۱۴:۱۹
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۲۱:۰۰
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۲۱:۰۰
۲۰:۳۴
۲۰:۱۳
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۲۰:۱۴
یک ریویوی ضدآمریکایی قدیمی -از پنج سال پیش- را اینجا بازنویسی و تکمیل کردم. به بهانه ۱۳ آبانِ عزیز.
۲۰:۱۹
۲۲:۱۷
بازارسال شده از آیت الله مرتضی تهرانی
۱۶:۳۰
۷:۴۳
در آن نیامده ایام
درباب دلایل و نتایج سقوط سوریه (صفحهٔ ۱/۲) داعشِ ریبرندشده و نونوارشده در سوریه به قدرت رسید. دمشق و دولت سوریه سقوط کرده، هرچند جنگ هنوز بهطور کامل تمام نشده، کشور بهطور کامل تصرف نشده و معلوم نیست فردا چه پیش آید، اما چه شد که اینگونه شد؟ در یکسال اخیر بیشترین انرژی جبههٔ مقاومت، از ایران و لبنان و یمن تا دیگر مناطق، درگیر مبارزه با خود اسرائیل و حمایت از کودکان غزه بود. این تمرکز اجباری فرصتی فراهم کرد تا هیتلر جاهطلب و منافق منطقهٔ ما -اردوغان- در همراهی با آمریکا و اسرائیل و دیگر دولتهای فاسد منطقه، مخفیانه تکفیریهای گروههای مختلف را بازسازی کند و ارتش چندملیتی نونواری بسازد. از طرفی در ماههای اخیر جریان نفوذ و استعمار با در باغ سبز نشاندادن و دانهپاشی برای دولت سوریه ارتباطش با ایران را تضعیف کرد و به آنها وعده داد با نزدیکشدن به عربستان و فاصله گرفتن از ایران میتوانند امنیت و عزت دوبارهای در جهان عرب پیدا کنند. دولت سوریه با احساس خستگی از جنگ و انزوا و تمایل به زندگی و آرامش در هیاهوی جهان چند قدم از ایران دور شد. این بود که در ماههای اخیر ولو نه به شدت، ولی تا حدی دست ایران در سوریه بسته شد (این وضعیتی است که در کمین همۀ ماست، وقتی از اخلاق خسته میشویم و فکر میکنیم با ترک آن مواهب دنیا را به دست میاوریم). نکتهٔ دیگر این است که پس از پایان جنگ پیشین با داعش، نه به مهر و نه به قهر، ماجراها در سوریه تمام نشده بود و زخمها باز بود. یعنی نه پاکسازی کامل مناطق و نهادها و آزادسازی کامل سرزمین انجام شده بود (شاید به دلیل آمیختگی تکفیریها با مردم) نه دولت توانسته بود تمرکز کاملی بر مدیریت افکار عمومی و بسیج و متحدکردن مردم داشته باشد (هم به دلیل جنگزدگی کشور، هم به دلیل مهاجرت دائمی نخبگان و موثران سوری و هم به دلیل ضعف مدیریت) به همین دلایل، اقلیتی از خود مردم که درگیر کینههای سیاسی کهنه بودند نیز با گروههای تروریستی ترکیهپناه همراهی کردند و کار را برای ارتش سوریه سختتر کردند. جدا از اینکه مایههای اعتقادی چندان قدرتمندی هم در مردم و ارتش سکولارشدۀ سوریه وجود نداشت که بتواند در چنین روزی به دادشان برسد و متحدشان کند. شهادت فرماندهان مقاومت هم نقطهٔ قوت دیگری برای تروریستها بود. اول از همه از جهت روانی برای ریختن ترسشان و سپس از جهت آگاهسازی. نفس حیات و حضور سید شهیدان مقاومت سیدحسن نصرالله که در گذشته تروریستها و خوارج دوران را شکست سختی داده بود برای لشگر اردوغان اضطرابآور بود و شهادتش آنان را دلیر و حریص کرد. از طرفی شهادت رهبران محبوب فلسطین (چون هنیه و سنوار) نیز که با آگاهیرساندن درمورد اختلافافکنی مذهبی، اشتباهات قبلی حماس را جبران کرده بودند و میتوانستند امروز هم به جهان عرب توضیح بدهند ضرورت حفظ سوریه برای حمایت از فلسطین را، خلأ رسانهای بزرگی را ایجاد کرده بود. نکتهٔ دیگر، ماجرای رسانه است. ترکیه جزو قدرتمندترین کشورها در زمینهٔ رسانه و فرهنگ و هنر در کل جهان اسلام و عالم عربی است، اما جدا از توپخانۀ رسانههای مستقیم و غیرمستقیم ترکیهای، «الجزیره»، تاثیرگذارترین رسانهٔ جهان عرب که در سالهای اخیر تغییر موضع داده بود و به نفع فلسطین و جبهۀ مقاومت و علیه اسرائیل وارد کارزار جدی شده بود، در ماجرای سوریه وسط لحاف خوابید و بلکه بیشتر در آن سمت. الجزیره گرچه خبرهایی از خوشحالی اسرائیل از پیشرفت تروریستها منتشر میکرد، ولی خبرهای بسیاری هم در همراهی و بهویژه در بزرگنمایی عملیات تروریستها و بهتبعش در جهت خالیکردن دل مردم وفادار و دل سربازان ارتش سوریه منتشر کرده بود. اگر در فاز اول فاصله گرفتن قطر از عربستان و چند قدم نزدیک شدنش به ایران موثر بوده، در فاز دوم باید یادمان باشد در گذشته و در ساخت سلاح داعش ، قطر همپیمان اصلی ترکیه و عربستان و امارات و گوش به فرمان آمریکا بوده است. البته که جهل عمومی بخشهای گستردهای از جامعۀ عربی و اهل تسنن، خود کمک فراوانی برای سیطرۀ روانی و رسانهای تروریستها بود. [ ادامه ] @FihMaFih
درباب دلایل و نتایج سقوط سوریه (صفحهٔ ۲/۲)
همۀ آنچه گفتیم یعنی ایران بی تقصیر بوده است؟
نهپس از پیروزی نظامی، حفظ پیوست امنیتی و ایجاد پیوست فرهنگیِ پیروزی یک ضرورت است. از این دو پیوست اگر اولی برعهدۀ سوریه بوده، دومی بر عهدۀ ایران هم بوده و کشور ما در این زمینه قدم خاصی برنداشته است که دلایلش بماند.
مسئلۀ دیگر هم این است که باید بپذیریم روی کارآمدن کابینه و گفتمان و دولتی که رنگ غالبش مذاکره و انفعال است (ولو با رئیسجمهوری شریف که شخصا انقلابی و شجاع است) ناخواسته پالس ضعف را به دشمنان ایران ارسال میکند. بله نتیجۀ انتخابات ایران همواره مهم و موثر است، اتفاقا هم برای ایران هم برای تمام جهان.
البته که این دو ضعف عملکرد ایرانیان دلایل تامه نیستند و در اصل ماجرا سهم بسیار اندکی دارند. علت اصلی شکست سوریه تا اینجای کار، در ضعف خود سوریه، تهاجم همهجانبۀ غرب وحشی به منطقه و اتحاد همسایگان خائن است که دوست دارند منطقه در ارتجاع و ذلت یکدست باشد.
بنا به آنچه گفته شد، این سوال بیرون از مرزهای ایران، حتی برای شیعیان و هواداران مقاومت نیز چندان وجود ندارد، چه اینکه خودشان در جریان اخبار و شرایط جهان عرب بودند، اما برای مردم ایران این سوال وجود دارد که پس ایران دیشب کجا بود؟
پاسخ به طور خلاصه و منتج از مطالب بالا این است:
۱. ایران وقتی میتواند به کشوری کمک کند که مردم آن کشور و دولت آن کشور این کمک را فهم کند و این کمک را بخواهد. این هشتاد درصد ماجراست. (سوریهٔ فعلی بیش از سوریهٔ قبلی، شبیه افغانستان در آستانهٔ سقوط بود).
۲. ایران وقتی میتواند بیرون از مرزها قدرتمند و موفق عمل کند که در داخل هم موفق باشد، هم منجسم و قدرتمند.
۳. دستهای ایران و توان عملیاتیاش برای نبرد در سوریه همچنان پرتوان است (و تمام لشگر چندپارهٔ اردوغان در برابر این دستها قدرتی ندارد)، اما وقتی افکار عمومی ملتهای منطقه اقناع نشود این دستها باز نیست.
در هرصورت، سقوط کامل سوریه -اگر محقق شود- و افتادنش به دست همپیمانان اسرائیل، مصیبتی برای تمام منطقه است. با همه انتقادهایی که به بعضی از ضعفهای بشار اسد و دولت و ارتش سوریه داریم، با اینکه ما یکبار با هزینههای زیاد سوریه را نجات دادیم، باید یادمان باشد سوریه بارهاوبارها در کنار ایران ایستاده و بارهاوبارها تهدیدهای مهمی را از سر ایران، عراق، لبنان، فلسطین و مردم دیگر سرزمینهای اسلامی دور کرده است.
سوریه تاریخ پرافتخاری از شرافت و انسانیت دارد و جغرافیای راهبردی و پراهمیتی برای ثبات و امنیت کل منطقه. یعنی چه انسانی و اخلاقی و منصفانه نگاه کنیم چه حتی منفعتطلبانه، شکست سوریه و بشار اسد یک خبر تلخ و یک وضعیت سخت است.
برخلاف فضای عمومی رسانهای که به سرعت مغلوب عملیاتهای میدانی میشود باید این نکته را بدانیم: به جز خود مردم سوریه؛ ملتهای ایران، لبنان، عراق و فلسطین هیچکدام راهی ندارند مگر نپذیرفتن این وضعیت تحمیلی استعمار. سوریه افغانستان نیست که تغییر و تبدلش فقط دل ما را بشکند، سوریه شاهراه حیاتی منطقه است و چه در ذهن، چه در رسانه و چه در میدان نمیتوانیم و نباید شکستش را بپذیریم؛و همهچیز از ذهن شروع میشود.
@FihMaFih
همۀ آنچه گفتیم یعنی ایران بی تقصیر بوده است؟
نهپس از پیروزی نظامی، حفظ پیوست امنیتی و ایجاد پیوست فرهنگیِ پیروزی یک ضرورت است. از این دو پیوست اگر اولی برعهدۀ سوریه بوده، دومی بر عهدۀ ایران هم بوده و کشور ما در این زمینه قدم خاصی برنداشته است که دلایلش بماند.
مسئلۀ دیگر هم این است که باید بپذیریم روی کارآمدن کابینه و گفتمان و دولتی که رنگ غالبش مذاکره و انفعال است (ولو با رئیسجمهوری شریف که شخصا انقلابی و شجاع است) ناخواسته پالس ضعف را به دشمنان ایران ارسال میکند. بله نتیجۀ انتخابات ایران همواره مهم و موثر است، اتفاقا هم برای ایران هم برای تمام جهان.
البته که این دو ضعف عملکرد ایرانیان دلایل تامه نیستند و در اصل ماجرا سهم بسیار اندکی دارند. علت اصلی شکست سوریه تا اینجای کار، در ضعف خود سوریه، تهاجم همهجانبۀ غرب وحشی به منطقه و اتحاد همسایگان خائن است که دوست دارند منطقه در ارتجاع و ذلت یکدست باشد.
بنا به آنچه گفته شد، این سوال بیرون از مرزهای ایران، حتی برای شیعیان و هواداران مقاومت نیز چندان وجود ندارد، چه اینکه خودشان در جریان اخبار و شرایط جهان عرب بودند، اما برای مردم ایران این سوال وجود دارد که پس ایران دیشب کجا بود؟
پاسخ به طور خلاصه و منتج از مطالب بالا این است:
۱. ایران وقتی میتواند به کشوری کمک کند که مردم آن کشور و دولت آن کشور این کمک را فهم کند و این کمک را بخواهد. این هشتاد درصد ماجراست. (سوریهٔ فعلی بیش از سوریهٔ قبلی، شبیه افغانستان در آستانهٔ سقوط بود).
۲. ایران وقتی میتواند بیرون از مرزها قدرتمند و موفق عمل کند که در داخل هم موفق باشد، هم منجسم و قدرتمند.
۳. دستهای ایران و توان عملیاتیاش برای نبرد در سوریه همچنان پرتوان است (و تمام لشگر چندپارهٔ اردوغان در برابر این دستها قدرتی ندارد)، اما وقتی افکار عمومی ملتهای منطقه اقناع نشود این دستها باز نیست.
در هرصورت، سقوط کامل سوریه -اگر محقق شود- و افتادنش به دست همپیمانان اسرائیل، مصیبتی برای تمام منطقه است. با همه انتقادهایی که به بعضی از ضعفهای بشار اسد و دولت و ارتش سوریه داریم، با اینکه ما یکبار با هزینههای زیاد سوریه را نجات دادیم، باید یادمان باشد سوریه بارهاوبارها در کنار ایران ایستاده و بارهاوبارها تهدیدهای مهمی را از سر ایران، عراق، لبنان، فلسطین و مردم دیگر سرزمینهای اسلامی دور کرده است.
سوریه تاریخ پرافتخاری از شرافت و انسانیت دارد و جغرافیای راهبردی و پراهمیتی برای ثبات و امنیت کل منطقه. یعنی چه انسانی و اخلاقی و منصفانه نگاه کنیم چه حتی منفعتطلبانه، شکست سوریه و بشار اسد یک خبر تلخ و یک وضعیت سخت است.
برخلاف فضای عمومی رسانهای که به سرعت مغلوب عملیاتهای میدانی میشود باید این نکته را بدانیم: به جز خود مردم سوریه؛ ملتهای ایران، لبنان، عراق و فلسطین هیچکدام راهی ندارند مگر نپذیرفتن این وضعیت تحمیلی استعمار. سوریه افغانستان نیست که تغییر و تبدلش فقط دل ما را بشکند، سوریه شاهراه حیاتی منطقه است و چه در ذهن، چه در رسانه و چه در میدان نمیتوانیم و نباید شکستش را بپذیریم؛و همهچیز از ذهن شروع میشود.
@FihMaFih
۷:۴۴
۹:۵۱
۹:۵۲
در آن نیامده ایام
مرجعشناسی کلانروایتهای سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۲/۳) به نقل از کتاب تاریخ معاصر سوریه: «حافظ اسد برای تندی رفتار خود با دیکتاتور عراقی صدام حسین دلایل واقعی داشت، هنگامی که صدام در سال ۱۹۷۹ قدرت را به دست گرفت از طرح سوریه به عنوان مستمسکی برای پاکسازی در حزب استفاده کرد. اما حمایت سوریه از ایران در مقابل حمله اشغالی عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ سراسر دنیای عرب را متعجب و نگران کرد. این جنگ تا سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. این جنگ یکی از خونینترین جنگهای خاورمیانه از سال ۱۹۱۸ بود. ما هرگز تعداد واقعی کشتهشدگان را نخواهیم دانست آن زمان سوریه چه موقعیتی داشت؟ خانهٔ ناسیونالیسم عرب به طور عمومی و بعثیسم در موارد خاص؟ پشتیبان یک قدرت غیر عرب که بر خلیج فارس تسلط داشت؟ هر اندازه که رژیم صدامحسین شیطانی باشد، او یک عربِ ناسیونالیست بود. حمایت حافظ اسد از ایران شک را در افکار بسیاری از مردم نسبت به او بالا برد، درست مانند پشتیبانی از عناصر راستگرای مارونیها در مقابل فلسطینیان و نیروهای انقلابی که قبلاً در لبنان داده بود. از نظر ایدئولوژیکی، بعثیهای سوریه و انقلابیون اسلامی ایران نمیتوانستند زیاد به هم نزدیک باشند. یکی از آنها عرب و دیگری فارس بود؛ یکی از آنها مبارز بیدین بود و دیگری پیام شیعهٔ انقلابی را موعظه میکرد که هدفش بیدار کردن تودههای مسلمان در سراسر دنیای اسلام بود، که با ناسیونالیسم عرب ناسازگار بود! با وجود این، در نگاهی دیگر، اتحاد کمتر تعجببرانگیز بود. انقلاب ایران رژیم دیکتاتوری شاه را که دوست و پشتیبان اسرائیل و دشمن شرور سوریها بود سرنگون کرد، همچنین یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا را. در زمان حکومت شاه، حافظ اسد از مهمترین مخالفان ایرانی که از کشور اخراج شده بودند حمایت میکرد، اکنون آنها به خانه برگشته و جایگاههای کلیدی را تصاحب کرده بودند، او دوستانی در ردههای بالای تهران داشت. نکتهٔ دیگر رابطهٔ مردمی و پیوند هر دو حکومت با شیعهٔ لبنان بود. آنان حامیان طبیعی حافظ اسد بودند، فقیران، ستمدیدگان و دهقانان طردشدهٔ اقلیتهای مذهبی، اکنون آنها از مسئولین جدید تهران کمکهایی دریافت میکردند، از جمله نیروهای نظامی و تمرین به وسیله کمیتههای انقلابی ایران و هماهنگشدن با میلیشیای لبنان که با سوریه همکاری میکرد. چرا بایستی لبنانیهای شیعه بین دوستانشان در تهران و دمشق یکی را انتخاب میکردند؟ در مرحله اول هر سهٔ آنها در کنار هم بودند. تاریخ میبایست اطمینان پیدا میکرد که آنها در آن موقعیت باقی میمانند. حملهٔ عراق به ایران همچنین به مفهوم این بود که ارتش عراق از سوریه در مقابل اسرائیل حمایت نخواهد کرد. این حمله به جزئیترین احتمالِ بالانسِ قدرتِ سوریه با دولت یهود پایان داد. برای حافظ اسد هم جنگ صدام حسین با ایران خیانتی به ناسیونالیسم عرب محسوب میشد. کمی عجیب بود اگر او به خاطر این سرخوردگی دندان به جگر بگیرد، در حالیکه عدم علاقه به دیکتاتور عراقی تبدیل به نفرت میشد. او حتی نسبت به پیروزی صدامحسین در این جنگ کمی شک داشت. عراق سعی میکرد مانند کشورهای نفتی خلیج فارس بر سوریه هم تسلط داشته باشد. پس اتحاد اسد با ایران کاملا قابل درک بود حتی اگر، دیگر وضعیتی ایجاد میکردند که او را به ستیزهجویی و خیانت به آرمان عرب متهم کنند. از نظر او صدامحسین هنگام اشغال کویت برای توجیه عمل خود یک تبلیغات درخشان زیرکانه به راه انداخت و گفت که ثروت نفتی کویت را در اختیار محرومان میگذارد و سعی میکند پیشروی در پروژهٔ یافتن راه حل سیاسی برای مشکلات فلسطینیان را همزمان با پیشروی در معضلات کویتیها پیوند دهد. این ممکن بود بسیار فریبکارانه باشد، اما صدای صدام در تودههای وسیعی از مردم دنیای عرب خارج از خلیج فارس طنین انداخت. بعضی از حاکمان مانند شاه حسین اردن هیچ انتخاب واقعبینانهای نداشتند پس بیطرف ماندند و برای حل موقعیت عرب ضعف نشان دادند، درحالیکه ياسر عرفات به بغداد پرواز کرد تا کمکهای خود را به عنوان واسطه ارائه دهد. یک بار دیگر موضع حافظ اسد در نظر بسیاری از عربها خیانت به نظر میرسید. سردرگمی در پایاندادن به این اتهامات و روش عملگرایی او در سیاست خارجی هرگونه اعتباری را که هنوز به خاطر بعثیسم برایش باقی مانده بود از او گرفت. گرچه سیاست او در آن لحظات و در جبههای دیگر محبوبیت بزرگی را هم نصیب او کرده بود، یعنی هنگامی که سربازان سوری در برابر اسرائیل در لبنان جنگیدند، اما بدبینی، که بزرگترین دشمن هر انقلاب واقعی است رشد یافت و نه تنها در واکنش مردم سوریه به او و حکومتش اثر داشت، بلکه در چگونگی نگاه نخبگان بعثی به مردم سوریه نیز تأثیر داشت». [ ادامه ] @FihMaFih
مرجعشناسی کلانروایتهای سقوط و خواندن یک صفحه از تاریخ سوریه (صفحه ۳/۳)
در پایان یک نکته هم عرض کنم برای دوستانی که میخواهند کتاب را بخرند:
ترجمه کتاب (به قلم خانم مژگان آموزگار) چندان روان نیست. انگار بازبینی نهایی و همچنین ویراستاری ندارد (اصلا نام ویراستار هم در ابتدای کتاب نیامده) و گویی دستکم مترجم مثل بسیاری از دیگر مترجمان جوان و جدید، اشراف لازم را در زبان مقصد نداشته. همین متن را هم بنا به فرصت اندکی که داشتم بسیار ویراستم و تصحیح کردم و اگر فرصت بیشتر بود باز هم جای ویرایش داشت. امیدوارم ناشر (نشر شما) اشکالات را در چاپهای بعدی اصلاح کند.
@FihMaFih
در پایان یک نکته هم عرض کنم برای دوستانی که میخواهند کتاب را بخرند:
ترجمه کتاب (به قلم خانم مژگان آموزگار) چندان روان نیست. انگار بازبینی نهایی و همچنین ویراستاری ندارد (اصلا نام ویراستار هم در ابتدای کتاب نیامده) و گویی دستکم مترجم مثل بسیاری از دیگر مترجمان جوان و جدید، اشراف لازم را در زبان مقصد نداشته. همین متن را هم بنا به فرصت اندکی که داشتم بسیار ویراستم و تصحیح کردم و اگر فرصت بیشتر بود باز هم جای ویرایش داشت. امیدوارم ناشر (نشر شما) اشکالات را در چاپهای بعدی اصلاح کند.
@FihMaFih
۹:۵۲
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۱۶:۲۲
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۱۷:۳۸
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
۲۰:۲۵
در آن نیامده ایام
فراخوان دوره «ژورنالیسم هنر» سه روز تمدید شد «مدرسه میدان آزادی» به تازگی با انتشار یک فراخوان، از آغاز بهکار «خانه آموزش ژورنالیسم هنر» در قالب کارگاههای زمستانه از اوایل دیماه خبر داده بود. بنا به درخواست هنرجویان، این فراخوان به مدت سه روز تمدید شده است و هنرجویان محترم میتوانند نهایتا تا روز ۷ دی ۱۴۰۳ برای اطلاع از محتوای کلاسها و ثبتنام به صفحه مدرسه در سایت مجله میدان آزادی مراجعه کنند. زمان برگزاری کارگاهها: هفته دوم دیماه آخرین مهلت ثبتنام: ۷ دی ۱۴۰۳ " /> ثبتنام در کارگاه: صفحه ثبتنام مدرسه میدان آزادی آشنایی با دوره ژورنالیسم هنر: فهرست همه کلاسها در صورت نیاز به راهنمایی، اینجا هستیم: @azadi_sqart #مدرسه_میدان_آزادی @azadisqart
درباره دوره آموزشی ژورنالیسم هنر
ایران سرزمین هنرها و استعدادهای هنری است.بسیاری دوست دارند در این هنرها موفق یا حتی سرآمد شوند.اما افراد خیلی کمی هستند که در رسانه به صورت حرفهای از هنر حرف بزنند و راه را برای دیگران (چه مخاطبان هنر چه استعدادهای هنری) باز کنند. آنهم بدون سوگیری سیاسی یا انتفاع اقتصادی یا قبیلهگرایی.
این است که بسیاری از هنرها و هنرمندان و استعدادهای هنری شناختهنشده و مظلوم باقی میمانند و وضعیت عدالت برای همه هنرها و هنرمندان و پیشرفت در سیر هنر ایرانی با مشکل مواجه میشود.و این است که در سرزمین هنرهای چندین هزارساله و «هنر نزد ایرانیان است و بس» و «ای خاکت سرچشمه هنر» با اینهمه هنر و هنرمند و استعداد، درست مثل سرزمینهای بیتاریخ و بیهنر و بیفرهنگ فقط ۲۰۰ سلبریتی که اکثرا لمپن و میانتهیاند به عنوان هنرمند دیده میشوند و آسمانِ با این فراخی برای دیگر هنرمندان تنگ میآید.
اینجا همان نقطهٔ اهمیت و ضرورت #ژورنالیسم_هنر و آموزش آن است.
دوره ژورنالیسم هنر میدان آزادی برای کسانی که دستکم انگیزه حمایت از هنر و هنربانی را دارند ولو آموزشش را ندیدهاند، فرصت مغتنمی است. همچنین برای جامعهٔ هنری مافیازده و تبلیغاتزدهٔ ما، تا به مرور نسلی تربیت شوند که در کنار علاقه به هنر، مسلح به ابزارهای ژورنالیسم هنر نیز باشند و بتوانند به طور موثر از هنر و حقیقت و هنر حقیقی حرف بزنند و دفاع کنند.
کمفایدهترین کارگاه دوره کارگاهی است که من مربیاش هستم، اما به جز کارگاه من، دوره ده کارگاه جذاب و مهم دیگر دارد که استادانش همگی بیاغراق از بهترینهای این رشته در کل کشورند.
پیشنهاد میکنم اگر در میان نزدیکانتان کسانی را میشناسید که اهل هنر یا دوستدار هنرند (و البته ساکن تهرانند)، پوستر دوره را به دستشان برسانید.
@FihMaFih
ایران سرزمین هنرها و استعدادهای هنری است.بسیاری دوست دارند در این هنرها موفق یا حتی سرآمد شوند.اما افراد خیلی کمی هستند که در رسانه به صورت حرفهای از هنر حرف بزنند و راه را برای دیگران (چه مخاطبان هنر چه استعدادهای هنری) باز کنند. آنهم بدون سوگیری سیاسی یا انتفاع اقتصادی یا قبیلهگرایی.
این است که بسیاری از هنرها و هنرمندان و استعدادهای هنری شناختهنشده و مظلوم باقی میمانند و وضعیت عدالت برای همه هنرها و هنرمندان و پیشرفت در سیر هنر ایرانی با مشکل مواجه میشود.و این است که در سرزمین هنرهای چندین هزارساله و «هنر نزد ایرانیان است و بس» و «ای خاکت سرچشمه هنر» با اینهمه هنر و هنرمند و استعداد، درست مثل سرزمینهای بیتاریخ و بیهنر و بیفرهنگ فقط ۲۰۰ سلبریتی که اکثرا لمپن و میانتهیاند به عنوان هنرمند دیده میشوند و آسمانِ با این فراخی برای دیگر هنرمندان تنگ میآید.
اینجا همان نقطهٔ اهمیت و ضرورت #ژورنالیسم_هنر و آموزش آن است.
دوره ژورنالیسم هنر میدان آزادی برای کسانی که دستکم انگیزه حمایت از هنر و هنربانی را دارند ولو آموزشش را ندیدهاند، فرصت مغتنمی است. همچنین برای جامعهٔ هنری مافیازده و تبلیغاتزدهٔ ما، تا به مرور نسلی تربیت شوند که در کنار علاقه به هنر، مسلح به ابزارهای ژورنالیسم هنر نیز باشند و بتوانند به طور موثر از هنر و حقیقت و هنر حقیقی حرف بزنند و دفاع کنند.
کمفایدهترین کارگاه دوره کارگاهی است که من مربیاش هستم، اما به جز کارگاه من، دوره ده کارگاه جذاب و مهم دیگر دارد که استادانش همگی بیاغراق از بهترینهای این رشته در کل کشورند.
پیشنهاد میکنم اگر در میان نزدیکانتان کسانی را میشناسید که اهل هنر یا دوستدار هنرند (و البته ساکن تهرانند)، پوستر دوره را به دستشان برسانید.
@FihMaFih
۲۰:۳۱
درباب #عیب_نویسی (به روایت حکیم نظامی)
خانهٔ پُرعیب شد این کارگاهخود نکنی هیچ به عیبش نگاه
چشم فرو بستهای از عیب خویشعیب کسان را شده آیینه پیش
عیبنویسی مکن آیینهوارتا نشوی از نفَسی عیبدار
یا بهدر افکن هنر از جیب خویشیا بشکن آینهٔ عیب خویش
دیده ز عیب دگران کن فرازصورتِ خود بین و درو عیب ساز
در همه چیزی هنر و عیب هستعیب مبین تا هنر آری به دست
مینتوان یافت به شب در چراغ؟در قفس روز توان دید زاغ؟
در پر طاووس که زر پیکر استسرزنشِ پای کجا درخور است؟
زاغ که او را همه تن شد سیاهدیده سپید است، در او کن نگاه!
#نظامیاز کتاب شریف #مخزن_الاسرار (با تصحیح زندهیاد حسن وحید دستگردی ؛ به استثنای سطر اول بیت چهارم که آنجا مشخصا به اشتباه و به عیب، «جیب» «عیب» ثبت شده!)
#شعر
@FihMaFih
خانهٔ پُرعیب شد این کارگاهخود نکنی هیچ به عیبش نگاه
چشم فرو بستهای از عیب خویشعیب کسان را شده آیینه پیش
عیبنویسی مکن آیینهوارتا نشوی از نفَسی عیبدار
یا بهدر افکن هنر از جیب خویشیا بشکن آینهٔ عیب خویش
دیده ز عیب دگران کن فرازصورتِ خود بین و درو عیب ساز
در همه چیزی هنر و عیب هستعیب مبین تا هنر آری به دست
مینتوان یافت به شب در چراغ؟در قفس روز توان دید زاغ؟
در پر طاووس که زر پیکر استسرزنشِ پای کجا درخور است؟
زاغ که او را همه تن شد سیاهدیده سپید است، در او کن نگاه!
#نظامیاز کتاب شریف #مخزن_الاسرار (با تصحیح زندهیاد حسن وحید دستگردی ؛ به استثنای سطر اول بیت چهارم که آنجا مشخصا به اشتباه و به عیب، «جیب» «عیب» ثبت شده!)
#شعر
@FihMaFih
۲۱:۵۴
رسانه ملی امروز چه پیامی است؟
پیام مهم اخیر رهبر فرزانهٔ ایران آیتالله خامنهای به رئیس صداوسیما و همایش افق تحول رسانه ملی هم در لحن،هم در اختصار،هم در ادبیات و واژگان،هم در مفاد و معانی گفته و ناگفتهاش،بسیار مهم و قابل تأمل و تفسیر و تذکر است،هم برای مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان اصلی صداوسیما،هم برای همهٔ ما، از جمله خودم، ولو در حد یک برنامه یا چند مشورت همراه شده باشم، یا نشده باشم.
پیام پیامیست که هم تلخ استهم واقعیست. واقعیتش هم مستند به وقایع روز منطقه است.پیامی است که هم داوری دیروز است و هم تلنگر امروز.
ظاهراً معنای پیام این است:کارها در رسانه ملی چندان خوب پیش نرفته،و از طرفی فرصتی نیست که نخواهد از این به بعد هم خوب پیش نرود.
این پیام همچنین بسیار یادآور سخن مشهور مارشال مک لوهان در کتاب «برای درک رسانهها»ست آنجا که میگوید «رسانه خود پیام است». رسانه وقتی ضعیف باشد پیامش ضعف است و پیامِ ضعف مخابرهکردن در زمان و زمانهٔ جنگ آنهم از مرکزیت رسانهای کشور اگر خیانت نباشد، خطاست. رسانهٔ ملی هم امروز اگر ۲۴ساعت در محتوای برنامههای خود دم از قدرت و ایستادگی و مقاومت و حماسه بزند، تا وقتی در ساخت و ساختار هنری و رسانهای خود ضعیف باشد، پیام اصلیاش همان ضعف است.
بنده هم قبلا در یادداشتِ حقیقت عظیم غزه، ما و اداره فرهنگ و رسانه در ایران به این اشکال پرداخته بودم.
اما یکبار دیگر پیام مختصر و پر اشاره و کنایهٔ رهبری بخوانیم:
بسمهتعالیجناب آقای جبلی شما و این حضرات نقش بیبدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان -که بیش از همیشه است- میدانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است. سید علی خامنهای۱۴۰۳/۱۰/۱۰
@Khamenei.ir@FihMaFih
پیام مهم اخیر رهبر فرزانهٔ ایران آیتالله خامنهای به رئیس صداوسیما و همایش افق تحول رسانه ملی هم در لحن،هم در اختصار،هم در ادبیات و واژگان،هم در مفاد و معانی گفته و ناگفتهاش،بسیار مهم و قابل تأمل و تفسیر و تذکر است،هم برای مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان اصلی صداوسیما،هم برای همهٔ ما، از جمله خودم، ولو در حد یک برنامه یا چند مشورت همراه شده باشم، یا نشده باشم.
پیام پیامیست که هم تلخ استهم واقعیست. واقعیتش هم مستند به وقایع روز منطقه است.پیامی است که هم داوری دیروز است و هم تلنگر امروز.
ظاهراً معنای پیام این است:کارها در رسانه ملی چندان خوب پیش نرفته،و از طرفی فرصتی نیست که نخواهد از این به بعد هم خوب پیش نرود.
این پیام همچنین بسیار یادآور سخن مشهور مارشال مک لوهان در کتاب «برای درک رسانهها»ست آنجا که میگوید «رسانه خود پیام است». رسانه وقتی ضعیف باشد پیامش ضعف است و پیامِ ضعف مخابرهکردن در زمان و زمانهٔ جنگ آنهم از مرکزیت رسانهای کشور اگر خیانت نباشد، خطاست. رسانهٔ ملی هم امروز اگر ۲۴ساعت در محتوای برنامههای خود دم از قدرت و ایستادگی و مقاومت و حماسه بزند، تا وقتی در ساخت و ساختار هنری و رسانهای خود ضعیف باشد، پیام اصلیاش همان ضعف است.
بنده هم قبلا در یادداشتِ حقیقت عظیم غزه، ما و اداره فرهنگ و رسانه در ایران به این اشکال پرداخته بودم.
اما یکبار دیگر پیام مختصر و پر اشاره و کنایهٔ رهبری بخوانیم:
بسمهتعالیجناب آقای جبلی شما و این حضرات نقش بیبدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان -که بیش از همیشه است- میدانید. امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است. سید علی خامنهای۱۴۰۳/۱۰/۱۰
@Khamenei.ir@FihMaFih
۲۲:۱۴