عکس پروفایل رستار

رستا

۱,۰۲۲عضو
thumnail

۱۱:۳۸

thumnail

۱۱:۳۸

thumnail

۱۱:۳۸

thumnail

۱۱:۳۸

thumnail

۱۱:۳۸

thumnail

۱۱:۳۸

thumnail
undefinedعلی‌محمد مرادی

undefined پدرش توانایی مالی نداشت. علاقه‌اش به تحصیل، گذرش را به اصفهان انداخت و در کارخانه‌ای مشغول کار شد. روز کار می‌کرد و شب درس می‌خواند. بعد از دو سال سربازی، در بانک بازرگانی خیابان سپه استخدام شد.
ششم ماه رمضان با زبان روزه، برای حضور در تظاهرات، راه افتاد سمت منزل آیت‌الله خادمی. در راه،‌ استواردوم ارتشی مانع رفتنش شد. روحیۀ ورزش‌کاری‌اش مانع شد زیر بار ظلم برود. با هم گلاویز شدند. استوار که از پس جوان شهرستانی برنیامده بود، به روی او سلاح کشید و با خالی‌کردن هشت گلوله، بدن پاکش را تیرباران کرد. جوان سیبکی «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» گفت و جان سپرد. شش روز بدن شهید در سردخانه بود تا خانواده‌اش خبر شهادتش را شنیدند و راهی اصفهان شدند. پیکر مطهرش را در قبرستان بقیع سیبک دفن کردند.
#شهید_تحصن#پنجم_رمضان
undefinedبرای تهیه کتاب تحصن با تخفیف ویژه در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937  تماس بگیرید.
undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهانundefined انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
undefined @rastaa_isfahan undefined @raheyarpub
undefined معرفی به مجله

۱۴:۴۶

thumnail
undefinedکارگاه روایت‌شناسیundefined

undefined چه کسی می‌تواند روایت بنویسد؟

undefinedچه موقع می‌توانید وارد فرآیند کشف دیگری شوید؟
undefined آیا صرفا از دل مشاهدات می‌توان به روایت رسید؟


undefined با تدریس خانم دکتر آزاده جهان‌احمدی
undefined چهارشنبه‌ها، حسینیه هنر اصفهان



undefined رستا روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان undefined @rastaa_isfahan
undefined معرفی به مجله

۱۰:۰۳

thumnail
undefinedمحمدحسن منتظری نجف‌آبادی
undefined نمی‌خواست زنده یا مرده‌اش دست مأمورها بیفتد. برای همین هم محکم شکمش را بسته بود و پشت موتور می‌رفت سمت بیمارستان. همان شب تظاهرات پنجم رمضان، توی درگیری‌ها تیر خورده بود به شکمش و چشم‌هایش بر اثر گاز اشک‌آور ورم کرده بود. بیمارستان‌ها پذیرشش نمی‌کردند. نمی‌خواستند با ساواک دربیفتند. خون‌ریزی‌اش شدید شده بود. بالاخره بیمارستان جرجانی قبولش کرد. بردندش اتاق عمل. دوازده جا از روده‌اش سوراخ شده بود؛ کلیه و اثنا‌عشرش هم. از اتاق عمل که آمد بیرون، حال مناسبی نداشت. با همان حال، از دوستان و اقوامی که آمده بودند عیادتش می‌خواست که بروند تظاهرات. دکترها گفتند دوباره باید عمل شود. خون‌ریزی‌اش شدید شده بود؛ اما بیمارستان تعلل می‌کرد. حالش که وخیم شد، دوباره عملش کردند؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود. سرانجام، پانزدهم رمضان سال۱۳۵۷ به شهدا پیوست.

#شهید_تحصن#پنجم_رمضان

undefinedبرای تهیه کتاب تحصن با تخفیف ویژه در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937 تماس بگیرید.

undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهانundefined انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
undefined @rastaa_isfahan undefined @raheyarpub
undefined معرفی به مجله

۱۷:۳۳

thumnail
undefinedکارگاه روایت‌شناسیundefined

undefined تفاوت تجربه با تجربه‌زیسته چیست؟

undefined مواجهه‌ی نویسنده با هر رویداد و انسانی، تجربه‌ای عمیق است.
undefined اما تجربه‌زیسته، آن تجربه‌ای است که زندگی راوی را به قبل و بعد از آن تبدیل کرده.


undefined با تدریس خانم دکتر آزاده جهان‌احمدیundefined چهارشنبه‌ها، حسینیه هنر اصفهان

undefined رستا روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان undefined @rastaa_isfahan

undefinedپیشنهاد به مجله

۱۰:۵۱

thumnail
undefinedاصغر نوری

undefined یک بار که به‌سبب فعالیت‌های انقلابی دستگیرش کرده بودند، پدرش جواز کسب برد تا آزادش کند. رئیس کلانتری گفت: «این دیگر چه بچه‌ای است؟ هنوز روزه است. هرچه اصرار کردیم که چیزی بخورد، گفت از این رژیم، آب هم نمی‌خورد. کتکش زدیم، باز هم نخورد.» 
روزهای تحصن، هر روز غسل شهادت می‌کرد و می‌رفت خانۀ آقای خادمی. به دوستانش هم همین را توصیه کرده بود. سحر پنجم رمضان بود که رفت خانه و گفت: «من هنوز افطار نکرده‌‌ام.»
بعد از افطار پنجم رمضان، در تیراندازی‌های اطراف خانۀ آیت‌الله‌ خادمی تیر خورد و در خون خودش ‌غلتید.
#شهید_تحصن#پنجم_رمضان
undefinedبرای تهیه کتاب تحصن با تخفیف ویژه در اصفهان میتوانید با شماره 09130307937  تماس بگیرید.
undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهانundefined انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
undefined @rastaa_isfahan undefined @raheyarpub
undefined معرفی به مجله

۱۴:۳۴

thumnail
undefined اگر من یکسال سخنرانی میکردم به قدر این زولبیای داغ برای جبهه و جنگ اثر نداشت!
undefinedروایت خلاقیتی با طعم زولبیای داغ که به دست رزمنده های اصفهانی جان تازه‌ای در رزمنده‌ها دمید
به روایت : سید محمد حنایی
#ماه_رمضان#جبهه#افطار
undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان
undefined @rastaa_isfahan
undefined معرفی به مجله

۵:۴۳

thumnail
undefined پاتوق رمضانی

🟣 فقط دو روز از نمایشگاه و تخفیف ویژه کتاب‌های انتشارات راه یار باقی مانده است...

undefinedنمایشگاه قرآن و عترت undefinedاز ۱۸ تا ۲۴ اسفندundefinedساعت ۱۶ تا ۲۲undefined پل تاریخی شهرستان، سالن شیخ بهایی، غرفه حسینیه هنر اصفهان
#ماه_رمضان

undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهانundefined انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
undefined @rastaa_isfahan undefined @raheyarpub

۸:۰۰

thumnail
undefined سارا دختری آمریکاییه که برای پیدا کردن پاسخ سوالات ذهنی‌ش به یه مرکز اسلامی نیویورک میره و زندگی‌اش دچار تغییراتی می‌شه. این سوالات و تضادها در محل کارش واسه‌ش ایجاد میشه که به بهانه‌ی نجات زنان مسلمان، حجاب را تخریب می‌کردند.
undefined به رسم هر سال، دور هم جمع شدیم و همراه با خانواده رستا، در ماه میهمانی خدا، پای حرف‌های نویسنده کتاب "ستاره‌ها چیدنی نیستند" نشستیم. محمدعلی حبیب‌اللهیان در سالروز وفات حضرت خدیجه، از محبت بین او و رسول خدا گفت.
undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان
undefined @rastaa_isfahan

۱۳:۵۹

thumnail
undefined پاتوق رمضانیundefined شب آخر

🟣 راشل کوری، هدی حجازی و اسرا جعابیص این شب‌ها میزبان غرفه حسینیه هنر بودند.

undefinedنمایشگاه قرآن و عترت undefined پل تاریخی شهرستان



#شهید_القدس#دختران_زیتون

undefined رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهانundefined انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
undefined @rastaa_isfahan undefined @raheyarpub

۷:۴۸

thumnail

۷:۴۸

thumnail

۷:۴۸

thumnail

۷:۴۸

thumnail

۷:۴۸

thumnail

۷:۴۸