برشِکتابکتابی با "سبک و مدل متفاوت از زندگی شهید مدافع حرم که باعث ایجاد فانتزی سازی نمیشه " در سه برش تقدیم تون میشه:🪘@Radio_asrar
•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
•••✾•
۱۵:۱۳
1_18910528932.mp3
۰۷:۳۵-۶.۷۸ مگابایت
بیست سال و سه روز | قسمت یک

• به قول امام حسین (علیه السلام)
:اگر دین ندارید آزاده باشید
گوینده: کبوتر حرم
@Radio_asrar
•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
• به قول امام حسین (علیه السلام)
@Radio_asrar
•••✾•
۱۵:۱۵
در بیستودو، سهسالگی، تو یه کتابفروشی مشغول کار شد.
مهدی تو چاپخونه این کتاب رو خوند و به ذهنش رسید که این قصهها خیلی به درد بچهها میخوره اما خُب هیچ بچهای نمیتونه این کتاب رو بخونه و بفهمه.
و اولین کتاب کودک و نوجوان رو منتشر کنه. اسم کتابشم گذاشت قصههای خوب برای بچههای خوب
مهدی حالا عنوان اولین نویسنده ادبیات کودک و نوجوان رو گرفته بود.
اون تا 18 تیر 1388 که از دنیا رفت، کلی کتاب برای بچهها نوشته بود.
•••✾•
۱۵:۱۵
بله!
و همچنین به شما والدین عزیز که اهمیت کتاب رو برای کودکان درک کردین، تبریک میگم.
•••✾•
۱۵:۱۶
سلام علیک خدمت همگی
۰:۴۴
•••✾•
۰:۴۶
اگه باخت های بزرگ دادی!اگه عاق شدی!اگه نیاز به جلب رضایت داری؛برو «امام رضا» .....
•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
•••✾•
۸:۲۸
معرفی : کتاب خاتون و قومانداننویسنده : مریم قربان زادهناشر : انتشارات ستاره هامعرف : شهلا افشارمنشاستان : کرمان شهر : کرمان این کتاب روایتی عاشقانه از فراز و فرود های زندگی زوجی مهاجر از افغانستان است؛ داستانی سرشار از وصال ها و فراق های ناگزیر که در دل خود درسی بزرگ از عشق، صبر و پایداری نهفته دارد.•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
۵:۴۷
کتاب «کپسول تربیتی» در حال چاپه
•••✾•
۵:۴۸
بخوانیم برای ایران
کانون کتاب و کتابخوانی رضوی با همکاری اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اصفهان برگزار میکند:معرفی کتاب سرباز روز نهم (تقریظ شده مقام معظم رهبری) با حضور نویسنده سر کار خانم نعیمه منتظری
زمان: چهارشنبه بیست و یکم آبانمکان : پروین 2شیخ طوسی شرقی -خیابان فجر 2 - پشت پمپ بنزین خیابان عباس آباد -مهدیه یوسف زهراس
# کانون کتاب و کتابخوانی رضوی شهرستان اصفهان # اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اصفهان # کتابخانه علامه نایینی ره
شمیم کتاب
@shamimketab
کانون کتاب و کتابخوانی رضوی با همکاری اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اصفهان برگزار میکند:معرفی کتاب سرباز روز نهم (تقریظ شده مقام معظم رهبری) با حضور نویسنده سر کار خانم نعیمه منتظری
زمان: چهارشنبه بیست و یکم آبانمکان : پروین 2شیخ طوسی شرقی -خیابان فجر 2 - پشت پمپ بنزین خیابان عباس آباد -مهدیه یوسف زهراس
# کانون کتاب و کتابخوانی رضوی شهرستان اصفهان # اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اصفهان # کتابخانه علامه نایینی ره
۵:۴۸
#معرفی_کتاب
عنوان:اولین برف
به قلم:ابولفضل هادی منش
ناشر:انتشارات جمکران
رده سنی:نوجواناولین برف داستانی کوتاه از پسر نوجوانی به نام حیدر است. حیدر رضایی یکی از همان سربازانی است که حضرت امام خمینی(ره) سالها پیش وعده شان را داده بود. او با سن کم و جثه ریزهاش هدیه حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بود برای پدر و مادرش و اولین شهید دانشآموز انقلاب در قیام 19 دی مردم قم …
کانون کتاب و کتابخوانی خدمت رضوی
شمیم کتاب
@shamimketab
۷:۱۳
و تاکید بر این مطلب بعد از فتنه:خیلی از کسانی که #کشف_حجاب میکنند [نقشه دشمن] را نمیدانند؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند؛ من میدانم.
۴:۰۱
به مناسبت ۲۵ آبان

...جنگ دومین سال خود را پشت سر گذاشته بود و عملیات محرم لحظه به لحظه به آغازین روزهای خودش نزدیک می شد ....

عملیات با رمز "یا زینب سلام الله علیها " شروع شد ...

تعدادی از رزمندگان اصفهانی دل به آب زدند...

...رودخانه دویرج طغیان کرده و تعدادی از رزمندگان را با خود می برد ...چند روز بعد در شهر اصفهان غوغا می شود...

....همه محلههای اصفهان از شهدای عملیات محرم سهم دارند؛ یک منطقه بیشتر و یک منطقه کمتر.

شهدا پاره تن همه بودند و اینگونه بود که روز 25 آبان سال 61 اصفهانیها یک روز خاص را برای خسیس بودن خود در تاریخ ثبت کردند.

فقط در روز ۲۵ ابانماه 370 شهید روی دست مردم تشییع شد و پدران و مادرانی که فرزندان و جگرگوشههایشان را فدایی علیاکبر(علیه السلام) کرده بودند،

اماده می شدند تا دیگرفرزندان خود را برای اعزام به جبهه بدرقه کنند...

تا نام این روز برای همیشه در خاطره تاریخی اصفهان ماندگار شود...

... با ادای احترام به خانواده بزرگ شهدای انقلاب اسلامی، بهویژه خانواده شهدای عملیات محرم، ... زمانی که شهدای این عملیات را به اصفهان فرستادند ...

برای مراسم تشییع، در شهر اصفهان ستادی تشکیل شد که بزرگان زیادی در این ستاد حضور داشتند.

از چند روز قبل از مراسم، شهدا در سردخانه کهندژ غسل و کفن شدند.

بازاریان اصفهانی کارِ آمادهسازی مراسم را برعهدهگرفته بودند.

شب قبل از مراسم، تابوت شهدا را به مساجد محل بردند. تا صبح در کنار اجساد مطهرشان، دعای کمیل و زیارت عاشورا قرائت کنند.

.... از پگاه روز 25 آبان، زورقهای سرخ در خیابانهای شهر اصفهان به حرکت درآمدند تا شهدا راهی خانه ابدی شوند....

اگر از بالا به این منظره نگاه میکردید، خیابانها نوار قرمزی از زورقهای سرخی بود که شهدا را به سمت میدان امام(رحمة الله علیه) رهنمون میکرد.

....جایگاه مراسم روبهروی عالیقاپو بود و تعدادی از تابوتها را از شب قبل پایین جایگاه گذاشته بودند،

...مردم اصفهان همه آمده بودند و هیئتهای مذهبی پرچمدار برنامه بوده و علموکتلهایشان را برای بزرگداشت شهدا آورده بودند.

... در آن زمان گلستان شهدا به گستردگی فعلی نبود...

تعدادی از مردم که همسایههای گلستان شهدا بودند و اصطلاحا تکیه ملک نامیده میشد، وقتی مطلع شدند، برای دفن شهدا به فضایی جدید در گلستان شهدا نیاز است، خانههایشان را سخاوتمندانه تخلیه کردند.

به طوری که شبانه 16 خانه تخلیه و زمین آنها مسطح شده و تبدیل به قبور شهدای عملیات محرم گردید .

....روز مراسم میدان امام و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت بود.

سخنران مراسم مرحوم فخرالدین حجازی، سخنور بسیار توانا، بود و اقایان ساکت و مهاجر نیز مجری مراسم بوده و اسامی شهدا را میخواندند.

مردم اصفهان هم درحالیکه چشمهایشان اشکآلود بود و غم سنگین ازدستدادن فرزندانشان بر قلبهایشان سنگینی میکرد، سرافرازانه در مراسم حضور پیدا کردند.

.... مرحوم حجازی طی سخنانی در این مراسم تأکید کرد:" امروز آسمان اصفهان ستارهباران است، امروز کهکشانها اصفهان را مینگرند که دریایی از زورق سرخ در اصفهان به حرکت درآمده و اصفهانیها فرزندان مقاومشان را به دوش دارند و همچنان فریاد میزنند:
«هیهات منا الذله».

از نکات بر جسته این مراسم 12 شهیدی بودند که با هم برادر بودند، و در روز 25 آبان تشییع شدند...

یک پدر و پسر نیز در جمع شهدا بودند.
شهید محمدعلی حیدری، فرزند حیدرقلی و شهید اسماعیل حیدری فرزند محمدعلی، پدر و پسر اصفهانی بودند که در عملیات محرم شربت شهادت را نوشیدند و با هم به خانه ابدی سفر کردند....

۱۲ برادری که با هم به شهادت رسیدند عبارتند از "
رضا رحیمی و محمدکاظم رحیمی،
علیمحمد و نجف قلی مطلبی فشارکی،
محمدعلی و محمود معتمدی درچه،
اصغر و سعید مکتوبیان،
جلیل و خلیل رستم شیرازی
عزیزالله و مهدی دهقانی ناژوانی

از جمله شهدایی بودند که در این مراسم تشییع شدند.

برخی از زورقهای این شهدا به هم بسته شده بود و مردم آنها را باهم سردست گرفته بودند.

این اتفاق صحنههای زیبایی را خلق کرده بود و یادآوری این موضوع، اهمیت روز 25 آبان را دوچندان میکرد.




شمیم کتاب
@shamimketab
«هیهات منا الذله».
۴:۰۲
.فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمندی هستید در تبریز. با یک طلبه ساده، ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی نجف میشوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد! بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد! دوباره فرزند میدهد دوباره…!! 

این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!
اگر دختر ثروتمندی باشید و این فقر و نداری، روال زندگی مشترکتان شود چه بر سر اعتقاد و حوصله و صبوری و اخلاقتان می آید؟؟؟اگر قرار باشد چیز بزرگتری در ازای صبر بر فقر بگیرید چه؟؟؟نقش و جایگاه همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر فرو میبرد. علامه درباره ایشان گفته بودن: ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدم”
صبر حیرت انگیز.. نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند.
علامه در جایی فرموده بودند “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم!”بازهم گفته بودند:"وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمیگفت و سعی میکرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و آرام چای را میگذاشت و میرفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر میشد و در فقدان او ناباورانه اشک میریخت و این مهر دوسویه همگان را به تعجب وا داشته بود..."
همیشه به جایگاه او حسرت میخورم!
با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو میزده، یا وقتی برای علامه چایی میریخته، میدانسته در آسمان ها انقدر معروف است؟میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ انقدر موثر است؟ کاش کتابی از زندگی نامه اش چاپ شده بود... کاش برای ما کلاس آموزشی میگذاشت، کلاس #اخلاق. #اخلاصکلاس #مدیریت_زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟!!! کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم؟ کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه!کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم او را در بدترین شرایط یاری دهم؟ کلاس زن بودن، زن خاص و خالص بودن...زنی که میتواند عزیز دل باشد و عزیز دل بپروراند... کلاس عالِم بودن، بدون هیاهو، بدون تبلیغ، بدون ادعا، بدون منم منم!آه...
همه ی این ها چند واحد میشود؟چقدر واحد پاس نکرده دارم!
چقدر بعضی ها در گوشه ی خلوت و گمنامیشان، سر از آسمان و ملکوت درآورده اند!
چقدر میشود انسان بود و انسان سازی کرد! چقدر میشود ساده اما متفاوت زندگی کرد!
کنج سجاده و کنج اتاقی، که تو در آن رخت و لباس علامه را رفو میکرده ای برایم آرزوست...🥰
برگرفته از
کتاب آیین دلبری /مهدی صدری /عطر یاس/1390/چاپ دوم
شمیم کتاب
@shamimketab
این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!
اگر دختر ثروتمندی باشید و این فقر و نداری، روال زندگی مشترکتان شود چه بر سر اعتقاد و حوصله و صبوری و اخلاقتان می آید؟؟؟اگر قرار باشد چیز بزرگتری در ازای صبر بر فقر بگیرید چه؟؟؟نقش و جایگاه همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر فرو میبرد. علامه درباره ایشان گفته بودن: ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدم”
صبر حیرت انگیز.. نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند.
علامه در جایی فرموده بودند “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم!”بازهم گفته بودند:"وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمیگفت و سعی میکرد، شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز میکرد و آرام چای را میگذاشت و میرفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدتها مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر میشد و در فقدان او ناباورانه اشک میریخت و این مهر دوسویه همگان را به تعجب وا داشته بود..."
همیشه به جایگاه او حسرت میخورم!
چقدر بعضی ها در گوشه ی خلوت و گمنامیشان، سر از آسمان و ملکوت درآورده اند!
کنج سجاده و کنج اتاقی، که تو در آن رخت و لباس علامه را رفو میکرده ای برایم آرزوست...🥰
برگرفته از
۱۶:۵۹
دوسه روز بعد از آتشبس جنگ دوازدهروزه یادتان هست؟همان روزهای شکننده که جامعه در التهاب جدیبودن آتشبس بود، همان دوم تا پنجم تیر.توی همین دوسه روز، آقا با همان خستگی که پنجشنبه همه در چهرهشان دیدیم، کتاب «روایت اول شخص از شخص اول» را تورق کرده و نکاتی را دربارهی کتاب برای آقای قزلی فرستادهاند.کجای دنیا نفر اول یک کشور، در بحبوبهی جنگ، وقتی چندین تن از فرماندهانش شهید شدند و دشمن مدام در حال تهدیداست، از هر فرصتی برای کتابخوانی و رشد نویسندگان استفاده میکند.مثل رهبرمان کتاب بخوانیم.
۱۷:۰۰
واقعاً حیرتانگیز است این میزان مطالعه از رهبری هشتاد و چند ساله با آن همه از مشغولیتهای ملی و منطقهای و جهانی و تمدنی!
حیرتانگیزتر اما کیفیت مطالعات ایشان است که بخشی کوتاه از آن تقدیمتان:
۱) خوبخوانی؛خواندن کتب ارزشمند و دستاول از نویسندگان زبردست در علوم مختلف از مهمترین ویژگیهای مطالعاتی «آقا»ست.
۲) بهروزخوانی؛دکتر موسی نجفی با تعجب از «آقا» پرسید: «شما کتاب «صلحی که همهی صلحها را بر باد داد» خواندهاید؟!»و این در حالی بود که کتاب تازه از چاپ بیرون آمده بود!«پنجرههای تشنه» آقای قزلی ۱۶ اردیبهشت ۹۳ چاپ شد و «آقا» ۲۸ اردیبهشت ۹۳ بر آن تقریظ زدند!
۳) دقیقخوانی؛گلعلی بابائی میگفت: «آقا» هر روز مطالعهی دفاع مقدس دارند[تا جایی که] میفرمایند: «آن صفحهی کتاب قابلیت فیلم دارد!»
۴) مداومخوانی؛«در منزل من همهی افراد هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد؛ خود من هم همینطورم!»
۵) متعددخوانی؛شاید هیچ رشتهای از علوم پیدا نشود که «آقا» در آن مطالعه نداشته باشند!
۶) فعالخوانی؛بیان ایرادات کتابها و نوشتن تقریظ بر بهترینها، شیوهی فعال و ثابت «آقا» در مطالعه است.
۷) جمعخوانی؛«فرهنگ جبهه را تا آخر خواندم، دیدم کافی نیست؛ به خانواده گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید.» «آقا» درمورد کتاب دیگری فرمودند: «در جمع خانواده جاهایی از کتاب را خود من بازکردم و خواندم!»
۸) کوتاهخوانی؛«بنده دورههای بیست و چند جلدی کتابها را در همین فاصلههای ده دقیقه، بیست دقیقه، یکربع ساعت خواندهام!»
۹) تندخوانی؛قبل انقلاب «آقا» رمانهای کرایهای را یکشبه تمام میکردهاند! یعنی مهارت تندخوانی را از همان اوان جوانی فراگرفتهاند!
۱۰) عمیقخوانی؛ سپردن مطالب فراوان کتابها به حافظه و یادآوری آنها در بزنگاههایی که نیازمند آنانی، نتیجهی عمیقخوانی است.
همهی اینها و غیراینها در حالی است که «آقا» از اصلیترین مروجان «کتابخوانی»اند:«من اگر هر روز یکساعت باید حرف بزنم و نتیجهاش این باشد که مردم کتابخوان بشوند، حاضرم روزی یکساعتونیم حرف بزنم.»
در تاریخ چندهزارسالهی ایران بزرگ، رهبری اینچنین پیدا نمیشود که علیرغم سیرهی فوقالعاده در کتابخوانی، تا این میزان دغدغهی کتابخوانشدن امتش را داشته باشد.
•••✾•
۹:۱۸
چقدر خوب بود این کلیپداستان آقا از کتاب خوندن برای پدرشون وقتی نابینا شده بودن
از اون پدر همچین پسر کتابخونی عجیب نیست
. بمناسبت هفته کتاب و کتابخوانی این بهترین کلیپ بود. بفرستید برای دیگران و دعوتشون کنید به کتاب خوندن
•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
از اون پدر همچین پسر کتابخونی عجیب نیست
۱۴:۳۰
شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها را به همه محبان آن حضرت تسلیت عرض میکنم
۱۹:۵۰
۱۹:۵۲
🟣 مرد بازار
کتاب آقای پدر، صرفا خاطرات شفاهی ناصر مدیدیان نیست. تنها یادمان و بزرگداشت پدر یک شهید هم نیست. کتابی برای ارج نهادن به نقش بازار اصفهان در انقلاب اسلامی هم نیست. که همه اینها هست ولی تنها نیست. کتاب آقای پدر، گشودن دریچهای است به روی لایههای مغفولماندهی حافظهی مردمی ما. مردانی چون او، اگرچه در صدر اخبار نبودهاند، اما در متن زندگی و در کنار مردم ایستادهاند. پدرانی مثل او شاید در گوشهگوشه این کشور خاموش و بیصدا، اما پرقدرت مقاومت کردهاند.چاپ این کتاب، صرفا یک انتخاب فرهنگی نبوده. پاسخی بوده به یک مسئولیت. مسئولیتی در قبال پدران متعهد این سرزمین.
•••✾•

•✾•••
شمیم کتاب
️ @shamimketab
کتاب آقای پدر، صرفا خاطرات شفاهی ناصر مدیدیان نیست. تنها یادمان و بزرگداشت پدر یک شهید هم نیست. کتابی برای ارج نهادن به نقش بازار اصفهان در انقلاب اسلامی هم نیست. که همه اینها هست ولی تنها نیست. کتاب آقای پدر، گشودن دریچهای است به روی لایههای مغفولماندهی حافظهی مردمی ما. مردانی چون او، اگرچه در صدر اخبار نبودهاند، اما در متن زندگی و در کنار مردم ایستادهاند. پدرانی مثل او شاید در گوشهگوشه این کشور خاموش و بیصدا، اما پرقدرت مقاومت کردهاند.چاپ این کتاب، صرفا یک انتخاب فرهنگی نبوده. پاسخی بوده به یک مسئولیت. مسئولیتی در قبال پدران متعهد این سرزمین.
•••✾•
۸:۵۲