۸ اردیبهشت
۱۶:۵۲
۱۷:۴۷
۹ اردیبهشت
۶:۳۸
۹:۱۹
۱۸:۴۸
۱۰ اردیبهشت
۴:۴۶
جامعه بانوان استراتژیست
به دنبال برگزاری یک مهمانی شبانه در شیراز که همه نیز پزشک متخصص بودند حدود ۳۹ پزشک دچار مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد متانول وشراب دست ساز شده اند که در بین آنها یک خانم دکتر که رتبه ۷ تخصص داشت جان باخت.
وای به روزی که بگندد نمک!
واژگان بسیاری اند که از ریشه معنایی خود خارج شده اند. تغییر معانی واژگان، آغاز تحریف و انحراف است. یکی از این واژگاه "جهل" است و دیگری "نخبگی". هردو واژه نیازمند ریشه شناسی و بازتعریف برای بازگشت به ریل اصلی است.
جهل، ندانستن نیست. اصرار بر دانسته های غلط است. پس می توانی باسوادی جاهل باشی.
نخبه هم قرار است کسی باشد که در بسیاری جهات عقلی، اخلاقی، اجتماعی و ... از سایرین برتر است و پیشتاز در اصلاح و پیشبرد اجتماع.
سالهاست اما دیدن تصاویری عجیب و اخباری اینچنین از بعضی دانشگاهیان و دانشجویان به شکل رنج آوری پرتکرار شده. به نظر می رسد بخشی از جامعه به اصطلاح نخبگان به جای پیشبرد و هدایت جامعه خود، به امام ضلالت و عقبگرد جامعه بدل شده اند!
بر دانسته های غلط اصرار می ورزند و امام جهالت اند، و به جای نخبگی، نقطه ای شده اند عقب تر از سیل عظیم جامعه ی آگاهی که از آنها پیش است و دیگر به چشم پخمه(ساده لوح و کندذهن) نگاهشان می کند و نه نخبه!
چون هیچ نشانی از هویت علمی را در آنها نمی بیند و این ندیدن نیازی به دانشمند بودن هم ندارد. یک مرد و زن ایرانی در روستایی دورافتاده هم متوجه این عقب افتادگی و بی هویتی و پخمگی می شود!
نکته مهم اما این است که باید ردیابی شود که منشا دانسته های این جماعت و منبع هدایتگر آنها، علی رغم تحصیلات عالیه شان چیست؟ آیا از درون آن کتب علمی،چنین جهالتی خارج شده است؟ مثلا این علم است که خانم دکتر نخبه را قانع می کند به مصرف مشروبات الکلی و مخدرهای اعتیادآور و افراط گرایی و ناتوانی در کنترل هیجانات و ...؟ محصول تورق در کتب علوم زیستی و انسانی چه بوده است؟ آیا این سبک زندگی مولود علوم دانشگاهی است؟
️اگر چنین است باید بر علم بودن آنچه در دانشگاه ها ارائه می شود تردید نمود و خود واژه "علم" را هم بازتعریف کرد و به ریل درست آن بازگرداند.
اگر قرار است علم، ابزار انسان باشد برای اصلاح و پیشبرد کیفیت تفکر و زندگی او و در نهایت دستیابی به سلامت و خوشبختی؛ فاجعه آمیز است چنانچه خود آن دچار انحراف از معنا شده باشد و مصداق "وای به روزی که بگندد نمک"!
زهرا کیایی
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
واژگان بسیاری اند که از ریشه معنایی خود خارج شده اند. تغییر معانی واژگان، آغاز تحریف و انحراف است. یکی از این واژگاه "جهل" است و دیگری "نخبگی". هردو واژه نیازمند ریشه شناسی و بازتعریف برای بازگشت به ریل اصلی است.
جهل، ندانستن نیست. اصرار بر دانسته های غلط است. پس می توانی باسوادی جاهل باشی.
نخبه هم قرار است کسی باشد که در بسیاری جهات عقلی، اخلاقی، اجتماعی و ... از سایرین برتر است و پیشتاز در اصلاح و پیشبرد اجتماع.
سالهاست اما دیدن تصاویری عجیب و اخباری اینچنین از بعضی دانشگاهیان و دانشجویان به شکل رنج آوری پرتکرار شده. به نظر می رسد بخشی از جامعه به اصطلاح نخبگان به جای پیشبرد و هدایت جامعه خود، به امام ضلالت و عقبگرد جامعه بدل شده اند!
بر دانسته های غلط اصرار می ورزند و امام جهالت اند، و به جای نخبگی، نقطه ای شده اند عقب تر از سیل عظیم جامعه ی آگاهی که از آنها پیش است و دیگر به چشم پخمه(ساده لوح و کندذهن) نگاهشان می کند و نه نخبه!
چون هیچ نشانی از هویت علمی را در آنها نمی بیند و این ندیدن نیازی به دانشمند بودن هم ندارد. یک مرد و زن ایرانی در روستایی دورافتاده هم متوجه این عقب افتادگی و بی هویتی و پخمگی می شود!
نکته مهم اما این است که باید ردیابی شود که منشا دانسته های این جماعت و منبع هدایتگر آنها، علی رغم تحصیلات عالیه شان چیست؟ آیا از درون آن کتب علمی،چنین جهالتی خارج شده است؟ مثلا این علم است که خانم دکتر نخبه را قانع می کند به مصرف مشروبات الکلی و مخدرهای اعتیادآور و افراط گرایی و ناتوانی در کنترل هیجانات و ...؟ محصول تورق در کتب علوم زیستی و انسانی چه بوده است؟ آیا این سبک زندگی مولود علوم دانشگاهی است؟
️اگر چنین است باید بر علم بودن آنچه در دانشگاه ها ارائه می شود تردید نمود و خود واژه "علم" را هم بازتعریف کرد و به ریل درست آن بازگرداند.
اگر قرار است علم، ابزار انسان باشد برای اصلاح و پیشبرد کیفیت تفکر و زندگی او و در نهایت دستیابی به سلامت و خوشبختی؛ فاجعه آمیز است چنانچه خود آن دچار انحراف از معنا شده باشد و مصداق "وای به روزی که بگندد نمک"!
زهرا کیایی
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
۴:۴۶
۸:۳۳
۱۱:۴۵
۱۱ اردیبهشت
۳:۲۰
۷:۵۸
۱۲ اردیبهشت
۴:۵۱
۴:۵۱
۴:۵۱
۴:۵۱
چرا دختران ایرانی به راحتی به مربی و بازیکن ورزشی، و توریست و بلاگر خارجی سرویس جنسی میدهند، رایگان از آنها در خانهی خود پذیرایی میکنند و به همین چند روز رابطهی دوستانه قانعند؟
گاهی گفته میشود این دختران به دنبال ویزا و اقامت از طریق این پارتنر خارجی هستند و امیدوارند که با این نوع رابطهها، راه خروج از ایران برایشان راحتتر فراهم شود.
گاهی دلیل این نوع رابطهها، علاقهی عجیب دختران ایرانی به یک فرد خارجی است. و همین که فرد مورد نظر ایرانی نباشد، رابطه با او برایشان ویژگی مثبت تلقی شده و از برگزیدهشدن به دست یک فرد خارجی افتخار میکنند و لذت میبرند و او را شایستهترین فرد برای دوستی و ازدواج میدانند.
گاهی این دختران به دلیل کمبودهای شخصیتی و خانوادگی، یا نیازهای روحی و جنسی، همین که فردی حتی به ظاهر به آنها ابراز علاقه کند، یا آنها را تحویل بگیرد، با این دختران خنده و شوخی یا حتی رابطهی جنسی بدون تعهد و غیر شرعی برقرار کند، راضی هستند و حاضرند از حیای خود دست بکشند. و میهمان خارجی به راحتی این نیاز آنها را برطرف میکند. در حالی که مرد ایرانی در اغلب موارد به خود اجازهی چنین دسترسیهای آزادانهای را نمیدهد تا مبادا آسیبی به دختران وارد نشود.
این معضل قطعا دلایل دیگری هم دارد اما سرانجامِ این نوع رابطهها شبیه تمام دوستیهای اشتباهی که از هم میپاشند، گسستگی است.
آن چیزی که ازدواج و رابطه را مستحکم نگه میدارد کفویت است. مردی که عادت دارد با هزاران دختر طرح دوستی بریزد، و همزمان به چندین رابطه فکر کند، فرق دارد با دختری که تمام توان و علاقهی خود را به امید گوشه چشمی برای میهمان خارجی در طبق اخلاص گذاشته است. بحث ناهمگونی عقیده و دین آنها نیز مسالهای اساسی است که برخی گمان میکنند با یک شهادتین ساده برطرف میشود.
میهمان خارجی عاقبت میرود. و آن چه باقی میماند، دختری با روحی شکسته و بدنی زخم خوردهاست، که باید بهای این رابطهی بی سر و ته را به تنهایی بپردازد.
هانیهسادات محمدی
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
گاهی گفته میشود این دختران به دنبال ویزا و اقامت از طریق این پارتنر خارجی هستند و امیدوارند که با این نوع رابطهها، راه خروج از ایران برایشان راحتتر فراهم شود.
گاهی دلیل این نوع رابطهها، علاقهی عجیب دختران ایرانی به یک فرد خارجی است. و همین که فرد مورد نظر ایرانی نباشد، رابطه با او برایشان ویژگی مثبت تلقی شده و از برگزیدهشدن به دست یک فرد خارجی افتخار میکنند و لذت میبرند و او را شایستهترین فرد برای دوستی و ازدواج میدانند.
گاهی این دختران به دلیل کمبودهای شخصیتی و خانوادگی، یا نیازهای روحی و جنسی، همین که فردی حتی به ظاهر به آنها ابراز علاقه کند، یا آنها را تحویل بگیرد، با این دختران خنده و شوخی یا حتی رابطهی جنسی بدون تعهد و غیر شرعی برقرار کند، راضی هستند و حاضرند از حیای خود دست بکشند. و میهمان خارجی به راحتی این نیاز آنها را برطرف میکند. در حالی که مرد ایرانی در اغلب موارد به خود اجازهی چنین دسترسیهای آزادانهای را نمیدهد تا مبادا آسیبی به دختران وارد نشود.
این معضل قطعا دلایل دیگری هم دارد اما سرانجامِ این نوع رابطهها شبیه تمام دوستیهای اشتباهی که از هم میپاشند، گسستگی است.
آن چیزی که ازدواج و رابطه را مستحکم نگه میدارد کفویت است. مردی که عادت دارد با هزاران دختر طرح دوستی بریزد، و همزمان به چندین رابطه فکر کند، فرق دارد با دختری که تمام توان و علاقهی خود را به امید گوشه چشمی برای میهمان خارجی در طبق اخلاص گذاشته است. بحث ناهمگونی عقیده و دین آنها نیز مسالهای اساسی است که برخی گمان میکنند با یک شهادتین ساده برطرف میشود.
میهمان خارجی عاقبت میرود. و آن چه باقی میماند، دختری با روحی شکسته و بدنی زخم خوردهاست، که باید بهای این رابطهی بی سر و ته را به تنهایی بپردازد.
هانیهسادات محمدی
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
۴:۵۱
معلمی که اندیشیدن را به دیگران میآموخت...
استاد سکینه از زنان نابغه دوره مشروطه است، حافظه ای عجیب داشت، هر چه در زندگی شنیده و خوانده بود را تا پایان عمر از بر بود.اهل کسب معرفت بود و گاه کار تدریس به دختران و زنان شهر را بر عهده داشت.نیروی بیان و نطق زیبایی داشت و در مجالس زنانه بزرگ بخوبی سخنرانی میکرد.شجاع و پردل و قوی بود، بطوری که زور پسر نوجوان ورزشکارش در مقابل دستان قوی مادر کم میآورد!
مهمترین حرفه او، تسلط عجیبش بر طب سنتی بود، زنان بیمار بسیاری را بصورت رایگان طبابت میکرد.و ...
اما ما او را طور دیگری میشناسیم، با آنکه شاید حتی نامش را هم ندانیم!
بانو سکینه فرزندی را در دامان خود پرورش داد، که کمتر کسی است که با او و آثارش آشنا نباشد.
مادرِ استادی که به حق، بزرگ آموزگار دوران ماست و سالروز شهادتش، روز معلم نامیده شده است.
شیخ مرتضی اگر استاد مطهری بزرگ شد، اثر تربیت چنین مادری است.بطوری که از استاد نقل است که «من فکر کردن را از مادرم آموختم».
مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند.همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی میشود، پایهی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات» _مقام معظم رهبری ۱۳۸۴/۰۵/۰۵.
روز معلم بر همه مادران که اولین و مهمترین آموزگار فرزندانشان هستند، مبارک باد.
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
استاد سکینه از زنان نابغه دوره مشروطه است، حافظه ای عجیب داشت، هر چه در زندگی شنیده و خوانده بود را تا پایان عمر از بر بود.اهل کسب معرفت بود و گاه کار تدریس به دختران و زنان شهر را بر عهده داشت.نیروی بیان و نطق زیبایی داشت و در مجالس زنانه بزرگ بخوبی سخنرانی میکرد.شجاع و پردل و قوی بود، بطوری که زور پسر نوجوان ورزشکارش در مقابل دستان قوی مادر کم میآورد!
مهمترین حرفه او، تسلط عجیبش بر طب سنتی بود، زنان بیمار بسیاری را بصورت رایگان طبابت میکرد.و ...
اما ما او را طور دیگری میشناسیم، با آنکه شاید حتی نامش را هم ندانیم!
بانو سکینه فرزندی را در دامان خود پرورش داد، که کمتر کسی است که با او و آثارش آشنا نباشد.
مادرِ استادی که به حق، بزرگ آموزگار دوران ماست و سالروز شهادتش، روز معلم نامیده شده است.
شیخ مرتضی اگر استاد مطهری بزرگ شد، اثر تربیت چنین مادری است.بطوری که از استاد نقل است که «من فکر کردن را از مادرم آموختم».
مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند.همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی میشود، پایهی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات» _مقام معظم رهبری ۱۳۸۴/۰۵/۰۵.
روز معلم بر همه مادران که اولین و مهمترین آموزگار فرزندانشان هستند، مبارک باد.
کانال رسمی جامعه بانوان استراتژیست @strategistladies
۱۶:۰۸
۱۶:۲۴
۱۶:۲۹
۱۴ اردیبهشت
۸:۲۱