بسم الله الرحمن الرحیم
«عادت پیاله»
در مجلس خُماران، کس درد جان نداردمیلی به انتظار، شاه جوان ندارد
یارا ز شیخ مجلس، پُرسان مَشو ز مردماین کاروان نشان از، آن ساربان ندارد
جمع خَمودگانیم، بی صحبت و هیاهوکس شوق استماع راز نهان ندارد
در عرصهی تجارت، چون ورشکستگانیمبازار حُسن یوسف، بازارگان ندارد
آنقدر بی بها شد، از مِی سرودن اینجاشاعر بجز گلایه، میل بیان ندارد
ساغر شکسته ساقی، سالَم مکن بهانهچون عادت پیاله، پیر و جوان ندارد
سجاد رستمعلی (تهمتن)پ.ن:
۱. خمار: میزده، شرابزده؛ همچنین جماعت مردم و انبوهی آنها۲. جان: روح انسانی، به اعتقاد ابنسینا، صورتی از نفس آدمی که اگر به شناخت خود نائل شود، انسان به سعادت رسد.۳. شاه: حاکم، سلطان؛ همچنین اصلیترین هر چیز را گویند.۴. جوان: علاوه بر معنی متداول، به معنی جدید و نو و همچنین موافق و مساعد آمده است.۵. شیخ: بزرگ یک جمع؛ در کنایه به معنی روباه به جهت فریبکاری۶. مردم: انسان شریف؛ همچنین سپاه و لشگر۷. کاروان: عده زیادی از شتر و دیگر چهارپایان را گویند؛ مَجاز از قافله یا جماعتی که در پی یک مقصودند.۸. ساربان: محافظ شتران، که سار یعنی شتر و بان یعنی محافظ؛ همچنین قافلهسالار۹. خَموده: بیحال، دچار خواب مرگ۱۰. صحبت: عشق۱۱. هیاهو: شور و غوغا۱۲. استماع: شنیدن۱۳. حُسن: زیبایی۱۴. بازارگان: بازرگان۱۵. می: محبت و عشق۱۵. ساغر: قلب سالک۱۶. ساقی: محبوب، معشوق۱۷. عادت: مسلک
️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
#عاشقانه
#انتظار
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست








پیوستن به کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
«عادت پیاله»
در مجلس خُماران، کس درد جان نداردمیلی به انتظار، شاه جوان ندارد
یارا ز شیخ مجلس، پُرسان مَشو ز مردماین کاروان نشان از، آن ساربان ندارد
جمع خَمودگانیم، بی صحبت و هیاهوکس شوق استماع راز نهان ندارد
در عرصهی تجارت، چون ورشکستگانیمبازار حُسن یوسف، بازارگان ندارد
آنقدر بی بها شد، از مِی سرودن اینجاشاعر بجز گلایه، میل بیان ندارد
ساغر شکسته ساقی، سالَم مکن بهانهچون عادت پیاله، پیر و جوان ندارد
سجاد رستمعلی (تهمتن)پ.ن:
۱. خمار: میزده، شرابزده؛ همچنین جماعت مردم و انبوهی آنها۲. جان: روح انسانی، به اعتقاد ابنسینا، صورتی از نفس آدمی که اگر به شناخت خود نائل شود، انسان به سعادت رسد.۳. شاه: حاکم، سلطان؛ همچنین اصلیترین هر چیز را گویند.۴. جوان: علاوه بر معنی متداول، به معنی جدید و نو و همچنین موافق و مساعد آمده است.۵. شیخ: بزرگ یک جمع؛ در کنایه به معنی روباه به جهت فریبکاری۶. مردم: انسان شریف؛ همچنین سپاه و لشگر۷. کاروان: عده زیادی از شتر و دیگر چهارپایان را گویند؛ مَجاز از قافله یا جماعتی که در پی یک مقصودند.۸. ساربان: محافظ شتران، که سار یعنی شتر و بان یعنی محافظ؛ همچنین قافلهسالار۹. خَموده: بیحال، دچار خواب مرگ۱۰. صحبت: عشق۱۱. هیاهو: شور و غوغا۱۲. استماع: شنیدن۱۳. حُسن: زیبایی۱۴. بازارگان: بازرگان۱۵. می: محبت و عشق۱۵. ساغر: قلب سالک۱۶. ساقی: محبوب، معشوق۱۷. عادت: مسلک
#عاشقانه
#انتظار
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
۱۹:۱۵