۱۹:۳۷
۶:۲۲
شعوبا
در حملات به غزه چه باید کرد؟ محمد خلیلی
نزاع با رژیم صهیونیستی را چگونه ببینیم؟ (بخش اول)
اتفاقات اخیر نشان داد در ذهن بسیاری از ما ممکن است ریشه نزاع با رژیم صهیونیستی درست شکل نگرفته باشد. ریشه این نزاع، نه دعوا از روی تعصب تاریخی اعراب و اسرائیل، و نه «فقط» یک حمایت بشردوستانه نسبت به اشغال و جنگ و تجاوز است،؛ دو ریشه دیگر که نزاع با این رژیم را حیاتی می کند و این تقابل سرزمینی را همچون قلب تپنده مسائل ایدئولوژیک ما در سیاست خارجی قرار می دهد از این قرار است:
پروژه غرب
این غده سرطانی بنا به قرائن بسیار، و البته بنا به تشخیص رهبران این انقلاب، اصلی ترین پروژه غرب در منطقه است. یا به تعبیر دیگر، ضامن اجرای همه پروژه های غرب در منطقه قرار داده شده.
همواره این سوال در ذهن تحلیلگران ایدئولوژیک هست، که امریکا به اسرائیل خدمات می دهد یا برعکس؟ و پاسخ آن است که حداقل قرار است اسرائیل خدمات بسیار بیشتری به امریکا دهد و کلّ فرایند اشغالگری، ماهیتاً یک «سرمایه گذاری» از سوی غرب است. غده سرطانی و سگ وحشی غرب، که نیاز به ورود مستقیم ارتش های غربی را کمتر کند و ابزار کنترل منطقه در فضای طراحی های استعماریِ فرا نو باشد.
ابهّت رژیم صهیونیستی، وحشی گری او، اشغالگری اش و ... همه از مزیّت های نسبی چنین بازیگری محسوب می شود! و اتفاقاً کشتن و غارت کردن افرادش و ذلیل کردن این رژیم، بزرگترین ضربه به چنین پروژه ای است.
مظلومیت نمایی، ابزار رژیم صهیونیستی در غرب است و هیچ ربطی به تصویر و مزیت های او در شرق ندارد. آنان که احساس می کنند کشتن از افراد رژیم اشغالگر، افزایش تعداد کشته ها و ضربه های تحقیر کننده به آن، به مظلومیت این رژیم کمک می کند و به ضرر ماست اساساً از ماهیت «پروژه اسرائیل» در منطقه غافلند.
اسرائیلی های غاصب انتقام از حماس را این بار نه برای حمایت های ضمیر غربی نسبت به مظلومیت اشغالگران، بلکه از حقد و کینه تحقیر شدن نزد ضمیرِ شرقی می گیرد.
در این ابعاد، اساساً دیگر کار رسانه ای به معنای ماله کشی و حرف های مخاطب جذب کن، چندان ابزار مناسبی برای بازیگری در این مسئله تمدنی نیستند. جبهه ها تقسیم شده، مواضع مشخص است و کینه ها انباشته. رسانه هم اگر نقشی دارد، در امتداد تحقیر عملیاتی است و یا تحریک یاران شرقی به ورود و دست برداشتن از ترس و سستی. حماسه می خواهیم اینجا و نه اقناع. تحقیر می خواهیم و نه ارضا.
دلیلش همان است که سطح مسئله از نقش آفرینی اقناعیِ رسانه فراتر رفته است، و جنگی واقعی در جریان است. در این ابعاد اگر کسی می تواند کمک کند بسم الله. شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
در حملات به غزه چه باید کرد؟محمد خلیلی
نزاع با رژیم صهیونیستی را چگونه ببینیم؟ (بخش دوم)
خواهی نخواهی مسئله قدس، مسئله ای دینی است و «ارض مقدسه» را خداوند اراده کرده تا محلّ جوشش قدرت تاریخی و تمدنی باشد. ارض مقدسه ادیان ابراهیمی به دست صهیونیست های وحشی و کافر نسبت به مسیر اصلیِ ابراهیم(ع) افتاده و این عامل قدرت باید از دست آنان گرفته شود.
نزاع تاریخی را نیز همین عامل ایجاد کرده است، که قاعدتاً برای ناظرین دهری قابل فهم نیست و جز همان تراکم تاریخیِ دعوا و شکل گیری نمادهای ذهنیِ جمعی در اثر آن را نمی بینند. درحالی که این ها همه معلول همان «تقدس» هستند که اثرات واقعی در ابعاد جهانی دارد و خود نیز معلول «اراده الهی» است.
در این جاست که مؤمنین به ابراهیم باید وارد شوند و به کمک فلسطین بیایند، خصوصاً مسلمانان. غزه اکنون تنهاست اما نباید تنها بماند. کار در سستی اعراب و مسلمین و «ما» به جایی رسیده است که صدای کمک خواهی در بیانیه های رسمی شنیده می شود.
«به نام غزه سرافراز از شما میخواهیم که دقیقاً ساعت پنج بعد از ظهر (به وقت محلی قدس) با ماشینها، دوچرخهها و به صورت پیاده به خیابانها بیایید، ما از همه مردان، زنان و سالمندان میخواهیم به سوی همه مکانهای درگیری با اشغالگران روانه شده و با کوکتل مولوتف، سنگ، وسایل انفجاری دست ساز و سلاحهای خود به تقابل با اشغالگران صهیونیست بپردازند.» (بیانیه عرین الاسود، 19مهر)
«حماس تمامی امت های عربی و اسلامی و توده های فلسطینی را در داخل و خارج به حرکت دسته جمعی به سمت مرزهای فلسطین دعوت کرد.حماس تمامی آزادگان جهان را به خیزش جهت همبستگی با ملت فلسطین، حمایت از آرمان عادلانه فلسطین، حقوق مشروع این ملت در زمینه نیل به آزادی و استقلال و بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود و تعیین سرنوشتشان فراخواند.»
در پایان این بیانیه آمده است :«اکنون فلسطین و مسجد الاقصی همگی شما را فرا می خواند، از شما انتظار دارد که به وظیفه برادری خود در زمینه نقش آفرینی در کنار برادران مبارز فلسطینی از سرزمین با برکت فلسطین پاسداری کنید و از عزت و کرامت امت صیانت کنید.ـ» (بیانیه حماس به مناسبت اعلام جمعه 20مهر به عنوان جمعه طوفان الاقصی: فراخوان حماس برای خیزش جهانیان جهت همبستگی با ملت فلسطین (palinfo.com))
وقتی کار از رسانه گذر کرده باشد، حداقل کاری که می توان به عنوان فعالیت مردمی کرد همین است: حرکت. حرکت است که رسانه را نیز بخواهد یا نخواهد به دنبال مردم خواهد کشاند. تکان دهندگیِ «حرکت» در میان مردم را در تجاربی همچون جمعه های بازگشت، کشتی ماوی مرمره، تنش قبلی کرانه باختری با رژیم اشغالگر قدس و حمله های مردمی برای کشتن اشغالگران، و... می توان دید. حرکت به سمت مرز، به سمت خیابان، به سمت سرزمین درگیری و...
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
نزاع با رژیم صهیونیستی را چگونه ببینیم؟ (بخش دوم)
خواهی نخواهی مسئله قدس، مسئله ای دینی است و «ارض مقدسه» را خداوند اراده کرده تا محلّ جوشش قدرت تاریخی و تمدنی باشد. ارض مقدسه ادیان ابراهیمی به دست صهیونیست های وحشی و کافر نسبت به مسیر اصلیِ ابراهیم(ع) افتاده و این عامل قدرت باید از دست آنان گرفته شود.
نزاع تاریخی را نیز همین عامل ایجاد کرده است، که قاعدتاً برای ناظرین دهری قابل فهم نیست و جز همان تراکم تاریخیِ دعوا و شکل گیری نمادهای ذهنیِ جمعی در اثر آن را نمی بینند. درحالی که این ها همه معلول همان «تقدس» هستند که اثرات واقعی در ابعاد جهانی دارد و خود نیز معلول «اراده الهی» است.
در این جاست که مؤمنین به ابراهیم باید وارد شوند و به کمک فلسطین بیایند، خصوصاً مسلمانان. غزه اکنون تنهاست اما نباید تنها بماند. کار در سستی اعراب و مسلمین و «ما» به جایی رسیده است که صدای کمک خواهی در بیانیه های رسمی شنیده می شود.
«به نام غزه سرافراز از شما میخواهیم که دقیقاً ساعت پنج بعد از ظهر (به وقت محلی قدس) با ماشینها، دوچرخهها و به صورت پیاده به خیابانها بیایید، ما از همه مردان، زنان و سالمندان میخواهیم به سوی همه مکانهای درگیری با اشغالگران روانه شده و با کوکتل مولوتف، سنگ، وسایل انفجاری دست ساز و سلاحهای خود به تقابل با اشغالگران صهیونیست بپردازند.» (بیانیه عرین الاسود، 19مهر)
«حماس تمامی امت های عربی و اسلامی و توده های فلسطینی را در داخل و خارج به حرکت دسته جمعی به سمت مرزهای فلسطین دعوت کرد.حماس تمامی آزادگان جهان را به خیزش جهت همبستگی با ملت فلسطین، حمایت از آرمان عادلانه فلسطین، حقوق مشروع این ملت در زمینه نیل به آزادی و استقلال و بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود و تعیین سرنوشتشان فراخواند.»
در پایان این بیانیه آمده است :«اکنون فلسطین و مسجد الاقصی همگی شما را فرا می خواند، از شما انتظار دارد که به وظیفه برادری خود در زمینه نقش آفرینی در کنار برادران مبارز فلسطینی از سرزمین با برکت فلسطین پاسداری کنید و از عزت و کرامت امت صیانت کنید.ـ» (بیانیه حماس به مناسبت اعلام جمعه 20مهر به عنوان جمعه طوفان الاقصی: فراخوان حماس برای خیزش جهانیان جهت همبستگی با ملت فلسطین (palinfo.com))
وقتی کار از رسانه گذر کرده باشد، حداقل کاری که می توان به عنوان فعالیت مردمی کرد همین است: حرکت. حرکت است که رسانه را نیز بخواهد یا نخواهد به دنبال مردم خواهد کشاند. تکان دهندگیِ «حرکت» در میان مردم را در تجاربی همچون جمعه های بازگشت، کشتی ماوی مرمره، تنش قبلی کرانه باختری با رژیم اشغالگر قدس و حمله های مردمی برای کشتن اشغالگران، و... می توان دید. حرکت به سمت مرز، به سمت خیابان، به سمت سرزمین درگیری و...
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
۲۰:۴۱
درباره فرصت های فکری طوفان الاقصی
همه نباید درگیر میدان بشوند. خوب است که جریانات فکری انقلاب به ابعاد دیگر این حماسه بپردازند. اتفاقی که پس از هفت اکتبر 1973 یعنی دقیقا پس از نیم قرن، توانست یک بحران نظامی جدی برای رژیم خلق کند و برند امنیتی که فلسفه تشکیل دولت صهیونیستی برای قوم یهود بوده را بشکند. ایجاد این نوع «غافلگیری» یک پشتوانه جدی دارد. ابعاد مهم زیرساخت فکری اجتماعی که چنین دستاوردی را رقم می زند باید کنکاش شود. ایستادگی طولانی مدت یک جامعه، امری تصادفی نیست.
از همین رو برآن شدم تا نکاتی را به اهل فکر تقدیم کنم، باشد که در این جهاد مقدس شریک شوند: 1) الگوی الهام بخش محمد ضیف وی می تواند به یک برند سنی مذهب جریان مقاومت در حد عماد مغنیه تبدیل بشود. متاسفانه کانال های تندرویی که نفوذی شیرازی ها در خط انقلاب هستند مثل اخبار سوریه و جریان شبکه ولیعصر و... سالها علیه حماس حرف زدند و به بهانه سوریه، این جریان را در ذهن مخاطب ایرانی مذهبی شکستند.
سنی ستیزی در میان مذهبی های ما هنوز هست چرا که اولویت بندی را جریان متحجر انجام می دهد. علت محبوبیت یمن در جامعه ایرانی، شیعه بودن آنان و ضدیت با سعودی بود! همانطور که حزب الله، تا قبل از جنگ سوریه برند شیعی محبوب در میان جامعه عربی سنی بود و هنوز هم جایگاه دارد، باید حماس را برند محبوب سنی در میان جامعه شیعی کرد و این کار خود یک تحول معرفتی در حوزه وحدت است و کار فکری می طلبد و با خبررسانی صرف انجام نخواهد شد!
هنوز سخنرانانی مثل ح.ک اشاراتی دارند به اینکه حقیقت بر اینها عرضه اگر بشود چه شود! یعنی نمی توانند یک سنی موفق انقلابی را درک یا تحمل کنند. هنوز برخی هییتی ها می گویند اگر اینها شیعه بودند تا حالا تمام شده بود و حتی درباره زکزکی مظلوم که جریانش تارومار شده احساس موفقیت دارند ولی دستاوردهای مقاومت فلسطینی را نمی بینند!
هنوز برخی منبری ها از اینکه درباره این اتفاقات سخن بگویند ابا دارند یا صرفا از منظر دیگری بنام صهیونیزم حاضرند بدان بپردازند و جنبه ایجابی جریان مقاومت برای آنان معنابخشی نشده است.
2) تولد انسان فلسطینی مقاوم مانند انسان ایرانی که در برابر فشارها و تحریم ها به خوبی دوام آورده و در جنگ، فداکاری های کربلایی گونه ای را از خود به نمایش گذاشته است، باید درباره خلق این موقعیت جدید در فلسطین نیز همت گمارد.
اینکه همه چیز را به پای خودمان می زنیم هم دروغ و هم یک آفت است! اگر تربیت دینی مردم غزه نبود و اگر ایستادگی بسیار سخت آنان نمی بود، حماس و مقاومتی هم وجود نمی داشت که اینطور هیمنه رژیم را بشکند. اینکه چطور غزه بعنوان یک زندان بزرگ دو میلیون نفری، در میانه فشارهای جهانی و تحریم های مختلف هوایی و زمینی و دریایی و با تحمل جنگ های پیاپی، اینگونه ایستادگی می کند و الگوهای الهام بخش او چه چیزهایی هستند باید مورد بررسی واقع شده و درباره آن گفته و شنیده شود.
انتصاب همه دستاوردها به خودمان یا تلاش برای مصادره آن، در عین اینکه می دانیم نقش اراده و تربیت نیروهای جهادی سازش ناپذیر و سخت تر از آن، این جامعه مقاوم، امری سیاست زده و خطایی راهبردی است. چیزی که رهبری انقلاب درباره اتفاقات اخیر فرمودند ذیل همین هویت بخشی و استقلال در عمل قابل فهم است.
3) مدل اسلام سیاسی مقاوم در زمانه مدل سازی های غلط از اسلام لیبرال و اسلام سیاسی از مدل توسعه مدرن اماراتی و سعودی تا مدل اخوانی ترکی تا قطری و... پرداختن به یک اسلام سنی اخوانی ولی مقاوم و سازش ناپذیر، یک فرصت نظری و البته ضروری است. عموما به ابعاد انسانی و اجتماعی و حتی مدیریت اقتصادی این مدل کمتر توجه شده است و گرچه حدود عمل آنها در یک محیط کوچک بوده ولی همین خود نیز نشانگر سختی های مضاعف این ماجراست و جا دارد که به آن پرداخته شود.
الگوسازی از حماس بمثابه یک جریان فکری جدید در میانه مدل های غلط رایج و نیز هویت بخشی به آن امری ضروری در فضای فکری کنونی جریان اسلام سیاسی که بشدت غربزده شده می باشد. @komeilialireza
همه نباید درگیر میدان بشوند. خوب است که جریانات فکری انقلاب به ابعاد دیگر این حماسه بپردازند. اتفاقی که پس از هفت اکتبر 1973 یعنی دقیقا پس از نیم قرن، توانست یک بحران نظامی جدی برای رژیم خلق کند و برند امنیتی که فلسفه تشکیل دولت صهیونیستی برای قوم یهود بوده را بشکند. ایجاد این نوع «غافلگیری» یک پشتوانه جدی دارد. ابعاد مهم زیرساخت فکری اجتماعی که چنین دستاوردی را رقم می زند باید کنکاش شود. ایستادگی طولانی مدت یک جامعه، امری تصادفی نیست.
از همین رو برآن شدم تا نکاتی را به اهل فکر تقدیم کنم، باشد که در این جهاد مقدس شریک شوند: 1) الگوی الهام بخش محمد ضیف وی می تواند به یک برند سنی مذهب جریان مقاومت در حد عماد مغنیه تبدیل بشود. متاسفانه کانال های تندرویی که نفوذی شیرازی ها در خط انقلاب هستند مثل اخبار سوریه و جریان شبکه ولیعصر و... سالها علیه حماس حرف زدند و به بهانه سوریه، این جریان را در ذهن مخاطب ایرانی مذهبی شکستند.
سنی ستیزی در میان مذهبی های ما هنوز هست چرا که اولویت بندی را جریان متحجر انجام می دهد. علت محبوبیت یمن در جامعه ایرانی، شیعه بودن آنان و ضدیت با سعودی بود! همانطور که حزب الله، تا قبل از جنگ سوریه برند شیعی محبوب در میان جامعه عربی سنی بود و هنوز هم جایگاه دارد، باید حماس را برند محبوب سنی در میان جامعه شیعی کرد و این کار خود یک تحول معرفتی در حوزه وحدت است و کار فکری می طلبد و با خبررسانی صرف انجام نخواهد شد!
هنوز سخنرانانی مثل ح.ک اشاراتی دارند به اینکه حقیقت بر اینها عرضه اگر بشود چه شود! یعنی نمی توانند یک سنی موفق انقلابی را درک یا تحمل کنند. هنوز برخی هییتی ها می گویند اگر اینها شیعه بودند تا حالا تمام شده بود و حتی درباره زکزکی مظلوم که جریانش تارومار شده احساس موفقیت دارند ولی دستاوردهای مقاومت فلسطینی را نمی بینند!
هنوز برخی منبری ها از اینکه درباره این اتفاقات سخن بگویند ابا دارند یا صرفا از منظر دیگری بنام صهیونیزم حاضرند بدان بپردازند و جنبه ایجابی جریان مقاومت برای آنان معنابخشی نشده است.
2) تولد انسان فلسطینی مقاوم مانند انسان ایرانی که در برابر فشارها و تحریم ها به خوبی دوام آورده و در جنگ، فداکاری های کربلایی گونه ای را از خود به نمایش گذاشته است، باید درباره خلق این موقعیت جدید در فلسطین نیز همت گمارد.
اینکه همه چیز را به پای خودمان می زنیم هم دروغ و هم یک آفت است! اگر تربیت دینی مردم غزه نبود و اگر ایستادگی بسیار سخت آنان نمی بود، حماس و مقاومتی هم وجود نمی داشت که اینطور هیمنه رژیم را بشکند. اینکه چطور غزه بعنوان یک زندان بزرگ دو میلیون نفری، در میانه فشارهای جهانی و تحریم های مختلف هوایی و زمینی و دریایی و با تحمل جنگ های پیاپی، اینگونه ایستادگی می کند و الگوهای الهام بخش او چه چیزهایی هستند باید مورد بررسی واقع شده و درباره آن گفته و شنیده شود.
انتصاب همه دستاوردها به خودمان یا تلاش برای مصادره آن، در عین اینکه می دانیم نقش اراده و تربیت نیروهای جهادی سازش ناپذیر و سخت تر از آن، این جامعه مقاوم، امری سیاست زده و خطایی راهبردی است. چیزی که رهبری انقلاب درباره اتفاقات اخیر فرمودند ذیل همین هویت بخشی و استقلال در عمل قابل فهم است.
3) مدل اسلام سیاسی مقاوم در زمانه مدل سازی های غلط از اسلام لیبرال و اسلام سیاسی از مدل توسعه مدرن اماراتی و سعودی تا مدل اخوانی ترکی تا قطری و... پرداختن به یک اسلام سنی اخوانی ولی مقاوم و سازش ناپذیر، یک فرصت نظری و البته ضروری است. عموما به ابعاد انسانی و اجتماعی و حتی مدیریت اقتصادی این مدل کمتر توجه شده است و گرچه حدود عمل آنها در یک محیط کوچک بوده ولی همین خود نیز نشانگر سختی های مضاعف این ماجراست و جا دارد که به آن پرداخته شود.
الگوسازی از حماس بمثابه یک جریان فکری جدید در میانه مدل های غلط رایج و نیز هویت بخشی به آن امری ضروری در فضای فکری کنونی جریان اسلام سیاسی که بشدت غربزده شده می باشد. @komeilialireza
۱۸:۴۴
۱۹:۴۸
۱۳:۲۳
۱۹:۱۲
۱۳:۱۲
۱۴:۰۴
۱۰:۴۹
شعوبا
ما، فلسطین و دیوارهای قطور نیابت علیرضا قربانی اول "دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام، اما دیگر نمیخواهم بخوابم...وقتی فکر میکنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوانِ در مسلخ خوابانده که در حال سربریدهشدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم؟" خیلی تامل کردم که این یادداشت را بنویسم یا نه. نمیدانم وسط معرکه جای این نوع حرفهاست یا نه، اما از سوی دیگر، فقط در این اوقات بحران است که مجالی برای طرح مباحث عمیقتر فراهم میشود. این کلمات حاجقاسم را بارها خواندهام، هربار از زاویهای. میخواستم یادداشت را شروع کنم که دوباره به یادش افتادم و دیدم چقدر با آنچه میخواهم بگویم مرتبط است. سیسال نخوابید چون فکر میکرد هزاران بچه مثل زینب و فاطمه دارد که در خانههای غزه پراکنده شدهاند. هر بمبی که در آسمان غزه رها میشود، فرقی نمیکند به کجای شهر اصابت کند، در نهایت بچههای خودش شهید خواهند شد؛ امشب پنجاه بچه من، فردا بیستتا، پسفردا چهلتا. مگر میتوانم بخوابم؟ بچهی "من" است! شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
️ دومتا بچههای غزه بچهی "من" نشوند، بعید است برایشان جان بدهم. تا چیزی در محدودهی "دیگری" است، حداکثر کنش ما همدلی، همدردی و مختصری تلاش است. مادر چرا از خودش میزند و خرج بچهاش میکند، چرا جوانی و عمرش را پای او میریزد و حتی لحظهای هم با منطق هزینه-فایده رابطهاش با او را ارزیابی نمیکند؟ چون میپندارد بچه من، خود من است، منِ توسعهیافته. خودی که حتی جسمش از جسم من منشعب شده. پدر چرا از اینکه پسرش بهلحاظ مالی از او متمکنتر شود، خوشحال میشود؟ چون او را جزئی از "من" خودش میداند؛ همان منِ توسعهیافته. با این منطق عجیب نیست که حتی حرامترین حرام اقتصادی خدا، یعنی ربا، در ربای بین پدر و پسر حرام نیست، چون این دو یک نفرند. همین نسبت را میشود در ابعادی وسیعتر تصور کرد؟ مثلا نسبت به فرزند برادرم هم همین حس را داشته باشم که او هم فرزند من است، نه، خود من است. وسیعتر چطور؟ میشود من، فرزند همسایهام را، فرزند همشهریام را، فرزند هموطنم را، فرزند هممذهبم را، همدینم را بچه خودم بدانم؟یک مسیر دیگر را برای توسعه من باز کنیم. اگر برای یک ملت یا امت، بما هو ملت یا امت، بتوان وجودی حقیقی قائل شد و یک من بزرگ تشکیل داد، این من بزرگ، میتواند توسعه یابد و مثلا فرزند ملت یا امت دیگری را هم فرزند خود بداند؟ و مثلا اگر موشکی به شهری از شهرهای او خورد، قلب این هم تیر بکشد؟توسعه من، آن من کوچک یا این من بزرگ، یعنی اینکه آن دیگریِ امروز جزئی از من فردا شود، از کدام مسیر محقق میشود؟
️ سوم"قلبهای شما جایی است که کنزهای شما آنجاست. همین است که مردم اموالشان را دوست دارند و دلهایشان به آن متمایل است. پس کنزهایتان را در آسمان قرار دهید.." (مواعظ مسیح ع- منقول از تحفالعقول) کنز را عمدا به گنج ترجمه نکردم، گنج لزوما یافتنی است، اما کنز میتواند ساختنی باشد. مجال بحث تفصیلی نیست، اما اجمالا مفهوم کنز با مفهوم انباشت مرتبط است و در معنای ساختنیاش، کنز کردن یعنی انباشت کردن چیزی که البته به زعم انباشت گر با ارزش است. دل آدمی متمایل است به آن چیزهای باارزشش که انباشتشان میکند آدمی به قلکهای مادی و معنویاش دل میبندد. ملتها و امتها هم همینطورند؛ دلشان پیش قلکِ انباشت تلاشهایشان است. عیب ما این است که این حرفها را در کانتکست منفی و سلبی معنا کردهایم. مسیح (ع) اتفاقا وجه ایجابیاش را برجسته میکند، کنز بسازید اما کنز درست در جای درست. عالم ربانیای میگفت یکی از رموز بقای هیئات در طول تاریخ این است که مردم خودشان خرج هیئتها را دادهاند. ملت عراق برای میزبانی اربعین جان داده، مال داده، عمر داده، همین است که هیچ مانعی نمیتواند او را از میزبانی اربعین جدا کند. راستی ربط این حرفها به ماجرای این روزها چیست؟
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
️ سوم"قلبهای شما جایی است که کنزهای شما آنجاست. همین است که مردم اموالشان را دوست دارند و دلهایشان به آن متمایل است. پس کنزهایتان را در آسمان قرار دهید.." (مواعظ مسیح ع- منقول از تحفالعقول) کنز را عمدا به گنج ترجمه نکردم، گنج لزوما یافتنی است، اما کنز میتواند ساختنی باشد. مجال بحث تفصیلی نیست، اما اجمالا مفهوم کنز با مفهوم انباشت مرتبط است و در معنای ساختنیاش، کنز کردن یعنی انباشت کردن چیزی که البته به زعم انباشت گر با ارزش است. دل آدمی متمایل است به آن چیزهای باارزشش که انباشتشان میکند آدمی به قلکهای مادی و معنویاش دل میبندد. ملتها و امتها هم همینطورند؛ دلشان پیش قلکِ انباشت تلاشهایشان است. عیب ما این است که این حرفها را در کانتکست منفی و سلبی معنا کردهایم. مسیح (ع) اتفاقا وجه ایجابیاش را برجسته میکند، کنز بسازید اما کنز درست در جای درست. عالم ربانیای میگفت یکی از رموز بقای هیئات در طول تاریخ این است که مردم خودشان خرج هیئتها را دادهاند. ملت عراق برای میزبانی اربعین جان داده، مال داده، عمر داده، همین است که هیچ مانعی نمیتواند او را از میزبانی اربعین جدا کند. راستی ربط این حرفها به ماجرای این روزها چیست؟
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
۱۰:۵۰
شعوبا
ما، فلسطین و دیوارهای قطور نیابت علیرضا قربانی اول "دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام، اما دیگر نمیخواهم بخوابم...وقتی فکر میکنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوانِ در مسلخ خوابانده که در حال سربریدهشدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم؟" خیلی تامل کردم که این یادداشت را بنویسم یا نه. نمیدانم وسط معرکه جای این نوع حرفهاست یا نه، اما از سوی دیگر، فقط در این اوقات بحران است که مجالی برای طرح مباحث عمیقتر فراهم میشود. این کلمات حاجقاسم را بارها خواندهام، هربار از زاویهای. میخواستم یادداشت را شروع کنم که دوباره به یادش افتادم و دیدم چقدر با آنچه میخواهم بگویم مرتبط است. سیسال نخوابید چون فکر میکرد هزاران بچه مثل زینب و فاطمه دارد که در خانههای غزه پراکنده شدهاند. هر بمبی که در آسمان غزه رها میشود، فرقی نمیکند به کجای شهر اصابت کند، در نهایت بچههای خودش شهید خواهند شد؛ امشب پنجاه بچه من، فردا بیستتا، پسفردا چهلتا. مگر میتوانم بخوابم؟ بچهی "من" است! شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
️ چهارممسئله فلسطین حل نمیشود الا اینکه فلسطین جزئی از منِ ملی و امتی ما بشود. و فلسطین جزئی از منِ جمعی ما نخواهد شد، الا اینکه کنزهایی در آنجا داشته باشیم، یعنی زحماتی انباشتشده برایش بکشیم این نکته هم برای یک فرد صادق است و هم برای یک ملت و امت. یک ملت برای چیزی که دوست دارد، هزینه میکند و عکس قضیهاش این است که اگر برای چیزی هزینه بدهد، به آن دل خواهد بست و این چرخه صعودی، مرتبا تکرار خواهد شد.نکته مهم اما این است که هزینهدادن بیش از آنکه مسئلهای عینی باشد، مسئلهای ذهنی است و هرگونه نیابت و پراکسیگذاشتن بر سر راه آن باعث میشود که من حس هزینهدادن نکنم و لذا حس تعلقی هم ایجاد نخواهد شد یادم هست قدیمترها مادربزرگ مرحومم گاهی برای خیرات کردن، قبض آب و برق مسجد محل را میپرداخت. رویه مرسومی بود که هرکس عهدهدار یک وظیفه و هزینه مشخص ملموس در مسجد میشد. فرق است بین حس تعلقی که نسبت به این مسجد داری با مسجد دیگری که آن هم در همسایگی توست ولی مخارجش را از اجارههای مغازههای ساختهشده برای مسجد دریافت میکند. حتی فرق است بین آن مسجد با مسجدی که هزینههایش مثلا از درصدی از مالیات مردم محل یا یک صندوق نیکوکاری در محل تامین میشود. مثالها را عمدا شرح مبسوط دادم تا واضح شود که واریز مبلغی کم یا زیاد به صورت ماهانه به شماره حسابی برای غزه، هیچ ربطی به حرفهایی که زدیم ندارد. تو باید کنز خودت را بسازی. یک ملت در وجود جمعیاش هم همینطور.
پنجمآنچه گفتیم لزوما منافاتی با رویکرد سازمانوارگی تمدن ندارد، هرچند دال بر قیودی نسبت به آن است. میشود کنش با واسطهگری یک هویتجمعی را تصور کرد که نوعی نیابت و پراکسی هم نباشد؛ چنانکه در یک هیئت عظیم همینطور است. برخی سمنها در دنیا را سراغ دارم که بهلحاظ قوت ساختار درونی و شدت تاثیر بیرونی از چند وزارتخانه برترند ولی افراد آن را من توسعهیافته خودشان میدانند. در این معنا، سازمان امر بینالامرین است؛ نه از هویت شخصی افراد کاملا منسلخ میشود و نه کاملا قابل تقلیل به آن است.نسبت ما با مسئله فلسطین پر است از این پراکسیها و نیابتها. نمیگویم همه مسئله این است ولی حتما بخش مهمی از مسئله است. از جمعآوری منابع مالی تا هزینهکرد آن، همهچیز نیابتی است مثل همان حاجی که برای قربانی حج با کاغذی و کلیکی به سازمان حج پول و نیابت داده که آن سازمان به خریداری نیابت بدهد که او گوسفندی بخرد و بدهد کسی نیابتا ذبح کند و نیابت دیگری بدهد به کس دیگری برای توزیعش. حاجی چه کاره است؟ هیچ. هیچ نسبت واقعی بین او و این آیین و معانی عمیقش برقرار نیست. من این بیمزهشدن را وقتی فهمیدم که در مسیر کاظمین-سامرا مردمی را دیدم که پیاده عازم زیارت امامزاده سیدمحمد بودند و با خودشان گوسفند میآوردند تا همانجا ذبح کنند و گوشتتش خورشت قیمه ظهر زائران آنجا شود. تازه فهمیدم عجب چیز جالبی است این منسک.البته ماجرا محدود به کمک مالی نیست، حتی در شیوه اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی، حتی در یک راهپیمایی ساده، از سیاستگذاری تا سیاستگزاریاش نیابتی است. در عالم ذهنیت، من هیچ تلاشی که به خودم مستند باشد و در طول زمان انباشت شده باشد، در مورد فلسطین نکردهام
ششمطولانی شد، اما گاهی جز بهتفصیل نمیشود یک "حساسیت نظری" مثلا در مورد پدیده نیابتیشدن را منتقل کرد. میشد در مورد مصادیق نیابتیشدن بیشتر نوشت، اما اگر حساسیت نظری ایجاد شده باشد، مخاطب حتما بهتر از گوینده میتواند مصادیق ظریفتری را کشف کند.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
پنجمآنچه گفتیم لزوما منافاتی با رویکرد سازمانوارگی تمدن ندارد، هرچند دال بر قیودی نسبت به آن است. میشود کنش با واسطهگری یک هویتجمعی را تصور کرد که نوعی نیابت و پراکسی هم نباشد؛ چنانکه در یک هیئت عظیم همینطور است. برخی سمنها در دنیا را سراغ دارم که بهلحاظ قوت ساختار درونی و شدت تاثیر بیرونی از چند وزارتخانه برترند ولی افراد آن را من توسعهیافته خودشان میدانند. در این معنا، سازمان امر بینالامرین است؛ نه از هویت شخصی افراد کاملا منسلخ میشود و نه کاملا قابل تقلیل به آن است.نسبت ما با مسئله فلسطین پر است از این پراکسیها و نیابتها. نمیگویم همه مسئله این است ولی حتما بخش مهمی از مسئله است. از جمعآوری منابع مالی تا هزینهکرد آن، همهچیز نیابتی است مثل همان حاجی که برای قربانی حج با کاغذی و کلیکی به سازمان حج پول و نیابت داده که آن سازمان به خریداری نیابت بدهد که او گوسفندی بخرد و بدهد کسی نیابتا ذبح کند و نیابت دیگری بدهد به کس دیگری برای توزیعش. حاجی چه کاره است؟ هیچ. هیچ نسبت واقعی بین او و این آیین و معانی عمیقش برقرار نیست. من این بیمزهشدن را وقتی فهمیدم که در مسیر کاظمین-سامرا مردمی را دیدم که پیاده عازم زیارت امامزاده سیدمحمد بودند و با خودشان گوسفند میآوردند تا همانجا ذبح کنند و گوشتتش خورشت قیمه ظهر زائران آنجا شود. تازه فهمیدم عجب چیز جالبی است این منسک.البته ماجرا محدود به کمک مالی نیست، حتی در شیوه اعتراض به جنایات رژیم صهیونیستی، حتی در یک راهپیمایی ساده، از سیاستگذاری تا سیاستگزاریاش نیابتی است. در عالم ذهنیت، من هیچ تلاشی که به خودم مستند باشد و در طول زمان انباشت شده باشد، در مورد فلسطین نکردهام
ششمطولانی شد، اما گاهی جز بهتفصیل نمیشود یک "حساسیت نظری" مثلا در مورد پدیده نیابتیشدن را منتقل کرد. میشد در مورد مصادیق نیابتیشدن بیشتر نوشت، اما اگر حساسیت نظری ایجاد شده باشد، مخاطب حتما بهتر از گوینده میتواند مصادیق ظریفتری را کشف کند.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
۱۰:۵۰
۱۷:۳۶
۵:۵۱
۲۰:۳۲
اثر طوفان الاقصی بر گروه های سلفی و جهادی جهان اسلام:۱. اضمحلال گفتمان حدیثیِ پشتوانه داعش!۲. نقطه یابی جدید حدیثی سرمرز اسرائیل!...............................
• پیدایش خلافت اسلامی عراق و شام، گرچه دستهای پنهان آمریکایی، صهیونیستی با انگیزه های سیاسی(خاورمیانه جدید) و اقتصادی (تسلط بر انرژی) داشت؛ لکن بدنه بزرگی از سلفی ها و جهادی های جهان اسلام (از مصر و آفریقا تا مسلمانان مکتب های سلفی در اروپا و تا شبه قاره) را مخاطب می کرد. جذب اینها، توجیهی دینی می خواست که مبلغان داعش آنرا از منهاج السنة ابن تیمیه تدارک کردند:در جلد۴ از پیامبر(ص) دو حدیث می آورد که: "طایفه ای از امت من همیشه بر حق و پیروزند..." و "دائماً اهل غرب پیروزند تا قیامت".این طایفه و اهل غرب در آنجا به شام و لشکر معاویه(!) تفسیر می شود!تئوریسین های داعش همین خوانش ابن تیمیه را تئوری داعش قرار دادند! لذا "احیای سلطانی خدا در شام"، مقصود داعش و النصره شد.
• نقطه حائز اهمیت این جریان این بود که مرز مبارزه را از کافران حربی و اشغالگر(آمریکا و اسرائیل) با مرز گروه ها و کشورهای اسلامی عوض کرد. داعش در چند نوبت حتی حماس (صف اول مبارزه با دشمن اسلام) را تکفیر کرد! بخاطر ارتباط با کشورهای مصر و ایران و حزب الله، حماس را مرتد و رسما علیه او اعلام جهاد کرد!
• موتور جنگی داعش توسط مقاومت، نابود شد و از عمده سرزمینی که خلافت اسلامی می خواندند اخراج شدند لکن این #طوفان_الاقصی بود که تئوری دینی و خوانش حدیثی آنها را به چالش کشید!جنایت های بی سابقه اسرائیل در غزه و حماسه های حماس در عسقلان و... یکباره نگاه برخی اسلام گرایان و چهره های سلفی را از حدیث منهاج السنة به حدیثِ: "برشما باد به جهاد! و بهترین جهاد مرزداری و بهترین مرزداری، عسقلان است!" متوجه کرد.اینبار "افضل رباطکم عسقلان" بر جهاد در غزه و همراهی با حماس در طوفان الاقصی معناشد!از د. نصر فحجان(فلسطینی) تا شیخ محمد الحسن ولد الددو(موریتانی) تا شیخ عبد الفتاح حمداش(الجزایری) و... امواجی در توییتر و فیس بوک حاصل این خوانش بود.
استفاده از ادله موجه (نه استفاده ابزاری) توسط علمای اصیل جهان اسلام در فرصت طوفان الاقصی می تواند مبارزه نیروهای اسلام را جای درست خود بنشاند.#دوره_پسا_طوفان_الاقصی می تواند دوره صف آرایی گروه های جهادی و سلفی و حتی تکفیری، مقابل اسرائیل باشد. به جای داعش و بوکوحرام و جیش العدل و... گروه های مبارز با صهیونیزم سامان گیرد.#غزه#رباط_عسقلان
محسن قنبریان ۴آبان۱۴۰۲ @m_ghanbarian
• پیدایش خلافت اسلامی عراق و شام، گرچه دستهای پنهان آمریکایی، صهیونیستی با انگیزه های سیاسی(خاورمیانه جدید) و اقتصادی (تسلط بر انرژی) داشت؛ لکن بدنه بزرگی از سلفی ها و جهادی های جهان اسلام (از مصر و آفریقا تا مسلمانان مکتب های سلفی در اروپا و تا شبه قاره) را مخاطب می کرد. جذب اینها، توجیهی دینی می خواست که مبلغان داعش آنرا از منهاج السنة ابن تیمیه تدارک کردند:در جلد۴ از پیامبر(ص) دو حدیث می آورد که: "طایفه ای از امت من همیشه بر حق و پیروزند..." و "دائماً اهل غرب پیروزند تا قیامت".این طایفه و اهل غرب در آنجا به شام و لشکر معاویه(!) تفسیر می شود!تئوریسین های داعش همین خوانش ابن تیمیه را تئوری داعش قرار دادند! لذا "احیای سلطانی خدا در شام"، مقصود داعش و النصره شد.
• نقطه حائز اهمیت این جریان این بود که مرز مبارزه را از کافران حربی و اشغالگر(آمریکا و اسرائیل) با مرز گروه ها و کشورهای اسلامی عوض کرد. داعش در چند نوبت حتی حماس (صف اول مبارزه با دشمن اسلام) را تکفیر کرد! بخاطر ارتباط با کشورهای مصر و ایران و حزب الله، حماس را مرتد و رسما علیه او اعلام جهاد کرد!
• موتور جنگی داعش توسط مقاومت، نابود شد و از عمده سرزمینی که خلافت اسلامی می خواندند اخراج شدند لکن این #طوفان_الاقصی بود که تئوری دینی و خوانش حدیثی آنها را به چالش کشید!جنایت های بی سابقه اسرائیل در غزه و حماسه های حماس در عسقلان و... یکباره نگاه برخی اسلام گرایان و چهره های سلفی را از حدیث منهاج السنة به حدیثِ: "برشما باد به جهاد! و بهترین جهاد مرزداری و بهترین مرزداری، عسقلان است!" متوجه کرد.اینبار "افضل رباطکم عسقلان" بر جهاد در غزه و همراهی با حماس در طوفان الاقصی معناشد!از د. نصر فحجان(فلسطینی) تا شیخ محمد الحسن ولد الددو(موریتانی) تا شیخ عبد الفتاح حمداش(الجزایری) و... امواجی در توییتر و فیس بوک حاصل این خوانش بود.
استفاده از ادله موجه (نه استفاده ابزاری) توسط علمای اصیل جهان اسلام در فرصت طوفان الاقصی می تواند مبارزه نیروهای اسلام را جای درست خود بنشاند.#دوره_پسا_طوفان_الاقصی می تواند دوره صف آرایی گروه های جهادی و سلفی و حتی تکفیری، مقابل اسرائیل باشد. به جای داعش و بوکوحرام و جیش العدل و... گروه های مبارز با صهیونیزم سامان گیرد.#غزه#رباط_عسقلان
محسن قنبریان ۴آبان۱۴۰۲ @m_ghanbarian
۱۸:۵۷
۱۰:۳۹
طوفان الأقصی فرصتی برای انتقام سخت و خروج امریکا از منطقهسید علی موسوی
«فرصتی که در بحران ها وجود دارد، در خود فرصت ها نیست، اما شرطش این است که نترسید، که نتراسانید» شهید حاج قاسم سلیمانی رحمة الله علیهطوفان الأقصی رونمایی از آغاز دوران جدید غرب آسیا به رهبری ایران است. اما شرط رسیدن به این دوران، دادن هزینه های آن است. این رهبری بدون خروج امریکا از منطقه (به تعبیر رهبر معظم انقلاب، انتقام سخت شهادت حاج قاسم) امکان پذیر نیست. تا وقتی امریکایی ها در کشورهای منطقه از جمله سوریه و عراق حضور دارند، دوران جدید غرب آسیا محقق نخواهد شد. از جمله دردناک ترین پرونده های این انتقام در سوریه جریان دارد. هزینه مداخله ما در سوریه بیش از خون بچه های شیعه و هزینه های مالی، هزینه از آبروی جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام بود. ایران دارای محبوبیتی گسترده در جهان اسلام بود و با مداخله و همراهی با رژیم أسد ، کینه ای عمیق در دل اهل سنت در منطقه از ایران کاشته شد و فضای رسانه ای عربی وابسته به امریکا نیز بر این امر دمیدند.
امروز وقت اثبات صداقت ایران در مداخله در سوریه است اما برای اثبات صداقت با مانعی جدی در سوریه مواجهیم، یعنی نظام بعثی سوریه. نکته اصلی این است که ما برای حفظ بعثی ها ، آبروی جمهوری اسلامی را در جهان اسلام معامله نکردیم، که از آن ها حساب ببریم. دلیل این همه محافظه کاری در سوریه، ترس ما از تصریح بعثی ها به لزوم خروج ایران از سوریه است. مگر بشار اسد نمی گوید من با شما هستم و این بعثی ها نمی گذارند، خوب بسم الله. این گوی و این میدان.
ضربه های مکرر اسرائیلی ها به پایگاه های نظامی ایران در سوریه را پاسخ هم وزن و متقابل از خاک سوریه ندادیم و حمله مستقیم به پایگاه های اسرائیلی نکردیم، تا به این نقطه جوش نرسیم. اگر به همین روند ادامه دهیم باید آماده حذف شدن تدریجی از صحنه سوریه نیز باشیم.طوفان الأقصی فرصت و مشروعیت گوشمالی های محدود به اسرائیل از خاک سوریه را فراهم کرد. اما همچنان از بعثی ها حساب می بریم. چرا صراحتا نمی گوییم که سهم ما از حفظ شما در رأس قدرت سوریه چیست؟ افکار عمومی جهان اسلام را ما با شعار مقاومت به این مداخله راضی کردیم، نمی توانیم و مجبور به مداخله ایم.
طوفان الأقصی تهدید نیست، بلکه فرصت است. فرصتی برای انتقام سخت یعنی خروج امریکا از منطقه . طوفان الأقصی به حملات مستقیم ایران به پایگاه های امریکایی مشروعیت داده است. فرصت خلاص شدن از شر حضور امریکایی ها در شرق دجله، اکنون به مراتب بیشتر از هر وقت دیگر است.
هرچه بگذریم اقتدار و استقرار بعثی ها بیشتر می شود. امروز بهتر از فردا است. وقت انتقام سخت امروز است، آن هم در سوریه. از عواقبش نباید ترسید. الان وقت اعاده حیثیت ایران در جهان اسلام سنی در پرونده سوریه است. باید نشان دهیم که در مداخله مان در سوریه برای مقاومت در مقابل اسرائیل صادق بودیم.امیدورام مانع این جدیت، امید برخی دولتمردان ما به مذاکرات پسا برجامی با امریکا نباشد.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان@shouba
«فرصتی که در بحران ها وجود دارد، در خود فرصت ها نیست، اما شرطش این است که نترسید، که نتراسانید» شهید حاج قاسم سلیمانی رحمة الله علیهطوفان الأقصی رونمایی از آغاز دوران جدید غرب آسیا به رهبری ایران است. اما شرط رسیدن به این دوران، دادن هزینه های آن است. این رهبری بدون خروج امریکا از منطقه (به تعبیر رهبر معظم انقلاب، انتقام سخت شهادت حاج قاسم) امکان پذیر نیست. تا وقتی امریکایی ها در کشورهای منطقه از جمله سوریه و عراق حضور دارند، دوران جدید غرب آسیا محقق نخواهد شد. از جمله دردناک ترین پرونده های این انتقام در سوریه جریان دارد. هزینه مداخله ما در سوریه بیش از خون بچه های شیعه و هزینه های مالی، هزینه از آبروی جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام بود. ایران دارای محبوبیتی گسترده در جهان اسلام بود و با مداخله و همراهی با رژیم أسد ، کینه ای عمیق در دل اهل سنت در منطقه از ایران کاشته شد و فضای رسانه ای عربی وابسته به امریکا نیز بر این امر دمیدند.
امروز وقت اثبات صداقت ایران در مداخله در سوریه است اما برای اثبات صداقت با مانعی جدی در سوریه مواجهیم، یعنی نظام بعثی سوریه. نکته اصلی این است که ما برای حفظ بعثی ها ، آبروی جمهوری اسلامی را در جهان اسلام معامله نکردیم، که از آن ها حساب ببریم. دلیل این همه محافظه کاری در سوریه، ترس ما از تصریح بعثی ها به لزوم خروج ایران از سوریه است. مگر بشار اسد نمی گوید من با شما هستم و این بعثی ها نمی گذارند، خوب بسم الله. این گوی و این میدان.
ضربه های مکرر اسرائیلی ها به پایگاه های نظامی ایران در سوریه را پاسخ هم وزن و متقابل از خاک سوریه ندادیم و حمله مستقیم به پایگاه های اسرائیلی نکردیم، تا به این نقطه جوش نرسیم. اگر به همین روند ادامه دهیم باید آماده حذف شدن تدریجی از صحنه سوریه نیز باشیم.طوفان الأقصی فرصت و مشروعیت گوشمالی های محدود به اسرائیل از خاک سوریه را فراهم کرد. اما همچنان از بعثی ها حساب می بریم. چرا صراحتا نمی گوییم که سهم ما از حفظ شما در رأس قدرت سوریه چیست؟ افکار عمومی جهان اسلام را ما با شعار مقاومت به این مداخله راضی کردیم، نمی توانیم و مجبور به مداخله ایم.
طوفان الأقصی تهدید نیست، بلکه فرصت است. فرصتی برای انتقام سخت یعنی خروج امریکا از منطقه . طوفان الأقصی به حملات مستقیم ایران به پایگاه های امریکایی مشروعیت داده است. فرصت خلاص شدن از شر حضور امریکایی ها در شرق دجله، اکنون به مراتب بیشتر از هر وقت دیگر است.
هرچه بگذریم اقتدار و استقرار بعثی ها بیشتر می شود. امروز بهتر از فردا است. وقت انتقام سخت امروز است، آن هم در سوریه. از عواقبش نباید ترسید. الان وقت اعاده حیثیت ایران در جهان اسلام سنی در پرونده سوریه است. باید نشان دهیم که در مداخله مان در سوریه برای مقاومت در مقابل اسرائیل صادق بودیم.امیدورام مانع این جدیت، امید برخی دولتمردان ما به مذاکرات پسا برجامی با امریکا نباشد.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان@shouba
۱۰:۵۶
۱۷:۴۳
شعوبا
یک ماه پس از طوفان الاقصی؛ چرا شکست صهیونیستها «ترمیمناپذیر» است؟ علیرضا فرشچی واژهٔ عربی «طوفان» یعنی سیل و واژهٔ پارسی «توفان» یعنی تندباد. «طوفان الأقصى» یعنی «سیل اقصی». به رغم این کژتابی، فرصتی بهر خلق ایهامهای جذاب پدید آورده: اسرائیل باد کاشته و حال «طوفان» درو کرده! برخی تردید دارند و میپرسند: به زحمتش میارزید؟ چند دههزار شهید و زخمی و چند کرور آواره و ویرانی و محاصرهٔ جانفرسا؛ در برابر ۲ هزار تلفات و اسیر برای صهیونیستها و آوارگان کمتر و ویرانی ناچیز؛ این معادله به پیروزی نمیماند، چرا رهبر انقلاب –دام ظله– آن را ضربهای «ترمیمناپذیر» معرفی کردهاست؟ شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان @shouba
به نظرم دو بُعد غیرقابلجبران این شکست عبارت است از: ۱) لو رفتن پوشالی بودن صهیونیستها و ۲) دمیدن روح مقاومت نزد فلسطینیان به ویژه کرانهٔ باختری. به ترتیب توضیح میدهم.اینکه صهیونیستها تا این حد ضعیف باشند روشن نبود. گروهی شبهنظامی تحت محاصرهٔ همهجانبه با امکانات بسیار محدود و تحت اشراف کامل، توانستند آن را چنان به چالش بکشند که حامیانش به صرافت بیفتند! سربازانش را کشتند و پایگاهها را به تاراج بردند و حتی شهرکها را چند روز تصرف کردند. مانند لاتی عربدهکش که کودکی او را برهنه کرده و همه دیدند هیکل گندهاش پنبهای بوده! حتی اگر کودک را لت و پار کند، دیگر کسی از او حساب نخواهد برد؛ چون لو رفته که زورش به بزرگترها نمیرسد. به اعتراف گرشون هکوهین تیمسار ذخیرهٔ ارتش این رژیم: «هفتم اکتبر [۱۵ مهر] احساس امنیت اسرائیلیها به طور کلی از بین رفت و همراه با آن، این مفهوم که اسرائیل قادر به حمایت از مرزهای خود و شکست سریع دشمنان خویش است، به کلی از هم پاشید». این حقیقتاً ترمیمناپذیر است.
از همینجا روی دیگر سکهٔ شکست ترمیمناپذیری به دست میآید: اعتماد به نفس فلسطینیان به ویژه در کرانهٔ باختری. اگر در این جنگ، رژیم صهیونیستی نتواند دستکم یکی از دو هدف اصلی خود را محقق سازد: الف) نابودی مقاومت غزه و خلع سلاح گروههای نظامی، ب) پاکسازی قومی بخشهایی از غزه و تخلیهٔ آن؛ آنگاه هر چند هم جنایت کند، نزد افکار عمومی فلسطینیان، تهماندهٔ آبروی سازشکاران تشکیلات خودگردان خواهد رفت و انگارهٔ کارامدی و امکان موفقیت مقاومت جا خواهد افتاد.
گواه این ادعا، تغییر نظرسنجیها به سود مقاومت بود پیرو کامیابی عملیات شمشیر قدس (سيف القدس) در جلوگیری از اشغال محلهٔ شیخ جراح بیتالمقدس اشغالی. اما این چرخش افکار عمومی لزوماً پایدار نبود، هنوز اقلیت قابلتوجهی از فلسطینیان افق روشنی نمیدیدند و دومینوی عادیسازی در جهان عرب متوقف نشدهبود.
در سالهای اخیر همزمان با رشد جمعیت یهودیان راستکیش و ابرراستکیش (حریدی) و تسخیر مجلس به دست راست تندرو، بدمستی صهیونیستها شدت گرفته. تعرض به مسجدالاقصی و افزایش شهرکسازی و انتقال پایتخت به بیتالمقدس، پوچ بودن رؤیای صلح با رژیم صهیونیستی را برای فلسطینیان به ویژه مردم کرانهٔ باختری رود اردن ثابت کرده. از سوی دیگر مقاومت در آنجا توانسته با راه انداختن رشتهای از عملیاتهای موفق، باریکهٔ امیدی برای این مردم فراهم سازد. شاید به همین دلیل است که نتیجهٔ نظرسنجی چند ماه پیش نشان داد ۷۰٪ فلسطینیان دیگر از اندیشهٔ دو کشور استقبال نمیکنند و همین میزان از گروههای مسلح کرانهٔ باختری حمایت کردهاند. ۸۰٪ خواهان استعفای محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان اند و از همه جالبتر؛ دو سوم معتقد اند رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید!
توفانی که طوفان اقصی به پا ساخته، این امید را واقعی نشان داد. همه دیدند که واقعاً میشود با بسیج همین توانمندی موجود، فلسطین را آزاد کرد. اگر شبهنظامیان دستبستهٔ غزهٔ کوچک میتوانند، چرا ما در کرانهٔ باختری بزرگ و با همکاری حزبالله قدرتمند و سوریه نه؟ رهبر انقلاب اسلامی خردادماه در دیدار با اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس تصریح کرد: «غزه مرکز مقاومت است؛ اما آن نقطهای که دشمن را به زانو درخواهد آورد، منطقهٔ ساحل غربیست که تاکنون پیشرفتهای خوبی هم در این منطقه به دست آمدهاست» و در دیدار با زیاد نَخاله دبیرکل جنبش جهاد اسلامی گفت « اقتدار روزافزون گروههای مقاومت در کرانه باختری، کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستیست که این مسیر باید ادامه یابد» . اگر کرانهنشینان ببینند رژیم صهیونیستی با همهٔ وحشیگریاش نمیتواند حریف مقاومت غزه شود، با شوق بیشتر به جریان مقاومت خواهند پیوست و حلقهٔ مفقودهٔ آزادسازی فلسطین را کامل خواهند کرد. این نیز بدین سادگیها ترمیم نخواهد شد.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان@shouba
از همینجا روی دیگر سکهٔ شکست ترمیمناپذیری به دست میآید: اعتماد به نفس فلسطینیان به ویژه در کرانهٔ باختری. اگر در این جنگ، رژیم صهیونیستی نتواند دستکم یکی از دو هدف اصلی خود را محقق سازد: الف) نابودی مقاومت غزه و خلع سلاح گروههای نظامی، ب) پاکسازی قومی بخشهایی از غزه و تخلیهٔ آن؛ آنگاه هر چند هم جنایت کند، نزد افکار عمومی فلسطینیان، تهماندهٔ آبروی سازشکاران تشکیلات خودگردان خواهد رفت و انگارهٔ کارامدی و امکان موفقیت مقاومت جا خواهد افتاد.
گواه این ادعا، تغییر نظرسنجیها به سود مقاومت بود پیرو کامیابی عملیات شمشیر قدس (سيف القدس) در جلوگیری از اشغال محلهٔ شیخ جراح بیتالمقدس اشغالی. اما این چرخش افکار عمومی لزوماً پایدار نبود، هنوز اقلیت قابلتوجهی از فلسطینیان افق روشنی نمیدیدند و دومینوی عادیسازی در جهان عرب متوقف نشدهبود.
در سالهای اخیر همزمان با رشد جمعیت یهودیان راستکیش و ابرراستکیش (حریدی) و تسخیر مجلس به دست راست تندرو، بدمستی صهیونیستها شدت گرفته. تعرض به مسجدالاقصی و افزایش شهرکسازی و انتقال پایتخت به بیتالمقدس، پوچ بودن رؤیای صلح با رژیم صهیونیستی را برای فلسطینیان به ویژه مردم کرانهٔ باختری رود اردن ثابت کرده. از سوی دیگر مقاومت در آنجا توانسته با راه انداختن رشتهای از عملیاتهای موفق، باریکهٔ امیدی برای این مردم فراهم سازد. شاید به همین دلیل است که نتیجهٔ نظرسنجی چند ماه پیش نشان داد ۷۰٪ فلسطینیان دیگر از اندیشهٔ دو کشور استقبال نمیکنند و همین میزان از گروههای مسلح کرانهٔ باختری حمایت کردهاند. ۸۰٪ خواهان استعفای محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان اند و از همه جالبتر؛ دو سوم معتقد اند رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید!
توفانی که طوفان اقصی به پا ساخته، این امید را واقعی نشان داد. همه دیدند که واقعاً میشود با بسیج همین توانمندی موجود، فلسطین را آزاد کرد. اگر شبهنظامیان دستبستهٔ غزهٔ کوچک میتوانند، چرا ما در کرانهٔ باختری بزرگ و با همکاری حزبالله قدرتمند و سوریه نه؟ رهبر انقلاب اسلامی خردادماه در دیدار با اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس تصریح کرد: «غزه مرکز مقاومت است؛ اما آن نقطهای که دشمن را به زانو درخواهد آورد، منطقهٔ ساحل غربیست که تاکنون پیشرفتهای خوبی هم در این منطقه به دست آمدهاست» و در دیدار با زیاد نَخاله دبیرکل جنبش جهاد اسلامی گفت « اقتدار روزافزون گروههای مقاومت در کرانه باختری، کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستیست که این مسیر باید ادامه یابد» . اگر کرانهنشینان ببینند رژیم صهیونیستی با همهٔ وحشیگریاش نمیتواند حریف مقاومت غزه شود، با شوق بیشتر به جریان مقاومت خواهند پیوست و حلقهٔ مفقودهٔ آزادسازی فلسطین را کامل خواهند کرد. این نیز بدین سادگیها ترمیم نخواهد شد.
شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان@shouba
۱۷:۴۴