۱۷:۳۳
۱۷:۲۱
قانون حجاب و مناقشه ترجیحات شخصی و قواعد عمومی
#سینا_کلهر به نظر میرسد یکی از دلایل تداوم چالش حجاب در جامعه ناشی از عمیقتر شدن تعارض بنیادیتری است که در نتیجه تحولات جامعه ایران و توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور (الگوی توسعه) رخ داده و یک سویه آن تعارض در طول سالیان گذشته تقویت شده است.
دامنه تاثیرات این تعارض بنیادی صرفاً به حجاب محدود نبوده و تقریباً همه قلمرو و زندگی اجتماعی ایرانیان را در بر گرفته است. از اختلاط و ارتباط با جنس مخالف خارج از الگوهای پذیرفته شده عرفی و شرعی تا نگهداری حیوانات خانگی و گرداندن آنها در محیط های عمومی و برگزاری جشنهای مختلط. حجاب و به طور کلی پوشش البته داغترین و جنجالیترین آنها بوده است.
در همه این پدیدهها، مسأله واحد و مشترکی وجود دارد و آن تعارض ترجیحات و تمایلات شخصی افراد با قواعد و هنجارهای عمومی است. مطابق نظم سنتی، ترجیحات شخصی اگر مغایر با قواعد عمومی باشد صرفا در خفا و در حریم خصوصی و شخصی (بیرون از ملأ عام و دید دیگران) امکان وقوع دارد و بیرون از این محدوده باید مجازات شود.
در نگاه دینی ارتکاب این رفتارها در حریم شخصی نیز البته گناه محسوب شده و پذیرفته نیست اما حکومت وظیفهای نسبت به برخورد با آن ندارد اگر چه در واقعیت همواره مواردی از مداخله در این حیطهها نیز وجود داشته است اما این موارد سلیقه حکومتی بوده تا دیدگاه شرعی.
منظور این که در نظم سنتی افراد تفکیک حریم خصوصی و عمومی را پذیرفته و خود نیز نسبت به رعایت آن آمادگی ذهنی دارند و نسبت به عدم رعایت آن بیتفاوت نبودند. آنچه در جریان سالهای گذشته و در نتیجه الگوی توسعه کشور رخ داده است قدرتمند شدن دایره ترجیحات شخصی در نسبت با قواعد عمومی است.
مقصود این نیست که تفکیک خصوصی و عمومی در جامعه از بین رفته است بلکه منظور این است که اولاً شدت و حساسیت عمومی و خصوصی کاهش پیدا کرده و دیگر آن حساسیت، شماتت و ملامتی که در گذشته در جامعه نسبت به رفتارهای حریم خصوصی که علنی انجام میشد وجود داشت کمتر شده است. بی تفاوتی فراگیر شده است. مثلاً استفاده از الفاظ رکیک از سوی زنان در ملأ عام در گذشته تقریبا تابو بود اما امروزه جامعه همراهی و تساهل بیشتری نشان میدهد یا تجلی بیشتر ابراز رفتار عاطفی در محیطهای عمومی به خصوصی در ارتباط با جنس مخالف نمونه دیگری از این موارد است.
ثانیاً دایره خفا و حریم خصوصی گسترش پیدا کرده و بخشهایی که در گذشته ملأ عام محسوب میشد، به دایره حریم خصوصی اضافه شده و در نتیجه افراد مدعی حق انتخاب و ترجیح شخصی در آن محیطها شدهاند، خودرو البته مثال معروفی برای این حوزه از جهت مکانی است اما علاوه بر آن همه فضاهای غیررسمی و غیراداری نیز تحت تأثیر این دستاندازی فضای خصوصی به حریم عمومی قرار گرفته است.
ثالثاً افول نقش هویتی قواعد عمومی و قدرتمند شدن ترجیحات شخصی است. در نظم سنتی هر سوژهای بهتر و دقیقتر از دیگران قواعد عمومی را رعایت میکرد به لحاظ اجتماعی پاداش دریافت میکرد و به عنوان فرد متشخص شناخته میشد و اعتبار حاکمیتی پیدا میکرد. به دلایل مختلفی، این الگو قدرت سابق را ندارد و هزینه سنگین و سخت روانی و عاطفی تطبیق با قواعد عمومی با دستاوردها و مزایای آن همخوانی ندارد برعکس ترجیحات شخصی به دلیل قدرت تمایزبخشی و تشخصآفرینی تبدیل به منبع مهمی از تشکیل هویت افراد و در نتیجه آن منبع قدرت اجتماعی افراد است. در چنین شرایطی به لحاظ اجتماعی نیز انگیزه و پاداش کافی برای رعایت قواعد عمومی وجود ندارد.
زمانه، زمانه دستاندازی، پیشروی و تحدی حریم خصوصی در مقابل حریم عمومی و غلبه آن در مناقشات مختلف و تبدیل شدن آن به منطق حاکم بر ذهنیت سوژه است، جایی که جمع و دیگری اهمیت و قدرت خود را از دست داده و آن چه مهم میشود ترجیح شخصی فرد سوژه است. فردگرایی برنده میدان رقابت بوده است.«دوست دارم»، «دلم میخواهد» و «علاقه دارم»، تنها منطق معتبری است که حدود آن را هم نه نظر و یا علاقه دیگران، بلکه علائق دیگر شخصی تعیین میکند.
این تحول از الگوی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد به الگوی هیچ آداب و ترتیبی مجو هر چه می خواهد دلتنگت بگو، جامعه را با معضل بنیادی مواجهه کرده که چگونه از هویت جمعی در قبال دستاندازی ترجیحات شخصی دفاع کند و باقی بماند.
به ظاهر قانون مهمترین ابزار دفاع از قواعد عمومی است اما در حقیقت پذیرش ذهنی و قلبی افراد نسبت به تفاوت حریم خصوصی و عمومی و مرزها و حدود هر یک که در فرایند تربیت شکل میگیرد زیرساخت اجرای قانون است و در فقدان آن تنها اراده آهنین با هزینه سنگین میتواند پیشبرنده کار باشد که در صورت تداوم به شکل بلندمدت ممکن است اثرگذار باشد.در مساله حجاب هم بیش از هر چیزی نمود و حضور حریم خصوصی در قلمرو عمومی و توسعه معنایی و فضایی آن دیده میشود.
#حجاب#قانون_حجاب @esharat_57
#سینا_کلهر به نظر میرسد یکی از دلایل تداوم چالش حجاب در جامعه ناشی از عمیقتر شدن تعارض بنیادیتری است که در نتیجه تحولات جامعه ایران و توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور (الگوی توسعه) رخ داده و یک سویه آن تعارض در طول سالیان گذشته تقویت شده است.
دامنه تاثیرات این تعارض بنیادی صرفاً به حجاب محدود نبوده و تقریباً همه قلمرو و زندگی اجتماعی ایرانیان را در بر گرفته است. از اختلاط و ارتباط با جنس مخالف خارج از الگوهای پذیرفته شده عرفی و شرعی تا نگهداری حیوانات خانگی و گرداندن آنها در محیط های عمومی و برگزاری جشنهای مختلط. حجاب و به طور کلی پوشش البته داغترین و جنجالیترین آنها بوده است.
در همه این پدیدهها، مسأله واحد و مشترکی وجود دارد و آن تعارض ترجیحات و تمایلات شخصی افراد با قواعد و هنجارهای عمومی است. مطابق نظم سنتی، ترجیحات شخصی اگر مغایر با قواعد عمومی باشد صرفا در خفا و در حریم خصوصی و شخصی (بیرون از ملأ عام و دید دیگران) امکان وقوع دارد و بیرون از این محدوده باید مجازات شود.
در نگاه دینی ارتکاب این رفتارها در حریم شخصی نیز البته گناه محسوب شده و پذیرفته نیست اما حکومت وظیفهای نسبت به برخورد با آن ندارد اگر چه در واقعیت همواره مواردی از مداخله در این حیطهها نیز وجود داشته است اما این موارد سلیقه حکومتی بوده تا دیدگاه شرعی.
منظور این که در نظم سنتی افراد تفکیک حریم خصوصی و عمومی را پذیرفته و خود نیز نسبت به رعایت آن آمادگی ذهنی دارند و نسبت به عدم رعایت آن بیتفاوت نبودند. آنچه در جریان سالهای گذشته و در نتیجه الگوی توسعه کشور رخ داده است قدرتمند شدن دایره ترجیحات شخصی در نسبت با قواعد عمومی است.
مقصود این نیست که تفکیک خصوصی و عمومی در جامعه از بین رفته است بلکه منظور این است که اولاً شدت و حساسیت عمومی و خصوصی کاهش پیدا کرده و دیگر آن حساسیت، شماتت و ملامتی که در گذشته در جامعه نسبت به رفتارهای حریم خصوصی که علنی انجام میشد وجود داشت کمتر شده است. بی تفاوتی فراگیر شده است. مثلاً استفاده از الفاظ رکیک از سوی زنان در ملأ عام در گذشته تقریبا تابو بود اما امروزه جامعه همراهی و تساهل بیشتری نشان میدهد یا تجلی بیشتر ابراز رفتار عاطفی در محیطهای عمومی به خصوصی در ارتباط با جنس مخالف نمونه دیگری از این موارد است.
ثانیاً دایره خفا و حریم خصوصی گسترش پیدا کرده و بخشهایی که در گذشته ملأ عام محسوب میشد، به دایره حریم خصوصی اضافه شده و در نتیجه افراد مدعی حق انتخاب و ترجیح شخصی در آن محیطها شدهاند، خودرو البته مثال معروفی برای این حوزه از جهت مکانی است اما علاوه بر آن همه فضاهای غیررسمی و غیراداری نیز تحت تأثیر این دستاندازی فضای خصوصی به حریم عمومی قرار گرفته است.
ثالثاً افول نقش هویتی قواعد عمومی و قدرتمند شدن ترجیحات شخصی است. در نظم سنتی هر سوژهای بهتر و دقیقتر از دیگران قواعد عمومی را رعایت میکرد به لحاظ اجتماعی پاداش دریافت میکرد و به عنوان فرد متشخص شناخته میشد و اعتبار حاکمیتی پیدا میکرد. به دلایل مختلفی، این الگو قدرت سابق را ندارد و هزینه سنگین و سخت روانی و عاطفی تطبیق با قواعد عمومی با دستاوردها و مزایای آن همخوانی ندارد برعکس ترجیحات شخصی به دلیل قدرت تمایزبخشی و تشخصآفرینی تبدیل به منبع مهمی از تشکیل هویت افراد و در نتیجه آن منبع قدرت اجتماعی افراد است. در چنین شرایطی به لحاظ اجتماعی نیز انگیزه و پاداش کافی برای رعایت قواعد عمومی وجود ندارد.
زمانه، زمانه دستاندازی، پیشروی و تحدی حریم خصوصی در مقابل حریم عمومی و غلبه آن در مناقشات مختلف و تبدیل شدن آن به منطق حاکم بر ذهنیت سوژه است، جایی که جمع و دیگری اهمیت و قدرت خود را از دست داده و آن چه مهم میشود ترجیح شخصی فرد سوژه است. فردگرایی برنده میدان رقابت بوده است.«دوست دارم»، «دلم میخواهد» و «علاقه دارم»، تنها منطق معتبری است که حدود آن را هم نه نظر و یا علاقه دیگران، بلکه علائق دیگر شخصی تعیین میکند.
این تحول از الگوی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد به الگوی هیچ آداب و ترتیبی مجو هر چه می خواهد دلتنگت بگو، جامعه را با معضل بنیادی مواجهه کرده که چگونه از هویت جمعی در قبال دستاندازی ترجیحات شخصی دفاع کند و باقی بماند.
به ظاهر قانون مهمترین ابزار دفاع از قواعد عمومی است اما در حقیقت پذیرش ذهنی و قلبی افراد نسبت به تفاوت حریم خصوصی و عمومی و مرزها و حدود هر یک که در فرایند تربیت شکل میگیرد زیرساخت اجرای قانون است و در فقدان آن تنها اراده آهنین با هزینه سنگین میتواند پیشبرنده کار باشد که در صورت تداوم به شکل بلندمدت ممکن است اثرگذار باشد.در مساله حجاب هم بیش از هر چیزی نمود و حضور حریم خصوصی در قلمرو عمومی و توسعه معنایی و فضایی آن دیده میشود.
#حجاب#قانون_حجاب @esharat_57
۱۸:۴۹
از اشرف غنی تا بشار اسد
#محسن_دنیوی ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیرهکننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایهآمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده میکردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانههای خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
جو بایدن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمیکرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییسجمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیرهکننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماههای پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
#سوریه #سقوط_بشار_اسد #تحلیل_منطقه #براندازی_ایران@esharat_57
#محسن_دنیوی ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیرهکننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایهآمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده میکردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانههای خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
جو بایدن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمیکرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییسجمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیرهکننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماههای پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
#سوریه #سقوط_بشار_اسد #تحلیل_منطقه #براندازی_ایران@esharat_57
۱۴:۵۴
روح پیشبرنده گفتمان مقاومت در بحرانها
#سینا_کلهر آنهایی که پذیرش قطعنامه و صلح را به خاطر دارند و آن روزها را تجربه کردهاند، از آن روزها به تلخترین روزها و تجربههای عمرشان نام میبرند. حسی ناشی از ناامیدی و یأس از نرسیدن به اهداف و محقق نشدن شعارها. تنها گذر زمان نشان داد که گفتمان مقاومت به معنای تصلب در روشها و ابزارها نیست و روی آوردن به روشی و استفاده از ابزاری لزوماً به معنای در افتادن در گفتمان تسلیم برای سازش نیست.
بلوغ گفتمانی گفتمان مقاومت بعد از نیم قرن حکومت داری و تجربهاندوزی ایجاب میکند تا تفکیک هدف از روش و وسیله را در قامت حکومت و دولت بتواند انجام دهد و آن را در عمل اجرا کند. آن چه گفتمان مقاومت را از گفتمان تسلیم و سازش جدا میکند روح حاکم بر این گفتمان در تحقق توسعه و پیشرفت جوامع بر مبنای اصول و مبانی فرهنگی و ارزشی بومی است نه اتکا، هضم شدن، ادغام شدن یا گدایی کردن توسعه از تمدن غرب به بهای نابود ساختن نظام فرهنگی، اجتماعی و ارزشی جامعه.
اگر گفتمان مقاومت برای ملتها جاذبه دارد به این خاطر است که به چشم خود دیدهاند مقاومت بهتر از تسلیم میتواند آنها را به اهداف خود چه توسعه مادی و چه پیشرفت معنوی و تعالی فرهنگی برساند.مقاومت یک گفتمان معلق در هوا نیست بلکه روی زمین برای کشورها قدرت میآفریند، عزت میبخشد، عدالت میآورد، با تجملگرایی و اشرافیگری مبارزه میکند و آنها را قوی میسازد. آن هم نه برای گروه خاصی از مردم که قدرت را در دست دارند بلکه برای همه به خصوص طبقات محروم و مستضعف.
صلح، عقبنشینی، شکست، تغییر تاکتیک مثل آن چه آن روزها در جریان قطعنامه و صلح در جنگ پیش آمد و یا این روزها در جریان تحولات سوریه و سقوط حکومت سوریه به عنوان یک همپیمان مهم پیش آمده است باید در بستر همین روح پیشبرنده گفتمان مقاومت فهم شود.
واقعیت آن است که حفظ و حمایت از حکومت سوریه بیش از این نه به لحاظ عملی ممکن بود و نه منطبق با چارچوبهای گفتمانی مقاومت (که همان بار نخست نیز احتمالاً صرفاً برای یک دوره گذار و با هدف اصلاح حمایت از این حکومت قابل توجیه بوده است) و نه به معنای افول و پایان کار مقاومت است.
جریان مقاومت هر بار همچون ققنوسی از دل خاکسترها برخواسته و از دل تهدیدات فرصتها را شناخته و ایده خود را در قلب ملتها پیش برده است. آنچه برای گفتمان مقاومت تهدید است شکست در یک جبهه، صلح در جبهه دیگر یا از دست دادن یک همپیمانِ به پایان خط رسیده نیست، تهدید گم کردن هدف اصلی یعنی همان روح پیشبرندگی گفتمان مقاومت در تحقق توسعه بومی کارآمد است که شاخص توفیق گفتمان مقاومت و مهمترین نقطه اتکا در مقابله با گفتمان تسلیم و سازش است.
همپیمانی در گفتمان مقاومت به معنای گفتمانی یعنی تعهد به روح حاکم بر گفتمان مقاومت به معنای قویتر کردن کشور و مردم و محقق کردن اهدافی است که با منطق تسلیم و سازش ممکن نیست. اگر قرار است ما نگران چیزی باشیم باید نگران زنده بودن، پویایی و پیشبرندگی و اجرایی شدن روح حاکم بر گفتمان مقاومت و آشکار شدن نتایج آن برای ملتهای محور مقاومت باشیم چرا که در صورت اثبات کارآمدی عملی گفتمان مقاومت همانطور که در برخی عرصهها تا مرزهای دانش نیز پیش رفته است، تغییرات سیاسی و رخدادها و بحرانها بیش از آنکه تهدید باشند، فرصتاند.
#سوریه #گفتمان_مقاومت #توسعه_بومی_کارآمد
@esharat_57
#سینا_کلهر آنهایی که پذیرش قطعنامه و صلح را به خاطر دارند و آن روزها را تجربه کردهاند، از آن روزها به تلخترین روزها و تجربههای عمرشان نام میبرند. حسی ناشی از ناامیدی و یأس از نرسیدن به اهداف و محقق نشدن شعارها. تنها گذر زمان نشان داد که گفتمان مقاومت به معنای تصلب در روشها و ابزارها نیست و روی آوردن به روشی و استفاده از ابزاری لزوماً به معنای در افتادن در گفتمان تسلیم برای سازش نیست.
بلوغ گفتمانی گفتمان مقاومت بعد از نیم قرن حکومت داری و تجربهاندوزی ایجاب میکند تا تفکیک هدف از روش و وسیله را در قامت حکومت و دولت بتواند انجام دهد و آن را در عمل اجرا کند. آن چه گفتمان مقاومت را از گفتمان تسلیم و سازش جدا میکند روح حاکم بر این گفتمان در تحقق توسعه و پیشرفت جوامع بر مبنای اصول و مبانی فرهنگی و ارزشی بومی است نه اتکا، هضم شدن، ادغام شدن یا گدایی کردن توسعه از تمدن غرب به بهای نابود ساختن نظام فرهنگی، اجتماعی و ارزشی جامعه.
اگر گفتمان مقاومت برای ملتها جاذبه دارد به این خاطر است که به چشم خود دیدهاند مقاومت بهتر از تسلیم میتواند آنها را به اهداف خود چه توسعه مادی و چه پیشرفت معنوی و تعالی فرهنگی برساند.مقاومت یک گفتمان معلق در هوا نیست بلکه روی زمین برای کشورها قدرت میآفریند، عزت میبخشد، عدالت میآورد، با تجملگرایی و اشرافیگری مبارزه میکند و آنها را قوی میسازد. آن هم نه برای گروه خاصی از مردم که قدرت را در دست دارند بلکه برای همه به خصوص طبقات محروم و مستضعف.
صلح، عقبنشینی، شکست، تغییر تاکتیک مثل آن چه آن روزها در جریان قطعنامه و صلح در جنگ پیش آمد و یا این روزها در جریان تحولات سوریه و سقوط حکومت سوریه به عنوان یک همپیمان مهم پیش آمده است باید در بستر همین روح پیشبرنده گفتمان مقاومت فهم شود.
واقعیت آن است که حفظ و حمایت از حکومت سوریه بیش از این نه به لحاظ عملی ممکن بود و نه منطبق با چارچوبهای گفتمانی مقاومت (که همان بار نخست نیز احتمالاً صرفاً برای یک دوره گذار و با هدف اصلاح حمایت از این حکومت قابل توجیه بوده است) و نه به معنای افول و پایان کار مقاومت است.
جریان مقاومت هر بار همچون ققنوسی از دل خاکسترها برخواسته و از دل تهدیدات فرصتها را شناخته و ایده خود را در قلب ملتها پیش برده است. آنچه برای گفتمان مقاومت تهدید است شکست در یک جبهه، صلح در جبهه دیگر یا از دست دادن یک همپیمانِ به پایان خط رسیده نیست، تهدید گم کردن هدف اصلی یعنی همان روح پیشبرندگی گفتمان مقاومت در تحقق توسعه بومی کارآمد است که شاخص توفیق گفتمان مقاومت و مهمترین نقطه اتکا در مقابله با گفتمان تسلیم و سازش است.
همپیمانی در گفتمان مقاومت به معنای گفتمانی یعنی تعهد به روح حاکم بر گفتمان مقاومت به معنای قویتر کردن کشور و مردم و محقق کردن اهدافی است که با منطق تسلیم و سازش ممکن نیست. اگر قرار است ما نگران چیزی باشیم باید نگران زنده بودن، پویایی و پیشبرندگی و اجرایی شدن روح حاکم بر گفتمان مقاومت و آشکار شدن نتایج آن برای ملتهای محور مقاومت باشیم چرا که در صورت اثبات کارآمدی عملی گفتمان مقاومت همانطور که در برخی عرصهها تا مرزهای دانش نیز پیش رفته است، تغییرات سیاسی و رخدادها و بحرانها بیش از آنکه تهدید باشند، فرصتاند.
#سوریه #گفتمان_مقاومت #توسعه_بومی_کارآمد
@esharat_57
۱۶:۲۱
گفتمان انقلاب و طرح مفهومی شکست
#سجاد_صفارهرندی به نظر میرسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج میبرد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمیدهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برندهایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزیها و شکستهاست. تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است. پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل میشود. صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بنبست مطلق معرفی میکند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه میگیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیشدستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه میدهد. لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخترینهایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکستهایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینهساز خیزشهای دورانساز شدهاند. در عین حال، شرط چنین بهرهای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم.
#سوریه #مفهوم_شکست #تاریخ_مقدس#گفتمان_انقلاب #گفتمان_مقاومت
@esharat_57
#سجاد_صفارهرندی به نظر میرسد گفتمان انقلاب از فقدان طرحی مفهومی برای شکست رنج میبرد. گرچه در منطق متعالی دینی به معنای واقعی «بچه شیعه باخت نمیدهد» و ما به شرط ایفای تکلیف چه ببریم چه ببازیم برندهایم، اما در چارچوب مناسبات این دنیایی کردار مقاومت همچون هر کردار بزرگ اجتماعی دیگری ناگزیر از پیروزیها و شکستهاست. تاریخ مقدس حکایت از آن دارد که خداوند برای بهترین بندگان و برگزیدگان خود نیز فتح و ظفر مداوم را مقدر نساخته، البته که وعدۀ او درباره پیروزی نهایی تخلف ناپذیر است. پس اگر وقوع شکست در مراحل حرکت ناگزیر باشد، داشتن طرحی مفهومی از شکست نیز لازم است. در فقدان این امر از پی وقوع هر شکست دو واکنش عمده حاصل میشود. صدایی شکست را همچون رسیدن به خط پایان و بنبست مطلق معرفی میکند و از آن بطلان هدف و مسیر را نتیجه میگیرد. در مقابل و احتمالاً در واکنشی پیشدستانه، صدایی از اساس وقوع شکست را انکار کرده و حتی روایت ظفرمندانه از آن ارائه میدهد. لازم است با فرآروی از این دوگانه نارسا و انسدادآور امکانی برای هضم و شناسایی شکست بیابیم. شکست –آنچنان که در متن تجربه یکی از تلخترینهایش در غائله اخیر شام هستیم_ پایان راه نیست. تجارب دور و نزدیک تاریخی ما و دیگران حکایت از آن دارد که شکستهایی حتی سهمگین و بزرگ چگونه زمینهساز خیزشهای دورانساز شدهاند. در عین حال، شرط چنین بهرهای آن است که شکست را همچون شکست به رسمیت بشناسیم. با عقل سرد و بدون هیجان و عاطفه به آن چشم بدوزیم و در اسباب و علل آن بیاندیشیم.
#سوریه #مفهوم_شکست #تاریخ_مقدس#گفتمان_انقلاب #گفتمان_مقاومت
@esharat_57
۱۷:۳۱
۸:۱۹
۱۷:۳۴
۱۸:۳۷
اشارات
چرا خداوند گاهی به شکست مؤمنان راضی میشود؟ #شهاب_اسفندیاری آیاتی از سورهی آل عمران را میخواندم که با توجه به وقایع و شرایط اخیر منطقه توجهم را جلب کرد. طبعا در مقام تفسیر نیستم و صلاحیت آن را ندارم و اصراری بر ربط دادن این آیات به حوادث و وقایع اخیر ندارم. اما انکار نمیتوان کرد که متنها در زمینههای خاص گاه معانی خاصی در ذهن ما ایجاد میکنند. شاید بارها آیاتی را قبلا خوانده باشیم اما در شرایط تاریخی و اجتماعی خاص معانی دیگری از آنها به ذهن متبادر شود. طبعاً ارزیابی روایی این برداشتها با متخصصین و اهل فن است. مسئلهای که در این آیات طرح میشود ریشهها و علل شکست مؤمنان از مشرکان در جنگ اُحد است. نکته قابل تأمل اینجا است که قرآن ضمن بیان علت مادی شکست (سرپیچی از فرمان پیامبر و رفتن دنبال مال و غنائم) یک نتیجه و یا فائده شکست برای مؤمنین را هم بیان میکند که قابل تأمل است. انگار خداوند هم گاهی دلایلی برای شکست مؤمنان دارد. با توجه به اینکه قرآن مکرر به پیروزی نهایی جبهه حق و مستضعفین نوید میدهد، سوال این است که چه امری میتواند آنقدر مهم باشد که حتی ضرر شکست (مقطعی) سپاه مؤمنان از مشرکان در برابر آن کمتر اهمیت داشته باشد؟ ظاهرا بنا به آنچه در این آیات بیان میشود این مسئله «آگاه شدن جامعه» است. گویی شناخته شدن حق از باطل، و خصوصا شناخته شدن منافقان، و در نتیجه استوار شدن عزمها و ارادهها، گاهی برای خداوند از پیروزی در جنگ هم مهمتر است. البته در ادامهی همین آیات خداوند از تحقق یک پیروزی بزرگ، که بر خلاف همهی تصورات و انتظارات و هراسافکنیها و با کمترین هزینه به دست میآید، خبر میدهد. این پیروزی حاصل حضور کسانی در میدان نبرد است که در جنگ قبلی ضربه خورده و مجروح شده بودند و علیرغم طعن مخالفان باز به میدان جنگ شتافتند. یعنی پیروزی نهایی حاصل مقاومت است. حتی پس از شکست. نکتهی جالب این است که منافقان پس از شکست مؤمنان در جنگ احد و به شهادت رسیدن بزرگانی چون حضرت حمزه سیدالشهداء طعنه میزدند که اگر به حرف ما گوش کرده بودید آنها کشته نمیشدند. خداوند به آنها پاسخ میدهد که شما اگر میتوانید از مرگ کسی جلوگیری کنید چرا مانع مرگ خودتان نمیشوید! در واقع از نگاه قرآن کسانی که از فرمان جهاد سرپیچی میکنند و دنبال بهانه برای ترک میدان هستند و یا در دلهای مردم بذر هراس و تردید نسبت به اصل جهاد ایجاد میکنند، خود میتوانند از عوامل شکست باشند. /۱ بخش دوم متن: https://ble.ir/esharat_57/3321785216444118468/1733942311628 #قرآن #سوریه #شکست @esharat_57
بخش دوم از: چرا خداوند گاهی به شکست مؤمنان راضی میشود
#شهاب_اسفندیاری
و اما ترجمه آیات ۱۶۵ تا ۱۷۵ سورهی آل عمران:«آیا هنگامی که مصیبتی (در جنگ احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزی قادر است.»
و آنچه در روز (اُحد هنگام) مقابله دو صف کارزار به شما رسید به قضا و مشیّت نافذ خدا بود (تا آنکه بیازماید اهل ایمان را) و تا معلوم کند چه کسانی ثابتقدم در ایمانند، و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند.
آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع کنید!» گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. (اما میدانیم جنگی نمیشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست. و خدا به آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است. آنها هستند که به برادران خود - در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند - گفتند: «اگر آنها از ما پیروی میکردند، کشته نمیشدند!» بگو: پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست میگویید!
هرگز نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زندهاند و نزد خدا متنعّم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان کرده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.
دلشادند به نعمت و فضل خدا و این که خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد. آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و باز به سوی میدان نبرد حرکت کردند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.آن گروه مؤمنان با نعمت و فضل خدا در حالی بازگشتند که بر آنان هیچ الم و رنجی پیش نیامد و پیرو رضای خدا شدند، و خدا صاحب فضل و رحمتی بزرگ است. این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید»!
#قرآن#سوریه#شکست#جنگ_احد@esharat_57
#شهاب_اسفندیاری
و اما ترجمه آیات ۱۶۵ تا ۱۷۵ سورهی آل عمران:«آیا هنگامی که مصیبتی (در جنگ احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزی قادر است.»
و آنچه در روز (اُحد هنگام) مقابله دو صف کارزار به شما رسید به قضا و مشیّت نافذ خدا بود (تا آنکه بیازماید اهل ایمان را) و تا معلوم کند چه کسانی ثابتقدم در ایمانند، و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند.
آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع کنید!» گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. (اما میدانیم جنگی نمیشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست. و خدا به آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است. آنها هستند که به برادران خود - در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند - گفتند: «اگر آنها از ما پیروی میکردند، کشته نمیشدند!» بگو: پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست میگویید!
هرگز نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زندهاند و نزد خدا متنعّم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان کرده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.
دلشادند به نعمت و فضل خدا و این که خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگذارد. آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و باز به سوی میدان نبرد حرکت کردند؛) برای کسانی از آنها، که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگی است.
آن مؤمنانی که چون مردم (منافق) به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، (این تبلیغات) بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.آن گروه مؤمنان با نعمت و فضل خدا در حالی بازگشتند که بر آنان هیچ الم و رنجی پیش نیامد و پیرو رضای خدا شدند، و خدا صاحب فضل و رحمتی بزرگ است. این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید»!
#قرآن#سوریه#شکست#جنگ_احد@esharat_57
۱۸:۳۸
۸:۱۴
۱۷:۳۲
۷:۰۸
۱۵:۴۴
۹:۵۳
اشارات
هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟ #سینا_کلهر کسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزی انقلاب شدند همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقۀ پابرهنه بودند.(صحیفه امام، ج ۶، ص:۲۹۷) پیدایش مفهوم هسته سخت در زمینه سیاسی و اجتماعی جامعه ایران که ادبیات رایج آن ارجاع به مفهوم مردم بوده است می توانست حداکثر یک نشانه باشد اما استفاده از مفهوم هسته سخت برای توجیه سیاست ها و طرح های خاص و چالش برانگیز حتما یک رویداد و اتفاق خطرناک است. اگرچه ارجاع به مردم و پیش بردن طرح مردم به عنوان حامیان و پشتیبانان اصلی برنامه ها و سیاست های نظام در واقعیت و عمل ممکن بود بر دوش گروهی از نیروهای مخلص جان برکف بوده باشد و مانند آنچه در دفاع مقدس رقم خورد جانفشانی های میدان عمل بر گرده آنها قرار گیرد و ما با مسامحه آنها را هسته سخت بخوانیم اما هویت و موجودیت هسته سخت در دل خواست مردم و با خواست مردم معنا داشت. این هسته سخت بود که می جنگید، شهید می داد، جانباز و اسیر می شد اما خواست یک ملت را محقق می کرد. به همین خاطر با پیروزی اش مردم خوشحال می شدند و با شکست اش ناراحت. هسته سخت بدون مردم معنا نداشت و به همین خاطر هم هیچگاه به صورت مستقل قابل طرح نبود چه برسد به این که بخواهد مبنای طرح ها و سیاست ها قرار گیرد. ظهور مفهوم هسته سخت به این خاطر نشانه بود که خبر از پیدا شدن اختلالی در طرح مردم می داد. موقعیتی که در آن هسته سخت به جای نماینده مردم بودن و به نمایندگی از اکثریت مردم عمل کردن تبدیل به هویت مستقل شده و مطالبه گر خواست ها، علائق و سلیقه های خود می شوند. در چنین وضعیتی طرح هسته سخت به جای مردم به عنوان نظریه بقای نظام سیاسی مطرح شده و با ارجاع به کنشگری و پیشرو بودن آنها در میدان وجود و رضایت آن را برای بقای نظام سیاسی کافی می داند غافل از این که هسته سخت بدون مردم تاب آوری بلند مدتی نخواهد داشت همان طور که مردم بدون هسته سخت سرباز در میدان نخواهند داشت. این دو نیرو لازم و ملزوم هم بوده و بدون هم معنای ندارند. طرح مفهوم هسته سخت به تنهایی می توانست تنها یک نشانه خطر باشد اما تبدیل آن به مبنای توجیهی طرح و برنامه های سیاسی رخ دادن خود خطر است. خطر تبدیل کردن انقلاب جهانی و شعارهای همیشه زنده به خواست های زمانی و مکانی محدود به سلیقه ها و گرایش های یک گروه خاص. اگر می خواهیم بدانیم مطالبات انقلاب اسلامی چه بود و چه هست یک راهش بازگشت به شعارهای انقلاب است. علاوه بر شعارهای مشهور استقلال آزادی جمهوری اسلامی و نه شرقی نه غربی، بیانیه گام دوم تاکید می کند "آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری" شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی است. می توان اصول قانون اساسی را نیز راهنمای دیگری برای آنچه انقلاب اسلامی در پی آن بود در نظر گرفت و با تحلیل مفاد و محتوای این اصول پی به خواسته های بنیادی آن برد. محور قرار گرفتن مفهوم هسته سخت به عنوان نظریه بقا اما ما را در چه وضعیتی قرار داده است و طرح انقلاب اسلامی از آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری را به چه چیزی متمرکز ساخته است. آن چه وضعیت را سخت و پیچیده و صحنه را غبار آلود می سازد مشروعیت بخشی به کفایت نظری و عملی هسته سخت با ارجاع به ایده درست ضرورت اجرای احکام اسلامی است. در طرح مبتنی بر مردمی که انقلاب اسلامی ارائه می کرد اجرای احکام اسلامی معطوف به تحقق ارزش های آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری بود حال آنکه در طرح مفهوی هسته سخت خبری از چنین ارزش هایی نیست./۱ متن ادامه دارد. #مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی @sinakallhor @esharat_57
بخش دوم از یادداشت: هسته سخت نظام چه کسانی هستند؟ چه خواسته هایی دارند؟
#سینا_کلهر/ چگونه و چه جریانی تلاش کردند تا مطالبه اجرای احکام را به تنها عنصر هویت و ماهیت و اسلامیت نظام تبدیل کرده و آن را مساوی با حفظ هویت دینی نظام بدانند که در صورتی که در جایی در خصوص حکم خاصی در اجرا چالشی پیش آمد به معنای از دست رفتن اسلامیت نظام باشد در حالی که چنین حسی در خصوص عدالت، معنویت، آزادی و...که شعارهای جهانی و همیشگی انقلاب اسلامی به تعبیر بیانیه گام دوم هستند وجود ندارد؟
چگونه به جای ذهنیت و نگرشی که در زمان انقلاب اسلامی ساختار اساسی آن بر محور مطالبه آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری شکل گرفته و ذیل چنین گفتمان و ساختاری مطالبه اجرای احکام نیز طرح می شد و اجرا نشدن همه این ها با هم آسیب به هویت دینی نظام بود ذهنیت و ساختاری شکل گرفت که هم و غم و مطالبه اش را اجرای یک حکم معین و مشخص ساخته است؟تاب آوری هسته سخت بدون مردم چگونه تضمین می شود و همراه سازی و اقناع عمومی چگونه ممکن است؟
برای همه آنهایی که به جای مفهوم مردم، هسته سخت را مبنای نظریه پردازی خود قرار می دهند، پاسخ به این پرسش ها ضروری است. #مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی@sinakallhor@esharat_57
#سینا_کلهر/ چگونه و چه جریانی تلاش کردند تا مطالبه اجرای احکام را به تنها عنصر هویت و ماهیت و اسلامیت نظام تبدیل کرده و آن را مساوی با حفظ هویت دینی نظام بدانند که در صورتی که در جایی در خصوص حکم خاصی در اجرا چالشی پیش آمد به معنای از دست رفتن اسلامیت نظام باشد در حالی که چنین حسی در خصوص عدالت، معنویت، آزادی و...که شعارهای جهانی و همیشگی انقلاب اسلامی به تعبیر بیانیه گام دوم هستند وجود ندارد؟
چگونه به جای ذهنیت و نگرشی که در زمان انقلاب اسلامی ساختار اساسی آن بر محور مطالبه آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری شکل گرفته و ذیل چنین گفتمان و ساختاری مطالبه اجرای احکام نیز طرح می شد و اجرا نشدن همه این ها با هم آسیب به هویت دینی نظام بود ذهنیت و ساختاری شکل گرفت که هم و غم و مطالبه اش را اجرای یک حکم معین و مشخص ساخته است؟تاب آوری هسته سخت بدون مردم چگونه تضمین می شود و همراه سازی و اقناع عمومی چگونه ممکن است؟
برای همه آنهایی که به جای مفهوم مردم، هسته سخت را مبنای نظریه پردازی خود قرار می دهند، پاسخ به این پرسش ها ضروری است. #مردم #هسته_سخت #انقلاب_اسلامی@sinakallhor@esharat_57
۹:۵۴