۱۱:۰۲
۴:۵۰
برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون.pdf
۹.۳۱ مگابایت
چند نمونه از آمار این جزوه:
دادههای تحقیقاتی آلفرد کینزی بررسی آمار ازدواج و طلاق نرخ باروری آمار افسردگی میزان خودکشیو ...
نکته: در این ویرایش فقط به ذکر نمونه های آماری پرداخته شده و نسخه همراه با توضیحات در آینده منتشر میشود
شما روایت کنید #انقلاب_ادامه_دارد
@ghalam_meshkat
دادههای تحقیقاتی آلفرد کینزی بررسی آمار ازدواج و طلاق نرخ باروری آمار افسردگی میزان خودکشیو ...
نکته: در این ویرایش فقط به ذکر نمونه های آماری پرداخته شده و نسخه همراه با توضیحات در آینده منتشر میشود
شما روایت کنید #انقلاب_ادامه_دارد
@ghalam_meshkat
۴:۵۸
۱۱:۰۱
بازارسال شده از موسسه آموزش عالی حوزوی مشکات - قم
یادداشتی از حجه الاسلام قربانی، عضو گروه دین، فرهنگ و ارتباطات موسسه آموزش عالی حوزوی مشکات قم
۵:۴۰
بازارسال شده از موسسه آموزش عالی حوزوی مشکات - قم
در ستایش چانهزنها
راهحل کشف نمیشود، بلکه راهحل با گفتوگو ساخته میشود و مورد توافق قرار میگیرد. راهحل در مسائل اجتماعی (فرهنگ، سیاست، اقتصاد و غیره) امری عینی نیست که عدهای از نخبگان، آن را بیابند و به جامعه عرضه کنند. راهحل اگر به حیطه گفتوگوی اجتماعی وارد نشود و مورد توافق اجتماعی قرار نگیرد، نهایتا چیزی در حد یک پیشنویس قرارداد است.قصد داشتم از اهمیت گفتوگوی اجتماعی بنویسم. اما بحثی مهمتر وجود دارد، که کمتر به آن پرداختهایم؛ چرا گفتوگوی اجتماعی شکست میخورد؟پاسخ در دو نکته مهم مطرح شده در روایات است که اولی مربوط به «شیوه گفتوگو» و دومی مربوط به «هدف از گفتوگو» است.
اول: رِفق«رِفق» در لغت عرب، صفت تعامل است و به تعاملی اطلاق میشود که با ملاطفت، سازگاری و نرمخویی همراه است. (الرفق هو المعاملة بلطف و لين الجانب) روایات حیرتانگیزی در ستایش رفق وجود دارد. در روایتی چنین تعبیر شده که خدای متعال، خود اهل رفق است و لذا رفق را دوست میدارد. (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْق.) در روایت دیگری، امام کاظم (ع) رفق را نیمی از زندگی دانستهاند. (الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَيْشِ.) و در روایتی از امام صادق (ع) چنین نقل شده که اگر کسی اهل رفق باشد، به خواستهای که از مردم دارد، میرسد.رفق را بیشتر در فضای ارتباطات میانفردی (بین دو نفر) میشناسیم، اما مهمتر از آن رفق در فضای ارتباطات میانگروهی و جمعی است؛ رفق گروههای اجتماعی در فضای گفتوگو با یکدیگر. وقتی رفق از دست میرود، مرگ گفتوگو اجتنابناپذیر است. از این دریچه به فضای گفتوگوی ایرانِ اکنون نگاه کنید؛ آن که از ضرورت رواداری و تسامح سخن میگوید، به رادیکالترین لحن و خشنترین ادبیات، تکلم میکند. آن که از اسلام رحمانی میگوید، به غضبآلودترین زبان گفتار و زبان بدن حرف میزند. و شگفت اینکه در این زمینه، مدعیان مفاهیم چتری، مردودتر هستند.
دوم: چارهجوییرفق مربوط به شیوه گفتوگوست و چارهجویی مرتبط با هدف از گفتوگو. گفتوگوی اجتماعی وقتی موفق است که برای رسیدن به راهحل و توافق صورت گیرد. وقتی این نکته را از گفتوگو حذف کنیم، گفتوگو رنگ نزاع و تسویهحساب به خود میگیرد. آنچه در عرصه عمومی امروز شاهدیم، نوعی بیانیهخوانی از جانب گروههای اجتماعی علیه یکدیگر است. هدف از گفتوگو؟ تقریبا هیچ.در لغت عرب، از چارهجویی با واژه «الحیلۀ» تعبیر میشود، که البته در فارسی معنای متفاوتی دارد. در روایات، «قلۀ الحیلۀ» (چارهجویی کم) به عنوان یکی از عوامل مهم شکست در رسیدن به اهداف عالی، ذکر شده است. (تحف العقول/318)چارهجویی چیزی بیش از هدفمندی گفتوگو و تلاش برای رسیدن به راهحل است؛ چارهجویی توأم با نوعی هوشمندی، انعطاف و توجه به منافع متقابل در مدیریت گفتوگو است؛ چارهجویی مهارت پل زدن بین جزیرهها و وصل کردن فصلهاست. چارهجویی وقتی رخ میدهد که بپذیریم همسرنوشت هستیم و از هم گریزی نداریم.هرآنچه موجب شود انسان مجبور باشد بین «تعمیرکار» بودن و «تعویضکار» بودن، اولی را انتخاب کند، به تقویت چارهجویی میانجامد؛ هرآنچه سبب شود انسان بداند نمیتواند از بازی انصراف دهد، بازیکنان را تعویض کند و یا به زمین بازی دیگری کوچ کند، برای آموختن چارهجویی مفید است. زیست پیشا مدرن، سرشار از چارهجویی است؛ لباس پاره شده را میدوختند و حتی قوری چینی شکسته را بند میزدند. در روابط عاطفی نیز همچنین؛ تو بودی و چند نفر محدود اطرافت. اگر در روابط عاطفی شکستی رخ میداد، مجالی برای تعویض نبود، باید به هر صورت آن را تعمیر میکردی. در زیست مدرن، وسائل تعمیر نمیشوند، رابطهها نیز ترمیم نمیشوند و عشق سیال (Liquid Love) و ناپایدار، جایگزین تعهد پایدار میشود. این تغییر زیست، به شدت چارهجویی را با اختلال مواجه میکند.
و اما چانهزنیسنت چانهزنی به معنای عام آن (نه فقط آنچه در تعامل اقتصادی رخ میدهد)، مدل ارتباط اجتماعی مبتنی بر ترکیب «رفق» و «چارهجویی» است. مثلاً در نوع اقتصادی آن، فروشنده و خریدار با لحنی صمیمی سعی میکنند به راهحلی برای حفظ منافع طرفین برسند.چانهزنی در «شیوه گفتوگو» مبتنی بر رفق، سازگاری، محبت و احترام است. از طرف دیگر، چانهزنی در «هدف از گفتوگو» مبتنی بر «چارهجویی» و تلاش مشترک برای رسیدن به توافق است؛ تلاشی هوشمند، منعطف و با حفظ منافع طرفین. روحیه «چانهزنی» گمشده امروز جامعه ماست. از ضرورت گفتوگو زیاد میشنویم، اما ضرورت رفق و چارهجویی که عناصر ضروری ثمربخشی گفتوگو است، خیر. چانهزنی، هم جامعه را کارآمدتر میسازد و هم سازه جامعه را پایدارتر میکند؛ با هم ساختن و با هم ساختن به شدت به یکدیگر وابستهاند..https://ble.ir/dinrasaneh
https://ble.ir/takhasos_meshkat_qom
راهحل کشف نمیشود، بلکه راهحل با گفتوگو ساخته میشود و مورد توافق قرار میگیرد. راهحل در مسائل اجتماعی (فرهنگ، سیاست، اقتصاد و غیره) امری عینی نیست که عدهای از نخبگان، آن را بیابند و به جامعه عرضه کنند. راهحل اگر به حیطه گفتوگوی اجتماعی وارد نشود و مورد توافق اجتماعی قرار نگیرد، نهایتا چیزی در حد یک پیشنویس قرارداد است.قصد داشتم از اهمیت گفتوگوی اجتماعی بنویسم. اما بحثی مهمتر وجود دارد، که کمتر به آن پرداختهایم؛ چرا گفتوگوی اجتماعی شکست میخورد؟پاسخ در دو نکته مهم مطرح شده در روایات است که اولی مربوط به «شیوه گفتوگو» و دومی مربوط به «هدف از گفتوگو» است.
اول: رِفق«رِفق» در لغت عرب، صفت تعامل است و به تعاملی اطلاق میشود که با ملاطفت، سازگاری و نرمخویی همراه است. (الرفق هو المعاملة بلطف و لين الجانب) روایات حیرتانگیزی در ستایش رفق وجود دارد. در روایتی چنین تعبیر شده که خدای متعال، خود اهل رفق است و لذا رفق را دوست میدارد. (إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْق.) در روایت دیگری، امام کاظم (ع) رفق را نیمی از زندگی دانستهاند. (الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَيْشِ.) و در روایتی از امام صادق (ع) چنین نقل شده که اگر کسی اهل رفق باشد، به خواستهای که از مردم دارد، میرسد.رفق را بیشتر در فضای ارتباطات میانفردی (بین دو نفر) میشناسیم، اما مهمتر از آن رفق در فضای ارتباطات میانگروهی و جمعی است؛ رفق گروههای اجتماعی در فضای گفتوگو با یکدیگر. وقتی رفق از دست میرود، مرگ گفتوگو اجتنابناپذیر است. از این دریچه به فضای گفتوگوی ایرانِ اکنون نگاه کنید؛ آن که از ضرورت رواداری و تسامح سخن میگوید، به رادیکالترین لحن و خشنترین ادبیات، تکلم میکند. آن که از اسلام رحمانی میگوید، به غضبآلودترین زبان گفتار و زبان بدن حرف میزند. و شگفت اینکه در این زمینه، مدعیان مفاهیم چتری، مردودتر هستند.
دوم: چارهجوییرفق مربوط به شیوه گفتوگوست و چارهجویی مرتبط با هدف از گفتوگو. گفتوگوی اجتماعی وقتی موفق است که برای رسیدن به راهحل و توافق صورت گیرد. وقتی این نکته را از گفتوگو حذف کنیم، گفتوگو رنگ نزاع و تسویهحساب به خود میگیرد. آنچه در عرصه عمومی امروز شاهدیم، نوعی بیانیهخوانی از جانب گروههای اجتماعی علیه یکدیگر است. هدف از گفتوگو؟ تقریبا هیچ.در لغت عرب، از چارهجویی با واژه «الحیلۀ» تعبیر میشود، که البته در فارسی معنای متفاوتی دارد. در روایات، «قلۀ الحیلۀ» (چارهجویی کم) به عنوان یکی از عوامل مهم شکست در رسیدن به اهداف عالی، ذکر شده است. (تحف العقول/318)چارهجویی چیزی بیش از هدفمندی گفتوگو و تلاش برای رسیدن به راهحل است؛ چارهجویی توأم با نوعی هوشمندی، انعطاف و توجه به منافع متقابل در مدیریت گفتوگو است؛ چارهجویی مهارت پل زدن بین جزیرهها و وصل کردن فصلهاست. چارهجویی وقتی رخ میدهد که بپذیریم همسرنوشت هستیم و از هم گریزی نداریم.هرآنچه موجب شود انسان مجبور باشد بین «تعمیرکار» بودن و «تعویضکار» بودن، اولی را انتخاب کند، به تقویت چارهجویی میانجامد؛ هرآنچه سبب شود انسان بداند نمیتواند از بازی انصراف دهد، بازیکنان را تعویض کند و یا به زمین بازی دیگری کوچ کند، برای آموختن چارهجویی مفید است. زیست پیشا مدرن، سرشار از چارهجویی است؛ لباس پاره شده را میدوختند و حتی قوری چینی شکسته را بند میزدند. در روابط عاطفی نیز همچنین؛ تو بودی و چند نفر محدود اطرافت. اگر در روابط عاطفی شکستی رخ میداد، مجالی برای تعویض نبود، باید به هر صورت آن را تعمیر میکردی. در زیست مدرن، وسائل تعمیر نمیشوند، رابطهها نیز ترمیم نمیشوند و عشق سیال (Liquid Love) و ناپایدار، جایگزین تعهد پایدار میشود. این تغییر زیست، به شدت چارهجویی را با اختلال مواجه میکند.
و اما چانهزنیسنت چانهزنی به معنای عام آن (نه فقط آنچه در تعامل اقتصادی رخ میدهد)، مدل ارتباط اجتماعی مبتنی بر ترکیب «رفق» و «چارهجویی» است. مثلاً در نوع اقتصادی آن، فروشنده و خریدار با لحنی صمیمی سعی میکنند به راهحلی برای حفظ منافع طرفین برسند.چانهزنی در «شیوه گفتوگو» مبتنی بر رفق، سازگاری، محبت و احترام است. از طرف دیگر، چانهزنی در «هدف از گفتوگو» مبتنی بر «چارهجویی» و تلاش مشترک برای رسیدن به توافق است؛ تلاشی هوشمند، منعطف و با حفظ منافع طرفین. روحیه «چانهزنی» گمشده امروز جامعه ماست. از ضرورت گفتوگو زیاد میشنویم، اما ضرورت رفق و چارهجویی که عناصر ضروری ثمربخشی گفتوگو است، خیر. چانهزنی، هم جامعه را کارآمدتر میسازد و هم سازه جامعه را پایدارتر میکند؛ با هم ساختن و با هم ساختن به شدت به یکدیگر وابستهاند..https://ble.ir/dinrasaneh
https://ble.ir/takhasos_meshkat_qom
۵:۴۱
۱۰:۱۰
بازارسال شده از استاد علی صفایی حائری (عین_صاد)
# متن | من و نسل جدید
آن آموخته هاى ديروز من شايد جواب اين نسل را ندهد.
من بايد بياموزم كه تحصيل من و تبليغ من، تكليف امروز من است.
ممكن است من تا ديروز با آنچه آموخته بودم جواب خيلى از مسائل را مى دادم، ولى امروز در برابر كسانى هستم كه با مشكلات جديدترى آشنا شدهاند.
اصلًا مسأله آنها ديگر اثبات خدا نيست؛ ضرورت خداست. ضرورت دين است.
اگر خدا يا دين به عنوان يك ضرورت مطرح نشود، قطعاً اساس القسمه و اساس تقسيم بندى هاى ديگر من هم نخواهد بود.
چيزى كه به راحتى تساهل مى شود، به راحتى مى توان كنار گذاشت.
در حالى كه تو در همين مراحل، از منافعت، از خط گازت و از چه و چهات نمى توانى بگذرى و با منافع خودت به هيچ وجه سودا نمى كنى!
حال چه كثرت سياسى را بپذيرى، چه كثرت اخلاقى را و چه كثرت دينى را، اما به هر حال اين منافع را مبتلا به كثرت ها نمى كنى، چون اين اصل و اساس توست و ضرورتى است كه تو به آن رسيده اى.
مسأله اين نسل، فهم جديدى است كه بايد برايش شكل بگيرد و امكان جديدى است كه بايد برايش فراهم شود و تشكّل جديدى برایش پيدا كند.
از اين جهت بايد بياموزد كه تحصيل او، تبليغ او، كار جديدى است كه بايد به آن رو بياورد.
❛❛ عینصاد
#خط_انتقال_معارف | ص ۳۱#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
╭✤ @Einsad ✤╮
آن آموخته هاى ديروز من شايد جواب اين نسل را ندهد.
من بايد بياموزم كه تحصيل من و تبليغ من، تكليف امروز من است.
ممكن است من تا ديروز با آنچه آموخته بودم جواب خيلى از مسائل را مى دادم، ولى امروز در برابر كسانى هستم كه با مشكلات جديدترى آشنا شدهاند.
اصلًا مسأله آنها ديگر اثبات خدا نيست؛ ضرورت خداست. ضرورت دين است.
اگر خدا يا دين به عنوان يك ضرورت مطرح نشود، قطعاً اساس القسمه و اساس تقسيم بندى هاى ديگر من هم نخواهد بود.
چيزى كه به راحتى تساهل مى شود، به راحتى مى توان كنار گذاشت.
در حالى كه تو در همين مراحل، از منافعت، از خط گازت و از چه و چهات نمى توانى بگذرى و با منافع خودت به هيچ وجه سودا نمى كنى!
حال چه كثرت سياسى را بپذيرى، چه كثرت اخلاقى را و چه كثرت دينى را، اما به هر حال اين منافع را مبتلا به كثرت ها نمى كنى، چون اين اصل و اساس توست و ضرورتى است كه تو به آن رسيده اى.
مسأله اين نسل، فهم جديدى است كه بايد برايش شكل بگيرد و امكان جديدى است كه بايد برايش فراهم شود و تشكّل جديدى برایش پيدا كند.
از اين جهت بايد بياموزد كه تحصيل او، تبليغ او، كار جديدى است كه بايد به آن رو بياورد.
❛❛ عینصاد
#خط_انتقال_معارف | ص ۳۱#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
╭✤ @Einsad ✤╮
۱۰:۴۴
یادداشت اساتید حوزه
️ سه الگو در مواجهه با کشف حجاب دانشجویی
الگوی دکتر زاکانی: برجک زنی!• در این الگو دختر دانشجو بخاطر کشف حجاب از حرف زدن منع نمیشود و تریبون میگیرد اما جایش در مضمون حرف، گیر میافتد. در پاسخ با تیکه و طعنه جبران میشود که: ولش کنید شاید بخواهد نماینده داعش باشد! فقط بدانند اگر گیر داعش میافتادند چه بلایی سرشان می آمد! (فیلم اول)• این الگو را: - حزب اللهیهای سیاسیتر بیشتر پذیرفتند. با بیحجابی او کنار آمده بودند اما تعرضش به رهبر انقلاب را هو کردند! - مذهبی ترها تریبون دهی به بی حجاب را رسمیت شماری و مشروعیت بخشی به کشف حجاب خواندند!- برخی هم بخاطر شرایط شریف ترجیح اش دادند!• این الگو، تهاجمی و بیش از حفاظت از ارزشهای خود به فکر زدن ارزشهای طرف است؛ نتیجهاش روکم کنی است نه اقناع یا جذب و...!لذا در شرایطی که دوماه گذشته در شریف شکل گرفته بود، این الگو نزد برخی یک پاسخ تلقی شد.
الگوی برادر خضریان: منع گفتگو!• در این الگو با ادب و متانت شرط گفتگو را احترام به قانون و اسلام می خواند و از اول پرسش دانشجو بی حجاب را منوط به حجاب سر کردن می کند! (فیلم دوم)• این الگو را:- مذهبی ترها ترجیح دادند چون کشف حجاب را به رسمیت نشناخت؛ حتی اگر این دانشجو و مثل او سالن را ترک می کردند و دیگر هم در چنین جلساتی شرکت نکنند!• این الگو بر حفاظت از ارزشهای خود بیش از درگیری مستقیم با طرف مصرّ است. میخواهد سر خطوط قرمز بایستد؛ مهر تایید بر کشف حجاب نخورد و کوتاه آمدن از حجاب برداشت نشود. اگر بتواند در گام بعد بی حجاب را به سالن هم راه نمیدهد.• نتیجه اش جدا کردن صف از بی حجابها با فشار غیر مستقیم برآنهاست. البته بسته به تعداد طرفدار، یا به غلبه ظاهری میرسد و یا بخاطر رعایت نشدن ارزش حجاب توسط اکثر حضار، دیگر خود در آن محیط ها حاضر نمیشود؛ مثل حاضر نشدن در جشنواره های رسمی هنری یا برخی مراکز خرید و...• شرایط افول اغتشاشات خیابانی به همراه باقی ماندن کشف حجاب ها و عادی شدنش، این الگو را نزد برخی موجّه میکند.
الگوی سوم: گفتگوی مشروط! (نمونه ندارم!)• در این الگو مقام مسئول پاسخ خود را مشروط می کند به اینکه: من پاسخ سؤال شما را می دهم یا اگر اشکالتان وارد بود می پذیرم به شرطی که شما هم سؤال و اشکال بنده را جواب دهید!اگر دانشجو حاضر نشد و رفت ؛ چیزی از جنس الگوی۲ قابل صورت بندی است. اگر پذیرفت، پس از پاسخ به سؤالش یا قبول اشکالش، از کشف حجاب او سؤال و به آن اشکال می شود!• الگوی۳ گرچه ژست الگوی۲ را ندارد لکن کشف حجاب را جای ندید گرفتن، پاسخگو می کند. به نوعی بین رسمیت نشمردن کشف حجاب و پاسخگو کردنش جمع میکند. - بعضی همین قدر را عقب نشینی از قانون و انفعال می دانند و الگوی۲ را ترجیح می دهند.- پاسخ طرفداران این الگو یک کلام است: در همه جاهایی که امر به معروف واجب است، قانونی (آن هم قانون خدا) نقض شده است! در همه باید راه اثر بخشی را باز کرد.• مغزای اصلی این الگو بر ولایت طرفینی همه افراد جامعه و بالتبع امر و نهیهای متقابل است(۷۱/توبه) است؛ وقتی او حق دارد به مسئول اشکال کند، مسئول هم حق دارد به کشف حجاب او اشکال کند. منطقاً "به تو چه؟" از دو طرف رخت بر می بندد و عادتاً راه برای تاثیر و تأثر باز میشود.• هسته سخت کشف حجاب در ماه های اخیر، آنرا یک سلیقه و سبک زندگی شخصیِ غیر قابل گفتگو گرفت و دست به کشف حجاب زد. امیدش این بوده بتواند زنان زیادی را با خود همراه کند تا برخورد را پرهزینه و سخت کند. الگوی ۱و۲ بیشتر روی فاصلهها میایستد. تحقیر او یا رعایت ویترین رسمی (ولو به یک شال عقب افتاده) برایش مهمتر از تاثیر و تأثر طرفینی است.
هریک از سه الگو به "لحاظ ذاتی" و به "لحاظ موقعیت و شرایط" قابل ارزش گذاری است. هریک مبتنی بر درکی از ارزشها و روش تحقق آن و هم مبتنی بر محاسبهای از وضعیت حجاب و کشف حجاب در جامعه است. با همین دو میتوان سه الگو را ارزش گذاری یا در موقعیتهای متفاوت تجویز یا منعاش کرد.#حجاب#ولایت_طرفینی
حجت الاسلام محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۲۲
شما روایت کنید #انقلاب_ادامه_دارد
@ghalam_meshkat
️ سه الگو در مواجهه با کشف حجاب دانشجویی
الگوی دکتر زاکانی: برجک زنی!• در این الگو دختر دانشجو بخاطر کشف حجاب از حرف زدن منع نمیشود و تریبون میگیرد اما جایش در مضمون حرف، گیر میافتد. در پاسخ با تیکه و طعنه جبران میشود که: ولش کنید شاید بخواهد نماینده داعش باشد! فقط بدانند اگر گیر داعش میافتادند چه بلایی سرشان می آمد! (فیلم اول)• این الگو را: - حزب اللهیهای سیاسیتر بیشتر پذیرفتند. با بیحجابی او کنار آمده بودند اما تعرضش به رهبر انقلاب را هو کردند! - مذهبی ترها تریبون دهی به بی حجاب را رسمیت شماری و مشروعیت بخشی به کشف حجاب خواندند!- برخی هم بخاطر شرایط شریف ترجیح اش دادند!• این الگو، تهاجمی و بیش از حفاظت از ارزشهای خود به فکر زدن ارزشهای طرف است؛ نتیجهاش روکم کنی است نه اقناع یا جذب و...!لذا در شرایطی که دوماه گذشته در شریف شکل گرفته بود، این الگو نزد برخی یک پاسخ تلقی شد.
الگوی برادر خضریان: منع گفتگو!• در این الگو با ادب و متانت شرط گفتگو را احترام به قانون و اسلام می خواند و از اول پرسش دانشجو بی حجاب را منوط به حجاب سر کردن می کند! (فیلم دوم)• این الگو را:- مذهبی ترها ترجیح دادند چون کشف حجاب را به رسمیت نشناخت؛ حتی اگر این دانشجو و مثل او سالن را ترک می کردند و دیگر هم در چنین جلساتی شرکت نکنند!• این الگو بر حفاظت از ارزشهای خود بیش از درگیری مستقیم با طرف مصرّ است. میخواهد سر خطوط قرمز بایستد؛ مهر تایید بر کشف حجاب نخورد و کوتاه آمدن از حجاب برداشت نشود. اگر بتواند در گام بعد بی حجاب را به سالن هم راه نمیدهد.• نتیجه اش جدا کردن صف از بی حجابها با فشار غیر مستقیم برآنهاست. البته بسته به تعداد طرفدار، یا به غلبه ظاهری میرسد و یا بخاطر رعایت نشدن ارزش حجاب توسط اکثر حضار، دیگر خود در آن محیط ها حاضر نمیشود؛ مثل حاضر نشدن در جشنواره های رسمی هنری یا برخی مراکز خرید و...• شرایط افول اغتشاشات خیابانی به همراه باقی ماندن کشف حجاب ها و عادی شدنش، این الگو را نزد برخی موجّه میکند.
الگوی سوم: گفتگوی مشروط! (نمونه ندارم!)• در این الگو مقام مسئول پاسخ خود را مشروط می کند به اینکه: من پاسخ سؤال شما را می دهم یا اگر اشکالتان وارد بود می پذیرم به شرطی که شما هم سؤال و اشکال بنده را جواب دهید!اگر دانشجو حاضر نشد و رفت ؛ چیزی از جنس الگوی۲ قابل صورت بندی است. اگر پذیرفت، پس از پاسخ به سؤالش یا قبول اشکالش، از کشف حجاب او سؤال و به آن اشکال می شود!• الگوی۳ گرچه ژست الگوی۲ را ندارد لکن کشف حجاب را جای ندید گرفتن، پاسخگو می کند. به نوعی بین رسمیت نشمردن کشف حجاب و پاسخگو کردنش جمع میکند. - بعضی همین قدر را عقب نشینی از قانون و انفعال می دانند و الگوی۲ را ترجیح می دهند.- پاسخ طرفداران این الگو یک کلام است: در همه جاهایی که امر به معروف واجب است، قانونی (آن هم قانون خدا) نقض شده است! در همه باید راه اثر بخشی را باز کرد.• مغزای اصلی این الگو بر ولایت طرفینی همه افراد جامعه و بالتبع امر و نهیهای متقابل است(۷۱/توبه) است؛ وقتی او حق دارد به مسئول اشکال کند، مسئول هم حق دارد به کشف حجاب او اشکال کند. منطقاً "به تو چه؟" از دو طرف رخت بر می بندد و عادتاً راه برای تاثیر و تأثر باز میشود.• هسته سخت کشف حجاب در ماه های اخیر، آنرا یک سلیقه و سبک زندگی شخصیِ غیر قابل گفتگو گرفت و دست به کشف حجاب زد. امیدش این بوده بتواند زنان زیادی را با خود همراه کند تا برخورد را پرهزینه و سخت کند. الگوی ۱و۲ بیشتر روی فاصلهها میایستد. تحقیر او یا رعایت ویترین رسمی (ولو به یک شال عقب افتاده) برایش مهمتر از تاثیر و تأثر طرفینی است.
هریک از سه الگو به "لحاظ ذاتی" و به "لحاظ موقعیت و شرایط" قابل ارزش گذاری است. هریک مبتنی بر درکی از ارزشها و روش تحقق آن و هم مبتنی بر محاسبهای از وضعیت حجاب و کشف حجاب در جامعه است. با همین دو میتوان سه الگو را ارزش گذاری یا در موقعیتهای متفاوت تجویز یا منعاش کرد.#حجاب#ولایت_طرفینی
حجت الاسلام محسن قنبریان ۱۴۰۱/۹/۲۲
شما روایت کنید #انقلاب_ادامه_دارد
@ghalam_meshkat
۲:۴۹
۳:۰۹
۸:۵۸
۱۴:۳۶
۵:۳۳
بازارسال شده از بسیج مشکوة
۱۸:۵۷
۱۹:۱۰
۴:۵۶
۱۲:۱۱
۷:۳۱
۱۷:۵۷
۱۴:۴۰