۹:۲۵
میگفت:
کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد
به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!!در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !بچه آمد و شکلات را گرفت!
به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
کار تو باعث می گردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.
دروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند!
#صباکاشانی
#صباکاشانی
۱۱:۳۰
باور نميكنم خدا به كسی بگويد: نه...خدا فقط سه پاسخ دارد:١- حتما٢- یه کم صبر کن....٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی ناراحت نباششاید خداست که در آغوشش می فشاردتبرای تمام رنجهایی که میبری صبر کنصبر اوج احترام به حکمت خداست...
سلام صبح شما بخیر دوستان جانم











#صباکاشانی
همیشه در فشار زندگی ناراحت نباششاید خداست که در آغوشش می فشاردتبرای تمام رنجهایی که میبری صبر کنصبر اوج احترام به حکمت خداست...
سلام صبح شما بخیر دوستان جانم
۲:۳۹
خواب من تنها به عشق دیدن رویای توست چشم من تنها دعایش آن رخ زیبای توست من به سنگ قبر خود خواهم نوشت از عشق تو این امکان آراگه دیوانه و شیدای توست #صباکاشانی
۷:۱۰
به نام خدا ی زیبایی ها 
یکی از دوستانم که در انجمن زنان موفق باهاش آشنا شده بودم تعریف می کرد
من و همسرم و دو تا بچه هام، همون قشری از جامعه هستیم که تا نصف شب پای سریال های ماهواره و ترکی خوابمون میبره.
اصلا تلویزیون ایران نمی بینیم و تمام اخبارو از اینترنشنال و بی بی سی میدیدیم.
اوایل نماز میخوندیم. ولی شوهرم کم کم منو هم بی نماز کرد. حجاب هم که دیگه نگم. 🥲🥲
معتقد بودیم باید مثل ترکیه آزاد بشه و هر کی هر کار دوس داره بکنه.
تا اینکه تیرماه امسال (1402) رفتیم سفر ترکیه.
تصور ما از ترکیه با فیلمایی که دیده بودیم با اونچه در واقعیت دیدیم، زمین تا آسمون متفاوت بود.
ترکیه ای که ما دیدیم، اولین تفاوتش با ایران مردمش بود. مردمی شدیدا پول پرست، شیاد و خطرناک. ما هیچوقت در ایران، از مردم نترسیدیم. ولی توی ترکیه کنار خیابون مردها و زنها و حتی بچه هایی می بینید که مشغول سیگار و دود کردنن.
نگم براتون که برای یه مسیر ده دقیقه ای از ما 2.5 میلیون کرایه گرفتن، فقط چون توریست بودیم. و با راننده دیگه ای که باز قصد تیغ زدن داشت ناچار به نزاع شدیم و پلیس خبر کردیم.
درسته! همه میگن توی ترکیه مسجد جدا، کلاب جدا. عیسی به دین خود موسی به دین خود.
ولی دیدن مردهای مست و لایعقلی که کنار خیابون و کنار سطل آشغالها دارن استفراغ میکنن و بالا میارن، حال هر کسیو به هم میزنه.
وقتی این صحنه ها رو دیدیم واقعا خدا را شکر کردیم که ایرانی هستیم. که این صحنه ها توی ایران نیست. و ای کاش هرگز ایران اینطوری نشه.
ای کاش این جمهوری اسلامی که مرتب قبلا بهش غر میزدیم و حتی فحش میدادیم نذاره ایران به اون وضع برسه. آره. بذار بگن میخواد به زور مردمو ببره بهشت، بذار بگن. بهتر از اینه که ما رو به زور ببرن جهنم دنیا و آخرت.
از وضع اقتصادی و گرانی شون نگم. تورم فوق العاده بالاست و برای یک پرس دلمه ساده شون، 800 لیر، تقریبا 1.5 میلیون پول دادیم. یک تیشرت ساده رو 1میلیون و 800 هزار تومان بهمون قالب کردن و توی رودربایستی مجبور شدیم بخریم!!
بدترین حسی که توی ترکیه داشتیم، حس ناامنی بود. حتی برای یک سرویس رفتن ساده زنانه، مردای حال بهم زنشون دنبالمون کردن و با دعا تونستیم از مهلکه فرار کنیم.
آره. این کشور مکان های توریستی خیلی باحالی داره. اماکن تاریخی شونو به بهترین و مدرن ترین شکل حفظ کردن و مراقبت میکنن. طبیعت و جزیره های زیبایی داره استانبول.
ولی همه اینها در یه کشوری هست که اخلاق توش مُرده. انسانیت کمیابه و سکولار بودن (هر کس به دین خود) این سرزمینو به انسانهای بی بند و بار و هرج و مرج اخلاقی تبدیل کرده.
شاید باورتون نشه. وقتی به فرودگاه امام خمینی رسیدیم با دیدن مامورای نیروی انتظامی توی فرودگاه از شدت شوق، فقط گریه میکردیم. چون با دیدن شون مملو از آرامش و امنیت شدیم.
شوهرم بغض کرده بود و میگفت اینهایی که الان داریم با دیدن شون اشک میریزیم همونان که توی اینترنشنال برای کشتن شون کف و هورا میکشن و ما قبلا تماشا میکردیم.
ما نگرانیم. دوست داریم این حکومت که تا الان جلو بی دینی را گرفته، نگذاره ایران بشه ترکیه. نذاره خیابونای ما مردم ما اخلاق و پاکی ما نابود بشه.
تا قبل از این عِرق و علقه ای به جمهوری اسلامی نداشتیم . ولی الان میدونیم چقدر کار حکومت مون مهم و حیاتی هست. چقدر مهمه توی این دنیای ناپاک، این قطعه خاک دنیا پاکیزه بمونه.
پس الان با این حکومت هستیم.
دعا کنید برای همه اونایی که مثل قبلا و الانِ ما فکر میکنن.
به امید رشد فکری همه مردم ایراننویسنده #صباکاشانی
https://eitaa.com/zananmovafaq
یکی از دوستانم که در انجمن زنان موفق باهاش آشنا شده بودم تعریف می کرد
https://eitaa.com/zananmovafaq
۸:۳۸
هیچ وقت یادم نمیره وقتی بچه بودم, شب که آسمون پر از ابرهای قرمز میشد ,با فکر برف فردا صبح میخوابیدم انقدبهش فکر میکردم که حتی تکالیف مدرسه انجام نمیدادم و به امید تعطیلی فردا فردا صبح به خواب میرفتم یادش بخیر
شب تون بخیر دوستان جانم 

https://eitaa.com/zananmovafaq
۱۹:۵۵
هیچ وقت یادم نمیره وقتی بچه بودم, شب که آسمون پر از ابرهای قرمز میشد ,با فکر برف فردا صبح میخوابیدم انقدبهش فکر میکردم که حتی تکالیف مدرسه انجام نمیدادم و به امید تعطیلی فردا فردا صبح به خواب میرفتم یادش بخیر
شب تون بخیر دوستان جانم 

https://eitaa.com/zananmovafaq
@ghccgghgh
@ghccgghgh
۱۳:۵۴
۳_در خوشی ها می خوانی برایم دعای خیر
۵_تو آنقدر زیبا سخن می گویی که می نویسم در دفتر خاطراتم
تا بخوانم برای مجاهدان شهر
۶_چنان غرق صدایت می شوم
که صدای هیچ رعد وبرقی به گوشم نمیرسد
۷ آنقدر خوبی، پاکی، زلالی که من یقین دارم تو حضرت بارانی۸_آنقدر سنجیده هستی که اگرهم نزدیک به من نباشیخیالم به اندازه ی عالم راحت است ۹_ رفتاری داری که من را به یاده آیه ی ها یاسین می اندازی ۱۰_چنان سخن بر زبان می رانی گمانمی برم تو مدام در حال عبادتی ۱۱_ تو رهبر کلمات پراز امیدی ۱۲_تو لبریز از رمز و راز خوشبختی هستی۱۳_ خوش به حال من که چنین یاری مثل تو دارم ۱۴_ توبزرگ قبیله ای (صبا) هستی ، سایه ات مستدام ای حضرت دوست
۱۷:۳۶
دوتای دیگه بچه دار نمیشدن و پسر من بعنوان اولین نوه پسری و عزیز کرده خانواده بود .
بعد فوت همسرم خانوادشون به برادرشوهر مجردم که ۲ سال از من کوچکتر بود پیشنهاد ازدواج با منو دادن
همه خواهر شوهرا و برادرشوهرا راضی و آرزوشون بود این ازدواج سر بگیره و من از اون خونه نرم.
بالاخره نه من راضی میشدم و نه برادرشوهرم چون من سنم کم بود تو اون خونه اومدم و با برادرشوهرم مثل دوتا دوست بودیم همش باهم بازی میکردیم قهرو آشتی
کردن .الان ۲۰ ساله ازدواج کردیم خداروشکر زندگی خوبی داریم صاحب یه دختر و پسر هم شدیم
اینا همش لطف خدا بوده که بچه هامو همخون خودشون بزرگ کنه.من یک عمر مدیونش هستم
نویسنده #صباکاشانی
شبتون بخیرhttps://eitaa.com/zananmovafaq
۲۰:۴۰
صبح هایمان بی شک میتواند زیباتر باشداگر تنها دغدغه زندگیمان مهربانی باشدجای دوری نمیرود...یک روز همین نزدیکی ها لبخندمان را چند برابر پس خواهیم گرفتشاید خیلی زیباتر...
صبحتون بخیر
صبحتون بخیر
۴:۴۲
به نام خداوند دلهای پاک که نامش بود در دلت تابناکبه نام کسی که تو را آفرید سر آغاز عشقست و نور امید
صبحتون معطـر به نام خداسلام صبح زیباتون بخیر
۳:۵۱
شب تون بخیر دوستان جانم
۲۰:۳۶
پاییز ایستادہ با عاشقانہاے ڪہدستش بہ تو نمیرسدو هر روز در این فڪر ڪه با ڪدام برڪَ زرد بیفتد،روے شانہات،چہ فرقی دارد...؟این "عشـ.ـق "روے ڪَونہات را ببوسد،یا منشورےشود در حصار رنڪَینڪمان از هر جهت ڪه بہ تو برسد شـ؏ـر میشود..!!







پاییز ایستادہ با عاشقانہاے ڪہدستش بہ تو نمیرسدو هر روز در این فڪر ڪه با ڪدام برڪَ زرد بیفتد،روے شانہات،چہ فرقی دارد...؟این "عشـ.ـق "روے ڪَونہات را ببوسد،یا منشورےشود در حصار رنڪَینڪمان از هر جهت ڪه بہ تو برسد شـ؏ـر میشود..!!
۵:۱۶
سلام به تمام عزیزان کانال
امیدوارم حالتون خوب باشع
ماه گل دوستم اینجور تعریف کرد
خوب جونم برات بگه که وقتی بچه بودم داداشتم مرغ عشق داشت
خیلی دوست داشتنی بودنخلاصه بگم که این مرغ عشق های داداش ما تخم گذاشت
همش منتظر بودم که جوجه هاش از تخم بیرون بیادخلاصه روز موعد رسید و یکی یکی بیرون اومدن
خوب منم بچه بودم نمی دونستم که این جوجه ها مامانشون بهشون غذا میده
همش فکر میکردم مامانشون بهشون غذا نمیده میمیرن

خلاصه دو سه باری با سرنگ بهشون اب دادم
ولی نمی دونم چرا از فرداش از کوچک به بزرگ هر سه تاشون مردن
داداشم هنوزم نمیدونه من کشتمشون



خوب یکی دیگه هم بگم
یادمه بچه بودم خیلی شیطون بودم
خلاصه بگم که خونه ما گربه زیاد بود
یه کیسه بر میداشتم توش گوشت مینداختم بعد گربه که میرفت تو کسیه سر کیسه میبستم میدادم بابام میبرد یه جای دور ولش میکرد 
نمی دونم ولی چرا همیشه هم برمیگشتن
اینطور که این گربه ها ادرس خونه مارو بلد بودن خودم بلد نبودم


نویسنده #صباکاشانی
ولی نمی دونم چرا از فرداش از کوچک به بزرگ هر سه تاشون مردن
خوب یکی دیگه هم بگم
نویسنده #صباکاشانی
۶:۴۹
نویسنده #صباکاشانی
۱۶:۲۲
سلام صبحتون زیبا

و پراز بهترین ها 
امروز از خدا

برای تک تکون اینگونه 
آرزو کردم الهی
همه چیزتون عالی باشه 
حالتون عالی 
روزتون عالی 
لحظه هاتون عالی 
حس تون عالی واز
همه مهمتر

زندگیتون عالی باشه┏━



━┓
۴:۱۵
یکی از دوستام تعریف می کردیکی از دعاهای همیشگیم اینه که همه یادشون بره
خاطره ای که از من دارن دبیرستان بودم دوستم ازدواج کرده بود تنها شدم تو تلویزیون یه برنامه ای شبکه سه بود اسمش را یادم نیست ولی مجریش دانیال حکیمی بود عاشق دانیال حکیمی شده بودم
همش میخواستم یه راهی پیدا کنم براش نامه بنویسم، از اول تا آخر برنامش دقیقا جلو ی جلو تلویزیون می شستم و گوش میدادم ، انگار عشقم داره صحبت میکنه
تا اینکه تابستون تموم شد و آخرین قسمت برنامه خالم و شوهرخالم خونمون بودم، فقط گریه میکردم انگار کسی مرده وای چقدر دیوونه بودم 

خالم منو برد خونشون ولی تا صبح خوابم نمیبرد
یه وقتهایی یکی یادآوریم میکنه میخوام با دستام خفش کنم
نویسنده #صباکاشانی
خالم منو برد خونشون ولی تا صبح خوابم نمیبرد
یه وقتهایی یکی یادآوریم میکنه میخوام با دستام خفش کنم
نویسنده #صباکاشانی
۱۸:۴۰
جملات تاکیدی مثبت برای آینده درخشان
من به آینده زیبایی که در انتظارم است ایمان دارم.
هرچه بیندشیم در زندگی خود خلق می کنمخداوند کائنات را در جهت اراده من هماهنگ می کند.
من یقین دارم که آرزوهایم به وقوع می پیوندد.
من آینده ای با شکوه و درخشانی دارمبهترین اتفاقات به سمت من می اید.
من به توانایی خود در رسیدن به اهدافم ایمان دارم.
باور دارم که دنیای من همیشه همانطوری که خودم فکر و اراده می کنم به پیش می رود.
من خودم معمار زندگی خویش هستمبه هر چه بیندیشم در زندگی خودم خلق می کنم.
من ذهن خود را از بند گذشته رها می سازم و برای اینده بسیار امیدوارم.
به لطف خدا من روز به روز به خوشبختی نزدیکتر می شوم.
۳:۰۳
https://eitaa.com/zananmovafaq
۳:۵۱
۴:۱۰