بله | کانال شفا | تأملاتی در باب تعلیم و تربیت
عکس پروفایل شفا | تأملاتی در باب تعلیم و تربیتش

شفا | تأملاتی در باب تعلیم و تربیت

۹۵۳عضو
thumbnail
ویراستی‌نوشت- ۱۴۰۴۰۶۲۰
پانوشت: یکی از مزیت‌های دولت چهاردهم، دغدغه‌مندی شخص رئیس‌جمهور نسبت به مدرسه و امر تعلیم و تربیت است. ایشان بارها و بارها این دغدغه را در سخنرانی‌ها و مواضع خود به زبان ساده بیان کرده‌اند. پیگیری‌های ایشان برای انتقال دغدغه‌ها به مسئولان امر نیز جدیت ایشان را نشان می‌دهد. این نعمت بزرگی است. انشاءالله این دغدغه‌ها با فهم و صورت‌بندی درست مسائل نظام تعلیم و تربیت، در مسیر درست هم قرار گیرد.@sheffa_jo

۱۴:۰۱

thumbnail
اکنون هنگامه‌ی برپا کردن «مدرسه ملی برجام» استمجتبی همتی فر۱۴۰۴۰۶۲۸
۱- سال‌های ۹۲ تا ۹۴، دولت یازدهم با شعاری روی کار آمد که مضمونش این بود: «راه‌حل مشکلات اساسی کشور در بیرون از مرزهاست و ما کسانی هستیم که می‌توانیم این کار را با مذاکره به سرانجام برسانید». بعد از قریب به دو سال مذاکره سیاسی با آمریکا و اروپا، سندی تاریخی با عنوان مخفف «برجام» امضا شد که به زعم مردم و وعده مسئولان وقت دولت، قرار بود گره‌های کشور را باز کند و شکوفا شویم. به همین مناسبت و اندکی پس از ظهور برجام، وزارت آموزش و پرورش دولت یازدهم نیز نقش‌آفرینی خود را ایفا کرد و در بهمن ۱۳۹۴ طرح «کلاس برجام» را کلید زد؛ فعالیتی چهار ساعته با موضوع «برجام» با محتوای مشخص به عنوان فوق برنامه یا فعالیت‌های مکمل درس تاریخ به مدارس دوره متوسطه دوم. بنا به شواهد، این طرح چندان نتوانست در مدارس جاگیر شود، منتها سرعت عمل کم‌نظیر مسئولان آموزش و پرورش در واکنش آموزشی به یک پدیده ملی قابل تأمل است که دیگر تکرار هم نشد.۲- گرچه کلاس برجام در مدارس پا نگرفت، اما دولت‌مردان به ویژه تیم دیپلماسی دولت یازدهم و دوازدهم به روش‌های مختلف به تبیین دستاوردها و مزایای کوتاه‌مدت و بلندمدت برجام پرداختند و عمده افراد جامعه به نوعی در «کلاس برجام» شاگردی کردند و به آن امید زیادی هم بستند. همزمان البته گروهی از کارشناسان کشور، این خوش‌بینی‌ها و امیدها را چندان دست‌یافتنی نمی‌دانستند و معتقد بودند که در ازای آنچه به نقد داده شده، چیزی دست ما را نخواهد گرفت و بخشی از محتوای برجام نیز دیر و زود چالش‌ساز خواهد شد. به هر ترتیب دولت و جامعه تصمیمش را گرفت که «برجام» را جدی بگیرد.۳- اکنون از آن ماجرا، حدود ۱۰ سال می‌گذرد. امروز (۲۶ شهریور ۱۴۰۴) یکی از همان بخش‌های چالشی برجام که از سوی منتقدان نسبت به آن تذکر داده شده بود، با عنوان «مکانیسم ماشه» فعال شد. گویا به نقطه‌ای از نزاع بازگشتیم که از آن شروع کرده بودیم؛ البته بعد از دست دادن سرمایه‌های انسانی و زیرساختی و یک جنگ تمام عیار نظامی و اقتصادی علیه ایران و ...۴- درس‌آموزی از برجام را باید جدی بگیریم. حالا به جای «کلاس برجام»، باید «مدرسه ملی برجام» را برپا کنیم. باید این تجربه تلخ و سرمایه‌سوز را منصفانه و صادقانه برای مردم به ویژه نسل جوان‌تر باز بگوییم که «قرار بود چه بشود، چه شد و چرا چنین شد و بر اساس چه نگاهی؟». کسی نباید تاریخ را فراموش کند. برای دانش‌جویان، برای استادان، برای معلم‌ها، برای دانش‌آموزان، برای سیاست‌مداران، برای دولت‌مردان، برای مردم، برای کاسب‌ها و برای مادرها...۴- داشتم فکر می‌کردم اگر قرار باشد برای چنین تجربه‌نوردی ملی سرفصل‌هایی را پیشنهاد بدهیم، چه مواردی را باید در آن گنجاند. این فهرست به نظرم رسید:الف - چرا آمریکا - با ۱۰ هزار کیلومتر فاصله از ایران - با ما کار دارد؟! - تاریخ دشمنی‌ها و آسیب‌های ایالات متحده امریکا به ایرانب - چرا نباید به غرب خوش‌بین باشیم؟ - مرور اظهارنظرهای مدافعان و مخالفان مذاکره و برجام با ذکر نام و مسئولیت از ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۴ و صحت‌سنجی آن‌ها بر اساس مستنداتپ - در «برجام» چه هست و چه نیست؟! - خلاصه ترجمه درست مفاد اصلی برجام به زبان ساده (با ذکر واژگان مهم مثل «تعلیق»، «لغو» و «مکانیسم ماشه» و ...)ت - ماجرای «پسر خوب - پسرهای بد!» - تاریخ اجرای برجام و مقایسه متناظر اقدامات و دستاوردهای ایران و اقدامات و دستاوردهای آن‌طرفی‌ها بر اساس برجام ث- راه‌های مقابله با مارگزیدگی - آیا عاقل‌ها به آمریکا و اروپا اعتماد می‌کنند؟ چرا؟ (بحث آزاد)ج- روی پای خودت بایست، مرد! - درس‌آموزه‌های اعتماد به غرب و غفلت از ظرفیت‌های خود و اقتصاد مقاومتیچ - از ایرانی می‌ترسند که روی پای خودش بایستد! - روایت پیشرفت‌های علم و فناوری جمهوری اسلامی ایرانح - جای شهدا خالی... - ماجرای جنگ ۱۲ روزه در امتداد برجام و معرفی دانشمندان و بزرگان ایرانی که در این سال‌ها از سوی آمریکا و اسرائیل به شهادت رسیدند.
پانوشت: یادم آمد که بن‌گورین در هنگامه اشغال فلسطین و تأسیس رژیم اسرائیل گفته بود که «پیرمردها می‌میرند و جوان‌ها فراموش می‌کنند». اگر تجربه تلخ برجام را با و برای مردم و نسل جدید بازخوانی و تحلیل نکنیم، دور نیست که دوباره برجامی دیگر و سرمایه‌سوزی دیگر. قیمت برخی از تجربه‌ها خیلی گران است و نباید ارزان از کنارش گذشت.@sheffa_jo

۱۶:۴۰

معلم انقلاب به میدان آمد: تربیت سیاسی خردمندانه مردم؛ سیاست‌ورزی خردمندانه دولتمجتبی همتی فر۱۴۰۴۰۷۰۲
۱- «خردورزی (عقلانیت)» در تربیت را اگر نادیده بگیریم، مغلطه و احساسات هیجانی جایش را می‌گیرد. هیجانات بدون عقلانیت راحت قابل دستکاری است؛ با یک تیتر روزنامه‌ای و یا تک جمله ظاهراً صادقانه یک سیاستمدار.۲- خردورزی به «تجربه» بها می‌دهد، درس می‌گیرد و به جای تعصب و تعلق نابه‌جا، منصفانه و منطقی تحلیل می‌کند که چه شده؟ کدام راست است و کدام ناحق؟ حقیقت‌جو است و نه «پیرو قبیله».۳- تربیت اسلامی به آدم‌ها «همت» و «شجاعت» می‌دهد تا بتوانند عقلانیتشان را به کار بیاندازند. «تنبلی» و «ترسویی» آدم‌ها را زمین‌گیر می‌کند وشرف و عزت را به بهای وعده یا تهدید و ... می‌دهند و بعد هم با مغلطه و تحریف حقیقت، بنا دارند تصمیم و اقداماتشان را خردمندانه جلوه بدهند. ۴- ما در آستانه مدرسه‌ی تاریخ قرار داریم. اینک در آغاز مهر، ره‌بر انقلاب به میدان آمده و خودش کلاس بر پا کرده و‌ معلمی می‌کند تا ما در امتحانات پیش رو، سرمان بلند باشد. ایشان درس‌های مهم را مرور کردند و نکات انحرافی آزمون را گوش‌زد. انشاءالله کارنامه را که بدهند، سرمان بالا باشد...پانوشت: فرازی از کلاس درس ره‌بر انقلاب: «قبول مذاکره‌ای را که با تهدید همراه است، هیچ ملّت باشرفی انجام نمی‌دهد،‌ هیچ سیاستمدار خردمندی هم آن را تصدیق نمی‌کند. بنابراین، وضع این‌جوری است. طرف مقابل هم البتّه حالا ممکن است بگوید من در مقابل این، فلان امتیاز را هم به شما می‌دهم! دروغ می‌گویند؛ آنچه می‌گویند به عنوان امتیاز می‌دهیم، دروغ است. ده سال قبل از این، ما یک قراردادی با آمریکایی‌ها بستیم که اسمش در داخل کشور ما «برجام» است؛ در این قرارداد، بنا شد که ما در مورد هسته‌ای این کارها را انجام بدهیم ــ آن مرکز تولید را مسدود کنیم؛ آن محصول سه و نیم درصدی را که آن وقت تولید می‌کردیم، بدهیم برود به خارج یا رقیق کنیم یعنی از بین برود، غنی‌سازی‌اش را از بین ببریم؛ و چیزهای دیگر ــ آنها هم در مقابل تحریمها را بردارند و بعد از ده سال، پرونده‌ی ایران در آژانس هسته‌ای بین‌المللی به شکل عادّی دربیاید. [البتّه] آن وقت، وقتی مسئولین کشور آمدند پیش ما گفتند «ده سال»، من گفتم «ده سال» یک عمر است،‌ چرا «ده سال» را شما قبول میکنید؛ گفتند چنین، چنان، بنا شد «ده سال» را هم قبول نکنند، امّا به هر حال قبول کردند. «ده سال» همین‌ روزها تمام شد؛ آن ده سالی که بنا شده بود پرونده‌ی ایران در آژانس عادّی بشود، این روزها تمام شد. امروز شما ملاحظه کنید، نه‌تنها پرونده عادی نشده، بلکه مشکلات هسته‌ای کشور در شورای امنیّت، سازمان ملل و در هسته‌ای مضاعف شده، چند برابر هم شده! طرف این‌جوری است، قولش این است! ما همه‌ی کارهایی را که باید انجام میدادیم انجام دادیم، او تحریمها را برنداشت،‌ هیچ کدام از قولهایی را که داده بود انجام نداد و بعد هم اصلاً خود او، به تعبیر رایج، پاره کرد آن قرارداد یا آن توافقنامه و تفاهمنامه‌ای را که مقرّر شده بود، اصلاً بکلّی خارج شد از برجام و آن را رد کرد.اگر چنانچه شما با طرف مقابل مذاکره کنید و آنچه را او میخواهد قبول کنید که خب، این تسلیم و ضعف کشور و نابود کردن شرف یک ملّت است؛‌ اگر تهدید او را که با تهدید دارد با شما حرف می‌زند، قبول کردید، این‌جوری است، اگر قبول نکردید می‌شوید مثل حالا که باز همان دعوا و همان [مسئله‌ها هست]. بنابراین مذاکره، مذاکره‌ی درستی نیست. تجربه‌ها را فراموش نکنیم، این تجربه‌ی ده سال گذشته را فراموش نکنیم. آن که محلّ کلام ما است، آمریکا است؛‌ حالا فعلاً با اروپا مسئله‌ای نمیخواهم مطرح کنم.این طرف مقابل ما در همه‌چیز خُلف وعده می‌کند، در همه‌چیز دروغ می‌گوید، فریب اِعمال می‌کند؛ وقت و بی‌وقت تهدید نظامی می‌کند؛ اگر دستشان برسد، اشخاص را ترور میکنند، همچنان که سردار شهید ما را، شهید سلیمانی را ترور کردند؛ یا مراکز هسته‌ای را بمباران میکنند؛ اگر بتوانند از این کارها میکنند. طرف یک چنین وضعیّتی دارد؛ با این طرف نمیشود مذاکره کرد، نمیشود با اطمینان و اعتماد نشست و حرف زد و حرف شنید و قرار گذاشت.به نظر من مذاکره‌ی با آمریکا برای مسئله‌ی هسته‌ای و شاید برای مسائل دیگر، بن‌بست محض است؛ یعنی هیچ راه درستی وجود ندارد برای اینها، بن‌بست محض است. فکر کنند، ببینند. البتّه برای او مفید است؛ این مذاکره برای آن رئیس‌جمهور فعلی آمریکا مفید است؛ او سرش را بالا خواهد گرفت، خواهد گفت من ایران را تهدید کردم و او را آوردم پای میز مذاکره نشاندم؛ او در دنیا از این افتخارات میکند. امّا برای ما ضرر محض است و هیچ فایده‌ای برای ما ندارد» (۱۴۰۴۰۷۰۱).@sheffa_jo

۱:۲۹

یادداشت میهمان undefined*در سوگ خرد عملی و بی معنا شدن سیاست*رقیه فاضل۱۴۰۴۰۷۰۱آقا در سخنانشان، آنجا که در مورد زیر سلطه‌ی بیگانه نرفتن، تسلیم نشدن و نپذیرفتن مذاکره با تهدید صحبت می‌کنند، روی خرد و دانایی و تجربه تأکید می‌کنند؛ و پذیرش تسلیم را هم ظاهربینی می‌دانند.سخنرانی تلویزیونی یک مهر و پیام دوم و سوم تلویزیونی آقا در جنگ، این را خیلی خوب نشان می‌دهد. این در حالیست که طرفداران مذاکره، با ژست عقلانیت دارند پیش می‌روند و سر باز زدن از مذاکره و گفتگو را نشان دوری از عقلانیت می‌دانند.این عقلانیت میان‌تهی که نه بر تجربه تأمل می‌کند، نه می‌تواند لایه‌های عمیق تر موقعیت را ببیند، نه می‌تواند فلسفه دشمنی‌ها را درک کند، نه می‌تواند نشانه‌های تغییراتی را در افکار عمومی دنیا ببیند، نه می‌تواند فرصت‌ها را شکار کند، اسمش «تحجر» و «تعصب» است که یک جمله گِرد را حفظ کرده و در هر موقعیتی همان را تکرار می‌کند.اینکه «اگر مذاکره عادلانه باشد، خوبست»، گرچه یک جمله‌ی شرطی و همیشه درست است و ژست عقلانیت خوبی دارد، اما در عالم سیاست، به هیچ دردی نمی‌خورد، اگر نتواند به صورت تحققی، بگوید الان شرایط عادلانه فراهم است یا نه؟امروز وقتی آقا می‌گویند مذاکره در وضع کنونی هیچ کمکی به ما نمی‌کند، یعنی آن ژست عقلانیت باید در بزنگاه و در موقعیت، به تشخیص برسد، وگرنه که جز ظاهربینی و پوچی، چیزی ندارد.نگران تربیت سیاسی‌ای هستم که به جای تشخیص و تصمیم، همیشه جملات شرطی زیبا و جامع الاطراف و برای همه زمان‌ها را تکرار کند. یک تربیت ظاهراً انقلابی و اخلاقی و متین، اما استعمارزده و تحقیر شده و ظاهربین و به دور از خرد.
پی‌نوشت:۱- قبول مذاکره‌ای را که با تهدید همراه است، هیچ ملّت باشرفی انجام نمی‌دهد،‌ هیچ «سیاستمدار خردمند»ی هم آن را تصدیق نمی‌کند (سخنرانی تلویزیونی اول مهر ره‌بری)۲- اینکه به ملّت ایران بگویند بیایید تسلیم بشوید، «حرف عاقلانه‌»ای نیست. «افرادِ باخرد» که می‌شناسند ایران را، می‌شناسند ملّت ایران را، می‌شناسند تاریخ ایران را، هرگز چنین حرفی را بر زبان جاری نمیکنند. (پیام دوم تلویزیونی ره‌بری در جنگ ۱۲ روزه)۳- اینکه کسی توقّع کند که ایران تسلیم کشور دیگری بشود، این یکی از آن مهمل‌گویی‌های غلطی است که یقیناً مایه‌ی استهزاء «افراد خردمند» و «افراد دانا» واقع خواهد شد. (پیام سوم‌ تلویزیونی ره‌بری در جنگ ۱۲ روزه)@rq_fazel
پانوشت: متن از کانال نویسنده محترم است که فقط با لحاظ ویرایشی و ارجاع به سخنرانی‌های رهبری تکمیل شده است.@sheffa_jo

۳:۵۶

و اما پیش‌دبستانی... (بخش اول)مجتبی همتی فریادداشت منتشر شده در روزنامه فرهیختگان (مورخ ۱۴۰۴۰۷۰۷)
دوره اوان کودکی (زیر هفت سالگی) یکی از مهم‌ترین دوره‌های رشد و زندگی انسان است. با فرهنگ‌سازی عمومی در چند دهه اخیر، رشد و تربیت این دوره در نظر والدین و دولتمردان و فعالان تربیتی ایران ارجمندی برجسته‌ای یافته است. اوج آن را می‌توان راه‌اندازی نهادی ملی و تخصصی برای تولی‌گری این زیست‌بوم مهم دانست.تأسیس «سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک» از اوایل سال ۱۴۰۰، نقطه عطف ویژه‌ای در توجه به کودکی در ایران محسوب می‌شود. این سازمان که دوره استقرار و تثبیت خود را طی می‌کند، توانسته بخشی از دشواری‌های ناشی پراکندگی و فقدان نهاد تخصصی در این حوزه را رفع کند. با استقرار کامل آن، امید می‌رود که چونان مرجع تخصصی ملی، سیاست‌ها و برنامه‌های نظام درباره رشد و تربیت اوان کودکی را تولی‌گری و راهبری کند.در عین برجسته‌شدن روزافزون جایگاه و اهمیت رشد و تربیت اوان کودکی بر اساس تأکید آموزه‌های اسلامی و یافته‌های عصب‌شناسی، روانشناسی رشد و مطالعات تربیتی و اقتصادی، این حوزه در ایران با چالش‌های جدی مواجه است که باید مورد توجه سیاست‌گذاران و کارشناسان قرار گیرد. برخی از مهم‌ترین این چالش‌ها که وضع کنونی ما حاصل آن است، عبارتند از:۱- عدم سرمایه‌گذاری و حمایت حاکمیتی: جیمز هکمن در مطالعه خود که به برنده شدن جایزه نوبل در سال ۲۰۰۰ میلادی انجامید، نشان داد که سرمایه‌گذاری کشورها روی ‌رشد و تربیت دوره اوان کودکی بیشترین بازدهی اقتصادی را داراست (تا ۱۶ برابر!). این یافته باعث شد که کشورهای مختلف به سرمایه‌گذاری جدی بر این دوره از رشد و تربیت انسان اهتمام کنند. در ایران نیز گرچه حمایت‌هایی از تغذیه صحیح و سلامت کودکان صورت گرفته است، منتها در بخش آموزش و تربیت عملاً تمرکز بر دوره مدرسه‌ای است. شاهد مؤید اینکه اعتبارات سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک برای راهبری و حمایت از این بخش کمتر از یک‌هزارم اعتبارات وزارت آموزش‌وپرورش است!
۲- تقلیل اوان کودکی به «پیش‌دبستانی»: اوان کودکی دوره طلایی از پیش از تولد تا بدو به مدرسه را در بر می‌گیرد که در آن «آزادی عمل کودک برای بازی، کشف جهان پیرامون و آموختن» مورد تأکید است. دوره «پیش‌دبستانی» حلقه‌ای از این زنجیره است که قرار بوده کودک را با شیب ملایم برای ورود به مدرسه آماده کند، در عین اینکه رنگ و بوی کودکانه آن را پاسداری کند (پیش‌دبستانی به عنوان دوره آمادگی). منتها به دلیل غفلت و ناآگاهی، اغلب دوره اوان کودکی به «پیش‌دبستانی» تقلیل یافته است. در نتیجه‌ حاکم شدن این نگاه تقلیل‌گرایانه، گونه‌های تربیتی سوای «پیش‌دبستانی» در چرخه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی مغفول مانده است. نگران‌کننده اینکه در صورت استمرار این غفلت، سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک به «سازمان ملی پیش‌دبستانی» یا «سازمان ملی کودکستان‌ها» فروکاسته خواهد شد. این در حالی است که «تربیت کودک در بسترهای خانواده‌محور» حائز اهمیت بسیاری است و در کشورهای مختلف، تقویت والدگری و تربیت خانواده در سنین آغازین کودکی و حتی در سال‌های پسین آن مورد توجه روز افزون قرار دارد. برنامه هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران نیز گونه‌های متنوع دیگری از خدمات تربیتی همچون «خانه مادر و کودک» را در راستای تکریم و تسهیل مادری به رسمیت شناخته است که متأسفانه کم و بیش از پیگیری آن غفلت شده و پیگیری تحقق آن از سوی نهادهای مسئول ضروری است.
۳- آفت مدرسه‌ای‌شدن اوان کودکی: در ذیل فضای کنکورزده و میل به آموزش هر چه سریع‌تر و بیشتر، برخی از نگاه‌های غیرکارشناسی و اقدامات شتاب‌زده باعث شده که در دوره پیش‌دبستانی، به صورت زودهنگام فضای مدرسه‌ای حاکم شود (اسکولی‌فای - schoolify). آموزش الفبا، محوریت کتاب درسی و فعالیت‌های قلم و کاغذی و اعمال شرایط انضباطی همگی با رویکرد بازی‌محوری و انعطاف این دوره نامتناسب است و به رشد و تربیت شایسته کودکان آسیب وارد می‌کند.
ادامه دارد...
لینک یادداشت در روزنامه فرهیختگان: https://farhikhtegandaily.com/page/273270@sheffa_jo

۹:۰۸

و اما پیش‌دبستانی... (بخش دوم)مجتبی همتی فریادداشت منتشر شده در روزنامه فرهیختگان (مورخ ۱۴۰۴۰۷۰۷)
[...]۴- حداقلی‌بودن پوشش دوره پیش‌دبستانی: گرچه امروزه والدین درک بالایی از اهمیت دوره پیش‌دبستانی دارند، اما به دلیل سیاست غیررایگان بودن این خدمت آموزشی، قریب به نیمی از جمعیت کودکان مشمول ایرانی از آن بی‌بهره مانده‌اند. در حال حاضر، اعتبارات دولتی برای حمایت از حضور کودکان محروم در دوره پیش‌دبستانی بسیار ناچیز است. این در حالی است که برآورد می‌شود خسارات مالی مستقیم ناشی از عدم آمادگی برخی از دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی و مردودی در این پایه، سالیانه حداقل ۱-۲ هزار میلیارد تومان باشد.با سیاست‌های سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک در سال‌های اخیر، تعداد مراکز ارائه‌دهنده دوره پیش‌دبستانی افزایش قابل توجهی داشته است، منتها مشکل فقط «دسترسی» نیست. اغلب این مراکز توسط بخش غیردولتی و خصوصی راه‌اندازی شده‌اند و از آن‌ها برای خدمت‌رسانی در مناطق محروم و نیازمند حمایتی نمی‌شود. برای «بهره‌مندی» واقعی همه کودکان از مزایای دوره پیش‌دبستانی، باید سیاست‌های حمایتی و مالی دولت متحول شود. رایگان شدن دوره پیش‌دبستانی - حداقل برای دهک‌های اول تا چهارم - یکی از پیشنهادهای سیاستی مؤثر در کیفیت‌بخشی به نظام تعلیم و تربیت و کمک به برقراری عدالت آموزشی است.
۵- کیفیت پایین خدمات دوره پیش‌دبستانی: در یک دهه اخیر، مسئولان وزارت آموزش‌وپرورش اهتمام قابل توجهی در افزایش پوشش دوره پیش‌دبستانی داشته‌اند. با شیوع اپیدمی کرونا، پوشش پیش‌دبستانی در دولت دهم افت قابل توجهی کرد که بعضاً از آن با عنوان «سقوط» هم یاد کرده‌اند. بعد از کرونا، احیای کودکستان‌های تعطیل شده با شیب ملایمی وضعیت را به حالت طبیعی برگردانده است.با این حال، تلاش‌های مذکور برای افزایش کمی پوشش، با محدودیت‌های اجرایی مواجه بوده است. بدین منظور، دوره‌های کوتاه‌مدت یک ماهه‌ تابستانی برای ایجاد آمادگی در کودکان بازمانده از خدمات رسمی پیش‌دبستانی طراحی و اجرا می‌شود. این اقدام گرچه ستودنی است، اما شواهد نشان می‌دهد که در واقعیت به دلیل ضعف کیفی دوره‌ها، اثر چندانی بر آمادگی کودکان برای ورود به پایه اول ابتدایی نداشته است. ثابت ماندن نرخ مردودی پایه اول ابتدایی در ۱۰-۱۵ سال گذشته شاهد متقنی در این باره است. ضمن اینکه با اضافه شدن آمار دوره‌های کوتاه‌مدت به نرخ پوشش اصلی پیش‌دبستانی، آمار پوشش در برخی از سال‌ها افزایش ظاهری را نشان می‌دهد، منتها با در نظر گرفتن تعریف استاندارد دوره پیش‌دبستانی (دوره یک الی دو ساله) و موضوع کیفیت، افزایش این شاخص آموزشی را نباید جدی گرفت. علاوه بر اینکه متأسفانه تأکید بر افزایش کمی پوشش، توجه مسئولان مذکور را از ضعف کیفی این دوره‌ها دور کرده است.
۶- نگرش طفیلی به اوان کودکی: به دلیل سابقه کشور در اجرای پیش‌دبستانی با محوریت معاونت آموزش ابتدایی و اغلب به صورت ضمیمه دبستان‌ها، تعلیم و تربیت اوان کودکی به صورت «طفیلی» و ذیل سایه فرهنگ مدرسه‌ای فهم شده است. فقدان نگرش «زیست‌بومی» و غلبه نگاه بروکراتیک و بالا به پایین، از آفت‌های تبعی این نگرش به شمار می‌آید. این در حالی است که این دوره رشدی و تربیتی ویژگی‌های متمایزی دارد که در فضا و نوع خدمات و مربی و محتوا اقتضائات دیگری را می‌طلبد.
ادامه دارد...
لینک یادداشت در روزنامه فرهیختگان: https://farhikhtegandaily.com/page/273270@sheffa_jo

۹:۰۸

در نقد مصوبه اخیر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلسو اما پیش‌دبستانی ... (بخش سوم)مجتبی همتی فریادداشت منتشر شده در روزنامه فرهیختگان (۱۴۰۴۰۷۰۷)
اخیراً طرحی در مجلس شورای اسلامی برای «تقویت نظام آموزشی کشور» مطرح شده است که به دوره پیش‌دبستانی نیز پرداخته است. چنین توجهی به دوره پیش‌دبستانی به عنوان یکی از مؤلفه‌های تقویت و ارتقای نظام آموزش‌وپرورش کشور نکته‌ کارشناسی و شایسته تقدیر است. منتها به نظر می‌رسد طرح مذکور نسبت به وضعیت کنونی پیش‌دبستانی در ایران دقت لازم را نداشته است و راهکارهای مطرح شده نسبتی با چالش‌های اصلی این حوزه ندارند. از این رو تصویب و اجرای آن نه‌تنها کمک چندانی به بهبود وضعیت رشد و تربیت اوان کودکی (به ویژه پیش‌دبستانی) نخواهد کرد، بلکه با اختلال در زیست‌بوم این حوزه و همچنان اختلال در نظام مدرسه کشور، تبعاتی را در پی خواهد داشت که بعضاً قابل پیش‌بینی نیز نیستند.در همین باره می‌توان نکات جزئی‌تری را مطرح کرد، از جمله:الف) در این طرح پیشنهاد شده که یک سال از آموزش ۱۲ ساله مدرسه‌ای کاسته شود و به دوره پیش‌دبستانی اختصاص یابد (آغاز دوره پیش‌دبستانی از ۵ سالگی). به نظر می‌رسد چنین پیشنهادی با هدف رسمیت دادن به دوره پیش‌دبستانی بدون تحمیل هزینه اضافی به نظام آموزشی باشد. پیش‌بینی می‌شود که این تغییر ساختاری نه تنها آسیب‌های جدی به نظام مدرسه وارد خواهد کرد، بلکه به دلیل فرهنگ تربیتی حاکم بر جامعه، دوره پیش‌دبستانی به لحاظ محتوایی ذیل دوره ابتدایی هضم شود و *از اصالت «کودکی» آن چیزی باقی نماند. در نتیجه تبعات اجرای چنین ایده‌ای بر نظام تعلیم و تربیت کشور تحمیل خواهد شد، بدون اینکه هدف اصلی محقق شود.ب) در این طرح پیشنهاد شده که دوره پیش‌دبستانی «اجباری» شود. راهبرد «اجباری کردن» به طور متعارف برای فرهنگ‌سازی و سوق دادن خانواده‌ها به حضور فرزندانشان در دوره‌های آموزشی به کار می‌رود. در حالی که اغلب خانواده‌های دهک‌های پایین‌تر توان مالی ثبت‌نام و بهره‌مندی فرزند خود از خدمات پولی دوره پیش‌دبستانی را ندارند، اجبار قانونی به افزایش کمی و کیفی دوره پیش‌دبستانی کمکی نخواهد کرد. مشکل اصلی «غیررایگان بودن» دوره پیش‌دبستانی است، نه «غیراجباری بودن» آن. از این رو صرف اجبار کردن بدون پیش‌بینی اعتبارات حمایتی متناسب و پایدار اثر چندانی نخواهد داشت.ج) در این طرح پیشنهاد شده است که دولت بتواند با تأسیس مراکز پیش‌دبستانی در این حوزه خدمت‌رسانی کند. گرچه جزئیات اجرای این بخش از ایده تصریح نشده، اما پیش‌بینی می‌شود اختصاص بخشی از فضای مدارس به اجرای دوره پیش‌دبستانی و استخدام مربیان دولتی مدنظر باشد. مسئله اینجاست که در حال حاضر نیز برای استفاده از ظرفیت مدارس دولتی در توسعه دوره پیش‌دبستانی ظرفیت قانونی وجود دارد، منتها محدودیت‌های فضا و نیروی انسانی مانع اصلی تحقق چنین ظرفیتی به ویژه در مناطق محروم بوده است. علاوه بر این، تفاوت قابل توجه جوّ تربیتی مدرسه با اقتضائات اوان کودکی نیز از نکاتی است که می‌تواند عرصه لازم برای پیش‌دبستانی را به صورت منفی تحت‌الشعاع قرار دهد.د) به عنوان نکته پایانی، طرح مذکور ابزار «قانون» را برای «تقویت کیفی نظام آموزش‌وپرورش» به کار گرفته است؛ درحالی‌که به نظر می‌رسد وضع کنونی نظام تعلیم و تربیت ایران ناشی از خلأ یا منع قانونی نباشد. تجربه بر زمین ماندن اجرای سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش و گذشت حدود ۱۴ سال از ابلاغ آن به عنوان یک سند بالادستی مهم را باید جدی گرفت. قانون و سند حلال مشکلات نیست و تصمیم‌های غیردقیق می‌تواند وضعیت را بغرنج‌تر نیز کند.
لینک یادداشت در روزنامه فرهیختگان: https://farhikhtegandaily.com/page/273270
پانوشت: مسئله اصلی طرح‌ها و ایده‌هایی مشابه مصوبه اخیر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس این است که مشخص نیست که چه مسايل اصلی را قرار است حل کنند و با چه تحلیلی از ریشه مسایل به راه‌حل و ایده رسیده‌اند. گویا اغلب با بسته‌ای از «ایده‌های قابل تأمل» مواجهیم، نه «راهکارهای سنجیده برای حل مسایل کلیدی».
@sheffa_jo

۹:۱۵

thumbnail
ویراستی‌نوشت- ۱۴۰۴۷۱۱صمود@sheffa_jo

۱۶:۵۱

... برای تقویت نظام تعلیم و تربیت عمومیمجتبی همتی فر۱۴۰۴۰۷۱۲
اغلب از خروجی مدارس چندان رضایت نداریم. برخی راه آن را عبور از «مدرسه» و کنار گذاشتن حاکمیت از امر تعلیم و تربیت می‌دانند. به دلایل مختلف به ویژه فلسفه سیاسی تعلیم و تربیتما، چنین ایده‌ای خطاست. پس چه باید کرد؟ تحول بنیادین و ارتقای نظام تعلیم و تربیت کشور. منتها به نظر می‌آید که در مسیر، خطاهای بزرگی رخ داده و باید نگران نتایج و پیامدهای این خطاها بود.اولین خطا - تقلیل تغییر به سندنویسی و قانون‌گذاری: ارتقای نظام تعلیم و تربیت کشور صرفاً از مسیر تدوین سند بالادستی و تصویب قانون نمی‌گذرد. بخش قابل توجهی از مسایل نظام آموزش و پرورش ما از سنخ امور نرم‌افزاری هستند. تمرکز بر فربه کردن قانونی باعث غفلت راهبردی از وجوه نرم تحول‌زا شده است. دور از ذهن نیست که در وضع موجود، اراده‌های حاکم، اسناد و قوانین جدید را هضم کند و به سمت و سوی دیگری بکشاند. دومین خطا - تمرکز تغییرات بر ساختار و پوسته: گلوگاه‌های تحول‌زا در آموزش و پرورش از سنخ ساختار و زیرساخت نیست؛ از این رو کم و زیاد کردن دوره‌های تحصیلی، تغییر چارت وزارتخانه (همچون یکی دو تا کردن معاونت‌ها) و تغییر نام واحدها (همچون مرکز سنجش و تضمین کیفیت آموزشی) گرچه پرسر و صدا و البته پرزحمت است، اما در تحقق اهداف اثر چندانی ندارد. در عین حال، این سبک به حاکم شدن الگوی مدیریتی می‌انجامد که از اقدامات مهم و اثرگذار منتها کم سر و صدا و نه چندان زودبازده گریزان است و رو به «نمایش» دارد.سومین خطا - غفلت از ریشه‌ها و پرداختن به سرشاخه‌ها: در فقدان پژوهش‌ها و تأملات عمیق و چندجانبه، پژوهش‌های ناتمام و چه‌بسا نظرات و تحلیل‌های شخصی مبنای تصمیم و اقدام کلان قرار می‌گیرد. به عوامل اصلی بروز چالش‌ها توجه کافی نمی‌شود و میل به تسریع در راهکاریابی، تمرکز را بر معلول‌ها یا علت‌های سطحی قرار می‌دهد. از این رو راهکارها چندان کارگشا نیست و حتی صفرا می‌فزاید. *حال چه باید کرد؟به نظر می‌رسد که اگر هدف واقعی ما «تقویت تعلیم و تربیت مدرسه‌ای» باشد، محورهای ذیل را می‌توان پراثر و اولویت‌دار دانست که از قضا در طرح‌های روز میز مغفول است:۱- توجه به هویت مدارس و ثبات کادر آن: با تغییر زود به زود مدیر مدرسه و کادر آن و جابه‌جایی سال به سال معلمان از مدرسه‌ای به مدرسه‌ی دیگر، فرصتی برای «شکل‌گیری هویت و تعلق مشترک» و «احساس هم‌سرنوشتی» پیش نمی‌آيد. در حالی که اغلب مدارس موفق ایران، با ثبات مدیران و کادر خود و تیم شدن به کامیابی رسیده‌اند. ۲- هدایت تربیتی بر اساس استعداد و علاقه: دانش‌آموز «خودش» را نمی‌شناسد و وضع کنونی مدرسه هم طوری است که به این شناخت کمک چندانی نمی‌کند. اینکه احساس می‌کنیم مدرسه ناکارآمد است و آموزش‌ها کم‌اثر و کم‌فایده، بیشتر به سردرگمی و گیجی دانش‌آموزان برمی‌گردد. ۱۲-۱۳ سال فرصت داریم که به دانش‌آموز کمک کنیم استعدادها و علاقه‌ها و آرمان خودش را بشناسد و در مسیر آن قرار بگیرد. جای برنامه‌های شناسایی و هدایت تربیتی و تحصیلی در مدرسه واقعاً خالی است.۳- بی‌توجهی به ظرف زمانی آموزش و تربیت: برنامه درسی در ظرف زمان (سال تحصیلی، روزهای تحصیلی هفته و ساعات مدرسه‌ای) تحقق پیدا می‌کند. این ظرف تحت تأثیر عواملی - همچون یکسان بودن تقویم آموزشی کشور، تعطیلات پرتعداد پیش‌بینی‌پذیر و غیرمترقبه، پرتی زمان روزانه و ... - کوچک و کم‌کیفیت شده است. نتیجه اینکه هزینه می‌کنیم، اما بهره نمی‌بریم. جای «تدبیر جامع» برای متناسب و بهره‌ور شدن زمان آموزش در اغلب برنامه‌ها و تصمیم‌ها خالی است. ۴- بهره‌مندی و کیفیت آمادگی و پیش‌دبستانی: اگر کودک و والدین پیش از ورود به مدرسه آمادگی لازم را داشته باشند، ورودی نظام آموزشی باکیفیت‌تر خواهد بود و فرآیندهای تربیتی و آموزشی بسیار اثرگذارتر. منتها در غلفتی تاریخی، روی دوره پیش‌دبستانی سرمایه‌گذاری نکرده‌ایم و درگیر بازی‌های آماری هستیم. به ویژه از منظر عدالت تربیتی، توجه به دهک‌های ضعیف‌تر و محرومیت‌های فرهنگی - توجه به کودکان روستایی، عشایری، مرزی، دهک‌های ضعیف‌تر اهمیت و اولویت راهبردی دارد. رایگان شدن آموزش پیش‌دبستانی و تمهید بسته تغذیه مکمل چندان اثر زودبازدهی دارد که می‌توان آن را به زودی در پایه اول ابتدایی به صورت ملموس چشید.۵- انگیزه‌مندی و توان‌افزایی مدیران و معلمان مدرسه: در مقایسه با دغدغه‌مندی و انگیزه کادر مدرسه، ساختمان و تجهیزات و ... در اولویت دوم قرار می‌گیرد. مدیران و معلمان باانگیزه حتی در کمبودها متوقف نمی‌شود و دانش‌آموزان را سرشار می‌کنند. مدیر و معلم باید احساس حمایت و تکریم کند. منتها وقتی ستاد به جای حمایت مسئولانه، در بزنگاه‌ها پشت مدیر مدرسه و معلم را خالی می‌کند، در واقع بی‌دغدغه‌ای و مسئولیت‌گریزی را آبیاری کرده است!@sheffa_jo

۷:۳۴

thumbnail
ویراستی‌نوشت-۱۴۰۴۰۷۱۶بهشتی برای شادکنندگان کودکان@sheffa_jo

۱۹:۵۳

thumbnail
ویراستی‌نوشت-۱۴۰۴۰۷۱۹آفت‌های ساده‌گری و ساده‌سازی
@sheffa_jo

۱۹:۴۶

thumbnail
ویراستی‌نوشت-۱۴۰۴۰۷۲۷
پانوشت: به جد باید نگران قالب‌گرایی و اقدامات نمایشی بود. در ضعف عقلانیت و فکر و معنا، به جای حل مسئله، سرگرم بازی شده‌ایم. این روزها که برخی از تصویب‌نامه‌های هیأت وزیران و ... را می‌بینیم، پوکی آنها عجیب به چشم می‌آید. انگار فقط رفع تکلیفی است از برنامه هفتم...مثال اخیرش، «تصویب‌نامه حمایت و پشتیبانی از مردمی‌سازی فرهنگ و جریان حلقه‌های میانی مروج گفتمان انقلاب اسلامی» است.@shefaa_jo

۱۸:۰۷

1_21518337461.pdf

۱۶۰.۱۲ کیلوبایت

مصوبه‌ای برای موجودی عجیب به نام «شهر کودک و نوجوان»مجتبی همتی فر ۱۴۰۴۰۷۲۸۱- در برنامه هفتم توسعه (بند چ ماده ۸۹)، حکمی درج شده که وزارت آموزش و پرورش از طریق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مکلف شده بود که به بخش غیردولتی کمک کند تا «شهر کودکان و نوجوانان» ایجاد کند!برنامه‌ی توسعه قرار است هدف مهمی را محقق کند یا مسئله کلیدی را رفع نماید. این حکم کجا را نشانه گرفته است؟۲- در حکم مشخص نشده بود که دقیقاً منظور از موجودی به نام «شهر کودکان و نوجوان» چیست، گرچه محور فعالیت آن «سرگرمی» در نظر گرفته شده که به «رشد و مهارت و خلاقیت» پیوند بخورد. آیا منظور از شهر کودکان و نوجوان چیزی از سنخ شهرهای متناسب‌سازی شده برای رشد و یادگیری کودکان - همچون رجیلو امیلیا در ایتالیا - است؟ یا از سنخ شهربازی‌های سنتی یا جدید؟ یا به شهر نقش و کار مثل «کیدزانیا» شبیه است؟ یا عنوانی است برای ساماندهی مراکز موسوم به «خانه بازی»؟نمی‌دانستیم...۳- به تازگی آیین‌نامه اجرایی این ماده در هیئت دولت به تصویب رسید. انتظار می‌رفت که آن ابهام اینجا رفع شود. منتها در آن هم مشخص نیست که شهر کودک و نوجوان دقیقاً یعنی چه؟...این آیین‌نامه، شهر کودک و نوجوان را «مؤسسه‌ای» تعریف کرده که «با مجوز کانون»، «توسط بخش غیردولتی در چارچوب شرایط این آیین‌نامه تأسیس می‌شود»! در ماده ۲ آیین‌نامه هم که اهداف شهرهای کودک و نوجوان (همان مؤسسات سرگرمی غیردولتی) را ذکر نموده، همه آنچه که خوب است، گنجانده شده؛ از تقویت ایمان، اخلاق اسلامی و پرورش فکری تا استعدادپروری و مهارت‌آموزی و علم‌آموزی تا سلامت و بهداشت. گویی مؤسسه غیردولتی که ذیل نام شهر کودک و نوجوان قرار می‌گیرد، همه چیز هست و چیزی نیست.
پانوشت ۱: نمی‌توان حدس زد که این مصوبه قرار است چه مسئله‌ای از نظام تربیتی و فرهنگی کشور را حل کند، اما می‌توان حدس زد که چه بسا محملی برای راه‌دررو و فعالیت مراکز و فعالیت‌های شتر گاو پلنگ خواهد شد تا نابسامانی دیگری در پیچش ساختارها و نهادهای متعارف رقم بزنند. تجربه آن را پیشتر در موضوع مهدکودک‌ها داشته‌ایم...پانوشت ۲: اساسنامه کانون پرورش فکری را جلوی چشم بیاورید. اگر قرار بود که برای کانون پرورش فکری در پنج سال آینده تکلیفی تعیین شود، به نظرتان چه تکلیفی تعیین می‌شد؟ توسعه کمی خدمات مراکز کانون و اتصالشان با مدارس محله جزو آنهاست؟ چرا نیست؟...@Sheffa_jo

۱۶:۳۰

بازارسال شده از رقیه فاضل
thumbnail
undefined*الذّاکرات*شهید جمیله الشنطی، از مصادیق بارز زنان اهل ذکر در این دوران است؛ الذّاکرات.ذکر و مقاومتاو از رهبران مقاومت است که به این راز عجیب در عالم پی برده که کسی نمیتواند در برابر هجمه دشمن مقاومت کند و نترسد، الا اینکه اهل ذکر باشد. ذکر، یعنی آنچه به انسان تلنگر میزند و نسبت به موقعیتش هوشیار میکند. مومن وقتی موقعیتش را در عالم میفهمد، متوجه میشود که خودش فقر مطلق است و هر چه هست، اوست و از اوست و به سوی او باز میگردد. مومن وقتی متذکر است، دیگر غم ندارد و دلش محکم میشود، چون آنچه که میماند خداست و اسرائیل نابود شدنی است. «میفرمایند الذّاکر فی الغافلین کالمقاتل فی الفارّین. ذاکر در میان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده‌ی ایستادگی‌کننده است در میان کسانی که دارند فرار می‌کنند». برای همین در میدانهای سخت به ذکر کثیر دعوت شده ایم. «میفرماید اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا اللَّه کثیرا؛ در میدان جهاد وقتی در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتید، ایستادگی کنید و ذکر کثیر خدا بکنید. ثبات قدم به خرج بدهید، ایستادگی کنید و ذکر خدا کنید. چرا؟ چون این ذکر، دل را قرص میکند. دل که قرص شد، دل که ثبات پیدا کرد، قدم هم ثبات پیدا میکند. در میدان جنگ اینجوری است. میدان جنگ قبل از آن که پاهای ما، که سست‌عنصر هستیم، به طرف عقب جبهه مشغول دویدن و فرار شود، دل ما فرار کرده. این دل ماست که جسم ما را به فرار وادار میکند؛ و الّا اگر دل ایستاده باشد، جسم می‌ایستد. در همه‌ی میدانهای جنگ - هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی - ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه‌ی ثبات قدم است».1ذکر و تربیتشهید جمیله الشنطی، اهل ذکر است، چون اهل تربیت است و میداند غایت تربیت، تقوا است و إنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَـٰٓئِفࣱ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ. انسان متقی حتی اگر گاهی حواسش پرت شد، چون اهل ذکر است، زود هوشیار میشود و بعد از هوشیاری و تلنگر و تذکر، اهل برائت از سپاه شیطان میشود. شهید الشنطی، دکتری علوم تربیتی دارد و مسئول دانشگاه ها و دارالقرآن های غزه است و خوب فهمیده که برای تربیت، قران لازم است. قرآن ذکر است و اینگوه غزه را به دارالقرآن تبدیل میکند. او کاملا درک کرده که غزه اگر اهل قرآن بشود، تربیت میشود و اهل مقاومت. او به اهمیت تربیت قرآنی زنان کاملا پی برده و با پیگیری فعالیتهای قرآنی برای عموم اهل غزه و به ویژه برای زنان، سرمایه بزرگی را برای مقاومت ایجاد کرده است. این انس مردم غزه با قرآن، بخشی از تلاشها و برنامه های این زن بزرگ اهل ذکر است که با نظر لطف الهی نتیجه داده. او مخاطب خودش را با قرآن تربیت کرده و اهل مقاومت. برقراری کلاسهای قرآن در خانه ها و مساجد و بعد از آن راه اندازی شبکه ای از دارالقرآن ها در غزه از فعالیتهای جدی قرآنی او بوده و نهایتا پیشبرد پروژه صفوة الحفاظ (حافظان قرآن برگزیده) در غزه که برنامه ای منظم و فکر شده برای انس با قرآن و حفظ قرآن است، با پیگیری های این زن اهل ذکر بوده است. این برنامه حفظ، بر خلاف تاکید بر حافظه تصویری در حفظ قرآن، بر مرور قسمتهای حفظ شده از قرآن در سیاق و سیر خود آیات قرآن تاکید دارد که طبیعتا امکان تدبر را هم بیشتر فراهم میکند و امکان اینکه حافظ قرآن به محافظ قرآن تبدیل شود را بیشتر میکند. شیوه حفظ و انس در این برنامه، دسته جمعی است و یک حافظ را مورد توجه جمع قرار نمیدهد، بلکه گروهی از حافظان هستند که آیات حفظ شده خود را ارائه میدهند و نهایتا یک جامعه قرآنی است که مورد توجه قرار میگیرد. شهید الشنطی نه تنها خودش اهل ذکر است که ذکر را اقامه کرده است.«وقتی دسته‌جمعی ذکر گفتیم، آثار و برکات ذکر بر دسته‌جمع نازل میشود، بر جمع نازل میشود. در قرآن دارد: ‌فَاِنَّ الذِّکرىٰ تَنفَعُ المُؤمِنین؛ این نفع، مال همه میشود. اینجا این نفع، نفع عمومی است، همه‌ی مجموعه نفع میبرند. یا «فَاذکُرونی اَذکُرکُم»؛ «اَذکُرکُم»، این عنایت ویژه‌ی الهی، مترتّب است بر ذکر؛ اینجا ذکر، ذکر دسته‌جمعی است، پس آن عنایت هم مربوط به جمع میشود.»2جامعه و ذکری به نام الشنطیشهید الشنطی هم خودش اهل ذکر بود، هم ذکر را اقامه کرد و هم با شهادتش مایه تذکر شد كه خطری که تربیت و قرآن برای صهیونیستها دارد، چقدر جدي است. او قبل تر هم در فهرست ترور رژیم قرار گرفته بود تا اينكه در 19 اكتبر 2023 ترور شد و به شهادت رسيد. تامل در هدفگیری شهید از سوی صهیونیستها، تذکری برای ما و تمامی فعالین تربیتی، قرآنی و مقاومت در جهان اسلام است. آنجا که قرآن و تربیت و مقاومت به هم میرسند، خطر برای صهیونیستها ایجاد میشود. چه شورانگیز!1- بیانات آقا ۱۳۸۶/۰۶/۳۱2- بیانات آقا ۱۴۰۱/۰۵/۰۵https://ble.ir/rq_fazel

۶:۵۵

thumbnail
نرم‌افزارهای تحول‌ساز زیست‌بوممجتبی همتی فر ۱۴۰۴۰۸۱۰

پانوشت: توفیقی بود که در چهارسوق امسال، تجربه‌هایی از حکمرانی مردم‌پایه در سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک را ارایه نمایم. تجربه‌ای که حاصل تلاش جمع بزرگی از فعالان و دغدغه‌مندان تعلیم و تربیت است.چنین فرصت‌های گفت و گو و آموختن از ایده‌ها و تجربیات دیگران، از ضرورت‌های تحول تربیتی است؛ و چقدر کم داریم...«الفتا» نمونه بومی شده و مدرسه‌ای چنین رویدادهایی است که بعد از سه دوره‌ی موفق برگزاری و رو به رشد، متأسفانه معلق مانده است. تفاوت «چهارسوق، الفتا و یارستان کودکستان» با جشنواره‌های شکلی وزارتی در عمق نفوذ و نرم‌افزار ویژه آن است که آن را فراتر از یک رویداد چند ساعته و سخنرانی می‌کند. فهم این تمایزها و ظرافت‌های مهم برای افراد مانده در ظاهر و پیله بروکراسی بسی دشوار است. انشاءالله چشم‌ها و دل‌ها گشوده شود...@sheffa_jo

۱۴:۳۳

thumbnail
ویراستی‌نوشت-۱۴۰۴۰۸۱۹نماز در تعمیرگاه

پانوشت-۱: تعمیرگاه بزرگی بود و استادکارها هم جوان و خوش برخورد. بچه‌های مسجد بودند و برادر. شاگردهای جوان و نوجوان هم مؤدب و سربه‌کار. دور از انتظار نیست که در چنین فضای حرفه‌ای، علاوه بر مهارت و فن، آداب و اخلاق کسب و کار و تدین هم آموخته شود. واقعاً جا دارد روی این مصداق‌ها کار کنیم. پانوشت-۲: عکس را بعد از نماز و خلوت شدن گرفتم. @sheffa_jo

۱۹:۱۳

ساختار نظام آموزش و پرورش ایران- فصل اول - ویرایش 3.1۵- ۱۴۰۴۰۸14.pdf

۴۱۰.۸۴ کیلوبایت

تأملی در ساختار «آموزش و پرورش»مجتبی همتی فر۱۴۰۴۰۸۲۱
۱- هر دغدغه‌مند آموزشی باید با نظام آموزش و پرورش کشور آشنا باشد. نمی‌توان بدون شناخت نظام آموزشی، کنشگر بود یا اینکه تحول را دنبال کرد. باید بدانیم که می‌خواهیم در چه نظامی کار کنیم و در چه ساختار و سازوکارهایی بناست که تحول به وجود آوریم.برای این منظور، مجموعه‌ای از دروس در رشته علوم تربیتی گنجانده شده است، همچون آشنایی با تاریخ تعلیم و تربیت ایران، مقاطع سه‌گانه تحصیلی (پیش‌دبستانی، ابتدایی و متوسطه) و سازمان و قوانین آموزش و پرورش. متأسفانه فقر منابع غنی و عمیق در علوم تربیتی ما، در چنین دروسی بسیار جدی‌تر است. اغلب منابع موجود، قدیمی و کم‌عمق‌اند و بیشتر به اطلاعات پراکنده، نامنسجم و نه چندان به روز می‌پردازند؛ از این رو به مخاطب بینش صحیحی نمی‌دهند. نتیجه چنین وضعیتی را می‌توان پیش‌بینی کرد...۲- در این چند ترم، علاوه بر دروس تخصصی حوزه فلسفه تعلیم و تربیت، توفیق یافته‌ام که با دانشجویان کارشناسی دروس مذکور را مباحثه کنیم. در غیاب منابع مناسب، سعی می‌کنیم عصاره‌ای از نکات مفید آثار موجود، یافته‌های پژوهشی جدید، اسناد و قوانین اصلی و گزارش‌های اندیشکده‌ها را به گفت و گو بگذاریم.از همین جمله در ترم جاری در درس سازمان و قوانین آموزش و پرورش، تلاش کردیم که با نگاهی متفاوت به مرور ساختار سازمانی وزارت آموزش و پرورش بپردازیم. از آنجا که یکی از نکات برنامه هفتم پیشرفت، اصلاح ساختاری آموزش و پرورش بوده،‌ بهانه‌ای شد تا روی این بحث بیشتر تمرکز کنیم. خلاصه نکات را برای بهره بردن از نظرات دوستان تقدیم می‌کنم.۳- از بحث به این رسیدیم که مهمترین نکاتی که باید در اصلاح ساختاری آموزش و پرورش در نظر گرفت،‌ عبارتند از:- وزارت آموزش و پرورش بخشی از نظام تعلیم و تربیت کشور است که تحقق اهداف تربیتی فقط با این وزارتخانه ممکن نیست و نباید «تعلیم و تربیت» را به «وزارت آموزش و پرورش» تقلیل داد. مجموعه‌ای از ساختارها و فرآيندهای رسمی و غیررسمی در کنش و برهم‌کنش با هم نقش‌آفرین هستند و قاعدتاً باید با هم، هم‌آهنگ باشند. این هماهنگی به ویژه در نقاط اتصال و مَفصَل‌های ارتباطی اهمیت بیشتری می‌یابد (مثل سازمان سنجش و کنکور در ارتباط وزارت آپ و وزارت عتف). - وزارت آموزش و پرورش هم فقط «ساختار» نیست! هر چند ساختار می‌تواند تسهیل‌کننده و یا مانع و هدردهنده فرصت‌ها باشد! در ایده‌های اصلاحی / تحولی باید به فرآیندها و سازوکارها، قوانین و مقررات، توان و کیفیت بدنه کارشناسی و اجرایی و شاید مهم‌تر از آن، «فرهنگ تربیتی و سازمانی» توجه کرد. صرف تغییر ظاهری در ساختارها، گرهی باز نمی‌کند.- به نظر می‌آید که ساختار کنونی وزارت آپ چندان بر اساس طرح‌واره مفهومی و ایده‌ای محوری شکل نگرفته است. بخشی از آن به تناسب ساختار اداری کشور است و بخشی نیز به اقتضا و تدریجی کم و زیاد شده است. درک منطق کنونی مقدمه لازم هر گونه پیشنهاد اصلاحی است و البته هر پیشنهاد، باید بر اساس منطق قابل قبولی و دارای ایده محوری درستی بنا شده باشد. - باید عمیقاً به چگونگی تحقق اهداف آموزشی و پرورشی اندیشید. بازی با اسامی واحدها و طرح ایده‌های ساده‌انگارانه ادغام و حذف و ... واحدهای سازمانی بدون اینکه عمقی داشته باشد، فقط برای رفع تکلیف قانونی مناسب است و اگر وضع را بدتر نکند، بهتر نمی‌کند! متأسفانه وضع کنونی به این سمت است...- پیچیدگی‌های موقعیت آموزشی کشور ما به نحوی است که با ایده‌های اقتباسی و ترجمه‌ای (همچون شعارهای کلی و مبهم «تمرکززدایی» و «مدرسه‌محوری»)، کارها راه نمی‌افتد. پراکندگی زیاد جغرافیایی مدارس، ضرورت توجه به عدالت تربیتی، ملاحظات اجتماعی و فرهنگی، فرهنگ سازمانی کشور و فضای سیاست‌زده حاکم بر آن و ... از مواردی هستند که باید بدان‌ عنایت داشت.- اگر قرار است به ساختار بیاندیشیم، باید به مسایلی فکر کنیم؛ اینکه چرا مدیران ما به تعداد نیروی بیشتر و ساختار وسیع‌تر مایل‌اند و ساختار کوچک‌تر و چابک‌تر را دون شأن و نشانه‌ی ضعف می‌دانند؟ نقاط تعارض منافع و تداخل وظایف و ناهماهنگی‌ها کجاست؟ چرا در این ساختار عظیم مهمترین ابزار کار «جلسه» است و چه ابزارهای کارآمد دیگری می‌تواند به کار گرفته شود؟ از کارهایی که انجام می‌شود، کدام واقعاً لازم است؟ کدام فرآیندهای عادت‌شده، قابل حذف یا تعدیل هستند؟ در این میان، چه امور مهمی را می‌توان به مردم سپرد؟ چه کارهایی قابل اتوماسیون و الکترونیک‌سازی است؟ چه اموری را می‌توان برون‌سپاری کرد؟ کدام ساختارها از روی تعارف ایجاد شده و اکنون مدعی دارد و نباید از تغییر آن هراس داشت؟ خلأهای آموزش و پرورش کجاست؟ مثلاً چه کسی در این بدنه به این عظمت اجرایی، به صورت اصولی «فکر و طراحی» می‌کند؟ ایده‌هایی مثل «ایجاد معاونت اقتصادی» با لحاظ تجربه‌های مشابه در آپ (صندوق ذخیره فرهنگیان) و سایر دستگاه‌ها واقعاً چقدر راهگشاست؟
پانوشت: در کلاس، با دانشجویان درباره این‌ها اجمالاً بحث کردیم و البته دغدغه‌ام بیشتر طرح پرسش و فعال کردن ذهن‌هاست و هر طرحی، نیاز به تأمل و واکاوی ابعاد مختلف دارد. فایل پیوست هم در واقع همان ارائه کلاسی است.@sheffa_jo

۲۲:۲۵

thumbnail
پای درس استاد شهید۱۴۰۴۰۹۰۷مجتبی همتی فر
۱- این ترم با دانش‌جوهای علوم تربیتی، درس «اخلاق حرفه‌ای در تعلیم و تربیت» را دارم. طرح درس را که آماده می‌کردم، مثل بقیه درس‌ها، دغدغه‌ام این بود که چطور باید آن را به متن زندگی شخصی و حرفه‌ای ایشان بکشانم. روز قبل از هر جلسه برایم یک چالش است؛ اینکه بحث را چطور پیش ببریم که فایده و اثر مثبت داشته باشد. از تجربیات و آموخته‌های عملی‌ام می‌گویم، از مثال‌های عینی، از غیررسمی‌های ناگفته و کم‌گفته. به تناسب از فیلم سینمایی و مستند برای ماده بحث و گفت و گو استفاده می‌کنیم.۲- بحثمان به مرام اخلاقی در معلمی و سازمان‌های تربیتی رسید. از قضا به تازگی مستندی خوب درباره شهید طهرانچی دیده بودم؛ «تا آخرین عمود». به نظرم رسید که شخصیت دکتر طهرانچی - از معلمی دانشگاه و مدیریت سازمان‌های آموزشی تا جهادگری علمی - نمونه عالی برای بحث است. در آغاز، از دانش‌جوها پرسیدم که نام دکتر طهرانچی را قبل‌تر شنیده‌اید؟ درباره ایشان چه می‌دانید؟ اغلب می‌دانستند که جزو شهدای اخیر بوده‌اند و نه بیشتر. پیشینه مختصری از ایشان گفتم و بقیه را موکول به مستند کردم. از همه خواستم که حین تماشا، برداشت‌های خودشان را از شخصیت دکتر طهرانچی از منظر اخلاق حرفه‌ای بنویسند و تحویل بدهند.۳- مستند روایتی ۴۳ دقیقه‌ای از زندگی خانوادگی - حرفه‌ای شهید طهرانچی است که زیست علمی،‌ مدیریتی و خانوادگی و معنوی او را ترسیم می‌کند. روایت با چهره نوه بامزه و خندان ایشان آغاز می‌شود و بعد فرزندان و برادر و دوستان و شاگردان و همکاران هر یک بخشی از زنده‌گی او را برایمان می‌گویند. هر چند جوانب و جزییات زیادی ناگفته مانده، اما خودش آغازی است بر معرفی این چنین چهره‌های شاخصی.۴- فیلم که تمام شد، اولین پرسش عجیب بود. سؤال چندان به تیپ پرسنده نمی‌خورد. با گلایه‌ای دغدغه‌مندانه پرسید وقتی می‌دانیم که چنین دانشمندانی داریم، چرا اجازه می‌دهیم که آن‌ها ترور کنند؟ چرا راحت آن‌ها را از دست می‌دهیم؟ نظر دیگران را در این باره خواستم. برخی از نفوذ و کوتاهی گفتند. برخی دیگر نکات جالب و ظریفی گفتند؛ اینکه چرا دانشمندان علم و فناوری و مراکز علمی ما هدف تروریسم دولتی قرار می‌گیرند و به تعبیر دقیق‌تر چرا «تروریسم دولتی» اسرائیل و آمریکا شخصیت‌ها و مراکز علمی ما را هدف می‌گیرد؟ بعد از این بحث، جنبه‌های برجسته شهید طهرانچی را از منظر اخلاق حرفه‌ای به صورت ۳۶۰ درجه مرور کردیم.
پانوشت -۱: دوره کارشناسی علوم تربیتی را تقریباً رها کرده‌ایم. منابع خوب و مفید و به‌روز کم داریم و یا به تعبیری نداریم؛ منابعی که چارچوب فکری دانشجویان را با نگاه بومی بسازد. از همین رو ناگزیر باید رفت سراغ منابع نه چندان متعارف. این چنین است که مستندهای خوب غنیمت است.پانوشت -۲: نوجوان و جوان امروز مستضعف‌اند. کوتاهی ماست که بحث‌های جدی را به نحو مناسب به ایشان ارائه نکرده‌ایم. چه‌بسا دست کم‌شان گرفته‌ایم...پانوشت -۳: بار اول مستند را با خانواده دیدیم. دختر شهید طهرانچی جایی می‌گفت که «ایشان گرچه چهره علمی بود، اما در خانه و پیش ما «بابا» بود». بچه‌ها همین را دست گرفتند که در خانه «بابا» نیستی! این چنین شد که موقعیت ویژه «بابا بودن» به عنوان یک شاخص ارزیابی تبدیل شده و حضورم ارزیابی می‌شود!@sheffa_jo

۶:۵۷

thumbnail
طرحواره‌ای از تربیت کودک در اندیشه ره‌بری مجتبی همتی فر۱۴۰۴۰۹۱۵در سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک، تلاشی آغاز شده بود تا پشتوانه نظری زیست بوم اوان کودکی باشد و تا جایی که مطلع هستم، این الگوی نظری در گام‌های آخر خود قرار دارد. در این سیر، مطالعه مفصلی انجام شد و در بخشی از آن، بنا گردید طرحواره تربیتی کودکی در اندیشه ره‌بری هم پژوهیده شود. یکی از پژوهشگران خبره این حوزه، زحمت را بر عهده گرفت. حاصل این تلاش ارزشمند، در سازمان مورد بازخوانی و گفت و گو قرار گرفت و نهایتاً برای بهره بردن عموم از آن، به انتشارات انقلاب اسلامی سپرده شد. الحمدلله که چندی است این اثر به طبع رسیده است و انشاءالله مورد بهره هم قرار خواهد گرفت. اگر این اثر را مطالعه کرده‌اید و نظری دارید، خوشحال خواهم شد که از آن بهره‌مند شویم.@sheffa_jo

۱۹:۰۵

thumbnail
ویراستی‌نوشت - ۱۶ آذر ۱۴۰۴روز [گوگولی] دانشجو
@sheffa_jo

۵:۰۵