راست سنتی چقدر اسلامی است؟
هشدار صریح امیرالمومنین (ع) است که «إنکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم» یعنی از شما سوال خواهد شد، حتی درباره آثار باقیمانده از قبور و حیات وحش. با در نظر گرفتن دستورهای مشابه، مسلمان نمیتواند با گرایش سبز بیگانه باشد، هم باید منافع جمعی و بیننسلی انسانها را در اولویت بگذارد هم با حساسیت زیاد یعنی محافظهکارانه به طبیعت نگاه کند.
با این ملاحظه میشود راست سنتی را دقیقا در همان زمینهای که ادعای زیادی دارد یعنی فهم دین، به چالش کشید. به جای اینکه مجتهد و بهروز باشند (در همان فقهی که شکار تفریحی را حرام، آلوده کردن آب، آسیب به درختان یا تخریب زمین را گناه میداند) سنتی هستند به معنای عواماندیش. به بیان ساده و چکیده: به جای تغییر روش، ترمیم طبیعت را به آسمان حواله میدهند.
همین عوامیگری باعث شد بعضی بزرگان نسبت به فناوری و توسعه خوشبین یا مرعوب باشند و در برابر مهندسان خاضع و فروتن. اینکه گروهی از منتقدها در علوم انسانی میگویند «روحانیون و مهندسها به اتحاد شوم رسیدند» یا «آخوندها به تکنوکراتها خوب میدان میدهند» ناظر به همین گرایشِ راست سنتی و تجربههای پرآسیبی است که بر کشور وارد آورده.
«ولع بهرهبرداری» از شاخصههای اصلی در راست سنتی است و با «حرص مردمداری» کامل میشود. همین ترکیب در گریز از نگاه کلان، منابع آبمان را به تاراج داد، چند دهه گازِ مازاد چاهها را سوزاند، مصرف سوخت را مُسرفانه کرد، سبد انرژیمان را به قبضه فسیلیها درآورد، جلوی زمینخواری را باز گذاشت و فرصت دفاع از محیط زیست را به دشمن سپرد.
دشمن چون نادان نیست از خلأها بهره میبرد یا به عبارتی وقتی زخم به وجود میآید مثل مگس سراغش میرود تا عفونت کند و کل ساختار را به خطر بیاندازد. راست سنتی اما وقتی اشتباه میکند و اهدافش محقق نمیشود عادتا آن را فرافکنی کرده، منتقدها را به انحراف عقیدتی یا تأثیر از دشمن ربط میدهد. طبیعتا در گرایش و جهتگیری خودشان تردید نمیکنند.
حتی اگر بحث زمین و اقلیم جهانی را کنار بگذاریم از وضع ناگوارِ سرزمینی که در آن زندگی میکنیم یعنی تهدیدهای خشکسالی و شورشهای آب، فرونشست و از دست رفتن دشتها، افول کشاورزی و مهاجرت به شهرها، تخریب مراتع و جنگلها، ویرانگری سیل و... نمیتوانیم بگریزیم، نمیتوانیم اینهمه تباهی در اثر ترکتازی مهندسین و تکنوکراتها را انکار کنیم.
«حرص مردمداری» در بلند مدت تناقضش را نمایان میکند. رساندن امکاناتِ ارزان به مردم، ثباتسازی یا حامیپروری از طریق مصرفِ بیقید، از آب و برق گرفته تا سوخت و غذا، چون تابآوری سرزمین را از بین میبرد ترسناکترین تهدیدها را علیه مردم و حتی نظام میسازد. شورشِ کشاورزان اصفهانی که جزو معتقدترینها در ایران هستند مثال بارزی از همین تناقض بود.
مردمداری پوپولیستی خطر بسیار بزرگی برای امنیت ملی ایجاد کرده. وقتی ناترازی چیره شود و تابآوری از بین برود نه پولی برای یارانه خواهد ماند نه جوامعی که منابع آب و خاک و محیط زیستشان حفاظت شده باشد، بسترِ تمدنی باقی نمیماند تا بتوان از تداوم ارزشها و فرهنگش حرف زد و پیش رفت. مردمداری کاذب ناخواسته به دشمنی با ایران تبدیل میشود.
راست سنتی ادعاهای ضدغربی دارد اما بیخیالی ناشی از حواله دادن امور به آسمان، با بیقیدی در جریان اصلی مدرن که زمین را به سوی ویرانی کشیده، همطنین است. مسلمان باید آیندهنگر باشد و در فقه سیاسی این از مولفههای اصلی است. سنتیها اما هنوز روح تسخیر و سلطه در مدرنیته و تبعات شومش را نفهمیدهاند، طبیعتا فهم آینده توقعِ بیش از اندازهای است.
خلاصه، سنتیها در نگاه خُرد متشرع دیده میشوند اما در مسائل کلان صحنه را واگذار میکنند در صورتی که اسلام سیاسی (فقه پویا، اجتهادِ بهروز، یا هر نام دیگری) اساسا با ورود به امور کلان و در نظر گرفتن پیامدها ممکن میشود. بیمه، قانون کار، قانون حجاب، تنظیم خانواده، آموزش و بهداشت اجباری، حفاظت از محیط زیست و... همه در گذر از سنت به کلاننگری پذیرفته شدند.
@daneshtalab
هشدار صریح امیرالمومنین (ع) است که «إنکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم» یعنی از شما سوال خواهد شد، حتی درباره آثار باقیمانده از قبور و حیات وحش. با در نظر گرفتن دستورهای مشابه، مسلمان نمیتواند با گرایش سبز بیگانه باشد، هم باید منافع جمعی و بیننسلی انسانها را در اولویت بگذارد هم با حساسیت زیاد یعنی محافظهکارانه به طبیعت نگاه کند.
با این ملاحظه میشود راست سنتی را دقیقا در همان زمینهای که ادعای زیادی دارد یعنی فهم دین، به چالش کشید. به جای اینکه مجتهد و بهروز باشند (در همان فقهی که شکار تفریحی را حرام، آلوده کردن آب، آسیب به درختان یا تخریب زمین را گناه میداند) سنتی هستند به معنای عواماندیش. به بیان ساده و چکیده: به جای تغییر روش، ترمیم طبیعت را به آسمان حواله میدهند.
همین عوامیگری باعث شد بعضی بزرگان نسبت به فناوری و توسعه خوشبین یا مرعوب باشند و در برابر مهندسان خاضع و فروتن. اینکه گروهی از منتقدها در علوم انسانی میگویند «روحانیون و مهندسها به اتحاد شوم رسیدند» یا «آخوندها به تکنوکراتها خوب میدان میدهند» ناظر به همین گرایشِ راست سنتی و تجربههای پرآسیبی است که بر کشور وارد آورده.
«ولع بهرهبرداری» از شاخصههای اصلی در راست سنتی است و با «حرص مردمداری» کامل میشود. همین ترکیب در گریز از نگاه کلان، منابع آبمان را به تاراج داد، چند دهه گازِ مازاد چاهها را سوزاند، مصرف سوخت را مُسرفانه کرد، سبد انرژیمان را به قبضه فسیلیها درآورد، جلوی زمینخواری را باز گذاشت و فرصت دفاع از محیط زیست را به دشمن سپرد.
دشمن چون نادان نیست از خلأها بهره میبرد یا به عبارتی وقتی زخم به وجود میآید مثل مگس سراغش میرود تا عفونت کند و کل ساختار را به خطر بیاندازد. راست سنتی اما وقتی اشتباه میکند و اهدافش محقق نمیشود عادتا آن را فرافکنی کرده، منتقدها را به انحراف عقیدتی یا تأثیر از دشمن ربط میدهد. طبیعتا در گرایش و جهتگیری خودشان تردید نمیکنند.
حتی اگر بحث زمین و اقلیم جهانی را کنار بگذاریم از وضع ناگوارِ سرزمینی که در آن زندگی میکنیم یعنی تهدیدهای خشکسالی و شورشهای آب، فرونشست و از دست رفتن دشتها، افول کشاورزی و مهاجرت به شهرها، تخریب مراتع و جنگلها، ویرانگری سیل و... نمیتوانیم بگریزیم، نمیتوانیم اینهمه تباهی در اثر ترکتازی مهندسین و تکنوکراتها را انکار کنیم.
«حرص مردمداری» در بلند مدت تناقضش را نمایان میکند. رساندن امکاناتِ ارزان به مردم، ثباتسازی یا حامیپروری از طریق مصرفِ بیقید، از آب و برق گرفته تا سوخت و غذا، چون تابآوری سرزمین را از بین میبرد ترسناکترین تهدیدها را علیه مردم و حتی نظام میسازد. شورشِ کشاورزان اصفهانی که جزو معتقدترینها در ایران هستند مثال بارزی از همین تناقض بود.
مردمداری پوپولیستی خطر بسیار بزرگی برای امنیت ملی ایجاد کرده. وقتی ناترازی چیره شود و تابآوری از بین برود نه پولی برای یارانه خواهد ماند نه جوامعی که منابع آب و خاک و محیط زیستشان حفاظت شده باشد، بسترِ تمدنی باقی نمیماند تا بتوان از تداوم ارزشها و فرهنگش حرف زد و پیش رفت. مردمداری کاذب ناخواسته به دشمنی با ایران تبدیل میشود.
راست سنتی ادعاهای ضدغربی دارد اما بیخیالی ناشی از حواله دادن امور به آسمان، با بیقیدی در جریان اصلی مدرن که زمین را به سوی ویرانی کشیده، همطنین است. مسلمان باید آیندهنگر باشد و در فقه سیاسی این از مولفههای اصلی است. سنتیها اما هنوز روح تسخیر و سلطه در مدرنیته و تبعات شومش را نفهمیدهاند، طبیعتا فهم آینده توقعِ بیش از اندازهای است.
خلاصه، سنتیها در نگاه خُرد متشرع دیده میشوند اما در مسائل کلان صحنه را واگذار میکنند در صورتی که اسلام سیاسی (فقه پویا، اجتهادِ بهروز، یا هر نام دیگری) اساسا با ورود به امور کلان و در نظر گرفتن پیامدها ممکن میشود. بیمه، قانون کار، قانون حجاب، تنظیم خانواده، آموزش و بهداشت اجباری، حفاظت از محیط زیست و... همه در گذر از سنت به کلاننگری پذیرفته شدند.
@daneshtalab
۱۵:۲۸