عکس پروفایل #صراف_سخن Sarrafsokhan@#

#صراف_سخن Sarrafsokhan@

۱۱۱عضو
دور زمستان رسید عهد شبستان رسیدنوبت مستان رسید می بخور و نی بزن
#قاآنی#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

#تیکه_کتاب
خداوند در همه چیز تجلی می‌یابد، امّا "کلمه" یکی از ابزارهای محبوب او برای تجلّی یافتن است. چرا که کلمه، اندیشهٔ استحاله یافته به ارتعاش است. چیزی که پیش از این تنها انرژی بوده است، در فضا، در پیرامونت می‌پراکند.
بسیار مراقب آنچه میگویی، باش. کلمه نیرویی عظیم‌تر از همهٔ آیین‌ها دارد.
وقتی کلامی را جاری کردی؛ ارتعاش میسازی و ارتعاش تو موجی میسازد در دل مخاطب. گاهی این موج می‌تواند کسی را به زیر ببرد و گاهی به اوج! اولین کسی که همراه این موج به بالا یا پایین میرود خودِ تو هستی. مگذار موج کلامت تورا به نزول سوق دهد.
اگر نمی‌دانی نگواگر می‌دانی به بهترین شیوه بگوباید همواره زیباترین‌هایت را به زبان آوری حتی به هنگامه‌ ی خشم.آنچه را که کلام تو جاری میسازد همهٔ آن چیزی است که تو در آن لحظه هستی.بگذار فقط خوبیهایت جاری شود.
undefined #بریداundefined #پائولو_کوئیلو#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

دلتان شاد! ولی مشکلِ ما یلدا نیستبا غمِ باقیِ ایامِ زمستان چه کنیم!؟
#مهدی_عابدی#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

وقتی زنی کشته می شود ، شوهر مظنون اول است . این نشان می دهد که دیگران چه قضاوتی درباره ازدواج دارند .
undefined تنفسundefined جورج اورول#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

#نکته
همه چشم اميد به محبت ديگران دوخته‌اند و بی‌خبر از آنند كه خود نيز می‌توانند عامل محبت برای ديگران باشند...
undefined فرانسيس بيكن#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست
می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دست دوست کی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست
برگ دست شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت: باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمی‌آید به چشم باغبان پاییز ما یا زمستان و بهار کاج‌ها معلوم نیست
با طبیبان رنج ما را بازگوکردن خطاست جای زخم عشق بر دل‌های ما معلوم نیست
#فاضل_نظری #صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

دَردَم از یار است و درمان نیز همدل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسنیار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کاو به قصدِ خونِ ماعهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخنگفته خواهد شد به دَستان نیز هم
چون سر آمد دولتِ شب‌هایِ وصلبگذرد ایامِ هِجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوستگفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کارِ جهانبلکه بر گردونِ گَردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد مِی بیاربلکه از یَرغویِ دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق استو آصفِ مُلکِ سلیمان نیز هم
#حافظ #صراف_سخن @sarrafsokhan undefined undefined undefined درود برشماپگاه یکشنبه تان سرشار از عشق و محبت همراه با شادی و نشاط و سرور باد.

۴:۱۴

عادتهایی که معجزه میکند

با ملایمت =سخن بگوئیدعمیق = نفس بکشیدشيك = لباس بپوشیدصبورانه = کار کنیدنجیبانه = رفتار کنیدهمواره = پس انداز کنیدعاقلانه = بخوریدکافی = بخوابیدبی باکانه = عمل کنیدخلاقانه = بیندیشیدصادقانه = عشق بورزیدهوشمندانه = خرج کنید

خوشبختی یک سفر است نه یک مقصد هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد زندگی کنید و از حال لذت ببرید....
#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

پاییز هم گذشت و دلت عاشقم نشدچشم انتظار سـوز زمستان و بهمنم
#فاطمه_دشتی#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

من می دانستـم اگر تلخی و کینه راپشتِ سر نگذارم بـاز هم زندانی خواهم بود حتی اگر در ِسلولم را بـاز می‌گذاشتند.
undefined #نلسون_ماندلا#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۴

گاهی گمان نمی‌کنی، ولی خوب می‌شودگاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود
گاهی بساط عیش خودش جور می‌شودگاهی دگر تهیه به دستور می‌شود
گه جور می‌شود خود آن بی‌مقدمهگه با دو صد مقدمه ناجور می‌شود
گاهی هزار دوره دعا بی‌اجابت استگاهی نگفته قرعه به نام تو می‌شود
گاهی گدای شهری و بخت با تو یار نیستگاهی تمام شهر گدای تو می‌شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می‌شودگاهی دلم تراشه‌ای از سنگ می‌شود
گاهی تمام این آبی آسمان مایکباره تیره گشته و بی‌رنگ می‌شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می‌شوداز هرچه زندگی‌ست دلت سیر می‌شود
گویی به خواب بود، جوانی‌مان گذشتگاهی چه زود فرصتمان دیر می‌شود
کاری ندارم کجایی، چه می‌کنیبی‌‌عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود
#قیصر_امین_پور#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

‌‌ ای دل! چو زمانه می‌کند غمناکت، ناگه بـرود ز تن، روانِ پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی‌چند زان پیش که سبزه بَردَمَد از خاکت
#خیام#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

#درنگ
هرگاه افکار مثبت داشته باشیداستعدادهای ذهنی و نیروهای درونی شما فعال می‌ شوند
و هرگاه افکار منفی و مخرب بر شما چیره شود؛ نیروها و استعداهایتان سرکوب شده و باعث شکست شما می ‌گردد!
وقتی می ‌بینید که در احساسات منفی غرق شده ‌اید؛ می ‌توانید خیلی ساده از آن خارج شوید.
کافی است به یک چیز زیبا فکر کنید یا مشغول کاری زیبا شوید و وقتی به این روش عادت کنید؛ زودتر از چیزی که فکر می‌کنید خالق زندگی خود خواهید شد.
#کانی_مک می ‌گوید: در هیچ بازی برنده نمی ‌شویدمگر آن که آماده‌ی برد باشید...!
#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

undefined️ قطعه‌ای از کتاب
علم به ما می آموزد و تصور می کنم قلبمان هم می تواند به ما بیاموزد که دیگر به دنبال پشتیبان موهومی نباشیم، دیگر متحدانی در آسمان اختراع نکنیم بلکه ترجیحا به تلاش های خودمان اینجا زیر آسمان متکی باشیم تا این جهان را مکان مناسبی برای زندگی سازیم به جای آن نوع مکانی که کلیساها در تمام کشورها از آن ساخته اند.
undefined#چرا_مسیحی_نیستمundefined#برتراند_راسل#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

#حکایت
قلمی از قلمدان قاضی افتاد!شخصی که آنجا حضور داشت ، گفت: جناب قاضی کلنگ خود را برداریدقاضی خشمگین پاسخ داد:مردک این قلم است نه کلنگتو هنوز کلنگ و قلم را از هم بازنشناسی؟مرد گفت: هر چه هست باشد تو خانه مرا با آن ویران کردی...
#عبید_زاکانی#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربتدل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
#سعدی#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم استور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
#حافظ#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باشگر به جانان آشنایی از جهان بیگانه باش
گر سرِ مقصود داری مو‌به‌مو جوینده شوور وصالِ گنج خواهی سر‌به‌سر ویرانه باش
گر ز تیرِ غمزه خونت ریخت ساقی دم مزنور به‌جای باده زهرت داد در شکرانه باش
چون قدح از دستِ مستان می‌خوری مستانه خورچون قدم در خیلِ مردان می‌زنی مردانه باش
گر مقامِ خوش‌دلی می‌خواهی از دور سپهرشام در مستی، سحر در نعرهٔ مستانه باش
گر شبی در خانهٔ جانانه مهمانت کنندگولِ نعمت را مخور مشغولِ صاحب‌خانه باش
یا به چشمِ آرزو سیرِ رخِ صیاد کنیا به صحرای طلب در جست‌وجوی دانه باش
یا مشامت را ز بوی سنبلش مشکین مخواهیا هم‌آغوشِ صبا یا هم‌نشینِ شانه باش
یا گلِ نورسته شو یا بلبلِ شوریده‌حالیا چراغِ خانه یا آتش‌به‌جان، پروانه باش
یا که طبلِ عاشقی و کوسِ معشوقی بزنیا به رندی شهره شو یا در جمال، افسانه باش
یا به زاهد هم‌قدم شو یا به شاهد هم‌نشینیا خریدارِ خَزَف یا گوهرِ یک‌دانه باش
یا مسلمان باش یا کافر، دورنگی تا به کییا مقیمِ کعبه شو یا ساکنِ بتخانه باش
یا که در ظاهر فروغی ذکرِ درویشی مکنیا که در باطن مریدِ خسرو فرزانه باش
ناصرالدین شه که چرخش عرضه می‌دارد مدامشادکام از وصلِ معشوق و لبِ پیمانه باش
#فروغی_بسطامی #صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

از چرخ به هر گونه همی‌دار امیدوز گردش روزگار می‌لرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبُوَدپس موی سیاه من چرا گشت سفید
#حافظ#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵

هوا سرد است و برف آهسته باردز ابری ساکت و خاکستری رنگزمین را بارش مثقال مثقالفرستد پوشش فرسنگ فرسنگسرود کلبه‌ی بی‌روزن شبسرود برف و باران است امشبولی از زوزه‌های باد پیداستکه شب مهمان توفان است امشبدوان بر پرده‌های برف‌ها، بادروان بر بال‌های باد، باراندرون کلبه‌ی بی‌روزن شبشب توفانی سرد زمستان
آواز سگ‌ها:زمین سرد است و برف آلوده و ترهوا تاریک و توفان خشمناک استکشد - مانند گرگان - باد، زوزهولی ما نیک‌بختان را چه باک است؟کنار مطبخ ارباب، آنجابر آن خاک اره‌های نرم خفتنچه لذت‌بخش و مطبوع است، و آنگاهعزیزم گفتم و جانم شنفتنوز آن ته‌مانده‌های سفره خوردنو گر آن هم نباشد استخوانیچه عمر راحتی دنیای خوبیچه ارباب عزیز و مهربانیولی شلاق! این دیگر بلایی‌ستبلی، اما تحمل کرد بایددرست است این‌که الحق دردناک استولی ارباب آخر رحمش آیدگذارد چون فروکش کرد خشمشکه سر بر کفش و بر پایش گذاریمشمارد زخم‌هامان را و ما اینمحبت را غنیمت می‌شماریم.
خروشد باد و بارد همچنان برفز سقف کلبه‌ی بی‌روزن شبشب توفانی سرد زمستانزمستان سیاه مرگ‌مَرکَب
آواز گرگ‌ها:زمین سرد است و برف آلوده و ترهوا تاریک و توفان خشمگین استکشد - مانند سگ‌ها - باد، زوزهزمین و آسمان با ما به کین استشب و کولاک رعب‌انگیز و وحشیشب و صحرای وحشتناک و سرمابلای نیستی، سرمای پر سوزحکومت می کند بر دشت و بر مانه ما را گوشه‌ی گرم کُنامیشکاف کوهساری سر پناهینه حتی جنگلی کوچک، که بتواندر آن آسود بی‌تشویش گاهیدو دشمن در کمین ماست، دائمدو دشمن می‌دهد ما را شکنجهبرون: سرما، درون: این آتش جوعکه بر ارکان ما افکنده پنجهدو... اینک... سومین دشمن... که ناگاهبرون جست از کمین و حمله‌ور گشتسلاح آتشین... بی‌رحم... بی‌رحمنه پای رفتن و نی، جای برگشتبنوش ای برف! گلگون شو، برافروزکه این خون، خون ما بی‌خانمان‌هاستکه این خون، خون گرگان گرسنه‌ستکه این خون، خون فرزندان صحراستدرین سرما، گرسنه، زخم خورده،دویم آسیمه‌سر بر برف چون بادولیکن عزت آزادگی رانگهبانیم، آزادیم، آزاد
#مهدی_اخوان_ثالث#صراف_سخن@sarrafsokhan undefined undefined undefined

۴:۱۵