۳۰ تیر
#دیدگاه در مورد مقاله اسوار پراساد (دلار در اوج)
تحلیل فارن افرز معتقد است آمریکا هر کاری کند؛ چه ناامنی ایجاد کند و چه ثبات، اثرش را در حفظ جایگاه دلار در عرصه جهانی میبیند. نکته نگرانکننده در رابطه با این نوشتار آن است که کم کم در میان محافل آمریکایی این توجیه در حال پررنگتر شدن است که تولید نزاعهای ژئوپلتیکی به نفع آمریکا است. در واقع محافل آمریکایی معنای ضمنی سیاست اجماع جدید واشنگتن را پردهبرداری کردهاند؛ آتش را به قلعه دشمن بینداز و صنایع جهان را به درون قلمرو خود و همکاران امنیتیات فرابخوان . در همان اثنی، انتشار مقاله سالیوان در یک سال پیش، کانال ابتکار ایران به این واقعیت اشاره کرده بود. به نظر میرسد از منظر تحولات جهانی دورههای با تورم بالا و رشد پایین در انتظار باشد چراکه سیاستهای اجماع جدید واشنگتن در پی شکل دادن به بازیهای جمع صفر باشد و تا زمانی که هژمونی امنیتی جهان به صورت کامل بازمعماری نشود این بازی پرهزینه ادامه پیدا خواهد کرد.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
تحلیل فارن افرز معتقد است آمریکا هر کاری کند؛ چه ناامنی ایجاد کند و چه ثبات، اثرش را در حفظ جایگاه دلار در عرصه جهانی میبیند. نکته نگرانکننده در رابطه با این نوشتار آن است که کم کم در میان محافل آمریکایی این توجیه در حال پررنگتر شدن است که تولید نزاعهای ژئوپلتیکی به نفع آمریکا است. در واقع محافل آمریکایی معنای ضمنی سیاست اجماع جدید واشنگتن را پردهبرداری کردهاند؛ آتش را به قلعه دشمن بینداز و صنایع جهان را به درون قلمرو خود و همکاران امنیتیات فرابخوان . در همان اثنی، انتشار مقاله سالیوان در یک سال پیش، کانال ابتکار ایران به این واقعیت اشاره کرده بود. به نظر میرسد از منظر تحولات جهانی دورههای با تورم بالا و رشد پایین در انتظار باشد چراکه سیاستهای اجماع جدید واشنگتن در پی شکل دادن به بازیهای جمع صفر باشد و تا زمانی که هژمونی امنیتی جهان به صورت کامل بازمعماری نشود این بازی پرهزینه ادامه پیدا خواهد کرد.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۹:۱۶
۳۱ تیر
خوابگردی به سوی جنگ.pdf
۶۳۱.۶ کیلوبایت
خوابگردی بهسوی جنگ مقالهای به قلم آدآرنهوستاد که در تاریخ 13 ژوئن 2024 در پایگاه خبری Foreign Affairs منتشر شده است.
بخش هایی از این نوشتار
پاول کندی مورخ بریتانیایی در کتاب «ظهور تضاد انگلو آلمانی، 1860-1914»، توضیح داده که چگونه دو ملتی که دوستان قدیمی یکدیگر بودند به یک مارپیچ نزولی از خصومت متقابل افتادند که در نهایت به جنگ جهانی اول منجر شد. الزامات اقتصادی، جغرافیا و ایدئولوژی، نیروهای ساختاری مهمی بودند که رقابت بین آلمان و بریتانیا را پیش بردند ... هر چند این فشارهای ساختاری مهم بودند، اما ... این جنگ به لطف تصمیمات ناگهانی افراد و فقدان عمیق تفکر در هر دو طرف آغاز شد. همانند آلمان و بریتانیا قبل از جنگ جهانی اول، چین و ایالات متحده نیز به نظر میرسد در یک مارپیچ نزولی قرار گرفتهاند که ممکن است برای هر دو کشور و کل جهان به فاجعه ختم شود. رقابت اقتصادی، ترسهای ژئوپلیتیکی و بیاعتمادی عمیق طرفین باعث افزایش احتمال درگیری میشوند ... اما تأثیر این ساختارها حتمی نیست. تصمیماتی که رهبران میگیرند میتواند از جنگ جلوگیری کرده و تنشهایی را که همیشه از رقابت قدرتهای بزرگ ناشی میشوند را بهتر مدیریت کنند. چیزی که پویایی روابط بین دو کشور را واقعاً تغییر داد، موفقیت اقتصادی بیرقیب چین بود. در سطح ژئوپلیتیک، در سال 2003 با حمله و اشغال عراق نگاه چین به ایالات متحده شروع به تیرهشدن کرد ... چیزی که رهبران پکن را واقعاً شوکه کرد سهولت کنارگذاشتن مسائل مربوط به حاکمیت و عدم مداخله از سوی واشنگتن بود، مفاهیم اصلی نظم بینالمللی که آمریکاییها چین را ترغیب کرده بودند به آن بپیوندد. نگرانی سیاستگذاران چینی این بود که اگر ایالات متحده بتواند هنجارهایی را نادیده بگیرد که انتظار دارد دیگران از آن حمایت کنند، هیچ حد و مرزی برای رفتارهای آینده این کشور وجود نخواهد داشت. در روابط بریتانیا و آلمان سه شرط اصلی موجب افزایش تضادها بهسوی جنگ شد. اولین مورد این بود که آلمانیها متقاعد شدند که بریتانیا تحت هیچ شرایطی به آلمان اجازه رشد نخواهد داد. دوم این بود که هر دو طرف از تضعیف مواضع آینده خود میترسیدند. سومین مورد، فقدان ارتباطات استراتژیک بود ... به نظر میرسد همه این شرایط در روابط حال حاضر آمریکا و چین وجود دارد. مشاهده شباهتهای چشمگیر اوضاع امروز با اوایل قرن بیستم که نهایتاً به یک فاجعه ختم شد، به آیندهای تاریک از تشدید تقابلها اشاره دارد. اما بااینحال میتوان از تعارض جلوگیری کرد. اگر ایالات متحده خواهان جلوگیری از وقوع جنگ است باید رهبران چین را متقاعد کند که مانع توسعه اقتصادی آینده چین نیست ... ایالات متحده نمیتواند با گفتار یا اعمال خود آنچه را که یک قرن پیش آلمانیها از سخنان و اعمال انگلیسیها فهمیدند را برای چینیها تکرار کند: اگر رشد را متوقف میکردید، مشکلی هم وجود نداشت. این را نیز باید در نظر داشت که صنایع چین نمیتوانند به هزینه دیگران به رشد خود ادامه دهند ... اگر چین به سرازیر کردن نسخههای ارزانقیمت محصولات خود به سایر بازارها ادامه دهد بسیاری از کشورها(از جمله برخی که نگرانی چندانی از رشد چین نداشتند) بهصورت یکجانبه دسترسی بازارهایشان به کالاهای چینی را محدود خواهند کرد. رهبران میتوانند به دو روش مثبت و منفی از گذشته درس بیاموزند: چه کاری باید انجام دهند و چه کاری را نباید انجام دهند. اما ابتدا باید درسهای بزرگی را بیاموزند و مهمتر از همه اینکه چگونه از جنگهای وحشتناکی که نسلها دستاورد را بر باد خواهد داد اجتناب کنند.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
بخش هایی از این نوشتار
پاول کندی مورخ بریتانیایی در کتاب «ظهور تضاد انگلو آلمانی، 1860-1914»، توضیح داده که چگونه دو ملتی که دوستان قدیمی یکدیگر بودند به یک مارپیچ نزولی از خصومت متقابل افتادند که در نهایت به جنگ جهانی اول منجر شد. الزامات اقتصادی، جغرافیا و ایدئولوژی، نیروهای ساختاری مهمی بودند که رقابت بین آلمان و بریتانیا را پیش بردند ... هر چند این فشارهای ساختاری مهم بودند، اما ... این جنگ به لطف تصمیمات ناگهانی افراد و فقدان عمیق تفکر در هر دو طرف آغاز شد. همانند آلمان و بریتانیا قبل از جنگ جهانی اول، چین و ایالات متحده نیز به نظر میرسد در یک مارپیچ نزولی قرار گرفتهاند که ممکن است برای هر دو کشور و کل جهان به فاجعه ختم شود. رقابت اقتصادی، ترسهای ژئوپلیتیکی و بیاعتمادی عمیق طرفین باعث افزایش احتمال درگیری میشوند ... اما تأثیر این ساختارها حتمی نیست. تصمیماتی که رهبران میگیرند میتواند از جنگ جلوگیری کرده و تنشهایی را که همیشه از رقابت قدرتهای بزرگ ناشی میشوند را بهتر مدیریت کنند. چیزی که پویایی روابط بین دو کشور را واقعاً تغییر داد، موفقیت اقتصادی بیرقیب چین بود. در سطح ژئوپلیتیک، در سال 2003 با حمله و اشغال عراق نگاه چین به ایالات متحده شروع به تیرهشدن کرد ... چیزی که رهبران پکن را واقعاً شوکه کرد سهولت کنارگذاشتن مسائل مربوط به حاکمیت و عدم مداخله از سوی واشنگتن بود، مفاهیم اصلی نظم بینالمللی که آمریکاییها چین را ترغیب کرده بودند به آن بپیوندد. نگرانی سیاستگذاران چینی این بود که اگر ایالات متحده بتواند هنجارهایی را نادیده بگیرد که انتظار دارد دیگران از آن حمایت کنند، هیچ حد و مرزی برای رفتارهای آینده این کشور وجود نخواهد داشت. در روابط بریتانیا و آلمان سه شرط اصلی موجب افزایش تضادها بهسوی جنگ شد. اولین مورد این بود که آلمانیها متقاعد شدند که بریتانیا تحت هیچ شرایطی به آلمان اجازه رشد نخواهد داد. دوم این بود که هر دو طرف از تضعیف مواضع آینده خود میترسیدند. سومین مورد، فقدان ارتباطات استراتژیک بود ... به نظر میرسد همه این شرایط در روابط حال حاضر آمریکا و چین وجود دارد. مشاهده شباهتهای چشمگیر اوضاع امروز با اوایل قرن بیستم که نهایتاً به یک فاجعه ختم شد، به آیندهای تاریک از تشدید تقابلها اشاره دارد. اما بااینحال میتوان از تعارض جلوگیری کرد. اگر ایالات متحده خواهان جلوگیری از وقوع جنگ است باید رهبران چین را متقاعد کند که مانع توسعه اقتصادی آینده چین نیست ... ایالات متحده نمیتواند با گفتار یا اعمال خود آنچه را که یک قرن پیش آلمانیها از سخنان و اعمال انگلیسیها فهمیدند را برای چینیها تکرار کند: اگر رشد را متوقف میکردید، مشکلی هم وجود نداشت. این را نیز باید در نظر داشت که صنایع چین نمیتوانند به هزینه دیگران به رشد خود ادامه دهند ... اگر چین به سرازیر کردن نسخههای ارزانقیمت محصولات خود به سایر بازارها ادامه دهد بسیاری از کشورها(از جمله برخی که نگرانی چندانی از رشد چین نداشتند) بهصورت یکجانبه دسترسی بازارهایشان به کالاهای چینی را محدود خواهند کرد. رهبران میتوانند به دو روش مثبت و منفی از گذشته درس بیاموزند: چه کاری باید انجام دهند و چه کاری را نباید انجام دهند. اما ابتدا باید درسهای بزرگی را بیاموزند و مهمتر از همه اینکه چگونه از جنگهای وحشتناکی که نسلها دستاورد را بر باد خواهد داد اجتناب کنند.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۱۰:۱۶
#دیدگاه در مورد مقاله آد آرنه وستاد (خوابگردی بهسوی جنگ)
در ادامه یادداشت تحلیلی پیشین فارن افرز، بررسی این یادداشت نیز جالب توجه است. در مطلب پیشین دیدیم که محافل آمریکایی در حال تراشیدن توجیهاتی(ولو غلط) برای این هستند که بروز ناامنی در فضای جهانی به نفع آمریکاست. در این مطلب میبینیم که با پیشفرض دانستن این مطلب تحلیلگر آمریکایی فارن افرز صریحا در حال تصویرپردازی شرایطی بحرانی و شبیه به آستانه جنگ جهانی اول در نسبت با روابط میان آمریکا و چین است . نویسنده در لفافه چنین استدلال میکند که تمامی اهرمهای بازدارنده برای بروز بحران در روابط میان غرب و چین در حال از بین رفتن است . نشانهها نیز این روند را تایید میکنند، از جمله آنکه دولت بایدن از چند ماه قبل به این طرف تغییرات اساسی را در نهادهایی مانند وزارت خارجه صورت دادهاند و از رویکرد ضدروسی به سمت رویکرد ضدچینی در حال حرکت هستند. گرچه تاریخ همیشه قابلیت تکرار ندارد ولی باید دانست که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد؛ 80 درصد از صادرات ایران وابسته به تنگه مالاکا بوده و این تنگه در صورت بروز تنش محلی ناامن خواهد بود. زمان کمی برای ایمنسازی مسیرهای تجاری ایران باقی مانده است.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
در ادامه یادداشت تحلیلی پیشین فارن افرز، بررسی این یادداشت نیز جالب توجه است. در مطلب پیشین دیدیم که محافل آمریکایی در حال تراشیدن توجیهاتی(ولو غلط) برای این هستند که بروز ناامنی در فضای جهانی به نفع آمریکاست. در این مطلب میبینیم که با پیشفرض دانستن این مطلب تحلیلگر آمریکایی فارن افرز صریحا در حال تصویرپردازی شرایطی بحرانی و شبیه به آستانه جنگ جهانی اول در نسبت با روابط میان آمریکا و چین است . نویسنده در لفافه چنین استدلال میکند که تمامی اهرمهای بازدارنده برای بروز بحران در روابط میان غرب و چین در حال از بین رفتن است . نشانهها نیز این روند را تایید میکنند، از جمله آنکه دولت بایدن از چند ماه قبل به این طرف تغییرات اساسی را در نهادهایی مانند وزارت خارجه صورت دادهاند و از رویکرد ضدروسی به سمت رویکرد ضدچینی در حال حرکت هستند. گرچه تاریخ همیشه قابلیت تکرار ندارد ولی باید دانست که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد؛ 80 درصد از صادرات ایران وابسته به تنگه مالاکا بوده و این تنگه در صورت بروز تنش محلی ناامن خواهد بود. زمان کمی برای ایمنسازی مسیرهای تجاری ایران باقی مانده است.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۱۰:۱۷
۲ مرداد
ابتکار ایران؛ جانمایی جدید
نکات مهم سخنرانی مقام ارشد چینی در نشست ICJ در مورد مسئله فلسطین این ما شینمین، مشاور حقوقی وزارت خارجه چین است که به نمایندگی از چین صحبت می کند و امروز در دادگاه بین المللی دادگستری گفت که اسرائیل یک استعمارگر است و فلسطینیان حق مقاومت در برابر قوانین بین المللی، از جمله مبارزه مسلحانه، را دارند. این زمینه از اقدامات تروریستی متمایز می شود». این نقل قول دقیق است: «قطعنامه 3070 سازمان ملل متحد در سال 1973 نقل میکنم که «بر حقانیت مبارزه مردم برای رهایی از سلطه استعماری و خارجی و انقیاد بیگانگان با همه ابزارهای موجود، از جمله مبارزه مسلحانه، تأکید میکند». این شناخت در کنوانسیون های بین المللی نیز منعکس شده است. به عنوان مثال، کنوانسیون عربی برای سرکوب تروریسم در سال 1998، نقل قول میکنم: «حق مردم برای مبارزه با اشغالگری و تجاوز خارجی به هر وسیله، از جمله مبارزه مسلحانه، به منظور آزادسازی سرزمینهای خود و تأمین حق خود برای خود. - عزم و استقلال. مبارزه مسلحانه، در این زمینه، از اقدامات تروریستی متمایز است. در حقوق بین الملل اعطا شده است، این تمایز توسط چندین کنوانسیون بین المللی به رسمیت شناخته شده است. به عنوان مثال، ماده 3 کنوانسیون OAU در مورد پیشگیری و مبارزه با تروریسم 1999 بیان می کند که، من نقل می کنم: "مبارزه ای که مردم مطابق با اصول حقوق بین الملل برای آزادی یا تعیین سرنوشت خود انجام می دهند، از جمله مبارزه مسلحانه علیه استعمار، اشغال، تجاوز و سلطه نیروهای بیگانه، اقدامات تروریستی تلقی نخواهد شد.» او همچنین «مبارزه مردم فلسطین علیه ظلم اسرائیل» را «عملی اساساً عادلانه برای احیای حقوق مشروع آنها» توصیف می کند. به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۸:۱۸
آیا قرارداد بزرگ ایرانیان بازنویسی میشود؟
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
ما ایرانیان حداقل طی شش دههی اخیر تا ابتدای دههی نود زیر چتر یک قرارداد اجتماعی-اقتصادی بزرگ زندگی میکردیم؛ چرخ اقتصادمان با فروش نفت و سیاست خارجی میچرخید و دولتها با پولی که از این معامله خارجی به دست میآوردند تقدیرات اجتماعی ما را رقم می زدند.نمودهای این زیست نفتی عبارت اند از:1. طی این شش دهه در پی تلاش برای ایجاد مرکزیت و افزایش قدرت چانهزنی به منظور دریافت رانت نفتی بیشتر، تعداد استان*های ایران افزایش چشمگیری پیدا کرد.
2. روابط تجاری با کشورهایی که نفت بدانها صادر میکردیم موجب شد رفت و آمد ایرانیان به آنجا رفته رفته زیاد شده و *تقدیرات فرهنگی جدیدی رقم بخورد. 3. پولداری دولت، شبکهی محکمی از توزیع رانت را تا بطن جامعه امتداد داد. 4. شکل توزیع منابع حاصل از فروش نفت، یک حکمرانی بخشی و واگرا را رقم زد به نحوی که وزارتخانهها و نهادهای بهرهبردار از این رانت هیچ نیازی به تعریف کار مشترک میانشان نمیدیدند. از این دست موارد متعدد میتوان ذکر کرد.
قدر متیقن آن است که یک رشته نامرئی، سیاست خارجی و سیاست داخلی ایران را به یکدیگر گره میزند. در واقع «نفت» یک قرارداد اجتماعی بزرگ را میان دولت و مردم ایجاد کرده بود. قراردادی که تا حد زیادی مبتنی بر استانداردهای یوروسنتریک بود . از ابتدای دههی نود و با بحران مالی و جهش چین، تغییر در نظم جهانی کلید خورد. جایی از این ماجرا غرب به دلیل نیاز به بالا کشیدن نفت شیل در بازار نفت جهانی (به دلیل اثراتی که بر بازارهای مالی نفت در آینده میگذاشت) یا به موجب نیاز به خروج از دعواهای بیپایان غرب آسیا و ... دیگر نتوانست این معامله کلان را با ایران ادامه دهد.
سوال تحریم برای ایران در این نقطه آغاز شد؛ سوال این بود که ایرانیان در فضایی که دیگر زیست نفتی امکان ادامه تداوم ندارد چگونه می توانند روابط خود را با دنیای خارجشان بازتعریف کنند؟
پاسخ به این سوال را هم در داخل باید جست و هم در خارج؛ هم در جهان خارج دنیایی متفاوت از دنیای جنگ سرد یا حتی جهانی سازی در جریان است و در نتیجه نیاز به ابتکارهای جدید داریم و هم برای ارتباط با این دنیای جدید باید ترتیباتی را در داخل بازنویسی کنیم. اگر چنین نکنیم باید با این سوال دست و پنجه نرم کنیم که بودنمان در این جهان چه معنی ای دارد؟
رهبر انقلاب به درستی اشاره کردند که پیروزی دولت چهاردهم پیروزی همه ایران است . بیشک سعی تمام دغدغهمندان ایران و اسلام باید بازنویسی قرارداد اجتماعی-اقتصادی سابق ایران (یا همان زیست نفتی) باشد. خروج از این زیست نفتی و حرکت به سمت «جانمایی جدید و بازتعریف نقش ایران در عرصه بین الملل» نیاز به طراحی و پیشبرد ابتکارهایی دارد که بیان آنها در این مجال نمی گنجد؛ مجموعه «ابتکار ایران» آمادگی دارد راهبردها و راهکارهای پیشنهادی را در اختیار دغدغه مندان، مدیران و کارشناسان قرار دهد.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
ما ایرانیان حداقل طی شش دههی اخیر تا ابتدای دههی نود زیر چتر یک قرارداد اجتماعی-اقتصادی بزرگ زندگی میکردیم؛ چرخ اقتصادمان با فروش نفت و سیاست خارجی میچرخید و دولتها با پولی که از این معامله خارجی به دست میآوردند تقدیرات اجتماعی ما را رقم می زدند.نمودهای این زیست نفتی عبارت اند از:1. طی این شش دهه در پی تلاش برای ایجاد مرکزیت و افزایش قدرت چانهزنی به منظور دریافت رانت نفتی بیشتر، تعداد استان*های ایران افزایش چشمگیری پیدا کرد.
2. روابط تجاری با کشورهایی که نفت بدانها صادر میکردیم موجب شد رفت و آمد ایرانیان به آنجا رفته رفته زیاد شده و *تقدیرات فرهنگی جدیدی رقم بخورد. 3. پولداری دولت، شبکهی محکمی از توزیع رانت را تا بطن جامعه امتداد داد. 4. شکل توزیع منابع حاصل از فروش نفت، یک حکمرانی بخشی و واگرا را رقم زد به نحوی که وزارتخانهها و نهادهای بهرهبردار از این رانت هیچ نیازی به تعریف کار مشترک میانشان نمیدیدند. از این دست موارد متعدد میتوان ذکر کرد.
قدر متیقن آن است که یک رشته نامرئی، سیاست خارجی و سیاست داخلی ایران را به یکدیگر گره میزند. در واقع «نفت» یک قرارداد اجتماعی بزرگ را میان دولت و مردم ایجاد کرده بود. قراردادی که تا حد زیادی مبتنی بر استانداردهای یوروسنتریک بود . از ابتدای دههی نود و با بحران مالی و جهش چین، تغییر در نظم جهانی کلید خورد. جایی از این ماجرا غرب به دلیل نیاز به بالا کشیدن نفت شیل در بازار نفت جهانی (به دلیل اثراتی که بر بازارهای مالی نفت در آینده میگذاشت) یا به موجب نیاز به خروج از دعواهای بیپایان غرب آسیا و ... دیگر نتوانست این معامله کلان را با ایران ادامه دهد.
سوال تحریم برای ایران در این نقطه آغاز شد؛ سوال این بود که ایرانیان در فضایی که دیگر زیست نفتی امکان ادامه تداوم ندارد چگونه می توانند روابط خود را با دنیای خارجشان بازتعریف کنند؟
پاسخ به این سوال را هم در داخل باید جست و هم در خارج؛ هم در جهان خارج دنیایی متفاوت از دنیای جنگ سرد یا حتی جهانی سازی در جریان است و در نتیجه نیاز به ابتکارهای جدید داریم و هم برای ارتباط با این دنیای جدید باید ترتیباتی را در داخل بازنویسی کنیم. اگر چنین نکنیم باید با این سوال دست و پنجه نرم کنیم که بودنمان در این جهان چه معنی ای دارد؟
رهبر انقلاب به درستی اشاره کردند که پیروزی دولت چهاردهم پیروزی همه ایران است . بیشک سعی تمام دغدغهمندان ایران و اسلام باید بازنویسی قرارداد اجتماعی-اقتصادی سابق ایران (یا همان زیست نفتی) باشد. خروج از این زیست نفتی و حرکت به سمت «جانمایی جدید و بازتعریف نقش ایران در عرصه بین الملل» نیاز به طراحی و پیشبرد ابتکارهایی دارد که بیان آنها در این مجال نمی گنجد؛ مجموعه «ابتکار ایران» آمادگی دارد راهبردها و راهکارهای پیشنهادی را در اختیار دغدغه مندان، مدیران و کارشناسان قرار دهد.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۱۲:۲۸
۴ مرداد
زمانۀ «تقابل قدرتهای بزرگ» فرارسیده است؛ چرا این موضوع اهمیت دارد؟ مسیرِ پیشِ روی ایران کدام است؟
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
بخش اول
در چند سال اخیر، رفتهرفته، تواترِ استفاده از عبارت «تقابل قدرتهای بزرگ» (Great Power Competition) بیشتر و بیشتر شدهاست؛ اندیشکده RAND به عنوان یک اندیشکده معتبر امنیتی، پنج گزارش بسیار مفصل (با بودجه هنگفت) در رابطه با موضوع «تقابل قدرتهای بزرگ» منتشر کرده است؛ در این گزارشها توضیح داده شدهاست که آمریکا، چین و روسیه در پنج منطقه مهم و حساس جهان، شامل ایندوپاسیفیک، آفریقا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و اروپا چگونه به تقابل و تخاصم با یکدیگر خواهند پرداخت. وقتی پدیده و گفتمان «تقابل قدرتهای بزرگ» احیا میشود معنا و دلالتش آن است که تقابل قدرتهای بزرگ در یک منطقه حساس و خاص، تأثیر بسیار زیادی بر مناسبات و تقدیر کشورهای آن منطقه دارد؛ تأثیری بهمراتب پررنگ از روابط آن کشور با مثلاً آمریکا. پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» دلالت مهمی در موضوع ماندگاری تحریم دارد؛ در سطحی کلانتر و عمیقتر از روابط دوجانبه ایران و آمریکا، تحریم ایران و ماندگاری آن را باید در بستر «تقابل قدرتهای بزرگ» و در صدر آنها، تقابل چین-آمریکا تحلیل و تفسیر کرد؛ توضیح اینکه در پرونده تقابل آمریکا و چین، آمریکا بهدنبال مهار چین از طریق ناامنسازی کریدورهای ذیل ابتکار کمربند و راه این کشور است. ایجاد اختلال در امنیت انرژی چین یکی از راهبردهای اصلی آمریکا در پرونده مهار چین است و تداوم تحریم نفت و نظام بانکی ایران نیز در همین فضا قابل تحلیل است. هِیل، (دیپلمات و سفیر آمریکایی که در بسیاری از کشورهای منطقه حضور داشته است) معتقد است بازگشت به استراتژی فشار حداکثری علیه ایران برای تضعیف نفوذ منطقهای چین ضروری است. . (Hale, 2023) رئیسینژاد معتقد است: «گسترش و تثبیت راه ابریشم در دل خود جنگ و برخورد را بههمراه دارد... به همین دلیل هر کشوری که بخواهد استراتژی کلان خود را با راه ابریشم نوین چین تطبیق دهد زیر ضرب فشارهای آمریکا قرار خواهدگرفت. از این دریچه، تحریم دوباره ایران در دولت ترامپ را باید گامی بس مهم برای در نطفه خفهکردن راه ابریشم نوین و آغاز خشن بازی نوین در اوراسیا دید. بیرون آمدن از برجام و تحریم دوباره ایران و حتی جنگ داخلی سوریه را میتوان سویههایی از استراتژی مهار راه ابریشم نوین چین از سوی آمریکا دید». (رئیسینژاد، ایران و راه ابریشم نوین، ص 93 و صص 150-154). وی در یادداشت دیگری بیان میدارد: «جایگاه ژئواستراتژیک ایران، نقشی تاریخی ایران در راه ابریشم، بههمراه عدم همراهی تهران با ایالاتمتحده، همگی بر اهمیت ایران در سیاستهای کلان چین میافزاید. با ایجاد رابطه نزدیک پکن با تهران، چین به خلیجفارس و منابع عظیم انرژی آن دسترسی خواهد داشت؛ چرا که ایران تنها مسیر زمینیِ چین برای دستیابی به مخازن نفت خلیجفارس است. همچنین کالاهای چینی میتوانند با گذر از قلمرو ایران به دریای مدیترانه برسند... جای شگفتی نیست که رهبران ایالاتمتحده، چه دونالد ترامپ و چه جو بایدن ، روابط چینی- ایرانی را هدف قرار خواهند داد. با وجود نگرشهای ناهمسان و تاکتیکهای متفاوت، ترامپ و بایدن، هر دو از رهنمود نوین ژئوپلیتیک ایالات متحده پیروی میکنند؛ از جمله زیر فشار قراردادن کشورهایی با جایگاه ژئواستراتژیک که به راه ابریشم نوین میپیوندند و در این میان، ایران، نخستین هدف است.» (رئیسینژاد، بولتن اخبار اقتصادی جمهوری خلق چین، هفته سوم تیرماه 1403، اتاق بازرگانی تهران) از نگاه اندیشکده رَند، ایران به سبب آنکه یک بازار مصرفی بزرگ برای چین فراهم کرده و از طرف دیگر، یکی از صادرکنندگان اصلی نفت و فرآورده به آن کشور است یکی از گزینههای اصلی تقابل آمریکا و چین بوده و خواهد بود. (RAND, 2023, pp. 31-33) مارشال در رابطه با این موضوع بیان میدارد: آمریکا بهسبب حرکت بهسمت خودکفایی در حوزه انرژی، تمرکز بر تضمین جریان انرژی از منطقه خلیجفارس را کاهش داده است. بهزعم او «هرچه عطش چین به نفت و گاز بیشتر میشود عطش آمریکا به [واردات] آن رو به کاهش است. این موضوع اثر عمیقی بر روابط خارجی آمریکا بهویژه در خاورمیانه و اثری جانبی هم بر دیگر کشورها خواهد داشت» (مارشال، جبر جغرافیا، 1401، صص. 103 و 104).
ادامه
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» بپیوندید.@ebtekareiran
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
بخش اول
در چند سال اخیر، رفتهرفته، تواترِ استفاده از عبارت «تقابل قدرتهای بزرگ» (Great Power Competition) بیشتر و بیشتر شدهاست؛ اندیشکده RAND به عنوان یک اندیشکده معتبر امنیتی، پنج گزارش بسیار مفصل (با بودجه هنگفت) در رابطه با موضوع «تقابل قدرتهای بزرگ» منتشر کرده است؛ در این گزارشها توضیح داده شدهاست که آمریکا، چین و روسیه در پنج منطقه مهم و حساس جهان، شامل ایندوپاسیفیک، آفریقا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و اروپا چگونه به تقابل و تخاصم با یکدیگر خواهند پرداخت. وقتی پدیده و گفتمان «تقابل قدرتهای بزرگ» احیا میشود معنا و دلالتش آن است که تقابل قدرتهای بزرگ در یک منطقه حساس و خاص، تأثیر بسیار زیادی بر مناسبات و تقدیر کشورهای آن منطقه دارد؛ تأثیری بهمراتب پررنگ از روابط آن کشور با مثلاً آمریکا. پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» دلالت مهمی در موضوع ماندگاری تحریم دارد؛ در سطحی کلانتر و عمیقتر از روابط دوجانبه ایران و آمریکا، تحریم ایران و ماندگاری آن را باید در بستر «تقابل قدرتهای بزرگ» و در صدر آنها، تقابل چین-آمریکا تحلیل و تفسیر کرد؛ توضیح اینکه در پرونده تقابل آمریکا و چین، آمریکا بهدنبال مهار چین از طریق ناامنسازی کریدورهای ذیل ابتکار کمربند و راه این کشور است. ایجاد اختلال در امنیت انرژی چین یکی از راهبردهای اصلی آمریکا در پرونده مهار چین است و تداوم تحریم نفت و نظام بانکی ایران نیز در همین فضا قابل تحلیل است. هِیل، (دیپلمات و سفیر آمریکایی که در بسیاری از کشورهای منطقه حضور داشته است) معتقد است بازگشت به استراتژی فشار حداکثری علیه ایران برای تضعیف نفوذ منطقهای چین ضروری است. . (Hale, 2023) رئیسینژاد معتقد است: «گسترش و تثبیت راه ابریشم در دل خود جنگ و برخورد را بههمراه دارد... به همین دلیل هر کشوری که بخواهد استراتژی کلان خود را با راه ابریشم نوین چین تطبیق دهد زیر ضرب فشارهای آمریکا قرار خواهدگرفت. از این دریچه، تحریم دوباره ایران در دولت ترامپ را باید گامی بس مهم برای در نطفه خفهکردن راه ابریشم نوین و آغاز خشن بازی نوین در اوراسیا دید. بیرون آمدن از برجام و تحریم دوباره ایران و حتی جنگ داخلی سوریه را میتوان سویههایی از استراتژی مهار راه ابریشم نوین چین از سوی آمریکا دید». (رئیسینژاد، ایران و راه ابریشم نوین، ص 93 و صص 150-154). وی در یادداشت دیگری بیان میدارد: «جایگاه ژئواستراتژیک ایران، نقشی تاریخی ایران در راه ابریشم، بههمراه عدم همراهی تهران با ایالاتمتحده، همگی بر اهمیت ایران در سیاستهای کلان چین میافزاید. با ایجاد رابطه نزدیک پکن با تهران، چین به خلیجفارس و منابع عظیم انرژی آن دسترسی خواهد داشت؛ چرا که ایران تنها مسیر زمینیِ چین برای دستیابی به مخازن نفت خلیجفارس است. همچنین کالاهای چینی میتوانند با گذر از قلمرو ایران به دریای مدیترانه برسند... جای شگفتی نیست که رهبران ایالاتمتحده، چه دونالد ترامپ و چه جو بایدن ، روابط چینی- ایرانی را هدف قرار خواهند داد. با وجود نگرشهای ناهمسان و تاکتیکهای متفاوت، ترامپ و بایدن، هر دو از رهنمود نوین ژئوپلیتیک ایالات متحده پیروی میکنند؛ از جمله زیر فشار قراردادن کشورهایی با جایگاه ژئواستراتژیک که به راه ابریشم نوین میپیوندند و در این میان، ایران، نخستین هدف است.» (رئیسینژاد، بولتن اخبار اقتصادی جمهوری خلق چین، هفته سوم تیرماه 1403، اتاق بازرگانی تهران) از نگاه اندیشکده رَند، ایران به سبب آنکه یک بازار مصرفی بزرگ برای چین فراهم کرده و از طرف دیگر، یکی از صادرکنندگان اصلی نفت و فرآورده به آن کشور است یکی از گزینههای اصلی تقابل آمریکا و چین بوده و خواهد بود. (RAND, 2023, pp. 31-33) مارشال در رابطه با این موضوع بیان میدارد: آمریکا بهسبب حرکت بهسمت خودکفایی در حوزه انرژی، تمرکز بر تضمین جریان انرژی از منطقه خلیجفارس را کاهش داده است. بهزعم او «هرچه عطش چین به نفت و گاز بیشتر میشود عطش آمریکا به [واردات] آن رو به کاهش است. این موضوع اثر عمیقی بر روابط خارجی آمریکا بهویژه در خاورمیانه و اثری جانبی هم بر دیگر کشورها خواهد داشت» (مارشال، جبر جغرافیا، 1401، صص. 103 و 104).
ادامه
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» بپیوندید.@ebtekareiran
۸:۵۳
ابتکار ایران؛ جانمایی جدید
زمانۀ «تقابل قدرتهای بزرگ» فرارسیده است؛ چرا این موضوع اهمیت دارد؟ مسیرِ پیشِ روی ایران کدام است؟ یادداشت اختصاصی ابتکار ایران بخش اول در چند سال اخیر، رفتهرفته، تواترِ استفاده از عبارت «تقابل قدرتهای بزرگ» (Great Power Competition) بیشتر و بیشتر شدهاست؛ اندیشکده RAND به عنوان یک اندیشکده معتبر امنیتی، پنج گزارش بسیار مفصل (با بودجه هنگفت) در رابطه با موضوع «تقابل قدرتهای بزرگ» منتشر کرده است؛ در این گزارشها توضیح داده شدهاست که آمریکا، چین و روسیه در پنج منطقه مهم و حساس جهان، شامل ایندوپاسیفیک، آفریقا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و اروپا چگونه به تقابل و تخاصم با یکدیگر خواهند پرداخت. وقتی پدیده و گفتمان «تقابل قدرتهای بزرگ» احیا میشود معنا و دلالتش آن است که تقابل قدرتهای بزرگ در یک منطقه حساس و خاص، تأثیر بسیار زیادی بر مناسبات و تقدیر کشورهای آن منطقه دارد؛ تأثیری بهمراتب پررنگ از روابط آن کشور با مثلاً آمریکا. پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» دلالت مهمی در موضوع ماندگاری تحریم دارد؛ در سطحی کلانتر و عمیقتر از روابط دوجانبه ایران و آمریکا، تحریم ایران و ماندگاری آن را باید در بستر «تقابل قدرتهای بزرگ» و در صدر آنها، تقابل چین-آمریکا تحلیل و تفسیر کرد؛ توضیح اینکه در پرونده تقابل آمریکا و چین، آمریکا بهدنبال مهار چین از طریق ناامنسازی کریدورهای ذیل ابتکار کمربند و راه این کشور است. ایجاد اختلال در امنیت انرژی چین یکی از راهبردهای اصلی آمریکا در پرونده مهار چین است و تداوم تحریم نفت و نظام بانکی ایران نیز در همین فضا قابل تحلیل است. هِیل، (دیپلمات و سفیر آمریکایی که در بسیاری از کشورهای منطقه حضور داشته است) معتقد است بازگشت به استراتژی فشار حداکثری علیه ایران برای تضعیف نفوذ منطقهای چین ضروری است. . (Hale, 2023) رئیسینژاد معتقد است: «گسترش و تثبیت راه ابریشم در دل خود جنگ و برخورد را بههمراه دارد... به همین دلیل هر کشوری که بخواهد استراتژی کلان خود را با راه ابریشم نوین چین تطبیق دهد زیر ضرب فشارهای آمریکا قرار خواهدگرفت. از این دریچه، تحریم دوباره ایران در دولت ترامپ را باید گامی بس مهم برای در نطفه خفهکردن راه ابریشم نوین و آغاز خشن بازی نوین در اوراسیا دید. بیرون آمدن از برجام و تحریم دوباره ایران و حتی جنگ داخلی سوریه را میتوان سویههایی از استراتژی مهار راه ابریشم نوین چین از سوی آمریکا دید». (رئیسینژاد، ایران و راه ابریشم نوین، ص 93 و صص 150-154). وی در یادداشت دیگری بیان میدارد: «جایگاه ژئواستراتژیک ایران، نقشی تاریخی ایران در راه ابریشم، بههمراه عدم همراهی تهران با ایالاتمتحده، همگی بر اهمیت ایران در سیاستهای کلان چین میافزاید. با ایجاد رابطه نزدیک پکن با تهران، چین به خلیجفارس و منابع عظیم انرژی آن دسترسی خواهد داشت؛ چرا که ایران تنها مسیر زمینیِ چین برای دستیابی به مخازن نفت خلیجفارس است. همچنین کالاهای چینی میتوانند با گذر از قلمرو ایران به دریای مدیترانه برسند... جای شگفتی نیست که رهبران ایالاتمتحده، چه دونالد ترامپ و چه جو بایدن ، روابط چینی- ایرانی را هدف قرار خواهند داد. با وجود نگرشهای ناهمسان و تاکتیکهای متفاوت، ترامپ و بایدن، هر دو از رهنمود نوین ژئوپلیتیک ایالات متحده پیروی میکنند؛ از جمله زیر فشار قراردادن کشورهایی با جایگاه ژئواستراتژیک که به راه ابریشم نوین میپیوندند و در این میان، ایران، نخستین هدف است.» (رئیسینژاد، بولتن اخبار اقتصادی جمهوری خلق چین، هفته سوم تیرماه 1403، اتاق بازرگانی تهران) از نگاه اندیشکده رَند، ایران به سبب آنکه یک بازار مصرفی بزرگ برای چین فراهم کرده و از طرف دیگر، یکی از صادرکنندگان اصلی نفت و فرآورده به آن کشور است یکی از گزینههای اصلی تقابل آمریکا و چین بوده و خواهد بود. (RAND, 2023, pp. 31-33) مارشال در رابطه با این موضوع بیان میدارد: آمریکا بهسبب حرکت بهسمت خودکفایی در حوزه انرژی، تمرکز بر تضمین جریان انرژی از منطقه خلیجفارس را کاهش داده است. بهزعم او «هرچه عطش چین به نفت و گاز بیشتر میشود عطش آمریکا به [واردات] آن رو به کاهش است. این موضوع اثر عمیقی بر روابط خارجی آمریکا بهویژه در خاورمیانه و اثری جانبی هم بر دیگر کشورها خواهد داشت» (مارشال، جبر جغرافیا، 1401، صص. 103 و 104). ادامه به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» بپیوندید. @ebtekareiran
زمانۀ «تقابل قدرتهای بزرگ» فرارسیده است؛ چرا این موضوع اهمیت دارد؟ مسیرِ پیشِ روی ایران کدام است؟
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
بخش دوم
کاپلان (2023) به عنوان یک ژئوپلیتیسین معتبر جهانی مینویسد حتی در صورت تغییر نظام در ایران و پاگرفتن یک رژیم نزدیک به آمریکا در ایران (وی در زمان نگارش این کتاب، تحت تأثیر حوادث سال 1401 بوده و تقریباً مطمئن است تغییر نظام در ایران رخ خواهد داد.)، باز هم تجارت و تعامل عمیق بین ایران و چین ادامه خواهد داشت. وی بیان میدارد: «یک ایران دموکراتیک (منظور وی ایران پساجمهوری اسلامی است.)... بهدلیل جغرافیا و ژئوپلیتیک، یک نقطه اتصال حیاتی برای طرح کمربند و جاده چین خواهد بود. چینیها اهمیتی نمیدهند که ایران دموکراتیک باشد؛ رژیم جدید ایران نیز خواهان توسعه بیشتر خطوط حملونقل زمینی - راهآهن، جادهها و خطوط لوله - به چین خواهد بود. یک ایران پساجمهوری اسلامی... در ابتدا بسیار طرفدار غرب خواهد بود؛ اما با گذشت زمان، از آنجایی که این کشور به یک قطعه از پازل بزرگ از یکپارچگی اوراسیا تبدیل خواهد شد ممکن است حتی روابط قویتری با چین برقرار کند؛ روابطی که حتی میتواند عمیقتر از روابط آلمان کنونی با چین باشد.» (Kaplan, The Loom of Time, 2023, ch. 10)عبارتپردازی کاپلان، یک آشناییزدایی زیربنایی است و وی به صراحت بیان میکند که اکنون، جغرافیای اقتصادی ایران، سویۀ خاصی پیدا کرده است و این سویه، حتی با تغییر نظام و ایدئولوژی هم تغییر نمی کند؛ این موضوع حتما از چشم سیاستگذاران امنیتی آمریکا دور نمیماند.
چرا این موضوع برای ایران اهمیت دارد؟
پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» باعث شدهاست مختصات رابطه ایران و آمریکا بیش از اینکه ذیل رابطه دو کشور تعیین تکلیف شود ذیل گفتمان تقابل قدرتهای بزرگ صورتبندی شود. تقریباً مشابه زمانی که مناسبات ایران، ذیل کنش روس و انگلیس تعیین تکلیف میشد. تفاوتِ امروز با زمانۀ پهلوی اول آن است که ایران به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل شده که این «قدرتگرفتن» با موجودیت رژیم صهیونیستی هم در تضاد است. یعنی خودِ ایران هم به جزئی مهم از پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» تبدیل شدهاست.
مسیرِ پیشِ رو
ایده حداکثرسازی منافع از مسیر توازن (که در برخی پروندههای مهم کشور، راهبرد اصلی تصمیمسازان بودهاست) مربوط به زمانی است که رابطه قدرتها مبتنی بر فرمول رقابت و همکاری قابل تعریف باشد اما وقتی رابطه قدرتها به سطح برگشتناپذیر رقابتِ سخت (که یک مرحله قبل از جنگ سرد است) وارد میشود؛ کشورهایی که بخواهند جایگاه خود را در قالب همان فرمول رقابت و همکاری قدرتها با یکدیگر تعریف نمایند ابتدا در حوزه اقتصادی و بتدریج در سایر حوزهها عقبگردهای جدی خواهند داشت.
به عنوان مثال همکاری با هند در چابهار با اتکا به معافیتهای صوری آمریکا در عین حفظ تحریمهای فراگیر آمریکایی علیه ایران و در عین حال دعوت از چین برای همکاری در همان منطقه، نتیجهای جز عقبماندگی و عدم توسعه چابهار نخواهد داشت.
در شرایط حاضر، اگر چین در دوره بیتصمیمی ایران، تغییرات و دگردیسیهای مورد نیازش را انجام دهد هزینه استفاده از فرصتهای توسعهای افزایش یافته و قدرت مانور کشور برای استفاده از این فرصتها به حداقل میرسد.
بر اساس آنچه گفته شد در حال حاضر، به دلایل مختلف، گزینۀ «عادی سازی روابط اقتصادی ایران و غرب» در دسترس نیست. تنها گزینه ای که در نسبت با غرب شاید در دسترس باشد یک توافق حداقلی مبتنی بر داده-ستانده مشخص است؛ توافقی که ذیل گفتمان «کنترل سطح تنش» صورت بندی می شود. لذا هر ایده و طرح مذاکراتی که بخواهد کشور را به نقطه «عادی سازی روابط اقتصادی با غرب» برساند لاجرم منجر به معطل نگه داشتن اقتصاد و ایضا از دست رفتن فرصت ها خواهد شد.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» بپیوندید.@ebtekareiran
یادداشت اختصاصی ابتکار ایران
بخش دوم
کاپلان (2023) به عنوان یک ژئوپلیتیسین معتبر جهانی مینویسد حتی در صورت تغییر نظام در ایران و پاگرفتن یک رژیم نزدیک به آمریکا در ایران (وی در زمان نگارش این کتاب، تحت تأثیر حوادث سال 1401 بوده و تقریباً مطمئن است تغییر نظام در ایران رخ خواهد داد.)، باز هم تجارت و تعامل عمیق بین ایران و چین ادامه خواهد داشت. وی بیان میدارد: «یک ایران دموکراتیک (منظور وی ایران پساجمهوری اسلامی است.)... بهدلیل جغرافیا و ژئوپلیتیک، یک نقطه اتصال حیاتی برای طرح کمربند و جاده چین خواهد بود. چینیها اهمیتی نمیدهند که ایران دموکراتیک باشد؛ رژیم جدید ایران نیز خواهان توسعه بیشتر خطوط حملونقل زمینی - راهآهن، جادهها و خطوط لوله - به چین خواهد بود. یک ایران پساجمهوری اسلامی... در ابتدا بسیار طرفدار غرب خواهد بود؛ اما با گذشت زمان، از آنجایی که این کشور به یک قطعه از پازل بزرگ از یکپارچگی اوراسیا تبدیل خواهد شد ممکن است حتی روابط قویتری با چین برقرار کند؛ روابطی که حتی میتواند عمیقتر از روابط آلمان کنونی با چین باشد.» (Kaplan, The Loom of Time, 2023, ch. 10)عبارتپردازی کاپلان، یک آشناییزدایی زیربنایی است و وی به صراحت بیان میکند که اکنون، جغرافیای اقتصادی ایران، سویۀ خاصی پیدا کرده است و این سویه، حتی با تغییر نظام و ایدئولوژی هم تغییر نمی کند؛ این موضوع حتما از چشم سیاستگذاران امنیتی آمریکا دور نمیماند.
چرا این موضوع برای ایران اهمیت دارد؟
پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» باعث شدهاست مختصات رابطه ایران و آمریکا بیش از اینکه ذیل رابطه دو کشور تعیین تکلیف شود ذیل گفتمان تقابل قدرتهای بزرگ صورتبندی شود. تقریباً مشابه زمانی که مناسبات ایران، ذیل کنش روس و انگلیس تعیین تکلیف میشد. تفاوتِ امروز با زمانۀ پهلوی اول آن است که ایران به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل شده که این «قدرتگرفتن» با موجودیت رژیم صهیونیستی هم در تضاد است. یعنی خودِ ایران هم به جزئی مهم از پدیده «تقابل قدرتهای بزرگ» تبدیل شدهاست.
مسیرِ پیشِ رو
ایده حداکثرسازی منافع از مسیر توازن (که در برخی پروندههای مهم کشور، راهبرد اصلی تصمیمسازان بودهاست) مربوط به زمانی است که رابطه قدرتها مبتنی بر فرمول رقابت و همکاری قابل تعریف باشد اما وقتی رابطه قدرتها به سطح برگشتناپذیر رقابتِ سخت (که یک مرحله قبل از جنگ سرد است) وارد میشود؛ کشورهایی که بخواهند جایگاه خود را در قالب همان فرمول رقابت و همکاری قدرتها با یکدیگر تعریف نمایند ابتدا در حوزه اقتصادی و بتدریج در سایر حوزهها عقبگردهای جدی خواهند داشت.
به عنوان مثال همکاری با هند در چابهار با اتکا به معافیتهای صوری آمریکا در عین حفظ تحریمهای فراگیر آمریکایی علیه ایران و در عین حال دعوت از چین برای همکاری در همان منطقه، نتیجهای جز عقبماندگی و عدم توسعه چابهار نخواهد داشت.
در شرایط حاضر، اگر چین در دوره بیتصمیمی ایران، تغییرات و دگردیسیهای مورد نیازش را انجام دهد هزینه استفاده از فرصتهای توسعهای افزایش یافته و قدرت مانور کشور برای استفاده از این فرصتها به حداقل میرسد.
بر اساس آنچه گفته شد در حال حاضر، به دلایل مختلف، گزینۀ «عادی سازی روابط اقتصادی ایران و غرب» در دسترس نیست. تنها گزینه ای که در نسبت با غرب شاید در دسترس باشد یک توافق حداقلی مبتنی بر داده-ستانده مشخص است؛ توافقی که ذیل گفتمان «کنترل سطح تنش» صورت بندی می شود. لذا هر ایده و طرح مذاکراتی که بخواهد کشور را به نقطه «عادی سازی روابط اقتصادی با غرب» برساند لاجرم منجر به معطل نگه داشتن اقتصاد و ایضا از دست رفتن فرصت ها خواهد شد.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» بپیوندید.@ebtekareiran
۸:۵۴
۶ مرداد
بازارسال شده از مَکُایران | MakoIran
دولت چهاردهم و توسعه مکران.pdf
۱۴۲.۳۵ کیلوبایت
#سیاستنامه_مکران @MakoIran_ir
۸:۱۹
بازارسال شده از مَکُایران | MakoIran
۸:۱۹
بازارسال شده از مَکُایران | MakoIran
۸:۱۹
۱۶ مرداد
سقوط و زوال پترودلار.pdf
۳۵۸.۳۶ کیلوبایت
سقوط و زوال پترودلار
مقالهای به قلم کارلا نورلوف که در تاریخ 5 جولای 2024 در پایگاه خبری Project Syndicate منتشر شده است
اگرچه دهههاست که عربستان سعودی قیمتگذاری نفت صادراتی خود را به دلار آمریکا انجام میدهد، اخیراً گمانهزنیهایی مطرح شده مبنی بر اینکه ممکن است رهبران این کشور در حال بررسیِ تغییرِ این فرایند باشند. این مسئله چه معنایی برای هژمونی مالی و پولی ایالات متحده دارد؟
بریده هایی از این مقاله
اگرچه «پترو دلارها» صرفاً به قیمتگذاری نفت به دلار اطلاق میشود، اما گاهی این اصطلاح اهمیت گستردهتری پیدا میکند. زیرا درآمد حاصل از مازاد نفت صادراتی نیز به دلار پرداخت، از طریق خرید اوراققرضه خزانهداری ایالات متحده بازیافت شده و در نتیجه به تأمین مالی کسری تجاری ایالات متحده کمک میکند.
قرارداد 1974 با ایجاد کمیسیونهای مشترک همکاری اقتصادی و نظامی، عصر جدیدی از همکاریهای نزدیک میان این دو کشور را آغاز کرد. متن این قرارداد به تلاش ایالات متحده برای تشویق عربستان سعودی برای تولید نفت در مقادیر مورد نیاز اشاره دارد تا پاسخگوی تقاضای جهانی با قیمتهای پایینتر باشد.
این امر نیز بر کسی پوشیده نیست که ولیعهد سعودی محمد بن سلمان و مقامات آمریکایی بر سر یک پیمان دفاعی جامعتر با پیامدهای ژئوپلیتیکی گستردهتر مذاکره خواهند داشت. هدف از این توافق جامعتر رسمیت بخشیدن به تعهد دفاعی متقابل، اعطای دسترسی آمریکا به خاک عربستان، ممنوعیت ایجاد پایگاههای نظامی چین در عربستان سعودی، عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل و حمایت از برنامه هسته-ای غیرنظامی عربستان است. طرفین قبل از 7 اکتبر 2023 در حال مذاکره بر سر این معاهده بودند، لذا بسیاری از سیاستگذاران ارشد ایالات متحده مفاد مربوط به عادیسازی روابط دیپلماتیک میان عربستان و اسرائیل را انگیزه حمله حماس به اسرائیل میدانند.
عربستان سعودی ممکن است سعی کند از تهدید صدور صورتحساب نفتی به ارزهای جایگزین بهعنوان اهرمی برای تضمین رسیدن به یک توافق بهتر با ایالات متحده سود جوید یا برای پیشبرد هدف خود مبنی بر راهحل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین استفاده کند.حتی اگر پادشاهی سعودی به جای اینکه بیشتر اوراق خزانهداری ایالات متحده را نگهداری کند به «دلارهای یورویی» روی آورد، باز هم وضع تحریمهای ثانویه میتواند متولیان خارجی دلار در خارج از ایالات متحده را مجبور کند تا این داراییها را مسدود یا بهطرز دیگری محدود کنند. بنابراین سعودیها نمیتوانند خطر محدودیتی که دلار آمریکا دارد را به طور کامل نادیده بگیرند.
اگر چه وابستگی به دلار در حال حاضر برای ثبات و امنیت اقتصادی مفید است، اما عربستان سعودی را بر سر یک دوراهی قرار میدهد؛ جایی که هر تغییر عمده در استراتژی قیمتگذاری نفت میتواند اثرات چشمگیری داشته باشد. اگر عربستان سعودی تصمیم بگیرد تا نفت خود را با ارزهای دیگری غیر از دلار قیمتگذاری کند تأثیر آنی منفی بر هژمونی دلار خواهد داشت که به دلیل تغییر سهم این ارز در بازار جهانی نفت خواهد بود. بااینوجود پیامدها گستردهتر خواهند بود. فاصلهگرفتن از دلار میتواند بر سایر بازارهای کالا، بر ثبات مالی جهانی و همچنین پویاییهای توافقهای تجاری بینالمللی تأثیر بگذارد. اگر روسیه، عربستان سعودی و دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت جهان (بهغیراز ایالات متحده) همگی از پترودلار فاصله گیرند، آنگاه عواقب آن غیرقابلپیشبینی و اجتنابناپذیر خواهد بود.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
مقالهای به قلم کارلا نورلوف که در تاریخ 5 جولای 2024 در پایگاه خبری Project Syndicate منتشر شده است
اگرچه دهههاست که عربستان سعودی قیمتگذاری نفت صادراتی خود را به دلار آمریکا انجام میدهد، اخیراً گمانهزنیهایی مطرح شده مبنی بر اینکه ممکن است رهبران این کشور در حال بررسیِ تغییرِ این فرایند باشند. این مسئله چه معنایی برای هژمونی مالی و پولی ایالات متحده دارد؟
بریده هایی از این مقاله
اگرچه «پترو دلارها» صرفاً به قیمتگذاری نفت به دلار اطلاق میشود، اما گاهی این اصطلاح اهمیت گستردهتری پیدا میکند. زیرا درآمد حاصل از مازاد نفت صادراتی نیز به دلار پرداخت، از طریق خرید اوراققرضه خزانهداری ایالات متحده بازیافت شده و در نتیجه به تأمین مالی کسری تجاری ایالات متحده کمک میکند.
قرارداد 1974 با ایجاد کمیسیونهای مشترک همکاری اقتصادی و نظامی، عصر جدیدی از همکاریهای نزدیک میان این دو کشور را آغاز کرد. متن این قرارداد به تلاش ایالات متحده برای تشویق عربستان سعودی برای تولید نفت در مقادیر مورد نیاز اشاره دارد تا پاسخگوی تقاضای جهانی با قیمتهای پایینتر باشد.
این امر نیز بر کسی پوشیده نیست که ولیعهد سعودی محمد بن سلمان و مقامات آمریکایی بر سر یک پیمان دفاعی جامعتر با پیامدهای ژئوپلیتیکی گستردهتر مذاکره خواهند داشت. هدف از این توافق جامعتر رسمیت بخشیدن به تعهد دفاعی متقابل، اعطای دسترسی آمریکا به خاک عربستان، ممنوعیت ایجاد پایگاههای نظامی چین در عربستان سعودی، عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل و حمایت از برنامه هسته-ای غیرنظامی عربستان است. طرفین قبل از 7 اکتبر 2023 در حال مذاکره بر سر این معاهده بودند، لذا بسیاری از سیاستگذاران ارشد ایالات متحده مفاد مربوط به عادیسازی روابط دیپلماتیک میان عربستان و اسرائیل را انگیزه حمله حماس به اسرائیل میدانند.
عربستان سعودی ممکن است سعی کند از تهدید صدور صورتحساب نفتی به ارزهای جایگزین بهعنوان اهرمی برای تضمین رسیدن به یک توافق بهتر با ایالات متحده سود جوید یا برای پیشبرد هدف خود مبنی بر راهحل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین استفاده کند.حتی اگر پادشاهی سعودی به جای اینکه بیشتر اوراق خزانهداری ایالات متحده را نگهداری کند به «دلارهای یورویی» روی آورد، باز هم وضع تحریمهای ثانویه میتواند متولیان خارجی دلار در خارج از ایالات متحده را مجبور کند تا این داراییها را مسدود یا بهطرز دیگری محدود کنند. بنابراین سعودیها نمیتوانند خطر محدودیتی که دلار آمریکا دارد را به طور کامل نادیده بگیرند.
اگر چه وابستگی به دلار در حال حاضر برای ثبات و امنیت اقتصادی مفید است، اما عربستان سعودی را بر سر یک دوراهی قرار میدهد؛ جایی که هر تغییر عمده در استراتژی قیمتگذاری نفت میتواند اثرات چشمگیری داشته باشد. اگر عربستان سعودی تصمیم بگیرد تا نفت خود را با ارزهای دیگری غیر از دلار قیمتگذاری کند تأثیر آنی منفی بر هژمونی دلار خواهد داشت که به دلیل تغییر سهم این ارز در بازار جهانی نفت خواهد بود. بااینوجود پیامدها گستردهتر خواهند بود. فاصلهگرفتن از دلار میتواند بر سایر بازارهای کالا، بر ثبات مالی جهانی و همچنین پویاییهای توافقهای تجاری بینالمللی تأثیر بگذارد. اگر روسیه، عربستان سعودی و دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت جهان (بهغیراز ایالات متحده) همگی از پترودلار فاصله گیرند، آنگاه عواقب آن غیرقابلپیشبینی و اجتنابناپذیر خواهد بود.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۴:۲۶
ابتکار ایران؛ جانمایی جدید
سقوط و زوال پترودلار.pdf
#دیدگاه؛ سقوط و زوال پترودلار
عربستان سعودی در تلاش است تا کلانمعامله خود با آمریکا را بازنویسی کند؛ کلانمعاملهای که بر اساس آن، عربستان در ازای تعادلبخشی به بازار جهانی نفت و تأمین نیازهای آمریکا، امنیت را از آن کشور میخرید. اما اکنون شرایط جهانی متحول شدهاست. اینک عربستان خود را در نقطهای می بیند که باید نقش جدیدی برای خود تعریف کند. این کشور از یک سو در بُعد اقتصاد در حال تعامل فزاینده با چین است و از سوی دیگر، نیازمند بازوضع و بازتعریف پیمان امنیتی با آمریکاست.
پیشتر در ابتکار ایران مقاله سفیر سعودی در واشنگتن (ریما بنت بندر بن سلطان) را در این راستا منتشر کردیم. وی در آن مقاله، به صراحت به این موضوع پرداخته بود که آمریکا باید نقش جدیدی برای عربستان سعودی در نظر بگیرد. به نظر میرسد کارپرداز اصلی این تلاش شخص بندر بنسلطان (سفیر سعودی در آمریکا و رئیس سابق استخبارات سعودی) است. این مهم را از این حیث میتوان فهمید که دختر وی در واشنگتن و پسرش در لندن به مقام سفارت رسیدند. برای آنکه اثرات حضور بندر در این روند را متوجه شوید به تغییر رفتار سعودی در سالهای اخیر نسبت به کنشهای رادیکال بنسلمان در سالهای ابتدایی آمدنش نگاه کنید.
متخصصان دانش سیاسی راهبرد امنیتی عربستانِ حال حاضر را استراتژی ریسکزدایی (hedging) تفسیر میکنند؛ یعنی حالتی میان بیطرفی و موازنه. هدف از این استراتژی این نیست که به کلی از آمریکا فاصله بگیرند بلکه هدف این است که شکافهای ژئوپلتیکی میان آمریکا و چین را تبدیل به اهرمی برای بازنویسی معاملات کلان با این قدرتها کنند. نویسنده در این متن به عناوین و سرفصلهای معامله جدید ریاض و واشنگتن اشاره کرده است. این فرمول تا زمانی جوابگو خواهد بود که چین وارد تقابلهای امنیتی صریحتر با آمریکا نشود.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
عربستان سعودی در تلاش است تا کلانمعامله خود با آمریکا را بازنویسی کند؛ کلانمعاملهای که بر اساس آن، عربستان در ازای تعادلبخشی به بازار جهانی نفت و تأمین نیازهای آمریکا، امنیت را از آن کشور میخرید. اما اکنون شرایط جهانی متحول شدهاست. اینک عربستان خود را در نقطهای می بیند که باید نقش جدیدی برای خود تعریف کند. این کشور از یک سو در بُعد اقتصاد در حال تعامل فزاینده با چین است و از سوی دیگر، نیازمند بازوضع و بازتعریف پیمان امنیتی با آمریکاست.
پیشتر در ابتکار ایران مقاله سفیر سعودی در واشنگتن (ریما بنت بندر بن سلطان) را در این راستا منتشر کردیم. وی در آن مقاله، به صراحت به این موضوع پرداخته بود که آمریکا باید نقش جدیدی برای عربستان سعودی در نظر بگیرد. به نظر میرسد کارپرداز اصلی این تلاش شخص بندر بنسلطان (سفیر سعودی در آمریکا و رئیس سابق استخبارات سعودی) است. این مهم را از این حیث میتوان فهمید که دختر وی در واشنگتن و پسرش در لندن به مقام سفارت رسیدند. برای آنکه اثرات حضور بندر در این روند را متوجه شوید به تغییر رفتار سعودی در سالهای اخیر نسبت به کنشهای رادیکال بنسلمان در سالهای ابتدایی آمدنش نگاه کنید.
متخصصان دانش سیاسی راهبرد امنیتی عربستانِ حال حاضر را استراتژی ریسکزدایی (hedging) تفسیر میکنند؛ یعنی حالتی میان بیطرفی و موازنه. هدف از این استراتژی این نیست که به کلی از آمریکا فاصله بگیرند بلکه هدف این است که شکافهای ژئوپلتیکی میان آمریکا و چین را تبدیل به اهرمی برای بازنویسی معاملات کلان با این قدرتها کنند. نویسنده در این متن به عناوین و سرفصلهای معامله جدید ریاض و واشنگتن اشاره کرده است. این فرمول تا زمانی جوابگو خواهد بود که چین وارد تقابلهای امنیتی صریحتر با آمریکا نشود.
به کانال «ابتکار ایران؛ جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۴:۲۶
۲۴ مرداد
گسست ژئواکونومیک و سرمایهگذاری مستقیم خارجی.pdf
۳۴۵.۲۷ کیلوبایت
گسست ژئواکونومیک و سرمایهگذاری مستقیم خارجی
نوشتاری به قلم جابین آن، بنجامین کارتن، عاشیق حبیب، دیوید مَلِکرینو، آندریا پرسبیترو و درک میور که بهعنوان فصل چهارم از گزارش سالانه صندوق بینالمللی پول (IMF) منتشر شده است.
بخش هایی از این گزارش
اخیراً سرمایهگذاری مستقیم خارجی کاهشیافته و الگوهای متفاوتی در کشورهای میزبان یافته است بدین نحو که جریانهای سرمایهگذاری به طور فزایندهای در میان کشورهای همسو به لحاظ ژئوپلیتیکی (بهویژه در بخشهای استراتژیک) متمرکز شدهاند. باتوجهبه وابستگی آنها به سرمایهگذاری مستقیم خارجی از کشورهایی که اغلب از نظر ژئوپلیتیکی از هم فاصله دارند، بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه در برابر تغییرات سرمایهگذاری مستقیم خارجی بسیار آسیبپذیر هستند.
تنشهای ژئوپلیتیکی در حال افزایش است و توزیع نابرابر دستاوردهای قبلی حاصل از جهانیشدن به افزایش بدبینی نسبت به چندجانبهگرایی و تمایل فزاینده بهسوی سیاستهای دروننگر کمک کرده است. برگزیت، تنشهای تجاری میان ایالات متحده و چین و حمله روسیه به اوکراین چالشهایی پیش روی روابط بینالملل هستند و میتوانند سیاستهای بر محور یکپارچگی اقتصادی جهانی را معکوس سازند، فرایندی که آن را گسست ژئواکونومیک (GEF) مینامند. این فرایند کانالهای مختلفی از جمله تجارت، سرمایه و جریان مهاجرت را در بر میگیرد.
شرکتها و سیاستگذاران هر چه بیشتر به Friend-shoring و reshoring روی میآورند. این استراتژیها فرایندهای تولید را به کشورهای مورداعتماد که اولویتهای سیاسی همسو دارند منتقل میکند تا زنجیرههای تأمین را هر چه بیشتر انعطاف¬پذیر ساخته و در برابر تنشهای ژئوپلیتیکی کمتر آسیبپذیر باشند.
در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده که چگونه میتوان تأثیر گسست ژئوپلیتیکی بر اقتصاد جهانی را از طریق دنبال نمودن تغییرات در ردپای سرمایهگذاری مستقیم خارجی جغرافیایی مشاهده کرد.
جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی بیشتر میان کشورهایی متمرکز و برقرار است که از نظر ژئوپلیتیکی همسو هستند. نقش همسویی ژئوپلیتیکی در هدایت ردپای جغرافیایی سرمایهگذاری مستقیم خارجی بهویژه برای بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه مهم است و از سال 2018 و تجدید تنشهای تجاری بین ایالات متحده و چین افزایش یافته است.
به طور متوسط بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه بیشتر از اقتصادهای توسعهیافته آسیبپذیرتر هستند. این امر بیشتر به این دلیل است که بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه به سرمایهگذاری مستقیم خارجی از سوی کشورهایی متکی هستند که از نظر گرایشهای ژئوپلیتیکی از یکدیگر نسبتاً فاصله دارند.
انقباض بیشتر سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تغییر توزیع جغرافیایی آن احتمالاً از طریق انباشت سرمایه کمتر و تعمیق کمتر فناوری اثرات منفی بیشتری بر کشورهای میزبان خواهد داشت.
سناریوهای مبتنی بر مدل نشان میدهند که گسست سرمایهگذاری مستقیم خارجی (بهصورت افزایش دائمی موانع بین بلوکهای ژئوپلیتیکی برای واردات نهادههای سرمایهگذاری مدلسازی شده است) میتواند تولید جهانی را در بلندمدت کاهش دهد. این زیانها به طور نابرابر توزیع شده و بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه که دسترسی کمتری به اقتصادهای توسعهیافته دارند هم از طریق تشکیل سرمایه کمتر و هم از طریق کاهش عواید بهرهوری تحتتأثیر قرار میگیرند.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
نوشتاری به قلم جابین آن، بنجامین کارتن، عاشیق حبیب، دیوید مَلِکرینو، آندریا پرسبیترو و درک میور که بهعنوان فصل چهارم از گزارش سالانه صندوق بینالمللی پول (IMF) منتشر شده است.
بخش هایی از این گزارش
اخیراً سرمایهگذاری مستقیم خارجی کاهشیافته و الگوهای متفاوتی در کشورهای میزبان یافته است بدین نحو که جریانهای سرمایهگذاری به طور فزایندهای در میان کشورهای همسو به لحاظ ژئوپلیتیکی (بهویژه در بخشهای استراتژیک) متمرکز شدهاند. باتوجهبه وابستگی آنها به سرمایهگذاری مستقیم خارجی از کشورهایی که اغلب از نظر ژئوپلیتیکی از هم فاصله دارند، بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه در برابر تغییرات سرمایهگذاری مستقیم خارجی بسیار آسیبپذیر هستند.
تنشهای ژئوپلیتیکی در حال افزایش است و توزیع نابرابر دستاوردهای قبلی حاصل از جهانیشدن به افزایش بدبینی نسبت به چندجانبهگرایی و تمایل فزاینده بهسوی سیاستهای دروننگر کمک کرده است. برگزیت، تنشهای تجاری میان ایالات متحده و چین و حمله روسیه به اوکراین چالشهایی پیش روی روابط بینالملل هستند و میتوانند سیاستهای بر محور یکپارچگی اقتصادی جهانی را معکوس سازند، فرایندی که آن را گسست ژئواکونومیک (GEF) مینامند. این فرایند کانالهای مختلفی از جمله تجارت، سرمایه و جریان مهاجرت را در بر میگیرد.
شرکتها و سیاستگذاران هر چه بیشتر به Friend-shoring و reshoring روی میآورند. این استراتژیها فرایندهای تولید را به کشورهای مورداعتماد که اولویتهای سیاسی همسو دارند منتقل میکند تا زنجیرههای تأمین را هر چه بیشتر انعطاف¬پذیر ساخته و در برابر تنشهای ژئوپلیتیکی کمتر آسیبپذیر باشند.
در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته شده که چگونه میتوان تأثیر گسست ژئوپلیتیکی بر اقتصاد جهانی را از طریق دنبال نمودن تغییرات در ردپای سرمایهگذاری مستقیم خارجی جغرافیایی مشاهده کرد.
جریان سرمایهگذاری مستقیم خارجی بیشتر میان کشورهایی متمرکز و برقرار است که از نظر ژئوپلیتیکی همسو هستند. نقش همسویی ژئوپلیتیکی در هدایت ردپای جغرافیایی سرمایهگذاری مستقیم خارجی بهویژه برای بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه مهم است و از سال 2018 و تجدید تنشهای تجاری بین ایالات متحده و چین افزایش یافته است.
به طور متوسط بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه بیشتر از اقتصادهای توسعهیافته آسیبپذیرتر هستند. این امر بیشتر به این دلیل است که بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه به سرمایهگذاری مستقیم خارجی از سوی کشورهایی متکی هستند که از نظر گرایشهای ژئوپلیتیکی از یکدیگر نسبتاً فاصله دارند.
انقباض بیشتر سرمایهگذاری مستقیم خارجی و تغییر توزیع جغرافیایی آن احتمالاً از طریق انباشت سرمایه کمتر و تعمیق کمتر فناوری اثرات منفی بیشتری بر کشورهای میزبان خواهد داشت.
سناریوهای مبتنی بر مدل نشان میدهند که گسست سرمایهگذاری مستقیم خارجی (بهصورت افزایش دائمی موانع بین بلوکهای ژئوپلیتیکی برای واردات نهادههای سرمایهگذاری مدلسازی شده است) میتواند تولید جهانی را در بلندمدت کاهش دهد. این زیانها به طور نابرابر توزیع شده و بازارهای نوظهور و اقتصادهای درحالتوسعه که دسترسی کمتری به اقتصادهای توسعهیافته دارند هم از طریق تشکیل سرمایه کمتر و هم از طریق کاهش عواید بهرهوری تحتتأثیر قرار میگیرند.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۷:۴۴
#دیدگاه مقاله گسست ژئواکونومیک و سرمایهگذاری مستقیم خارجی:
این گزارش سالیانه که با سربرگ محرمانه در سایت صندوق بینالمللی پول منتشر شده است به صورت عریان واقعیتهای جهانی که در آن زندگی میکنیم را بازگو کرده است. اگر بخواهیم به زبان مثال این مقاله را تشریح کنیم باید به وقایع بنگلادش اشاره کنیم؛ افزایش گسست ژئواکونومیکی باعث شده است تا نرخ بهره بالا برود و این خود از دلایل عمده بحران در بنگلادش شد. کشوری که اقتصادش بستگی بالایی به جریان پول داغ دارد. به طرز مشابه میتوان سرخطهای بحران در کشورهای مشابه نظیر پاکستان و مصر را پیشبینی نمود.
دیگر باید تعارف را کنار گذاشت، نظریه سنتی روابط خارجی ایران مشتمل بر موازنه مثبت/موازنه منفی که از عصر ناصری آغاز شد دیگر جوابگوی نیازهای ایران نیست. ایده حداکثرسازی منافع از مسیر توازن که در برخی پرونده های مهم کشور راهبرد اصلی تصمیم سازان بوده است مربوط به زمانی است که رابطه قدرتها مبتنی بر فرمول رقابت و همکاری قابل تعریف باشد اما وقتی رابطه قدرتها به سطح برگشت ناپذیر رقابت سخت که یک مرحله قبل از جنگ سرد است؛ وارد می شود؛ کشورهایی که بخواهند جایگاه خود را در قالب همان فرمول رقابت و همکاری قدرتها با یکدیگر تعریف نمایند ابتدا در حوزه اقتصادی و بتدریج در سایر حوزه ها عقبگردهای جدی خواهند داشت . به عنوان مثال نتیجه همکاری با هند در چابهار با اتکا به معافیت های صوری آمریکا در عین حفظ تحریمهای فراگیر آمریکایی علیه ایران و در عین حال دعوت از چین برای همکاری در همان منطقه؛ عقب ماندگی و عدم توسعه چابهار است. در حال حاضر فرمول حاکم بر روابط چین و آمریکا رقابت سخت است اما فرمول حاکم بر روابط چین و روسیه رقابت و همکاری است.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
این گزارش سالیانه که با سربرگ محرمانه در سایت صندوق بینالمللی پول منتشر شده است به صورت عریان واقعیتهای جهانی که در آن زندگی میکنیم را بازگو کرده است. اگر بخواهیم به زبان مثال این مقاله را تشریح کنیم باید به وقایع بنگلادش اشاره کنیم؛ افزایش گسست ژئواکونومیکی باعث شده است تا نرخ بهره بالا برود و این خود از دلایل عمده بحران در بنگلادش شد. کشوری که اقتصادش بستگی بالایی به جریان پول داغ دارد. به طرز مشابه میتوان سرخطهای بحران در کشورهای مشابه نظیر پاکستان و مصر را پیشبینی نمود.
دیگر باید تعارف را کنار گذاشت، نظریه سنتی روابط خارجی ایران مشتمل بر موازنه مثبت/موازنه منفی که از عصر ناصری آغاز شد دیگر جوابگوی نیازهای ایران نیست. ایده حداکثرسازی منافع از مسیر توازن که در برخی پرونده های مهم کشور راهبرد اصلی تصمیم سازان بوده است مربوط به زمانی است که رابطه قدرتها مبتنی بر فرمول رقابت و همکاری قابل تعریف باشد اما وقتی رابطه قدرتها به سطح برگشت ناپذیر رقابت سخت که یک مرحله قبل از جنگ سرد است؛ وارد می شود؛ کشورهایی که بخواهند جایگاه خود را در قالب همان فرمول رقابت و همکاری قدرتها با یکدیگر تعریف نمایند ابتدا در حوزه اقتصادی و بتدریج در سایر حوزه ها عقبگردهای جدی خواهند داشت . به عنوان مثال نتیجه همکاری با هند در چابهار با اتکا به معافیت های صوری آمریکا در عین حفظ تحریمهای فراگیر آمریکایی علیه ایران و در عین حال دعوت از چین برای همکاری در همان منطقه؛ عقب ماندگی و عدم توسعه چابهار است. در حال حاضر فرمول حاکم بر روابط چین و آمریکا رقابت سخت است اما فرمول حاکم بر روابط چین و روسیه رقابت و همکاری است.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۷:۵۲
۳۰ مرداد
بلاتکلیفی چین بر سر واردات زمینی نفت خاورمیانه از طریق پاکستان (1) (1).pdf
۳۸۷.۹۹ کیلوبایت
بلاتکلیفی چین بر سر واردات زمینی نفت خاورمیانه از طریق پاکستان
مقالهای به قلم سید فضل حیدر و اکبر نوتزای که در تاریخ 30 اکتبر 2023 در پایگاه خبری The China Project منتشر شده است.
تداوم خشونتها در بلوچستان و اولویتهای در حال تغییر کمربند و جاده شی جینپینگ ممکن است رؤیای پاکستان و چین برای خط لوله را پایان دهد.
بریدههایی از این مقاله
اگر چین بخواهد نفت و گاز خاورمیانه را از طریق زمین به سینکیانگ منتقل کند، باید بندر گوادر را لایروبی کرده، یک پالایشگاه در آنجا بسازد و سپس باید یک خط لوله در ارتفاعی بالاتر بسازد که از بیثباتترین منطقه پاکستان میگذرد. چین 73 درصد نفت مورد نیاز خود را وارد میکند و 60 درصد از این نفت وارداتی از خاورمیانه است، پس منطقی است که پکن به دنبال یافتن مسیری سریعتر برای بدستآوردن نفت و گاز باشد. در حال حاضر 80 درصد نفت وارداتی این کشور از طریق تنگه مالاکا صورت میگیرد که بین مالزی و اندونزی قرار دارد. بروز درگیری در دریای چین جنوبی بین چین و همسایگانش (تایوان یا فیلیپین) یا گشتزنی نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه، ممکن است عرضه نفت چین را مختل کند. احداث خط لوله نفتی از خلیجفارس و از طریق پاکستان بر فراز کوههای قراقرم به سمت چین یک چالش مهندسی عظیم خواهد بود. اما مشکل بزرگتر، خشونت جداییطلبان و فرقههایی است که در بسیاری از مناطقی که این خط لوله از آنها عبور خواهد کرد قرار دارند. گوادر، بندری در استان بلوچستان و در جنوب غربی پاکستان جایی است که یک مانع اساسی وجود دارد و خشونت جداییطلبان، توسعه را کند کرده است. در طرح جامع بندر گوادر که در سال 2006 تصویب شد چنین وعدهدادهشده بود که از عایدات جریان نفت و سایر فرآوردههای نفتی، مردم بلوچستان نیز منتفع شود … بااینحال بسیاری از مردم محلی گفتهاند که از برنامهریزیهای ارتقای بندر کنار گذاشته شدهاند. اما نارضایتی افراد در مقابل احساسات گروههای جداییطلب مانند گروههای شورشی بلوچ اهمیت کمتری دارد. این گروهها گاهبهگاه حملات خشونتآمیزی علیه سرمایهگذاریهای مورد حمایت چین انجام میدهند و مهندسان چینی مایل هستند که پکن از بلوچستان خارج و بندر گوادر را ببندد. گروههای جداییطلب پکن را شریک اسلامآباد در بهرهبرداری از منابع بومی میدانند. برخی از مردم محلی برنامههای بعدی عربستان برای ساخت یک پالایشگاه نفت به وسعت 13000 هکتار در گوادر را مانور ایالات متحده میدانند که به دنبال بهدستآوردن جایگاه استراتژیک خود در این منطقه از طریق شریک قابلاعتماد خود در خلیجفارس است. این اقدام برای مقابله با ابتکارات چین در بندر طراحی شده است. محمد عامر رعنا مدیر مؤسسه مطالعات صلح پاکستان (اندیشکدهای در اسلامآباد) به The China Project گفت: «سفر سفیر ایالات متحده از گوادر نشاندهنده توسعه روابط استراتژیک ایالات متحده با پاکستان است. این امر در واقع نگرانیهایی را در پکن ایجاد کرده که این سرمایهگذاری هم به لحاظ اقتصادی قابلتوجه است و هم به لحاظ استراتژیکی.» حافظ جمالی، نویسنده کتاب بندری در طوفان: پروژههای بزرگ، هویت و سیاست مکان در گوادر پاکستان عقیده دارد: «بسیاری از مردم پاکستان فکر میکنند که پروژه گوادر انگیزهای استراتژیک دارد و بهنوعی بخشی از یک بازی بزرگتر است.» پس از این دیدارها، شی اعلام کرد که هر دو کشور به دنبال «نسخه ارتقا یافته کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC)] هستند که ملاحظات بیشتری در حوزه رشد، معیشت، نوآوری، محیطزیست و آزادی اقتصادی است و این همکاری زمینههایی مانند پارک صنعتی، کشاورزی، معدن و انرژیهای جدید را تقویت کرده و اجرای اولیه پروژههای ارتباطاتی بزرگ و دستیابی به نتایج عملی را نیز بهبود بخشد.» بااینحال شی به پاکستان هشدار داد که باید «امنیت نهادها و پرسنل چینی در پاکستان را تضمین کند.»
باتوجهبه تداوم خشونتها در این منطقه، برخی در امکان اجرای کامل هر یک از این پروژههای زیرساخت انرژی بزرگ تردید دارند.
عبدالرحیم ظفر سیاستمدار ارشد مستقر در گوادر به The China Project گفت: «باتوجهبه وخامت اوضاع امنیتی در بلوچستان و سایر نقاط کشور، فکر نمیکنم چین بتواند بهراحتی یک پالایشگاه نفت احداث کند.»
یک مقام چینی نیز در زمینه امنیت در پاکستان به The China Project گفت: «سرمایهگذاران مانند پرندگان روی درخت هستند. اگر گلولهای شلیک شود، همه آنها پرواز میکنند.»
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این [آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
مقالهای به قلم سید فضل حیدر و اکبر نوتزای که در تاریخ 30 اکتبر 2023 در پایگاه خبری The China Project منتشر شده است.
تداوم خشونتها در بلوچستان و اولویتهای در حال تغییر کمربند و جاده شی جینپینگ ممکن است رؤیای پاکستان و چین برای خط لوله را پایان دهد.
بریدههایی از این مقاله
اگر چین بخواهد نفت و گاز خاورمیانه را از طریق زمین به سینکیانگ منتقل کند، باید بندر گوادر را لایروبی کرده، یک پالایشگاه در آنجا بسازد و سپس باید یک خط لوله در ارتفاعی بالاتر بسازد که از بیثباتترین منطقه پاکستان میگذرد. چین 73 درصد نفت مورد نیاز خود را وارد میکند و 60 درصد از این نفت وارداتی از خاورمیانه است، پس منطقی است که پکن به دنبال یافتن مسیری سریعتر برای بدستآوردن نفت و گاز باشد. در حال حاضر 80 درصد نفت وارداتی این کشور از طریق تنگه مالاکا صورت میگیرد که بین مالزی و اندونزی قرار دارد. بروز درگیری در دریای چین جنوبی بین چین و همسایگانش (تایوان یا فیلیپین) یا گشتزنی نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه، ممکن است عرضه نفت چین را مختل کند. احداث خط لوله نفتی از خلیجفارس و از طریق پاکستان بر فراز کوههای قراقرم به سمت چین یک چالش مهندسی عظیم خواهد بود. اما مشکل بزرگتر، خشونت جداییطلبان و فرقههایی است که در بسیاری از مناطقی که این خط لوله از آنها عبور خواهد کرد قرار دارند. گوادر، بندری در استان بلوچستان و در جنوب غربی پاکستان جایی است که یک مانع اساسی وجود دارد و خشونت جداییطلبان، توسعه را کند کرده است. در طرح جامع بندر گوادر که در سال 2006 تصویب شد چنین وعدهدادهشده بود که از عایدات جریان نفت و سایر فرآوردههای نفتی، مردم بلوچستان نیز منتفع شود … بااینحال بسیاری از مردم محلی گفتهاند که از برنامهریزیهای ارتقای بندر کنار گذاشته شدهاند. اما نارضایتی افراد در مقابل احساسات گروههای جداییطلب مانند گروههای شورشی بلوچ اهمیت کمتری دارد. این گروهها گاهبهگاه حملات خشونتآمیزی علیه سرمایهگذاریهای مورد حمایت چین انجام میدهند و مهندسان چینی مایل هستند که پکن از بلوچستان خارج و بندر گوادر را ببندد. گروههای جداییطلب پکن را شریک اسلامآباد در بهرهبرداری از منابع بومی میدانند. برخی از مردم محلی برنامههای بعدی عربستان برای ساخت یک پالایشگاه نفت به وسعت 13000 هکتار در گوادر را مانور ایالات متحده میدانند که به دنبال بهدستآوردن جایگاه استراتژیک خود در این منطقه از طریق شریک قابلاعتماد خود در خلیجفارس است. این اقدام برای مقابله با ابتکارات چین در بندر طراحی شده است. محمد عامر رعنا مدیر مؤسسه مطالعات صلح پاکستان (اندیشکدهای در اسلامآباد) به The China Project گفت: «سفر سفیر ایالات متحده از گوادر نشاندهنده توسعه روابط استراتژیک ایالات متحده با پاکستان است. این امر در واقع نگرانیهایی را در پکن ایجاد کرده که این سرمایهگذاری هم به لحاظ اقتصادی قابلتوجه است و هم به لحاظ استراتژیکی.» حافظ جمالی، نویسنده کتاب بندری در طوفان: پروژههای بزرگ، هویت و سیاست مکان در گوادر پاکستان عقیده دارد: «بسیاری از مردم پاکستان فکر میکنند که پروژه گوادر انگیزهای استراتژیک دارد و بهنوعی بخشی از یک بازی بزرگتر است.» پس از این دیدارها، شی اعلام کرد که هر دو کشور به دنبال «نسخه ارتقا یافته کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC)] هستند که ملاحظات بیشتری در حوزه رشد، معیشت، نوآوری، محیطزیست و آزادی اقتصادی است و این همکاری زمینههایی مانند پارک صنعتی، کشاورزی، معدن و انرژیهای جدید را تقویت کرده و اجرای اولیه پروژههای ارتباطاتی بزرگ و دستیابی به نتایج عملی را نیز بهبود بخشد.» بااینحال شی به پاکستان هشدار داد که باید «امنیت نهادها و پرسنل چینی در پاکستان را تضمین کند.»
باتوجهبه تداوم خشونتها در این منطقه، برخی در امکان اجرای کامل هر یک از این پروژههای زیرساخت انرژی بزرگ تردید دارند.
عبدالرحیم ظفر سیاستمدار ارشد مستقر در گوادر به The China Project گفت: «باتوجهبه وخامت اوضاع امنیتی در بلوچستان و سایر نقاط کشور، فکر نمیکنم چین بتواند بهراحتی یک پالایشگاه نفت احداث کند.»
یک مقام چینی نیز در زمینه امنیت در پاکستان به The China Project گفت: «سرمایهگذاران مانند پرندگان روی درخت هستند. اگر گلولهای شلیک شود، همه آنها پرواز میکنند.»
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این [آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۹:۵۸
12 میلیارد دلار در یک سال بیشتر است یا 120 میلیون دلار در ده سال؟
قرارداد چابهار در بوته نقد
#دیدگاهی بر مقاله بلاتکلیفی چین بر سر واردات زمینی نفت خاورمیانه از طریق پاکستان:
قطعا واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان و ایران به مقصد چین، یک نقطه عطف در تاریخ روابط ژئوپلیتک و ژئواکونومیک خواهد بود چرا که میتواند معمای تنگه مالاکا را تا حد زیادی برای چین و ایضا ایران (چرا که در حال حاضر، تمام صادرات نفتی ایران نیز از این تنگه مهم عبور میکند) مرتفع کرده و به تبع، آسیبپذیری اقتصاد چین و ایران را رفع کند. در صورت امتداد خط لوله گوره به جاسک به گوادر، ظرفیت قابلتوجه صادرات نفت به مقصد پاکستان (58 میلیون بشکه سالانه برای تصفیه در پالایشگاه گوادر) و میزان بیشتری از آن برای انتقال به چین (سینکیانگ) ایجاد خواهد شد؛ این یعنی جریان مالیِ بیش از 4 میلیارد دلاری در مسیری تحریمناپذیر و ایمن؛ رقمی که قابلیت اهرمشدن برای جذب سالانه 12 میلیارد دلار فاینانس و سرمایهگذاری را خواهد داشت . ناگفته پیداست که آنگلوساکسونها به عنوان حاکمانِ بر دریا، از هر ابزاری برای مقابله با ابتکار «واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان به مقصد چین» استفاده خواهند کرد ؛ این ابزارها می توانند اقتصادی یا امنیتی باشند. لذا باید گزارش حاضر با دقت خوانده شود و از آن مهمتر آنکه باید بین سطور آن با دقتی مضاعف مورد شکافی قرار گیرد؛ به نقشه اختصاصی ابتدای گزارش (که توسط یک اندیشکده آمریکایی طراحی شده) دقت کنید ؛ امتداد خط لوله سیپک به داخل خاک ایران کشیده شدهاست؛ نویسندگان گزارش دو پاکستانی هستند که به بندر گوادر سفر کرده و با تعداد زیادی از صاحبنظران و عاملان اجرایی این پروژه مصاحبه کردهاند؛ اما در نهایت این گزارش به «آیه یاس خواندن درباره پروژه واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان» منتهی شده است که این نتیجهگیری نمی تواند بدون سوگیری باشد؛ نویسنده پاکستانی این متن برای wikistrat کار میکند؛ یک نهاد تحلیلی و پژوهشی متعلق به گروه تروریستی اسرائیل .از این منظر رمزگشایی از این گزارش اطلاعاتی و امنیتی برای طرف ایرانی باید بسیار مهم باشد؛ برای مثال در متن هم اشاره شده است که ذیل یک دستور کار اقتصادی، عربستان سعودی به دنبال ساخت پالایشگاه در گوادر بوده است که این برنامه، همراستا با سیاستهای ایالات متحده و برای مقابله با ابتکارات چین در این بندر طراحی شده است. اما مهمتر و خطیرتر از دستور کار اقتصادی، دستور کار امنیتی است که از مسیر ناامن سازی مسیر این خط لوله پیگیری خواهد شد. استفاده از گروه های نیابتی مسلح برای ناامنسازی این مسیر کاملا مشهود است. وقتی تیغ تروریسم و تفسیرهای نادرستِ دیپلماتیک در تهران همزمان میبرّد، سعودی (آمریکا) چرا باید پول خرج کند؟ هند، چابهار را برای دسترسی به افغانستان و گسترش تروریسم علیه کمربند و راه چین و عمق راهبردی پاکستان میخواهد. اینکه ایران بخواهد در پازل مهار چین و پاکستان بازی کند حتما از سوی این کشورها بی جواب نخواهد ماند. چه آنکه در هفتههای منتهی به انعقاد قرارداد چابهار با شرکت هندی(ولی در اصل، لندنی)، نیروهای نیابتی پاکستانی در قالب جیش العدل با اسم رمز مقابله با توسعه مکران بزرگترین حمله تروریستی سالهای اخیر را رقم زدند و پیام روشنی را منتقل کردند. ارزیابی طرف پاکستانی این است که مسیرهای تأمین مالی گروههای تروریستی که چینیها را در بلوچستان ترور میکنند از هند نشات میگیرد. مطابق با این تحلیل، قرارداد چابهار این جریانِ پشتیبانی را تسهیل و تشدید میکند؛ مجموع این فرایند طرف پاکستانی را در وضعیت اقدام تلافیجویانه قرار داده و چرخه خشونت را در شرق کشور تشدید میکند.حال آیا عواید (اعم از اقتصادی، سیاسی و امنیتی) آتیِ حاصل از صادرات زمینی انرژی به پاکستان و چین با عواید ناچیز واگذاری اپراتوری بندری چابهار به شرکت هندی قابل مقایسه است؟ عواید چندین میلیارد دلاری از محل صادرات انرژی (با قابلیت اهرمسازی در قالب مکانیسم یک به سه) به چین و پاکستان از یک مسیر بهینه، ایمن و خارج از دستبرد آنگلوساکسونها را مقایسه کنید با یک قرارداد چند ده میلیون دلاری با یک شرکت هندی! آن هم با کلی اما و اگر که آیا آمریکا بگذارد یا نگذارد! که آیا شرکتهای هندی حاضر میشوند خط ریلی از چابهار تا شمال ایران را تکمیل کنند یا خیر!
امید است در دولت جدید با یک تدبیر عالمانه و مبتنی بر مصلحت، مسیر طی شده اصلاح شود؛ انشاالله.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
قرارداد چابهار در بوته نقد
#دیدگاهی بر مقاله بلاتکلیفی چین بر سر واردات زمینی نفت خاورمیانه از طریق پاکستان:
قطعا واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان و ایران به مقصد چین، یک نقطه عطف در تاریخ روابط ژئوپلیتک و ژئواکونومیک خواهد بود چرا که میتواند معمای تنگه مالاکا را تا حد زیادی برای چین و ایضا ایران (چرا که در حال حاضر، تمام صادرات نفتی ایران نیز از این تنگه مهم عبور میکند) مرتفع کرده و به تبع، آسیبپذیری اقتصاد چین و ایران را رفع کند. در صورت امتداد خط لوله گوره به جاسک به گوادر، ظرفیت قابلتوجه صادرات نفت به مقصد پاکستان (58 میلیون بشکه سالانه برای تصفیه در پالایشگاه گوادر) و میزان بیشتری از آن برای انتقال به چین (سینکیانگ) ایجاد خواهد شد؛ این یعنی جریان مالیِ بیش از 4 میلیارد دلاری در مسیری تحریمناپذیر و ایمن؛ رقمی که قابلیت اهرمشدن برای جذب سالانه 12 میلیارد دلار فاینانس و سرمایهگذاری را خواهد داشت . ناگفته پیداست که آنگلوساکسونها به عنوان حاکمانِ بر دریا، از هر ابزاری برای مقابله با ابتکار «واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان به مقصد چین» استفاده خواهند کرد ؛ این ابزارها می توانند اقتصادی یا امنیتی باشند. لذا باید گزارش حاضر با دقت خوانده شود و از آن مهمتر آنکه باید بین سطور آن با دقتی مضاعف مورد شکافی قرار گیرد؛ به نقشه اختصاصی ابتدای گزارش (که توسط یک اندیشکده آمریکایی طراحی شده) دقت کنید ؛ امتداد خط لوله سیپک به داخل خاک ایران کشیده شدهاست؛ نویسندگان گزارش دو پاکستانی هستند که به بندر گوادر سفر کرده و با تعداد زیادی از صاحبنظران و عاملان اجرایی این پروژه مصاحبه کردهاند؛ اما در نهایت این گزارش به «آیه یاس خواندن درباره پروژه واردات زمینی انرژی از مسیر پاکستان» منتهی شده است که این نتیجهگیری نمی تواند بدون سوگیری باشد؛ نویسنده پاکستانی این متن برای wikistrat کار میکند؛ یک نهاد تحلیلی و پژوهشی متعلق به گروه تروریستی اسرائیل .از این منظر رمزگشایی از این گزارش اطلاعاتی و امنیتی برای طرف ایرانی باید بسیار مهم باشد؛ برای مثال در متن هم اشاره شده است که ذیل یک دستور کار اقتصادی، عربستان سعودی به دنبال ساخت پالایشگاه در گوادر بوده است که این برنامه، همراستا با سیاستهای ایالات متحده و برای مقابله با ابتکارات چین در این بندر طراحی شده است. اما مهمتر و خطیرتر از دستور کار اقتصادی، دستور کار امنیتی است که از مسیر ناامن سازی مسیر این خط لوله پیگیری خواهد شد. استفاده از گروه های نیابتی مسلح برای ناامنسازی این مسیر کاملا مشهود است. وقتی تیغ تروریسم و تفسیرهای نادرستِ دیپلماتیک در تهران همزمان میبرّد، سعودی (آمریکا) چرا باید پول خرج کند؟ هند، چابهار را برای دسترسی به افغانستان و گسترش تروریسم علیه کمربند و راه چین و عمق راهبردی پاکستان میخواهد. اینکه ایران بخواهد در پازل مهار چین و پاکستان بازی کند حتما از سوی این کشورها بی جواب نخواهد ماند. چه آنکه در هفتههای منتهی به انعقاد قرارداد چابهار با شرکت هندی(ولی در اصل، لندنی)، نیروهای نیابتی پاکستانی در قالب جیش العدل با اسم رمز مقابله با توسعه مکران بزرگترین حمله تروریستی سالهای اخیر را رقم زدند و پیام روشنی را منتقل کردند. ارزیابی طرف پاکستانی این است که مسیرهای تأمین مالی گروههای تروریستی که چینیها را در بلوچستان ترور میکنند از هند نشات میگیرد. مطابق با این تحلیل، قرارداد چابهار این جریانِ پشتیبانی را تسهیل و تشدید میکند؛ مجموع این فرایند طرف پاکستانی را در وضعیت اقدام تلافیجویانه قرار داده و چرخه خشونت را در شرق کشور تشدید میکند.حال آیا عواید (اعم از اقتصادی، سیاسی و امنیتی) آتیِ حاصل از صادرات زمینی انرژی به پاکستان و چین با عواید ناچیز واگذاری اپراتوری بندری چابهار به شرکت هندی قابل مقایسه است؟ عواید چندین میلیارد دلاری از محل صادرات انرژی (با قابلیت اهرمسازی در قالب مکانیسم یک به سه) به چین و پاکستان از یک مسیر بهینه، ایمن و خارج از دستبرد آنگلوساکسونها را مقایسه کنید با یک قرارداد چند ده میلیون دلاری با یک شرکت هندی! آن هم با کلی اما و اگر که آیا آمریکا بگذارد یا نگذارد! که آیا شرکتهای هندی حاضر میشوند خط ریلی از چابهار تا شمال ایران را تکمیل کنند یا خیر!
امید است در دولت جدید با یک تدبیر عالمانه و مبتنی بر مصلحت، مسیر طی شده اصلاح شود؛ انشاالله.
به کانال «ابتکار ایران» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۹:۵۸
۱۷ شهریور
بازگشت حکومت داری همیلتونی.pdf
۵۱۴.۳۴ کیلوبایت
بازگشت حکومتداری همیلتونی؛ یک استراتژی کلان برای جهانی پرتلاطم
مقالهای به قلم والتر راسل مید که به تاریخ 20 آگوست 2024 در پایگاه خبری Foreign Affairs منتشر شده است.
بریدههایی از این مقاله
امروزه امنیت ایالات متحده و متحدانش به طور فزاینده ای در معرض تهدید قرار گرفته است. پایههای نظم جهانی به رهبری ایالات متحده با بحران های عمیق در مرزهای غربی روسیه، در خاورمیانه و در آبهای مورد مناقشه اطراف چین در حال فرسایش است. رسیدن به پاسخهای مؤثر برای اینچنین چالشهای فزاینده ای مستلزم نوعی از اجماع پایدار است که آمریکای امروزی (که در داخل به لحاظ سیاسی چندپاره شده) قادر به دستیابی به آن نیست.
چرخشهای بسیاری در سیاست خارجی ایالات متحده در ربع قرن گذشته مشاهده شده و رئیسجمهوران ایالات متحده یکی پس از دیگری (بوش، اوباما، ترامپ و جو بایدن) رویکردهای بسیار متفاوتی را در کاخ سفید ارائه کردهاند. پوپولیسم ملی جکسونی و انزواطلبی جفرسونی جایگاه مشروع خود را در مباحث سیاست خارجی آمریکا حفظ کردهاند، اما هیچکدام نمیتوانند به طور کامل به چالشهای امروزی بپردازند. پراگماتیسم همیلتونی یکی دیگر از مکاتب تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده است که برای بحرانهای جهان معاصر مناسبتر است ... مکتب همیلتونی در خوشبینی «پایان تاریخ» در اوایل دوران پس از جنگ سرد راه خود را گم کرد، بااینحال فشارهای زمان حال حاضر (دورانی هوشیار از تاریخ جهانی) منجر به مطرحشدن مجدد ایدههای اساسی شد که سنت همیلتونی را به یک امر ضروری در سیاست خارجی موفق آمریکا تبدیل میکند.
نیروی محرکه احیای نظرات همیلتونی، اهمیت روبهرشد وابستگی متقابل موفقیت شرکت و قدرت دولتی است. ما در جهانی قرار داریم که چین و دیگر رژیمهای غیرلیبرال با استفاده و سوءاستفاده از قدرت دولتی به دنبال ایجاد چالشهای اقتصادی برای شرکتهای فناوری آمریکایی هستند. شرکت هایی مانند آلفابت، اپل و متا با موانع قانونی و نظارتی فزاینده ای از سوی دولت قدرت های تجدیدنظرطلب مواجه هستند. علاوه بر این، روند روبهرشد استفاده از یارانه ها و محدودیت های تجاری برای پیشبرد اهداف اقلیمی، درجه مداخله دولت در تصمیمات سرمایه گذاری بخش خصوصی را افزایش می دهد و بر سودآوری مشاغل در سراسر جهان تأثیر می گذارد. هرگز تا این حد، قدرت دولتی با پویایی دنیای شرکت ها مرتبط نبوده است. این ارتباط در پیشرفتهترین سطوح فناوری و تولید بهشدت عمل میکند: ترکیب «اطلاعات – مالیه - کسبوکار – دولت» هر چه بیشتر برای رفاه و امنیت دولت و مردم آمریکا ضروری می شوند.
درعینحال، تضاد ژئوپلیتیکی خطرات بالقوه و بالفعلی را برای مدلهای تجاری شرکتهای بخش خصوصی که به زنجیرههای تأمین جهانی متکی هستند، ایجاد میکند. شبهنظامیان راگتاگ میتوانند کشتیرانی تجاری در آبراهی حیاتی مانند دریای سرخ را مختل کنند. یک بحران واقعی در آب های اطراف تایوان می تواند تجارت درون و بیرون از این جزیره را مسدود و دسترسی جهانی به پیشرفته ترین نیمه هادی ها را از بین ببرد. همچنین یک بحران میتواند این آبها را به روی کشتیرانی چین، ژاپن و کره جنوبی ببندد و بزرگترین شوک اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم (و شاید حتی جنگ هستهای) را به همراه داشته باشد. انقلاب اطلاعاتی، هم بخش دولتی و هم بخش شرکتی را با هم بهپیش می برد. جمعآوری، ذخیرهسازی و بهرهبرداری از اطلاعاتِ در حال پیوستن به پول، عنصر حیاتی قدرت دولتها هستند.
رهبران تجاری و دولتی امروز در حال کشف چیزی هستند که بنا به نظر همیلتون مدت هاست درست است: سیاست اقتصادی یک استراتژی است و بالعکس.
نقش رقابت اقتصادی و فناوری در رقابت با چین، پیوند بین کاخ سفید و والاستریت را تقویت می کند.
در عصر رقابت ژئوپلیتیکی کنونی، واشنگتن بیشتر باید نگران این باشد که آیا شرکتهای فناوری پیشرو آن بهاندازه کافی قوی و دارای منابع کافی هستند تا از رقبای چینی خود جلوتر باشند تا اینکه نگران این مطلب باشد که آیا شرکتهای فناوری ایالات متحده بیش از حد معقول در حال بزرگشدن هستند یا خیر. برای دولت ایالات متحده این سؤال مهم تر است که آیا یک شرکت فناوری معین، شریک وفادار و قابلاعتمادی برای واشنگتن است، تا اینکه بخواهد نگران باشد که آیا این شرکت خیلی بزرگ یا خیلی ثروتمند است.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران، جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
مقالهای به قلم والتر راسل مید که به تاریخ 20 آگوست 2024 در پایگاه خبری Foreign Affairs منتشر شده است.
بریدههایی از این مقاله
امروزه امنیت ایالات متحده و متحدانش به طور فزاینده ای در معرض تهدید قرار گرفته است. پایههای نظم جهانی به رهبری ایالات متحده با بحران های عمیق در مرزهای غربی روسیه، در خاورمیانه و در آبهای مورد مناقشه اطراف چین در حال فرسایش است. رسیدن به پاسخهای مؤثر برای اینچنین چالشهای فزاینده ای مستلزم نوعی از اجماع پایدار است که آمریکای امروزی (که در داخل به لحاظ سیاسی چندپاره شده) قادر به دستیابی به آن نیست.
چرخشهای بسیاری در سیاست خارجی ایالات متحده در ربع قرن گذشته مشاهده شده و رئیسجمهوران ایالات متحده یکی پس از دیگری (بوش، اوباما، ترامپ و جو بایدن) رویکردهای بسیار متفاوتی را در کاخ سفید ارائه کردهاند. پوپولیسم ملی جکسونی و انزواطلبی جفرسونی جایگاه مشروع خود را در مباحث سیاست خارجی آمریکا حفظ کردهاند، اما هیچکدام نمیتوانند به طور کامل به چالشهای امروزی بپردازند. پراگماتیسم همیلتونی یکی دیگر از مکاتب تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده است که برای بحرانهای جهان معاصر مناسبتر است ... مکتب همیلتونی در خوشبینی «پایان تاریخ» در اوایل دوران پس از جنگ سرد راه خود را گم کرد، بااینحال فشارهای زمان حال حاضر (دورانی هوشیار از تاریخ جهانی) منجر به مطرحشدن مجدد ایدههای اساسی شد که سنت همیلتونی را به یک امر ضروری در سیاست خارجی موفق آمریکا تبدیل میکند.
نیروی محرکه احیای نظرات همیلتونی، اهمیت روبهرشد وابستگی متقابل موفقیت شرکت و قدرت دولتی است. ما در جهانی قرار داریم که چین و دیگر رژیمهای غیرلیبرال با استفاده و سوءاستفاده از قدرت دولتی به دنبال ایجاد چالشهای اقتصادی برای شرکتهای فناوری آمریکایی هستند. شرکت هایی مانند آلفابت، اپل و متا با موانع قانونی و نظارتی فزاینده ای از سوی دولت قدرت های تجدیدنظرطلب مواجه هستند. علاوه بر این، روند روبهرشد استفاده از یارانه ها و محدودیت های تجاری برای پیشبرد اهداف اقلیمی، درجه مداخله دولت در تصمیمات سرمایه گذاری بخش خصوصی را افزایش می دهد و بر سودآوری مشاغل در سراسر جهان تأثیر می گذارد. هرگز تا این حد، قدرت دولتی با پویایی دنیای شرکت ها مرتبط نبوده است. این ارتباط در پیشرفتهترین سطوح فناوری و تولید بهشدت عمل میکند: ترکیب «اطلاعات – مالیه - کسبوکار – دولت» هر چه بیشتر برای رفاه و امنیت دولت و مردم آمریکا ضروری می شوند.
درعینحال، تضاد ژئوپلیتیکی خطرات بالقوه و بالفعلی را برای مدلهای تجاری شرکتهای بخش خصوصی که به زنجیرههای تأمین جهانی متکی هستند، ایجاد میکند. شبهنظامیان راگتاگ میتوانند کشتیرانی تجاری در آبراهی حیاتی مانند دریای سرخ را مختل کنند. یک بحران واقعی در آب های اطراف تایوان می تواند تجارت درون و بیرون از این جزیره را مسدود و دسترسی جهانی به پیشرفته ترین نیمه هادی ها را از بین ببرد. همچنین یک بحران میتواند این آبها را به روی کشتیرانی چین، ژاپن و کره جنوبی ببندد و بزرگترین شوک اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم (و شاید حتی جنگ هستهای) را به همراه داشته باشد. انقلاب اطلاعاتی، هم بخش دولتی و هم بخش شرکتی را با هم بهپیش می برد. جمعآوری، ذخیرهسازی و بهرهبرداری از اطلاعاتِ در حال پیوستن به پول، عنصر حیاتی قدرت دولتها هستند.
رهبران تجاری و دولتی امروز در حال کشف چیزی هستند که بنا به نظر همیلتون مدت هاست درست است: سیاست اقتصادی یک استراتژی است و بالعکس.
نقش رقابت اقتصادی و فناوری در رقابت با چین، پیوند بین کاخ سفید و والاستریت را تقویت می کند.
در عصر رقابت ژئوپلیتیکی کنونی، واشنگتن بیشتر باید نگران این باشد که آیا شرکتهای فناوری پیشرو آن بهاندازه کافی قوی و دارای منابع کافی هستند تا از رقبای چینی خود جلوتر باشند تا اینکه نگران این مطلب باشد که آیا شرکتهای فناوری ایالات متحده بیش از حد معقول در حال بزرگشدن هستند یا خیر. برای دولت ایالات متحده این سؤال مهم تر است که آیا یک شرکت فناوری معین، شریک وفادار و قابلاعتمادی برای واشنگتن است، تا اینکه بخواهد نگران باشد که آیا این شرکت خیلی بزرگ یا خیلی ثروتمند است.
برای مطالعه نسخه اصلی این گزارش به این آدرس مراجعه نمایید.
جهت مطالعه نسخه کاملتر از این گزارش به فایل PDF پیوست مراجعه نمایید.
به کانال «ابتکار ایران، جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۶:۱۶
#دیدگاه در مورد «بازگشت حکومتداری همیلتونی؛ یک استراتژی کلان برای جهانی پرتلاطم»
نویسنده در این یادداشت بیان میکند امروز آمریکا در نقطهای ایستاده که باید بر اساس دیدگاه همیلتونی (که معتقد بود سیاست اقتصادی یک استراتژی است و بالعکس) یک همبست درهمتنیده از چهار عنصر مهم شامل «اطلاعات – مالیه - کسبوکارهای بزرگ – دولت» ایجاد کند؛ این یعنی حکمرانی در دنیای جدید نیازمند چهار عنصر حیاتی است: 1. دولت قوی و ماموریتگرا؛ 2. همکاری و تعامل گسترده با کسبوکارهای بزرگ (نه تلاش برای کوچک کردن آنها)، 3. جمعآوری، ذخیرهسازی و بهرهبرداری از اطلاعات به عنوان عنصر حیاتی قدرت دولتها و در نهایت همکاری نزدیک دولت با بخش مالی.به بیان دیگر، نویسنده به طور ضمنی بیان میکند که انگارههای حکمرانی در زمانه رقابت و تخاصمهای ژئوپلیتیک، اساسا با انگارههای دوره جهانیشدن متفاوت هستند. به عنوان مثال نویسنده معتقد است در عصر رقابت ژئوپلیتیکی کنونی، «واشنگتن بیشتر باید نگران این باشد که آیا شرکتهای فناوری پیشرو، بهاندازه کافی قوی و دارای منابع کافی هستند تا از رقبای چینی خود جلوتر باشند تا اینکه نگران این مطلب باشد که آیا شرکتهای فناوری ایالات متحده بیش از حد معقول در حال بزرگشدن هستند یا خیر»بررسیهای تاریخی نیز نشان میدهد که در دوره تقابلهای ژئوپلیتک، دولتها به شرکتهای بزرگمقیاس و چندبعدی (شرکتهایی که بتوانند به صورت همزمان در حوزههایی نظیر انرژی، صنعت، لجستیک، فناوری، تجارت کامودیتیها با مقیاس بالا و ... کنش کنند) نیاز دارند تا در گام اول نقش بینالمللی خود را تثبیت کرده و در گام دوم، آن را جهش دهند. این گزاره خاصِّ زمانه حاضر نیست بلکه در دورههای تغییر نظم، کشورهای جهان برای تعیین نقش جدید خود و ایضاً برای ارتقای جایگاه خود در هرم قدرت بینالمللی، بازیگران بزرگمقیاسی را تولید میکنند تا بتوانند وارد فضای گفتگو و معامله با سایر کشورها بشوند.
مشخصاً این نهادهای بزرگمقیاس حاکمیتی، بهنوعی درصدد پاسخ به مهمترین سؤال توسعهای و تمدنی کشور میزبان خود بودهاند؛ برای مثال کمپانیهای هند شرقی و یونایتدفروت (United fruit)، به ترتیب وظیفه تمهید کنش فرامرزی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا را فراهم میکردهاند؛ دارپا (DARPA) و ناسا (NASA) در تقابل جنگ سردی میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی (که هر کدام در صدد کسب برتری فناورانه و اعتبار سیاسی-نظامی-امنیتی) نقشی اساسی ایفا کرده و زمینه تفوق فناورانه آمریکا بر شوروی را فراهم کردند؛ در حقیقت، در آن دوران، این چالش، مهمترین سؤال توسعهای زمانه بوده است و اساساً جنگ سرد با همین وجه مشخصه شناخته میشود.
جایکا (JICA) اگرچه بهظاهر، نهادِ فنی سرمایهگذاری بینالمللی ژاپن در زیرساختهای خارجی است اما اهداف ژئوپلیتیک در ورای سیاستها و اقدامات این نهاد قابلمشاهده است. دوبیورلد (DP world) توانسته است از همبست حوزههای کارکردی (نظیر حوزه لجستیک، تجارت، روابط مالی و بانکی و...)، قدرت بینالمللیِ مبتنی بر اقتصاد و تجارت برای امارات متحده عربی فراهم کند. سیتیکگروپ (CITIC group) بهعنوان یک شرکت چندبعدی و چندوجهی که در حوزههایی نظیر منابع و انرژی، ساختوساز، پیمانکاری مهندسی، املاک و مستغلات، زیرساخت و... فعالیت دارد توانسته است به اهداف و جاهطلبیهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک چین در عرصه بینالملل جامه عمل بپوشاند.
زایباتسوها (Zaibatsu) و کایرتسوها (Keiretsu) در ژاپن، نقش اساسی پس از بازسازی میجی (1868) یافتند؛ در طول جنگ جهانی اول و در زمان درگیری محدود ژاپن در جنگ، زایباتسوها به آن کشور مزیتهای صنعتی و تجاری بزرگی دادند. همچنین پس از جنگ جهانی دوم، کایرتسوها به عامل اصلی رشد اقتصادی فوقالعاده ژاپن تبدیل شدند؛ زیرا در تجمیع منابع، سرمایهگذاریهای انجام شده توسط این گروهها در صنایعِ درحالتوسعه بهاندازه کافی بزرگ بود و در نهایت توانست این صنایع را در سراسر جهان رقابتی کند. در نهایت چبولها (Chaebol) در کره جنوبی، نقشی جدی در اقتصاد کره ایفا میکنند بهنحویکه در سال 2021، 10 چبول بزرگ کرهای، نزدیک به 60 درصد از تولید ناخالص داخلی کره را در دست داشتند.بر این اساس به نظر می رسد در دوره تغییر نظم، بیش از آنکه بر کوچک کردن نهادهای بزرگ مقیاس حاکمیتی تأکید شود باید بر بازتعریف نقش این شرکت ها و نهادها در راستای پاسخ به مهمترین سؤال توسعهای کشور (جانمایی جدید و بازیابی نقش در نظم آینده) تمرکز شود.
به کانال «ابتکار ایران، جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
نویسنده در این یادداشت بیان میکند امروز آمریکا در نقطهای ایستاده که باید بر اساس دیدگاه همیلتونی (که معتقد بود سیاست اقتصادی یک استراتژی است و بالعکس) یک همبست درهمتنیده از چهار عنصر مهم شامل «اطلاعات – مالیه - کسبوکارهای بزرگ – دولت» ایجاد کند؛ این یعنی حکمرانی در دنیای جدید نیازمند چهار عنصر حیاتی است: 1. دولت قوی و ماموریتگرا؛ 2. همکاری و تعامل گسترده با کسبوکارهای بزرگ (نه تلاش برای کوچک کردن آنها)، 3. جمعآوری، ذخیرهسازی و بهرهبرداری از اطلاعات به عنوان عنصر حیاتی قدرت دولتها و در نهایت همکاری نزدیک دولت با بخش مالی.به بیان دیگر، نویسنده به طور ضمنی بیان میکند که انگارههای حکمرانی در زمانه رقابت و تخاصمهای ژئوپلیتیک، اساسا با انگارههای دوره جهانیشدن متفاوت هستند. به عنوان مثال نویسنده معتقد است در عصر رقابت ژئوپلیتیکی کنونی، «واشنگتن بیشتر باید نگران این باشد که آیا شرکتهای فناوری پیشرو، بهاندازه کافی قوی و دارای منابع کافی هستند تا از رقبای چینی خود جلوتر باشند تا اینکه نگران این مطلب باشد که آیا شرکتهای فناوری ایالات متحده بیش از حد معقول در حال بزرگشدن هستند یا خیر»بررسیهای تاریخی نیز نشان میدهد که در دوره تقابلهای ژئوپلیتک، دولتها به شرکتهای بزرگمقیاس و چندبعدی (شرکتهایی که بتوانند به صورت همزمان در حوزههایی نظیر انرژی، صنعت، لجستیک، فناوری، تجارت کامودیتیها با مقیاس بالا و ... کنش کنند) نیاز دارند تا در گام اول نقش بینالمللی خود را تثبیت کرده و در گام دوم، آن را جهش دهند. این گزاره خاصِّ زمانه حاضر نیست بلکه در دورههای تغییر نظم، کشورهای جهان برای تعیین نقش جدید خود و ایضاً برای ارتقای جایگاه خود در هرم قدرت بینالمللی، بازیگران بزرگمقیاسی را تولید میکنند تا بتوانند وارد فضای گفتگو و معامله با سایر کشورها بشوند.
مشخصاً این نهادهای بزرگمقیاس حاکمیتی، بهنوعی درصدد پاسخ به مهمترین سؤال توسعهای و تمدنی کشور میزبان خود بودهاند؛ برای مثال کمپانیهای هند شرقی و یونایتدفروت (United fruit)، به ترتیب وظیفه تمهید کنش فرامرزی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا را فراهم میکردهاند؛ دارپا (DARPA) و ناسا (NASA) در تقابل جنگ سردی میان ایالات متحده آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی (که هر کدام در صدد کسب برتری فناورانه و اعتبار سیاسی-نظامی-امنیتی) نقشی اساسی ایفا کرده و زمینه تفوق فناورانه آمریکا بر شوروی را فراهم کردند؛ در حقیقت، در آن دوران، این چالش، مهمترین سؤال توسعهای زمانه بوده است و اساساً جنگ سرد با همین وجه مشخصه شناخته میشود.
جایکا (JICA) اگرچه بهظاهر، نهادِ فنی سرمایهگذاری بینالمللی ژاپن در زیرساختهای خارجی است اما اهداف ژئوپلیتیک در ورای سیاستها و اقدامات این نهاد قابلمشاهده است. دوبیورلد (DP world) توانسته است از همبست حوزههای کارکردی (نظیر حوزه لجستیک، تجارت، روابط مالی و بانکی و...)، قدرت بینالمللیِ مبتنی بر اقتصاد و تجارت برای امارات متحده عربی فراهم کند. سیتیکگروپ (CITIC group) بهعنوان یک شرکت چندبعدی و چندوجهی که در حوزههایی نظیر منابع و انرژی، ساختوساز، پیمانکاری مهندسی، املاک و مستغلات، زیرساخت و... فعالیت دارد توانسته است به اهداف و جاهطلبیهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک چین در عرصه بینالملل جامه عمل بپوشاند.
زایباتسوها (Zaibatsu) و کایرتسوها (Keiretsu) در ژاپن، نقش اساسی پس از بازسازی میجی (1868) یافتند؛ در طول جنگ جهانی اول و در زمان درگیری محدود ژاپن در جنگ، زایباتسوها به آن کشور مزیتهای صنعتی و تجاری بزرگی دادند. همچنین پس از جنگ جهانی دوم، کایرتسوها به عامل اصلی رشد اقتصادی فوقالعاده ژاپن تبدیل شدند؛ زیرا در تجمیع منابع، سرمایهگذاریهای انجام شده توسط این گروهها در صنایعِ درحالتوسعه بهاندازه کافی بزرگ بود و در نهایت توانست این صنایع را در سراسر جهان رقابتی کند. در نهایت چبولها (Chaebol) در کره جنوبی، نقشی جدی در اقتصاد کره ایفا میکنند بهنحویکه در سال 2021، 10 چبول بزرگ کرهای، نزدیک به 60 درصد از تولید ناخالص داخلی کره را در دست داشتند.بر این اساس به نظر می رسد در دوره تغییر نظم، بیش از آنکه بر کوچک کردن نهادهای بزرگ مقیاس حاکمیتی تأکید شود باید بر بازتعریف نقش این شرکت ها و نهادها در راستای پاسخ به مهمترین سؤال توسعهای کشور (جانمایی جدید و بازیابی نقش در نظم آینده) تمرکز شود.
به کانال «ابتکار ایران، جانمایی جدید» در تلگرام، بله و توییتر بپیوندید @ebtekareiran
۶:۱۶
۱۹ شهریور
چشم انداز تحریم های ایران از منظر وضع قوانین جدید و تشدید فشارهای تحریمی؛ عمویی، شاکری، کاظمی.mp3
۰۲:۱۰:۲۸-۱۴۹.۳۱ مگابایت
۱۲:۰۴