۶ شهریور
بازارسال شده از یک آیه در روز
۴) از امام علی عليه السلام روایت شده که فرمودند:
کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد جز دور شدن بیشتر از آن [حاجت] حاصلش نشود.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص465؛عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۳۳
مَنِ اسْتَعَانَ بِعَدُوِّهِ عَلَى حَاجَتِهِ ازْدَادَ بُعْداً مِنْهَا (414/ 5).@yekaye
کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد جز دور شدن بیشتر از آن [حاجت] حاصلش نشود.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص465؛عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۴۳۳
مَنِ اسْتَعَانَ بِعَدُوِّهِ عَلَى حَاجَتِهِ ازْدَادَ بُعْداً مِنْهَا (414/ 5).@yekaye
۱۱:۳۷
بازارسال شده از یک آیه در روز
حکایت
در تاریخ موارد متعددی داریم که عدهای از مومنان دشمنی دشمن خود را جدی نگرفتند و بدانان اعتماد کردند اما وقتی آن دشمن بدانان دسترسی پیدا کرد و مسلط شد نشان داد که واقعا دشمن است و هر بلایی که میتوانست بر سر آنان آورد. نمونه بارز این مطلب در خصوص کوفیان مشاهده میشود که هم حضرت علی ع این پیشبینی را در موردشان کرد و هم امام حسین ع؛ که نمونهای از این دو پیشبینی، که تاریخ صحت آن را نشان داد، تقدیم میشود:
@yekaye#ممتحنه_2
در تاریخ موارد متعددی داریم که عدهای از مومنان دشمنی دشمن خود را جدی نگرفتند و بدانان اعتماد کردند اما وقتی آن دشمن بدانان دسترسی پیدا کرد و مسلط شد نشان داد که واقعا دشمن است و هر بلایی که میتوانست بر سر آنان آورد. نمونه بارز این مطلب در خصوص کوفیان مشاهده میشود که هم حضرت علی ع این پیشبینی را در موردشان کرد و هم امام حسین ع؛ که نمونهای از این دو پیشبینی، که تاریخ صحت آن را نشان داد، تقدیم میشود:
@yekaye#ممتحنه_2
۱۶:۰۰
بازارسال شده از یک آیه در روز
۷) الف. روایت شده که امیرالمومنین ع در اواخر عمرشان به منبر رفتند و چنین فرمودند:... به خدا سوگند! پس از من فرزندان اميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. پيوسته با شما چنين كنند، تا از شما كسى را به جاى نگذارند، جز آنكه به آنان سودى رساند، يا زيانى به ايشان باز نگرداند. و بلاى آنان چندان ماند كه يارى خواستن شما از ايشان، چون يارى خواستن بنده باشد از ارباب خویش، يا يارى خواستنِ همراهى از کسی كه همراهى او را پذيرفته. بلاى آنان بر سرتان آيد، با چهرهاى زشت و ترسآور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليت برابر. نه نور هدايتى در آن آشكار، و نه نشانى در آن پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمىخوانيم...
نهج البلاغة، خطبه93
ب. متن این خطبه به نحو تفصیلیتر در كتاب سليم آمده است که فراز مذکور آن بدین شرح است:... همانا پس از من بنیاميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. به خدا سوگند پيوسته فتنه آنها برقرار باشد تا حدی كه يارى خواستن یک نفر از شما برای خویش صرفا همچون یاری بنده بدی باشد نسبت به ارباب خویش، که وقتی غایب است او را دشنام دهد و وقتی حاضر است اطاعتش کند؛ اما به خدا سوگند اگر شما را تحت هر ستارهای برمانند [= کاری کنند که از ترس آنها هرکدام به یک ستاره در آسمان پناهنده شوید!] خداوند شما را گردآورد برای بدترین روزی که برای آنان خواهد بود.شخصی گفت: یا امیرالمومنین! آیا بعد از آن دیگری جماعتی برپا خواهد بود؟فرمود: جماعتهای پراکندهای خواهید بود! پرداختها [= خمس و زکات] و حج و سفرهای شما یکی است ولی دلهایتان در اختلاف است.کسی گفت: چگونه دلها در اختلاف است؟فرمود: این گونه؛ و انگشتهایش را در هم کرد. سپس فرمود: این و آن در هرج و مرج کشته خواهند شد و فرومایگان جاهلیت باقی خواهند ماند که در آنها نه نور هدايتى آشكار است، و نه نشانى پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمىخوانيم.گفن: در آن زمان چه کنم؟ یا امیرالمومنین!فرمود: چشمتان به اهل بیت پیامبرتان باشد؛ اگر بر جای خود ایستادند شما هم بر جای خود بایستید و اگر از شما یاری خواستند یاریشان کنید تا یاریشوید و معذور باشید؛ چرا که آنان هرگز شما را از هدایتی بیرون نبرند و به هلاکتی دعوت نکنند؛ پس بر آنان تقدم نجویید که بلا شما را در هم میشکند و دشمنان شماتتان کنند...
كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص714@yekayeسند و متن احادیث فوق
نهج البلاغة، خطبه93
ب. متن این خطبه به نحو تفصیلیتر در كتاب سليم آمده است که فراز مذکور آن بدین شرح است:... همانا پس از من بنیاميّه را، براى خود اربابان بدى خواهيد يافت: چون ماده شتر كلانسال بدخوى كه به دهان گاز گيرد و به دست به زمين كوبد و به پا لگد زند و دوشيدن شيرش را نپذيرد. به خدا سوگند پيوسته فتنه آنها برقرار باشد تا حدی كه يارى خواستن یک نفر از شما برای خویش صرفا همچون یاری بنده بدی باشد نسبت به ارباب خویش، که وقتی غایب است او را دشنام دهد و وقتی حاضر است اطاعتش کند؛ اما به خدا سوگند اگر شما را تحت هر ستارهای برمانند [= کاری کنند که از ترس آنها هرکدام به یک ستاره در آسمان پناهنده شوید!] خداوند شما را گردآورد برای بدترین روزی که برای آنان خواهد بود.شخصی گفت: یا امیرالمومنین! آیا بعد از آن دیگری جماعتی برپا خواهد بود؟فرمود: جماعتهای پراکندهای خواهید بود! پرداختها [= خمس و زکات] و حج و سفرهای شما یکی است ولی دلهایتان در اختلاف است.کسی گفت: چگونه دلها در اختلاف است؟فرمود: این گونه؛ و انگشتهایش را در هم کرد. سپس فرمود: این و آن در هرج و مرج کشته خواهند شد و فرومایگان جاهلیت باقی خواهند ماند که در آنها نه نور هدايتى آشكار است، و نه نشانى پديدار. ما اهل بيت از آن فتنه در امانيم، و مردم را بدان نمىخوانيم.گفن: در آن زمان چه کنم؟ یا امیرالمومنین!فرمود: چشمتان به اهل بیت پیامبرتان باشد؛ اگر بر جای خود ایستادند شما هم بر جای خود بایستید و اگر از شما یاری خواستند یاریشان کنید تا یاریشوید و معذور باشید؛ چرا که آنان هرگز شما را از هدایتی بیرون نبرند و به هلاکتی دعوت نکنند؛ پس بر آنان تقدم نجویید که بلا شما را در هم میشکند و دشمنان شماتتان کنند...
كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص714@yekayeسند و متن احادیث فوق
۱۶:۰۰
بازارسال شده از یک آیه در روز
۸) سخنانی از امام حسین ع روایت شده که در تحف العقول تحت عنوان نامه به کوفیان است ؛ اما در منابع دیگر (مثل لهوف و احتجاج و مثیر الاحزان و كشف الغمة ) به عنوان خطبهای است که روز عاشورا از باب اتمام حجت خطاب به لشکر عمرسعد ایراد فرمودند. متن آن سخنان بدین قرار است:
مرگتان باد اى گروه كوفيان! و غم و اندوه يارتان، اى شما كه واله و شیدا دست فريادرسى به سوى ما دراز كرديد، و ما با شتاب و آمادگى به فریادرسی شما برخاستيم، ولى شمشيرى را كه طبق سوگندهايتان مىبايست به نفع ما بكشيد به روى ما كشيديد، و آتشى بر ما افروختيد كه آن را براى دشمنان مشتركمان افروخته بوديم. پس دستی شدید به نفع دشمنانتان، و علیه اولیای خودتان، بدون اینکه آنان عدالتى در ميان شما به اجرا نهاده باشند، و یا اميد به آينده بهترى به آنان داشته باشید و بدون اینکه گناهی از ما در حق شما رخ داده باشد. وای بر شما و وای بر شما كه ما را ترك و رها كرديد! در حالی که شمشيرها در نيام، و دلها آرام، و فكرها بىتشويش بود، ولى شما به سوی بیعت ما شتافتید و همانند ملخهاى ناتوان، خيز برداشتيد، و همچون پروانهها به حركت در آمديد! سپس از روی سفاهت و گمراهی پیمانشکنی کردید. پس خاك ذلّت و خواری بر طاغوتهای این امت [یا: بر سر شما که بردگان این امت هستید] و باقیماندگان از جنگ احزاب، و رهاكنندگان كتاب (قرآن) و تغيير دهندگان گفتار حق، و جمعيّت گناهكار، و افسونزده و سحرشدهی شيطان، و خاموشكنندگان سنّتها و ملحقکننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب* و مسخرهکنندگانی «که قرآن را پاره پاره کردند» (حجر/۹۱) و عصیانگران نسبت به امام [حق] «و بد چیزی برای خویش فرستادند که خدا را بر خویش خشمگین کردند و در عذاب جاودانهاند» (مائده/۸۰).آيا شما يار و بازوى آنان شديد و در خوار کردن ما میکوشید؟! آرى! سوگند به خدا نيرنگ شما از قديم بوده است، و سرشت و بنياد شما از روى نيرنگ پىريزى شده است، و نسلهاى شما بر روى همين اساس پليد روييده شدهاند، شما ناپاكترين ميوه همين درخت هستيد، كه تیغی در گلوى باغبان، امّا براى غاصبان ميوه گوارا هستيد. «همانا لعنت خداوند برظالمان» (هود/۱۸) همان پیمانشکنانی که «بعد از اینکه عهدها را محکم کردند پیمان شکستند در حالی که خداوند را بر خویش ضامن قرار داده بودند» (نحل/۹۱) ...
پینوشت:ظاهرا مقصود از «ملحقکننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب» آن است که معاویه برای جلب همکاری زیاد بن عبید ادعا کرد که پدرش ابوسفیان با سمیه، مادر زیاد رابطه داشته و زیاد فرزند ابوسفیان است نه عبید (که شوهر سمیه بوده)؛ و به دین ترتیب با ادعای حرامزاده بودن زیاد، وی را به نَسَب ابوسفیان ملحق کردند.
تحف العقول، ص240-۲۴۱ ؛ اللهوف على قتلى الطفوف، ص96-۹۷؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج2، ص300؛ مثير الأحزان، ص54-55؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص19
@yekayeسند و متن حدیث فوق
مرگتان باد اى گروه كوفيان! و غم و اندوه يارتان، اى شما كه واله و شیدا دست فريادرسى به سوى ما دراز كرديد، و ما با شتاب و آمادگى به فریادرسی شما برخاستيم، ولى شمشيرى را كه طبق سوگندهايتان مىبايست به نفع ما بكشيد به روى ما كشيديد، و آتشى بر ما افروختيد كه آن را براى دشمنان مشتركمان افروخته بوديم. پس دستی شدید به نفع دشمنانتان، و علیه اولیای خودتان، بدون اینکه آنان عدالتى در ميان شما به اجرا نهاده باشند، و یا اميد به آينده بهترى به آنان داشته باشید و بدون اینکه گناهی از ما در حق شما رخ داده باشد. وای بر شما و وای بر شما كه ما را ترك و رها كرديد! در حالی که شمشيرها در نيام، و دلها آرام، و فكرها بىتشويش بود، ولى شما به سوی بیعت ما شتافتید و همانند ملخهاى ناتوان، خيز برداشتيد، و همچون پروانهها به حركت در آمديد! سپس از روی سفاهت و گمراهی پیمانشکنی کردید. پس خاك ذلّت و خواری بر طاغوتهای این امت [یا: بر سر شما که بردگان این امت هستید] و باقیماندگان از جنگ احزاب، و رهاكنندگان كتاب (قرآن) و تغيير دهندگان گفتار حق، و جمعيّت گناهكار، و افسونزده و سحرشدهی شيطان، و خاموشكنندگان سنّتها و ملحقکننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب* و مسخرهکنندگانی «که قرآن را پاره پاره کردند» (حجر/۹۱) و عصیانگران نسبت به امام [حق] «و بد چیزی برای خویش فرستادند که خدا را بر خویش خشمگین کردند و در عذاب جاودانهاند» (مائده/۸۰).آيا شما يار و بازوى آنان شديد و در خوار کردن ما میکوشید؟! آرى! سوگند به خدا نيرنگ شما از قديم بوده است، و سرشت و بنياد شما از روى نيرنگ پىريزى شده است، و نسلهاى شما بر روى همين اساس پليد روييده شدهاند، شما ناپاكترين ميوه همين درخت هستيد، كه تیغی در گلوى باغبان، امّا براى غاصبان ميوه گوارا هستيد. «همانا لعنت خداوند برظالمان» (هود/۱۸) همان پیمانشکنانی که «بعد از اینکه عهدها را محکم کردند پیمان شکستند در حالی که خداوند را بر خویش ضامن قرار داده بودند» (نحل/۹۱) ...
پینوشت:ظاهرا مقصود از «ملحقکننده مدعیان حرامزادگی به نَسَب» آن است که معاویه برای جلب همکاری زیاد بن عبید ادعا کرد که پدرش ابوسفیان با سمیه، مادر زیاد رابطه داشته و زیاد فرزند ابوسفیان است نه عبید (که شوهر سمیه بوده)؛ و به دین ترتیب با ادعای حرامزاده بودن زیاد، وی را به نَسَب ابوسفیان ملحق کردند.
تحف العقول، ص240-۲۴۱ ؛ اللهوف على قتلى الطفوف، ص96-۹۷؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج2، ص300؛ مثير الأحزان، ص54-55؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص19
@yekayeسند و متن حدیث فوق
۱۶:۰۰
۸ شهریور
بازارسال شده از یک آیه در روز
.
«إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً»
خاموشی [و مدارای] دشمن، نشانه دوستی او نیست، بلکه فرصت ضربه زدن نیافته است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۶).از این روست که در منطق اسلام، آن گونه که امام علی ع توضیح دادهاند در تعامل با دشمن باید بسیار محتاط بود و دشمن را، هر اندازه ناتوان باشد، نباید كوچك شمرد (حدیث۵) و کسی که مکر دشمن را جدی نگیرد چنان از دشمن ضربه خواهد خورد که از این غفلت بیدار شود (حدیث۲) هرچند که ممکن است دیگر سودی نداشته باشد. حتی اگر دشمن به واسطه خدمتی در حق او کردیم از ما سپاسگزاری کند یا در مواجهه با ما به ظاهرسازی و برخورد خوب و تعارف کردن و مجامله روی آورد، نباید از او ایمن بود (حدیث۳) زیرا که خدعهورزی اقتضای دشمنی دشمن است و کسی که میپندارد دشمنش با او غل و غش نخواهد کرد و به دشمنش اعتماد میکند در اوج خامی و فریبخوردگی است (حدیث۱) و کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد عملا خود را از رسیدن به مطلوب خویش دورتر کرده است (حدیث۴).پس حتی اگر انسان بخواهد به تعامل با دشمنش بپردازد اولا باید با حزم و دوراندیشی کامل، نه بر اساس اعتماد به او، اقدام کند و باید ابتدا مطمئن باشد که میتواند حق خود را از او بگیرد (حدیث۶) و ان شاء الله ذیل آیه ۸ خواهد آمد که بعد از صلح هم باید جانب احتیاط را با او بشدت رعایت کرد که مبادا دشمن همین صلح ابزاری برای غافلگیر کردن وی به کار گرفته باشد.@yekaye#ممتحنه_2
«إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً»
خاموشی [و مدارای] دشمن، نشانه دوستی او نیست، بلکه فرصت ضربه زدن نیافته است (تفسیر نور، ج۹، ص۵۷۶).از این روست که در منطق اسلام، آن گونه که امام علی ع توضیح دادهاند در تعامل با دشمن باید بسیار محتاط بود و دشمن را، هر اندازه ناتوان باشد، نباید كوچك شمرد (حدیث۵) و کسی که مکر دشمن را جدی نگیرد چنان از دشمن ضربه خواهد خورد که از این غفلت بیدار شود (حدیث۲) هرچند که ممکن است دیگر سودی نداشته باشد. حتی اگر دشمن به واسطه خدمتی در حق او کردیم از ما سپاسگزاری کند یا در مواجهه با ما به ظاهرسازی و برخورد خوب و تعارف کردن و مجامله روی آورد، نباید از او ایمن بود (حدیث۳) زیرا که خدعهورزی اقتضای دشمنی دشمن است و کسی که میپندارد دشمنش با او غل و غش نخواهد کرد و به دشمنش اعتماد میکند در اوج خامی و فریبخوردگی است (حدیث۱) و کسی که برای حاجت خویش از دشمنش کمک بگیرد عملا خود را از رسیدن به مطلوب خویش دورتر کرده است (حدیث۴).پس حتی اگر انسان بخواهد به تعامل با دشمنش بپردازد اولا باید با حزم و دوراندیشی کامل، نه بر اساس اعتماد به او، اقدام کند و باید ابتدا مطمئن باشد که میتواند حق خود را از او بگیرد (حدیث۶) و ان شاء الله ذیل آیه ۸ خواهد آمد که بعد از صلح هم باید جانب احتیاط را با او بشدت رعایت کرد که مبادا دشمن همین صلح ابزاری برای غافلگیر کردن وی به کار گرفته باشد.@yekaye#ممتحنه_2
۱۴:۱۰
بازارسال شده از یک آیه در روز
.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُم ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل؛ إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ»
تعبیر «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» که در آیه فوق ناظر به کفاری است که صریحا کفر میورزیدند و پیامبر و مسلمانان را از مکه بیرون کردند، در قرآن کریم یکبار دیگر در خصوص منافقان آمده است:
«فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا؛ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتَّی يُهاجِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصيرا» (نساء/137-138).
مقایسه این دو آیه، بهویژه اگر به تعبیر ابتدایی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» و شأن نزول آیه محل بحث توجه شود که پیامبر از اینکه مرتکب این کار منافق خوانده شود صریحا نهی کردند، نکات جالبی را در خصوص مساله نفاق در جامعه دینی آشکار میکند.
نکته تخصصی شناخت جامعه دینی: تفاوت #نفاق و #پذیرش_ولایت_دشمن
کسی که به برقراری رابطه دوستانه با دشمن اقدام میکند، اگرچه گناه بزرگی مرتکب شده و در مسیر دارد قدم برمیدارد، اما لزوما منافق نیست️منافق کسی است که ایمانش لقلقه زبانش است، در درون خود کفر میورزد و همچون کافران دلش میخواهد بقیه مسلمانان هم کافر شوند (وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً)، اما به خاطر موقعیت اجتماعیاش در جامعه دینی ظاهر را حفظ میکند و در واقع وضعیتش به گونهای است که نه میتواند یکسره به دشمن پناهنده شود و رسما کافر گردد و نه میتواند در میان جامعه ایمانی مومن باشد: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا» (نساء/۱۴۳). بله، منافقان دل در گروی دوستی با کافران دارند و ولایت و دوستی و رابطه با آنان را بر مومنان ترجیح میدهند: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين» (نساء/۱۳۹)؛ اما این گونه نیست که هرکس رابطه ولایی و دوستی و مودت، ولو به نحو مخفیانه با کفار برقرار کرد (تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة) بتوان وی را منافق دانست، ولو که باید وی را از این غفلت بیدار کرد و به وی هشدار داد که مسیر نادرستی را میپیماید که در آخر از همان کفار ضربهاش را خواهد خورد. و البته تحت شرایطی رابطه با برخی از کفار برقرار کردن برای جامعه ایمانی مجاز خواهد شد که در آیه ۸ همین سوره بدین خواهد پرداخت.
پس به طور خلاصه در میان مسلمانان سه گونه رابطه دوستانه با کفار برقرار کردن مطرح است:
الف. رابطه دوستانهای که منافقان با کفاری که دشمن مسلمانانند برقرار میکنند، که آنان [لااقل در دلشان] رابطه با کفار را بر رابطه با مومنان ترجیح میدهند؛ هرچند که به خاطر منافعشان سعی میکنند در میان مسلمانان هم جای پایی داشته باشند و خلاصه نه کاملا این سو هستند نه کاملا آن سو (نساء/۱۳۸-۱۴۳).
ب. رابطه دوستانهای که برخی مومنان ناآگاه، که جایگاه و هویت خود را در میان مومنان تعریف کردهاند، به خاطر به دست آوردن برخی منافع یا دفع برخی ضررها با کفار معاند برقرار میکنند؛ که به آن مطلوب خود نخواهند رسید (ممتحنه/۱-۲).
ج. رابطه دوستانهای (تبروهم و تقسطوا الیهم) که مومنان آگاه با کفار غیرمعاند که سر جنگ و دشمنی با جامعه دینی ندارند برقرار میکنند، که البته در این رابطه طریق حزم و احتیاط را رعایت مینمایند، که خداوند این را منع نکرده است (ممتحنه/۸-۹)@yekaye#ممتحنه_2
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُم ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة ... وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيل؛ إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ»
تعبیر «وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ» که در آیه فوق ناظر به کفاری است که صریحا کفر میورزیدند و پیامبر و مسلمانان را از مکه بیرون کردند، در قرآن کریم یکبار دیگر در خصوص منافقان آمده است:
«فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُريدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا؛ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِياءَ حَتَّی يُهاجِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لا نَصيرا» (نساء/137-138).
مقایسه این دو آیه، بهویژه اگر به تعبیر ابتدایی «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» و شأن نزول آیه محل بحث توجه شود که پیامبر از اینکه مرتکب این کار منافق خوانده شود صریحا نهی کردند، نکات جالبی را در خصوص مساله نفاق در جامعه دینی آشکار میکند.
نکته تخصصی شناخت جامعه دینی: تفاوت #نفاق و #پذیرش_ولایت_دشمن
کسی که به برقراری رابطه دوستانه با دشمن اقدام میکند، اگرچه گناه بزرگی مرتکب شده و در مسیر دارد قدم برمیدارد، اما لزوما منافق نیست️منافق کسی است که ایمانش لقلقه زبانش است، در درون خود کفر میورزد و همچون کافران دلش میخواهد بقیه مسلمانان هم کافر شوند (وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً)، اما به خاطر موقعیت اجتماعیاش در جامعه دینی ظاهر را حفظ میکند و در واقع وضعیتش به گونهای است که نه میتواند یکسره به دشمن پناهنده شود و رسما کافر گردد و نه میتواند در میان جامعه ایمانی مومن باشد: «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبيلا» (نساء/۱۴۳). بله، منافقان دل در گروی دوستی با کافران دارند و ولایت و دوستی و رابطه با آنان را بر مومنان ترجیح میدهند: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين» (نساء/۱۳۹)؛ اما این گونه نیست که هرکس رابطه ولایی و دوستی و مودت، ولو به نحو مخفیانه با کفار برقرار کرد (تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّة) بتوان وی را منافق دانست، ولو که باید وی را از این غفلت بیدار کرد و به وی هشدار داد که مسیر نادرستی را میپیماید که در آخر از همان کفار ضربهاش را خواهد خورد. و البته تحت شرایطی رابطه با برخی از کفار برقرار کردن برای جامعه ایمانی مجاز خواهد شد که در آیه ۸ همین سوره بدین خواهد پرداخت.
پس به طور خلاصه در میان مسلمانان سه گونه رابطه دوستانه با کفار برقرار کردن مطرح است:
الف. رابطه دوستانهای که منافقان با کفاری که دشمن مسلمانانند برقرار میکنند، که آنان [لااقل در دلشان] رابطه با کفار را بر رابطه با مومنان ترجیح میدهند؛ هرچند که به خاطر منافعشان سعی میکنند در میان مسلمانان هم جای پایی داشته باشند و خلاصه نه کاملا این سو هستند نه کاملا آن سو (نساء/۱۳۸-۱۴۳).
ب. رابطه دوستانهای که برخی مومنان ناآگاه، که جایگاه و هویت خود را در میان مومنان تعریف کردهاند، به خاطر به دست آوردن برخی منافع یا دفع برخی ضررها با کفار معاند برقرار میکنند؛ که به آن مطلوب خود نخواهند رسید (ممتحنه/۱-۲).
ج. رابطه دوستانهای (تبروهم و تقسطوا الیهم) که مومنان آگاه با کفار غیرمعاند که سر جنگ و دشمنی با جامعه دینی ندارند برقرار میکنند، که البته در این رابطه طریق حزم و احتیاط را رعایت مینمایند، که خداوند این را منع نکرده است (ممتحنه/۸-۹)@yekaye#ممتحنه_2
۱۴:۱۰
۹ شهریور
مقدمه نشستهای خانواده مقاوم و نظام تعلیم و تربیت.pdf
۵۷۵.۲۸ کیلوبایت
در زمستان ۱۴۰۲ و به عنوان پیشنشستهای علمی #همایش_بینالمللی #خانواده_مقاوم (که در خرداد ۱۴۰۳ برگزار شد) ۹ نشست علمی در محور #خانواده و #نظام تعلیم_و_تربیت» برگزار شد که اینجانب #حسین_سوزنچی دبیری علمی آنها را عهدهدار بودم و فایل صوتی آنها قبلا در همین کانال بارگذاری شد (شروع از اینجا).
به نظر حقیر، شاید ریشهایترین مشکلی که در نسبت #خانواده و #تعلیم_و_تربیت_رسمی در ایران وجود دارد این است که حتی بسیاری از دلسوزان این دو نهاد هم فهم عمیق و صحیحی از این دو پدیده در دوره مدرن ندارند وبا یک فهم سنتی از وضعیت این دو، که تناسب چندانی با واقعیت موجود ندارد، به مواجهه با آن می پردازند. فهم جدی از این دو پدیده، و سپس سراغ حل مساله رفتن، دغدغهای بود که نگارنده به عنوان دبیر علمی این نشستها بشدت پیگیر آن بود؛ از این رو، بعد از پیادهسازی متن نشستها و اصلاح و بازنگریهای جزییای که توسط برخی از اساتید شرکتکننده در متون مذکور انجام شد، مقدمهای بر این مجموعه نوشتم که شاید بتواند به فهم عمیقتر صورت مسألهای که با آن مواجیهم کمک کند که در آن به افقهایی از راهحلهایی مطرحشده در این نشستها نیز اشاره شد؛ که آن مقدمه به پیوست تقدیم میشود.
کل این مجموعه (مقدمه مذکور به همراه متون بازنگری و اصلاحشده نشستها) با عنوان«خانواده، تعلیم و تربیت (نشست های علمی همایش خانواده مقاوم، چالش های اخلاقی در جهان متحول)»به اهتمام «پژوهشکده زن و خانواده» (که پشتیبان اصلی برگزاری این نشستها بود) در ۴۳۱ صفحه منتشر شد و کسانی که مایل به تهیه آن هستند از اینجا زیر میتوانند اقدام کنند.@souzanchi
به نظر حقیر، شاید ریشهایترین مشکلی که در نسبت #خانواده و #تعلیم_و_تربیت_رسمی در ایران وجود دارد این است که حتی بسیاری از دلسوزان این دو نهاد هم فهم عمیق و صحیحی از این دو پدیده در دوره مدرن ندارند وبا یک فهم سنتی از وضعیت این دو، که تناسب چندانی با واقعیت موجود ندارد، به مواجهه با آن می پردازند. فهم جدی از این دو پدیده، و سپس سراغ حل مساله رفتن، دغدغهای بود که نگارنده به عنوان دبیر علمی این نشستها بشدت پیگیر آن بود؛ از این رو، بعد از پیادهسازی متن نشستها و اصلاح و بازنگریهای جزییای که توسط برخی از اساتید شرکتکننده در متون مذکور انجام شد، مقدمهای بر این مجموعه نوشتم که شاید بتواند به فهم عمیقتر صورت مسألهای که با آن مواجیهم کمک کند که در آن به افقهایی از راهحلهایی مطرحشده در این نشستها نیز اشاره شد؛ که آن مقدمه به پیوست تقدیم میشود.
کل این مجموعه (مقدمه مذکور به همراه متون بازنگری و اصلاحشده نشستها) با عنوان«خانواده، تعلیم و تربیت (نشست های علمی همایش خانواده مقاوم، چالش های اخلاقی در جهان متحول)»به اهتمام «پژوهشکده زن و خانواده» (که پشتیبان اصلی برگزاری این نشستها بود) در ۴۳۱ صفحه منتشر شد و کسانی که مایل به تهیه آن هستند از اینجا زیر میتوانند اقدام کنند.@souzanchi
۱۶:۳۳
۱۳ شهریور
بازارسال شده از یک آیه در روز
.
«يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ»
در نکات ادبی گذشت که تفاوت ماده «فصل» با «فرق» در این است که اولی فاصله و جداییای است که یک وحدتی در کار بوده؛ اما دومی جدایی دو امری است که بهخودی خود دوتا بودهاند؛ و کاری که خداوند در روز قیامت بین انسانها انجام میدهد «فصل» بین آنهاست نه «فرق»؛ شاید از همین روست که درباره قیامت تعبیر «یوم الفرق» نداریم؛ هرچند - چنانکه در ادامه خواهیم دید - خود انسانها گاه چنان زندگی میکنند که خروجیاش در قیامت تبدیل شدن آنان به چند «فریق» است.
نکته تخصصی جامعهشناسی: عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه
به کار بردن تعبیر #فصل برای اینجا که رابطه بین خانوادهها گسسته میشود شاهد مهمی است که پیوند افراد درون خانواده یک پیوند بسیار شدیدی است که گویی اعضای یک پیکرهاند نه افرادی در کنار هم؛ و مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که این پیوند فقط بین اعضای خانواده نیست؛ بلکه بین مطلق انسانها (نه فقط جامعهای که در یک زمان در یک جا زندگی میکنند، بلکه عموم انسانها در عموم زمانها) صادق است؛ و شاهد بر این ادعا آن است که اساسا یکی از اسامی پرکاربرد روز قیامت #یوم_الفصل است و این یوم الفصل بودن صرفا ناظر به روابط خانوادگی نیست، بلکه ناظر به کل جمعیت انسانهای اولین و آخرین است که یکجا کنار هم گرد هم میآیند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38).
در واقع به نظر میرسد انواعی از پیوندها بین انسانها برقرار میشود که مراتبی از اصالت جامعه را رقم میزند که اولا قبول هر مرتبه نباید ما را از مراتب دیگر غافل کند و ثانیا نباید احکام این مراتب را با هم خلط کنیم و به نظر میرسد عمده نقدهایی که بر اصالت جامعه میشود ناشی از خلط احکام مراتب مختلف جامعه است.
اگر بخواهیم به این مراتب اشارهای داشته باشیم به طور خلاصه می توان گفت:
الف. یک مرتبه ناظر به خانواده است؛ که خانوادهها (هم در سطح خانواده هستهای و هم مراتب مختلف خانواده گسترده، که از خویشان نزدیک شروع میشود و تا قوم و قبیله و حتی نزاد ادامه پیدا میکند) یک پیوند شدیدی را در انسانها رقم میزند که سرنوشت آنها را بشدت به هم وابسته میکند؛ البته این وابستگی به نحوی است که اگر بر مدار تقوا باشد در قیامت هم تداوم خواهد داشت: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤن» (یس/۵۶؛)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِم» (رعد/۳۴؛ غافر/۸) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم» (طور/۲۱) و ...؛ و اگر بر مدار تقوا نباشد نفعی به حال هم ندارند: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳) و از هم فرار میکنند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۴-37) و چهبسا با هم دشمن شوند: « إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/۱۴) هرچند که در عین این دشمنی ممکن است بقدری به هم پیوند خورده باشند که با هم در جهنم حاضر باشند: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون» (صافات/۲۲) ، «سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَب؛ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/۳-۴).
ب. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک زمان و یک مکان (در یک شهر یا یک روستا یا ...) زندگی میکنند و از این جهت زندگیهایشان به هم گره خورده و از هم تاثیر میپذیرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون» (اعراف/۱۶۴)، «وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» (اعراف/94)، «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶).
ج. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک مکان به هم پیوند خوردهاند ولو در زمان واحدی نباشند؛ مثلا فرهنگی که در یک منطقه مستقر شده را نسلی بعد از نسل دیگر به هم منتقل میکنند: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)، «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْر» (حج/۶۷)@yekayeادامه مطلب
«يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ»
در نکات ادبی گذشت که تفاوت ماده «فصل» با «فرق» در این است که اولی فاصله و جداییای است که یک وحدتی در کار بوده؛ اما دومی جدایی دو امری است که بهخودی خود دوتا بودهاند؛ و کاری که خداوند در روز قیامت بین انسانها انجام میدهد «فصل» بین آنهاست نه «فرق»؛ شاید از همین روست که درباره قیامت تعبیر «یوم الفرق» نداریم؛ هرچند - چنانکه در ادامه خواهیم دید - خود انسانها گاه چنان زندگی میکنند که خروجیاش در قیامت تبدیل شدن آنان به چند «فریق» است.
نکته تخصصی جامعهشناسی: عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه
به کار بردن تعبیر #فصل برای اینجا که رابطه بین خانوادهها گسسته میشود شاهد مهمی است که پیوند افراد درون خانواده یک پیوند بسیار شدیدی است که گویی اعضای یک پیکرهاند نه افرادی در کنار هم؛ و مروری بر آیات قرآن نشان می دهد که این پیوند فقط بین اعضای خانواده نیست؛ بلکه بین مطلق انسانها (نه فقط جامعهای که در یک زمان در یک جا زندگی میکنند، بلکه عموم انسانها در عموم زمانها) صادق است؛ و شاهد بر این ادعا آن است که اساسا یکی از اسامی پرکاربرد روز قیامت #یوم_الفصل است و این یوم الفصل بودن صرفا ناظر به روابط خانوادگی نیست، بلکه ناظر به کل جمعیت انسانهای اولین و آخرین است که یکجا کنار هم گرد هم میآیند: «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38).
در واقع به نظر میرسد انواعی از پیوندها بین انسانها برقرار میشود که مراتبی از اصالت جامعه را رقم میزند که اولا قبول هر مرتبه نباید ما را از مراتب دیگر غافل کند و ثانیا نباید احکام این مراتب را با هم خلط کنیم و به نظر میرسد عمده نقدهایی که بر اصالت جامعه میشود ناشی از خلط احکام مراتب مختلف جامعه است.
اگر بخواهیم به این مراتب اشارهای داشته باشیم به طور خلاصه می توان گفت:
الف. یک مرتبه ناظر به خانواده است؛ که خانوادهها (هم در سطح خانواده هستهای و هم مراتب مختلف خانواده گسترده، که از خویشان نزدیک شروع میشود و تا قوم و قبیله و حتی نزاد ادامه پیدا میکند) یک پیوند شدیدی را در انسانها رقم میزند که سرنوشت آنها را بشدت به هم وابسته میکند؛ البته این وابستگی به نحوی است که اگر بر مدار تقوا باشد در قیامت هم تداوم خواهد داشت: «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤن» (یس/۵۶؛)، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِم» (رعد/۳۴؛ غافر/۸) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُم» (طور/۲۱) و ...؛ و اگر بر مدار تقوا نباشد نفعی به حال هم ندارند: «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ» (ممتحنه/۳) و از هم فرار میکنند: «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۴-37) و چهبسا با هم دشمن شوند: « إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/۱۴) هرچند که در عین این دشمنی ممکن است بقدری به هم پیوند خورده باشند که با هم در جهنم حاضر باشند: «احْشُرُوا الَّذينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُون» (صافات/۲۲) ، «سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَب؛ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَب» (مسد/۳-۴).
ب. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک زمان و یک مکان (در یک شهر یا یک روستا یا ...) زندگی میکنند و از این جهت زندگیهایشان به هم گره خورده و از هم تاثیر میپذیرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون» (اعراف/۱۶۴)، «وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» (اعراف/94)، «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶).
ج. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که در یک مکان به هم پیوند خوردهاند ولو در زمان واحدی نباشند؛ مثلا فرهنگی که در یک منطقه مستقر شده را نسلی بعد از نسل دیگر به هم منتقل میکنند: «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)، «لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي الْأَمْر» (حج/۶۷)@yekayeادامه مطلب
۱۱:۵۱
بازارسال شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر 6 (عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه)
د. مرتبه دیگر مردم کل عالم است، در یک زمان که به خاطر اینکه در یک زمان زندگی میکنند از هم تاثیر و تاثر میپذیرند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ» (مائده/20)، «وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَني إِسْرائيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ... وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمينَ» (دخان/۳۰-32)
ه. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که به خاطر قبول یا انکار یک مرام در طول زمان به هم پیوند خوردهاند ولو در هیچ مکان یا زمان مشترکی در کنار هم نبوده باشند: «وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ» (بقره/۱۱۸) «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً» (نساء/۱۲۵)؛ و این وحدت بقدری بر وحدتهای دیگر تفوق دارد که گاه میشود شخصی در میان یک جامعه و یک قوم (یعنی در زمان و مکان واحد با عدهای دیگر) زندگی میکند اما واقعا خود را از آنها نمیبیند و از خدا میخواهد که بین او و آنها، نه حتی «فصل»، بلکه «فرق» بگذارد: «قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/25) و خداوند هم از مومنان میخواهد که صراط واحد الهی را بپیمایند و با چنگ زدن به ریسمان الهی کاری کنند که بینشان «فرق» نیفتد: «وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» (انعام/۱۵۳)، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/۱۰۳)؛ چنانکه هیچ فرق و دوئیتی بین کل پیامبران الهی نیست: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/84)؛ و اساسا مسیر هدایت و مسیر ضلالت دو مسیریاند که هرچند افرادی در یک زمان و مکان واحد کنار هم باشند اما بینشان «فرق» هست و «فریق» همدیگرند: «فَريقاً هَدى وَ فَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه» (اعراف/۳۰)، «مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلا» (هود/۲۴) «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ» (شوری/7)؛ و از ویژگیهای منافقان در جامعه دینی این است که درصددند «وصل» جامعه به هم بخورد و بین اعضای جامعه ایمانی، نه فقط «فصل» بلکه «فرق» بیفتد: «وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» (توبه/56) و حتی اگر مسجدی هم بنا کنند در همین راستاست: «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه/۱۰۷)
و. و مرتبه آخر مردم کل عالم است در همه زمانها و مکانها، که به انحای مختلف از همدیگر تاثیر و تاثر میپذیرند: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمين» (صافات/۷۹)، «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين» (آل عمران/۸)؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» (بقره/۱۴۳)، «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاء» (نحل/۸۹)، «ُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/۳۳)، «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهیم/37) «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حج/27)@yekayeتوجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.ادامه مطلب
د. مرتبه دیگر مردم کل عالم است، در یک زمان که به خاطر اینکه در یک زمان زندگی میکنند از هم تاثیر و تاثر میپذیرند: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ» (مائده/20)، «وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَني إِسْرائيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ... وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمينَ» (دخان/۳۰-32)
ه. مرتبه دیگر ناظر به مردمی است که به خاطر قبول یا انکار یک مرام در طول زمان به هم پیوند خوردهاند ولو در هیچ مکان یا زمان مشترکی در کنار هم نبوده باشند: «وَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ لَوْ لا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ» (بقره/۱۱۸) «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً» (نساء/۱۲۵)؛ و این وحدت بقدری بر وحدتهای دیگر تفوق دارد که گاه میشود شخصی در میان یک جامعه و یک قوم (یعنی در زمان و مکان واحد با عدهای دیگر) زندگی میکند اما واقعا خود را از آنها نمیبیند و از خدا میخواهد که بین او و آنها، نه حتی «فصل»، بلکه «فرق» بگذارد: «قالَ رَبِّ إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلاَّ نَفْسي وَ أَخي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/25) و خداوند هم از مومنان میخواهد که صراط واحد الهی را بپیمایند و با چنگ زدن به ریسمان الهی کاری کنند که بینشان «فرق» نیفتد: «وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» (انعام/۱۵۳)، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/۱۰۳)؛ چنانکه هیچ فرق و دوئیتی بین کل پیامبران الهی نیست: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/84)؛ و اساسا مسیر هدایت و مسیر ضلالت دو مسیریاند که هرچند افرادی در یک زمان و مکان واحد کنار هم باشند اما بینشان «فرق» هست و «فریق» همدیگرند: «فَريقاً هَدى وَ فَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه» (اعراف/۳۰)، «مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْأَعْمى وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلا» (هود/۲۴) «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ» (شوری/7)؛ و از ویژگیهای منافقان در جامعه دینی این است که درصددند «وصل» جامعه به هم بخورد و بین اعضای جامعه ایمانی، نه فقط «فصل» بلکه «فرق» بیفتد: «وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ» (توبه/56) و حتی اگر مسجدی هم بنا کنند در همین راستاست: «وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» (توبه/۱۰۷)
و. و مرتبه آخر مردم کل عالم است در همه زمانها و مکانها، که به انحای مختلف از همدیگر تاثیر و تاثر میپذیرند: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمين» (صافات/۷۹)، «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمين» (آل عمران/۸)؛ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس» (بقره/۱۴۳)، «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ في كُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهيداً عَلى هؤُلاء» (نحل/۸۹)، «ُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/۳۳)، «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ» (ابراهیم/37) «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ» (حج/27)@yekayeتوجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.ادامه مطلب
۱۱:۵۱
بازارسال شده از یک آیه در روز
فراز پایانی تدبر 6 (عمق مساله #اصالت_خانواده و #اصالت_جامعه)
توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.
اساسا یکی از تفاوتهای بنیادین انسان با سایر موجودات زمینی این است که انسان صرفا در مکان و زمان خویش محدود نمیشود بلکه دامنه تاثیر و تاثراتش کاملا زمان و مکان را درمینوردد که واضحترین امری که امکان این تاثیر و تاثر فرازمانی و فرامکانی را مهیا میکند همان توان کتابت و خواندن است که امکان برقراری ارتباط با دیگری را خارج از قید زمان و مکان میسر میکند و این در هیچ حیوانی وجود ندارد (و البته منحصر در این نیست).و هر تاثیر و تاثری در بین انسانها یک وحدتی را بین آنها رقم میزند، شباهتهایی را در سرنوشت افراد ایجاد میکند و وضعیت آنان را بشدت در هم متداخل و به هم مرتبط میگرداند که پرداختن به یکی بدون پرداختن به دیگری ممکن نیست؛ از این رو، در حالی که هر فرد انسان یک واحد مستقل است و حساب و کتاب کاملا جداگانهای برای او برپا میشود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون» (انعام/۵۴)، در عین حال سرنوشت همه انسانها چنان به هم گره خورده است که حسابرسی از یکی جز با جمع کردن و حشر همگان میسر نیست؛ و از این روست که روز قیامت همان طور که یوم الفصل است یوم الجمع و یوم الحشر نیز هست «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/۹)، «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود/۱۰۳)، «نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/99)، «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف/۴۷)، «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا» (انعام/۱۲۸) و از همه جالبتر اینکه: روز فصل و جدایی، میقاتی برای همگان است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ» (دخان/40) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38)؛ همه را جمع میکند تا بتوان همه را از هم جدا کرد: «قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَليمُ» (سبأ/26).@yekaye#ممتحنه_3
توجه شود مراتب فوق، محورهای اصلی مراتب #اصالت_جامعه است وگرنه اگر دقت شود در بین اینها مراتب دیگری هم قابل استقصاست که برای رعایت اختصار صرف نظر شد.
اساسا یکی از تفاوتهای بنیادین انسان با سایر موجودات زمینی این است که انسان صرفا در مکان و زمان خویش محدود نمیشود بلکه دامنه تاثیر و تاثراتش کاملا زمان و مکان را درمینوردد که واضحترین امری که امکان این تاثیر و تاثر فرازمانی و فرامکانی را مهیا میکند همان توان کتابت و خواندن است که امکان برقراری ارتباط با دیگری را خارج از قید زمان و مکان میسر میکند و این در هیچ حیوانی وجود ندارد (و البته منحصر در این نیست).و هر تاثیر و تاثری در بین انسانها یک وحدتی را بین آنها رقم میزند، شباهتهایی را در سرنوشت افراد ایجاد میکند و وضعیت آنان را بشدت در هم متداخل و به هم مرتبط میگرداند که پرداختن به یکی بدون پرداختن به دیگری ممکن نیست؛ از این رو، در حالی که هر فرد انسان یک واحد مستقل است و حساب و کتاب کاملا جداگانهای برای او برپا میشود: «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون» (انعام/۵۴)، در عین حال سرنوشت همه انسانها چنان به هم گره خورده است که حسابرسی از یکی جز با جمع کردن و حشر همگان میسر نیست؛ و از این روست که روز قیامت همان طور که یوم الفصل است یوم الجمع و یوم الحشر نیز هست «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ يَوْمُ التَّغابُنِ» (تغابن/۹)، «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» (هود/۱۰۳)، «نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/99)، «حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا» (کهف/۴۷)، «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذي أَجَّلْتَ لَنا» (انعام/۱۲۸) و از همه جالبتر اینکه: روز فصل و جدایی، میقاتی برای همگان است: «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ ميقاتُهُمْ أَجْمَعينَ» (دخان/40) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38)؛ همه را جمع میکند تا بتوان همه را از هم جدا کرد: «قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَليمُ» (سبأ/26).@yekaye#ممتحنه_3
۱۱:۵۱
۷ مهر
۱۵:۱۰
۹ مهر
و من كلام له ع و قد استشاره عمر بن الخطاب في الشخوص لقتال الفرس بنفسه
إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ يَكُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِكَثْرَةٍ وَ لَا بِقِلَّةٍ وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُمَا طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ.وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ؛ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً.وَ الْعَرَبُ الْيَوْمَ وَ إِنْ كَانُوا قَلِيلًا فَهُمْ كَثِيرُونَ بِالْإِسْلَامِ عَزِيزُونَ بِالاجْتِمَاعِ. فَكُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ وَ أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ. فَإِنَّكَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَيْكَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا حَتَّى يَكُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَكَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَيْكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ.إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَبِ فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ فَيَكُونُ ذَلِكَ أَشَدَّ لِكَلَبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ.فَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ مَسِيرِ الْقَوْمِ إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَكْرَهُ لِمَسِيرِهِمْ مِنْكَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ.وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ.
نهج البلاغة، خطبه ۱۴۶
@souzanchi
إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَمْ يَكُنْ نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ بِكَثْرَةٍ وَ لَا بِقِلَّةٍ وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَظْهَرَهُ وَ جُنْدُهُ الَّذِي أَعَدَّهُ وَ أَمَدَّهُ حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُمَا طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ نَاصِرٌ جُنْدَهُ.وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ؛ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً.وَ الْعَرَبُ الْيَوْمَ وَ إِنْ كَانُوا قَلِيلًا فَهُمْ كَثِيرُونَ بِالْإِسْلَامِ عَزِيزُونَ بِالاجْتِمَاعِ. فَكُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ وَ أَصْلِهِمْ دُونَكَ نَارَ الْحَرْبِ. فَإِنَّكَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الْأَرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَيْكَ الْعَرَبُ مِنْ أَطْرَافِهَا وَ أَقْطَارِهَا حَتَّى يَكُونَ مَا تَدَعُ وَرَاءَكَ مِنَ الْعَوْرَاتِ أَهَمَّ إِلَيْكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ.إِنَّ الْأَعَاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا هَذَا أَصْلُ الْعَرَبِ فَإِذَا اقْتَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ فَيَكُونُ ذَلِكَ أَشَدَّ لِكَلَبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ.فَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ مَسِيرِ الْقَوْمِ إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ أَكْرَهُ لِمَسِيرِهِمْ مِنْكَ وَ هُوَ أَقْدَرُ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ.وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ.
نهج البلاغة، خطبه ۱۴۶
@souzanchi
۱۸:۴۸
بسم الله الرحمن الرحیم
آتشافروزی اسرائیل در غزه و لبنان، شهادت سید حسن، و وظیفه ما
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (بقره: ۲۵۰)
امروزه با شرایط دردناک و دشواری مواجهیم.مقام معظم رهبری چند ماه قبل فرمودند:«شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق. ورود لبنان به قضایای اخیر فلسطین و غزه تأثیر عمیقی داشت و اگر چنین کاری انجام نمیشد قطعا بیشترین خسارت به خود لبنان وارد می شد.»توجه شود:«هم برای دشمن صهیونیستی و هم برای جبهه حق».
️ این روزها که #اسرائیل درندگی را به نهایت رسانده و #شهادت_سید_حسن، خون دلی را که به خاطر #غزه و #لبنان میخوردیم، مضاعف کرده، بسیاری در بهت فرو رفته و خون ها به جوش آمده است، برخی گمان میکنند که اکنون وقت آن است که #ایران به عنوان اصل و محور مقاومت، مستقیم وارد میدان جنگ شود؛و #دشمن هم با ابزار رسانهای خود تلاش میکند در افکار عمومی عدم ورود مستقیم ایران به جنگ را حمل بر ضعف و ناتوانی ما کند.
اما چه باید کرد؟
در جریان یکی از جنگها که دشمنان اسلام برای یکسره کردن کار اسلام با لشکری عظیم به راه افتاده بودند، مشاوران جنگی به خلیفه وقت (عمر بن خطاب) پیشنهاد دادند که خودش با تمام نیروهای سپاه اسلام مستقیم وارد میدان شود. خلیفه با #امیرالمومنین ع مشورت كرد.
امیرالمومنین ع راهکاری عملیاتی ارائه داد که شاید امروز بتواند سرلوحه اقداماتی باشد که ما قرار است انجام دهیم.
فرمودند:اين امر، پيروزى و خوارىاش، نه به اندكى سپاه بود، و نه به بسيارى آن. دين خدا بود كه خدا چيرهاش نمود، و سپاه او كه آمادهاش كرد، و يارىاش فرمود، تا بدانجا رسيد كه رسيد، و پرتو آن بدانجا دميد كه دميد.ما از خدا وعده پيروزى داريم. او به وعده خود وفا كند و سپاه خود را يارى دهد.جايگاه آنکه عهدهدار امر است در اين كار، جايگاه رشتهاى است كه مهرهها را به هم فراهم آرد و برخى را ضميمه برخى ديگر دارد. اگر رشته ببرد، مهرهها پراكنده شود و از ميان رود، و ديگر به تمامى فراهم نيايد.مردم پشتیبان تو امروز اگر چه اندكند در شمار، امّا با يكدلى و يك سخنى در اسلام، نيرومندند و بسيار. تو همانند قطب برجاى بمان، و این مردم را چون سنگ آسيا گرد خود بگردان، و به آنان آتش جنگ را برافروزان؛ كه اگر تو از اين سرزمين برون شوى، مردم از هر سو تو را رها كنند، و پيمان بسته را بشكنند، و چنان شود كه نگاهدارى مرزها كه پشت سر مىگذارى براى تو مهمّتر باشد از آنچه پيش روى دارى.همانا دشمن اگر فردا تو را در وسط میدان ببیند، گويد اين ريشه و اصل آنهاست، اگر آن را بريديد آسوده گرديديد، و همين سبب شود كه فشار آنان به تو سختتر گردد و طمع ايشان در تو بيشتر. اين كه گفتى آنان به راه افتادهاند، تا با مسلمانان پيكار كنند، ناخشنودى خداى سبحان از عزم آنان به جنگ با مسلمانان، از تو بيشتر است، و او بر دگرگون ساختن آنچه خود ناپسند مىدارد تواناتر.امّا آنچه از شمار آنان گفتى، ما در گذشته نمىجنگيديم به نيروى بسيارى، بلكه مىجنگيديم با چشم داشتن به پيروزى و يارىِ [خداوند متعال].
نهج البلاغة، خطبه ۱۴۶ (ترجمه سید جعفر شهیدی)
متن خطبه در اینجاhttps://ble.ir/souzanchi/2398635567647611324/1727722105191
@souzanchi
آتشافروزی اسرائیل در غزه و لبنان، شهادت سید حسن، و وظیفه ما
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (بقره: ۲۵۰)
امروزه با شرایط دردناک و دشواری مواجهیم.مقام معظم رهبری چند ماه قبل فرمودند:«شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق. ورود لبنان به قضایای اخیر فلسطین و غزه تأثیر عمیقی داشت و اگر چنین کاری انجام نمیشد قطعا بیشترین خسارت به خود لبنان وارد می شد.»توجه شود:«هم برای دشمن صهیونیستی و هم برای جبهه حق».
️ این روزها که #اسرائیل درندگی را به نهایت رسانده و #شهادت_سید_حسن، خون دلی را که به خاطر #غزه و #لبنان میخوردیم، مضاعف کرده، بسیاری در بهت فرو رفته و خون ها به جوش آمده است، برخی گمان میکنند که اکنون وقت آن است که #ایران به عنوان اصل و محور مقاومت، مستقیم وارد میدان جنگ شود؛و #دشمن هم با ابزار رسانهای خود تلاش میکند در افکار عمومی عدم ورود مستقیم ایران به جنگ را حمل بر ضعف و ناتوانی ما کند.
اما چه باید کرد؟
در جریان یکی از جنگها که دشمنان اسلام برای یکسره کردن کار اسلام با لشکری عظیم به راه افتاده بودند، مشاوران جنگی به خلیفه وقت (عمر بن خطاب) پیشنهاد دادند که خودش با تمام نیروهای سپاه اسلام مستقیم وارد میدان شود. خلیفه با #امیرالمومنین ع مشورت كرد.
امیرالمومنین ع راهکاری عملیاتی ارائه داد که شاید امروز بتواند سرلوحه اقداماتی باشد که ما قرار است انجام دهیم.
فرمودند:اين امر، پيروزى و خوارىاش، نه به اندكى سپاه بود، و نه به بسيارى آن. دين خدا بود كه خدا چيرهاش نمود، و سپاه او كه آمادهاش كرد، و يارىاش فرمود، تا بدانجا رسيد كه رسيد، و پرتو آن بدانجا دميد كه دميد.ما از خدا وعده پيروزى داريم. او به وعده خود وفا كند و سپاه خود را يارى دهد.جايگاه آنکه عهدهدار امر است در اين كار، جايگاه رشتهاى است كه مهرهها را به هم فراهم آرد و برخى را ضميمه برخى ديگر دارد. اگر رشته ببرد، مهرهها پراكنده شود و از ميان رود، و ديگر به تمامى فراهم نيايد.مردم پشتیبان تو امروز اگر چه اندكند در شمار، امّا با يكدلى و يك سخنى در اسلام، نيرومندند و بسيار. تو همانند قطب برجاى بمان، و این مردم را چون سنگ آسيا گرد خود بگردان، و به آنان آتش جنگ را برافروزان؛ كه اگر تو از اين سرزمين برون شوى، مردم از هر سو تو را رها كنند، و پيمان بسته را بشكنند، و چنان شود كه نگاهدارى مرزها كه پشت سر مىگذارى براى تو مهمّتر باشد از آنچه پيش روى دارى.همانا دشمن اگر فردا تو را در وسط میدان ببیند، گويد اين ريشه و اصل آنهاست، اگر آن را بريديد آسوده گرديديد، و همين سبب شود كه فشار آنان به تو سختتر گردد و طمع ايشان در تو بيشتر. اين كه گفتى آنان به راه افتادهاند، تا با مسلمانان پيكار كنند، ناخشنودى خداى سبحان از عزم آنان به جنگ با مسلمانان، از تو بيشتر است، و او بر دگرگون ساختن آنچه خود ناپسند مىدارد تواناتر.امّا آنچه از شمار آنان گفتى، ما در گذشته نمىجنگيديم به نيروى بسيارى، بلكه مىجنگيديم با چشم داشتن به پيروزى و يارىِ [خداوند متعال].
نهج البلاغة، خطبه ۱۴۶ (ترجمه سید جعفر شهیدی)
متن خطبه در اینجاhttps://ble.ir/souzanchi/2398635567647611324/1727722105191
@souzanchi
۱۸:۴۸
۱۰ مهر
ذلِكَ وَ مَنْ عاقَبَ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (حج/60)آرى چنين است، و هر كس نظير آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند، سپس مورد ستم قرار گيرد، قطعاً خدا او را يارى خواهد كرد، همانا كه خداوند بخشايشگر و آمرزنده است.
فقط یادمان باشد که نصرت فقط آن است که از جانب خدا باشد:
و مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ (آل عمران/126)و پیروزی جز از جانب خداوند شكست ناپذير حكيم نيست.
در واقع:
و مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (انفال/10)و پيروزى جز از جانب خدا نيست، كه خدا شكست ناپذير حكيم است.
مبادا دوباره مغرور شویم.
@souzanchi
فقط یادمان باشد که نصرت فقط آن است که از جانب خدا باشد:
و مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ (آل عمران/126)و پیروزی جز از جانب خداوند شكست ناپذير حكيم نيست.
در واقع:
و مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (انفال/10)و پيروزى جز از جانب خدا نيست، كه خدا شكست ناپذير حكيم است.
مبادا دوباره مغرور شویم.
@souzanchi
۲۰:۳۸
۱۲ مهر
۱۴:۱۰
۱۹ مهر
۲۱:۳۱
۲۷ مهر
۱۹:۱۱
۱۹:۱۱
متن کامل حدیث امیرالمومنین ع که در کلیپ بالا مورد استناد سنوار بود چنین است:
از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده که امام حسین ع بر معاویه وارد شد. معاویه به وی گفت: چه چیزی پدرت را به چنین رفتاری کشاند که با اهل بصره [در جنگ جمل] جنگید سپس شبانه در کوچه و خیابان آنها با پیراهن [یعنی بدون زره] تردد میکرد؟فرمود: به خاطر اینکه میدانست آنچه قرار است به او برخورد کند خطا نخواهد کرد و آنچه قرار است به خطا برود به او برخورد نخواهد کرد.معاویه گفت: راست گفتی.فرمود: و به امیرالمومنین ع وقتی میخواست به جنگ با خوارج برود، گفته شد: یا امیرالمومنین! کاش خودتان احتیاط کنید [= وارد معرکه نشوید].فرمودند: «کدام یک از این دو روز از مرگ فرار کنم؟ آیا روزی که مقدر نشده است یا روزی که مقدر شده؟ آن روزی که مقدر نشده است که من از کشته شدن نمیترسم؛ و هنگامی هم که مقدر شد احتیاط کردن فایدهای ندارد.»
التوحيد (للصدوق)، ص375
حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُعَاذِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْجَرِيرِيُ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ: دَخَلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُ: مَا حَمَلَ أَبَاكَ عَلَى أَنْ قَتَلَ أَهْلَ الْبَصْرَةِ ثُمَّ دَارَ عَشِيّاً فِي طُرُقِهِمْ فِي ثَوْبَيْنِ؟فَقَالَ ع: حَمَلَهُ عَلَى ذَلِكَ عِلْمُهُ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ.قَالَ: صَدَقْتَ.قَالَ: وَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمَّا أَرَادَ قِتَالَ الْخَوَارِجِ: لَوِ احْتَرَزْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَقَالَ ع:أَيَّ يَوْمَيَّ مِنَ الْمَوْتِ أَفِرُّ أَ يَوْمَ لَمْ يُقْدَرْ أَمْ يَوْمَ قُدِرَيَوْمَ مَا قُدِّرَ لَا أَخْشَى الرَّدَىوَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ الْحَذَر@souzanchi
از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده که امام حسین ع بر معاویه وارد شد. معاویه به وی گفت: چه چیزی پدرت را به چنین رفتاری کشاند که با اهل بصره [در جنگ جمل] جنگید سپس شبانه در کوچه و خیابان آنها با پیراهن [یعنی بدون زره] تردد میکرد؟فرمود: به خاطر اینکه میدانست آنچه قرار است به او برخورد کند خطا نخواهد کرد و آنچه قرار است به خطا برود به او برخورد نخواهد کرد.معاویه گفت: راست گفتی.فرمود: و به امیرالمومنین ع وقتی میخواست به جنگ با خوارج برود، گفته شد: یا امیرالمومنین! کاش خودتان احتیاط کنید [= وارد معرکه نشوید].فرمودند: «کدام یک از این دو روز از مرگ فرار کنم؟ آیا روزی که مقدر نشده است یا روزی که مقدر شده؟ آن روزی که مقدر نشده است که من از کشته شدن نمیترسم؛ و هنگامی هم که مقدر شد احتیاط کردن فایدهای ندارد.»
التوحيد (للصدوق)، ص375
حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُعَاذِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْجَرِيرِيُ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ جُمَيْعٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ: دَخَلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَى مُعَاوِيَةَ فَقَالَ لَهُ: مَا حَمَلَ أَبَاكَ عَلَى أَنْ قَتَلَ أَهْلَ الْبَصْرَةِ ثُمَّ دَارَ عَشِيّاً فِي طُرُقِهِمْ فِي ثَوْبَيْنِ؟فَقَالَ ع: حَمَلَهُ عَلَى ذَلِكَ عِلْمُهُ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ.قَالَ: صَدَقْتَ.قَالَ: وَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمَّا أَرَادَ قِتَالَ الْخَوَارِجِ: لَوِ احْتَرَزْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؛ فَقَالَ ع:أَيَّ يَوْمَيَّ مِنَ الْمَوْتِ أَفِرُّ أَ يَوْمَ لَمْ يُقْدَرْ أَمْ يَوْمَ قُدِرَيَوْمَ مَا قُدِّرَ لَا أَخْشَى الرَّدَىوَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ الْحَذَر@souzanchi
۲۰:۳۷
۲۲ آبان
بازارسال شده از هیأت الزهرا (س) دانشگاه شریف
۳:۴۴