بله | کانال آسدمحمود(آرشیو سفرنامه لبنان)
عکس پروفایل آسدمحمود(آرشیو سفرنامه لبنان)آ

آسدمحمود(آرشیو سفرنامه لبنان)

۵۶عضو
thumbnail
در این پادکست، گوینده ِطنز به صورت خیلی غیر مستقیم از حمله اعراب و دست مایه کردن دین برای چاپیدن مردم میگه !
پ.ن: من باب اهمیت تولید ادبیات پاسخ به شبهه دین شمشیر مطابق کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام!
یاد شهید مطهری عزیز گرامیundefined
@Asedmahmod

۱۷:۳۷

چرا آن‌قدر مردم غمگین اند وحس سرشکستی می کنند؟
گاهی فقط با کمی گوش سپردن به صحبت های مردم در فضا های عمومی این را می توان فهمید. اما اشتباه آنجاست که خیلی ها به دنبال شادی ممزوج با بی قراری هستند، شادی هایی از جنس غفلت و نه از جنس قرار.@Asedmahmod

۱۳:۲۸

thumbnail
سید بیشتر از آن چه فکر می کردیم در قلب هایمان جاداشت؛ شاید بعد از شهادتش این را بهتر درک کردیم و البته که دل نشینی او ثمره ی اخلاصش بود.
یادم می آید که لبنانی ها میگفتند سید اولین شهید ماجرای پیجری بود. (تکنولوژی مشابه)و تصوری غیر از شهادت برای او نمی پنداشتند.
@Asedmahmod

۱۹:۵۵

thumbnail
همه ی ما سوالات فطری ای که در کودکی‌مان با آن‌ها مواجه می‌شویم را گهگاهی در میانه ی زندگی بیاد می‌آوریم؛ سوالی که امروز در پی آن‌هستم، معنای زنده بودن است. سوالی که بیش از هرچیز باید آنرا را در عرفان حضرت روح الله، آن پیر طریق جستجو کرد.#حضرت‌روح‌الله@Asedmahmod

۱۰:۰۳

بازارسال شده از بسیج‌دانشجویی‌دانشگاه‌امام‌صادق(ع)
thumbnail
undefined بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) برگزار می‌کند:
undefined سلسله جلسات سننتصر
undefined جلسه اول : «تجربه نگاری وضعیت نازحین سوری در لبنان و نقش گروه‌های جهادگر در کشورهای حوزه مقاومت»
undefined با حضور: حجة الاسلام سید مرتضی میرغفاری و سرکار خانم فاطمه عبادی (اساتید حوزه، مبلغین بین‌الملل و از طلبه‌های جهادگر مستقر در منطقه)
undefined دوشنبه؛ ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۴
undefined ساعت ۱۸
undefinedمکان سالن شهید مطهری

#دفتر_مقاومت#واحد_سیاسی__undefined بسیج‌دانشجویی‌دانشگاه‌امام‌صادق(ع)سایت | بله | ایتا | تلگرام | اینستاگرام | ایکسundefined@BasijISU_irundefined@bedoone_marz

۹:۵۴

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.
شاید وقت آن رسیده که ایمان خودمان را بسنجیم و رشد بدهیم.آرامش نقطهِ قوت قلوب مومنین است!خدایا بر ایمان و آرامش ما بیفزاundefined

۱۶:۲۶

تا وقتی صدای اذان از گلدسته های شهر میاد ناامیدی گناه کبیره است ....

۲۳:۳۳

بازارسال شده از فطرسستان 🇵🇸🇱🇧
thumbnail
خیره در قاب دوربین...(تقدیم به همه شیرزنانی که بناست فردای تاریخ حماسه های امروزشان را درس کودکانش کند!)
تو همان دخترک ۸-۹ ساله ای هستی که چادر گلدار بر سر میکردی و کلمات را شیرین برای پدرت میگفتی تا او قند توی دلش آب شود، همان که تمام مهربانی کودکانه ات را جمع میکردی در صدایت و برای عروسک هایت لالایی میخواندی، تو همان شیطنت کودکانه در حال تغییر به نجابت یک بانویی، تو تجلی معصومیتی...
تو همان همسر ۲۰-۲۱ ساله ای هستی که عشق را مرکب گذر از "من" ها و رسیدن به "ما" کردی، همان که ساده از کنار تجملات گذشتی، همان که در اوج مشغله و سختی ها حواست به یک لبخند نزدن شوهرت و پرسیدن حال بدش بود، همان که با هماهنگ کردن رنگ رو میزی و گلدان رویش حال کل خانه را خوب کردی، تو تجلی لطافتی...
تو همان مادر ۲۲-۲۳ ساله ای هستی که خودت را به کلی جا گذاشتی یک روز قبل تولد فرزندت و همه‌ی زندگیت شد او... همان که با راه رفتنش چشم هایت درخشید و با حرف زدنش دنیا را از خدا هدیه گرفتی. همان که وقتی روز اول رفت مدرسه کل روز ذهنت را با او سر کلاس نشانده بودی و زخم های متعدد دستت حین پوست کندن سیب زمینی گواهی میدهد فکرت آنجا بود، در زنگ سومِ مدرسه، همان که تمام نگرانی هایت برای دیر خانه رسیدن هایش شد رعشه و تیک عصبی و هر زمین خوردنش در روحت زخم هایی ایجاد کرد که جز بر مهربانیت نیفزود. تو تجلی مهری...
و امروز تو، تجلی معصومیت و لطافت و مهربانی، روی دیگر سکه را نشان دادی، روی مادری که فرزندش، عزیزش، وطنش در خطر قرار گرفته... تویی که هرگز صدایت از پس پرده های حیا بیرون نرفته بود و نگاهت به چشم غیری خیره نشده بود، تو که ریحانه وجودت تاب روغن داغ پاشیده شده از ماهیتابه را نداشت، زیر حرارت موشک های صهیونی، سرت را بالا گرفتی و خیره در چشمان حرامزادگان تاریخ نگاه کردی و صدایت را بالا بردی، بالا، آنقدر بالا که برسد به دمشق، به کاخ شام و خاطرات دور برای شجره خبیثه تکرار شود... بانوی ایرانی تو امروز وعده صادق دیگری رقم زدی، یادآور خطابه آن بانوی بزرگ عرب(سلام الله علیها)...
#شیرزن#ایراندخت
undefinedundefined #فطرسستان
undefined @fotrosesstan

۱۷:۳۱

thumbnail
فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ ٱقۡتُلُوٓاْ أَبۡنَآءَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ وَٱسۡتَحۡيُواْ نِسَآءَهُمۡۚ وَمَا كَيۡدُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ ﴿۲۵﴾
و چون پیام راستین را از سوی ما برایشان آورد، گفتند: پسران کسانی را که به موسی ایمان آورده اند، بکشید و زنانشان را زنده بگذارید.ولی نیرنگ کافران جز در گمراهی و تباهی نیست.
پ.ن: در حین مطالعه پلی کپی سخنرانی آسد‌علی‌ آقای خامنه‌ای در مسجد امام حسن مجتبیِ(طرح کلی اندیشه) بودم که این آیه الهی متناسب با شرایط امروز به جلوی دیدگانم آمد.
همواره وعده‌ی خدا بر این است که مستضعفین بر ظالمین فائق بیایند و امروز هیچ باکی نیست از این که قمار بازی پیرما را تهدید کند چرا که کیدِ ظالمان چیزی جز تاریکی و تباهی نیست و آینده‌ی بشریت به دست ابناءِ‌فاطمه است! به اذن الله
@Asedmahmod

۱۸:۵۹

بازارسال شده از حوزه هنری استان قزوین
thumbnail
پرچمتو زمین نذار
صحبت‌های فوق‌العاده‌ی آقای خضریundefinedundefined

۱۲:۴۳

نه به صلح تحمیلی !

۲۳:۲۳

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده....

۱۸:۴۸

امیدوار ساختن را با وهم فروشی و مردم سالاری را با بهره گیری از مردم خلط نکنید.

۱۲:۲۲

thumbnail
undefinedیادداشت علیرضا تقی خبرگزاری دفاع مقدسدرباره‌ی پیروز جنگ دوازده روزه که عمیقا پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.
پیوند متن :https://dnws.ir/003BA

۱۲:۳۹

نمی‌شود هم در سپاه یزید بود هم حسین(علیه السلام) مردم ایران باید انتخاب کنند که حُر باشند یا برده و این بردگی می‌تواند به اشکال مختلف ظاهر سازی شود، امروز بیش از هر روزی در پس پرده شعار اتحاد ملی عمر و عاص هایی ایستاده‌اند که با تفکرات اصلی انقلاب اسلامی در مبارزه هستند و خودشان را علامه‌ی دهر می‌دانند اما به یاد داشته باشند که اگر حسین شهید شود باز گندم ری به ایشان نمی‌رسد.دفتر تاریخ می‌نویسند که چگونه مارپیچ سکوت همه را خفه کرد و عده ای حداقل جاهل برای به دست اوردن دل مردم برای همیاری، بجای رشد دادن قدرت تفکرِ مردم؛ آن‌ها را با وهم به صورت نمادین همراه کردند.قرار نیست مردم را رعیت فرض کرد، چرا که روح الله خمینی به دنبال رعیت سازی مردم نبود.

پ.ن: عده ای خواهند گفت شما که از پس پرده اطلاعی ندارید لطفا خفه خون بگیرد ولی باید به این‌ها گفت که اگر چیز هایی میدانند که‌ما نمیدانیم حق ندارند به این بهانه سر افراد را با دانسته های فعلیشان شیره بمالند.نکته بعدی این است که حتی اگر افراد اشتباه کنند حقِ توهین و تخریب این افراد را ندارند چرا که انها حداقل با دانسته های ذهنی خود شروع به فکر کردند و به مثابه یک رعیت عمل نکردند. امروز انقلاب اسلامی مردم میخواهد نه رعیتِ طرفدار
#لشکر‌سایبری‌شیخ‌ِریش‌قشنگ#صداوسیما#وطن‌فروش#سازشگر‌بیشرف#نفاق

۸:۲۷

در کرب و بلا بی طرفان بی‌شرفانند. ما یا متعلق به اندیشه مقاومت هستیم و یا متعلق به اندیشهِ‌ غرب زده ونه حتی غرب گرا !

۸:۲۹

بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِو حسین خون قلبش را فدا کرد تا بندگان خدا را از جهل و سرگردانی در وادی حیرت نجات دهد.

۱۱:۱۳

thumbnail
اجلِ دیگه!دیگه نشدسیاهیاشو ببینم...هر دفعه می‌خوای بری سیاهیشو یه نگاه سیر کن!
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید به دل من بگو ابی عبدالله
undefinedجمع أوری موکب طلاب المقاومه اربعین ۱۴۰۴

@Asedmahmod

۲۱:۱۷

thumbnail
در محضر استاد گرانقدرِ اخلاق، استاد بنایی کاشی
مانند استادشان آیت الله خوشوقت در قله های فقه و عرفان، اما دچار حجاب های احتمالی این علوم‌نشدند و در نهایت سادگی، بندگی را با حسن خلق و منش خویش به دیگر افراد می‌آموزند.از آنها که واقعا انسان با دیدنشان به یاد خدا می‌افتد.و چه بسیار مهم مصابحت با مردان خدا، در این ایامی که درودیوار، اکسپلور، سطح شهر، و هرچه و هرچه انسان را از حقایق دور می‌کند. این هم صحبت شدن ها نفحاتی است که بر روح انسان می گذرد و ذکر را زنده می کند.نفس داشتن مفهومی است که در مباحث معنوی خودش را نمو می‌دهد مانند صدا هایی که سوزشان در روضه سیدالشهدا از اعماق عشقشان است و نه فقط تکنیک خواندنشان، در اخلاق و عرفان جدای از ما قال من قال هم مهم است.
@Asedmahmod

۱۴:۱۳

بازارسال شده از حیات خلوت
thumbnail
undefinedروایت شامگاهundefinedسید محمود خضری
undefinedحوالی ساعت بیست، بعد از یک روزِ مفیدِ علمی، بچه‌هایِ انقلاب به مسجد آمدند. بناست شامگاهی در موعودِ روزِ دانشجو برگزار شود تا روزِ دانشجویمان آمریکاستیزانه باشد.هرکس در کنج و کنار، جامه‌ی روزمره‌اش را کنار می‌گذارد و در انتهای مسجد لباسِ خاکی‌های متنوع را امتحان می‌کند تا یک سایز مناسبش را پیدا کند. لباس‌های خاکی در همه سایز موجود است.
undefinedامشب شامگاهِ مؤذن‌های جامعه است؛ همان‌ها که اگر خودشان را در علم سکولار ذوب کنند، جامعه خوابش می‌برد.روبروی شش شهیدِ گمنامِ فرزندِ روح‌الله، فرزندانِ امروز او در هشت ستون نظم گرفته‌اند. undefinedشامگاه نظامی است؛ و وقتِ تمرینِ دستورهایِ نظم است: از جلو نظام، «بشین»، «پاشو»، «به چپ»…«الله‌اکبر؛ پاینده رهبر.»بعد از فرمان از جلو نظام با صلابت می‌گویند :الله اكبرجانشینِ گردان می‌گوید: «شب صدا ندارد.» اما برای بسیجی فرقی نمی‌کند؛ در هر حال قرار است ارادتش را به ولی بگوید، خصوصاً در ایامِ تاریکِ تنهاییِ ولّی.
undefinedدر بین این صداها و گردش‌ها، به چپ و جلو و عقب، یادِ سکانسِ فیلمِ اخراجی‌ها می‌افتم؛ همان صحنه‌ای که سید جواد هاشمی خودش را تنبیه کرد.شاید ما هم، به‌عنوانِ مؤذن‌های خواب‌مانده، باید خودمان را با بنشین و پاشو مقابلِ جامعه تنبیه کنیم! بگذریم…
undefinedآقا رضا طاهرنیا استاد رزمی و ادوارِ بسیج می‌آید تا به‌مان رزمُ و نظم بدهد و از بسیجی بگوید.بسیجیِ روح‌الله در نظرِ او برای همه‌ی کارهایش حُجیت دارد و درس‌خوان‌تر از همه است. کلماتش بوی حرف‌های مادرم را می‌دهد.
undefinedبعد از پایانِ درد و دل‌ها، وقتِ دویدن با ضربِ نظامی است؛ ضربی که سومین قدمش محکم و پُرصداست. صدای یکدست و منظم‌اش مفرح ذات است؛ البته که بعد از مسافتی نظم می‌گیرد.undefined قرار است در پستی‌وبلندی و خاک و پله‌های دانشگاه، بر همان زمین‌ها و پله‌هایی که در طولِ روز معمولاً فقط فشارِ قدم‌های کفش‌های واکس‌زده را تحمل می‌کنند؛ بدویم. امید دارم که زیر قدمِ مستحکمِ بسیج و بسیجیِ له نشوند.undefinedتا ساختمان آیت الله مهدوی می‌رویم.کنارِ سالنِ آیت‌الله مهدوی و حولِ ساختمان، در کانالی که تنگ است؛ مثلِ کانال‌های حماس، راه را پشت‌سرِ گروه طی می‌کنیم.حالا نوبتِ تمرینِ سنگر گرفتن و حفظِ سنگر و کمین نخوردن است. به پایینِ تپه‌ی دانشگاه بین کاج های همیشه بهار می‌رویم.آقای طاهرنیا می‌گوید: اگر در سه ثانیه‌ی اول، صدای تیر و نورش را نفهمی و موضع نگیری، سرت بر باد است.چقدر صحنه‌ی نظامی شبیهِ صحنه‌هایِ علومِ انسانی است!undefinedتمرینِ بعدی خوابیدن بر زمین است؛ همان موقع که خمپاره‌ی شش (فرضی) قرار است بخورد.ندا و صدایِ صوتی می‌آید: «تّق…» همه کفِ زمین خوابیده‌اند؛ با سر، زانوها و کفِ دست‌هایمان خاک و چوب‌خرده‌های کفِ زمین را حس می‌کنیم.صدای تیز و مهیبی بود، مخصوصاً برای متقدمین (کدِ پایینی‌ها). برای بچه‌های پیرهن پاره کرده‌ی بسیج که شب‌های جنگ را زیر پرواز اف سی پنج ها سپری کرده بودند، اما رعب‌آور نبود. همیشه میدان بزرگ، انسان را بزرگ‌تر می‌کند؛ ولی باید از میدان‌های کوچک شروع کرد.undefinedفرمانِ بعد، دویدن تا مسجد است و آخرین نفرات تنبیه می‌شوند. پس همه می‌دوند تا شاید مصداقِ آیه‌ی «سارعوا الی مغفرة من ربّکم» شوند.بعد از سخنرانی فرمانده و مهمانیِ که از بسیج ‌می گفت، هرکس لباس خاکی را درآورد و دوباره لباس روزمره پوشید؛ اما حس می‌کرد چیزی درونش عوض شده.گویی این تمرین‌ها فقط برای رزم نبود؛ برای تغییر دل بود.دل‌هایی که از فردا دوباره میان کلاس‌ها و پله‌های دانشگاه، کمی محکم‌تر قدم خواهند زد.
#آنچه_گذشت
_undefined حیاتی که برای شما خلوت شده است...@hayatkhalvatundefined پل ارتباطی شما با ما:@hayatkhalvat98

۲۰:۰۹