میخاد انتقامشو از دلسا بگیره و باباش عداب کشیدنشو ببینه ×اما من ب بابام هیچی راجب این قضیه نمیگم و هیچکسم حق ندره چیزی بگه لازم باشه تا اخر عمرم زندگی میکنم با کسی ک هرشب با ینفره_هر چق میخای اینطور بگ اما من ازت دس نمیکشم لازم باشه تا اخر عمرمم تلاش میکنم بهت ثابت بشه ک من حتا ب اون نگاهم نکردم×میبینیم_میبینیم+بسهههههه چرا اینجوری دعوا میکنی؟شما ک حتا دلتون نمیومد بهم چپ نگا کنین چر الان اینجوری دادو بیداد میکنین دلسا کرم ا ط‌عه چون باور نمکنی اما منم شاهدم ک یروز پشیمون میشی نهال اینو گف رف بالا ×لعنتیییییاز حرص ی لگد زد ب مبل ک بدبخ از درد قرمز شد÷وا چته؟خوبی؟کبود شدیundefined×هه هه هه خنده داش اینم رف بالا منو ارتا بهم نگا کردیم ک یدف پوکیدیم_اینق مغروره ی اخم نگفundefined÷وای دلم ای اینق بد زد گفدم الا قط شدهداشم میخندیدم ک یهو زد پس کلم خندم قط شد÷پ چ مرگتهundefined_ی خدانکنه نگیا میمیریundefined÷ایش حالا خدانکنه بیا بریم ببینیم چیکا میکننرفدیم در زدم رفدیم داخل اتاقمون دلسا سر تخت نشسته بودو سرش توگوشیش بود نهالم اصن تو اتاق نبود ÷نهال کو دلسا؟!×حموم ÷اک،عام پات خوبه؟!×دلت میخاد با همون پام بیام تو دلت؟÷اوح چ خشن،ببخشید ی چشم غره رف بدش دوباره رف تو گوشیش÷عام خب دیگ مام بریم کم کم اماده شیم همونطور ک سرش تو گوشیش بود گف×بسلامت مام رفدیم بیرون _این سرد بودنش دره عذابممم میده÷تحمل کن داداشم همیشه حقیقت رو میشه چ امروز چ فردا _ای کاش÷خیله خب بریم دوش بگیریم_باش (ساعت ۱۵:۰۰)+وای زود باشین دیر شد ساعت ۳ اونوقت ما هنو خونه ایم÷خیله خب بریم بریم×من با ماشیم خدم میام با اجازتوناینو گف رف ارتا هم کلافه بش نگا میکرد ÷غصه نخو قراره با ماشین ط بیاد _چی؟!÷من الانو پیش بینی کرده بودم ماشینشو دس کاری کردم خیخیخی_بلخره بعد ی مدت ی کار درس کردیundefined÷فدای شوما خاهش میکنم کاری نکردمundefined_خیله خب لوص نش

۲۰:۱۳

Delbar mnundefinedundefinedundefined#part40دلسا داش زور میزد ماشینشو روشن کنه اما موفق نمیشد و خیلی داش حرص میخوردundefinedبلخره ا ماشین پیاده شد و کاپوتو داد بالا رفدیم پیشش _اتفاقی افتاده دلسا جون؟!×لعنتی روشن نمیشه الا داش کار میکرد_عب نداره با ماشین من بیا ی نگا بلخ کردش بعدش ی هوف گفدو رف سوار ماشین ارتا شد ارتام با خنده رف سوار شد منم رفدم سوار ماشین خدم شدم#ارتا داشم میخندیدم ک دلسا عصبی گف×ب چی میخندی؟!_عام ببخشید ب هیچی ی چش غره رف و ب بیرون خیره شدبعد نیم ساعت رسیدیم _تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت×باشه خدافز _دلسا×جانم.؟_مواظبت کن ×ط هم اینو گف رف قند تو دلم اب شد گازشو گرفدم رفدم پیش ادرین#دلساخیلی دلم براش تنگ شده بود اما یاد کارش ک میوفتم داغون میشم وارد ارایشگا شدمخانوم سلیمانی:خوش اومدین دلسا خانوم دختر خالتون هم الا اومدن و پیش مینا خانومن×سلام خیلی ممنون باشه تا شما اماده بشین من میرم پیش دخدر خالم خ‌س:خیله خب بفرمایینرفدم پیش نهال +عا اومدی وای دلسا چیشدد؟×یعس قرار بود چیزی بشه؟!چشاشو تو کاسه چشمش چرخوند+ارتارو میگم×وا فق منو رسوند دیگ میخاسی چی بشه نهال+ایش اشتی نکردین؟!×ن اینو گفدم ک خانوم سلیمانی صدام زد خ‌س:بفرمایین خانوم ما اماده‌ایم×خیله خب اومدم رفدم پیشش رو صندلی نشستمخ‌س:امشب طوری خوشگلتون کنم ک اقای درخشان چشم ازتون بر نداره ی لبخند زورکی زدم×خیلی ممنونشروع کرد اول از موهام بعد یکساعت موهام تموم شد و میکاپمو شروع کرد اونم بعد ۴۰ دیفه تموم شد مردم از بس یجا نشستم خ‌س:بفرمایین کمکتون کنم لباستونو بپوشین×باشه مرسیرفدیم اتاق پروف لباسامو با کمک خانوم سلیمانی پوشیدم اومدم بیرون ک یهو ینفرم جیغ زد از ترس نزدیک بود با اون پاشنه های کفشم بیوفتم×وایی چیشدههبرگشتم نهالو دیدم زل زده بمن با ذوق و بغض نگا میکنه ک خندم گرف×چته دخدر ترسیدم+خعلی ناز شدی ×حالا بخاطر خوشگلیه من گریه نکن ارایشت خراب میسه خدتو جم جور کن+خیلخ خب خاسم بگم ادرین و ارتا جلو درن ×اوف بازم ارتا +ساکت شو بدو بریم خیلی وقته منتظرن×باشه بریم راسی خعلی ناز شدیا موش نخورتدوتامون خندمون گرف باخنده از ارایشگا بیرون زدیم ادرین تا مارو دید ی صوت طولانی کشید سرتاپامونو نگا انداخ÷باو چشام سوخت اینق خوشگل دیدم×چ ربطی داش؟!undefinedundefined÷خاسم ی طوری بفمونم ک زیادی خوشگل شدین+دیوونهundefinedارتا نظر ط چیه؟!ارتا بم زل زده بود_من باز هنگ کردم بمولاااچهارتامون خندیدیم ارتا درو واسم باز کرد منم نشستم خدشم دور ماشین چرخید نشستی سیگارم گزاش گوشه لبش ک عصبی شدم×میبینم ک حرف من اصن واست مهم نبوده_چطو؟!عا منظورت سیگارمه؟!

۲۰:۱۸

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part41×بله من بات قهرم اما دوص ندرم بیینم سیگار میکشی _چرا مگ برات مهمه؟!×من سلامتیه همه برام مهمه_چق باید صبر کنم تا عذاب دادنم تموم شه؟!×مگ چی گفدم؟!_میدونم منظورت سلامتیه منه اما چر جم میبندی؟!×بیخی ارتا_نمیدونم باید تا کی بخاطر ی دروغ عذاب بکشم×ار عمه من بود تو اون عکس _اون من بودم ولی..بقیه حرفشو با داد من خورد×بسه کشش ندهکل راهو زیر چشمی بهش نگا میکردم خعلی خوش تیپ شده بود صورتم ریش نداش طبق معمول خعلی ناز بود ووش موش نخورشundefined_ب چی میخندی؟!×داشم تو دلم میگفدم چق خوشگل شدی موش نخورت اینو گفدم یهو منفجر شد _ای خدا اخه ط چق شیرینی میدونسی من فق پیش ط حالم خوبه و اینجوری میخندم¿¡×دوست اریا.._نگ لطفا نزار کاممون تلخ شه چیزی نگفدم دیگ ک رسیدیم ارتا پیاده شد درم واسم باز کرد دستشو جلو اورد ک دستمو گزاشتم تو دستش و با لبخند وارد مجلس شدیم هنو نهال اینا نیومده بودن تو اتلیه بودن رفدیم ب همه سلام دادیم و رفدیم پیش خانواده هامون نشستیمدر گوشم_زیادی تو چشمی ×وای ارتا شروع نکن اصلا حال ندرم بعد این حرفم یهو صدای دست زدن اومد ک متوجه شدم نهال ادرین اومدن رفدن تو جایگاه عروس و داماد نشستن اهنگ قشنگی پلی بود بعضیا برای رقص روی سن بودن ارتا یهو بلند شد اومد جلوم دستشو ب سمتم دراز کردم_افتخار رقص؟!اول ب مامان بابام نگا کردم ک داشن با لبخند بهمون نگا میکردن منم دستمو تو دستش گزاشم×البتهرفدیم رو سن ی دستمو تو دستش گرف دستمو‌ گزاشم رو شونش اونم دستشو گزاش رو کمرم و شروع کردیم بعد از سه دیقه اهنگ تموم شد و رفدیم سرجامون نشستیم اهنگ برای نهال ادرین پخش شد تا تنها رو سن برقصن هممون نگاهشون میکردیم خعلی بهم میومدن ادرینم اخلاقش بعتر شده بود بعد چن دیقه رقصشون تموم شد و نشستن سر جاشون و من بلند شدم برم برای زدن حنا ب دستاشون ی تراول هم گزاشتم ب دستشون و دستاشونو بهم قفل کردم ÷لعنت بهت دلسا ینی تا چن روز دسم قرمزه تفداشم ا خنده میمردم×هوهو انتقاممم گرفدممم÷ببخشید انتقام چیو اونوقت؟!×فک کردی نفمیدم ط ماشینمو خراب کردی؟!یهو دوتاشون چشاشون گرد شد با لبخند شیطانی از پیششون رفدم و نشستم طر جام همه دس زدن براشون شام سرو شد و همه مشغول خوردن بودن اصن میل نداشم رفدم تو باغ ارتام داش با غذاش بازی میکرد ×عام من میرم هوا بخورم مامان:باشه عزیزم مواظب باش×چشم اینو گفدم رفدم بیرون بعد چن دیقه حضور ینفرم پشت سرم حس کردم برگشتم دیدم پسر عموم بود ×عا آرش اینجایی آ:ار اومدم پیشت میدونم ا شلوغی خشت نمیاد اومدم تنها نباشی×ممنون آ:دلی؟×جانمآ:ی غمی تو چشات میبینم نکنه شوهرت اذیتت میکنه یا بزور دری باش ازدواج میکنی؟×عا ن ن من ک مشکلی ندرم فق بخاطر ی چیزی نمیتونم ب درسم ادامه بدم تا سال بعد بخاطر همون یکم ناراحتم آ:میدونم قضیه رو همه عموها درن کمک میکنن تا هرچه زودتر تموم شه×جدی؟ممنون ازشون آ:خیلی دلم برات تنگ شده بود چن وقتی ک تو کیش بودی همش میرفدم جایی ک قبلا میرفدیم ×ار چق خوش میگذش بهترین روزا بودن آ:ار خعلی (با لبخند)خب خشحال شدم دیدمت من برم تنهات بزارم دستمو ب سمتش دراز کردم ×منم خشحال شدم ک ارتا ب سمتمون اومد _دلی نهال کارت دره×عا اومدم با غیظ نگا آرش میکرد ک رفدیم تو ×چرا اونجوری ب پسر عموم نگا میکنی؟_خشم نمیاد زیادی نزدیکت بود ×ما باهم راحتیم حتا ی اکیپ بودیم همیشه جمعه ها باهم میرفدیم خش گدرونی وای برای اون روزا دلم تنگ شده ارتا داش حرص میخورد و منم داشم لذت میبردم رعدم پیش نهال ×نهال عزی م چیزی شده؟!+وای دلی خعلی ویار کردم×وای خاک ب سرم الانن ویار کردیی؟!

۲۰:۱۸

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part42+وای من دلم شیرینی میخاد ×وای خاکundefinedوایسا یجو برات بیارم رفدم از خدنه های اونجا یکم شیرینی گرفدم بردم پیش نهال+دمت گرممممم×فق قایمکی بخو ادرین ط هم بخو ک اگ کسی دید شک نکنه دوتاشون با خنده باشه‌ای گفدن ک رفدم پیش مامان بابا نشستم مامان ارتا:لباس برای فردا شب خریدین دخدرم؟!×بله خاله جون خریدیم اخه دوتا جشن باهمه گفدم فددا ک قراره کلی خسته باشیم شبشم ک عقده همون موقعی ک برای حنابندون خرید کردیم واس عقدم خریدیممامان ارتا:افرین ماشالا باهوشی همچیو برنامه ریزی کردی_ووی عروس مادر شوهر چ دل میدن قلوه میدن حسودیم شد هممون خندیدیم دوباره اهنگ پلی شد و بعضیا داشتن میرقصیدن ما هم درباره عروسی حرف میزدیم ک چیکارارو کردن چیکارا نکنن خعلی حوصلم سر رفده بود ارتا هم متوجه شد _حوصلت سر رفده؟!×اوهوم خیلی _ابمیوه میخوری؟!×ارارتا رف ی ابمیوه برای من و پیک شراب واس خدش اورد ×چر شراب میخوری؟!_زیاد نمیخورم ک مست بشم فق ی دره برای اینک رفیقام نگن لوسه نمیخوره ×ایش ب اونا چه؟_ار دیگ خشم نمیاد راجبم حرف بزنن بعد این حرفش شرابشو مزه مزه میکرد اصلا خشش نمیومد اما بزور میخوردبعد از چن ساعت بلخره مراسم تموم شد مامان:دخدرم ط میای خونه یا میری خونه‌ی ارتا و ادرین؟!_عا دلسا بیا خونه ما چون صب دوباره قراره با نهال بریم ارایشگا خریداهم ک خونه ماس بیا امادشون کن صبم دیر میشه اگ بزی خونتون مث امروز دیر میرسیم ب ارایشگا ×باشه پس بریم‌_همینجا وایسا ماشینو بیارم سرده

۲۰:۱۸

سلام جیگراعیدتون مبارک انشالله همیشه سالم وسلامت باشیدبمونید برامونundefinedundefinedundefined

۲۰:۴۹

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part43#دلسا هماهنگ با نهال رسیدیم رفدیم داخل ک خانوم سلیمانی تا مارو دید بلند شد از جاش ب سمتمون امدخ‌س:سلام خوش اومدین ×سلام مرسی+سلام خیلی ممنونخ‌س:خانوم سلطانی مینا خانوم حاضرن بفرمایین و شما دلسا خانوم بفرمایین خدم امادتون میکنم×ممنوننشستم اول از ناخونام شروع کرد ک حدود سه ساعت کار برد از ساعت۳ تا ۵ شینیونم و ساعت ۵ تا ۷ میکاپم تموم شد بلخره نهالم ساعت ۵ رف تا اتلیه هم بره ب ارتا هم زنگ زدم بیاد دنبالمخ‌س:بفرمایین کمکتون کنم لباساتونو عوض کنینلباسامم عوض کردم داشم ب خدم نگا میکردم ک ارتا زنگ زد گف برم پایین دست مزد خانوم سلیمانی رو پرداخت کردم و از ارایشگا زدم بیرون ارتا هم ب ماشین لوکسش تکیه داده بود ×سلام _واو سلام دلسا خانوم ×بریم دیر شدهارتا درو برام باز کرد نشستم دروبست ماشینو دور زد خدشم نشست و راه افتاد کل راه بم نگا‌میکرد منم ب رو خدم نمیوردم ک بلخره رسیدیم پیاده شدیم دستشو جلو اورد دستمو گزاشتم تو دستش و وارد مجلس شدیم و ب همه سلام کردیم و نشستیم ک دوستای ارتا و دوستای من اومدن پیشمون رویا:دلسا یادته هروقت اسم از شوهر میوردیم همیشه بدت میومد اما الا دیگ دری شوهر دار میشیundefined×اونموقع نمیدونسم عشق چیه رویاundefinedundefinedرویا:پارسال بود چندان قدیم نبودا×بلخره مهم اینه ک الا عشق واقعیو درم با ارتا تجربه میکنم با حرص و لبخند زورکی نگام میکردی بوسه عاشقانه رو لپش گزاشم ک لبخندبا حرصش بیشتر شد این حرصشو فق من میفمیدم داشم جر میخوردم ا خنده و اونم با لبخند عصبیش نگام میکرد رویا:وای تاحالا ندیده بودم دونفر اینق عاشق هم باشن شمارو باید اسمتونو بنویس رو عاشق ترین عادماundefined×دیقا رویا جون ارتا جون خعلیم عادم خوبیه میدونسی فق دومین دوست دخدرشم؟_فک کنم منظورت نامزد بود×ما هنو مراسم نگرفدیم ×فرا شبم مراسم نامزدی مایه عشقم ×درسته رویا:بسلامتی من ک ورشکست شدم اینق پول لباس کفش اریشگا دادمundefinedهممون خندیدیم_عزیزم ی لحظه میرم الا میام‌×باشارتا رف بعد چن دیقه اومد_دلسا جان یدقه میای با خانوادمون اشنات کنم؟×بله چرا ک ن.رفدیم پیش چنتا خانوم و اقای متشخص به به_اینم خانوم خوشگل من با لبخند×سلام از دیدنتون خوشحالم یکی از خانوما:به به ماشالا چقدر محترم و باادب ماشالا چق زیبایی ×ممنون نظر لطفتونه _عمه جون پسندیدی؟!عا پس عمش بود عمع:بله چرا ک ن هم دخدر خوشگلیه هم باادبه هم مهربونه ماشالا عشقو محبت از چشماش میریزهارتا با خنده_بله خیلی حس کردم با تنه حرف زد عوضیundefinedیکی از زن دیگ:حق با آزاده جونه ماشالا خعلی خوشگل و مهربونن و خیلی هم متشخصیکی از اقا:دخدرم ایشالا ب پای هم پیر بشین ماشالا چق بهم میاین چشم بد ازتون دور باشه×خیلی ممنون لطف درین_اوشون عمومه دلسا جان ×از اشناییتون خوش بختم عموجون اینو گفدم و بهش دست دادم و با گرمی جوابمو دادهمشون بهمون تبریک گفدن و بعدش با ارتا پیش بچها برگشتیم و سرجامون نشستیم#نهال÷میخام یکاری کنم امشب حسابی ارتا و دلسا نزدیک هم باشن +والا با اینک قهرن یکسره پیش همن ÷ار ولی میخام زیادی نزدیک هم باشن +هن؟!با لبخند شیطانی÷وایسا و تماشا کن #دلسااهنگ قشنگی پلی بود یهو دیدم ادرین پیش دیجی وایساده ÷اهم اهم ببخشید اما من ی درخاست درم از دونفر برای همین اومدم شخصن خدم ازشون درخاست کنم خب درخاستم چیه؟!ارتا جان و دلساجان عزیز ک میش زن داداشم ازشون درخاست ی رقص سالسا درمundefinedرو ب ارتا×این چی دره میگ؟!_مگ چی گف؟!×من نمیخام بات سالسا برقصم _مگ چیه؟!

۱۹:۴۴

پارت جدید باکلی شرمندگی پارت گذاری داره شروع میشه

۱۹:۴۴

undefinedundefined

۱۹:۴۴

عیدتونم مبارک

۱۹:۴۴

Delbar mnundefinedundefinedundefined#Part44رفدیم تو همه درحال شام خوردن بودن نهال ادرین هم میگفدنو میخندیدن خوبه خیالم ازونا راحته دیگ مث عادم شده رفتاراشون تو همین فکرا بودم ک مامانم اومد سمتونمامان:بیاین شامتونو بخورین کجایین×مامان من میل..مامان:چن روزه همش میگی میل ندرم نکنه مریض شدی؟!عزیزم اخه اینجوری ک نمیشه_حق با مامانته دلسا خانوم ی چشم غره بش رفدم×خیله خبنشستیم هم من هم ارتا از اول تا اخر با غذامون بازی کردیم ک بعدش کم کم همه عزم رفتن کردن ماهم میخواستیم بریم که ارتا رو به بابام_اقای اریا و اقای سلطانی میشه باهم حرف بزنیم بابا ادرین شماهم باید باشین ادرین یجوری نگاهش کرد ک از صدتا فش بدتر بودundefinedبابام:باشه پسرم اتفاقی افتاده؟!بابای‌نهال:خیله خب خیر باشه اقای درخشان:باشه بریم خونه‌ی‌ ما؟!خانوم درخشان:عام اگه میخاین راجب کارتون حرف بزنین مامان دلساجان و نهال بیان تا اونام تنها نباشن وای نننن من خسم اصلا حوصله ندرممundefined+بت فش نداداundefined×چی؟!+یجوری نگا کردی انگار بت فش ناموص گف×اخه خسمممundefined+ناز نکن ایش بیا ماهم یکم حرف میزنیم همه موافقت کردن و رفدیم خونه‌ی اقای درخشان مردا هم رفدن حرف بزنن خعلی استرس داشم نکنه بدتر بشه نکنه با اون کاری ک من کردم همچیو خراب کرده باشم هوف نهال دستشو گزاش تو دسم +اروم باش چیزی نمیشه×امیدوارم ارتا اومد بیرون_دلسا یه لحظه میای؟!روبه مامانا یه با اجازه گفدم و پیش ارتا رفدم_بیا راجب اون مرد ک نزدیک بود باش تصادف کنی بمون بگو ×اون یه مرد غریبه بود ک تاحالا ندیده بودمش راجب چیش بگم؟!_قیافش یادت میاد؟!یکم فک کردم×عام موهای نسبتا کوتاه مشکی داش و یکم قد کوتا بود با پوست تیره چشمای درشتی داش و لبای خعلی کوچیک بابا:یاخدا از عادمای خعلی نزدیکش فرستادهارتا خعلی عصبی بود و خعلیم هم ترسیده بود_اقای درخشان ما باید پخش بشیم بابا:چطوری؟!_شما گفده بودین تو شمال یه خونه داشتین درسته؟!بابا:بله _برین اونجا و مواظب رفت امد هاتون باشه بابا:شما چی؟!_ماهم برمیگردیم کیش نمیدونن ک ما اونجا زندگی میکردیم اونجا بهتره اقای درخشان:ارتاجان بنظرم منو مامانت تو کیش ی خونه دیگ ک ب تازگیا خریده بودم بریم اونجا_خدمم تو فکرم بود ولی بنظرم پیش خانو و اقای اریا و سلطانی باشین بهتره بابا:باشه امیدوارم هرچه زودتر دستگیر بشن تا ما هم این دوری هارو تموم کنیم ÷انشالللله _خیله خب بریم پیش خانوما تنهاشون نزاریم همه رفدیم پایین خانوم درخشان:خب چیشد ب کجا رسیدین؟!_شماها خانواده درخشان و سلطانی تشریف میبرین شمال و منو دلسا ادرین نهال برمیگردیم ب کیش اما نقشه یچیز دیگس با این حرفم اشک تو چشمم حلقه زد اما سریع خدمو جم جور کردم ک کسی نفمهبابا:خیله خب دیگ دیر وقته ما دیگ باید بریم ارتا جان شما کی میرین برا خرید جشن هاتون؟!_هروقت ک دلسا جان بگه ×فردا بریم ک سریع جشنا تموم شه هرچه سریع تر ازینجا بریم با لبخند_باشه پس من فردا با اجازه‌ی اقای درخشان میام دنبالت ک بریم برای خرید بابا:اختیار دری پسرم ×باشهمن با مامان بابام رفدم خونه‌ی خدمون نهالم با ادرین رف خونه‌ی ارتا ادرین ارتا هم موند خونه باباش

۱۶:۳۹

پارت جدیدundefinedundefined

۱۶:۳۹