بازارسال شده از بولتن خبری کودک و نوجوان
۸:۵۴
نشست علمی تربیت اخلاقی ج4 22مهر403.mp3
۰۲:۱۲:۲۱-۴۵.۴۴ مگابایت
۱۹:۰۲
بازارسال شده از اندیشکده مرآت
۱۶:۱۸
بازارسال شده از اطلاع رسانی سطح۴ تربیت اخلاقی
۶:۲۷
بازارسال شده از بولتن خبری کودک و نوجوان
۱۰:۰۴
فتح الله گولن: اسلام لیبرال و الگوی تربیت سکولار
فتح الله گولن (27 آوریل 1941 – 20 اکتبر 2024) مبلغ مذهبی، سخنران و فعال سیاسی ترکیه ای بود که در طول ۸۳ سال عمر خود توانست تاثیرات شگرفی را بر ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی گذارد. گرچه آثار او در ظاهر امر بیانگر یک چهره مذهبی است اما در لایه های دیگر، فعالیت های او در حوزه تعلیم و تربیت، شبکه سازی سیاسی، خدمات اجتماعی و تبلیغ دینی بسیار پراهمیت بوده است.
اندیشه های دینی اسلام لیبرالگولن در طول عمر خود مشغول تدریس نسخهای لیبرال از اسلام با عنوان اسلام آناتولیایی بود که مبتنی بر آموزههای سعید نورسی شکل گرفت. در این رویکرد اندیشه ای، تسامح و تساهل به شدت اهمیت دارد اما این رویکرد در غیر ایرانیان و شیعیان مطرح است. وی در یک سخنرانی گفت: «اگر هفت عالم یکجا جمع شوند، هرگز به ایران نخواهم رفت. در آخرت اگر راه بهشت از ایران بگذرد، من میپرسم آیا راه دیگری از کنار آن هست؟ اینقدر از این ریاکاران بیزارم! ممکن است این نفرت زیاده روی به نظر بیاید! البته در مسائل مختلف باید تعادل داشت، اما این طبیعت من است. من از دیرباز به این رافضیها به چشم افرادی ریاکار، منحرف و تفرقه انداز در دنیای اسلام و آلت دست یهودیان نگاه میکنم. کسی نمیتواند آنها را برای من توجیه کند».
شبکه سازی مبتنی بر نخبگانیکی از مهم ترین ویژگی های جریان گولن این بود که هیچ گاه حالت سازمان خیریه به خود نگرفت؛ مگر به صورت تاکتیکی. این جریان از طریق خدمات دانشجویی نظیر کلاس های کنکور، تقویت دانشجویان در دانشگاه ها، بورسیه های دانشجویان خارج از کشور و نظایر اینها، توانسته بود، اعتماد دولت را جلب کند. او تا سال 2015 م، 1500 مرکز آموزشی در سراسر جهان ۱۲۰ کشور از جمله ایالات متحده بنیان نهاده است و درآمد او در در آمریکا بیش از ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شده است! با این توصیف، می توان فعالیت جریان گولن را این گونه خلاصه کرد: آموزش اسلامی، کلاسهای کنکور و انتخاب افراد مستعد، خدمات جریان در راهیابی به دانشگاه و سپس استخدام در ادارات و دانشگاه ها و خدمات فرد به جریان. این حالت یک چرخش مستمر تشکیلاتی را در جریان گولن خلق نموده است.
تاثیرگذاری بین الملی جریان گولنیکی از افراد نزدیک به گولن نقل می کند که در سالهای 1990 تا 1991 میلادی بود که گولن ما را جمع کرد و گفت: شوروی در حال فروپاشی است؛ بنابراین ما باید آماده باشیم و به استپهای آسیای مرکزی اعزام شویم. دانشجویانی که از سوی این جریان برای تحصیل به کشورهای خارجی بورس می شدند، بعد از فراغت از تحصیل در کشور هدف باقی می ماندند و در آنجا وارد ساختار آموزش عالی می شدند و یا مدارس غیر انتفاعی راه اندازی می کردند و از این طریق، اهداف جریان را دنبال می کردند. بعد از تأسیس مدارس، همان شکلی که در کشور ترکیه برای جذب و پرورش نیروهای مستعد انجام می شد، در این کشورها نیز اعمال می شد. به طور مثال در حال حاضر افراد جریان گولن به قدری در دستگاه حاکمیتی پاکستان نفوذ کرده اند که دولت پاکستان در صورت اقدام برای پاکسازی، بسیاری از اموراتش مختل خواهد شد.
فعالیت سیاسی پنهانگولن در نظام قدر تیابی و اعمال نفوذ سیاسی، یکی از پروژههای گراهام فولر )اسلام شناس برجسته آمریکایی، کارشناس سازمان سیا، رئیس میز خاورمیانۀ سی.آی.ای( است. کسی که از برنامه ریزان سیاسی برای پیشبینی بلندمدت آیندۀ خاورمیانه بوده است) ارتباط گولن با اندیشۀ گراهام فولر زمانی بیشتر مشخص میشود که بدانیم، دختر او یعنی سامانتا آنکارا فولر، مترجم خصوصی شخص فتح الله گولن است. رکن اندیشۀ گولن این است که آمریکا ابر قدرت دنیا است و ما باید با او بسازیم. ناخدای کشتی دنیا آمریکاست. به آمریکا خدمات بده تا به تو خدمات دهد. همین گرایش به آمریکا، محل اختلاف طرفداران گولن با اربکانیها بود. زیرا گولنیها آمریکا را پذیرفته بودند، اما اربکانیها مخالف آمریکا هستند. گولنیها افراد یقه سفید را تربیت میکردند و در سازمانها و دانشگاهها و... نفوذ می دادند، اما اربکانیها با تودۀ مردم ارتباط داشتند.
خلاصه ای از کتاب خدمات اجتماعی در دنیا ج ۵ (موردکاوی ترکیه) ؛ با همکاری اندیشکده مرآت
@m_rahmani_g
فتح الله گولن (27 آوریل 1941 – 20 اکتبر 2024) مبلغ مذهبی، سخنران و فعال سیاسی ترکیه ای بود که در طول ۸۳ سال عمر خود توانست تاثیرات شگرفی را بر ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی گذارد. گرچه آثار او در ظاهر امر بیانگر یک چهره مذهبی است اما در لایه های دیگر، فعالیت های او در حوزه تعلیم و تربیت، شبکه سازی سیاسی، خدمات اجتماعی و تبلیغ دینی بسیار پراهمیت بوده است.
اندیشه های دینی اسلام لیبرالگولن در طول عمر خود مشغول تدریس نسخهای لیبرال از اسلام با عنوان اسلام آناتولیایی بود که مبتنی بر آموزههای سعید نورسی شکل گرفت. در این رویکرد اندیشه ای، تسامح و تساهل به شدت اهمیت دارد اما این رویکرد در غیر ایرانیان و شیعیان مطرح است. وی در یک سخنرانی گفت: «اگر هفت عالم یکجا جمع شوند، هرگز به ایران نخواهم رفت. در آخرت اگر راه بهشت از ایران بگذرد، من میپرسم آیا راه دیگری از کنار آن هست؟ اینقدر از این ریاکاران بیزارم! ممکن است این نفرت زیاده روی به نظر بیاید! البته در مسائل مختلف باید تعادل داشت، اما این طبیعت من است. من از دیرباز به این رافضیها به چشم افرادی ریاکار، منحرف و تفرقه انداز در دنیای اسلام و آلت دست یهودیان نگاه میکنم. کسی نمیتواند آنها را برای من توجیه کند».
شبکه سازی مبتنی بر نخبگانیکی از مهم ترین ویژگی های جریان گولن این بود که هیچ گاه حالت سازمان خیریه به خود نگرفت؛ مگر به صورت تاکتیکی. این جریان از طریق خدمات دانشجویی نظیر کلاس های کنکور، تقویت دانشجویان در دانشگاه ها، بورسیه های دانشجویان خارج از کشور و نظایر اینها، توانسته بود، اعتماد دولت را جلب کند. او تا سال 2015 م، 1500 مرکز آموزشی در سراسر جهان ۱۲۰ کشور از جمله ایالات متحده بنیان نهاده است و درآمد او در در آمریکا بیش از ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شده است! با این توصیف، می توان فعالیت جریان گولن را این گونه خلاصه کرد: آموزش اسلامی، کلاسهای کنکور و انتخاب افراد مستعد، خدمات جریان در راهیابی به دانشگاه و سپس استخدام در ادارات و دانشگاه ها و خدمات فرد به جریان. این حالت یک چرخش مستمر تشکیلاتی را در جریان گولن خلق نموده است.
تاثیرگذاری بین الملی جریان گولنیکی از افراد نزدیک به گولن نقل می کند که در سالهای 1990 تا 1991 میلادی بود که گولن ما را جمع کرد و گفت: شوروی در حال فروپاشی است؛ بنابراین ما باید آماده باشیم و به استپهای آسیای مرکزی اعزام شویم. دانشجویانی که از سوی این جریان برای تحصیل به کشورهای خارجی بورس می شدند، بعد از فراغت از تحصیل در کشور هدف باقی می ماندند و در آنجا وارد ساختار آموزش عالی می شدند و یا مدارس غیر انتفاعی راه اندازی می کردند و از این طریق، اهداف جریان را دنبال می کردند. بعد از تأسیس مدارس، همان شکلی که در کشور ترکیه برای جذب و پرورش نیروهای مستعد انجام می شد، در این کشورها نیز اعمال می شد. به طور مثال در حال حاضر افراد جریان گولن به قدری در دستگاه حاکمیتی پاکستان نفوذ کرده اند که دولت پاکستان در صورت اقدام برای پاکسازی، بسیاری از اموراتش مختل خواهد شد.
فعالیت سیاسی پنهانگولن در نظام قدر تیابی و اعمال نفوذ سیاسی، یکی از پروژههای گراهام فولر )اسلام شناس برجسته آمریکایی، کارشناس سازمان سیا، رئیس میز خاورمیانۀ سی.آی.ای( است. کسی که از برنامه ریزان سیاسی برای پیشبینی بلندمدت آیندۀ خاورمیانه بوده است) ارتباط گولن با اندیشۀ گراهام فولر زمانی بیشتر مشخص میشود که بدانیم، دختر او یعنی سامانتا آنکارا فولر، مترجم خصوصی شخص فتح الله گولن است. رکن اندیشۀ گولن این است که آمریکا ابر قدرت دنیا است و ما باید با او بسازیم. ناخدای کشتی دنیا آمریکاست. به آمریکا خدمات بده تا به تو خدمات دهد. همین گرایش به آمریکا، محل اختلاف طرفداران گولن با اربکانیها بود. زیرا گولنیها آمریکا را پذیرفته بودند، اما اربکانیها مخالف آمریکا هستند. گولنیها افراد یقه سفید را تربیت میکردند و در سازمانها و دانشگاهها و... نفوذ می دادند، اما اربکانیها با تودۀ مردم ارتباط داشتند.
خلاصه ای از کتاب خدمات اجتماعی در دنیا ج ۵ (موردکاوی ترکیه) ؛ با همکاری اندیشکده مرآت
@m_rahmani_g
۱۹:۵۱
#توصیه_فیلمباغ کیانوش؛ فیلمی با رویکرد نوجوان پیشران
پیش از جشنواره فجر ۱۴۰۲ بود که به دعوت دوستان باشگاه سوره برای تماشای یک فیلم نوجوانانه رفتیم. آنچه تا پیش از مشاهده فیلم بر اساس تجربه سال های اخیر در تولید فیلم نوجوانانه (و حتی اندکی پوستر برنامه) در ذهن ما شکل گرفته بود، تولید یک فیلم از چند نوجوان روستایی بود که در یک اتفاق دراماتیک قرار گرفته و احتمالاً ما را یاد حال هوای دهه شصت می اندازند. فیلمهایی که هیچ نسبتی با سوژه نوجوان امروزین ندارد و ذائقه او را در نظر نمی گیرد.
اما ده دقیقه ابتدای فیلم بود که ما را میخکوب کرد! گرچه حال هوای فیلم کماکان دهه شصت بود اما جلوه های ویژه فیلم بسیار جذاب و امروزین بود و می توانست نوید از یک فیلم جذاب امروزین دهد، اما این تنها جذابیت آن نبود. اندکی بعد با کاهش جذابیت جلوه های ویژه نوبت به داستان فیلم رسید و خبر از روایت نوجوانانی داد که گرچه در نگاه اول به دنبال خلاف بودند اما در آنجایی که عرصه نقش آفرینی برای آنها فراهم شد به یک باره تبدیل به قهرمانان روستا گشتند.
از آنجایی که قصد اسپویل کردن داستان فیلم را ندارم (و توصیه می کنم که حتما خودتان به همراه نوجوانان به تماشای فیلم در سینما بنشینید) اما پرداخت به کلان مضمون فیلم را ضروری می دانم. در حال و هوایی که همه روانشناسان و فعالین تربیتی بر اساس یک مد اجتماعی حرف از نوجوان نسل z و آلفا می زنند و حتی اندکی زحمت بررسی دیدگاه های انتقادی به این رویکردها را در دنیا نمی دهند، خلق یک روایت از ایده نوجوان پیشران بسیار راهگشاست. نوجوانی که شاید در نگاه اول مورد شماتت بزرگترها باشد اما همان او اگر فرصت نقش آفرینی را فراهم کند می تواند نتایجی را خلق کند که خارج از تصور سایرین است. نوجوانی که بزنگاه ها ژنوم پیشرانی و حرکت اجتماعی را در خود دارد و عقلانیتی در او بروز می کند که بزرگترها در همان دوره سنی از آن بی بهره بودند. اما این ما هستیم که نا خودآگاه با برچسب زنی به نوجوان، او را نسبت به چنین توانی نه تنها خوداگاه نمی کنیم بلکه اعتماد و حس تعلق او را به خود و جامعه کمرنگ می کنیم.
به نظر می رسد این حکم از گرایش به ادبیات وارداتی در حوزه مطالعات نوجوان بیش از این که یک مد نظری باشد، یک دستاویز سیاسی و مدیریتی است که ناکارآمدی جریانات خدمت رسان به نوجوان را موجّه کرده و بار مسئولیت را از آنها سلب می کند. نوجوانی که می بایست پرچمدار کنشگری اجتماعی و حل مسائل ایران آینده باشد، دائماً با برچسب ضعف، بی چارچوبی، عدم تطابق با شرایط جامعه و امثال آن مواجه می شود و چنین است که خود به باور می رسد.
@m_rahmani_g
پیش از جشنواره فجر ۱۴۰۲ بود که به دعوت دوستان باشگاه سوره برای تماشای یک فیلم نوجوانانه رفتیم. آنچه تا پیش از مشاهده فیلم بر اساس تجربه سال های اخیر در تولید فیلم نوجوانانه (و حتی اندکی پوستر برنامه) در ذهن ما شکل گرفته بود، تولید یک فیلم از چند نوجوان روستایی بود که در یک اتفاق دراماتیک قرار گرفته و احتمالاً ما را یاد حال هوای دهه شصت می اندازند. فیلمهایی که هیچ نسبتی با سوژه نوجوان امروزین ندارد و ذائقه او را در نظر نمی گیرد.
اما ده دقیقه ابتدای فیلم بود که ما را میخکوب کرد! گرچه حال هوای فیلم کماکان دهه شصت بود اما جلوه های ویژه فیلم بسیار جذاب و امروزین بود و می توانست نوید از یک فیلم جذاب امروزین دهد، اما این تنها جذابیت آن نبود. اندکی بعد با کاهش جذابیت جلوه های ویژه نوبت به داستان فیلم رسید و خبر از روایت نوجوانانی داد که گرچه در نگاه اول به دنبال خلاف بودند اما در آنجایی که عرصه نقش آفرینی برای آنها فراهم شد به یک باره تبدیل به قهرمانان روستا گشتند.
از آنجایی که قصد اسپویل کردن داستان فیلم را ندارم (و توصیه می کنم که حتما خودتان به همراه نوجوانان به تماشای فیلم در سینما بنشینید) اما پرداخت به کلان مضمون فیلم را ضروری می دانم. در حال و هوایی که همه روانشناسان و فعالین تربیتی بر اساس یک مد اجتماعی حرف از نوجوان نسل z و آلفا می زنند و حتی اندکی زحمت بررسی دیدگاه های انتقادی به این رویکردها را در دنیا نمی دهند، خلق یک روایت از ایده نوجوان پیشران بسیار راهگشاست. نوجوانی که شاید در نگاه اول مورد شماتت بزرگترها باشد اما همان او اگر فرصت نقش آفرینی را فراهم کند می تواند نتایجی را خلق کند که خارج از تصور سایرین است. نوجوانی که بزنگاه ها ژنوم پیشرانی و حرکت اجتماعی را در خود دارد و عقلانیتی در او بروز می کند که بزرگترها در همان دوره سنی از آن بی بهره بودند. اما این ما هستیم که نا خودآگاه با برچسب زنی به نوجوان، او را نسبت به چنین توانی نه تنها خوداگاه نمی کنیم بلکه اعتماد و حس تعلق او را به خود و جامعه کمرنگ می کنیم.
به نظر می رسد این حکم از گرایش به ادبیات وارداتی در حوزه مطالعات نوجوان بیش از این که یک مد نظری باشد، یک دستاویز سیاسی و مدیریتی است که ناکارآمدی جریانات خدمت رسان به نوجوان را موجّه کرده و بار مسئولیت را از آنها سلب می کند. نوجوانی که می بایست پرچمدار کنشگری اجتماعی و حل مسائل ایران آینده باشد، دائماً با برچسب ضعف، بی چارچوبی، عدم تطابق با شرایط جامعه و امثال آن مواجه می شود و چنین است که خود به باور می رسد.
@m_rahmani_g
۱۹:۴۳
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
۱۳:۵۲
بازارسال شده از جامعه اندیشکدهها
۱۴:۳۴
یادداشتمساله «مقیاس» در امر سیاستگذاری فرهنگی و تربیتی
روایت از ناپلئون بناپارت نقل شده است که زمانی که قصد حمله به مصر را داشت به فرماندهان نظامی خود گفت: اگر ما با ۱۵هزار نفر به مصر حمله کنیم و آنها تنها ۱۰ هزار نفر باشند شکست می خوریم، اگر ما با ۳۰هزار نفر حمله کنیم و آنها تنها ۱۵ هزار نفر باشند بازهم شکست می خوریم اما اگر با ۵۰ هزار نفر حمله کنیم و آنها ۴۰ هزار نفر باشند پیروز خواهیم شد!! وقتی از وی پرسیدند که این تناقض چگونه قابل حل است پاسخ داد: مصریان قابلیت اداره لشگریان با حجم انبوه را ندارند و دچار از هم گسیختگی می شوند در حالیکه در عمل با لشگر کوچک تر بهتر عمل می کنند.
دانش فیزیک به عنوان علمی که بخشی از توصیف از عالم ماده را بر عهده دارد، سالهاست که قوانین خود را در دو بخش جهان کوچک (میکروسکوپی) و جهان بزرگ (ماکروسکوپی) متمایز می داند. در دنیای کوچک قوانین کوانتوم توصیف کننده دقیقتری از قوانین فیزیک کلاسیک اند که در دنیای بزرگ معتبر قلمداد می شوند! به راستی تفاوت بین پدیده های خُرد و بزرگ در چیست؟ جالب است که حوزه علوم رایانه ای نیز فهم از تحلیل ابرداده ها Big Data با داده های جاری کاملاًمتفاوت است و قوانین مختص به خود را دارد.
بررسی کنش های فرهنگی و تربیتی سالهای اخیر نشان می دهد که بسیاری از ایده های کوچک، موثر و کارآمد که توسط بازیگران (غالباً حاکمیتی) در مسیر توسعه قرار گرفتند، دچار اضمحلال، از هم پاشیدگی و کاهش محسوس کیفی شده اند که اصل کارآمدی آن ایده را در نقطه آغازین مورد سوال قرار می داد؛ اما کماکان گرایش مدیران به شناسایی ایده های کوچک و تلاش برای توسعه کمی آن وجود دارد. اما به راستی راه حل چیست؟
رشد هورمونی عوارض دارد!نظام و سنت طبیعت قواعد مشخصی دارد و آن هم این است که اگر صیرورت در مسیر طبیعی نباشد و با مداخله مصنوعی صورت گیرد در این صورت گرچه ظاهر تامین گردد اما یا باطن امر خالی از محتوا و معناست و یا عوارضی دارد که در نهایت موجود را از پای خواهد انداخت. لذا بسته به نوع فعالیت، موضوع و اقدام حتی المقدور از توسعه غیرارگانیک باید پرهیز کرد.
اصل تناسب آچار و پیچچنانچه بیان شد قواعد بین جوامع در مقیاس های گوناگون بسیار متفاوت است. همانطور که شناخت کمی و کیفی یک جامعه کوچک با جامعه بزرگ متفاوت است، منطق تحلیل رفتارهای آنها نیز متفاوت بوده و لذا سطح راهبردها و استراتژی های که میبایست بدان ها اندیشید نیز کاملاً متفاوت است. چه بسا رفتار یک سازه اجتماعی کوچک در مقابل یک سیاست تمرکزی بسیار سازگار و رفتار یک سازه اجتماعی بزرگ در مقابل همان سیاست کاملا ناسازگار باشد. باید توجه کرد که ابزارهای راهبری فرهنگی در مقیاس های کوچ نیز با مقیاس بزرگ کاملاً متفاوت است.
دعوت به چه؟امر فرهنگی اصولاً مبتنی بر یک دعوت به خیر صورت می گیرد اما متاسفانه به دلیل چسبندگی سازمانی (نفسانیت سازمانی) به جای دعوت به خیر، دعوت به خویشتن فردی یا سازمانی جایگزین می شود و در اینجاست که امر فرهنگی یا مورد اقبال واقع نمی شود و یا اثربخش نیست. لذاست که به جای رویکرد نرمالیزه کردن کنش فرهنگی می بایست به پذیرش تکثر در کنش ها،اصالت بخشی به فهم مخاطب و همچنین تمرکز بر بسترسازی و مدیریت دانش توجه نمود.
@m_rahmani_g
روایت از ناپلئون بناپارت نقل شده است که زمانی که قصد حمله به مصر را داشت به فرماندهان نظامی خود گفت: اگر ما با ۱۵هزار نفر به مصر حمله کنیم و آنها تنها ۱۰ هزار نفر باشند شکست می خوریم، اگر ما با ۳۰هزار نفر حمله کنیم و آنها تنها ۱۵ هزار نفر باشند بازهم شکست می خوریم اما اگر با ۵۰ هزار نفر حمله کنیم و آنها ۴۰ هزار نفر باشند پیروز خواهیم شد!! وقتی از وی پرسیدند که این تناقض چگونه قابل حل است پاسخ داد: مصریان قابلیت اداره لشگریان با حجم انبوه را ندارند و دچار از هم گسیختگی می شوند در حالیکه در عمل با لشگر کوچک تر بهتر عمل می کنند.
دانش فیزیک به عنوان علمی که بخشی از توصیف از عالم ماده را بر عهده دارد، سالهاست که قوانین خود را در دو بخش جهان کوچک (میکروسکوپی) و جهان بزرگ (ماکروسکوپی) متمایز می داند. در دنیای کوچک قوانین کوانتوم توصیف کننده دقیقتری از قوانین فیزیک کلاسیک اند که در دنیای بزرگ معتبر قلمداد می شوند! به راستی تفاوت بین پدیده های خُرد و بزرگ در چیست؟ جالب است که حوزه علوم رایانه ای نیز فهم از تحلیل ابرداده ها Big Data با داده های جاری کاملاًمتفاوت است و قوانین مختص به خود را دارد.
بررسی کنش های فرهنگی و تربیتی سالهای اخیر نشان می دهد که بسیاری از ایده های کوچک، موثر و کارآمد که توسط بازیگران (غالباً حاکمیتی) در مسیر توسعه قرار گرفتند، دچار اضمحلال، از هم پاشیدگی و کاهش محسوس کیفی شده اند که اصل کارآمدی آن ایده را در نقطه آغازین مورد سوال قرار می داد؛ اما کماکان گرایش مدیران به شناسایی ایده های کوچک و تلاش برای توسعه کمی آن وجود دارد. اما به راستی راه حل چیست؟
رشد هورمونی عوارض دارد!نظام و سنت طبیعت قواعد مشخصی دارد و آن هم این است که اگر صیرورت در مسیر طبیعی نباشد و با مداخله مصنوعی صورت گیرد در این صورت گرچه ظاهر تامین گردد اما یا باطن امر خالی از محتوا و معناست و یا عوارضی دارد که در نهایت موجود را از پای خواهد انداخت. لذا بسته به نوع فعالیت، موضوع و اقدام حتی المقدور از توسعه غیرارگانیک باید پرهیز کرد.
اصل تناسب آچار و پیچچنانچه بیان شد قواعد بین جوامع در مقیاس های گوناگون بسیار متفاوت است. همانطور که شناخت کمی و کیفی یک جامعه کوچک با جامعه بزرگ متفاوت است، منطق تحلیل رفتارهای آنها نیز متفاوت بوده و لذا سطح راهبردها و استراتژی های که میبایست بدان ها اندیشید نیز کاملاً متفاوت است. چه بسا رفتار یک سازه اجتماعی کوچک در مقابل یک سیاست تمرکزی بسیار سازگار و رفتار یک سازه اجتماعی بزرگ در مقابل همان سیاست کاملا ناسازگار باشد. باید توجه کرد که ابزارهای راهبری فرهنگی در مقیاس های کوچ نیز با مقیاس بزرگ کاملاً متفاوت است.
دعوت به چه؟امر فرهنگی اصولاً مبتنی بر یک دعوت به خیر صورت می گیرد اما متاسفانه به دلیل چسبندگی سازمانی (نفسانیت سازمانی) به جای دعوت به خیر، دعوت به خویشتن فردی یا سازمانی جایگزین می شود و در اینجاست که امر فرهنگی یا مورد اقبال واقع نمی شود و یا اثربخش نیست. لذاست که به جای رویکرد نرمالیزه کردن کنش فرهنگی می بایست به پذیرش تکثر در کنش ها،اصالت بخشی به فهم مخاطب و همچنین تمرکز بر بسترسازی و مدیریت دانش توجه نمود.
@m_rahmani_g
۱۹:۴۹
بازارسال شده از اندیشکده مرآت
۱۸:۲۳
بازارسال شده از اخبار رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی
۱۲:۰۸
#یادداشت دوگانه فهم من و فهم ماکاش اصحاب فرهنگ و تربیت اصل را بر عدم فهم خویشتن بگذارند!!
چند روز پیش در جلسه ای دعوت شدم تا در خصوص ترم «جهاد تبیین» نظراتم را بیان کنم. مفهومی که در سپهر فرهنگی کشور در چند سال گذشته مورد توجه قرار گرفته و به عنوان ماموریت اصلی برخی نهادها و دستگاه های فرهنگی مانند سازمان تبلیغات اسلامی قلمداد می شود. گوش فرادادن به دیدگاه مدعوین بیانگر این بود که برداشت اولیه آنها از مفهوم، کاملاً با یکدیگر متمایز بود و مبتنی بر آن، توصیف آنها از یک نهاد عامل به جهاد تبین نیز متفاوت می شد و در نتیجه تجویز و توصیه های مختلفی را نیز بیان می کردند. از تقلیل جهاد تبیین به یک «فعالیت تبلیغی» تا «تبیین به مثابه امر تربیتی» و یا «تبیین در ساحت رسانه جمعی» فهم متفاوت اعضا بود. اما جالب این بود که در جای که قصد داشتم تا با صورت بندی دیدگاه ها، دعوای نظری خلق کنم که این برداشت ها مورد نقد و برسی قرار گیرد، اعضا به نرمی از کنار آن گذر نموده و انگیزه برای بهبود یا تغییر برداشت خود نداشتند! چنین ضایع تاسف باری در انبوهی از بنیادی ترین مفاهیم فرهنگی و تربیتی وجود دارد و کنشگر معاصر، با پرهیز از واکاوی فهم خود، آن را معادل با حقیقت عینی قلمداد کرده و به گونهای تقدس گرایانه به فهم خویش پایبند است.
در ادبیات فلسفی برای جداسازی مفهوم از فهم عامه، دو کلیدواژه Concept و Conception مد نظر قرار می گیرد. گرچه هر دو این واژگان به معنای فهم ترجمه می شود اما به تعبیر کانت، Concept به معنای یک ایده یا تصوری عمومی و انتزاعی تعریف میشود که میتواند برای دستهبندی تجربیات و اشیاء مورد استفاده قرار گیرد اما Conception ݡبه فرآیند شکلگیری و درک این مفاهیم اشاره دارد. این فرآیند شامل تصورات ذهنی و خلاقیت است که منجر به ایجاد ایدههای جدید میشود. در حقیقت انسان به صورت ناخودگاه بر اساس پیش فرض ها و تجارب زیسته خود است که به درک از مفاهیم و انگاره های مختلف نائل می شود. لذاست که یک فعال تربیتی، جهاد تبیین را همان کنش خود می داند و یک مبلغ هم جهاد تبین را تبلیغ!
با فرض چنین اتفاقی، یک مدیر فرهنگی نمی تواند فهم خود را به عنوان فهم معیار قرار دهد - به دلیل عدم موجه بودن این انگاره - و تمام سیاست ها و تحلیل ها را بر اساس آن صورت بندی کند چرا که حداقل آسیب این رویکرد، عدم توجه به انگاره ها و فهم بازوان اجرایی و کنشگران میدانی اوست و همین است که نتیجه برخی از فعالیت های فرهنگی مصداق «بره کلاه بیاره سر را با کلاه می آورد» می شود. نمونه این موضوع را می توان در عمل به مفاهیمی مانند امر به معروف و نهی از منکر، تربیت نوجوان و ... مشاهده نمود. علاوه بر کنشگران، فهم مردم نیز در این دست از اتفاقات بسیار با اهمیت است و عدم توجه به گونههای مختلف فهم اجتماعی و بدیهی انگاری فهم معیار سازمانی و فردی، منجر به شکاف اجتماعی بیشینه می شود.
فقط برای مثال میتوانیم نگاهی کوتاه به Concept عدالت بیندازیم. این مفهوم را میتوان چنین توضیح داد: «وضعیت عدالت وضعیتی است که در آن همه وظایف خود را انجام میدهند و همه استحقاق خود را دریافت میکنند». چه کسی مخالف است؟ برای یافتن Conceptions از عدالت، تنها باید به دو سوی مختلف اقیانوس اطلس نگاه کنیم. بهویژه در اکثر کشورهای اروپای شمالی، مفهوم فعلی عدالت مشخص میکند که بخش بزرگی، گاهی حتی بیش از 50 درصد از درآمد افراد ممکن است توسط دولت گرفته شود. ما به این مالیات می گوییم و با استفاده از آن برای ارائه تسهیلات مشترک مانند مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش و طرح های بازنشستگی جمعی توجیه می شود. برعکس، در ایالات متحده، نرخ مالیات به طور قابل توجهی پایین تر است. در آنجا اعتقاد بر این است که دولت حق ندارد آنچه را که با کار سخت به دست آورده اند از شهروندانش بگیرد. از دید آمریکایی ها، بسیاری از سیستم های اروپایی دزدی آشکار هستند. از دید اروپایی ها، سیستم آمریکا نمیتواند مواد اولیه ای را که نیازمندان است، ارائه دهد. اما به راستی کدام عدالت است؟
در چنین موقعیتی، بهترین روش برای بهبود Conceptions، ایجاد دیالکتیک و گفتگو بین گونه های مختلف از افراد معقول و بدون سوگیری ارزشی و صنفی است. نقطه مقابل تحمیق و تکفیر فهم دیگری و بداهت پنداری از فهم خویشتن! کافی است که در نسبت با پایه ترین مفاهیم مانند عدالت آموزشی، تربیت دینی، حجاب، مهندسی فرهنگی و ... سیاستگذار فرهنگی در گام اول به نزدیک سازی مسیر فهم و برداشت از Concept مبادرت ورزیده و ضمن بهبود فهم خود، به یک همگرایی در کنش میدان نیز نزدیک شود. چنانچه عقلانیت یکی از شروط اصلی در نظام حکمرانی دینی است و رشد عقلانیت در مقابل نگاه دانای کل و بالا به پایین، در بستر اقناع و گفتگو و با رعایت خضوع نظری و بی طرفی شکل می گیرد.
@m_rahmani_g
چند روز پیش در جلسه ای دعوت شدم تا در خصوص ترم «جهاد تبیین» نظراتم را بیان کنم. مفهومی که در سپهر فرهنگی کشور در چند سال گذشته مورد توجه قرار گرفته و به عنوان ماموریت اصلی برخی نهادها و دستگاه های فرهنگی مانند سازمان تبلیغات اسلامی قلمداد می شود. گوش فرادادن به دیدگاه مدعوین بیانگر این بود که برداشت اولیه آنها از مفهوم، کاملاً با یکدیگر متمایز بود و مبتنی بر آن، توصیف آنها از یک نهاد عامل به جهاد تبین نیز متفاوت می شد و در نتیجه تجویز و توصیه های مختلفی را نیز بیان می کردند. از تقلیل جهاد تبیین به یک «فعالیت تبلیغی» تا «تبیین به مثابه امر تربیتی» و یا «تبیین در ساحت رسانه جمعی» فهم متفاوت اعضا بود. اما جالب این بود که در جای که قصد داشتم تا با صورت بندی دیدگاه ها، دعوای نظری خلق کنم که این برداشت ها مورد نقد و برسی قرار گیرد، اعضا به نرمی از کنار آن گذر نموده و انگیزه برای بهبود یا تغییر برداشت خود نداشتند! چنین ضایع تاسف باری در انبوهی از بنیادی ترین مفاهیم فرهنگی و تربیتی وجود دارد و کنشگر معاصر، با پرهیز از واکاوی فهم خود، آن را معادل با حقیقت عینی قلمداد کرده و به گونهای تقدس گرایانه به فهم خویش پایبند است.
در ادبیات فلسفی برای جداسازی مفهوم از فهم عامه، دو کلیدواژه Concept و Conception مد نظر قرار می گیرد. گرچه هر دو این واژگان به معنای فهم ترجمه می شود اما به تعبیر کانت، Concept به معنای یک ایده یا تصوری عمومی و انتزاعی تعریف میشود که میتواند برای دستهبندی تجربیات و اشیاء مورد استفاده قرار گیرد اما Conception ݡبه فرآیند شکلگیری و درک این مفاهیم اشاره دارد. این فرآیند شامل تصورات ذهنی و خلاقیت است که منجر به ایجاد ایدههای جدید میشود. در حقیقت انسان به صورت ناخودگاه بر اساس پیش فرض ها و تجارب زیسته خود است که به درک از مفاهیم و انگاره های مختلف نائل می شود. لذاست که یک فعال تربیتی، جهاد تبیین را همان کنش خود می داند و یک مبلغ هم جهاد تبین را تبلیغ!
با فرض چنین اتفاقی، یک مدیر فرهنگی نمی تواند فهم خود را به عنوان فهم معیار قرار دهد - به دلیل عدم موجه بودن این انگاره - و تمام سیاست ها و تحلیل ها را بر اساس آن صورت بندی کند چرا که حداقل آسیب این رویکرد، عدم توجه به انگاره ها و فهم بازوان اجرایی و کنشگران میدانی اوست و همین است که نتیجه برخی از فعالیت های فرهنگی مصداق «بره کلاه بیاره سر را با کلاه می آورد» می شود. نمونه این موضوع را می توان در عمل به مفاهیمی مانند امر به معروف و نهی از منکر، تربیت نوجوان و ... مشاهده نمود. علاوه بر کنشگران، فهم مردم نیز در این دست از اتفاقات بسیار با اهمیت است و عدم توجه به گونههای مختلف فهم اجتماعی و بدیهی انگاری فهم معیار سازمانی و فردی، منجر به شکاف اجتماعی بیشینه می شود.
فقط برای مثال میتوانیم نگاهی کوتاه به Concept عدالت بیندازیم. این مفهوم را میتوان چنین توضیح داد: «وضعیت عدالت وضعیتی است که در آن همه وظایف خود را انجام میدهند و همه استحقاق خود را دریافت میکنند». چه کسی مخالف است؟ برای یافتن Conceptions از عدالت، تنها باید به دو سوی مختلف اقیانوس اطلس نگاه کنیم. بهویژه در اکثر کشورهای اروپای شمالی، مفهوم فعلی عدالت مشخص میکند که بخش بزرگی، گاهی حتی بیش از 50 درصد از درآمد افراد ممکن است توسط دولت گرفته شود. ما به این مالیات می گوییم و با استفاده از آن برای ارائه تسهیلات مشترک مانند مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش و طرح های بازنشستگی جمعی توجیه می شود. برعکس، در ایالات متحده، نرخ مالیات به طور قابل توجهی پایین تر است. در آنجا اعتقاد بر این است که دولت حق ندارد آنچه را که با کار سخت به دست آورده اند از شهروندانش بگیرد. از دید آمریکایی ها، بسیاری از سیستم های اروپایی دزدی آشکار هستند. از دید اروپایی ها، سیستم آمریکا نمیتواند مواد اولیه ای را که نیازمندان است، ارائه دهد. اما به راستی کدام عدالت است؟
در چنین موقعیتی، بهترین روش برای بهبود Conceptions، ایجاد دیالکتیک و گفتگو بین گونه های مختلف از افراد معقول و بدون سوگیری ارزشی و صنفی است. نقطه مقابل تحمیق و تکفیر فهم دیگری و بداهت پنداری از فهم خویشتن! کافی است که در نسبت با پایه ترین مفاهیم مانند عدالت آموزشی، تربیت دینی، حجاب، مهندسی فرهنگی و ... سیاستگذار فرهنگی در گام اول به نزدیک سازی مسیر فهم و برداشت از Concept مبادرت ورزیده و ضمن بهبود فهم خود، به یک همگرایی در کنش میدان نیز نزدیک شود. چنانچه عقلانیت یکی از شروط اصلی در نظام حکمرانی دینی است و رشد عقلانیت در مقابل نگاه دانای کل و بالا به پایین، در بستر اقناع و گفتگو و با رعایت خضوع نظری و بی طرفی شکل می گیرد.
@m_rahmani_g
۱۹:۴۴