عکس پروفایل اشاراتا

اشارات

۴۰۴عضو
thumnail

۱۷:۳۳

thumnail
undefined «اشارات»؛ قدمی کوتاه در راهی طولانی
#محمد_پورکیانی undefined ایران ما برای گذر از تنگناهای خود نیازمند اندیشه‌ورزی است. این سخن نه مخالفی دارد و نه معاندی. ولی قاعده سیاست بر این است که بدیهی‌ترین سخنان در نظر، ضعیف‌ترین سخنان در عمل می‌شوند. چرا ضعیف‌ترین؟ مگر اندیشه‌ورزی مورد احترام همگان نیست؟ مساله در به رسمیت شناختن و حتی موثر بودن امور نیست. مساله در «تعیین‌کنندگی» است. تغییرات اجتماعی را نیروهای اجتماعی ایجاد می‌کنند، و نیروی اجتماعی یعنی آن چیزی که «تعیین‌کننده» است. کدام نیرو تابع است و کدام متبوع؟ کدام نیرو زمین بازی را تعیین می‌کند و کدام در این زمین بازی می‌کند؟ آیا اندیشمندان، نیروی اجتماعی تعیین‌کننده‌ای در ایران‌اند؟ همانگونه که اقبال لاهوری، جمال‌الدین اسدآبادی، مرتضی مطهری، علی شریعتی، سیدعلی خامنه‌ای و محمود طالقانی در قامت «روشنفکر دینی»، سیاست دوران خود را معنا بخشیدند.
نسبت اندیشه‌ورزی با سیاست دوران ما چیست؟ آنچه به نام اندیشه در بازار سیاست خرید و فروش می‌شود، بیش از آنکه امتداد اندیشه در سیاست باشد، تئوریزه کردن سیاست است. چرا که در نزاع سیاسی، میدان را سیاست تعیین کرده است و اندیشمند در خانه سیاست می‌نشیند. گشت ارشاد یا رهاشدگی؟ مذاکره با غرب یا کفایت داخل؟ اهل جهاد یا نفاق؟ فیلترینگ یا آزادی؟ گزینه‌ها پیشاپیش در سیاست معلوم شده اند و اندیشه‌ورزان برای سنجش ایمان آزموده می‌شوند. سوال اصلی این است که «طرف‌دار» که هستید؟ اندیشه‌ورز نمی‌تواند پشت خط یک جریان متوقف شود. استحکام اندیشه‌ورزی در اعتقاد به امور مطلق است، ولی ظرافت اندیشه‌ورزی به مشروط ساختن امور است. این نه «میان‌مایگی» که شرط اهل زندگی برای اهل اندیشه است.
بسیاری از اهل علم برای رهاشدن از دوگانه‌های سیاسی، از سیاست فاصله گرفته‌اند. آن‌ها اِخبار اندیشه‌ها می‌کنند و تاریخ اندیشه می‌گویند، و صرفا همین کار را می‌کنند. اندیشه‌ها آسمانی‌اند و نباید با مسائل زمینی آلوده شوند. اندیشه‌ورزی را با این عافیت‌طلبی چه نسبتی است؟! «اندیشه» را به اضطراب و نگرانی معنا کرده‌اند. گویا نسبتی است میان تامل و تفکر با احساس ترس. این ترس منجر به نوعی از احتیاط و محابا می‌شود، چرا که اندیشمند در چارچوب می‌اندیشد و به حرکت و عمل، عنان دوراندیشی می‌زند. ولی ترس اندیشیدن بیش از احتیاط ما را به حریّت و جسارت می‌رساند. اندیشمند نگران آن چیزی است که صحنه فکر و عمل را پر کرده است و کفایت از نگرانی ما نمی‌کند. پس چرا احتیاط کند؟ اگر این چراغ راهی را روشن نمی‌کند چرا به دست بگیرد و مصرف کند.
در این میان، سبکی از آزاداندیشی با پیشروی جوانان وارسته از وابستگی های صنفی و سیاسی و عموما در فضای رسانه شکل گرفته است. سرنوشت این نیروی اندیشه‌ورز چه خواهد شد؟ به سوال اول برگردیم. این نیرو چه نقش «تعیین کننده» ای در سرنوشت سیاسی ایران دارد؟ نیروی جوان اندیشه‌ورز از سیاست انتقاد دارد. از اینکه تعیین نرخ اندیشه با دلال سیاست است. از عافیت‌طلبی علمی دانشگاهیان نیز تنفر دارد و مأمن خود را موسسات و پژوهشکده‌ها و گروه‌های علمی قرار داده است. ولی سقف پرواز این نیروی نورس در همین بگومگوهای مجازی است. نه قدرتی در عالم سیاست دارد و نه مرجعیتی در عالم علم. مساله اصلی همین جاست. از روزمرگی‌های حرفه دانشگاهی فارغ شده‌ایم، از منفعت‌طلبی‌های سیاسی دور شده‌ایم، ولی در میان انبوه نیروهای اجتماعی گم شده‌ایم. واقعیت این است که شرط «تعیین‌کنندگی» در عرصه اندیشه، ایجاد «جریان فکری» به جای نیروی فکری است. تمام نیروهای خُرد فکری محکوم به ایفای نقش در بازی جریان‌های اصلی فکری‌اند. جریان اصلی را نقد کنیم یا تایید کنیم یا اصلاح کنیم، تفاوتی در اصل ماجرا نمی‌کند. منظورمان از جریان اصلی، تجمیع نیروهای خُرد در یک هویت کلان و ایجاد جریان و سنت علمی در میدان اندیشه است.
درباره اشارات؛اشارات نه از سیاست دوری می‌کند و نه تئوریسن احزاب می‌شود. مساله اشارات « اندیشه‌ورزی و عقلانیت انقلابی» است که فصل مشترک تمام تحلیل‌هاست. اشارات به نیروهای اندیشه‌ورزِ جدا از هم اکتفا نمی‌کند، بلکه «من»ها را تبدیل به «ما» می‌کند. برای بالارفتن صدای اندیشه در هیاهوهای علمی و سیاسی. برای تبدیل شدن به یک «جریان» در جریان‌ها. هر اندیشمندی که دلبسته این اصول باشد، در اشارات قلم می‌زند. قبل از اشارات جدای از هم نوشته‌ایم و گفته‌ایم، و در اشارات «هم‌صدا» می‌شویم برای مباحثه و منازعه علمی. برای «بیداری» خودمان و دیگران. نه با طعنه و خطابه و عبارات، که با اشارات. در یک کلام پیشه ما در اشارات، «روشنفکری انقلابی» است و این راه را از خومان شروع می‌کنیم. در انتظار دیگری نمانده‌ایم. هر چند قدم‌های ما کوتاه باشد و راه طولانی.
#اشارات #جریان_فکری#روشنفکری_انقلابی @esharat_57

۱۷:۲۱

undefined قانون حجاب و مناقشه ترجیحات شخصی و قواعد عمومی
#سینا_کلهرundefined به نظر می‌رسد یکی از دلایل تداوم چالش حجاب در جامعه ناشی از عمیق‌تر شدن تعارض بنیادی‌تری است که در نتیجه تحولات جامعه ایران و توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور (الگوی توسعه) رخ داده و یک سویه آن تعارض در طول سالیان گذشته تقویت شده است‌.
دامنه تاثیرات این تعارض بنیادی صرفاً به حجاب محدود نبوده و تقریباً همه قلمرو و زندگی اجتماعی ایرانیان را در بر گرفته است. از اختلاط و ارتباط با جنس مخالف خارج از الگوهای پذیرفته شده عرفی و شرعی تا نگهداری حیوانات خانگی و گرداندن آنها در محیط های عمومی و برگزاری جشن‌های مختلط. حجاب و به طور کلی پوشش البته داغ‌ترین و جنجالی‌ترین آنها بوده است.
در همه این پدیده‌ها، مسأله واحد و مشترکی وجود دارد و آن تعارض ترجیحات و تمایلات شخصی افراد با قواعد و هنجارهای عمومی است. مطابق نظم سنتی، ترجیحات شخصی اگر مغایر با قواعد عمومی باشد صرفا در خفا و در حریم خصوصی و شخصی (بیرون از ملأ عام و دید دیگران) امکان وقوع دارد و بیرون از این محدوده باید مجازات شود.
در نگاه دینی ارتکاب این رفتارها در حریم شخصی نیز البته گناه محسوب شده و پذیرفته نیست اما حکومت وظیفه‌ای نسبت به برخورد با آن ندارد اگر چه در واقعیت همواره مواردی از مداخله در این حیطه‌ها نیز وجود داشته است اما این موارد سلیقه حکومتی بوده تا دیدگاه شرعی.
منظور این که در نظم سنتی افراد تفکیک حریم خصوصی و عمومی را پذیرفته و خود نیز نسبت به رعایت آن آمادگی ذهنی دارند و نسبت به عدم رعایت آن بی‌تفاوت نبودند. آنچه در جریان سال‌های گذشته و در نتیجه الگوی توسعه کشور رخ داده است قدرتمند شدن دایره ترجیحات شخصی در نسبت با قواعد عمومی است.
مقصود این نیست که تفکیک خصوصی و عمومی در جامعه از بین رفته است بلکه منظور این است که اولاً شدت و حساسیت عمومی و خصوصی کاهش پیدا کرده و دیگر آن حساسیت، شماتت و ملامتی که در گذشته در جامعه نسبت به رفتارهای حریم خصوصی که علنی انجام می‌شد وجود داشت کمتر شده است. بی تفاوتی فراگیر شده است. مثلاً استفاده از الفاظ رکیک از سوی زنان در ملأ عام در گذشته تقریبا تابو بود اما امروزه جامعه همراهی و تساهل بیشتری نشان می‌دهد یا تجلی بیشتر ابراز رفتار عاطفی در محیط‌های عمومی به خصوصی در ارتباط با جنس مخالف نمونه دیگری از این موارد است.
ثانیاً دایره خفا و حریم خصوصی گسترش پیدا کرده و بخش‌هایی که در گذشته ملأ عام محسوب می‌شد، به دایره حریم خصوصی اضافه شده و در نتیجه افراد مدعی حق انتخاب و ترجیح شخصی در آن محیط‌ها شده‌اند، خودرو البته مثال معروفی برای این حوزه از جهت مکانی است اما علاوه بر آن همه فضاهای غیررسمی و غیراداری نیز تحت تأثیر این دست‌اندازی فضای خصوصی به حریم عمومی قرار گرفته است.
ثالثاً افول نقش هویتی قواعد عمومی و قدرتمند شدن ترجیحات شخصی است. در نظم سنتی هر سوژه‌ای بهتر و دقیق‌تر از دیگران قواعد عمومی را رعایت می‌کرد به لحاظ اجتماعی پاداش دریافت می‌کرد و به عنوان فرد متشخص شناخته می‌شد و اعتبار حاکمیتی پیدا می‌کرد. به دلایل مختلفی، این الگو قدرت سابق را ندارد و هزینه سنگین و سخت روانی و عاطفی تطبیق با قواعد عمومی با دستاوردها و مزایای آن همخوانی ندارد برعکس ترجیحات شخصی به دلیل قدرت تمایزبخشی و تشخص‌آفرینی تبدیل به منبع مهمی از تشکیل هویت افراد و در نتیجه آن منبع قدرت اجتماعی افراد است. در چنین شرایطی به لحاظ اجتماعی نیز انگیزه و پاداش کافی برای رعایت قواعد عمومی وجود ندارد.
زمانه، زمانه دست‌اندازی، پیشروی و تحدی حریم خصوصی در مقابل حریم عمومی و غلبه آن در مناقشات مختلف و تبدیل شدن آن به منطق حاکم بر ذهنیت سوژه است، جایی که جمع و دیگری اهمیت و قدرت خود را از دست داده و آن چه مهم می‌شود ترجیح شخصی فرد سوژه است. فردگرایی برنده میدان رقابت بوده است.«دوست دارم»، «دلم می‌خواهد» و «علاقه دارم»، تنها منطق معتبری است که حدود آن را هم نه نظر و یا علاقه دیگران، بلکه علائق دیگر شخصی تعیین می‌کند.
این تحول از الگوی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد به الگوی هیچ آداب و ترتیبی مجو هر چه می خواهد دلتنگت بگو، جامعه را با معضل بنیادی مواجهه کرده که چگونه از هویت جمعی در قبال دست‌اندازی ترجیحات شخصی دفاع کند و باقی بماند.
به ظاهر قانون مهم‌ترین ابزار دفاع از قواعد عمومی است اما در حقیقت پذیرش ذهنی و قلبی افراد نسبت به تفاوت حریم خصوصی و عمومی و مرزها و حدود هر یک که در فرایند تربیت شکل می‌گیرد زیرساخت اجرای قانون است و در فقدان آن تنها اراده آهنین با هزینه سنگین می‌تواند پیش‌برنده کار باشد که در صورت تداوم به شکل بلندمدت ممکن است اثرگذار باشد.در مساله حجاب هم بیش از هر چیزی نمود و حضور حریم خصوصی در قلمرو عمومی و توسعه معنایی و فضایی آن دیده می‌شود.
#حجاب#قانون_حجاب @esharat_57

۱۸:۴۹

undefined از اشرف غنی تا بشار اسد
#محسن_دنیوی undefined ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیره‌کننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایه‌آمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده می‌کردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم می‌شدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانه‌های خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
 جو بایدن، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمی‌کرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییس‌جمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیره‌کننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماه‌های پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
#سوریه #سقوط_بشار_اسد #تحلیل_منطقه #براندازی_ایران@esharat_57

۱۴:۵۴

undefined روح پیش‌برنده گفتمان مقاومت در بحران‌ها
#سینا_کلهرundefined آنهایی که پذیرش قطعنامه و صلح را به خاطر دارند و آن روزها را تجربه کرده‌اند، از آن روزها به تلخ‌ترین روزها و تجربه‌های عمرشان نام می‌برند. حسی ناشی از ناامیدی و یأس از نرسیدن به اهداف و محقق نشدن شعارها. تنها گذر زمان نشان داد که گفتمان مقاومت به معنای تصلب در روش‌ها و ابزارها نیست و روی آوردن به روشی و استفاده از ابزاری لزوماً به معنای در افتادن در گفتمان تسلیم برای سازش نیست.
بلوغ گفتمانی گفتمان مقاومت بعد از نیم قرن حکومت داری و تجربه‌اندوزی ایجاب می‌کند تا تفکیک هدف از روش و وسیله را در قامت حکومت و دولت بتواند انجام دهد و آن را در عمل اجرا کند. آن چه گفتمان مقاومت را از گفتمان تسلیم و سازش جدا می‌کند روح حاکم بر این گفتمان در تحقق توسعه و پیشرفت جوامع بر مبنای اصول و مبانی فرهنگی و ارزشی بومی است نه اتکا، هضم شدن، ادغام شدن یا گدایی کردن توسعه از تمدن غرب به بهای نابود ساختن نظام فرهنگی، اجتماعی و ارزشی جامعه.
اگر گفتمان مقاومت برای ملت‌ها جاذبه دارد به این خاطر است که به چشم خود دیده‌اند مقاومت بهتر از تسلیم می‌تواند آن‌ها را به اهداف خود چه توسعه مادی و چه پیشرفت معنوی و تعالی فرهنگی برساند.مقاومت یک گفتمان معلق در هوا نیست بلکه روی زمین برای کشورها قدرت می‌آفریند، عزت می‌بخشد، عدالت می‌آورد، با تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری مبارزه می‌کند و آن‌ها را قوی می‌سازد. آن هم نه برای گروه خاصی از مردم که قدرت را در دست دارند بلکه برای همه به خصوص طبقات محروم و مستضعف.
صلح، عقب‌نشینی، شکست، تغییر تاکتیک مثل آن چه آن روزها در جریان قطعنامه و صلح در جنگ پیش آمد و یا این روزها در جریان تحولات سوریه و سقوط حکومت سوریه به عنوان یک هم‌پیمان مهم پیش آمده است باید در بستر همین روح پیش‌برنده گفتمان مقاومت فهم شود.
واقعیت آن است که حفظ و حمایت از حکومت سوریه بیش از این نه به لحاظ عملی ممکن بود و نه منطبق با چارچوب‌های گفتمانی مقاومت (که همان بار نخست نیز احتمالاً صرفاً برای یک دوره گذار و با هدف اصلاح حمایت از این حکومت قابل توجیه بوده است) و نه به معنای افول و پایان کار مقاومت است.
جریان مقاومت هر بار همچون ققنوسی از دل خاکسترها برخواسته و از دل تهدیدات فرصت‌ها را شناخته و ایده خود را در قلب ملت‌ها پیش برده است. آنچه برای گفتمان مقاومت تهدید است شکست در یک جبهه، صلح در جبهه دیگر یا از دست دادن یک هم‌پیمانِ به پایان خط رسیده نیست، تهدید گم کردن هدف اصلی یعنی همان روح پیش‌برندگی گفتمان مقاومت در تحقق توسعه بومی کارآمد است که شاخص توفیق گفتمان مقاومت و مهم‌ترین نقطه اتکا در مقابله با گفتمان تسلیم و سازش است.
هم‌پیمانی در گفتمان مقاومت به معنای گفتمانی یعنی تعهد به روح حاکم بر گفتمان مقاومت به معنای قوی‌تر کردن کشور و مردم و محقق کردن اهدافی است که با منطق تسلیم و سازش ممکن نیست. اگر قرار است ما نگران چیزی باشیم باید نگران زنده بودن، پویایی و پیش‌برندگی و اجرایی شدن روح حاکم بر گفتمان مقاومت و آشکار شدن نتایج آن برای ملت‌های محور مقاومت باشیم چرا که در صورت اثبات کارآمدی عملی گفتمان مقاومت همان‌طور که در برخی عرصه‌ها تا مرزهای دانش نیز پیش رفته است، تغییرات سیاسی و رخدادها و بحران‌ها بیش از آن‌که تهدید باشند، فرصت‌اند.
#سوریه #گفتمان_مقاومت #توسعه_بومی_کارآمد

@esharat_57

۱۶:۲۱

undefined گفتمان انقلاب و طرح مفهومی شکست
#سجاد_صفارهرندیundefined به نظر می‌رسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج می‌برد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمی‌دهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برنده‌ایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزی‌ها و شکست‌هاست. تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است. پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل می‌شود. صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بن‌بست مطلق معرفی می‌کند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه می‌گیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیش‌دستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه می‌دهد. لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخ‌ترین‌هایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکست‌هایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینه‌ساز خیزش‌های دوران‌ساز شده‌اند. در عین حال، شرط چنین بهره‌ای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم.
#سوریه #مفهوم_شکست #تاریخ_مقدس#گفتمان_انقلاب #گفتمان_مقاومت
@esharat_57

۱۷:۳۱

thumnail
undefined آیا اینک، آخرالزمان است؟
#وحید_یامین_پورundefined با تحولات اخیر سوریه، که مهمترین سرزمین جغرافیای آخرالزمانی است، بازار تطبیق نشانه‌ها داغ شده؛ تمایل رویکردهای واقع‌گرایانه به این است که همگان را از تطبیق نهی کنند، ‌با این استدلال که حجتی برای این تطبیق نداریم و پیش از این هم عموم تطبیق‌ها غلط از آب در آمده و این به بنیاد عقیده مهدویت آسیب می‌زند. این دغدغه درستی است. اما اگر درباره «نشانه» صحبت می‌کنیم، این نشانه نباید آنچنان مبهم باشد که بر هر واقعه‌ای امکان تطبیق پیدا کند. در این حالت از «نشانه» بودن می‌افتد و علامت هدایت به هیچ سمتی نخواهد بود و اعتقاد شیعه بر این است که اهل بیت علیهم‌السلام هم سخن لغو و بی‌فایده نگفته‌اند.طبعاً انبوه روایات آخرالزمانی با هدف ایجاد آمادگی و طلب ظهور و کمک به تشخیص صحنه غبارآلود آخرالزمان است. یا باید انبوه روایات را کنار بگذاریم و مدام بر طبل شک و تردید نسبت به تطبیق‌ها بکوبیم که نتیجه‌اش دور انگاشتن ظهور است. و یا آنچنان که منطبق بر هدف صدور آنهاست با مواجهه‌ای علمی، مدلول آنها را به میدان بیاوریم، تا طلب ظهور منجی موعود به سردی و یأس بدل نشود. چه اینکه طبعاً یکی از غرض‌های صدور این روایات زنده و گرم نگه داشتن اصل انتظار بوده و هر حرفی که ظهور را «بعید» نشان دهد، خلاف غرض اهل بیت است: انهم یرونه بعیداً و نراه قریباًمواجهه با روایات هیجان انگیز ظهور، «مراقبه»ای علمی و عقیدتی می‌طلبد. مراقبه‌ای که هم «نشانه» را هزل و بی فایده نکند و هم عقیده نزدیک بودن ظهور را گرم نگه دارد. فقه حدیث هم همین جا به کار می‌آید. اکنون همان لحظه‌ای است که علما باید به میدان بیایند و درباره این احادیث سخن بگویند. شاید قرن‌ها نوشتن و مباحثه در این باره بیش از همیشه برای این روزها به‌کار آید.
#سوریه#انتظار#آخرالزمان @esharat_57

۸:۱۹

thumnail
undefined اندر فضیلت مردم‌سالاری دینی
#سید_احسان_خاندوزیundefined ۲۲ سال پیش که برای بازدید از دانشگاه دمشق و لاذقیه و غیره به سوریه رفتم با نکته جالبی مواجه شدم در سیاست داخلی (تحلیل شکست امنیتی و اطلاعات خارجی کشور در این فقره باشد برای بعد). به بهانه خاتمه پرونده حزب بعث سوریه و واگذاری حکومت توسط بشار اسد و پناه‌بردن به روسیه، باید یاد کنیم از فراست امام خمینی (رضوان خدا بر او) که از ماههای نخست انقلاب اسلامی در حالی که می‌توانست رئیس‌جمهورهای انتصابی یا سیستم تک‌حزبی را سرلوحه قانون اساسی قرار دهد، بر نقش مردم در انتخاب ۴ساله حاکمان و دولتمردان تاکید کرد و نگذاشت چرخه قدرت، بسته و تک‌حزبی تعریف شود. تاحدی که انتخاب رهبری نیز به دست مجلسی از منتخبان مردم صورت می‌پذیرد.
توجه کنید در حالی که پس از ۴۵سال از نخستین انتخابات ج.ا.ایران همچنان بسیاری کشورهای مسلمان منطقه خلیج فارس و شمال آفریقا، آرزوی رقابت انتخاباتی را دارند، چرخه سیاسی مردم‌سالار ما موجب شده مردم زشتی یا زیبایی عملکرد دولت را نتیجه رای و تصمیم خود ببینند و حتی نقد و شکایت و نارضایتی خود را از طریق “چرخش انتخاباتی” نشان دهند. چرخش از اکبر هاشمی رفسنجانی به سیدمحمد خاتمی در ۱۳۷۶ و از خاتمی به محمود احمدی‌نژاد در ۱۳۸۴ و از احمدی‌نژاد به حسن روحانی در ۱۳۹۲ و از روحانی به شهید سید ابراهیم رئیسی در ۱۴۰۰ تا انتخاب مسعود پزشکیان در مقابل رقیبی چون سعید جلیلی در ۱۴۰۳. اینها همه مظهر تصمیم مردم برای چرخش روش اداره کشور محسوب می‌شود. در هر نقطه عطف، بسیاری رویکردها جای خود را به نگرش‌های متفاوت می‌داد و می‌دهد. گاه راس دولت عامل بهم‌خوردن اوضاع در تیر ۱۳۷۸ یا آبان ۱۳۹۸ یا قهر ۱۰ روزه با رهبری و دولت نیز شدند اما در همه این احوال، دوره ریاست جمهوری ۸ ساله خود را به پایان رساندند. البته جزئیات مردم‌سالاری ما ضعف و ایراداتی دارد اما در کنار استقلال‌طلبی خارجی، عنصر هویت‌بخشِ سیاست داخلی ما همین مردم‌سالاری دینی، محسوب می‌شود.
رژیم تک‌حزبی بعث در سوریه از چنین نسبتی با مردمِ خودش محروم بود و بر در و دیوارهای دمشق بارها می‌دیدید که “نعم للاسد الی الابد” یعنی تا ابد، اسد رئیس ماست. یک رمز انباشت طولانی نارضایتی داخلی و عدم مقاومت مردم شهرها در برابر مخالفان، همین نسبت آنها با رئیس‌جمهورشان بود.
مردم ما به چشم دیدند در دوره‌هایی که گمان می‌رفت مقامات دیگر نظام فرد دیگری را ترجیح می‌دادند باز هم حاضر نشدند ۳۰۰هزار رای را باطل کنند و فردی با ۵۱ درصد آراء ماخوذه ۸سال به ریاست جمهوری رسید و علیرغم برخی تذکرات، مهمترین توافق سیاسی خارجی سه دهه اخیر را منعقد کرد و البته با عهدشکنی آمریکا آن شد که می‌دانید. یا در انتخابات تیر ۱۴۰۳ کثیری از رجال سیاسی و مذهبی در حمایت از محمدباقر قالیباف وارد شدند اما صندوق‌های رای انتخاب دیگری داشت. مجموعا این آغوش جمهوری اسلامی ایران برای روسای جمهور با رویکردهای کاملا متفاوت، خود از جلوه‌های زیبای ابناء بر خواست مردم و در سطوح بالا عامل ثبات‌آفرین و موجب کنترل انحصار و خودسری و فساد است. شاید امروز بیشتر حکمت اصرار رهبر انقلاب بر جلوه‌های مردم‌سالاری دینی را می‌فهمیم و قدر می‌دانیم.
در پایان هم برای اینکه اسیر جو یاس‌آور نشویم یادآور می‌شوم ۲۳ سال قبل در شرق ایران دولت آمریکایی در افغانستان مستقر بود و در غرب ایران هم دولت آمریکایی در عراق (نه نیابتی مثل ترکیه در دولت آتی سوریه). از آن تهدید مرز به مرز، جمهوری اسلامی بتدریج فرصت ساخت. امروز هم بشرطها و شروطها می‌توان.
#سوریه#منطقه#انتخابات#مردم_سالاری #سیاست_ایران

@esharat_57

۱۷:۳۴

thumnail
undefined چرا خداوند گاهی به شکست مؤمنان راضی می‌شود؟
#شهاب_اسفندیاریundefinedآیاتی از سوره‌ی آل عمران را می‌خواندم که با توجه به وقایع و شرایط اخیر منطقه توجهم را جلب کرد. طبعا در مقام تفسیر نیستم و صلاحیت آن را ندارم و اصراری بر ربط دادن این آیات به حوادث و وقایع اخیر ندارم.
اما انکار نمی‌توان کرد که متن‌‌ها در زمینه‌های خاص گاه معانی خاصی در ذهن ما ایجاد می‌کنند. شاید بارها آیاتی را قبلا خوانده باشیم اما در شرایط تاریخی و اجتماعی خاص معانی دیگری از آنها به ذهن متبادر شود. طبعاً ارزیابی روایی این برداشت‌ها با متخصصین و اهل فن است.
مسئله‌ای که در این آیات طرح می‌شود ریشه‌ها و علل شکست مؤمنان از مشرکان در جنگ اُحد است. نکته قابل تأمل اینجا است که قرآن ضمن بیان علت مادی شکست (سرپیچی از فرمان پیامبر و رفتن دنبال مال و غنائم) یک نتیجه و یا فائده شکست برای مؤمنین را هم بیان می‌کند که قابل تأمل است. انگار خداوند هم گاهی دلایلی برای شکست مؤمنان دارد.
با توجه به اینکه قرآن مکرر به پیروزی نهایی جبهه حق و مستضعفین نوید می‌دهد، سوال این است که چه امری می‌تواند آنقدر مهم باشد که حتی ضرر شکست (مقطعی) سپاه مؤمنان از مشرکان در برابر آن کمتر اهمیت داشته باشد؟ ظاهرا بنا به آنچه در این آیات بیان می‌شود این مسئله «آگاه شدن جامعه» است. گویی شناخته شدن حق از باطل، و خصوصا شناخته شدن منافقان، و در نتیجه استوار شدن عزم‌ها و اراده‌ها، گاهی برای خداوند از پیروزی در جنگ هم مهمتر است.
البته در ادامه‌ی همین آیات خداوند از تحقق یک پیروزی بزرگ، که بر خلاف همه‌ی تصورات و انتظارات و هراس‌افکنی‌ها و با کمترین هزینه به دست می‌آید، خبر می‌دهد. این پیروزی حاصل حضور کسانی در میدان نبرد است که در جنگ قبلی ضربه خورده و مجروح شده بودند و علی‌رغم طعن مخالفان باز به میدان جنگ شتافتند. یعنی پیروزی نهایی حاصل مقاومت است. حتی پس از شکست.
نکته‌ی جالب این است که منافقان پس از شکست مؤمنان در جنگ احد و به شهادت رسیدن بزرگانی چون حضرت حمزه سیدالشهداء طعنه می‌زدند که اگر به حرف ما گوش کرده بودید آنها کشته نمی‌شدند. خداوند به آنها پاسخ می‌دهد که شما اگر می‌توانید از مرگ کسی جلوگیری کنید چرا مانع مرگ خودتان نمی‌شوید! در واقع از نگاه قرآن کسانی که از فرمان جهاد سرپیچی می‌کنند و دنبال بهانه برای ترک میدان هستند و یا در دل‌های مردم بذر هراس و تردید نسبت به اصل جهاد ایجاد می‌کنند، خود می‌توانند از عوامل شکست باشند. /۱بخش دوم متن: https://ble.ir/esharat_57/3321785216444118468/1733942311628
#قرآن#سوریه#شکست
@esharat_57

۱۸:۳۷

اشارات
undefined undefined چرا خداوند گاهی به شکست مؤمنان راضی می‌شود؟ #شهاب_اسفندیاری undefinedآیاتی از سوره‌ی آل عمران را می‌خواندم که با توجه به وقایع و شرایط اخیر منطقه توجهم را جلب کرد. طبعا در مقام تفسیر نیستم و صلاحیت آن را ندارم و اصراری بر ربط دادن این آیات به حوادث و وقایع اخیر ندارم. اما انکار نمی‌توان کرد که متن‌‌ها در زمینه‌های خاص گاه معانی خاصی در ذهن ما ایجاد می‌کنند. شاید بارها آیاتی را قبلا خوانده باشیم اما در شرایط تاریخی و اجتماعی خاص معانی دیگری از آنها به ذهن متبادر شود. طبعاً ارزیابی روایی این برداشت‌ها با متخصصین و اهل فن است. مسئله‌ای که در این آیات طرح می‌شود ریشه‌ها و علل شکست مؤمنان از مشرکان در جنگ اُحد است. نکته قابل تأمل اینجا است که قرآن ضمن بیان علت مادی شکست (سرپیچی از فرمان پیامبر و رفتن دنبال مال و غنائم) یک نتیجه و یا فائده شکست برای مؤمنین را هم بیان می‌کند که قابل تأمل است. انگار خداوند هم گاهی دلایلی برای شکست مؤمنان دارد. با توجه به اینکه قرآن مکرر به پیروزی نهایی جبهه حق و مستضعفین نوید می‌دهد، سوال این است که چه امری می‌تواند آنقدر مهم باشد که حتی ضرر شکست (مقطعی) سپاه مؤمنان از مشرکان در برابر آن کمتر اهمیت داشته باشد؟ ظاهرا بنا به آنچه در این آیات بیان می‌شود این مسئله «آگاه شدن جامعه» است. گویی شناخته شدن حق از باطل، و خصوصا شناخته شدن منافقان، و در نتیجه استوار شدن عزم‌ها و اراده‌ها، گاهی برای خداوند از پیروزی در جنگ هم مهمتر است. البته در ادامه‌ی همین آیات خداوند از تحقق یک پیروزی بزرگ، که بر خلاف همه‌ی تصورات و انتظارات و هراس‌افکنی‌ها و با کمترین هزینه به دست می‌آید، خبر می‌دهد. این پیروزی حاصل حضور کسانی در میدان نبرد است که در جنگ قبلی ضربه خورده و مجروح شده بودند و علی‌رغم طعن مخالفان باز به میدان جنگ شتافتند. یعنی پیروزی نهایی حاصل مقاومت است. حتی پس از شکست. نکته‌ی جالب این است که منافقان پس از شکست مؤمنان در جنگ احد و به شهادت رسیدن بزرگانی چون حضرت حمزه سیدالشهداء طعنه می‌زدند که اگر به حرف ما گوش کرده بودید آنها کشته نمی‌شدند. خداوند به آنها پاسخ می‌دهد که شما اگر می‌توانید از مرگ کسی جلوگیری کنید چرا مانع مرگ خودتان نمی‌شوید! در واقع از نگاه قرآن کسانی که از فرمان جهاد سرپیچی می‌کنند و دنبال بهانه برای ترک میدان هستند و یا در دل‌های مردم بذر هراس و تردید نسبت به اصل جهاد ایجاد می‌کنند، خود می‌توانند از عوامل شکست باشند. /۱ بخش دوم متن: https://ble.ir/esharat_57/3321785216444118468/1733942311628 #قرآن #سوریه #شکست @esharat_57
بخش دوم از: undefined چرا خداوند گاهی به شکست مؤمنان راضی می‌شود
#شهاب_اسفندیاری
undefined و اما ترجمه آیات ۱۶۵ تا ۱۷۵ سوره‌ی آل عمران:«آیا هنگامی که مصیبتی (در جنگ احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزی قادر است.»
و آنچه در روز (اُحد هنگام) مقابله دو صف کارزار به شما رسید به قضا و مشیّت نافذ خدا بود (تا آنکه بیازماید اهل ایمان را) و تا معلوم کند چه کسانی ثابت‌قدم در ایمانند، و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند.
آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع کنید!» گفتند: «اگر می‌دانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی می‌کردیم. (اما می‌دانیم جنگی نمی‌شود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست. و خدا به آنچه کتمان می‌کنند، آگاه‌تر است. آنها هستند که به برادران خود - در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند - گفتند: «اگر آنها از ما پیروی می‌کردند، کشته نمی‌شدند!» بگو: پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست می‌گویید!
هرگز نپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد خدا متنعّم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان کرده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.
دلشادند به نعمت و فضل خدا و این که خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد. آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و باز به سوی میدان نبرد حرکت کردند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.آن گروه مؤمنان با نعمت و فضل خدا در حالی بازگشتند که بر آنان هیچ الم و رنجی پیش نیامد و پیرو رضای خدا شدند، و خدا صاحب فضل و رحمتی بزرگ است. این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی‌اساس) می‌ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید»!
#قرآن#سوریه#شکست#جنگ_احد@esharat_57

۱۸:۳۸

thumnail
undefined عجیب‌ترین اتفاق بعد از هفت اکتبر
#محمدرضا_وحیدزادهundefinedبا هفت اکتبر، تاریخ شتاب بی‌سابقه‌ای گرفته. اتفاق از پی اتفاق است که رخ می‌دهد و قطار زمان با سرعت فزاینده‌ای پیش می‌رود. در این مدت سومین نبرد حزب‌الله و اسرائیل آغاز شد. یمنِ زخمی در حمایت از ملت فلسطین عرصه را بر کشتی‌های اسرائیلی تنگ کرد. اسرائیل در ادامۀ‌ وحشی‌گری‌هایش به کنسولگری‌ ایران حمله برد. با عملیات وعدۀ صادق، بیش از ۳۰۰ پهباد و موشک به سوی سرزمین‌های اشغالی شلیک شد. هلیکوپتر رئیس‌جمهور ایران به شکل عجیبی در بازگشت از آذربایجان سقوط کرد. در انتخاباتی زودهنگام و به‌رغم فاصلۀ اندک با دوران تاریک دولت یازدهم و دوازدهم، اصلاح‌طلبان در میان تعجب همگان حتی کاندید پیروز، برندۀ انتخابات شدند. اسماعیل هنیه، در محل اقامتش در تهران ترور شد. اسرائیل در عملیاتی پیچیده با رخنه به پیجرهای حزب‌الله 42 نفر را شهید و 3000 نفر را مصدوم کرد. سیدحسن نصرالله، با شلیک 83 بمب سنگرشکن به شهادت رسید. ایران عملیات وعدۀ‌ صادق 2 را با ابعادی وسیع‌تر و استفادۀ‌ گسترده از موشک‌های بالستیک و فراصوت به اجرا درآورد. یحیی سنوار به نحوی پیشبینی‌نشده و در قابی افسانه‌ای به شهادت رسید. تداوم جنگ اوکراین در دومین سال خود منجر به اشغال 18درصد از خاک این کشور توسط روسیه شد. از داخل ایران زمزمه‌هایی دربارۀ هسته‌ای‌شدن به گوش رسید. دونالد ترامپ برای دومین بار در انتخابات آمریکا به پیروزی دست یافت. کودتا در کرۀ جنوبی شکست خورد. چین، تایوان را به حملۀ‌ نظامی تهدید کرد. با حمایت ترکیه و غرب، جبهه‌النصره به قدرت رسید. دولت بشار اسد سقوط کرد. اسرائیل خاک سوریه را به اشغال خود درآورد. رژیم صهیونیستی 80 درصد توان تسلیحاتی سوریه را نابود کرد. این‌ها تنها برخی از وقایع شگفت پیش‌آمده است؛ وقایعی که هر کدام به تنهایی می‌‌توانست یک دورۀ زمانی متفاوت را در ذهن‌ها ماندگار کند؛ و به نظر می‌رسد اتفاقات تاریخی دیگری نیز در راه باشد. شتاب چنان آشکار است که بعضاً دستمایۀ طنزپردازی هم شده. برخی از دور تند پخش تاریخ می‌گویند و برخی از دشواری به خاطر سپردن اتفاقات این ایام در آزمون‌های تاریخ آتی. برخی نیز نگاه حکمی‌تری دارند و این شیب تند را با وقایع عهد جدید پیوند می‌زنند. بعضی هم آن را با نشانه‌های نقل‌شده در روایات مأثور و علائم ظهور می‌سنجند. اما برای من، با نداشتن نه ذوقی چون کاربران مجازی و نه حکمتی چون عرفای حقیقی، هیچ‌کدام از این رخدادها به اندازۀ سؤال آزاردهنده‌ای که ذهنم را می‌جود، شگفت‌آور نیست. من نیز چون همگان در خشم و حیرت وقوع بسیاری از این حوادث و حسرت و سوگ تعدادی دیگر غوطه‌ورم؛ من نیز در معنای برخی‌ها می‌اندیشم و به برخی امید بسته‌ام. اما پیش و بیش از همه، آنچه گریبان ذهن و قلبم را رها نمی‌کند، چیز دیگری است. نه شهادت اسطوره‌های جبهۀ مقاومت و نه تحولات سیاسی منطقه‌‌ای و بین‌المللی، هیچ‌کدام مرا به اندازۀ سکوت جهان در برابر حجم سفاکی اهرمنان صهیونیستی به تحیر وانمی‌دارد. یک سال و اندی از خونخواری این درندگان سپری شده و هنوز جهان با خونسردی نظاره‌گر اخبار جنایت‌هاست! چگونه ممکن است؟ دلخوش به چند تظاهرات دانشجویی یا مردمی در گوشه و کنار جهان نمانیم. همۀ آن‌ها با هم در قیاس با ابعاد واقعیت هیچ است؛ هیچ! در این مدت، دولت جعلی اسرائیل 50هزار بی‌گناه را کشت. هر ساعت 4 کودک را در غزه سلاخی کرد. بیش از 100 خبرنگار را به قتل رساند. هر 70 کیلو گوشت سوخته و له‌شده را بدل به یک نفر کرد. یکی از بی‌سابقه‌ترین نسل‌کشی‌های تاریخ را در برابر چشم همگان رقم زد. همۀ جهان دیدند و عموماً سکوت کردند. شاعران بسیاری این لحظات را دیدند و واژه‌هایشان به خشم نجوشید. هنرمندان زیادی تماشا کردند و آثارشان شکل عصیان نیافت. اندیشمندان فراوانی نظاره کردند و تغییری در آرایشان رخ نداد. مردمان بی‌شماری شاهد بودند و فردای آن روز، با همان دغدغۀ پیشین به دنبال کسب و کار خود رفتند. به باور من این مهم‌‌ترین و حیرت‌آورترین اتفاق این دوره است. هیچ‌ حادثه‌ای به اهمیت این مسئله نیست. به‌شخصه دیگر نمی‌توانم مثل پیش از هفت اکتبر به این جهان بنگرم. نسبتم با آن تغییر یافته. جهانی که جنایات رژیم سفاک صهیونیست را دیده و همچنان می‌تواند کنارش به زندگی خود ادامه دهد، جهان عجیبی است. جهان ناامنی است. جهانی است نیازمند تغییر و دگرگونی.
#غزه#نسل_کشی#تحولات_پرشتاب
@esharat_57

۸:۱۴

thumnail
undefined قیام جوانان؛ تنها راه حل برای ایران...یادداشتی به بهانه سخنرانی رهبر معظم انقلاب درباره سقوط سوریه
#محسن_دنیوی undefinedهمه منتظر بودیم تا روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ سخنان رهبر انقلاب اسلامی برای وضعیت عجیب و غریب منطقه را بشنویم.
رهبر معظم انقلاب استدلال کردند که چرا ما به سوریه کمک کردیم و خبری از گذشته نقل کردند که دولت سوریه اول به ما در جنگ با صدام کمک کرد و طبیعی بود که در زمان سختی، ما هم باید به کمک آنها می‌رفتیم!ایشان در ادامه توضیح دادند که چرا این بار نشد کمک کنیم و چرا سوریه با این سرعت از دست رفت.
در حاشیه، نقدهای ایشان به بشار اسد هم قابل توجه بود و اینکه وقتی شناخت درستی از دشمن نداشته باشی، به لبخند دشمن اعتماد کنی و رفتار متناسب با دشمن انجام ندهی، ضربه خواهی خورد.
اما مهم‌ترین و کلیدی‌ترین بخش صحبتهای رهبری، راهبرد اصلی ایشان برای تحول بود که از سال ۹۷ و در چهل سالگی انقلاب اسلامی تاکنون، روی آن تاکید دارند. به نحوی که نه تنها راه نجات سوریه، بلکه تنها راه علاج دردها و مشکلات ایران را هم فقط در همین راه می‌بینند. ایشان در سال ۹۸ که سال سختی برای ایران بود و حادثه‌های عجیبی رخ داد و سال بعد از آن یعنی سال ۹۹ نیز باز با تاکید چندباره درباره همین راهبرد صحبت کردند و با ورود ایران به قرن جدید هجری شمسی، تمرکز ایشان بر این مسیر کم نشد و در دولت سیزدهم، روی این راهبرد اصرار کردند و یکی از دستاوردهای دولت شهید رییسی را نیز حرکت در این مسیر عنوان کردند.
فکر می‌کنم تا اینجا برای خواننده این متن باید روشن شده باشد که آن راه نجات در نگاه آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟ آن راه نجات برای مقاومت و تغییر وضعیت ایران و تمام کشورهای جبهه مقاومت یک چیز است؛ «قیام جوانان»
ایشان فرمودند جوانان سوری قیام خواهند کرد و سوریه را پس خواهند گرفت. در عراق هم فشار اصلی در شکل‌گیری حشدالشعبی و تبدیل آن از یک نیروی دفاع و امنیت برای وطن تا یک جریان سیاسی اجتماعی اقتصادی روی دوش جوانان مومن عراقی است. حزب‌الله لبنان و انصار الله یمن هم سالهاست روی بدنه‌ای از جوانان شکل گرفته و استوار است.
ایشان سال ۹۹ فرمودند که تنها راه علاج مشکلات کشور، شکل‌گیری دولت جوان حزب‌اللهی‌ است!اگر جوانان برای حل مسائل قیام کنند، ایران را خواهند ساخت و آن الگوی متفاوت از پیشرفت ایرانی اسلامی نیز در این مسیر محقق خواهد شد. مسیری که در صورت موفقیت و حفظ استقلال درون‌زای سیاسی، منجر به کارآمدی و‌ شکوفایی اقتصادی در سایه این قدرت سیاسی خواهد شد و می تواند پیشرفت لبنانی اسلامی، سوری اسلامی، عراقی اسلامی، افغانستانی اسلامی، یمنی اسلامی و ...را رقم بزند و اتحادیه‌ای از کشورهای با ساختار مردم‌سالاری دینی ایجاد شود که ارتش‌های آنها همسو و همکار در حفظ امنیت منطقه عمل کنند، دانشگاه‌های آنها در همکاری مستمر با هم، پشتوانه پیشرفت ملتها قرار بگیرند و مرزی بین این کشورها با هم باقی نماند و آنها بتوانند در پرتو فرهنگ و تمدن ریشه‌دار خود و در تلفیقی هنرمندانه و طبیعی با دین اسلام، نحوی متفاوت و متعادل از رشد مادی و معنوی را با هم تجربه کنند...
در این صورت، نظم اجتماعی متفاوتی از نظم جهان توسعه یافته پدیدار خواهد شد که نمی‌توان آن را با فشار رسانه‌ای و تحریم اقتصادی و حمله و اشغال نظامی خاموش کرد!
#آینده_ایران#قیام_جوانان#حل_مسئله
@esharat_57

۱۷:۳۲

thumnail
undefined ایستادن روی ویرانه‌هابه بهانه سخنرانی مقام معظم رهبری درباره وقایع سوریه
#محمد_پورکیانیundefinedوقایع سوریه، شهادت سید حسن نصرالله، ویرانی‌های غزه و... همه را می‌توان «شکست» نامید، به این معنا که هزینه مقاومت را بالا برده و روی زمین از توان ما کاسته‌اند. هزینه‌های اقتصادی و سیاسی فراوان کرده‌ایم، زمین از دست داده‌ایم، فرماندهان مقاومت را از دست داده‌ایم، و همه این‌ها یعنی شکست! ولی شکست به چه معنا؟ معنای هولناک شکست، بسته شدن امکان‌های تاریخ به روی انسان است. آیا چنین قضاوتی از شکست‌های اخیر می‌توان داشت؟
در نگاه دقیق‌تر، هر واقعه انسانی یک وضعیت آشکار در اکنون دارد و یک استعداد پنهان برای آینده. وضعیت آشکار ما وضعیت شکست است چرا که «هزینه» ایجاد شده است، ولی در منظر دینی هر واقعه‌ای یک «مجال» است برای آینده. این مجال صرفا برای یک پیروزی یا به اصطلاح قرآنی «نصر» نمی‌باشد، بلکه امکانی برای «فتح» ایجاد می‌شود، فتح گشودن عرصه و میدان جدید به روی ماست. این سخن نه یک تلقین و دلخوشی که قاعده حرکت‌های اجتماعی است. قاعده‌ای چنان قدرتمند که اساسا معنای شکست و پیروزی را تغییر می‌دهد. از تحریم در شعب ابیطالب تا شکست اُحد تا صلح حدیبیه در صدر اسلام، و از تسخیر عراق و افغانستان توسط آمریکا و جنگ با یمن در دوران معاصر؛ شکست‌های متعددی را تجربه کرده‌ایم که قوه‌ای برای فتح در آینده شده‌اند؛ آیات بشارت دهنده «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً» و «لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ» زمانی نازل شدند که برخی مسلمانان در حال سرزنش رسول الله از صلح (شکست) حدیبیه بودند، در حالی‌که سنت الهی، فتح آینده را در همان تجدید بیعت با ایشان قرار داده بود: «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ».
چگونه وقایع را «فرصت» ببینیم و از شکست به فتح برسیم؟ در بیان رهبر معظم انقلاب مهمترین عامل برای چرخش از هزینه‌ها به فتح‌ها، نه پشتیبانی سخت افزاری بلکه «مواجهه فعالانه» است که در برابر «انفعال» قرار می‌گیرد. فعال بودن یک وصف انسانی و ایمانی است که اندیشکده‌ها و اتاق‌های جنگ غربی توان کنترل و محاسبه آن را ندارند. آن‌ها همه چیز را محاسبه می‌کنند جز اراده به مقاومت را.
به جملاتی از سخنرانی اخیر رهبر انقلاب مجددا توجه کنیم: «جبهه‌ مقاومت این است: هر چه فشار بیاورید، محکم‌تر می‌شود؛ هر چه جنایت کنید، پُرانگیزه‌تر می‌شود؛ هر چه با آن‌ها بجنگید، گسترده‌تر می‌شود»، «مقاومت با فشار آوردن نه‌فقط ضعیف نمی‌شود بلکه قوی‌تر می‌شود»، «جبهه‌ مقاومت یک سخت‌افزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است»، «مناطق تصرف‌شده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد».
شکست و پیروزی واقعیت دارد، چرا که سهم طرفین از هزینه و فایده را معلوم کرده است. ولی مهمتر از آن هر واقعه اجتماعی یک فُرجه و مهلت برای طرح آینده است. یک مجال و امکان برای فتح دیگر است. چنان‌که در روایت آمده است «مَا مِنْ بَلِيَّةٍ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا»(هيچ گرفتارى و بلائى نيست جز آنكه نعمتى الهى آن را احاطه كرده است). نکته عجیب ماجرا این است که مجال برای فتح آینده در شکست‌ها همان‌قدر مهیا می‌شود که در پیروزی‌ها. چرا که شکست، امکان نونوار شدن و «فعال» شدن انسان‌ها را فراهم می‌کند، و پیروزی‌ها چه بسا امکان «غرور» و غفلت را.
بنابراین مساله اصلی در آرایش ماست، و مهمرین شاخص در ساختن آینده، در دوگانه «فعل-انفعال» نهفته است. شرط حیات مقاومت همین مواجهه زنده با وقایع است، بلکه شرط حیات هر جامعه‌ای چنین پویایی و عاملیتی است. اصلی‌ترین مساله امروز ما، تأمل در شرایط «فرصت‌طلبی» است. چگونه یک هزیمت تبدیل به فتح می‌شود؟ مهمترین سوال علوم اجتماعی در دایره انقلاب اسلامی کشف این منطق است. منطق احیای اراده‌ها برای فرصت‌یابی در شکست‌ها؛ و البته سوالات روشنی که هنوز پاسخی نیافته‌اند:اراده به مقاومت، چگونه شعله‌ور می‌شود؟ صرفا با ظلم‌دیدن و خون‌دادن؟ طرح ایران برای استمرار مقاومت در منطقه، استمرار ظلم دیگران است؟ جامعه ای که درگیر مسائل روزمره خود باشد، و مشغول نزاع‌های فرهنگی و سیاسی متعدد، اراده جمعی برای مقاومت خواهد داشت؟سیاست‌گذاران و فرماندهان کنونی مقاومت توان پیشروی این خیزش را دارند؟ خیزش جدید نیازمند شوق و اراده و توان جدید نیست؟
#سوریه #جنگ_اراده‌ها#مفهوم_شکست
@esharat_57

۷:۰۸

thumnail
#وحید_یامین_پور undefined طنز روزهای اخیر، تیتر رسانه‌های عربی است كه از بشار اسد به عنوان "دیکتاتور" نام می‌برند. اوکی! چند پرسش:یك دموکراسی عربی در خاورمیانه نام ببرید؟ (۵ نمره)کدام یک از کشورهای عربی اطراف سوریه اعم از قطر و امارات و عربستان و اردن و... انتخابات دارند؟(۵ نمره)یک انتخابات واقعی در منطقه عربی خاورمیانه نام ببرید؟ این انتخابات به پیروزی چه جریانی منتهی شد؟ کشورهای عربی و غربی چه موضعی در قبال آن گرفتند؟(۱۰ نمره)
پاسخ سوال ۱ و ۲ که روشن است.اما پاسخ پرسش سوم:
شاید تنها انتخابات واقعی انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶ بود که به پیروزی حماس به رهبری اسماعیل هنیه در برابر فتح انجامید و طبق قانون می‌بایست حماس دولت فلسطین را در غزه، کرانه باختری رود اردن و قدس شرقی تشکیل دهد. اما حماس بر خلاف فتح موجودیت دولت اسرائیلی را به رسمیت نشناخته بود و این برخلاف سیاست اغلب کشورهای عربی بود. نتیجه اینکه همه (از امریکا و اسرائیل گرفته تا همین کشورک‌های عربی پایین پای ما) با حکومت مردمی حماس که تنها نمونه دموکراتیک جهان عرب بود، در افتادند!چه راهکاری برای دیکتاتوری‌های عربی بهتر از این که گرایش روز افزون مردم منطقه به مقاومت را با فتنه‌ی تعصبات مذهبی و قومی، به محاق ببرند؟#سوریه #منطقه #کشورهای_اسلامی @yaminpour@esharat_57

۱۵:۴۴

thumnail
undefined هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهرundefinedکسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و‌‎ ‌‏اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزی انقلاب شدند همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و‌‎ ‌‏مرفه نبودند و از طبقۀ پابرهنه بودند.‏(صحیفه امام، ج ۶، ص:۲۹۷)
پیدایش مفهوم هسته سخت در زمینه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران که ادبیات رایج آن ارجاع به مفهوم مردم بوده است می توانست حداکثر یک نشانه باشد اما استفاده از مفهوم هسته سخت برای توجیه سیاست ها و طرح های خاص و چالش برانگیز حتما یک رویداد و اتفاق خطرناک است.
اگرچه ارجاع به مردم و پیش بردن طرح مردم به عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی برنامه ها و سیاست های نظام در واقعیت و عمل ممکن بود بر دوش گروهی از نیروهای مخلص جان برکف بوده باشد و مانند آنچه در دفاع مقدس رقم خورد جانفشانی های میدان عمل بر گرده آنها قرار گیرد و ما با مسامحه آنها را هسته سخت بخوانیم اما هویت و موجودیت هسته سخت در دل خواست مردم و با خواست مردم معنا داشت.
این هسته سخت بود که می جنگید، شهید می داد، جانباز و اسیر می شد اما خواست یک ملت را محقق می کرد. به همین خاطر با پیروزی اش مردم خوشحال می شدند و با شکست اش ناراحت.هسته سخت بدون مردم معنا نداشت و به همین خاطر هم هیچگاه به صورت مستقل قابل طرح نبود چه برسد به این که بخواهد مبنای طرح ها و سیاست ها قرار گیرد.
ظهور مفهوم هسته سخت به این خاطر نشانه بود که خبر از پیدا شدن اختلالی در طرح مردم می داد. موقعیتی که در آن هسته سخت به جای نماینده مردم بودن و به نمایندگی از اکثریت مردم عمل کردن تبدیل به هویت مستقل شده و مطالبه گر خواست ها، علائق و سلیقه های خود می شوند‌. در چنین وضعیتی طرح هسته سخت به جای مردم به عنوان نظریه بقای نظام سیاسی مطرح شده و با ارجاع به کنشگری و پیشرو بودن آنها در میدان وجود و رضایت آن را برای بقای نظام سیاسی کافی می داند غافل از این که هسته سخت بدون مردم تاب آوری بلند مدتی نخواهد داشت همان طور که مردم بدون هسته سخت سرباز در میدان نخواهند داشت. این دو نیرو لازم و ملزوم هم بوده و بدون هم معنای ندارند.
طرح مفهوم هسته سخت به تنهایی می توانست تنها یک نشانه خطر باشد اما تبدیل آن به مبنای توجیهی طرح و برنامه های سیاسی رخ دادن خود خطر است.خطر تبدیل کردن انقلاب جهانی و شعارهای همیشه زنده به خواست های زمانی و مکانی محدود به سلیقه ها و گرایش های یک گروه خاص.
اگر می خواهیم بدانیم مطالبات انقلاب اسلامی چه بود و چه هست یک راهش بازگشت به شعارهای انقلاب است. علاوه بر شعارهای مشهور استقلال آزادی جمهوری اسلامی و نه شرقی نه غربی، بیانیه گام دوم تاکید می کند "آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری" شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشه‌زنده‌ی انقلاب اسلامی است. می توان اصول قانون اساسی را نیز راهنمای دیگری برای آنچه انقلاب اسلامی در پی آن بود در نظر گرفت و با تحلیل مفاد و محتوای این اصول پی به خواسته های بنیادی آن برد.
محور قرار گرفتن مفهوم هسته سخت به عنوان نظریه بقا اما ما را در چه وضعیتی قرار داده است و طرح انقلاب اسلامی از آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری را به چه چیزی متمرکز ساخته است. آن چه وضعیت را سخت و پیچیده و صحنه را غبار آلود می سازد مشروعیت بخشی به کفایت نظری و عملی هسته سخت با ارجاع به ایده درست ضرورت اجرای احکام اسلامی است. در طرح مبتنی بر مردمی که انقلاب اسلامی ارائه می کرد اجرای احکام اسلامی معطوف به تحقق ارزش های آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری بود حال آنکه در طرح مفهوی هسته سخت خبری از چنین ارزش هایی نیست./۱ متن ادامه دارد.undefined#مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی@sinakallhor@esharat_57

۹:۵۳

اشارات
undefined undefined هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟ #سینا_کلهر undefinedکسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و‌‎ ‌‏اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزی انقلاب شدند همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و‌‎ ‌‏مرفه نبودند و از طبقۀ پابرهنه بودند.‏(صحیفه امام، ج ۶، ص:۲۹۷) پیدایش مفهوم هسته سخت در زمینه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران که ادبیات رایج آن ارجاع به مفهوم مردم بوده است می توانست حداکثر یک نشانه باشد اما استفاده از مفهوم هسته سخت برای توجیه سیاست ها و طرح های خاص و چالش برانگیز حتما یک رویداد و اتفاق خطرناک است. اگرچه ارجاع به مردم و پیش بردن طرح مردم به عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی برنامه ها و سیاست های نظام در واقعیت و عمل ممکن بود بر دوش گروهی از نیروهای مخلص جان برکف بوده باشد و مانند آنچه در دفاع مقدس رقم خورد جانفشانی های میدان عمل بر گرده آنها قرار گیرد و ما با مسامحه آنها را هسته سخت بخوانیم اما هویت و موجودیت هسته سخت در دل خواست مردم و با خواست مردم معنا داشت. این هسته سخت بود که می جنگید، شهید می داد، جانباز و اسیر می شد اما خواست یک ملت را محقق می کرد. به همین خاطر با پیروزی اش مردم خوشحال می شدند و با شکست اش ناراحت. هسته سخت بدون مردم معنا نداشت و به همین خاطر هم هیچگاه به صورت مستقل قابل طرح نبود چه برسد به این که بخواهد مبنای طرح ها و سیاست ها قرار گیرد. ظهور مفهوم هسته سخت به این خاطر نشانه بود که خبر از پیدا شدن اختلالی در طرح مردم می داد. موقعیتی که در آن هسته سخت به جای نماینده مردم بودن و به نمایندگی از اکثریت مردم عمل کردن تبدیل به هویت مستقل شده و مطالبه گر خواست ها، علائق و سلیقه های خود می شوند‌. در چنین وضعیتی طرح هسته سخت به جای مردم به عنوان نظریه بقای نظام سیاسی مطرح شده و با ارجاع به کنشگری و پیشرو بودن آنها در میدان وجود و رضایت آن را برای بقای نظام سیاسی کافی می داند غافل از این که هسته سخت بدون مردم تاب آوری بلند مدتی نخواهد داشت همان طور که مردم بدون هسته سخت سرباز در میدان نخواهند داشت. این دو نیرو لازم و ملزوم هم بوده و بدون هم معنای ندارند. طرح مفهوم هسته سخت به تنهایی می توانست تنها یک نشانه خطر باشد اما تبدیل آن به مبنای توجیهی طرح و برنامه های سیاسی رخ دادن خود خطر است. خطر تبدیل کردن انقلاب جهانی و شعارهای همیشه زنده به خواست های زمانی و مکانی محدود به سلیقه ها و گرایش های یک گروه خاص. اگر می خواهیم بدانیم مطالبات انقلاب اسلامی چه بود و چه هست یک راهش بازگشت به شعارهای انقلاب است. علاوه بر شعارهای مشهور استقلال آزادی جمهوری اسلامی و نه شرقی نه غربی، بیانیه گام دوم تاکید می کند "آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری" شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشه‌زنده‌ی انقلاب اسلامی است. می توان اصول قانون اساسی را نیز راهنمای دیگری برای آنچه انقلاب اسلامی در پی آن بود در نظر گرفت و با تحلیل مفاد و محتوای این اصول پی به خواسته های بنیادی آن برد. محور قرار گرفتن مفهوم هسته سخت به عنوان نظریه بقا اما ما را در چه وضعیتی قرار داده است و طرح انقلاب اسلامی از آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری را به چه چیزی متمرکز ساخته است. آن چه وضعیت را سخت و پیچیده و صحنه را غبار آلود می سازد مشروعیت بخشی به کفایت نظری و عملی هسته سخت با ارجاع به ایده درست ضرورت اجرای احکام اسلامی است. در طرح مبتنی بر مردمی که انقلاب اسلامی ارائه می کرد اجرای احکام اسلامی معطوف به تحقق ارزش های آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری بود حال آنکه در طرح مفهوی هسته سخت خبری از چنین ارزش هایی نیست./۱ متن ادامه دارد.undefined #مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی @sinakallhor @esharat_57
بخش دوم از یادداشت:undefined هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهر/ چگونه و چه جریانی تلاش کردند تا مطالبه اجرای احکام را به تنها عنصر هویت و ماهیت و اسلامیت نظام تبدیل کرده و آن را مساوی با حفظ هویت دینی نظام بدانند که در صورتی که در جایی در خصوص حکم خاصی در اجرا چالشی پیش آمد به معنای از دست رفتن اسلامیت نظام باشد در حالی که چنین حسی در خصوص عدالت، معنویت، آزادی و...که شعارهای جهانی و همیشگی انقلاب اسلامی به تعبیر بیانیه گام دوم هستند وجود ندارد؟
چگونه به جای ذهنیت و نگرشی که در زمان انقلاب اسلامی ساختار اساسی آن بر محور مطالبه آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری شکل گرفته و ذیل چنین گفتمان و ساختاری مطالبه اجرای احکام نیز طرح می شد و اجرا نشدن همه این ها با هم آسیب به هویت دینی نظام بود ذهنیت و ساختاری شکل گرفت که هم و غم و مطالبه اش را اجرای یک حکم معین و مشخص ساخته است؟تاب آوری هسته سخت بدون مردم چگونه تضمین می شود و همراه سازی و اقناع عمومی چگونه ممکن است؟
برای همه آنهایی که به جای مفهوم مردم، هسته سخت را مبنای نظریه پردازی خود قرار می دهند، پاسخ به این پرسش ها ضروری است. #مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی@sinakallhor@esharat_57

۹:۵۴