بازارسال شده از مخبر
۱۰:۴۸
۵:۵۲
۵:۵۲
۵:۵۲
۵:۵۲
۵:۵۲
در هراس از نشانهگیری حزبالله(یادداشت روز)حمله روز یکشنبه گذشته ارتش جنایتکار اسرائیل به منطقهای در ضاحیه بیروت و به شهادت رساندن سید هیثم- ابوعلی- طباطبایی یک فرمانده ارشد حزبالله، از سوی مقاومت لبنان، «عبور از خط قرمز» تلقی شد. حزبالله در واکنش به این اقدام اعلام کرد «مصمم است تا تمامی پروژههای دشمن صهیونیستی و حامی آن آمریکا را نابود کند.» بر این اساس فرمانده ارشد ارتش رژیم غاصب اعلام کرد اگر حزبالله به این اقدام پاسخ ندهد، دست به اقدام مشابهی نخواهد زد و در طول روزهای پس از ارتکاب این جنایت، اسرائیل گشتزنی خود در آسمان لبنان را افزایش داد که به معنای جدی گرفتن واکنش مقاومت لبنان ارزیابی گردید. از سوی دیگر تشدید اقدامات ارتش رژیم غاصب علیه لبنان، گمانهزنیهایی را در مورد آینده منازعه میان این رژیم و حزبالله در پی داشت. 1- رژیم غاصب اسرائیل علیرغم آنکه پس از شکست از حزبالله، آتشبس را قبول کرد، در طول نزدیک به یکسال به جنایات پراکنده علیه مردم لبنان و بهخصوص علیه ساکنان جنوب این کشور ادامه داد بهگونهای که براساس آمار ارائه شده از سوی حزبالله، در این فاصله بیش از 350 نفر از مردم لبنان در جنوب و شرق این کشور به شهادت رسیده و نزدیک به 1000 نفر از آنان مجروح شدهاند. حزبالله براساس راهبرد صیانت از امنیت کلی لبنان و بنا به ملاحظات داخلی دولت این کشور پاسخی به این اقدامات نداده است و از این جهت از سوی بسیاری از مردم و بسیاری از شخصیتها و احزاب لبنانی دارای حق واکنش خوانده شده است. اما رخداد یکشنبه معادله آتشبس که به امری یکجانبه و به نفع رژیم اسرائیل تبدیل گردیده را در هالهای از ابهام قرار داده است. بیانیه حزبالله نشان میدهد این حزب در حال بررسی روند کنونی است و بسیاری از ناظران نظامی معتقدند ترور شهید سید هیثم علی طباطبایی نقطه پایانی بود که رژیم بر روند یکسال اخیر گذاشت. رژیم اسرائیل، حزبالله را در وضعیت تازهای قرار داده است و حالا این حزبالله است که میتواند مسیر آینده را ترسیم کند.2- برخی ناظران نظامی گفتهاند اقدام روز یکشنبه رژیم، مقدمه دور تازهای از جنگ است. کمااینکه «تامیرهایمن» ژنرال اطلاعاتی- نظامی رژیم، یک روز پس از اقدام نظامی اخیر اسرائیل علیه ضاحیه گفت: «مشکل اسرائیل با حزبالله با وجود ضرباتی که به این جنبش زده، هنوز حل نشده است چراکه برای هر فرمانده حزبالله که ترور میشود، جایگزینی وجود دارد و این حزب هنوز دارای موشکها، راکتها و پهپادهایی است که میتواند جبهه داخلی اسرائیل را هدف قرار دهند.» در عین حال هم مجموعه اظهارنظرهای مقامات اطلاعاتی و نظامی اسرائیل و هم اقداماتی نظیر گسترش گشتزنی هوائی آن بر فراز لبنان نشان میدهد این رژیم از درگیری جدید با حزبالله هراس هم دارد. اگر اظهاراتی که ناظر به ضرورت حمله سنگین به لبنان است را در کنار اظهارات و اقدامات ناشی از نگرانی از واکنش حزبالله قرار دهیم، درمییابیم، شروع دوباره جنگ سنگین فقط نگرانی طرف لبنانی نیست بلکه اسرائیل هم به همان اندازه و شاید بیش از آن در وضعیت نگرانی و عدم اطمینان از نتایج است. شاید به همین دلیل است که برخی از مقامات اسرائیل، حمله روز یکشنبه را به ضرورت خلع سلاح حزبالله از سوی دولت لبنان مرتبط کردهاند. بنابراین اصل این سؤال که آیا این تنشها منجر به جنگی گسترده میان دو طرف میشود، در فضای ابهام قرار دارد.3- رژیم اسرائیل بر اساس آنچه از مواضع مقامات و محافل اطلاعاتی- امنیتی آن برمیآید، در فضای عدم اطمینان و حتی یأس از نتایج حملات نظامی به غزه، کرانه باختری، لبنان، یمن و در نهایت ایران که بیش از دو سال درگیر آنها بوده، قرار دارد. از نظر این رژیم وقتی راهبردهای این شش جبهه نسبت به پیش از دو سال اخیر هیچ تغییری نکرده و نیز از توانایی نظامی آنان کاسته نشده، نتایج اسرائیل در حد دستاوردهای تاکتیکی و موقت قرار داشته و بهطور راهبردی و طولانیمدت از تهدیدات و نگرانیهای آن کم نکرده است. در ارزیابیهای نظامی و اطلاعاتی رژیم، ایران به عنوان نقطه ثقل مقاومت در منطقه نهتنها بر استراتژیهای خود در مقابل آمریکا، اسرائیل و غرب کماکان تاکید دارد، بلکه حتی از نظر تاکتیکی نیز توانمندیهای خود را حفظ کرده و در حال توسعه آن میباشد. مدیر یک پروژه امنیتی در آمریکا که به مقامات رژیم اسرائیل نزدیک میباشد، دو روز پیش طی یادداشتی در «نیویورکتایمز» نوشت: «در جریان درگیریهای بعدی، ایران قصد دارد 2000 موشک را همزمان به سمت مناطق تحت کنترل اسرائیل شلیک کند تا دفاع آن را درهم بشکند، نه 500 موشک در 12 روز».در ارزیابی اسرائیل از وضعیت کنونی حزبالله آمده است این گروه در فاصله یک سال گذشته علیرغم از دست دادن دبیرکل و دهها نیروی مؤثر آن، قدرت خود را بازسازی کرده و در شرایط آمادگی کامل قرار دا
۶:۱۵
رد. ارزیابی اسرائیل از موفقیت طرح «توماس باراک» نماینده ویژه ترامپ در امور لبنان این است که آتشبس و فشار بر دولت لبنان علیه حزبالله به جایی نرسیده و حزبالله اگرچه در فضای عدم پاسخ به نقض آتشبس از سوی اسرائیل قرار داشته اما علیالدوام بر تواناییهای نظامی و رزمی و آمادگی خود افزوده است.در ارزیابی اسرائیل از تحولات عراق آمده است که پیروزی گسترده طرفداران مقاومت و گروههای جهادی مخالف اسرائیل و آمریکا، آنان را چند گام به سمت ایفای نقش مؤثرتر در واکنش به هرگونه اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا علیه یک ضلع یا اضلاع مقاومت نزدیک کرده است. در این بین پیروزی چشمگیر جریان جهادی «عصائب اهل حق» به رهبری قیس الخزعلی و تبدیل شدن آن به قویترین حزب عراقی در پارلمان آینده این کشور، رژیم غاصب اسرائیل را بهشدت نگران کرده است.در ارزیابی اسرائیل، مقاومت غزه بعد از دو سال جنگ هنوز در موقعیت بیجایگزین در روند نظامی و سیاسی این باریکه قرار دارد و طرح دونالد ترامپ علیرغم هیاهویی که ایجاد کرده قادر به کنار زدن آن حتی در ساحه سیاسی غزه نیست. بنابراین ارتش اسرائیل معتقد است مسئله غزه هنوز حل نشده و اعتمادی به راهحلهای سیاسی ترامپ وجود ندارد.کمااینکه در ارزیابی اسرائیل، یمن هنوز یک مشکل اساسی است و هرگونه تشدید نظامی که اسرائیل خود را بهشدت نیازمند آن میداند، دوباره یمن را به صحنه میآورد و این در حالی است که ورود دوباره انصارالله مشکلات بیشتری برای اسرائیل ایجاد میکند چراکه در هرگونه درگیری تازه، اسرائیل مسئول آن شناخته میشود.4- رژیم غاصب اسرائیل در تلاش است تا با اقدامات نظامی و تحمیل جنگ فرسایشی به مقاومت فلسطین و حزبالله لبنان معادله جدیدی به نفع خود پدید آورد. کمااینکه دو روز پیش «آموس یادلین» رئیس سابق اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل گفت: «این عملیات ترور حاوی پیامی برای همه دشمنان اسرائیل بود مبنی بر اینکه دکترین امنیتی ما تغییر کرده است و اجازه هیچ تهدیدی در مرزهایمان را نمیدهیم». اما در اینجا دو نکته اساسی وجود دارد؛ نکته اول این است که چه چیز سبب شده که دکترین امنیتی اسرائیل با شکست مواجه شود و ضرورت تغییر آن به وجود آید؟ آیا اسرائیل میتوانست مانع آن شود و نشد؟ پاسخ روشن است، اسرائیل در زمان تأسیس خود هیچگاه نمیخواسته در اطراف مرزهای اشغالی آن تهدیدی علیه موجودیت اسرائیل شکل بگیرد، دو پیمان اسرائیل با مصر- موسوم به کمپ دیوید- و با اردن- موسوم به وادی عربه- پس از جنگهای 1967 و 1973 بر ایناساس منعقد گردید، حال چرا اسرائیل از شکست این دکترین امنیتی صحبت میکند. جز این است که اینبار به جای دولتهای مصر و اردن و کشورهای دیگری از این دست، مقاومت رو به گسترش مردمی در مرزهای شمالی یعنی لبنان، شمالشرقی یعنی عراق، مرکزی یعنی غزه و کرانه و جنوبی فلسطین یعنی یمن که مصالحهپذیر نیستند، قرار گرفتهاند؟ اسرائیل برای این موضوع نه نسخه کارآمد نظامی و نه نسخه قابل اعتماد سیاسی دارد.نکته دوم این است که تغییر دکترین امنیتی موضوعی یکطرفه و فقط در اراده طرف اسرائیلی نیست. این تغییر دکترین- اگر البته ضرورتی به آن باشد- میتواند در طرف مقابل هم ایجاد شود کمااینکه دو روز پیش در ارزیابی محافل اطلاعاتی اسرائیل آمده بود که ممکن است حزبالله در واکنش به حمله روز یکشنبه به ضاحیه، از مرزها به داخل سرزمینهای اشغالی سرازیر شود. بنابراین اقدام ارتش اسرائیل به تغییر دکترین از دفاعی به هجومی میتواند برای آن ریسک زیادی به همراه داشته و آن را در جنگی بیپایان گرفتار نماید. جالب این است یک روز پس از اقدام یکشنبه رژیم غاصب علیه لبنان، اویکدور «لیبرمن» وزیر خاجه و وزیر جنگ سابق در توئیتی خطاب به بنیامین نتانیاهو نوشت: «تو در داخل دائماً تزریق میکنی که در مواجهه با مقاومت به پیروزی مطلق دستیافتهای اما من به عنوان فردی دارای تجربه نظامی و امنیتی میگویم تو فقط چند جبهه مفتوح را برای اسرائیل ایجاد کردهای.»5- در ارزیابیهای داخلی لبنان، اقدام روز یکشنبه ارتش اسرائیل، یک میخ محکم به تابوت خلع سلاح حزبالله خوانده شد. این ترور، داخل لبنان را به نفع حزبالله مستحکمتر کرد کمااینکه برخی محافل نزدیک به دولت لبنان گفتند این ترور حتی آمریکا را در شرایط فشار قرار داده چراکه اهرمهای آن در وادار کردن طرفهای لبنانی به اعمال فشار بیشتر بر حزبالله تضعیف کرده است. اسرائیل بارها گفته بود، طرفهایی در لبنان از حملات آن علیه حزبالله حمایت میکنند اما واکنشهایی که پس از اقدام روز یکشنبه اسرائیل شاهد بودیم از موقعیت مستحکم حزبالله در لبنان خبر میدهد.
سعدالله زارعی
سعدالله زارعی
۶:۱۵
شهید علیرضا عاصمی سال ۱۳۶۱جاده اهواز آبادان کوت عبدالله موقعیت نساجی
۷:۵۰
بازارسال شده از کانال خبری اساتید شریف
۱۶:۲۹
بازارسال شده از حسین.عباسی
۱۶:۴۲
۶:۱۳
۶:۱۳
۶:۱۳
۶:۱۳
۶:۱۳
از سادهانگاری هستهای تا اتحاد مقدس مردمی!(یادداشت میهمان)دکتر ابراهیم کارخانهای*بعد از نهائی شدن برجام در تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ و تایید توافق در شورای امنیت سازمان ملل، بر اساس دورههای پیشبینیشده در برجام، مجلس شورای اسلامی میبایست ظرف مدت ۳ ماه از تاریخ مذکور برجام را به تصویب برساند. در این فاصله از اعضای تیم مذاکرهکننده و شخصیتهای مؤثر در برجام دعوت به عمل میآمد تا با حضور در مجلس شورای اسلامی، ضمن تشریح اقدامات خود، به سؤالات نمایندگان پاسخ دهند. در آن جلسات یکی از اعضاء مدعو در سخنان خود سعی میکرد اینگونه القاء کند که ما چیز مهمی را از دست ندادهایم و صرفاً سانتریفیوژهای نسل قدیم IR-1 را در توافقنامه معامله کردیم که میخواستیم آنها را با سانتریفیوژهای نسل جدید تعویض کنیم. در ادامه تحلیلی ارائه دادند مبنی بر اینکه که ما در حقیقت «روغن ریخته را نذر امامزاده کردیم» این نحوۀ بیان ایشان به شدت مورد اعتراض نمایندگان منتقد قرار گرفت.صحبتها در حالی بود که همین سانتریفیوژهای نسل یک باعث شگفتی و عصبانیت آمریکا شده بود! بهخاطر همین سانتریفیوژها بود که چندین قطعنامه در شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسیده بود و سختترین تحریمها علیه ملت ایران اعمال گردید! با همین سانتریفیوژهای IR-1 بود که بیش از ۱۰ تن اورانیوم غنیشده و قریب ۵۰۰ کیلو اورانیوم غنیشدۀ ۲۰ درصد تولید شد و دشمن به وحشت افتاد تا جایی که رئیسجمهور وقت آمریکا (اوباما) در نامۀ ۲۰ خرداد ۱۳۸۸ به مقام معظم رهبری، با به رسمیت شناختن حق غنیسازی جمهوری اسلامی ایران، خواستار ادامۀ مذاکرات شد.صحبتهای ایشان در حقیقت تحقیر دستاوردهای دانشمندان و نخبگان هستهای کشور بود. از طرفی موضوع فقط به برچیدن حدود ۱۳ هزار سانتریفیوژ نسل 1 ختم نمیشد، بلکه زنجیرۀ افتخارآمیز غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصد هم میبایست جمع میشد و چندین زنجیرۀ ۱۶۵عددی غنیسازی سانتریفیوژهای IR-2 m و IR-4 جمعاً بهتعداد ۱۱۶۵ دستگاه با قدرت جداسازی بیش از ۵ سو نیز باید برچیده میشد. رآکتور آب سنگین اراک حاصل دستاوردهای بومی مهندسان و پژوهشگران هستهای ایران اسلامی با بیش از ۸۵ درصد پیشرفت فنی مهندسی و ۹۵ درصد عملیات عمرانی، باید متوقف و از نو مطابق با نظر آمریکاییها بازطراحی میشد. برای غیرقابل استفاده نمودن محفظۀ قلب رآکتور (کالندریا) میبایست منافذ و کانالهای آن با بتنریزی پر میشد، که با این اقدام زمان بهرهبرداری از آن به سالهای نامعلوم موکول میشد.دژ مستحکم و تسخیرناپذیر فردو که کینۀ دشمن را در عمق ۱۳۰ متری زیرزمین دفن کرده بود، باید تغییر کاربری میداد و عملیات غنیسازی در آنجا متوقف و به مدت ۱۵ سال حتی یک گرم اورانیوم در آنجا نباید وارد یا غنیسازی میشد.فرآیند تحقیق و توسعه میبایست بهشدت محدود و ساخت سانتریفیوژهای جدید بهمدت ۱۰ سال متوقف و در طی این مدت نباید هیچ سانتریفیوژ جدیدی جایگزین سانتریفیوژهای نسل یک IR-1 میشد!پروتکل الحاقی باید اجرا میشد؛ نظارت بر فعالیتهای هستهای که سابقاً محدود به آژانس بود به سطح تمامی کشورهای ۱+۵ گسترش مییافت و اگر در گذشته، پروندۀ هستهای جمهوری اسلامی ایران صرفاً از طریق آژانس و با تصمیم شورای حکام به شورای امنیت ارجاع میشد، ازاینپس علاوهبر آژانس، شخص دبیرکل آژانس، هریک از کشورهای ۱+۵، کمیسیون مشترک، کارگروه خرید و دبیرکل سازمان ملل هریک میتوانستند پروندۀ هستهای جمهوری اسلامی ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند!علاوه بر اینها، دهها مورد دیگر نیز وجود داشت که بخش قابلتوجهی از آنها در ابعاد علمی، فنی، نظارتی، سیاسی،امنیتی و نظامی در ۱۱۲ بند مستند به مفاد برجام سابقا تحت عنوان «برجام، آینۀ عبرت اعتماد به غرب» و اخیرا تحت عنوان «رد مذاکره با آمریکا، دلیل؟ داده: ۱۱۲، ستانده: صفر» در رسانه منتشر شده است. علیرغم دادن این همه امتیاز به طرف مقابل، تحمل این جمله بسیار سخت و دردناک بود که ما روغن ریخته را نذر امامزاده کردهایم! بعد از اعتراض شدید نمایندگان، ایشان به توجیه صحبتهای خود پرداخت و بعدها رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات خود به این مضمون که «دادههای خود را که حاصل نبوغ دانشمندان بومی است دستکم نگیرید، شما کم چیزی را از دست ندادهاید»، تلویحاً به این موضوع اشاره فرمودند. اینکه آمریکا در برابر این همه ستانده و داده صفر از برجام خارج شد، یادآور این واقعیت بود که مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای سابقا بارها نسبت به آن هشدار داده بودند که موضوع هستهای بهانه است مشکل آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بر سر اصل نظام اسلامی است. تصور اینکه مشکل ایران و آمریکا با مذاکره حل شود ناشی از سادهاندیشی و سطحینگری در عرصه سیاست و عمق فاصله با رویکرد ژرفنگر مقام معظم رهبری در عرصه سیاسی کشور است که علی رغم مواجهه با طوفان
۹:۴۶
ها و فتنههای برنامهریزی شده خارجی و داخلی همواره کشتی نجات کشور را به ساحل امنیت، آرامش و اقتدار هدایت فرمودهاند که آخرین آن، حضور تمام قد و قهرمانانه ایشان در دفاع مقدس ۱۲ روزه بود که برنامه ۲۲ ساله آمریکا و رژیم صهیونیستی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران را نقش بر آب کرد.! بدون شک اگر درایت بالا، منظومه فکری قوی و منسجم، اوج هوشمندی سیاسی، سعهصدر الهی و قدرت مدیریت بینظیر ایشان در این تهاجم سهمگین و بیسابقه نبود، نه اینکه امروز اثری از نظام اسلامی نبود بلکه ایران عزیز، جولانگاه ارتش آمریکا و اسرائیل و مزدوران آنها شده بود! بدون شک، دشمنان جنایتکار، علیرغم تجربه طعم تلخ شکستها، دست از سر ملت ایران بر نخواهند داشت و سعی خواهند کرد با تغییر مؤلفههای جنگ و تمرکز بر جنگ روانی و فشار اقتصادی، کشور را در معرض جنگ روانی و فرسایشی قرار دهند! غافل از آنکه، نه تنها ملت بزرگ و قهرمان ایران بلکه همه ملتهای آزاده جهان، بهشت موعود آمریکا و غرب را بر ویرانههای کشورهایی چون افغانستان و لیبی و اخیرا در سوریه از نزدیک دیدهاند! و اکنون با سرآمدن دوران فریبکاری دشمن، دیگر هیچ انسان شرافتمند و با غیرتی دراقصی نقاط جهان، فریب باغ سوخته دموکراسی آمریکا و غرب را که ارمغان آن خیانت، جنایت، قتل، ویرانی، نابودی و از دست رفتن امنیت و استقلال و عزت و شرف ملتها بوده است، نخواهند خورد. بر همین اساس در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه که دشمن تصور میکرد با ترور قلههای فرماندهی نظامی و به زعم خود ناتوانسازی قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران، با همگامی مردم، سه روزه ایران را فتح خواهد کرد؛ با اتحاد مقدس ملت رشید و بیدار ایران حول فرماندهی ولایت فقیه و دفاع از دین و میهن و عزت و شرف مواجه شد که علیرغم تنگناهای اقتصادی و تفاوتهای اساسی در دیدگاههای سیاسی و فرهنگی و اعتقادی، تمامی نقشههای پیچیده و شوم دشمن را در یک جنگ تمام عیار ترکیبی، منطقهای و فرامنطقهای را که با پشتوانه حمایتی دهها کشور برنامهریزی شده بود نقش بر آب کردند و به فرموده رهبر حکیم انقلاب؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی «شرارت کردند، کتک خوردند و دست خالی برگشتند» و در مقابل ملت قهرمان و نیروهای مسلح مقتدر ایران، پیروز و سربلند، قدرتمندتر از قبل، اکنون در هفته بسیج در قله عزت و اقتدار، به فرموده امام راحل بر منارههای بلند بام انقلاب اسلامی، اذان رشادت و شهادت سر میدهند و به نسل تشنه و بیدار جهان امروز، پیام میدهند که روزگار قلدرمآبی کشورهای زورگو و سلطهگر به پایان رسیده و ملتهای آزاده جهان در اقصی نقاط عالم همصدا با ملت بزرگ ایران، شعار بنیادین بدو پیروزی انقلاب اسلامی یعنی «نابودی اسرائیل» را سر میدهند که به حول قوه الهی تحقق وعده الهی آن نزدیک است و وارثان سلمان و مالک در اوج قله دانایی و توانایی در انتظار رؤیت خورشیدند.انشاءالله.__* استاد دانشگاه و رئیس کمیته هستهای مجلس نهم
۹:۴۶
آقای سریعالقلم! فقرا بر خلاف اشراف حس همدردی بیشتری با دیگران دارند
یافتههای علم روانشناسی، دقیقاً خلاف ادعای آقای سریعالقلم است. کسانی که خود تجربه فقر و محرومیت داشتهاند، درد دیگران را عمیقتر حس میکنند، بنابراین در موقعیت واقعی، کمتر خودمحور و بیشتر مسئولیتپذیر عمل میکنند. در حالی که افراد طبقه بالا که کمتر با رنج واقعی مواجه شدهاند، بهتدریج حس «استحقاق» در آنها رشد میکند و همدلیشان کاهش مییابد.روزنامه وطن امروز در شرح و بسط نقد فوق نوشت: محمود سریعالقلم اخیراً در یک سخنرانی ضمن اشاره به تجربه شخصی خود گفت هنگام پرکردن فرم پذیرش در یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا، با پرسشی مواجه شدم که برایم عجیب بود: «آیا در دوران کودکی اتاق شخصی داشتید؟» این پرسش در واقع ابزار استاندارد دانشگاههای آمریکایی برای سنجش طبقه اقتصادی- اجتماعی است.او سپس نتیجهگیری کرد: کسانی که در کودکی اتاق شخصی نداشتهاند، یعنی از طبقات پایین جامعه برخاستهاند، به دلیل محرومیتهای انباشتهشده و تمایل ناخودآگاه به جبران عقدههای گذشته، صلاحیت لازم برای تصدی مناصب سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی را ندارند: «هرکسی را نباید اجازه داد وزیر اقتصاد، وزیر خارجه یا نماینده مجلس شود. بسیاری از تصمیمگیران کنونی به دنبال جبران محرومیتهای گذشتهاند و این نمیتواند یک کشور را مدیریت کند؛ نمیتواند شوکت ایران را برقرار کند».سریعالقلم در نهایت اعلام کرد: «دنیا را کسانی میشناسند که از طبقه متوسط به بالا باشند» و «اقتصاد را همین طبقه میفهمد» و تنها طبقه متوسط میتواند آینده ایران را رقم بزند.شاید قاطعترین شواهد علیه ادعای سریعالقلم دقیقاً از حوزهای است که مستقیماً اخلاق عملی و رفتار واقعی افراد را در طبقات مختلف بررسی کرده است. پاول پیف، روانشناس دانشگاه برکلی، همراه با گروهی از همکارانش طی بیش از یک دهه و در بیش از 150 آزمایش و مطالعه میدانی، رفتار اخلاقی افراد را در موقعیتهای کاملاً کنترلشده و واقعی سنجیدند و نتایج بارها در مجلات معتبر منتشر شد. در یکی از آزمایشها، افراد با اتومبیلهای لوکس و گرانقیمت در چهارراهها، 4 برابر بیشتر از رانندگان اتومبیلهای معمولی و ارزانقیمت از حق تقدم عابران پیاده عبور میکردند و قانون را زیر پا میگذاشتند. در آزمایش دیگری، شرکتکنندگان باید در بازی تاس امتیاز خود را گزارش میدادند (امکان تقلب بدون شناسایی وجود داشت)؛ افرادی که خود را از طبقه بالا معرفی میکردند بهطور معناداری بیشتر تقلب میکردند.در آزمایش «ظرف شکلات»، به افراد گفته شد شکلاتها برای کودکان یک آزمایش دیگر کنار گذاشته شده اما میتوانند به دلخواه بردارند؛ افراد طبقه بالا تقریباً 2 برابر افراد طبقه پایین شکلات برداشتند. در مقابل وقتی همین افراد در موقعیتهای واقعی زندگی بررسی شدند (مثلاً میزان کمک داوطلبانه به خیریهها، وقت گذاشتن برای شنیدن درد دل یک غریبه یا بخشش در شرایط واقعی کمبود)، افراد از طبقات پایین بهطور چشمگیری رفتار همدلانهتر، بخشندهتر و ایثارگرانهتری نشان دادند.پیف، تفاوت را اینگونه توضیح میدهد: کسانی که خود تجربه کمبود و محرومیت داشتهاند، درد دیگران را عمیقتر حس میکنند، بنابراین در موقعیت واقعی، کمتر خودمحور و بیشتر مسئولیتپذیر عمل میکنند. در حالی که افراد طبقه بالا که کمتر با رنج واقعی مواجه شدهاند، بتدریج حس «استحقاق» در آنها رشد میکند و همدلیشان کاهش مییابد. این یافتهها دقیقاً نقطه مقابل فرض سریعالقلم است. او مدعی است محرومیت کودکی باعث نوعی شرارت ذاتی، خصومت و رفتار غیراخلاقی در سیاست میشود، در حالی که شواهد نشان میدهد همین تجربه محرومیت در اکثر موارد حساسیت اخلاقی را افزایش میدهد و افراد را در برابر رنج دیگران هوشیارتر میکند. اگر قرار باشد بر اساس تحقیقات کسی را در رفتار اخلاقی و دیپلماتیک «کمصلاحیتتر» بدانیم، دادهها متأسفانه به سمت طبقه بالا اشاره میکنند. بنابراین، نهتنها تجربه فقر به فساد اخلاقی یا سیاسی منجر نمیشود، بلکه در بسیاری موارد، بهترین واکسن در برابر خودمحوری و بیتفاوتی نسبت به درد مردم است.علم روانشناسی و علوم رفتاری امروز با صدای رسا و تکیه بر دهها هزار ساعت پژوهش طولی، آزمایشگاهی و عصبشناختی به ما میگوید ادعای سریعالقلم، از پایه با واقعیتهای تجربی ناسازگار است. تاریخ معاصر ایران نیز پر از نمونههایی است که این ادعای طبقاتی را به چالش میکشد: از فرماندهان بزرگی که از روستاهای محروم برخاستند و معادلات منطقه را تغییر دادند تا مدیران و سیاستمدارانی که با وجود محرومیت کودکی، گرههای کور دیپلماتیک و اقتصادی را با صبوری و هوشمندی گشودند. آنچه صلاحیت سیاسی و توانایی حکمرانی را تعیین میکند، نه متراژ اتاق کودکی، بلکه کیفیت روابط اولیه، انسجام هویت اخلاقی، فرصتهای آموزشی برابر، تجرب
یافتههای علم روانشناسی، دقیقاً خلاف ادعای آقای سریعالقلم است. کسانی که خود تجربه فقر و محرومیت داشتهاند، درد دیگران را عمیقتر حس میکنند، بنابراین در موقعیت واقعی، کمتر خودمحور و بیشتر مسئولیتپذیر عمل میکنند. در حالی که افراد طبقه بالا که کمتر با رنج واقعی مواجه شدهاند، بهتدریج حس «استحقاق» در آنها رشد میکند و همدلیشان کاهش مییابد.روزنامه وطن امروز در شرح و بسط نقد فوق نوشت: محمود سریعالقلم اخیراً در یک سخنرانی ضمن اشاره به تجربه شخصی خود گفت هنگام پرکردن فرم پذیرش در یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا، با پرسشی مواجه شدم که برایم عجیب بود: «آیا در دوران کودکی اتاق شخصی داشتید؟» این پرسش در واقع ابزار استاندارد دانشگاههای آمریکایی برای سنجش طبقه اقتصادی- اجتماعی است.او سپس نتیجهگیری کرد: کسانی که در کودکی اتاق شخصی نداشتهاند، یعنی از طبقات پایین جامعه برخاستهاند، به دلیل محرومیتهای انباشتهشده و تمایل ناخودآگاه به جبران عقدههای گذشته، صلاحیت لازم برای تصدی مناصب سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی را ندارند: «هرکسی را نباید اجازه داد وزیر اقتصاد، وزیر خارجه یا نماینده مجلس شود. بسیاری از تصمیمگیران کنونی به دنبال جبران محرومیتهای گذشتهاند و این نمیتواند یک کشور را مدیریت کند؛ نمیتواند شوکت ایران را برقرار کند».سریعالقلم در نهایت اعلام کرد: «دنیا را کسانی میشناسند که از طبقه متوسط به بالا باشند» و «اقتصاد را همین طبقه میفهمد» و تنها طبقه متوسط میتواند آینده ایران را رقم بزند.شاید قاطعترین شواهد علیه ادعای سریعالقلم دقیقاً از حوزهای است که مستقیماً اخلاق عملی و رفتار واقعی افراد را در طبقات مختلف بررسی کرده است. پاول پیف، روانشناس دانشگاه برکلی، همراه با گروهی از همکارانش طی بیش از یک دهه و در بیش از 150 آزمایش و مطالعه میدانی، رفتار اخلاقی افراد را در موقعیتهای کاملاً کنترلشده و واقعی سنجیدند و نتایج بارها در مجلات معتبر منتشر شد. در یکی از آزمایشها، افراد با اتومبیلهای لوکس و گرانقیمت در چهارراهها، 4 برابر بیشتر از رانندگان اتومبیلهای معمولی و ارزانقیمت از حق تقدم عابران پیاده عبور میکردند و قانون را زیر پا میگذاشتند. در آزمایش دیگری، شرکتکنندگان باید در بازی تاس امتیاز خود را گزارش میدادند (امکان تقلب بدون شناسایی وجود داشت)؛ افرادی که خود را از طبقه بالا معرفی میکردند بهطور معناداری بیشتر تقلب میکردند.در آزمایش «ظرف شکلات»، به افراد گفته شد شکلاتها برای کودکان یک آزمایش دیگر کنار گذاشته شده اما میتوانند به دلخواه بردارند؛ افراد طبقه بالا تقریباً 2 برابر افراد طبقه پایین شکلات برداشتند. در مقابل وقتی همین افراد در موقعیتهای واقعی زندگی بررسی شدند (مثلاً میزان کمک داوطلبانه به خیریهها، وقت گذاشتن برای شنیدن درد دل یک غریبه یا بخشش در شرایط واقعی کمبود)، افراد از طبقات پایین بهطور چشمگیری رفتار همدلانهتر، بخشندهتر و ایثارگرانهتری نشان دادند.پیف، تفاوت را اینگونه توضیح میدهد: کسانی که خود تجربه کمبود و محرومیت داشتهاند، درد دیگران را عمیقتر حس میکنند، بنابراین در موقعیت واقعی، کمتر خودمحور و بیشتر مسئولیتپذیر عمل میکنند. در حالی که افراد طبقه بالا که کمتر با رنج واقعی مواجه شدهاند، بتدریج حس «استحقاق» در آنها رشد میکند و همدلیشان کاهش مییابد. این یافتهها دقیقاً نقطه مقابل فرض سریعالقلم است. او مدعی است محرومیت کودکی باعث نوعی شرارت ذاتی، خصومت و رفتار غیراخلاقی در سیاست میشود، در حالی که شواهد نشان میدهد همین تجربه محرومیت در اکثر موارد حساسیت اخلاقی را افزایش میدهد و افراد را در برابر رنج دیگران هوشیارتر میکند. اگر قرار باشد بر اساس تحقیقات کسی را در رفتار اخلاقی و دیپلماتیک «کمصلاحیتتر» بدانیم، دادهها متأسفانه به سمت طبقه بالا اشاره میکنند. بنابراین، نهتنها تجربه فقر به فساد اخلاقی یا سیاسی منجر نمیشود، بلکه در بسیاری موارد، بهترین واکسن در برابر خودمحوری و بیتفاوتی نسبت به درد مردم است.علم روانشناسی و علوم رفتاری امروز با صدای رسا و تکیه بر دهها هزار ساعت پژوهش طولی، آزمایشگاهی و عصبشناختی به ما میگوید ادعای سریعالقلم، از پایه با واقعیتهای تجربی ناسازگار است. تاریخ معاصر ایران نیز پر از نمونههایی است که این ادعای طبقاتی را به چالش میکشد: از فرماندهان بزرگی که از روستاهای محروم برخاستند و معادلات منطقه را تغییر دادند تا مدیران و سیاستمدارانی که با وجود محرومیت کودکی، گرههای کور دیپلماتیک و اقتصادی را با صبوری و هوشمندی گشودند. آنچه صلاحیت سیاسی و توانایی حکمرانی را تعیین میکند، نه متراژ اتاق کودکی، بلکه کیفیت روابط اولیه، انسجام هویت اخلاقی، فرصتهای آموزشی برابر، تجرب
۹:۵۱
ه عملی و تعهد به منافع ملی است. اگر قرار باشد فیلتری برای ورود به مناصب حساس وضع کنیم، این فیلتر باید بر پایه شایستگی واقعی، دانش بهروز، سابقه عملکرد و سلامت مالی باشد، نه بر پایه پرسش فرم پذیرش دانشگاه آمریکایی که خود آن دانشگاهها نیز از آن فاصله گرفته و ناکافی و گاهی تبعیضآمیز میدانند.
۹:۵۱