عکس پروفایل 💠کانال رسمی زنان موفق🦅  #صباکاشانی

💠کانال رسمی زنان موفق🦅 #صباکاشانی

۲۰۲عضو
undefinedاین داستان خانم سلطانی undefinedدرست سی وپنج سال پیش من در ماکو یکی از شهرهای مرزی کشور ساکن بودم شبی رفتم مسجد محل بعد از نماز مغرب و عشا خانم سلطانی منو صدا زد بیا دفتر بسیج پایگاه باهات کار دارم منم بدو بدو رفتم بالا با عرض سلام و ادب وارد شدم خانم سلطانی که مردم خیلی روش حساب می کردند خدا می دونه چقدر مردم براش احترام قائل بودند. جواب سلامم را با روی باز داد و گفت: خانم کاشانی دلم یه جوریه، نمی دونم خوشحالم یا ناراحت دیشب خوابهای عجیب و غریبی می دیدم .گفتم :انشاالله که خیره والا من که خیلی جوان هستم وبی سواد علمش روهم‌ ندارم جسارت نمی کنم ولی باید ازعالمی ،پیش نمازی ،کسی که تعبیرخواب بداندپرسید. گفت :چیزی نیست باشه دخترم خواهم پرسید .راستش تورا فراخواندم که فردا کنار رود ارس ما چادر به پا خواهیم کرد، کنار دشت آفتاب گردانها خبر دادند که لباس خیلی کم اومده باید و پتوها و لباسهای بچه های زخمی ها و شهدا بدوزیم و بشوریم روی سنگها خشک کنیم .گفتم باشه حتما ، بچه ام که‌دوسال بیشتر نداره میذارم پیش سکینه خانم حتما ومیام.با بچه ها هماهنگ کردیم وصبح‌ فردای او روز رفتیم .دیدم ۱۰ تا شایدهم ۱۵ تا چادرصحرای به پاکردند .مقداری هم صابون روی هم چیده شده بود با تعدادی تشت روحی ،لباسها رو به هر مصیبتی که بودشستیم به غیر از چند دست لباس و پتو خانم سلطانی یا می خندید یا گریه می کرد و دوبیتی های باباطاهر را می خواند.دیگه داشت غروب میشد، خانم سلطانی گفت: اینجوری که بوش میاد امشب اینجا ماندگار شدیم .یه پتو ازاین ارتشی ها که خاکی رنگ گوشه ای افتاد بود .حاج خانم هی نفس می کشید و می گفت: بچه ها به من نخندید ها ولی امشب بوی رضا پسرم اینجا میاد آخه رضا همین عطر رو می زد .بچه ها زدن زیر خنده وگفتند: خانم سلطانی عجب خیالاتی درذهن می پرورانی.در کل همه دختران و زنان جوان خوشحال بودیم که دور هم هستیم.چندتا پتو روی هم جمع شده بود .حاج خانم به پتوها تکیه داد و خوابید .هنوز خواب نرفته بود که گفت :دخترا می دونید چیه پسر من هم جبهه است ها همین رضا که گفتم راستش خیلی وقته که ازش خبر ندارم حالا دیگه بخوابیم ،الان صبح میشه باید برای نماز پاشیم شب تون بخیر صبح که هوا روشن شد باز هم یه نیسان پراز لباس و پتو آوردندخانم سلطانی همونجور که به پتوها تکیه زنده بود داشت چای می خورد که یه دفعه گفت :انگار یه چیزی لا به لای پتوهاست به کمرم رو اذیت می کنهدستش رو آروم فرو کرد تو پتو یه کیسه ی گلدوزی شده کشید بیرون خوب بهش نگاه کردم یه دفعه دیدم یه انگشت بریده شده ولی تازه به بنده کیسه بودخانم سلطانی از حال رفت و بی هوش شد اینقدر آب تو صورتش ریختیم تا به هوش اومد.چندبار این کار تکرار شد تا کمی حاج خانم خودش رو جمع کرد ، مرتب صلوات می فرستاد .به زبان در اومد که بچه ها این کیسه رو من خودم به رضا داده بودم ببینید خودم گلدوزی کردم وقتی محتویات کیسه رو ریخت بیرون عطر و شانه وقرآن ساعت دفترچه یادداشت خیلی چیزهای دیگه مادر انگشت را راها نمی کرد می بوسید و می بویید و می گفت این انگشت پسر خودم دیشب براتون گفتم بوی عطره رضا میاد شما هاخندیدید🥲ما از شرم سرمان را انداخته بودیم پایین و گریه می کردیم .بعد چند روز خبر داشتیم رضا پسر خانم سلطانی شهید نشده فقط دستش تکه تکه شده بود این هم داستان دشت آفتابگردانها در نزدیکی شهر زیبای ماکوپایان داستان نویسنده و پژوهشگر #صباکاشانی

۹:۲۵

می‌گفت: undefinedکنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد
undefinedبه عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!!در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !بچه آمد و شکلات را گرفت!
undefinedبه پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
undefinedکار تو باعث می گردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.undefinedدروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند!
#صباکاشانی

۱۱:۳۰

باور نميكنم خدا به كسی بگويد: نه...خدا فقط سه پاسخ دارد:١- حتما٢- یه کم صبر کن....٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی ناراحت نباششاید خداست که در آغوشش می فشاردتبرای تمام رنجهایی که میبری صبر کنصبر اوج احترام به حکمت خداست...
سلام صبح شما بخیر دوستان جانم undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined#صباکاشانی

۲:۳۹

خواب من تنها به عشق دیدن رویای توست چشم من تنها دعایش آن رخ زیبای توست من به سنگ قبر خود خواهم نوشت از عشق تو این امکان آراگه دیوانه و شیدای توست #صباکاشانی

۷:۱۰

به نام خدا ی زیبایی ها undefined
یکی از دوستانم که در انجمن زنان موفق باهاش آشنا شده بودم تعریف می کردundefinedمن و همسرم و دو تا بچه هام، همون قشری از جامعه هستیم که تا نصف شب پای سریال های ماهواره و ترکی خوابمون میبره. undefinedاصلا تلویزیون ایران نمی بینیم و تمام اخبارو از اینترنشنال و بی بی سی میدیدیم. undefinedاوایل نماز میخوندیم. ولی شوهرم کم کم منو هم بی نماز کرد. حجاب هم که دیگه نگم. 🥲🥲undefinedundefinedمعتقد بودیم باید مثل ترکیه آزاد بشه و هر کی هر کار دوس داره بکنه. undefinedتا اینکه تیرماه امسال (1402) رفتیم سفر ترکیه. undefinedتصور ما از ترکیه با فیلمایی که دیده بودیم با اونچه در واقعیت دیدیم، زمین تا آسمون متفاوت بود. undefinedترکیه ای که ما دیدیم، اولین تفاوتش با ایران مردمش بود. مردمی شدیدا پول پرست، شیاد و خطرناک. ما هیچوقت در ایران، از مردم نترسیدیم. ولی توی ترکیه کنار خیابون مردها و زنها و حتی بچه هایی می بینید که مشغول سیگار و دود کردنن. undefinedنگم براتون که برای یه مسیر ده دقیقه ای از ما 2.5 میلیون کرایه گرفتن، فقط چون توریست بودیم. و با راننده دیگه ای که باز قصد تیغ زدن داشت ناچار به نزاع شدیم و پلیس خبر کردیم. undefinedدرسته! همه میگن توی ترکیه مسجد جدا، کلاب جدا. عیسی به دین خود موسی به دین خود. undefinedولی دیدن مردهای مست و لایعقلی که کنار خیابون و کنار سطل آشغالها دارن استفراغ میکنن و بالا میارن، حال هر کسیو به هم میزنه. undefinedوقتی این صحنه ها رو دیدیم واقعا خدا را شکر کردیم که ایرانی هستیم. که این صحنه ها توی ایران نیست. و ای کاش هرگز ایران اینطوری نشه. undefinedای کاش این جمهوری اسلامی که مرتب قبلا بهش غر میزدیم و حتی فحش میدادیم نذاره ایران به اون وضع برسه. آره. بذار بگن میخواد به زور مردمو ببره بهشت، بذار بگن. بهتر از اینه که ما رو به زور ببرن جهنم دنیا و آخرت. undefinedاز وضع اقتصادی و گرانی شون نگم. تورم فوق العاده بالاست و برای یک پرس دلمه ساده شون، 800 لیر، تقریبا 1.5 میلیون پول دادیم. یک تیشرت ساده رو 1میلیون و 800 هزار تومان بهمون قالب کردن و توی رودربایستی مجبور شدیم بخریم!! undefinedبدترین حسی که توی ترکیه داشتیم، حس ناامنی بود. حتی برای یک سرویس رفتن ساده زنانه، مردای حال بهم زنشون دنبالمون کردن و با دعا تونستیم از مهلکه فرار کنیم. undefinedآره. این کشور مکان های توریستی خیلی باحالی داره. اماکن تاریخی شونو به بهترین و مدرن ترین شکل حفظ کردن و مراقبت میکنن. طبیعت و جزیره های زیبایی داره استانبول.undefinedولی همه اینها در یه کشوری هست که اخلاق توش مُرده. انسانیت کمیابه و سکولار بودن (هر کس به دین خود) این سرزمینو به انسانهای بی بند و بار و هرج و مرج اخلاقی تبدیل کرده.undefinedشاید باورتون نشه. وقتی به فرودگاه امام خمینی رسیدیم با دیدن مامورای نیروی انتظامی توی فرودگاه از شدت شوق، فقط گریه میکردیم. چون با دیدن شون مملو از آرامش و امنیت شدیم. undefinedشوهرم بغض کرده بود و میگفت اینهایی که الان داریم با دیدن شون اشک میریزیم همونان که توی اینترنشنال برای کشتن شون کف و هورا میکشن و ما قبلا تماشا میکردیم. undefinedما نگرانیم. دوست داریم این حکومت که تا الان جلو بی دینی را گرفته، نگذاره ایران بشه ترکیه. نذاره خیابونای ما مردم ما اخلاق و پاکی ما نابود بشه. undefinedتا قبل از این عِرق و علقه ای به جمهوری اسلامی نداشتیم . ولی الان میدونیم چقدر کار حکومت مون مهم و حیاتی هست. چقدر مهمه توی این دنیای ناپاک، این قطعه خاک دنیا پاکیزه بمونه. undefinedپس الان با این حکومت هستیم. undefinedدعا کنید برای همه اونایی که مثل قبلا و الانِ ما فکر میکنن. undefinedبه امید رشد فکری همه مردم ایراننویسنده #صباکاشانی
https://eitaa.com/zananmovafaq

۸:۳۸

هیچ وقت یادم نمیره وقتی بچه بودم, شب که آسمون پر از ابرهای قرمز میشد ,با فکر برف فردا صبح می‌خوابیدم انقدبهش فکر میکردم که حتی تکالیف مدرسه انجام نمی‌دادم و به امید تعطیلی فردا فردا صبح به خواب میرفتم یادش بخیر undefinedشب تون بخیر دوستان جانم undefinedundefinedundefinedhttps://eitaa.com/zananmovafaq

۱۹:۵۵

هیچ وقت یادم نمیره وقتی بچه بودم, شب که آسمون پر از ابرهای قرمز میشد ,با فکر برف فردا صبح می‌خوابیدم انقدبهش فکر میکردم که حتی تکالیف مدرسه انجام نمی‌دادم و به امید تعطیلی فردا فردا صبح به خواب میرفتم یادش بخیر undefinedشب تون بخیر دوستان جانم undefinedundefinedundefinedhttps://eitaa.com/zananmovafaq
@ghccgghgh

۱۳:۵۴

undefinedجملات جادوییundefined ۱_تو کنارم هستی  مقاوم و استوار undefined۲ توصبوری ،دانا یی ، بیداریی، باغیرتی در هیاهوی شهر
۳_در خوشی ها می خوانی برایم  دعای خیر
۵_تو آنقدر زیبا سخن می گویی که می نویسم  در دفتر خاطراتم
تا  بخوانم  برای مجاهدان شهر
۶_چنان  غرق صدایت  می شوم 
که صدای هیچ رعد وبرقی به گوشم نمیرسد
۷
آنقدر خوبی،  پاکی، زلالی که من 
یقین دارم  تو حضرت بارانی۸_آنقدر سنجیده هستی که اگرهم نزدیک به من  نباشیخیالم به  اندازه ی   عالم  راحت است ۹_  رفتاری داری  که من را به یاده آیه ی ها یاسین  می اندازی  ۱۰_چنان سخن بر زبان می رانی گمانمی برم تو مدام در حال عبادتی  ۱۱_ تو رهبر  کلمات پراز امیدی ۱۲_تو لبریز از رمز و راز خوشبختی هستی۱۳_ خوش به حال من که چنین یاری مثل تو دارم ۱۴_  توبزرگ قبیله ای (صبا) هستی  ، سایه ات مستدام ای حضرت دوست undefined  نویسنده #صباکاشانیhttps://eitaa.com/zananmovafaq

۱۷:۳۶

undefinedبه نام خداundefined امروز رفته بودم حوزه هنری جلسه داشتیم با خانمی آشنا شدم به نام راحله خیلی هم خوش برخورد بود و سرحال خدا رو شکر که با چنین زنهای روبه رو میشوم بهم گفت خانم کاشانی من داستان زندگی قشنگی دارم اینطور شروع کرد undefined که من عروس دوم خانواده بودم و سه برادرشوهرundefined بعد خودم داشتم که دوتاشون ازدواج کرده بودن و آخری مجرد بود.از قضای روزگار همسرعزیزم بر اثر تصادف فوت کردنundefined .و من دو تا پسر داشتم ۷ ساله و یک ساله.در ضمن ما که چهارتا جاری بودیم دوتامون بچه دارشدیمundefined
دوتای دیگه بچه دار نمیشدن و پسر من بعنوان اولین نوه پسری و عزیز کرده خانواده بود .undefinedوقتی شوهرم فوت شد بچه های من بیشتر از مادر و پدر شوهرم محبت میشدندundefined
بعد فوت همسرم خانوادشون به برادرشوهر مجردم که ۲ سال از من کوچکتر بود پیشنهاد ازدواج با منو دادن undefined
همه خواهر شوهرا و برادرشوهرا راضی و آرزوشون بود این ازدواج سر بگیره و من از اون خونه نرم.undefined
بالاخره نه من راضی میشدم و نه برادرشوهرم چون من سنم کم بود تو اون خونه اومدم و با برادرشوهرم مثل دوتا دوست بودیم همش باهم بازی میکردیم قهرو آشتیundefinedundefined کلا مثل خواهر برادر بودیم undefined .بعد از مدتی و با کلی کشمکش و و داد و هوار بالاخره جفتمون راضی شدیم .و خدای مهربون لطفشو بما تموم کردundefinedباهم ازدواج کردیم شد بهترین بابای دنیا برای پسرام.تفاوت سنی همسرم و پسر بزرگم ۱۳ سال هست بچه ها هم خکب و راحت قبولشundefined‍🦰
کردن .الان ۲۰ ساله ازدواج کردیم خداروشکر زندگی خوبی داریم صاحب یه دختر و پسر هم شدیمundefinedundefined
اینا همش لطف خدا بوده که بچه هامو همخون خودشون بزرگ کنه.من یک عمر مدیونش هستمundefinedو ازخدا ممنونم که چنین مرد وزندگی شرینی رو به من هدیه دادundefinedundefinedundefinedundefined
نویسنده #صباکاشانی
شبتون بخیرhttps://eitaa.com/zananmovafaq

۲۰:۴۰

صبح هایمان بی شک میتواند زیباتر باشداگر تنها دغدغه زندگیمان مهربانی باشدجای دوری نمیرود...یک روز همین نزدیکی ها لبخندمان را چند برابر پس خواهیم گرفتشاید خیلی زیباتر...

صبحتون بخیرundefined

۴:۴۲

به نام خداوند دلهای پاک که نامش بود در دلت تابناکبه نام کسی که تو را آفرید سر آغاز عشقست و نور امیدundefinedصبحتون معطـر به نام خداسلام صبح زیباتون بخیرundefined

۳:۵۱

undefined بعضی جملات هستند که وقتی فرزندتون میشنود آروم میشه، دلش قرص میشه، قد میکشه تا خود آسمون میره و بزرگ میشه. این جملات را محاله بچه ای بشنوه و بد از آب در بیاد.. محاله بچه ای اینا رو بشنوه و احساس خوشبختی نکنه. به این جملات، جملات معجزه گر گفته میشه:
undefined تو خیلی با اراده ایundefined پشتکار.
undefined خودت تصمیم بگیرundefined استقلال.
undefinedاحساستو میفهممundefined درک شدن.
undefined من و مامان همیشه کنارتیمundefinedامنیت.
undefined ما بهت افتخار میکنیمundefinedاعتماد بنفس.
undefined ما خیلی دوستت داریم عزیزمundefinedعشق.
undefinedمرسی که بهم کمک میکنیundefinedتوانمندی.
undefinedچقدر خوب حرف میزنیundefined روابط اجتماعی
شب تون بخیر دوستان جانم undefinedundefinedundefinedundefinedundefined

۲۰:۳۶

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌
پاییز ایستادہ با عاشقانہ‌اے ڪہدستش بہ تو نمی‌رسدو هر روز در این  فڪر ڪه با ڪدام برڪَ زرد بیفتد،روے شانہ‌ات،چہ فرقی دارد...؟این "عشـ.ـق "روے ڪَونہ‌ات را ببوسد،یا منشورے‌شود در حصار رنڪَین‌ڪمان   از هر جهت ڪه بہ تو برسد                        شـ؏ـر می‌شود..!!undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

۵:۱۶

سلام به تمام عزیزان کانالundefinedامیدوارم حالتون خوب باشع undefinedماه گل دوستم‌ اینجور تعریف کرد undefinedخوب جونم برات بگه که وقتی بچه بودم داداشتم مرغ عشق داشتundefinedخیلی دوست داشتنی بودنخلاصه بگم که این مرغ عشق های داداش ما تخم گذاشتundefinedهمش منتظر بودم که جوجه هاش از تخم بیرون بیادخلاصه روز موعد رسید و یکی یکی بیرون اومدنundefinedخوب منم بچه بودم نمی دونستم که این جوجه ها مامانشون بهشون غذا میده undefinedهمش فکر میکردم مامانشون بهشون غذا نمیده میمیرنundefinedundefinedundefinedخلاصه دو سه باری با سرنگ بهشون اب دادمundefined
ولی نمی دونم چرا از فرداش از کوچک به بزرگ هر سه تاشون مردنundefinedundefinedداداشم هنوزم نمیدونه من کشتمشونundefinedundefinedundefinedundefined
خوب یکی دیگه هم بگم undefinedیادمه بچه بودم خیلی شیطون بودمundefinedundefinedخلاصه بگم که خونه ما گربه زیاد بودundefinedundefinedیه کیسه بر میداشتم توش گوشت مینداختم بعد گربه که میرفت تو کسیه سر کیسه میبستم میدادم بابام میبرد یه جای دور ولش میکرد undefinedundefinedنمی دونم ولی چرا همیشه هم برمیگشتنundefinedundefinedاینطور که این گربه ها ادرس خونه مارو بلد بودن خودم بلد نبودمundefinedundefinedundefined
نویسنده #صباکاشانی undefined

۶:۴۹

undefinedبه نام خدا undefinedیه خانمی  تعریف می کرد من در کارگاه  آموزش نقاشی به بچه های بهزیستی هستم    دختری ۱۲ ساله بود که قبلا اونو به سرپرستی قبول کردند و بعد که بچه دار شدن یهویی آورده بودن بهزیستی رهاش کردن و رفتند .بدجودی دلم گرفت.کاش یه لحظه به احساسات این بچه که سالها به چشم پدر و مادر نگاهشون کرده بود توجه می‌کردند شایدم به خاطر وجود این بچه بوده که گره های کور زندگیشون باز شده و خداربهشون نعمت و فراوانی و بچه داده امیدوارم به خودشون بیان و دوباره بیان دنبال این دختر معصوم و ازش عذرخواهی کنند و دلشو به دست بیارن. دنیا کارما داره و بدی کنی بد میبینی و خوبی کنی خوب میبینی خدا آخر و عاقبت همگی مون بخیر کنه.پدر و مادرها توجه کنند اگر بچه خوب و رفتار خوبی دارند بخاطر عملکرد خوب والدینشون هست اگر هم عکس این باشه باید دلیل اون رفتارها تویرخودشون پیدا کنند.ممنون از توجهتون که این دلنوشته ها رو خوندید
نویسنده #صباکاشانی

۱۶:۲۲

سلام صبحتون زیباundefinedundefined ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌undefinedundefined و پراز بهترین ها undefinedundefinedامروز از خداundefinedundefinedundefinedبرای تک تکون اینگونه undefinedundefinedآرزو کردم الهیundefinedundefinedهمه چیزتون عالی باشه undefinedundefinedحالتون عالی undefinedundefinedروزتون عالی undefinedundefinedلحظه هاتون عالی undefinedundefinedحس تون عالی وازundefinedundefinedهمه مهمترundefinedundefinedundefinedزندگیتون عالی باشه┏━undefinedundefinedundefinedundefinedundefined━┓

۴:۱۵

یکی از دوستام تعریف می کردیکی از دعاهای همیشگیم اینه که همه یادشون بره undefinedخاطره ای که از من دارن دبیرستان بودم دوستم ازدواج کرده بود تنها شدم تو تلویزیون یه برنامه ای شبکه سه بود اسمش را یادم نیست ولی مجریش دانیال حکیمی بود عاشق دانیال حکیمی شده بودمundefined همش میخواستم یه راهی پیدا کنم براش نامه بنویسم، از اول تا آخر برنامش دقیقا جلو ی جلو تلویزیون می شستم و گوش میدادم ، انگار عشقم داره صحبت میکنه undefinedتا اینکه تابستون تموم شد و آخرین قسمت برنامه خالم و شوهرخالم خونمون بودم، فقط گریه میکردم انگار کسی مرده  وای چقدر دیوونه بودم undefinedundefined
خالم منو برد خونشون ولی تا صبح خوابم نمیبردundefined
یه وقتهایی یکی یادآوریم میکنه میخوام با دستام خفش کنمundefined
نویسنده #صباکاشانی

۱۸:۴۰

جملات تاکیدی مثبت برای آینده درخشان 
undefinedمن به آینده زیبایی که در انتظارم است ایمان دارم.
undefinedهرچه بیندشیم در زندگی خود خلق می کنمخداوند کائنات را در جهت اراده من هماهنگ می کند.
undefinedمن یقین دارم که آرزوهایم به وقوع می پیوندد.
undefinedمن آینده ای با شکوه و درخشانی دارمبهترین اتفاقات به سمت من می اید.
undefinedمن  به توانایی خود در رسیدن به اهدافم ایمان دارم.
undefinedباور دارم که دنیای من همیشه همانطوری که خودم فکر و اراده می کنم به پیش می رود.
undefinedمن خودم معمار زندگی خویش هستمبه هر چه بیندیشم در زندگی خودم خلق می کنم.
undefinedمن ذهن خود را از بند گذشته رها می سازم و برای اینده بسیار امیدوارم.
undefinedبه لطف خدا من روز به روز به خوشبختی نزدیکتر می شوم.undefined

۳:۰۳

undefinedچهارشنبه تون زیبـاundefinedخـدایـاundefinedدر این روزبه همه دوستانمundefinedبـرکت و دلخوشی ببخش undefinedو یاریشان کـنundefinedتا زیباترین روز را داشته باشندundefinedروزی که عشق باشدو مهربانیundefinedلبخند باشد و موفقیت undefinedخوشبختی باشد و عاقبت بخیری
https://eitaa.com/zananmovafaq

۳:۵۱

undefinedundefined بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيمundefinedundefinedخدای مهربانم؛ای منتهای کمال و ای تنها امید دل بی پناه ماآرامش روح و قلبمان را از تو طلب میکنممیدانم آنچه که تو اراده کنی، بر تمام قدرت ها مقدر و مقدم است.با توکل به اسم الله...الهی به امید تو یا ارحم الراحمینundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

۴:۱۰