۱۸:۰۲
برگزاری موکب پذیرایی به یاد شهدای اقتدار محله افسریه و شهید والامقام مسعود شانهئی در مراسم تشییع پیکر مطهر ۱۰۰ شهید گمنام تهران روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
۶:۳۴
۶:۳۴
یه سفر رفتیم مشهد همراه حاج آقا [شهید سلامی رحمة الله علیه]وقتی رسیدیم فرودگاه یکی از بچههای پاسدار اومد پیش من درخواست وام داشت و چون همسرش باردار نمیشد دکتر براشون دارو تجویز کرده بود و زمان کمی هم داشتند برای تهیه و مصرف دارودرخواست ۵۰ میلیون وام داشت و از اونجایی که آقا مسعود دستش تو کار خیر بود اون بنده خدارو بردم پیشش و شروع کرد به توضیح دادن...بعد آقا مسعود گفت یه درخواست بنویس حتما برات وام میگیرم اونم از جیبش درخواست و دراورد و داد به آقا مسعودچند روز بعد از اینکه از سفر برگشتیم منو صدا کرد و نامه وام اون بنده خدارو داد گفت به دستش برسونهنوز که هنوزه خیلی ها مثل اون پاسدار مشهدی دعاگوی آقا مسعود هستندخیلی ها بعداز شهادت ایشون تازه متوجه شدند که نامه های وام رو ایشون زحمت میکشید و براشون میگرفتدعای خیره خیلی ها پشت سر آقا مسعود بود و به نظرم مزد کارهاشو گرفتاین یعنی عاقبت بخیریآقا مسعود خیلی دلتنگتم

راوی #خاطره آقا محسن
کانال شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
۱۲:۵۰
خواهم که در این میکده آرام بمیرمگــمنام ســــــفر کـــرده و گــمنام بمیرم
عمری است مرا مونس جان نام حسین استدل خواست که در سایه این نام بمیرم
شب جمعه است، یادت میکنیم محضر ارباب یادمان کن ...
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
عمری است مرا مونس جان نام حسین استدل خواست که در سایه این نام بمیرم
۱۱:۱۰
۷:۴۴
۷:۴۴
#حفظ_روحیه_بسیجیبا اینکه مسعود پاسدار بود و محل کارش دفتر جانشین کل سپاه بود در اون زمان (دفتر شهید سپهبد سلامی) اذعان نمیکرد، چیزی نمیگفت و مثل یک بسیجی رفتار میکردبچههای بسیج گردان و پایگاه رو برده بودیم میدان تیر، چون من کارت مربیگری داشتم اونجا گفتن خودت برو توجیه قبل میدان تیر رو انجام بده با اینکه گفتم فرد دیگری بره بهتره قبول نکردن و اینطور شد، مسعود هم مثل همه اون بچه بسیجیها رفت ته گروهان نشست و با همونها بشین پاشو رفت و تا ته کلاس رو نشست و بعد رفت میدان تیراصلا انگار نه انگار که اون پاسدار هست و دورههای تخصصی دیدهدر همه حال سعی میکرد روحیه بسیجی خودش رو حفظ کنه و این رو همه دوستان تایید و ستایش میکنند
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
۷:۴۴
۷:۴۴
همکاران، دوستان و اقوام عزیز آقا مسعودسلاملطفا خاطرات و عکسهای خود را از شهید والامقام به صورت متن یا صوت (خودمان تبدیل به متن خواهیم نمود) جهت درج در کانال برای ما ارسال نماییدبرخیها حضورا خاطره تعریف مینمایند اما اقدام به ارسال متن و صوت نمینمایند، در صورتی که محدودیت دارید آماده هستیم در قرار حضوری نسبت به ضبط خاطرات شما اقدام نماییم.
ارادتمندعباس زاده
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
ارادتمندعباس زاده
۱۱:۰۱
خوشا آنان که جانان میشناسندطریق عشق و ایمان میشناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدانشهیدان را شهیدان میشناسند
گلزار شهدا بهشت رضا (ع) _ مشهد مقدس
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
بسی گفتیم و گفتند از شهیدانشهیدان را شهیدان میشناسند
۹:۴۷
خیلی از نوجوانهای داخل عکس امروز بزرگ شدند و برخیهاشون تشکیل زندگی دادند
اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفتباقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفتباقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
۸:۰۷
۸:۰۷
سردار شهید مسعود شانهئی
مجلس ویژه برادران میباشد
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
رفقا برنامه ریزی برای حضور انجام شود 
۱۵:۴۱
۱۵:۵۲
#شهید_عزیزم ۲۲
دیشب به رسم سالهای قبل در خانه مان مراسم روضه ی حضرت ام البنین را برپا کردیم.دوستانت آمدند و سیاهی زدند و روضه خواندند.در مقابل عکس تو و به نیابت از تو، برای مادر قمر بنی هاشم گریه کردند و بر سر و سینه زدند.قبل از شروع روضه متوجه شدم که امروز دیدارحضرت ماه با بانوان بوده و من بی توفیق
یکباره دلم آشوب شدهرچه میکردم قرار نمیگرفتمیادم به اولین دیدار حضرت ماه با بانوان افتادسال ۱۴۰۱من و حسین جان یکساله هم توفیق دیداریافتیمدرلحظه آخرخروج ازخانه به جای چفیه خودم،چفیه سبز تورا بردم...آنجا برگه ای پیدا کردم و برای نوشته اش لحظاتی تامل کردمدرنهایت نوشتم "من و فرزندانم فدای راه سیدعلی"غروب عکس رسانه ای شده ام در ایسنارا برایم فرستادی و زیرش نوشتی:"پس من چی؟"
خندیدم و گفتم هم برگه جا نداشت هم با قافیه اش جور در نمی اومد ...با طعنه وخنده نوشتی: "ولی با چفیه من رفتی، قبول باشه
"حالا دلم عجیب میسوزدکاش آنوقت مینوشتم "من و همسرو فرزندانم"حالا تو فدای راه سیدعلی شدی و من بیچاره جامانده
شاید اگر آنروز اسمم را کنار اسمت میگذاشتم عاقبتم با تو گره میخورد و حالا من هم کنار تو بودمحس جا ماندن از تو و از مهمانی حضرت ماه حالم را عجیب بهم ریختهبه دنبال دلیلی برای کم توفیقی ام میگردم و در حال کشمکش و جدال با خوددست به دامان خانوم ام البنین میشوم همان بانویی که همیشه در وقت گرفتاری ۵صلوات هدیه به روحشان میکردی و به طرز عجیبی گره را بازمیکردنداز او میخواهم که دلم را به دیداردیگری روشن کند.تو هم برایم دعا کن
#چفیه
کانال سردار شهید مسعود شانهئی
@shanei_ir
#چفیه
۱۱:۰۶