۲۰:۴۲
۲۰:۴۲
۲۰:۴۲
صلوات شعبانيه - حاج حسن آقا.mp3
۰۳:۳۲-۴.۸۸ مگابایت
۲۳:۱۰
هر سال دههٔ فجر، یک کتاب مهم و خواندنی به قلم یک راوی بیرونی و خارجی، درمورد ایران و انقلابش معرفی میکنم؛ امسال نوبت کتاب جذاب #میشل_فوکو ست:#ایرانی_ها_چه_رویایی_در_سر_دارند .
۱. کتاب را یک فیلسوف نوشته، آن هم فیلسوفی بزرگ؛ مهمترین فیلسوف پستمدرن و پساساختارگرا در روزگار خود.
۲. یادداشتهای کتاب همگی مربوط به پیش از انقلاب است و از جنس معما چو حل گشت آسان شود نیست، بعضاً حتی پیشگویانه است.
۳. ظاهراً اولین متنیست که با نگرش پستمدرنیستی درباره انقلاب ایران نوشته شده.
۴. فوکو از راه شنیدهها و اخبار رسانههای غربی ایران را قضاوت نکرده، بلکه برای نگارش این متن دوبار به ایران سفر کرده و در گرماگرم انقلاب کنار ایرانیها بوده.
۵. علیرغم دانش و تفکر بالا، فوکو متنها را عامهفهم نوشته، فرم متنها روایت و گزارش است، بیشتر روایت، و روایتِ جستارآمیز.
۶. حجم متن هم با همه اهمیت و معنای منحصربفردش اندک است، کل کتاب ۶۶ صفحه است.
۷. همچنان بعد از ۴۶ سال خواندنیست و منطق خود را از دست نداده.
قبلا درباره فوکو و نگاهش به ایران نوشتهام،پس در ادامه برویم سراغِ
۱. سرنوشت عجیبی دارد ایران. در سپیدهدم تاریخ، این کشور، دولت و سازمان اداری را پدید آورد؛ بعدها نسخهٔ آن را به اسلام سپرد و مقامات ایرانی در سمتهای دیوانی به خدمت امپراطوری عربی درآمدند. اما ایران از همین اسلام مذهبی بیرون آورده است که در طول قرنها به هر چیزی که میتواند از اعماق وجود یک ملت با قدرت دولت در بیفتد نیرویی مقاومتناپذیر بخشیده است
۲. من دوست ندارم که حکومت اسلامی را «ایده» یا حتی «آرمان» بنامم اما به عنوان خواست سیاسی مرا تحتتأثیر قرار داده است. مرا تحتتأثير قرار داده چون کوششی است برای پاسخگویی به پارهای مسائل امروزی، برای اینکه برخی از ساختارهای جداییناپذیر اجتماعی و دینی سیاسی شود؛ مرا تحت تأثیر قرار داده است چون از این جهت کوششی است برای اینکه سیاست یک بعد معنوی پیدا کند.
۳. ده ماه است که مردم با رژیمی که از مسلحترین رژیمهای جهان است و با پلیسی که از هولناکترین پلیسهای جهان است در افتادهاند. آن هم با دست خالی بدون رویآوردن به مبارزه مسلحانه و با سرسختی و شجاعتی که ارتش را بر جای میخکوب کرده است. ارتش روزبهروز بیحرکتتر میشود و بیشتر در تیراندازی تردید میکند. دو ماه پیش دو تا سه هزار نفر را در اطراف میدان ژاله کشت، دیروز دویست هزار نفر پیش چشم سربازانی که از جا نمیجنبیدند رژه رفتند.
۴. هزاران تظاهر کننده، دست خالی جلوی سربازان مسلح در خیابانهای تهران رژه می رفتند و فریاد می زدند: «اسلام، اسلام»، «برادر ارتشی چرا برادر کشی؟»، «برای حفظ قرآن ارتش به ما بپیوند»، «خمینی خمینی تو وارث حسینی». من چندین دانشجو را در میان جمعیت شناختم که با معیارهای ما «چپی» محسوب میشوند اما روی تابلویی که خواستهایشان را نوشته بودند و به هوا بلند کرده بودند با حروف درشت نوشته شده بود: «حکومت اسلامی»..۵. میدانید که این روزها چه عبارتی بیش از هر چیز برای ایرانیها خندهآور است؟ به نظرشان از هر حرفی ابلهانهتر، خشکتر و غربیتر است؟ «دین تریاک تودههاست» تا همین دوران رژیم فعلی، ملاها در روزهای جمعه تفنگ در دست خطبه میخواندند. نود درصد ایرانیها شیعهاند و منتظر بازگشت امام دوازدهماند تا نظام راستین اسلام را در روی زمین مستقر کند. اما این اعتقاد هر روز نمیگوید که فردا حادثهٔ بزرگ فراخواهد رسید؛ همچنین همه شوربختیهای جهان را هم نمیپذیرد.
۶. نقطهٔ همبستگی بیرون از کشور بیرون از این سازمانها و بیرون از هرگونه مذاکرهٔ احتمالی است. این نقطه در آیتالله خمینی، در سر باز زدن انعطاف ناپذیر او و در عشقی است که هر کسی در دل خود نسبت به او میپرورد. شنیدن این حرف از دهان یک خلبان بویینگ عجیب بود که از جانب همکارانش میگفت: «گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست. خوب نگاهداریش کنید!». لحن او آمرانه بود. و از آن مؤثرتر حرف اعتصابگران آبادان بود: «ما چندان هم مذهبی نیستیم.» «پس به چه کسی اعتماد دارید؟ به یکی از احزاب سیاسی؟» «نه به هیچ کدام» «پس به یک شخص؟» «به هیچ کس، جز خمینی، و فقط به او».
۷. این جمعیت فقط فریاد مرگ بر شاه بر نیاورده بلکه فریادش «اسلام، اسلام» و «ما همه سرباز توایم خمینی» بوده است.
۸. شخصیت آیتالله خمینی پهلو به افسانه میزند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسیای حتی به پشتیبانی همه رسانههای کشورش نمیتواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند.
#معرفی_کتاب@FihMaFih
۱۰:۵۸
در آن نیامده ایام
سلامی به بانوی ادبیات ایرانی: #سیمین_دانشور instagram.com/p/CON-BDlhXGc
روزی که گذشت صدمین سال تولد «سیمین دانشور» بود. دانشور زنی بی همتا در تاریخ ادبیات و فرهنگ معاصر بود. در میان زنان داستاننویس ایرانی کسی وجود ندارد که حتی بتوانیم به نوعی با دانشور مقایسهاش کنیم. با نگاه کلی به ادبیات اگر پروین اعتصامی «نماد زن شاعر» باشد، سیمین دانشور به عنوان «نماد زن نویسنده» با او قابل مقایسه است، اگر فروغ فرخزاد «نماد زن شاعر مدرن» باشد دانشور به عنوان «نماد زن رماننویس مدرن» با او قابل مقایسه است (جدا از اینکه دانش و مطالعات و عمق شخصیت دانشور بسیار فراتر از فرخزاد بود). حالا جنسیت را کنار بگذاریم، «سووشون» دانشور جزو پرفروشترین رمانهای ایرانی و هم جزو تحسینشدهترین آثار در میان منتقدان و داستاننویسان است. بسیاری این رمان را مهمترین رمان ایرانی میدانند و مولفش را مهمترین نویسنده فارسیزبان (چه در میان زنان چه در میان مردان). تمام نویسندگان ایران با گرایشهای فکری متضاد از «هوشنگ گلشیری» گرفته تا «نادر ابراهیمی» دانشور و قلمش را ستودهاند و بسیاری مقام او را در رماننویسی حتی از همسرش «جلال آل احمد» بالاتر میدانند.
با این حال دانشور جزو بایکوتشدهترین و سانسورشدهترین نویسندگان معاصر است، وقتی که قرار باشد بیرون از قصههایش حرفی هم بزند. او در ابتدای انقلاب حرفهای مهمی درباره انقلاب، امام خمینی، اسلام و ستیز با غرب گفته است که به سختی بتوانید اثری ازشان پیدا کنید. روشنفکران میگویند: «آن ایام به خاطر جو انقلابی سیمین جوگیر شده و چیزهایی گفته و گرنه او هم اساسا لائیک است». باشد.
آنچه در این روز مبارک و ماه مبارک تصمیم گرفتم برای گرامیداشت این بانوی بینظیر از گنجۀ خود بیرون بیاورم بخشهایی از یک مصاحبه است. با کجا؟ با روزنامه شرق (حزباللهی که نیست؟). چه سالی؟ سال ۱۳۸۴. یعنی تقریبا سیسال پس از انقلاب + شش سال پیش از درگذشت دانشور + دوسال پیش از آغاز بیماریاش.
این مصاحبه پس از انتشار خشم و نفرت بسیاری را از حضرات روشنفکر برانگیخت، مثل همیشه در ایام انتشار، انبوهی یادداشت علیهش و برای تمسخرش نوشتند و پس از درگذشت دانشور که نیاز به تصاحبش داشتند کلا این مصاحبه را بایکوت کردند. الآن هم به سختی بتوانید متن کاملش را در جایی بیایید (لذا نسخه کامل را در وبلاگم منتشر میکنم). همچنین بهنظرم با خواندن این مصاحبه میتوانیم حدسهایی از چرایی گمشدن آخرین رمان دانشور («کوه سرگردان») در دم و دستگاه روشنفکرها بزنیم. با عنایت به این نکته گه پنج سال پس از این مصاحبه تازه ناشر اعلام کرد کتاب خانم دانشور را گم کرده. @FihMaFih
«... زیبایى مذهب شیعه امام زمان (عج) و موعود آن است. حضرت مهدى (عج) و معناى ظهور او فوقالعاده است. امیدوارم ایشان ظهور کنند و دنیاى ما را نجات دهند. ظهور ایشان لازم است تا بوش دیوانه را سر جاى خودش بنشاند. من خیلى در انتظار امام زمان و ظهور ایشان هستم و تنها راه حل را در این دنیاى وانفسا ظهور ایشان مىدانم...
در مذاهب دیگر هم موعود دارند. بودایى، زرتشتى، مسیحى و... اما موعود ما بسیار شخصیت نابى است...
در آخر مىنویسم:
دست غیبا! سوخت جان در انتظارت
کو ظهورت؟ دیر شد هنگام کارت...»
#سیمین_دانشوربه نقل از گفتگویش با روزنامه شرقسال ۱۳۸۴
@FihMaFih
در مذاهب دیگر هم موعود دارند. بودایى، زرتشتى، مسیحى و... اما موعود ما بسیار شخصیت نابى است...
در آخر مىنویسم:
دست غیبا! سوخت جان در انتظارت
کو ظهورت؟ دیر شد هنگام کارت...»
#سیمین_دانشوربه نقل از گفتگویش با روزنامه شرقسال ۱۳۸۴
@FihMaFih
۷:۰۵
بازارسال شده از مجله میدان آزادی
در میان آثار کردی ناظری دو شاخه اصلی را میبینیم. یک شاخه بازخوانیهای او از ترانهها و آهنگهای قدیمی و بومی کردی است که عموما فضاهای شادی هم دارند و شاید کارهای محبوبتر او در میان عموم مخاطبان کردزبانش باشند. اما شاخه دوم کارهایی هستند که مبتنی بر موسیقی مقامی تنبور کردها است. اشعار، محتوا و فضای کلی این آثار عرفانیست و بسیاریشان مناجاتی و توحیدیاند.
#فهرست_آثار#مجله_میدان_آزادی#موسیقی
۱۹:۳۹
آنگاه که از جوانیبرای مظلومان و شهیدان غیرتمندانه فریاد میزدی
سلام خداوند بر تو باد ای شهید عزیز ما#سید_حسن_نصرالله
@FihMaFih
سلام خداوند بر تو باد ای شهید عزیز ما#سید_حسن_نصرالله
@FihMaFih
۲۳:۳۸
پایان ندهد مرگ، به پرواز مسافردر بند زمان نیست، پرستوی مهاجر
در دیده تویی، اشک کجا بار بیابد؟چون آه برآرم، که نرفتی تو ز خاطر؟
کی رفتهای از دل؟ که تمنات کنم باز؟ای زندهترین کشتهٔ تاریخ معاصر!
ای خون شرف ریخته در کالبد دهر!- این پیشتر از خون تو: تندیسِ مقابر -
مرگ است اگر، زندگیِ بیشرفان استای محضِ شرف! مرگ نگردد به تو ظاهر
تو هستی و جاویدی و لبخند تو پیداستدر خاطرۀ آینه، ای غایبِ حاضر
ای خطبهٔ عیسینفست، معجزِ موسیابطالکنِ معرکهٔ حقهٔ ساحر
ای شعر مجسم! چه بگوید سخن از توخاموشِ تماشای تو، اینک منِ شاعر
فریاد تو باقیست، در این کوه، در این دشتنقشینۀ اندیشۀ تو، نقش ضمایر
آهنگ تو در گوش زمان، باقی و جاویدتصویر تو در چشم زمین، حاضر و ناظر
اما چه عجول از سر این بام گذشتیای مشعلِ تابندهٔ با عشق معاشر
دردا که نماندی به زمین، آیتِ الله!آوخ که نماندی به جهان، فخر مفاخر!
آواز خداوند! در آن شام که بودند در بزم سکوت آنهمه گرگ متظاهر
تو صبر نکردی که در این صبر بمیرد بس کودک انسان، به کفِ روبَهِ کافر
فرجام جهان دیدم و روشن نه چنان بودبی ماهِ رخِ پاک تو ای طیب و طاهر
وآن قتل غریبانهات ای وارث زهراشد بازترین روضۀ انسانِ معاصر
/
هرچند بسی منظر اندوه که دیدی-با آه درآمیخته، با اشک مجاور- ؛
بس منظرهٔ رنج، که خون شد به نگاهت بس داغ گرانی که تو را بود به خاطر ؛
لبخند سلیمانی و آغوش عماد استامروز تو را نابترین شکل مناظر .
/دورم ز تو هرچند، دلم معتکف توستاینک منِ شاعر که نه، اینک منِ زائر
#حسن_صنوبری
#شعربه پیشواز تشییع آبروی انسان#سید_حسن_نصرالله
@FihMaFih
۱۲:۴۱
ششم مهر، نفر دوم عالم تشیع و دومین رهبر بزرگ مقاومت در جهان به قتل رسید. مردی که شایستگی حکومت بر تمام زمین و همه ابنای بشر را داشت. تنها سیاستمدار عربتباری که سرزمین خود را از یوغ اشغال اسرائیل آزاد کرد و تنها سیاستمدار و جنگجوی عربتبار که برای آزادی کودکان فلسطینی از اولین روز جنگ وارد کارزار شد و یکایک یاران برگزیدهاش را به میدان شهادت فرستاد، آنهم بیکه هیچ نفع سیاسی یا حتی ملی از شروع این نبرد داشته باشد و بیاینکه قدردان و سپاسگزاری داشته باشد در میان دولتها و رسانههای بزرگ عربی و غیرعربی
قهرمان دلیری که حاضر نبود دور از میدان جنگ -و در امنیت ایران یا دیگر کشورها- جنگ را مدیریت کند و خود در لبنان و کنار مردم و یاران خود حضور داشت و برخلاف بعضی شایعات دقیقا همانجا هم به شهادت رسید. او چهاردهه کنار گوش اسرائیل -قدرتمندترین رژیم در تکنولوژیهای جاسوسی و امنیتی- رهبر مقاومت و خار چشم اسرائیل و پدران خبیث اسرائیل -آمریکا و انگلیس- بود. جدا از پیروزیها در جنگ، همین زندهماندن طی چهاردهه هم خود معجزهای شگفت بود
او که به سبب آزادسازی لبنان از چنگ اسرائیل امید و پناه مردم لبنان بود، جزو مهمترین مبارزان علیه جبههٔ تروریستی داعش بود و روزگاری در کنار حاج قاسـم مردم سوریه را از اشغال نجات داده بود و هنگام تجاوز عربستان به یمن در کنار مردم یمن بود و اکنون تنها قدرت همسایه بود که برای نجات فلسطینیان وارد نبرد شده بود. پس او نه فقط امید و پناه مردم لبنان که امید آیندهٔ امنیت مردم مظلوم جهان بود
با اینحال، حجم و شدت سبعیت و جنایت جنایتکاران و سنگشدن و بیرحمشدن اکثریت تماشاگران تابهحدی رسید که خون انسانیت در رگ انسانهای سر به گریبان فرو برده خشکید. پس او -این انسانِ محض- دیگر انتخابی نداشت، مگر اینکه آینده را فروبگذارد و همین امروز با فداکردن خود و خون خود، این درخت تکیده و خشکیده را از نو زنده کند
اسرائیل طبق محاسبات مادی و عادی ضربهٔ سهمگینی به جبهۀ مقاومت، ایرانیان، مسلمانان، شیعیان و تمام آزادگان جهان زد و تقلیل و جزئیانگاری این ضربه و ژست چیزی از ما کم نشد و... در بعضی رسانههای داخلی -هنگام انتشار خبر- بوی نادانی و نادانانگاری مخاطب میداد. تکرار تولد و شکلگیری چنین شخصیت عظیمی در تصور عادی نزدیک به محال مینماید
اما طبق محاسبات الهی -که خود #سید_حسن_نصرالله هم چنین محاسبهای داشت- اسرائیل با این جنایت درحقیقت به خود ضربه زد چون یکی از عظیمترین گناهانش را مرتکب شد. حال مظلومان بسیاری در این جهان حامی خود را از دست دادهاند و جز خدای قاهر قادر، پناهی ندارند. پس قتل این نفس پاک یعنی ورود مستقیم به حوزهٔ امام عصر سلامالله علیه که زنده است و حاضر است و جنگآورترین وجود عالم است و منتقم صفت اوست. کمترین این انتقامها همانگونه که خوبان عالم پیشبینی میکردند شکست معجزهآمیز اسرائیل در جنگ با کودکان غزه بود. و بیشک آتش این انتقام الهی بیش از اینها دامان اهریمنان انساننما را خواهدگرفت
آنچه مایۀ اضطراب است این است که ما کجای این قیامتیم؟ ما کجای این نبرد معنایی عظیمیم؟ ما چقدر تا او بود قدردانش بودیم؟ دست ما چقدر یاریگرش بود؟ غفلت و کوتاهی ما چقدر از عمر او کاست؟؟ و اکنون که خون او عالم را فراگرفته تاچقدر و تاچند خونخواه اوییم؟
سوال این نیست که حق آشکار خواهد شد یا نه، حق -عزوجل- کار خود میکند و حقانیت خویش را آشکار میکند، اضطراب وجودی اینجاست که من چقدر در راه حقم -با همه وجدان و وجود و درونیات و نیات پنهان و آشکار خویش- و چقدر مانع حق، یا ناامید از حق، یا جاهل به حق، یا کوتاهیکننده در حقِ حق یا خداینکرده منکر و دشمن حق و حقیقت
از ۷اکتبر تا امروز هرکه دلش برای کودک و مظلومیت و حقیقت سوخت و در این راه قدمی برداشت به نفع خویش حرکت کرد و هرکه بر ستم و ستمگری چشم بست و سکوت کرد یا توجیه خویش یا توجیه ظلم کرد، به زیان خویش. خون شهید، خون عظیم و عزیز این شهید بزرگ، سیلیست که اهل حق را گردهممیآورد و به حرکتشان در مسیر روشنایی سرعت میبخشد. مثل اجتماع عظیم دیروز آزادگان جهان در لبنان، در تشییعِ آن معنا و آبروی انسان، و بزرگتر از آن: اجتماع و یگانگی میلیونها دلی که با عقاید، مذاهب، سلایق و اندیشههای گوناگون به حکم انسانیت و وجدان در تمام جهان با این تشییع همراه بودند و بر این آبروی انسان اشک ریختند
سیل نور است این که از آنسوی هستی میرسدمیبرد با خویشتن همراه و ناهمراه را
کهکشان در کهکشان بانگ هوللّه میوزدچشم بگشا و ببین خورشیدِ الااللّه را
تا ابد، تا آسمان، تا بینهایت میرودخون او...بنگر شکوه و وسعتِ این راه را
در این سرمای آخرالزمانی، خون گرم و داغ عظیم سید، فرصتی است تا از منجمدشدن و سنگشدن همگانی برهیم و آمادهٔ بهار تاریخ شویم؛اگر خودمان بخواهیم
@FihMaFih
۱۶:۳۱
چندسطر به احترام تکمیل نگارشو رونمایی از جلد آخر تفسیر #تسنیمنوشتهٔ فیلسوفِ مفسّر و فقیهِ عارف:#آیت_الله_جوادی_آملی
و به پیشوازِ #رمضان،فصلِ بهار #قرآن.
@FihMaFih
و به پیشوازِ #رمضان،فصلِ بهار #قرآن.
@FihMaFih
۲۱:۲۰
در آن نیامده ایام
چندسطر به احترام تکمیل نگارش و رونمایی از جلد آخر تفسیر #تسنیم نوشتهٔ فیلسوفِ مفسّر و فقیهِ عارف: #آیت_الله_جوادی_آملی و به پیشوازِ #رمضان، فصلِ بهار #قرآن. @FihMaFih
گفتگو با خداوند و فهم رمز و راز سخنان خدای مهربان با انسان، آرزوی هر انسان خداباوریست. آرزویی که خداباوران طی ۱۴۰۰سال از آغاز فرود #قرآن بر زمین در راه آن کوشیدهاند.
ششم اسفند یکی از مهمترین خبرهای عالم کتاب اعلام شد: پایان نگارش و رونمایی از جلد آخر تفسیر تسنیم بر تمام آیات قرآن کریم.
در عالم دانش و کتاب، این افتخاری بزرگ برای ایرانیان و برای شیعیان است که مهمترین و بزرگترین تفسیر کتاب خداوند، در کمیت و کیفیت، توسط یک ایرانی شیعه یعنی آیتالله عبدالله جوادی آملی نوشته شده است. خردمندی نابغه که طی چهلسال تلاش علمی غیرقابل تصور، میراث گرانبهایی به نام «تسنیم» را به دست ما رسانده و فروتنانه آن را نه حاصل خود که حاصل ساختار علمیِ حوزه علمیه دانسته.
۱. مطالعۀ دورۀ کامل این تفسیر، آنگونه که به نظر میرسد، یک دانشکده و دوره تحصیلی دانشگاهی کامل دانش تفسیر قرآن و نیز علوم قرآنی است که حتما مد نظر متخصصان این رشته خواهد بود، اما مطالعۀ فراگیرتر این تفسیر، از جنس مراجعه به کتابهای منبع و مرجع علمی است. چه اینکه کتاب بیش از یک جستار تفسیری، در قالب یک مرجع تفسیری ارائه شده است.
۲. باید توجه داشت نویسندۀ این متن بزرگترین دانشمند زندۀ امروز جهان اسلام است. مفسرِ فیلسوف و فقیهِ عارف #آیت_الله_جوادی_آملی یگانهمردی است که در علوم و معارف گوناگون دستی بیهمتا دارد و در تفسیر خویش از تمام این علوم بهره برده است: تفسیر و علوم قرآنی، حدیث و رجال، فلسفه و منطق، فقه و اصول، عرفان و ... . این امر به جامعیت و بیهمتاشدن این تفسیر افزوده است.
۳. این مفصلترین تفسیر قرآن کریم در تاریخ اسلام است. پیش از این نیز تفاسیر طولانی در میان مذاهب مختلف اسلامی سابقه داشته است، ولی عموم این تفسیرها فاقد یک انسجام و خط علمی ثابت بودهاند و بیشتر حالت کشکولی به خود گرفتهاند. اما تسنیم ساختار و روشمندی علمی خود را تا آخر حفظ میکند. (وقتی که یک ذهن منطقی و فلسفی نابغه، دست به تفسیر میزند نتیجه چنین میشود).
۴. تفسیرهایی مثل تفسیر تسنیم، تفسیرهای پژوهشی و تخصصیاند. این سخن برای ترساندن مخاطب نیست که خود این تفسیر را آزمون نکند و نچشد و خود را از یک مرجع ارزشمند علمی محروم کند. برای این است که بدانیم مسئلۀ اصلی مولف رسیدن به حاق معنای آیه با نهایت کاوشگری و ژرفنگری است. این مسئله طبیعتا ممکن است بخشهایی از تفسیر را برای جمع زیادی از مخاطبان دشوار کند. پس این یک ضعف نیست بلکه ویژگی اینگونه تفاسیر است. تفاسیر دیگری هم هستند که مسئله اصلیشان -ضمن حفظ دقت علمی و پرهیز از عوامزدگی یا عوامفریبی- کاربردیبودن و آسانکردن کار فهم قرآن برای عموم مخاطبان است -مثل تفسیر نور-. این دو شیوه از تفسیر مکمل همدیگرند و هردو در جای خود خواندنیاند.
۵. تسنیمِ جوادی آملی، در حقیقت فرزند و نیز نسخۀ کاملتر و پختهتر المیزان شاهکار علامه طباطبایی است، قبلا هم نوشتهام که علامه در علوم گوناگونی در مقام بنیانگذار بوده است و هر دانش او را یکی از شاگردانش پی گرفتهاند و وارث اصلیاش در علم تفسیر این شاگرد نابغهاش یعنی آیتالله جوادی آملی است. از طرفی المیزان خود آرزوی برآوردهشدۀ مفسران بزرگ شیعی مثل طوسی و طبرسی بوده: یعنی تفسیر قرآن به قرآن. مفسران بزرگ شیعه همواره این آرزو را داشتهاند که چنین تفسیری را درباره کل قرآن بنویسند، اما دشواری انجام این ماموریت تحقق کاملش را قرنها به تعویق انداخت.
[ادامه
۲۱:۲۱
در آن نیامده ایام
شاهکاری به نام تفسیر تسنیم [صفحه ۱/۳] گفتگو با خداوند و فهم رمز و راز سخنان خدای مهربان با انسان، آرزوی هر انسان خداباوریست. آرزویی که خداباوران طی ۱۴۰۰سال از آغاز فرود #قرآن بر زمین در راه آن کوشیدهاند. ششم اسفند یکی از مهمترین خبرهای عالم کتاب اعلام شد: پایان نگارش و رونمایی از جلد آخر تفسیر تسنیم بر تمام آیات قرآن کریم. در عالم دانش و کتاب، این افتخاری بزرگ برای ایرانیان و برای شیعیان است که مهمترین و بزرگترین تفسیر کتاب خداوند، در کمیت و کیفیت، توسط یک ایرانی شیعه یعنی آیتالله عبدالله جوادی آملی نوشته شده است. خردمندی نابغه که طی چهلسال تلاش علمی غیرقابل تصور، میراث گرانبهایی به نام «تسنیم» را به دست ما رسانده و فروتنانه آن را نه حاصل خود که حاصل ساختار علمیِ حوزه علمیه دانسته.
درمورد تفسیر #تسنیم و مقایسهاش با #المیزان این ۱۴نکته فعلا به ذهنم میرسد: ۱. مطالعۀ دورۀ کامل این تفسیر، آنگونه که به نظر میرسد، یک دانشکده و دوره تحصیلی دانشگاهی کامل دانش تفسیر قرآن و نیز علوم قرآنی است که حتما مد نظر متخصصان این رشته خواهد بود، اما مطالعۀ فراگیرتر این تفسیر، از جنس مراجعه به کتابهای منبع و مرجع علمی است. چه اینکه کتاب بیش از یک جستار تفسیری، در قالب یک مرجع تفسیری ارائه شده است. ۲. باید توجه داشت نویسندۀ این متن بزرگترین دانشمند زندۀ امروز جهان اسلام است. مفسرِ فیلسوف و فقیهِ عارف #آیت_الله_جوادی_آملی یگانهمردی است که در علوم و معارف گوناگون دستی بیهمتا دارد و در تفسیر خویش از تمام این علوم بهره برده است: تفسیر و علوم قرآنی، حدیث و رجال، فلسفه و منطق، فقه و اصول، عرفان و ... . این امر به جامعیت و بیهمتاشدن این تفسیر افزوده است. ۳. این مفصلترین تفسیر قرآن کریم در تاریخ اسلام است. پیش از این نیز تفاسیر طولانی در میان مذاهب مختلف اسلامی سابقه داشته است، ولی عموم این تفسیرها فاقد یک انسجام و خط علمی ثابت بودهاند و بیشتر حالت کشکولی به خود گرفتهاند. اما تسنیم ساختار و روشمندی علمی خود را تا آخر حفظ میکند. (وقتی که یک ذهن منطقی و فلسفی نابغه، دست به تفسیر میزند نتیجه چنین میشود). ۴. تفسیرهایی مثل تفسیر تسنیم، تفسیرهای پژوهشی و تخصصیاند. این سخن برای ترساندن مخاطب نیست که خود این تفسیر را آزمون نکند و نچشد و خود را از یک مرجع ارزشمند علمی محروم کند. برای این است که بدانیم مسئلۀ اصلی مولف رسیدن به حاق معنای آیه با نهایت کاوشگری و ژرفنگری است. این مسئله طبیعتا ممکن است بخشهایی از تفسیر را برای جمع زیادی از مخاطبان دشوار کند. پس این یک ضعف نیست بلکه ویژگی اینگونه تفاسیر است. تفاسیر دیگری هم هستند که مسئله اصلیشان -ضمن حفظ دقت علمی و پرهیز از عوامزدگی یا عوامفریبی- کاربردیبودن و آسانکردن کار فهم قرآن برای عموم مخاطبان است -مثل تفسیر نور-. این دو شیوه از تفسیر مکمل همدیگرند و هردو در جای خود خواندنیاند. ۵. تسنیمِ جوادی آملی، در حقیقت فرزند و نیز نسخۀ کاملتر و پختهتر المیزان شاهکار علامه طباطبایی است، قبلا هم نوشتهام که علامه در علوم گوناگونی در مقام بنیانگذار بوده است و هر دانش او را یکی از شاگردانش پی گرفتهاند و وارث اصلیاش در علم تفسیر این شاگرد نابغهاش یعنی آیتالله جوادی آملی است. از طرفی المیزان خود آرزوی برآوردهشدۀ مفسران بزرگ شیعی مثل طوسی و طبرسی بوده: یعنی تفسیر قرآن به قرآن. مفسران بزرگ شیعه همواره این آرزو را داشتهاند که چنین تفسیری را درباره کل قرآن بنویسند، اما دشواری انجام این ماموریت تحقق کاملش را قرنها به تعویق انداخت. [ادامه
] @FihMaFih
۶. ابتنای اساس تفسیر به شیوۀ «قرآن به قرآن» قطعا دشوارترین نوع تفسیر است و در عینحال مومنانهترینش (میگویم «ابتنای اساس» به این دلیل که در فرع ماجرا و برداشت دوم تفسیر، هم المیزان هم تسنیم سراغ روشهای دیگر هم رفتهاند). انتخاب این شیوه فقط وقتی امکان دارد که تو به خداییبودنِ قرآن کریم و گزارشهایش درمورد خود از جمله «تبیانا لکل شیء» با همه وجود ایمان داشته باشی و آنقدر دقیق و دانشمند و مشرف بر آیات قرآن باشی که از پس اثبات و تحقیق این گزارش قرآنی برآیی.
۷. تفسیر قرآن به قرآن اما در کنار دشواریهایش، شگفتیهای بینظیری نیز دارد، اگر به عنوان یک مسلمان، خودبسندگی قرآن کریم را باور کنیم، با این شیوه از تفسیر، اختلافات روایات بین مذاهب مختلف و یا حتی بین انگارههای مختلف از یک مذهب، دیگر ایجاد تردید، تفرقه، ابهام و سرگشتگی نمیکند. چه اینکه میدانیم بخش عمدهای از اختلافات در جهان اسلام ناشی از اختلاف در روایتها و حدیثها و برداشتهایی است که بیرون از کتاب خداوند است. در حقیقت هم این وضع شایستۀ دینی نیست که واجد این امتیاز استثنایی است که مولف کتاب مقدسش خود خداوند سبحان است و کتاب تماما حاصل وحی است، برخلاف وضع تورات و انجیل و بشرزدگی متن مقدس مسیحیان و یهودیان و پیروان ادیان دیگر. پس وقتی کتاب یکی باشد، و حق باشد و خودبسنده، تفسیر درونی کتاب و فهم هر آیه با آیهای دیگر (به جای ارجاع به متون بیرونی) اختلاف و اضطراب را از بین میبرد.
۸. تفسیر قرآن به قرآن، همچنین بار دیگر حقانیت قرآن را ثابت میکند. به استدلال علامه طباطبایی -در مقدمه المیزان- کتابی که خود را «بینات من الهدی و الفرقان»، «تبیان لکل شیء» و «نور مبین» معرفی میکند نمیتواند برای روشنکردن مفهوم خویش محتاج نوری بیرون از خود باشد، به شرطی که -به قول آیتالله جوادی آملی در مقدمه تسنیم- بیننده خود کور نباشد. پس اگر تفسیر قرآن به قرآن ممکن باشد، سخن قرآن کریم، هم در توصیف روشنایی و وضوح خویش حق است («بینات» و «تبیان» و «نور») و هم در اثبات وحیبودن و خداییبودنش: «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا».
۹. نکتۀ مهم دیگر درمورد اهمیت و حقانیت تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش، روش اهل بیت علیهم السلام بوده است. روشی که اولا اثباتکنندۀ اشراف بالای اهل بیت پیامبر به قرآن کریم (و بیش از تمام مدعیان عصر خویش) بوده است و ثانیا زبان گویای ایشان در گوشهای ناشنوای جامعه و حاکمانی که مذهبی دیگر و منحرف داشتند و حتی با اهل بیت از سر دشمنی بودند. وقتی اهل بیت (ع) در منازعات و پرسشهای جامعه یا حکومت روزگار خود از معنای یک آیه به آیات دیگر استناد میکردند، دهان منکران خویش و تحریفکنندگان #قرآن را میدوختند و آنان علیرغم داشتن غلبۀ سیاسی ظاهری در امر علمی مغلوب میشدند و در بسیاری از موارد خود نیز تفسیر اهل بیت را میپذیرفتند. پس این روش یادگار و آموزشِ اهل بیت علیهم السلام برای پیروان خویش بوده است، اما به دلیل دشواریاش و نیز نبودن تسلط علمی در میان مفسران -حتی شیعه- تحققش -در حد انسان غیر معصوم - قرنها به تعویق افتاده بود.
۱۰. از مقدمهها سخن گفتیم. خوب است اشاره کنم: علامه طباطبایی مقدمهای ۱۴ صفحهای بر المیزانِ ۲۰جلدی خود نوشته که جدا از روششناسی، یک جستارِ جسورانه، جمعوجور، خواندنی و جذاب دربارۀ وضعیتِ دانش تفسیر و نیز استدلال اصلیِ شیوۀ تفسیر قرآن به قرآن است. #آیت_الله_جوادی_آملی اما بر #تسنیم ۸۰جلدی (و به تعبیری ۱۰۰جلدی) خویش یک مقدمۀ ۲۵۴صفحهای مفصل نوشته که جدا از درآمدی به علم تفسیر، بسط علمی همه شئون و شاخههای تفسیر قرآن به قرآن و بررسی منطقی همهی برتریهای این نوع از تفسیر است.
[ادامه
۲۱:۲۱
در آن نیامده ایام
شاهکاری به نام تفسیر تسنیم [صفحه ۲/۳] ۶. ابتنای اساس تفسیر به شیوۀ «قرآن به قرآن» قطعا دشوارترین نوع تفسیر است و در عینحال مومنانهترینش (میگویم «ابتنای اساس» به این دلیل که در فرع ماجرا و برداشت دوم تفسیر، هم المیزان هم تسنیم سراغ روشهای دیگر هم رفتهاند). انتخاب این شیوه فقط وقتی امکان دارد که تو به خداییبودنِ قرآن کریم و گزارشهایش درمورد خود از جمله «تبیانا لکل شیء» با همه وجود ایمان داشته باشی و آنقدر دقیق و دانشمند و مشرف بر آیات قرآن باشی که از پس اثبات و تحقیق این گزارش قرآنی برآیی. ۷. تفسیر قرآن به قرآن اما در کنار دشواریهایش، شگفتیهای بینظیری نیز دارد، اگر به عنوان یک مسلمان، خودبسندگی قرآن کریم را باور کنیم، با این شیوه از تفسیر، اختلافات روایات بین مذاهب مختلف و یا حتی بین انگارههای مختلف از یک مذهب، دیگر ایجاد تردید، تفرقه، ابهام و سرگشتگی نمیکند. چه اینکه میدانیم بخش عمدهای از اختلافات در جهان اسلام ناشی از اختلاف در روایتها و حدیثها و برداشتهایی است که بیرون از کتاب خداوند است. در حقیقت هم این وضع شایستۀ دینی نیست که واجد این امتیاز استثنایی است که مولف کتاب مقدسش خود خداوند سبحان است و کتاب تماما حاصل وحی است، برخلاف وضع تورات و انجیل و بشرزدگی متن مقدس مسیحیان و یهودیان و پیروان ادیان دیگر. پس وقتی کتاب یکی باشد، و حق باشد و خودبسنده، تفسیر درونی کتاب و فهم هر آیه با آیهای دیگر (به جای ارجاع به متون بیرونی) اختلاف و اضطراب را از بین میبرد. ۸. تفسیر قرآن به قرآن، همچنین بار دیگر حقانیت قرآن را ثابت میکند. به استدلال علامه طباطبایی -در مقدمه المیزان- کتابی که خود را «بینات من الهدی و الفرقان»، «تبیان لکل شیء» و «نور مبین» معرفی میکند نمیتواند برای روشنکردن مفهوم خویش محتاج نوری بیرون از خود باشد، به شرطی که -به قول آیتالله جوادی آملی در مقدمه تسنیم- بیننده خود کور نباشد. پس اگر تفسیر قرآن به قرآن ممکن باشد، سخن قرآن کریم، هم در توصیف روشنایی و وضوح خویش حق است («بینات» و «تبیان» و «نور») و هم در اثبات وحیبودن و خداییبودنش: «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا». ۹. نکتۀ مهم دیگر درمورد اهمیت و حقانیت تفسیر قرآن به قرآن این است که این روش، روش اهل بیت علیهم السلام بوده است. روشی که اولا اثباتکنندۀ اشراف بالای اهل بیت پیامبر به قرآن کریم (و بیش از تمام مدعیان عصر خویش) بوده است و ثانیا زبان گویای ایشان در گوشهای ناشنوای جامعه و حاکمانی که مذهبی دیگر و منحرف داشتند و حتی با اهل بیت از سر دشمنی بودند. وقتی اهل بیت (ع) در منازعات و پرسشهای جامعه یا حکومت روزگار خود از معنای یک آیه به آیات دیگر استناد میکردند، دهان منکران خویش و تحریفکنندگان #قرآن را میدوختند و آنان علیرغم داشتن غلبۀ سیاسی ظاهری در امر علمی مغلوب میشدند و در بسیاری از موارد خود نیز تفسیر اهل بیت را میپذیرفتند. پس این روش یادگار و آموزشِ اهل بیت علیهم السلام برای پیروان خویش بوده است، اما به دلیل دشواریاش و نیز نبودن تسلط علمی در میان مفسران -حتی شیعه- تحققش -در حد انسان غیر معصوم - قرنها به تعویق افتاده بود. ۱۰. از مقدمهها سخن گفتیم. خوب است اشاره کنم: علامه طباطبایی مقدمهای ۱۴ صفحهای بر المیزانِ ۲۰جلدی خود نوشته که جدا از روششناسی، یک جستارِ جسورانه، جمعوجور، خواندنی و جذاب دربارۀ وضعیتِ دانش تفسیر و نیز استدلال اصلیِ شیوۀ تفسیر قرآن به قرآن است. #آیت_الله_جوادی_آملی اما بر #تسنیم ۸۰جلدی (و به تعبیری ۱۰۰جلدی) خویش یک مقدمۀ ۲۵۴صفحهای مفصل نوشته که جدا از درآمدی به علم تفسیر، بسط علمی همه شئون و شاخههای تفسیر قرآن به قرآن و بررسی منطقی همهی برتریهای این نوع از تفسیر است. [ادامه
] @FihMaFih
۱۱. دیگر مقایسهای که بخواهیم بین این دو پدر و فرزند (المیزان و تسنیم) کنیم: المیزان به تناسب عمق و ژرفنای پژوهشیاش، در شکل ارائه، ویژگیای داشت که برای خیلی از مخاطبان که نگاهی مرجعیتخواهانه و کاربردی به این تفسیر داشتند ناگوار بود، آنهم تفسیر یکبارهٔ چند آیه با هم بود. در تسنیم، علیرغم حفظ همان ژرفنگری و تعمق در آیه (و شاید در بعضی آیات بیشتر هم) تفسیر هر آیه به صورت جداگانه ارائه شده و قطعا این موضوع برای عموم مخاطبان کار را جذابتر و آسانتر کرده است.
۱۲. مقایسۀ دیگر: المیزان را علامه در ابتدا به زبان عربی نوشته است و بعد در چندین نوبت توسط افراد دیگر به فارسی ترجمه شده. اما درمورد تسنیم برعکس، #آیت_الله_جوادی_آملی آن را از ابتدا به زبان فارسی نوشته شده و ترجمه عربیاش توسط دیگران بهمرور در پی میآید (تا الآن بخشی از این ترجمه انجام شده). این جدا از احترام به مخاطب ایرانی و فارسیزبان، یک فرصت ارزشمند و قدم بزرگ است در این راه که جایگاه زبان فارسی در مرجعیت علمی (بهویژه در جهان اسلام و دانش ادیان) افزایش پیدا کند.
۱۳. مقایسهٔ دیگر: زمان انتشار المیزان حدودا ۵۳ سال پیش است: سال ۱۳۵۰. یعنی در دورانی که ایران در سیاهترین دورۀ تاریخی خود از نظر علمی و فرهنگی به سر میبرد. طبیعتا نگاه اول مولف جهان اسلام بوده است نه سرزمین ایران (نگارش کتاب به عربی خود گواهی بر این سخن است). آنهم ایرانی که آنزمان ارزشی برای اینگونه امور علمی و معنوی قائل نبود. بعید است که در دوران پهلوی مسئولان امر حتی از نگارش چنین اثری مطلع شده باشند و اگر مطلع شده باشند هم خرسند! و درمورد تسنیم برعکس، این تفسیر در دوران اوجگرفتن قدرت ایران و در عصر یک حکومت اسلامی و یک حاکم فرهیخته نوشته شده است، در ایران همایش عظیمی برای رونمایی از این کتاب فراهم شده است و عالیترین مقام این کشور خود یک جلسه را به معرفی این کتاب و تقدیر از این مولف اختصاص داده است که جای تأمل و توجه و قدرشناسی دارد.
۱۴. مقایسه و نکتهٔ آخر هم توجه به ارزش تاریخی و فضل تقدم است. اگرچه تسنیم در بسیاری از موارد به نسبت المیزان کاملتر و دقیقتر است، اما اگر المیزان نبود، امکان تحقق تسنیم هم نزدیک به محال مینمود. المیزان مشق اول بود در این شیوه از تفسیر و جدا از ریلگذاری و الهامبخشی برای تسنیم، مجموعه نقدها و بررسیهایی که دریافت کرد نیز چراغ راه تسنیم شد. جدا از اینکه با همه پیشرفتها و فضیلتهای #تسنیم، همین اختصار المیزان به نسبت تسنیم همچنان فضل این پژوهش کهنسال و باوقار، بر فرزند برومند خویش است.
@FihMaFih
۲۱:۲۱
اما باغ، همین باغ که ما ایرانیها از کودکی با آن مأنوسیم، فقط یک بنای ساختمانی یا پوشش گیاهی ساده نیست، یک اندیشه، یک رویا و یک آرمان است؛ یک هنر هزارلایه و هزارشاخه. اندیشه و رویا و آرمانی که نخستینبار در دست ایرانیان و با هنر ایرانیان روییده و سپس جهانی و جاودانی شده است. هنری که رد پایش را در معماری، نقاشی، نگارگری، فرش و حتی شعر و ادبیات و موسیقی و دیگر هنرهای تجسمی یا انتزاعی ایران میتوانیم ببینیم. بهویژه هر هنری که با زندگی انسان ایرانی آمیخته:
ما ایرانیها همینکه روی فرشهای خانهی خود نشستهایم در باغ نشستهایم؛ وقتی بوستان و گلستان سعدی را میخوانیم در باغ سیر میکنیم؛ وقتی در یک سینی -با نقشهای سنتی- چای میریزیم یا سفرهای سنتی را در میهمانی میگستریم، میهمانمان را به باغی دلگشا دعوت میکنیم؛ وقتی آواز ایرانی گوش میدهیم در تحریرهای خاص آواز ایرانی، صدای بلبل را میشنویم، یعنی همان پرندهی خوشصدای باغهای ایرانی؛ وقتی بر سجاده با -طرحهای سنتی ایرانی- مینشینیم در باغی ازلی و ابدی نشستهایم و وقتی در گنبد و کاشیهای مسجدهای تاریخی ایرانی غرق میشویم در باغهای آسمانی غرق شدهایم. و اینها که گفتیم همه به جز همان باغی است که در معماری ایران شکوه و شهرتی جهانی دارد.
در گزارشهای سقراط و گزنفون، خردمندان کهنسال یونانی -چند هزارسال قبل از میلاد مسیح- هم میتوانیم ریشهی باغ را در نگاه ایرانی ببینیم. در اینگونه گزارشها نهتنها مردم ایران و باغداران که حاکمان ایران همواره به کاشت درخت، احترام به درخت، و بهویژه برپاکردن باغهای بزرگ آنهم نه فقط به دستور که با دست خویش، توصیف شدهاند. در رسالهی اکونومیکوس -گفتگوی گزنفون و سقراط- آمده است:
«شاه ایران نهتنها در رزم، بلکه در زراعت نیز بینظیر است. شاه در هرکجا اقامت میگزیند و بههرکجا سفر میکند به برپایی باغها توجه ویژه دارد...»
@Azadisqart@FihMaFih
۱۰:۱۱