عکس پروفایل در آن نیامده ایامد

در آن نیامده ایام

۶۳۵عضو
thumnail
undefined رسم شاعرکشی
undefined fihmafih.blog.ir/1399/07/27/FarrokhiYazdi
سالروز قتل #محمد_فرخی_یزدی@FihMaFih

۱۴:۱۹

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined تابلوی «ایران‌ویچ»
اثر استاد #حسین_محجوبی۱۷۵×‌۱۷۵ سانتی‌متررنگ روغن
تصویر با کیفیت این نقاشی و سایر آثار استاد محجوبی را در مطلب تک‌نگاری حسین محجوبی ببینید.
#مجله_میدان_آزادی#نقاشیundefinedundefinedundefined@azadisqart

۲۱:۰۰

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined تابلوی «ایران‌ویچ»
اثر استاد #حسین_محجوبی۱۷۵×‌۱۷۵ سانتی‌متررنگ روغن
تصویر با کیفیت این نقاشی و سایر آثار استاد محجوبی را در مطلب تک‌نگاری حسین محجوبی ببینید.
#مجله_میدان_آزادی#نقاشیundefinedundefinedundefined@azadisqart

۲۱:۰۰

thumnail
undefinedیحییٰ

۱ـعطر است و سربند و تسبیحماسک و خشاب و جلیقه آدامس ِ اُربیت و منتوسذکر و دعای پگاهش
چسب و تفنگ و گلولهساعت، دوتا سیم، فندککارت و کمربند و کولهبا دستمال و کلاهش
باقی‌ست این‌ها از آن مردـ باقی‌ست تنها همین‌ها ...اما نه...          باقی‌ست راهش ..
۲ـسربند و تسبیح و عطریبا فندکی و تفنگی          ـ [ این بود اسباب طوفان؟! ]با چار تن مرد جنگی...          ـ [ این بود کل سپاهش؟! ]
آنکس که با عطر و تسبیحآنکس که با چسب و منتوساینگونه مردانه جنگیدهنگام رجعت چه باشد؟وقتی که باشد در آن صبح:          آتشفشانی سلاحش           جمعیتی تکیه‌گاهش
..۳ـزیباست او، ای یهودا!یحیاست او، ای یهودا!تو کشتی‌اش در فلسطین عیساست او، ای یهودا!در دست دارد عصاییموساست او ای یهودا!تنهاست او گرچه در رزمیحیاست او ای یهودا!یحیاست او ای یهودا!خواندی به عهد عتیقتآنکس که چون خون او ریخت          بر خاک، در جوشش افتادوز جوش هرگز نیفتاد          تا آتش انتقامش          برخاست از هرم آهش..
۴ـعطر است و تسبیح و سربند- سربندِ نام خداوند -ذکر است و آیات قرآنجنگ است و آغاز طوفاندر صحنه‌ای نابرابریک سو پر از تانک و لشگریحیاست در سوی دیگراین‌سوی شیر دلاور کفتارها در برابر ای پرچم استقامتاینک تو، اینک شهادت!
آنک به لطف خدایش اسطوره شد قصهٔ او          شد سینما قتلگاهش
بنویس تاریخِ انسان!بنویس: در خون و آتشیحیاست او، آنکه نامشزنده است همچون نگاهشیحیاست او، آنکه نامشباقی‌ست، مانند راهش

#حسن_صنوبری
{ پ‌ن: سطرهای ابتدایی شعر اشاره‌ای است به لوازم شخصی که از شهید #یحیی_سنوار این قهرمان بزرگ انسانیت باقی مانده و در تصویری که اسرائیلی‌ها منتشر کردند مشخص است. همین تصویر که بالای #شعر است }
@FihMaFih

۲۰:۳۴

thumnail
undefinedبه امید دیدار...
چهار جمعهٔ پیش بودچهار هفته گذشتاز شهادت آزادی‌خواه بزرگ روزگار بردگیاز ترورِ قهرمان انسان و انسانیت عصر سکوتو ما هنوز فرصتی نیافتیم برای سوگواری و حتی فرصتی برای باور
این آخرین جملات #سید_حسن_نصرالله عزیز است در سخنرانی روز اربعین و یادبود شهید فواد شکر.
اولین‌بار که اینستاگرام صفحه‌ام را محدود کرد و مطالبم را پاک، برخلاف اکثر افراد زمان سردار نبود ، بلکه چندسال قبلش بود وقتی ویدئویی از سید منتشر کردم. همان ویدئوی معروف «نحن شیعة علی ابن ابیطالب»
از تکرار این صدا که صدای انسانیت است وحشت دارند شیاطین عالمنگذاریم این صدا گم شود در جهان شلوغو نگذاریم این صدا گم شود در درونمان
undefined{ پ‌ن: با اینکه در نسخهٔ اینستاگرام تصویر سید را تار کرده بودم، اینستاگرام کمتر از یک‌روز این ویدئو را هم از صفحه‌ام پاک کرد. }@FihMaFih

۲۰:۱۳

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined #ایسائو_تاکاهاتا کارگردان ژاپنی در انیمیشن سینمایی #مدفن_کرم_های_شب_تاب به یکی از بمباران‌های شیمیایی آمریکا (به شهر کوبه) و مظلومیت کودکان ژاپنی می‌پردازد بدون اینکه یک‌بار هم اسمی از آمریکا بیاورد. هنرش هم این است که به خاطر وجود همین فضای خفقان بدون تصریح به آمریکا، تاریخ انکارشده و نفرتش را آشکار می‌کند. (حال کاری نداریم که در نسخۀ دوبله‌ای که عرضه شده چندین‌بار اسم آمریکا به‌زور در دیالوگ‌ها گنجانده‌شده و این ظرافت را از بین برده.)
و اما نکته‌ی جالبی که در این یادداشت می‌خواهیم بگوییم و تا پیش از این در منابع فارسی‌زبان ندیده‌ایم موضوع جدید پوستر این انیمیشن است: شش‌سال پیش، سی‌سال پس از ساخت «مدفن کرم‌های شب‌تاب» و در سال درگذشت کارگردانش، در توئیت‌ها و رسانه‌ها خبری پیچید: دو پوستر اصلی فیلم در زمان اکران، شامل تصویر دو شخصیت اصلی انیمشن در پایین صفحه و در بالای صفحه نیز آسمان شب و ستارگان یا کرم‌های شب‌تاب هستند. حال پس از سی‌سال با زیادکردن نورصفحه مشخص‌شده کارگردان فیلم رندانه یا دردمندانه، در آن بخش سیاه بالای پوستر، تصویر هواپیمای آمریکایی را هم قرارداده، اما آن بخش را آنقدر تیره و تاریک کرده تا هواپیما پنهان‌شود. همچنین با پرنور شدن صفحه و مشخص‌شدن هواپیما، کرم‌های شب‌تاب حالتی استعاری پیدا می‌کنند و می‌توانند در نظر  بیننده به عنوان شعله‌های بمب آتش‌زا تفسیر شوند. تاکاهاتا با این کار، پیامی را برای نسل‌های آینده کشور و اثرش فرستاده که حتی اگر هواپیما به صورت واضح هم در پوستر می‌آمد مخابره نمی‌شد: پیام رنج، نفرت و مظلومیت؛ در عین ترس، خفقان و اسارت.
undefined متن کامل نقد و بررسی انیمیشن مدفن کرم‌های شب‌تاب را بخوانید.
#مجله‌_میدان_آزادی#انیمیشن
undefinedundefinedundefined@azadisqart

۲۰:۱۴

یک ریویوی ضدآمریکایی قدیمی -از پنج سال پیش- را اینجا undefined بازنویسی و تکمیل کردم. به بهانه ۱۳ آبانِ عزیز.

۲۰:۱۹

thumnail
#حدیثاز #حضرت_فاطمه (سلام‌الله علیها)به نقل از #فلاح_السائل
@FihMaFih

۲۲:۱۷

بازارسال شده از آیت الله مرتضی تهرانی
thumnail
undefinedسند احادیث حوادث بعد از رحلت:داشتم رسیدگی می‌کردم و سند این روایاتی را که بزرگان ما جمع کرده‌اند می‌دیدم. دیدم آن مقداری‌اش که از علمای شیعه است، اشخاصی هستند مثل فیض کاشانی، مثل شیخ مفید، در این حد هستند. آن بخشی هم که از علماء، اهل سنت دارد این جنایات واقع شده را نقل می‌کند، یکی‌اش ابن‌قتیبه است که بیش از هزار سال پیش مرده و در غیبت کبری زندگی می‌کرده، و در آن زمان مثل مرحوم آیت‌الله بروجردیِ در زمان خودش در ایران بوده، که الإمامة و السیاسة را نوشته. دیگر جاحظ است، دیگری ابن‌ابی الحدید است، دیگری استاد ابن‌ابی‌الحدید ابوجعفر نقیب است. یعنی راویان شیعه از درجه یک‌ها هستند، صاحب ارشادالقلوب، همه بالاتر از موثق؛ آن‌هایی هم که از خودشان نقل کرده که دیگر اعتراف خودشان است، حالا یا موثق است یا غیرموثق است.اگر کسی گفت قصه صدیقه کبری را داغش کرده‌اند، شما نپذیرید که همه این‌ها واقع شده؛ فکر کنید، جواب بدهید که بیش‌تر از این‌ها بوده، طول زمان مقداری از جنایات این‌ها را محو کرده.

از طریق لینک زیر می‌توانید کلیپ تصویری را مشاهده کنید. https://mortezatehrani.ir/post/47387

۱۶:۳۰

thumnail
undefinedدرباب دلایل و نتایج سقوط سوریه (صفحهٔ ۱/۲)

داعشِ ری‌برندشده و نونوارشده در سوریه به قدرت رسید.دمشق و دولت سوریه سقوط کرده، هرچند جنگ هنوز به‌طور کامل تمام نشده، کشور به‌طور کامل تصرف نشده و معلوم نیست فردا چه پیش آید،اما چه شد که اینگونه شد؟
در یک‌سال اخیر بیشترین انرژی جبههٔ مقاومت، از ایران و لبنان و یمن تا دیگر مناطق، درگیر مبارزه با خود اسرائیل و حمایت از کودکان غزه بود.این تمرکز اجباری فرصتی فراهم کرد تا هیتلر جاه‌طلب و منافق منطقهٔ ما -اردوغان- در همراهی با آمریکا و اسرائیل و دیگر دولت‌های فاسد منطقه، مخفیانه تکفیری‌های گروه‌های مختلف را بازسازی کند و ارتش چندملیتی نونواری بسازد.
از طرفی در ماه‌های اخیر جریان نفوذ و استعمار با در باغ سبز نشان‌دادن و دانه‌پاشی برای دولت سوریه ارتباطش با ایران را تضعیف کرد و به آن‌ها وعده داد با نزدیک‌شدن به عربستان و فاصله گرفتن از ایران می‌توانند امنیت و عزت دوباره‌ای در جهان عرب پیدا کنند. دولت سوریه با احساس خستگی از جنگ و انزوا و تمایل به زندگی و آرامش در هیاهوی جهان چند قدم از ایران دور شد. این بود که در ماه‌های اخیر ولو نه به شدت، ولی تا حدی دست ایران در سوریه بسته شد (این وضعیتی است که در کمین همۀ ماست، وقتی از اخلاق خسته می‌شویم و فکر می‌کنیم با ترک آن مواهب دنیا را به دست میاوریم).
نکتهٔ دیگر این است که پس از پایان جنگ پیشین با داعش، نه به مهر و نه به قهر، ماجراها در سوریه تمام نشده بود و زخم‌ها باز بود. یعنی نه پاکسازی کامل مناطق و نهادها و آزادسازی کامل سرزمین انجام شده بود (شاید به دلیل آمیختگی تکفیری‌ها با مردم) نه دولت توانسته بود تمرکز کاملی بر مدیریت افکار عمومی و بسیج و متحدکردن مردم داشته باشد (هم به دلیل جنگ‌زدگی کشور، هم به دلیل مهاجرت دائمی نخبگان و موثران سوری و هم به دلیل ضعف مدیریت) به همین دلایل، اقلیتی از خود مردم که درگیر کینه‌های سیاسی کهنه بودند نیز با گروه‌های تروریستی ترکیه‌پناه همراهی کردند و کار را برای ارتش سوریه سخت‌تر کردند. جدا از اینکه مایه‌های اعتقادی چندان قدرتمندی هم در مردم و ارتش سکولارشدۀ سوریه وجود نداشت که بتواند در چنین روزی به دادشان برسد و متحدشان کند.
شهادت فرماندهان مقاومت هم نقطهٔ قوت دیگری برای تروریست‌ها بود. اول از همه از جهت روانی برای ریختن ترسشان و سپس از جهت آگاه‌سازی. نفس حیات و حضور سید شهیدان مقاومت سیدحسن نصرالله که در گذشته تروریست‌ها و خوارج دوران را شکست سختی داده بود برای لشگر اردوغان اضطراب‌آور بود و شهادتش آنان را دلیر و حریص کرد. از طرفی شهادت رهبران محبوب فلسطین (چون هنیه و سنوار) نیز که با آگاهی‌رساندن درمورد اختلاف‌افکنی مذهبی، اشتباهات قبلی حماس را جبران کرده بودند و می‌توانستند امروز هم به جهان عرب توضیح بدهند ضرورت حفظ سوریه برای حمایت از فلسطین را، خلأ رسانه‌ای بزرگی را ایجاد کرده بود.
نکتهٔ دیگر، ماجرای رسانه است. ترکیه جزو قدرتمندترین کشورها در زمینهٔ رسانه و فرهنگ و هنر در کل جهان اسلام و عالم عربی است، اما جدا از توپخانۀ رسانه‌های مستقیم و غیرمستقیم ترکیه‌ای، «الجزیره»، تاثیرگذارترین رسانهٔ جهان عرب که در سال‌های اخیر تغییر موضع داده بود و به نفع فلسطین و جبهۀ مقاومت و علیه اسرائیل وارد کارزار جدی شده بود، در ماجرای سوریه وسط لحاف خوابید و بلکه بیشتر در آن سمت.الجزیره گرچه خبرهایی از خوشحالی اسرائیل از پیشرفت تروریست‌ها منتشر می‌کرد، ولی خبرهای بسیاری هم در همراهی و به‌ویژه در بزرگ‌نمایی عملیات تروریست‌ها و به‌تبعش در جهت خالی‌کردن دل مردم وفادار و دل سربازان ارتش سوریه منتشر کرده بود. اگر در فاز اول فاصله گرفتن قطر از عربستان و چند قدم نزدیک شدنش به ایران موثر بوده، در فاز دوم باید یادمان باشد در گذشته و در ساخت سلاح داعش ، قطر هم‌پیمان اصلی ترکیه و عربستان و امارات و گوش به فرمان آمریکا بوده است.
البته که جهل عمومی بخش‌های گسترده‌ای از جامعۀ عربی و اهل تسنن، خود کمک فراوانی برای سیطرۀ روانی و رسانه‌ای تروریست‌ها بود.

[ ادامه undefined]@FihMaFih

۷:۴۳

در آن نیامده ایام
undefined undefinedدرباب دلایل و نتایج سقوط سوریه (صفحهٔ ۱/۲) داعشِ ری‌برندشده و نونوارشده در سوریه به قدرت رسید. دمشق و دولت سوریه سقوط کرده، هرچند جنگ هنوز به‌طور کامل تمام نشده، کشور به‌طور کامل تصرف نشده و معلوم نیست فردا چه پیش آید، اما چه شد که اینگونه شد؟ در یک‌سال اخیر بیشترین انرژی جبههٔ مقاومت، از ایران و لبنان و یمن تا دیگر مناطق، درگیر مبارزه با خود اسرائیل و حمایت از کودکان غزه بود. این تمرکز اجباری فرصتی فراهم کرد تا هیتلر جاه‌طلب و منافق منطقهٔ ما -اردوغان- در همراهی با آمریکا و اسرائیل و دیگر دولت‌های فاسد منطقه، مخفیانه تکفیری‌های گروه‌های مختلف را بازسازی کند و ارتش چندملیتی نونواری بسازد. از طرفی در ماه‌های اخیر جریان نفوذ و استعمار با در باغ سبز نشان‌دادن و دانه‌پاشی برای دولت سوریه ارتباطش با ایران را تضعیف کرد و به آن‌ها وعده داد با نزدیک‌شدن به عربستان و فاصله گرفتن از ایران می‌توانند امنیت و عزت دوباره‌ای در جهان عرب پیدا کنند. دولت سوریه با احساس خستگی از جنگ و انزوا و تمایل به زندگی و آرامش در هیاهوی جهان چند قدم از ایران دور شد. این بود که در ماه‌های اخیر ولو نه به شدت، ولی تا حدی دست ایران در سوریه بسته شد (این وضعیتی است که در کمین همۀ ماست، وقتی از اخلاق خسته می‌شویم و فکر می‌کنیم با ترک آن مواهب دنیا را به دست میاوریم). نکتهٔ دیگر این است که پس از پایان جنگ پیشین با داعش، نه به مهر و نه به قهر، ماجراها در سوریه تمام نشده بود و زخم‌ها باز بود. یعنی نه پاکسازی کامل مناطق و نهادها و آزادسازی کامل سرزمین انجام شده بود (شاید به دلیل آمیختگی تکفیری‌ها با مردم) نه دولت توانسته بود تمرکز کاملی بر مدیریت افکار عمومی و بسیج و متحدکردن مردم داشته باشد (هم به دلیل جنگ‌زدگی کشور، هم به دلیل مهاجرت دائمی نخبگان و موثران سوری و هم به دلیل ضعف مدیریت) به همین دلایل، اقلیتی از خود مردم که درگیر کینه‌های سیاسی کهنه بودند نیز با گروه‌های تروریستی ترکیه‌پناه همراهی کردند و کار را برای ارتش سوریه سخت‌تر کردند. جدا از اینکه مایه‌های اعتقادی چندان قدرتمندی هم در مردم و ارتش سکولارشدۀ سوریه وجود نداشت که بتواند در چنین روزی به دادشان برسد و متحدشان کند. شهادت فرماندهان مقاومت هم نقطهٔ قوت دیگری برای تروریست‌ها بود. اول از همه از جهت روانی برای ریختن ترسشان و سپس از جهت آگاه‌سازی. نفس حیات و حضور سید شهیدان مقاومت سیدحسن نصرالله که در گذشته تروریست‌ها و خوارج دوران را شکست سختی داده بود برای لشگر اردوغان اضطراب‌آور بود و شهادتش آنان را دلیر و حریص کرد. از طرفی شهادت رهبران محبوب فلسطین (چون هنیه و سنوار) نیز که با آگاهی‌رساندن درمورد اختلاف‌افکنی مذهبی، اشتباهات قبلی حماس را جبران کرده بودند و می‌توانستند امروز هم به جهان عرب توضیح بدهند ضرورت حفظ سوریه برای حمایت از فلسطین را، خلأ رسانه‌ای بزرگی را ایجاد کرده بود. نکتهٔ دیگر، ماجرای رسانه است. ترکیه جزو قدرتمندترین کشورها در زمینهٔ رسانه و فرهنگ و هنر در کل جهان اسلام و عالم عربی است، اما جدا از توپخانۀ رسانه‌های مستقیم و غیرمستقیم ترکیه‌ای، «الجزیره»، تاثیرگذارترین رسانهٔ جهان عرب که در سال‌های اخیر تغییر موضع داده بود و به نفع فلسطین و جبهۀ مقاومت و علیه اسرائیل وارد کارزار جدی شده بود، در ماجرای سوریه وسط لحاف خوابید و بلکه بیشتر در آن سمت. الجزیره گرچه خبرهایی از خوشحالی اسرائیل از پیشرفت تروریست‌ها منتشر می‌کرد، ولی خبرهای بسیاری هم در همراهی و به‌ویژه در بزرگ‌نمایی عملیات تروریست‌ها و به‌تبعش در جهت خالی‌کردن دل مردم وفادار و دل سربازان ارتش سوریه منتشر کرده بود. اگر در فاز اول فاصله گرفتن قطر از عربستان و چند قدم نزدیک شدنش به ایران موثر بوده، در فاز دوم باید یادمان باشد در گذشته و در ساخت سلاح داعش ، قطر هم‌پیمان اصلی ترکیه و عربستان و امارات و گوش به فرمان آمریکا بوده است. البته که جهل عمومی بخش‌های گسترده‌ای از جامعۀ عربی و اهل تسنن، خود کمک فراوانی برای سیطرۀ روانی و رسانه‌ای تروریست‌ها بود. [ ادامه undefined] @FihMaFih
undefinedدرباب دلایل و نتایج سقوط سوریه (صفحهٔ ۲/۲)

همۀ آنچه گفتیم یعنی ایران بی تقصیر بوده است؟
نهپس از پیروزی نظامی، حفظ پیوست امنیتی و ایجاد پیوست فرهنگیِ پیروزی یک ضرورت است. از این دو پیوست اگر اولی برعهدۀ سوریه بوده، دومی بر عهدۀ ایران هم بوده و کشور ما در این زمینه قدم خاصی برنداشته است که دلایلش بماند.
مسئلۀ دیگر هم این است که باید بپذیریم روی کارآمدن کابینه و گفتمان و دولتی که رنگ غالبش مذاکره و انفعال است (ولو با رئیس‌جمهوری شریف که شخصا انقلابی و شجاع است) ناخواسته پالس ضعف را به دشمنان ایران ارسال می‌کند. بله نتیجۀ انتخابات ایران همواره مهم و موثر است، اتفاقا هم برای ایران هم برای تمام جهان.
البته که این دو ضعف عملکرد ایرانیان دلایل تامه نیستند و در اصل ماجرا سهم بسیار اندکی دارند. علت اصلی شکست سوریه تا اینجای کار، در ضعف خود سوریه، تهاجم همه‌جانبۀ غرب وحشی به منطقه و اتحاد همسایگان خائن است که دوست دارند منطقه در ارتجاع و ذلت یکدست باشد.
بنا به آنچه گفته شد، این سوال بیرون از مرزهای ایران، حتی برای شیعیان و هواداران مقاومت نیز چندان وجود ندارد، چه اینکه خودشان در جریان اخبار و شرایط جهان عرب بودند، اما برای مردم ایران این سوال وجود دارد که پس ایران دیشب کجا بود؟
پاسخ به طور خلاصه و منتج از مطالب بالا این است:
۱. ایران وقتی می‌تواند به کشوری کمک کند که مردم آن کشور و دولت آن کشور این کمک را فهم کند و این کمک را بخواهد. این هشتاد درصد ماجراست. (سوریهٔ فعلی بیش از سوریهٔ قبلی، شبیه افغانستان در آستانهٔ سقوط بود).
۲. ایران وقتی می‌تواند بیرون از مرزها قدرتمند و موفق عمل کند که در داخل هم موفق باشد، هم منجسم و قدرتمند.
۳. دست‌های ایران و توان عملیاتی‌اش برای نبرد در سوریه همچنان پرتوان است (و تمام لشگر چندپارهٔ اردوغان در برابر این دست‌ها قدرتی ندارد)، اما وقتی افکار عمومی ملت‌های منطقه اقناع نشود این دست‌ها باز نیست.
در هرصورت، سقوط کامل سوریه -اگر محقق شود- و افتادنش به دست همپیمانان اسرائیل، مصیبتی برای تمام منطقه است. با همه انتقادهایی که به بعضی از ضعف‌های بشار اسد و دولت و ارتش سوریه داریم، با اینکه ما یکبار با هزینه‌های زیاد سوریه را نجات دادیم، باید یادمان باشد سوریه بارهاوبارها در کنار ایران ایستاده و بارهاوبارها تهدیدهای مهمی را از سر ایران، عراق، لبنان، فلسطین و مردم دیگر سرزمین‌های اسلامی دور کرده است.
سوریه تاریخ پرافتخاری از شرافت و انسانیت دارد و جغرافیای راهبردی و پراهمیتی برای ثبات و امنیت کل منطقه. یعنی چه انسانی و اخلاقی و منصفانه نگاه کنیم چه حتی منفعت‌طلبانه، شکست سوریه و بشار اسد یک خبر تلخ و یک وضعیت سخت است.
برخلاف فضای عمومی رسانه‌ای که به سرعت مغلوب عملیات‌های میدانی می‌شود باید این نکته را بدانیم: به جز خود مردم سوریه؛ ملت‌های ایران، لبنان، عراق و فلسطین هیچکدام راهی ندارند مگر نپذیرفتن این وضعیت تحمیلی استعمار. سوریه افغانستان نیست که تغییر و تبدلش فقط دل ما را بشکند، سوریه شاهراه حیاتی منطقه است و چه در ذهن، چه در رسانه و چه در میدان نمی‌توانیم و نباید شکستش را بپذیریم؛و همه‌چیز از ذهن شروع می‌شود.
@FihMaFih

۷:۴۴

thumnail
undefinedمرجع‌شناسی کلان‌روایت‌های سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۱/۳)

سقوط سوریه دو کلان‌روایت دارد:۱. روایت داعش و جبههٔ عبری‌عربی۲. روایت ایران و جبههٔ مـقاومت
روایت اولی (روایت مهاجم) این است:دولت سوریه چون دیکتاتور و خشن بود توسط مردمش سقوط کرد.
روایت دومی (روایت مدافع) بدون تایید یا رد دیکتاتوربودن دولت سوریه و میزانش می‌گوید:علت سقوط سوریه نه قیام مردمی بلکه هجوم دولت‌های خارجی به کشور و نیز ضعف و عدم ایستادگی و عدم مقاومت خود سوریه بود.
روایت اول به سرعت از زبان بلندگوهای عبری و عربی و رسانه‌های اجاره‌ای فارسی در منطقه پخش شد، بسیارپرسروصدا شد و بعضی حتی در ایران آن را تکرار کردند. روایت دوم با اندکی تاخیر آغاز شد، از روایت اول عقب بود، ولی چون محکم‌تر بود و هست به مرور جاپایش را محکم کرد و از این هم محکم‌تر خواهد کرد. باید هم بکند، چون حقیقت است. اتفاقا خارج از حیطهٔ دولت‌های غربی، در میان نخبگان و آزادگان غربی هم همین روایت معتبر است. در حالیکه روایت اول فقط پروپاگاندا و عوام‌فریبی صهیونست‌ها برای مصرف زودگذر میدانی بود (که البته در انجام ماموریتش موفق هم بود).
اگر خشونت و دیکتاتوری سبب سقوط سوریه بود،۱. حکومت خشن‌تر و دیکتاتورتر (داعشی‌ها و دیگر تکفیری‌ها) قدرت نمی‌گرفت. ۲. در دوران قبل از بشار که این دو مفهوم نسبی، پررنگ‌تر بودند، سقوط اتفاق می‌افتاد.۳. دولت‌های مرتجع منطقه که هزاران برابر دیکتاتورتر، خشن‌تر و سرکوب‌گرترند (مثل عربستان، بحرین، افغانستان و...) باید زودتر سقوط می‌کردند.
همین سه دلیل ساده، سست بودن و دروغ بودن روایت مهاجم را ثابت می‌کند .
در حاشیه:در سرزمین ما، مخصوصاً پس از اعتماد به نفس عظیمی که در این ۵۰سال پیدا کردیم، اکثریت افراد درمورد همه‌چیز، به ویژه مسائل کلان سیاسی اظهار قضاوت قطعی می‌کنند. دلیل دیگر هم فضای سیاست‌زده و دوقطبی‌ست، که افراد را به واکنش سریع دعوت می‌کند. و خب این یکی از مصائب کشور ماست، که بسیاری ولو با نیت خوب با هیجان‌زدگی در اظهارنظر سیاسی، دچار اشتباه می‌شوند، در دام انفعال و تکرار روایت دشمنان خود می‌افتند و کار را برای خود و دیگران سخت می‌کنند (این موضوع در هر بحران و هر شرایط خاصی تکرار می‌شود و انگار درمان و پایانی ندارد).
یکی از بدیهی‌ترین ترمزهای مهم برای جلوگیری از هیجان‌زدگی و اشتباه در قضاوت سیاسی، مطالعهٔ کتاب است. به‌ویژه مطالعهٔ تاریخ. (به عقل من مطالعهٔ جدی دو دانش منطق و تاریخ، دو پیش‌نیاز اساسی برای ورود در تحلیل و اظهارنظر سیاسی‌ست).
اما کتابی که امروز می‌خواهم معرفی کنم و به آن استناد کنم، کتابی نیست که آن را عین حقیقت و صداقت بدانم و در اکثر موارد، مخصوصاً استنتاج‌ها آن را مخالف روایت درست و منصفانه می‌بینم. این هم شاید نوعی از روایت مهاجم است، ولی کتاب در روایت بخشی از بدیهیات تاریخی که مردم ما ازشان خبری ندارند کتاب خوبی است. در تحلیل سوگیرانه است، ولی در خبر می‌تواند مفید باشد برای مخاطب بی‌خبر! نویسنده آقای جان‌مک‌هوگو یک نویسندهٔ انگلیسی مخالف حکومت اسدهاست. او نیز جزو مروجان نسبت‌های دیکتاتور و خشن درمورد دولت پیشین سوریه بوده است. پس استنادم به او از جنس خود گویی و خود خندی نیست. استناد به اعتراف و سخن دیگری و روایت دوم است که استنادی معتبر است.
مک‌هوگو درست است که از در مخالفت حرف می‌زند، ولی مستند و مستدل به منابع و استدلال‌هایی سخن می‌گوید، اراجیف نمی‌بافد و از جهل سیاسی و احساسات قومی یا مذهبی افراد سوءاستفاده نمی‌کند. او شاید یک مهرهٔ معتدل آمریکا و انگلیس است که نگران منافع غرب و شاید حتی منافع اسرائیل هم هست، ولی باسواد و تاریخ‌خوانده است به شعور مخاطب خود احترام می‌گذارد و دفاع از غرب را با توجیه جنایات اسرائیل یکی نمی‌کند.
این کتاب، تاریخ سیاسی سوریه از جنگ جهانی اول تا ظهور داعش روایت می‌کند و به دنبال بازگویی دلایل شکنندگی دولت بشار اسد در حملهٔ اول تروریست‌های تکفیری است. از این جهت روایت و تحلیل او بسیار به اوضاع امروز نزدیک است. کتاب همچنین از سوریهٔ برخاسته در برابر استعمار فرانسه، از سوریهٔ تجزیه‌شده، از سوریهٔ به کمک دیگران برخاسته، از سوریۀ مورد خیانت واقع‌شده، از سوریۀ متهم به خیانت‌شده، از سوریهٔ پر از تفرقه و از سوریهٔ بحرانی در ادوار مختلف سخن می‌گوید.
در پیام بعدی یک صفحه از وضعیت سوریه در دوران حافظ اسد (که مقتدرترین دوران سوریه در کل تاریخ معاصر بوده است) را برایتان باز می‌نویسم:

[ ادامه undefined]@FihMaFih

۹:۵۱

thumnail
undefinedمرجع‌شناسی کلان‌روایت‌های سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۲/۳)

به نقل از کتاب تاریخ معاصر سوریه:
«حافظ اسد برای تندی رفتار خود با دیکتاتور عراقی صدام حسین دلایل واقعی داشت، هنگامی که صدام در سال ۱۹۷۹ قدرت را به دست گرفت از طرح سوریه به عنوان مستمسکی برای پاکسازی در حزب استفاده کرد. اما حمایت سوریه از ایران در مقابل حمله اشغالی عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ سراسر دنیای عرب را متعجب و نگران کرد. این جنگ تا سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. این جنگ یکی از خونین‌ترین جنگ‌های خاورمیانه از سال ۱۹۱۸ بود. ما هرگز تعداد واقعی کشته‌شدگان را نخواهیم دانست
آن زمان سوریه چه موقعیتی داشت؟ خانهٔ ناسیونالیسم عرب به طور عمومی و بعثیسم در موارد خاص؟ پشتیبان یک قدرت غیر عرب که بر خلیج فارس تسلط داشت؟ هر اندازه که رژیم صدام‌حسین شیطانی باشد، او یک عربِ ناسیونالیست بود. حمایت حافظ اسد از ایران شک را در افکار بسیاری از مردم نسبت به او بالا برد، درست مانند پشتیبانی از عناصر راست‌گرای مارونی‌ها در مقابل فلسطینیان و نیروهای انقلابی که قبلاً در لبنان داده بود. از نظر ایدئولوژیکی، بعثی‌های سوریه و انقلابیون اسلامی ایران نمی‌توانستند زیاد به هم نزدیک باشند. یکی از آن‌ها عرب و دیگری فارس بود؛ یکی از آن‌ها مبارز بی‌دین بود و دیگری پیام شیعهٔ انقلابی را موعظه می‌کرد که هدفش بیدار کردن توده‌های مسلمان در سراسر دنیای اسلام بود، که با ناسیونالیسم عرب ناسازگار بود!
با وجود این، در نگاهی دیگر، اتحاد کم‌تر تعجب‌برانگیز بود. انقلاب ایران رژیم دیکتاتوری شاه را که دوست و پشتیبان اسرائیل و دشمن شرور سوری‌ها بود سرنگون کرد، همچنین یکی از نزدیک‌ترین متحدان آمریکا را.
در زمان حکومت شاه، حافظ اسد از مهمترین مخالفان ایرانی که از کشور اخراج شده بودند حمایت می‌کرد، اکنون آن‌ها به خانه برگشته و جایگاه‌های کلیدی را تصاحب کرده بودند، او دوستانی در رده‌های بالای تهران داشت.
نکتهٔ دیگر رابطهٔ مردمی و پیوند هر دو حکومت با شیعهٔ لبنان بود. آنان حامیان طبیعی حافظ اسد بودند، فقیران، ستم‌دیدگان و دهقانان طردشدهٔ اقلیت‌های مذهبی، اکنون آن‌ها از مسئولین جدید تهران کمک‌هایی دریافت می‌کردند، از جمله نیروهای نظامی و تمرین به وسیله کمیته‌های انقلابی ایران و هماهنگ‌شدن با میلیشیای لبنان که با سوریه همکاری می‌کرد. چرا بایستی لبنانی‌های شیعه بین دوستانشان در تهران و دمشق یکی را انتخاب می‌کردند؟ در مرحله اول هر سهٔ آن‌ها در کنار هم بودند. تاریخ می‌بایست اطمینان پیدا می‌کرد که آن‌ها در آن موقعیت باقی می‌مانند. حملهٔ عراق به ایران همچنین به مفهوم این بود که ارتش عراق از سوریه در مقابل اسرائیل حمایت نخواهد کرد. این حمله به جزئی‌ترین احتمالِ بالانسِ قدرتِ سوریه با دولت یهود پایان داد. برای حافظ اسد هم جنگ صدام حسین با ایران خیانتی به ناسیونالیسم عرب محسوب می‌شد. کمی عجیب بود اگر او به خاطر این سرخوردگی دندان به جگر بگیرد، در حالیکه عدم علاقه به دیکتاتور عراقی تبدیل به نفرت می‌شد. او حتی نسبت به پیروزی صدام‌حسین در این جنگ کمی شک داشت.
عراق سعی می‌کرد مانند کشورهای نفتی خلیج فارس بر سوریه هم تسلط داشته باشد. پس اتحاد اسد با ایران کاملا قابل درک بود حتی اگر، دیگر وضعیتی ایجاد می‌کردند که او را به ستیزه‌جویی و خیانت به آرمان عرب متهم کنند. از نظر او صدام‌حسین هنگام اشغال کویت برای توجیه عمل خود یک تبلیغات درخشان زیرکانه به راه انداخت و گفت که ثروت نفتی کویت را در اختیار محرومان می‌گذارد و سعی می‌کند پیش‌روی در پروژهٔ یافتن راه حل سیاسی برای مشکلات فلسطینیان را همزمان با پیش‌روی در معضلات کویتی‌ها پیوند دهد. این ممکن بود بسیار فریبکارانه باشد، اما صدای صدام در توده‌های وسیعی از مردم دنیای عرب خارج از خلیج فارس طنین انداخت.
بعضی از حاکمان مانند شاه حسین اردن هیچ انتخاب واقع‌بینانه‌ای نداشتند پس بی‌طرف ماندند و برای حل موقعیت عرب ضعف نشان دادند، درحالیکه ياسر عرفات به بغداد پرواز کرد تا کمک‌های خود را به عنوان واسطه ارائه دهد.
یک بار دیگر موضع حافظ اسد در نظر بسیاری از عرب‌ها خیانت به نظر می‌رسید. سردرگمی در پایان‌دادن به این اتهامات و روش عمل‌گرایی او در سیاست خارجی هرگونه اعتباری را که هنوز به خاطر بعثیسم برایش باقی مانده بود از او گرفت. گرچه سیاست او در آن لحظات و در جبهه‌ای دیگر محبوبیت بزرگی را هم نصیب او کرده بود، یعنی هنگامی که سربازان سوری در برابر اسرائیل در لبنان جنگیدند، اما بدبینی، که بزرگ‌ترین دشمن هر انقلاب واقعی است رشد یافت و نه تنها در واکنش مردم سوریه به او و حکومتش اثر داشت، بلکه در چگونگی نگاه نخبگان بعثی به مردم سوریه نیز تأثیر داشت».

[ ادامه undefined]@FihMaFih

۹:۵۲

در آن نیامده ایام
undefined undefinedمرجع‌شناسی کلان‌روایت‌های سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۲/۳) به نقل از کتاب تاریخ معاصر سوریه: «حافظ اسد برای تندی رفتار خود با دیکتاتور عراقی صدام حسین دلایل واقعی داشت، هنگامی که صدام در سال ۱۹۷۹ قدرت را به دست گرفت از طرح سوریه به عنوان مستمسکی برای پاکسازی در حزب استفاده کرد. اما حمایت سوریه از ایران در مقابل حمله اشغالی عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ سراسر دنیای عرب را متعجب و نگران کرد. این جنگ تا سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. این جنگ یکی از خونین‌ترین جنگ‌های خاورمیانه از سال ۱۹۱۸ بود. ما هرگز تعداد واقعی کشته‌شدگان را نخواهیم دانست آن زمان سوریه چه موقعیتی داشت؟ خانهٔ ناسیونالیسم عرب به طور عمومی و بعثیسم در موارد خاص؟ پشتیبان یک قدرت غیر عرب که بر خلیج فارس تسلط داشت؟ هر اندازه که رژیم صدام‌حسین شیطانی باشد، او یک عربِ ناسیونالیست بود. حمایت حافظ اسد از ایران شک را در افکار بسیاری از مردم نسبت به او بالا برد، درست مانند پشتیبانی از عناصر راست‌گرای مارونی‌ها در مقابل فلسطینیان و نیروهای انقلابی که قبلاً در لبنان داده بود. از نظر ایدئولوژیکی، بعثی‌های سوریه و انقلابیون اسلامی ایران نمی‌توانستند زیاد به هم نزدیک باشند. یکی از آن‌ها عرب و دیگری فارس بود؛ یکی از آن‌ها مبارز بی‌دین بود و دیگری پیام شیعهٔ انقلابی را موعظه می‌کرد که هدفش بیدار کردن توده‌های مسلمان در سراسر دنیای اسلام بود، که با ناسیونالیسم عرب ناسازگار بود! با وجود این، در نگاهی دیگر، اتحاد کم‌تر تعجب‌برانگیز بود. انقلاب ایران رژیم دیکتاتوری شاه را که دوست و پشتیبان اسرائیل و دشمن شرور سوری‌ها بود سرنگون کرد، همچنین یکی از نزدیک‌ترین متحدان آمریکا را. در زمان حکومت شاه، حافظ اسد از مهمترین مخالفان ایرانی که از کشور اخراج شده بودند حمایت می‌کرد، اکنون آن‌ها به خانه برگشته و جایگاه‌های کلیدی را تصاحب کرده بودند، او دوستانی در رده‌های بالای تهران داشت. نکتهٔ دیگر رابطهٔ مردمی و پیوند هر دو حکومت با شیعهٔ لبنان بود. آنان حامیان طبیعی حافظ اسد بودند، فقیران، ستم‌دیدگان و دهقانان طردشدهٔ اقلیت‌های مذهبی، اکنون آن‌ها از مسئولین جدید تهران کمک‌هایی دریافت می‌کردند، از جمله نیروهای نظامی و تمرین به وسیله کمیته‌های انقلابی ایران و هماهنگ‌شدن با میلیشیای لبنان که با سوریه همکاری می‌کرد. چرا بایستی لبنانی‌های شیعه بین دوستانشان در تهران و دمشق یکی را انتخاب می‌کردند؟ در مرحله اول هر سهٔ آن‌ها در کنار هم بودند. تاریخ می‌بایست اطمینان پیدا می‌کرد که آن‌ها در آن موقعیت باقی می‌مانند. حملهٔ عراق به ایران همچنین به مفهوم این بود که ارتش عراق از سوریه در مقابل اسرائیل حمایت نخواهد کرد. این حمله به جزئی‌ترین احتمالِ بالانسِ قدرتِ سوریه با دولت یهود پایان داد. برای حافظ اسد هم جنگ صدام حسین با ایران خیانتی به ناسیونالیسم عرب محسوب می‌شد. کمی عجیب بود اگر او به خاطر این سرخوردگی دندان به جگر بگیرد، در حالیکه عدم علاقه به دیکتاتور عراقی تبدیل به نفرت می‌شد. او حتی نسبت به پیروزی صدام‌حسین در این جنگ کمی شک داشت. عراق سعی می‌کرد مانند کشورهای نفتی خلیج فارس بر سوریه هم تسلط داشته باشد. پس اتحاد اسد با ایران کاملا قابل درک بود حتی اگر، دیگر وضعیتی ایجاد می‌کردند که او را به ستیزه‌جویی و خیانت به آرمان عرب متهم کنند. از نظر او صدام‌حسین هنگام اشغال کویت برای توجیه عمل خود یک تبلیغات درخشان زیرکانه به راه انداخت و گفت که ثروت نفتی کویت را در اختیار محرومان می‌گذارد و سعی می‌کند پیش‌روی در پروژهٔ یافتن راه حل سیاسی برای مشکلات فلسطینیان را همزمان با پیش‌روی در معضلات کویتی‌ها پیوند دهد. این ممکن بود بسیار فریبکارانه باشد، اما صدای صدام در توده‌های وسیعی از مردم دنیای عرب خارج از خلیج فارس طنین انداخت. بعضی از حاکمان مانند شاه حسین اردن هیچ انتخاب واقع‌بینانه‌ای نداشتند پس بی‌طرف ماندند و برای حل موقعیت عرب ضعف نشان دادند، درحالیکه ياسر عرفات به بغداد پرواز کرد تا کمک‌های خود را به عنوان واسطه ارائه دهد. یک بار دیگر موضع حافظ اسد در نظر بسیاری از عرب‌ها خیانت به نظر می‌رسید. سردرگمی در پایان‌دادن به این اتهامات و روش عمل‌گرایی او در سیاست خارجی هرگونه اعتباری را که هنوز به خاطر بعثیسم برایش باقی مانده بود از او گرفت. گرچه سیاست او در آن لحظات و در جبهه‌ای دیگر محبوبیت بزرگی را هم نصیب او کرده بود، یعنی هنگامی که سربازان سوری در برابر اسرائیل در لبنان جنگیدند، اما بدبینی، که بزرگ‌ترین دشمن هر انقلاب واقعی است رشد یافت و نه تنها در واکنش مردم سوریه به او و حکومتش اثر داشت، بلکه در چگونگی نگاه نخبگان بعثی به مردم سوریه نیز تأثیر داشت». [ ادامه undefined] @FihMaFih
undefinedمرجع‌شناسی کلان‌روایت‌های سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۳/۳)

در پایان یک نکته هم عرض کنم برای دوستانی که می‌خواهند کتاب را بخرند:
ترجمه کتاب (به قلم خانم مژگان آموزگار) چندان روان نیست. انگار بازبینی نهایی و همچنین ویراستاری ندارد (اصلا نام ویراستار هم در ابتدای کتاب نیامده) و گویی دستکم مترجم مثل بسیاری از دیگر مترجمان جوان و جدید، اشراف لازم را در زبان مقصد نداشته. همین متن را هم بنا به فرصت اندکی که داشتم بسیار ویراستم و تصحیح کردم و اگر فرصت بیشتر بود باز هم جای ویرایش داشت. امیدوارم ناشر (نشر شما) اشکالات را در چاپ‌های بعدی اصلاح کند.
@FihMaFih

۹:۵۲

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined فراخوان «مدرسه میدان آزادی»:نخستین دوره آموزشی «ژورنالیسم هنر»
«مدرسه میدان آزادی» به عنوان «خانه‌ای برای آموزش ژورنالیسم هنر» از دی‌ماه ۱۴۰۳ در قالب کارگاه‌های زمستانه میزبان هنرجویان و علاقه‌مندان هنر و ژورنالیسم هنر است. اولین دوره و ترم زمستانه‌ی مدرسه میدان آزادی در ۱۱ رشته به شیوه حضوری میزبان علاقه‌مندان هنر و رسانه و هنربانی خواهد بود. در این دوره جمعی از بهترین‌های آموزش ژورنالیسم هنر با هنرجویان همراه می‌شوند.
«نقد سینما»، «نقد موسیقی»، «نقد نقاشی»، «نقد داستان»، «نقد انیمیشن»، «ایده‌یابی در ژورنالیسم هنر»، «منبع‌یابی در ژورنالیسم هنر»، «هوش مصنوعی و هنر»، «معرفی‌نویسی آثار هنری»، «جستارنویسی هنری» و «عکاسی حرفه‌ای از آثار هنری» عنوان این کارگاه‌ها هستند.
undefined آخرین مهلت ثبت‌نام: ۷دی ۱۴۰۳undefined زمان آغاز دوره: هفته دوم دی‌ماه undefined<img style=" />undefined محل ثبت‌نام: صفحه مدرسه سایت مجله میدان آزادی
در صورت نیاز به راهنمایی، اینجا هستیم:@azadi_sqart
undefined متن کامل فراخوان و نکات تکمیلی را در متن کامل خبر بخوانید.
#مدرسه_میدان_آزادیundefinedundefinedundefined@azadisqart

۱۶:۲۲

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined فهرست کامل رشته‌ها و مدرسان اولین دوره ژورنالیسم هنر «مدرسه میدان آزادی»
#مدرسه_میدان_آزادی در هر فصل از دوره‌های خود با اولویت اهمیت و جذابیت، سراغ بعضی از انواع شاخه‌های #ژورنالیسم_هنر می‌رود. فهرست کامل عناوین کارگاه‌ها به همراه نام استاد کارگاه در پوستر بالا قابل مشاهده است.
undefinedتأکید می‌شود همانطور که در متن کامل فراخوان اشاره‌شده، کارگاه‌های ترم زمستان همگی به‌شیوه حضوری و در شهر تهران برگزار خواهد شد.
undefined اما ژورنالیسم هنر چیست؟
undefined ژورنالیسم هنر شاخه‌ای تلفیقی و تخصصی منشعب از دنیای هنر و دنیای ژورنالیسم است که همچنان در سرزمین ما آن‌طور که باید و شاید مورد پژوهش و آموزش عمومی قرار نگرفته است. شاخه‌ای که با بهره‌مندی از توانایی‌های نوین ژورنالیسم به سمت هنر می‌آید و با این روش، هنر، هنرمند و اثر هنری را تماشا، واکاوی، نقد، تحلیل و دسته‌بندی می‌کند، درباره‌‌شان صحبت می‌کند، از آن‌ها حمایت و محافظت می‌کند و آن‌ها را برای انواع مخاطبان دسترس‌پذیر می‌سازد.
undefined ژورنالیسم هنر در جایگاه حرفه‌ای و هنری‌اش -فارغ از انواعِ صرفا تجاری و تبلیغاتی‌اش- نوعی هنربانی است؛ یعنی پل‌شدن و ایستادن در نقطه‌ای بین هنر و مخاطب هنر.
undefined اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام:صفحه مدرسه میدان آزادی
#مدرسه_میدان_آزادیundefinedundefinedundefined@azadisqart

۱۷:۳۸

بازارسال شده از مجله میدان آزادی
thumnail
undefined فراخوان دوره «ژورنالیسم هنر» سه روز تمدید شد
«مدرسه میدان آزادی» به تازگی با انتشار یک فراخوان، از آغاز به‌کار «خانه آموزش ژورنالیسم هنر» در قالب کارگاه‌های زمستانه از اوایل دی‌ماه خبر داده بود. بنا به درخواست هنرجویان، این فراخوان به مدت سه روز تمدید شده است و هنرجویان محترم می‌توانند نهایتا تا روز ۷ دی ۱۴۰۳ برای اطلاع از محتوای کلاس‌ها و ثبت‌نام به صفحه مدرسه در سایت مجله میدان آزادی مراجعه کنند.
undefined زمان برگزاری کارگاه‌ها: هفته دوم دی‌ماهundefined آخرین مهلت ثبت‌نام: ۷ دی ۱۴۰۳undefined<img style=" />undefined ثبت‌نام در کارگاه: صفحه ثبت‌نام مدرسه میدان آزادیundefined آشنایی با دوره ژورنالیسم هنر: فهرست همه کلاس‌ها
در صورت نیاز به راهنمایی، اینجا هستیم:@azadi_sqart
#مدرسه_میدان_آزادیundefinedundefinedundefined@azadisqart

۲۰:۲۵

در آن نیامده ایام
undefined undefined فراخوان دوره «ژورنالیسم هنر» سه روز تمدید شد «مدرسه میدان آزادی» به تازگی با انتشار یک فراخوان، از آغاز به‌کار «خانه آموزش ژورنالیسم هنر» در قالب کارگاه‌های زمستانه از اوایل دی‌ماه خبر داده بود. بنا به درخواست هنرجویان، این فراخوان به مدت سه روز تمدید شده است و هنرجویان محترم می‌توانند نهایتا تا روز ۷ دی ۱۴۰۳ برای اطلاع از محتوای کلاس‌ها و ثبت‌نام به صفحه مدرسه در سایت مجله میدان آزادی مراجعه کنند. undefined زمان برگزاری کارگاه‌ها: هفته دوم دی‌ماه undefined آخرین مهلت ثبت‌نام: ۷ دی ۱۴۰۳ undefined<img style=" />undefined ثبت‌نام در کارگاه: صفحه ثبت‌نام مدرسه میدان آزادی undefined آشنایی با دوره ژورنالیسم هنر: فهرست همه کلاس‌ها در صورت نیاز به راهنمایی، اینجا هستیم: @azadi_sqart #مدرسه_میدان_آزادی undefinedundefinedundefined @azadisqart
undefined درباره دوره آموزشی ژورنالیسم هنر
ایران سرزمین هنرها و استعدادهای هنری است.بسیاری دوست دارند در این هنرها موفق یا حتی سرآمد شوند.اما افراد خیلی کمی هستند که در رسانه به صورت حرفه‌ای از هنر حرف بزنند و راه را برای دیگران (چه مخاطبان هنر چه استعدادهای هنری) باز کنند. آن‌هم بدون سوگیری سیاسی یا انتفاع اقتصادی یا قبیله‌گرایی.
این است که بسیاری از هنرها و هنرمندان و استعدادهای هنری شناخته‌نشده و مظلوم باقی می‌مانند و وضعیت عدالت برای همه هنرها و هنرمندان و پیشرفت در سیر هنر ایرانی با مشکل مواجه می‌شود.و این است که در سرزمین هنرهای چندین هزارساله و «هنر نزد ایرانیان است و بس» و «ای خاکت سرچشمه هنر» با اینهمه هنر و هنرمند و استعداد، درست مثل سرزمین‌های بی‌تاریخ و بی‌هنر و بی‌فرهنگ فقط ۲۰۰ سلبریتی که اکثرا لمپن و میان‌تهی‌اند به عنوان هنرمند دیده می‌شوند و آسمانِ با این فراخی برای دیگر هنرمندان تنگ می‌آید.
اینجا همان نقطهٔ اهمیت و ضرورت #ژورنالیسم_هنر و آموزش آن است.
دوره ژورنالیسم هنر میدان آزادی برای کسانی که دستکم انگیزه حمایت از هنر و هنربانی را دارند ولو آموزشش را ندیده‌اند، فرصت مغتنمی است. همچنین برای جامعهٔ هنری مافیازده و تبلیغات‌زدهٔ ما، تا به مرور نسلی تربیت شوند که در کنار علاقه به هنر، مسلح به ابزارهای ژورنالیسم هنر نیز باشند و بتوانند به طور‌ موثر از هنر و حقیقت و هنر حقیقی حرف بزنند و دفاع کنند.
کم‌فایده‌ترین کارگاه دوره کارگاهی است که من مربی‌اش هستم، اما به جز کارگاه من، دوره ده کارگاه جذاب و مهم دیگر دارد که استادانش همگی بی‌اغراق از بهترین‌های این رشته در کل کشورند.
پیشنهاد می‌کنم اگر در میان نزدیکانتان کسانی را می‌شناسید که اهل هنر یا دوستدار هنرند (و البته ساکن تهرانند)، پوستر دوره را به دستشان برسانید.

@FihMaFih

۲۰:۳۱

undefinedدرباب #عیب_نویسی (به روایت حکیم نظامی)
خانهٔ پُرعیب شد این کارگاهخود نکنی هیچ به عیبش نگاه‌
چشم فرو بسته‌ای از عیب خویشعیب کسان را شده آیینه پیش
عیب‌نویسی مکن آیینه‌وارتا نشوی از نفَسی عیب‌دار
یا به‌در افکن هنر از جیب خویشیا بشکن آینهٔ عیب خویش
دیده ز عیب دگران کن فرازصورتِ خود بین و درو عیب ساز
در همه چیزی هنر و عیب هستعیب مبین تا هنر آری به دست
می‌نتوان یافت به شب در چراغ؟در قفس روز توان دید زاغ؟
در پر طاووس که زر پیکر استسرزنشِ پای کجا درخور است؟
زاغ که او را همه تن شد سیاهدیده سپید است، در او کن نگاه!

#نظامیاز کتاب شریف #مخزن_الاسرار (با تصحیح زنده‌یاد حسن وحید دستگردی ؛ به استثنای سطر اول بیت چهارم که آنجا مشخصا به اشتباه و به عیب، «جیب» «عیب» ثبت شده!)
#شعر
@FihMaFih

۲۱:۵۴

undefinedرسانه ملی امروز چه پیامی است؟
پیام مهم اخیر رهبر فرزانهٔ ایران آیت‌الله خامنه‌ای به رئیس صداوسیما و همایش افق تحول رسانه ملی هم در لحن،هم در اختصار،هم در ادبیات و واژگان،هم در مفاد و معانی گفته و ناگفته‌اش،بسیار مهم و قابل تأمل و تفسیر و تذکر است،هم برای مدیران و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان اصلی صداوسیما،هم‌ برای همهٔ ما، از جمله خودم، ولو در حد یک برنامه یا چند مشورت همراه شده باشم، یا نشده باشم.
پیام پیامی‌ست که هم تلخ استهم واقعی‌ست. واقعیتش هم مستند به وقایع روز منطقه است.پیامی است که هم داوری دیروز است و هم تلنگر امروز.
ظاهراً معنای پیام این است:کارها در رسانه ملی چندان خوب پیش نرفته،و از طرفی فرصتی نیست که نخواهد از این به بعد هم خوب پیش نرود.
این پیام همچنین بسیار یادآور سخن مشهور مارشال مک لوهان در کتاب «برای درک رسانه‌ها»ست آنجا که می‌گوید «رسانه خود پیام است». رسانه وقتی ضعیف باشد پیامش ضعف است و پیامِ ضعف مخابره‌کردن در زمان و زمانهٔ جنگ آن‌هم از مرکزیت رسانه‌ای کشور اگر خیانت نباشد، خطاست. رسانهٔ ملی هم امروز اگر ۲۴ساعت در محتوای برنامه‌های خود دم از قدرت و ایستادگی و مقاومت و حماسه بزند، تا وقتی در ساخت و ساختار هنری و رسانه‌ای خود ضعیف باشد، پیام اصلی‌اش همان ضعف است.
بنده هم قبلا در یادداشتِ حقیقت عظیم غزه، ما و اداره فرهنگ و رسانه در ایران به این اشکال پرداخته بودم.
اما یکبار دیگر پیام مختصر و پر اشاره و کنایهٔ رهبری بخوانیم:
بسمه‌تعالیجناب آقای جبلی شما و این حضرات نقش بی‌بدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان -که بیش از همیشه است- می‌دانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم می‌زند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصه‌ی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است. سید علی خامنه‌ای۱۴۰۳/۱۰/۱۰
@Khamenei.ir@FihMaFih

۲۲:۱۴