سلامتی اونی که تو عصبانیت خواست آرومت كنه
هرچی از دهنت درومد بهش گفتی
آخرش فقط گفت: بهتری؟#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی *#aylar
هرچی از دهنت درومد بهش گفتی
آخرش فقط گفت: بهتری؟#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی *#aylar
۴:۵۴
فقط یه چند وقتـ نبودما...
اخه در این حد اسکی...
از اسمه چنل،تکست ها، بیـو،پروفایل و حتی هشتکـه خودمـ...
واقعا انقد ناتوانید در این حد؟؟!که نمیتونید خودتون یه تکست بنویسید و...؟!
در این حد واقعااا؟
خوبه همیشه زیر همه تکستا نوشتم بدونـه هشتکـ حـرامه حـــرام اما انگـار نه انگـار...️️
منـ بـارها گفتـم من از تقلید بدمـ میاد چون من باید تکـ باشم خاص باشم متفاوت باشم برا همینم هر چی برا چنلمه زمان براش گذاشتم و ساخته ی ذهنه خودمه و دلم نمیخواد که کسی اسکی برهـ....
یـه رفیــقی دارمـ همیشه وقتی میخواستم کار اشتبـاهی بکنـم بهـم میگفت خودتو دل خودتـ و همین مانعی میشد برا جلوگیری از اشتباهاتـمـ...️
الانم من به شما میگم اینبـار خودتونو دلِ خودتونـ...️
پـ.ن:حرفم به کسایی هست که اسکی رفتن واقعا دیگه نتونستم دراین حد صبور باشم بازمـ ببخشید تند حرفـ زدمـ ممنون از کسایی که اینطوری دل نمیشکنن
#modir
اخه در این حد اسکی...
از اسمه چنل،تکست ها، بیـو،پروفایل و حتی هشتکـه خودمـ...
واقعا انقد ناتوانید در این حد؟؟!که نمیتونید خودتون یه تکست بنویسید و...؟!
در این حد واقعااا؟
خوبه همیشه زیر همه تکستا نوشتم بدونـه هشتکـ حـرامه حـــرام اما انگـار نه انگـار...️️
منـ بـارها گفتـم من از تقلید بدمـ میاد چون من باید تکـ باشم خاص باشم متفاوت باشم برا همینم هر چی برا چنلمه زمان براش گذاشتم و ساخته ی ذهنه خودمه و دلم نمیخواد که کسی اسکی برهـ....
یـه رفیــقی دارمـ همیشه وقتی میخواستم کار اشتبـاهی بکنـم بهـم میگفت خودتو دل خودتـ و همین مانعی میشد برا جلوگیری از اشتباهاتـمـ...️
الانم من به شما میگم اینبـار خودتونو دلِ خودتونـ...️
پـ.ن:حرفم به کسایی هست که اسکی رفتن واقعا دیگه نتونستم دراین حد صبور باشم بازمـ ببخشید تند حرفـ زدمـ ممنون از کسایی که اینطوری دل نمیشکنن
#modir
۹:۲۶
اولین باری که برفـ دیدمـ تقریبا شش یا هفتـ سالم بود.. از سر سادگی و مهربونی سریع دویدمووو یه پلاستیکـ از مامانم گرفتمو برفارو چپوندمـ توی پلاستیکـِ که ببرمـ برای خواهرامـ..
قبل از اینکه برسم خونه،برفا آب شدنو ریختمـ بیرونـ و وقتی رفتم خونه در عالم کودکانه گفتـم: اوردما ولی زیاد دووم نیاورد طفلکیـ...️
و همه از این حرف من کلی خندیدن و منم ریز لبخند اومد به لبای آویـزونمـ
بیایید یکم به مهربونیای کودکیتون فکـر کنید شاید یکم به خودتون اومدید...
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
#واقعیتـ.شیرین.مـن#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
قبل از اینکه برسم خونه،برفا آب شدنو ریختمـ بیرونـ و وقتی رفتم خونه در عالم کودکانه گفتـم: اوردما ولی زیاد دووم نیاورد طفلکیـ...️
و همه از این حرف من کلی خندیدن و منم ریز لبخند اومد به لبای آویـزونمـ
بیایید یکم به مهربونیای کودکیتون فکـر کنید شاید یکم به خودتون اومدید...
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
#واقعیتـ.شیرین.مـن#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۰:۲۰
من دلم واسه وقتایی تنگ شده ک وقتی میخاستم برم جایی زنگ میزدی واسم خط نشون میکشیدی
تهش ک میگفتی فهمیدی تازه به خودم میومدم
میگفتم: ن
توام اعصبی میشدی داد میزدی بعد قطع میکردی دوباره زنگ میزدی
همیشه فک میکردی هواسم پرت یکی دیگه بود
یا هواسم جای دیگ
ولی هیچ وقت باور نکردی ک من فقط رو صدات تمرکز میکردم ن حرفات
من رو نفسات قفلی میزدم
روصدای کلفت و دورگت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی
*#aylar
تهش ک میگفتی فهمیدی تازه به خودم میومدم
میگفتم: ن
توام اعصبی میشدی داد میزدی بعد قطع میکردی دوباره زنگ میزدی
همیشه فک میکردی هواسم پرت یکی دیگه بود
یا هواسم جای دیگ
ولی هیچ وقت باور نکردی ک من فقط رو صدات تمرکز میکردم ن حرفات
من رو نفسات قفلی میزدم
روصدای کلفت و دورگت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی
*#aylar
۱۸:۴۵
شده وقتی باهاش حرف میزنی گوشیو بزاری رو قلبت و لبخند بزنی؟!#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی *#aylar
۲۲:۰۰
اینروزا عاشقی شده یه بازیخسم آقایِ قاضی:)#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫َ* ســاکـن قـلــب آبـی *#aylar
۲۲:۰۰
یادمه یه باروسط دعوا داد زدگفت: انقد اخلاقت مزخرفه که هیچ کسی روجزمن نداریاحمق بود دیگه نمیفهمید انقد دوسش دارم که نیازبه دیگران ندارم#aylar
۲۲:۴۹
دلبــرمـ...
از امروز یکـ قرن بیشتر دوستت دارمـ..
#سـال.نـو.مبــارکـ
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
از امروز یکـ قرن بیشتر دوستت دارمـ..
#سـال.نـو.مبــارکـ
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
۱۳:۴۸
یکـ سال دیگم گذشتـ...
بزرگتر شدمـ...
با روزایی که با خنـده شروع شدو...
شبایی که با گـریه تمامـ شد..
خداحافظ شـونزده سالگـی...
#تــولدت.مبــارکـ.مـن
#ورود.بـه.هفـدهـ.سالگـی
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
بزرگتر شدمـ...
با روزایی که با خنـده شروع شدو...
شبایی که با گـریه تمامـ شد..
خداحافظ شـونزده سالگـی...
#تــولدت.مبــارکـ.مـن
#ورود.بـه.هفـدهـ.سالگـی
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
۱۷:۰۱
+دوست داری برگردی بگذشته؟!
_نه
+چرا خب؟
_چون اون موقع تو هنوز نیومده بودی
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
_نه
+چرا خب؟
_چون اون موقع تو هنوز نیومده بودی
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ*
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
۱۹:۵۳
مثلا چشاتُ باز کنی ببینی زل زده بهت بگه بههه خانوم خوابالوم...
بعد یه بوسه رو اون چشما بزنه و بگه: چقدر دلم برای چشم های خوشگلت تنگ شده بودا
#صبحآبیتونبخیر💙😁
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
بعد یه بوسه رو اون چشما بزنه و بگه: چقدر دلم برای چشم های خوشگلت تنگ شده بودا
#صبحآبیتونبخیر💙😁
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
۴:۲۶
اقای شکلات فرووش وقتی میخندید قدرتِ اینو داشتم که برا خندهاش بمیرم
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
#دختـرکـ.آبی.نوشتـ
*#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه ســاکـن قـلــب آبـی
۴:۳۰
سلام سلاماین بار اومدم که پرانرژی شروع کنمممو ببخشید برای مدت زیادی که نبودمممنون که درک میکنید مهربونا🥰دارمتون دوست#modir#دخترکآبی
۱۶:۳۱
✨ســاکـن قـلـ💙ـب آبــی✨
سلام سلام این بار اومدم که پرانرژی شروع کنممم و ببخشید برای مدت زیادی که نبودم ممنون که درک میکنید مهربونا🥰 دارمتون دوست #modir #دخترکآبی
راستی ایدیمم از این به بعد اینطوریِ...#Girl.bluee
۱۶:۳۵
دوست دارم بعد از خدا من اولین نفری باشم که عاشقته🪐
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۳۹
ولی خودمونیما اقای شکلات فروش
چقد پشت خنده های شهر غم گرفته
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
چقد پشت خنده های شهر غم گرفته
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۴۰
با بغض لباس مشکی هامو پوشیدم و روسریه مشکیمو از رو تخت برداشتم و رو به رو آینه ی قدیی اتاقمان ایستادم که پشت سرم در آینه دیدمش بدون هیچ حرفی شروع به بافتن موهایم کرد با لبخند به سمتش برگشتم و خیره در چشمان شکلاتیِ یارم شدم بهش گفتم:امیر جان تو نرفتی؟!
با لبخند ملتمسانه ای ادامه دادم:
من که میدونستم تنهام نمیذاری، به چشمانم خیره شد و با دستش گونه ام را نوازش کرد بهش خیره شدم گفتم :مگه نه عشق من؟
و باز هم از آن جوابی نشنیدم، و با لبخند شیرینش، شونه هایم را گرفت و رویم را برگرداند و به بافتن موهایم ادامه داد تمام که شد روسریم را آرام از دستم بیرون اورد و روی موهای مشکیِ بلندم انداخت گیره ی آبی کاربنی که خودش اخرین بار برایم خریده بود را در دستانم گذاشت و بلاخره صحبت کرد من که مدتهاست بیتاب صدایش بودم مجذوب صدای جذاب همسرم شدم و هیچ یک از حرف هایش را نمیفهمیدم آرام دست هایم را بالا اوردم تا به گونه های مردانه اش که حاصل از ریش های بلندش مانند پارچه ی مخمل قهوه ای رنگ شده بود بکشم که یک آن همه چیز پنهان شد. سریع برگشتم و به آینه خیره شدم اما انجا هم نبود، به خودم نگاه کردم هیج تغییری نکرده بودم هنوزم موهایم باز به روی شانه هایم ریخته بود و هیچکدام از آن اتفاق ها نیوفتاده بود.
با صدای در به خودم امدم،ژاله بود خواهرم،با لبخندی که مملو از بغض در چشمانش بود گفت: شهرزاد آماده ای؟با لبخندی به معنای تایید سَرَم را تکان دادم، چند قدم بهم نزدیک شدو گفت:زودباش خواهر قشنگم همه بهشت زهرا منتظرنا و آروم سرشو انداخت پایینو با ناراحتی ادامه داد: خانواده امیرم گفتن که میخوان عروسشونو،یادگار پسرشونو ببینند..
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
با لبخند ملتمسانه ای ادامه دادم:
من که میدونستم تنهام نمیذاری، به چشمانم خیره شد و با دستش گونه ام را نوازش کرد بهش خیره شدم گفتم :مگه نه عشق من؟
و باز هم از آن جوابی نشنیدم، و با لبخند شیرینش، شونه هایم را گرفت و رویم را برگرداند و به بافتن موهایم ادامه داد تمام که شد روسریم را آرام از دستم بیرون اورد و روی موهای مشکیِ بلندم انداخت گیره ی آبی کاربنی که خودش اخرین بار برایم خریده بود را در دستانم گذاشت و بلاخره صحبت کرد من که مدتهاست بیتاب صدایش بودم مجذوب صدای جذاب همسرم شدم و هیچ یک از حرف هایش را نمیفهمیدم آرام دست هایم را بالا اوردم تا به گونه های مردانه اش که حاصل از ریش های بلندش مانند پارچه ی مخمل قهوه ای رنگ شده بود بکشم که یک آن همه چیز پنهان شد. سریع برگشتم و به آینه خیره شدم اما انجا هم نبود، به خودم نگاه کردم هیج تغییری نکرده بودم هنوزم موهایم باز به روی شانه هایم ریخته بود و هیچکدام از آن اتفاق ها نیوفتاده بود.
با صدای در به خودم امدم،ژاله بود خواهرم،با لبخندی که مملو از بغض در چشمانش بود گفت: شهرزاد آماده ای؟با لبخندی به معنای تایید سَرَم را تکان دادم، چند قدم بهم نزدیک شدو گفت:زودباش خواهر قشنگم همه بهشت زهرا منتظرنا و آروم سرشو انداخت پایینو با ناراحتی ادامه داد: خانواده امیرم گفتن که میخوان عروسشونو،یادگار پسرشونو ببینند..
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۴۱
رفتم رو به آینه ایستادم، در چشمان دخترک هم پراز تو بود و اثری از من نبود(:
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۴۷
یه تئوری هس که میگن:
آدمایی که همیشه دستاشونو تو هم قفل میکنن ینی دلتنگ دستایی هستن که الان ندارنشون،حتی کسایی بودن که دلتنگ دستایی که نگرفتن بودن
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
آدمایی که همیشه دستاشونو تو هم قفل میکنن ینی دلتنگ دستایی هستن که الان ندارنشون،حتی کسایی بودن که دلتنگ دستایی که نگرفتن بودن
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۵۰
_اصا میدونی چیه؟!
کسی که میخواد برات بمیره که دوست نداره، اونی دوست داره که برات زندگی میکنه(:♡
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
کسی که میخواد برات بمیره که دوست نداره، اونی دوست داره که برات زندگی میکنه(:♡
#Girl.blueeنوشت#کپی_بدون_هشتک_نویسندها_حرامه🚫 ســاکـن قـلــب آبـی
۱۶:۵۱