بازارسال شده از یک آیه در روز
حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي الْمِعْزَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ قَالَ:قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا أَلْقَى مِنْ قَوْمِي وَ مِنْ بَنِيَّ إِذَا أَنَا أَخْبَرْتُهُمْ بِمَا فِي إِتْيَانِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع مِنَ الْخَيْرِ إِنَّهُمْ يُكَذِّبُونِّي وَ يَقُولُونَ إِنَّكَ تَكْذِبُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ.قَالَ: يَا ذَرِيحُ دَعِ النَّاسَ يَذْهَبُونَ حَيْثُ شَاءُوا وَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَيُبَاهِي بِزَائِرِ الْحُسَيْنِ وَ الْوَافِدُ يَفِدُهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ حَمَلَةُ عَرْشِهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيَقُولُ لَهُمْ:أَ مَا تَرَوْنَ زُوَّارَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ أَتَوْهُ شَوْقاً إِلَيْهِ وَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ؟! أَمَا وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي لَأُوجِبَنَّ لَهُمْ كَرَامَتِي وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّتِيَ الَّتِي أَعْدَدْتُهَا لِأَوْلِيَائِي وَ لِأَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي. يَا مَلَائِكَتِي هَؤُلَاءِ زُوَّارُ الْحُسَيْنِ حَبِيبِ مُحَمَّدٍ رَسُولِي وَ مُحَمَّدٌ حَبِيبِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي أَحَبَّ حَبِيبِي وَ مَنْ أَحَبَّ حَبِيبِي أَحَبَّ مَنْ يُحِبُّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ حَبِيبِي أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِي كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُعَذِّبَهُ بِأَشَدِّ عَذَابِي وَ أُحْرِقَهُ بِحَرِّ نَارِي وَ أَجْعَلَ جَهَنَّمَ مَسْكَنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ.@yekaye
۱۱:۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد با سعادت پیامبر رحمت ص و امام جعفر صادق ع
به اطلاع میرساند
در کانال یک آیه در روز قرار است وارد بحث از سوره طلاق بشوم و پیش از شروع تفصیلی در آیات، مروری بر فضای کلی سوره داشتم که در بند بعد تقدیم میشود.
در این کانال که تاکنون نزدیک به ۱۰ سال از شروع به کار آن میگذرد، به ترتیب کارهای زیر انجام می شود
ترجمهای از هر آیه (بعد از بررسی حدود ۵۵ ترجمه قرآن کریم)
اشارهای به اختلاف قراءات در آن آیه
اشارهای به نکات ادبی مهم (ریشهشناسی کلمات اصلی آیه با نگاهی به کاربرد ماده آن کلمات در کل قرآن کریم)
ترتیل آیه با صدای استاد پرهیزگار
اگر مستندی درباره شأن نزول آیه یافت شود تقدیم میشود
احادیثی که مستقیم یا غیرمستقیم نکتهای در خصوص مضمون آیه داشته باشد
سپس و بعد از مطالعه برخی تفاسیر مهم (علاوه بر تفاسیر روایی، دست کم تفسیر مجمع البیان و تفسیر المیزان و گاه برخی تفاسیر مهم اهل سنت) به تدبر در آیات اقدام میشود که تلاش میشود اگر نکاتی ناظر به وضعیت امروز (به ویژه در عرصههای علوم انسانی و اجتماعی) یافت شود اشاره شود.
آدرس کانال یک آیه در روز:
https://eitaa.com/yekaye
با توجه به اینکه بسیاری از افراد حوصله این گونه بحثهای تخصصی را ندارند کانال دیگری به نام «یک آیه در روز- گزیده» به آدرس زیر راه اندازی شده
https://eitaa.com/yekAayeکه در آن صرفا متن و ترجمه آیه و تلاوت آن و احادیث مربوطه و گزیدهای از تدبرها تقدیم میشود.
همچنین کسانی که در ایتا نیستند و فقط در بله حضور دارند میتوانند فقط گزیده مطالب را در کانال زیر مطالعه کنندhttps://ble.ir/yekaye
لازم به ذکر است تمامی مطالب کانال اصلی (به همراه عمده مستنداتی که در بحث استفاده شده در قالب پاورقی) در پایان بحث از هر آیه، در سایت «یک آيه در روز» به آدرس زیر قرار داده میشود
https://yekaye.ir/که جستجوی مطلب در آن برای کسانی که بخواهند مطالب قدیمیتر را پیدا کنند بسیار سادهتر است؛ و همچنین ذیل آیه امکان گذاشتن نظرات و نکات تکمیلی و پیشنهادات خوانندگان درباره هر آیه فراهم است.
از باب کمک به نشر معارف قرآن و اهل بیت علیهمالسلام
ذکر مطالب مذکور، حتی بدون اشاره به منبع، بلامانع است؛
و در صورتی که مطالب آن را مفید یافتید آن را به دوستانتان پیشنهاد دهید.
حسین سوزنچی@souzanchi
به اطلاع میرساند
در کانال یک آیه در روز قرار است وارد بحث از سوره طلاق بشوم و پیش از شروع تفصیلی در آیات، مروری بر فضای کلی سوره داشتم که در بند بعد تقدیم میشود.
آدرس کانال یک آیه در روز:
حسین سوزنچی@souzanchi
۲:۴۴
فرازی از کتاب معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی، ص۱۶۸درباره چگونگی جمع بین دو کلام از ابن سینا درباره معاد جسمانی@souzanchi
۱۷:۳۶
عزیزی که وی را نمیشناسم سخنی که بنده در توضیح مشی ابن سینا گفتهام را در کانال تلگرامیای نقد کرده است:https://t.me/tabeshe_agahi/2620البته ظاهرا نقد ایشان ناظر به یکی از سخنرانیهای بنده بوده و بنده را به بیدقتی متهم کردهاند؛ که چون این جهتش اهمیت ندارد صرفا اشاره میکنم که در پاورقی ص۱۶۸ کتاب «معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی» (تصویر فوق) اصل نکته را همراه با ارجاعات به متون ابن سینا آوردهام و خوانندگان میتوانند قضاوت کنند که نقل بنده از کلام وی درست بوده یا خیر.
اما نکته اصلی ایشان در نقد سخن بنده این است که فرمودهاند:
اینکه برهان در قضایای شخصی راه ندارد از اشتباهات و بلکه نقطهضعفهای منطق ارسطو است که اتفاقا منطقیون مسلمان کوشیدهاند با افزودن بحثهایی به منطق بر این نقطه ضعف غلبه کنند؛ که مهمترین مصادیقش «وارد کردن سور در قیاس اقترانی»، و «افزودن قیاس استثنایی» به حوزه برهان است؛ که امکان بحث در قضایای جزییه و حتی شخصیه را مهیا میکند.ارسطو چون منطقش اساسا ناظر به ماهیت است، به مصادیق (حتی در حد قضایای جزییه) اعتنایی ندارد و بر مبنای تفکروی، برهان در قضایای شخصیه پیاده نمیشود؛درست نقطه مقابل منطق ریاضی جدید که محور برهان را بر قضایای شخصیه قرار میدهد و منطق گزارهها را بر منطق محمولها مقدم می انگارد.در فلسفه منطق، رویکرد ارسطو و رویکرد منطق ریاضی جدید را به ترتیب دو رویکرد Intentional و Extentional در حوزه منطق میدانند؛ که به نظر میرسد هریک ناظر به حوزههایی از واقعیت است و این گونه نیست که درستی یکی، به معنای کذب دیگری باشد؛ و منطقیون مسلمان در منطق خویش (که به اسم منطق ارسطویی معروف است) به هر دو حوزه توجه دارند.
خلاصه کلام این است که کسانی که:الف) با قیاس استثنایی در سنت منطقیون مسلمان (مثلا:۱. اگر امروز باران ببارد؛ آنگاه حیاط خانه ما خیس میشود.۲. امروز باران بارید.نتیجه: حیاط خانه ما خیس شد)ب) با منطق گزارهها در منطق جدید آشنا باشند، برایشان واضح است که برهان در قضایای شخصی هم وارد میشود.
@souzanchi
۱۷:۳۷
بازارسال شده از یک آیه در روز
.
«إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللهَ رَبَّكُمْ لَاتُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَايَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَاتَدْرِي لَعَلَّ اللهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذٰلِكَ أَمْرًا»
این آیات، که مدتی بعد از آیات طلاق سوره بقره نازل شده است، در مقام بیان مسأله عِدّه نگه داشتن زن است؛ که اصرار دارد که اگر طلاق میدهید خیلی جدی و با رعایت تقوای کامل در پیشگاه الهی باید حساب عده را نگه دارید و در زمان عده نه مرد حق دارد زن را از خانهاش بیرون کند و نه زن حق دارد زندگی در این خانه را رها کند و برود، مگر اینکه زن چنان بنای ناسازگاری بگذارد که باقی ماندنش جز صدمه شدید به کیان خانواده ثمرهای نداشته باشد (احادیث۲۶-۲۹).سپس آیه تأکیدی شدید دارد بر اینکه این توصیهها نه صرفا یک توصیه اخلاقی فردی، بلکه یک قانون و حد و مرز مهم الهی است؛ و اگر کسی از آن عبور کند، بقدری نفهم و برخطا و گمراه است که در واقع همانند کسی است که به خودش ظلم کند؛ و نهایتا مطلب را با این تعبیر تمام کند که شما از منطقی که موجب این دستورات شده، اطلاع ندارید؛ اما اجمالا بدانید که چهبسا خداوند با این توصیهها میخواهد کار خاصی رقم بزند و این خانواده رو به زوال را دوباره احیا کند.
مسأله عده و لوازم آن، از مسائلی است که بخوبی نشان میدهد اصرار اسلام بر حفظ خانواده، مبتنی بر فهمی کاملا خاص از ماهیت خانواده است؛ که قوانین ناظر به زوجین را بر اساس چنان نگرشی تنظیم کرده است که نهاد خانواده بر اساس مولفههایی کاملا متفاوت با نهادهای اجتماعی به بقای خود ادامه دهد.
نکته تخصصی #خانوادهشناسی
ماهیت و ذات خانواده، تفاوتی اساسی با سایر نهادها و تشکیلات و سازمانهای اجتماعی دارد؛ و از این رو، برخلاف تلقی مدرن - که مسائل مربوط به انسان را به دو حوزه مسائل فردی و اجتماعی تقسیم میکند و مباحث مربوط به خانواده را یا ذیل رویکردهای فردی (مثلا: روانشناسی خانواده) و یا رویکردهای کاملا اجتماعی (مثلا جامعهشناسی خانواده) قرار میدهد و برای خانواده استقلال خاصی قائل نیست- در نگاهی که ریشه در فهم اسلامی از انسان دارد، مسلمانان -که مباحث مربوط به زندگی انسانی را که در حکمت عملی بحث میکردند- حکمت عملی را به سه شاخه اخلاق (ناظر به فرد)، تدبیر منزل (ناظر به خانواده) و سیاست مدن (ناظر به جامعه) تقسیم مینمودند و عملا خانوادهشناسی را مستقل از دو حوزه مسائل فردی و اجتماعی قرار میدادند.
اما چگونه بحث «عِدّه نگه داشتن زن» چنین دلالتی دارد؟
مساله این است که در شرکتها، سازمانها و واحدهای اجتماعی، آن شرکت یا سازمان دو حالت بیشتر ندارد: یا برقرار است یا افراد از ادامه دادن بقای آن صرف نظر میکنند و به محض اینکه توافق میکنند که از هم جدا شوند، با جدا شدنشان آن شرکت یا سازمان موجودیت خود را بتمامه از دست میدهد. در واقع، سازمانها و شرکتها حد وسطی ندارند: یا هستند یا نیستند؛ همان گونه که حیات فردی هم حد وسطی ندارد: شخص یا زنده است یا مرده.@yekaye
ادامه مطلب
این آیات، که مدتی بعد از آیات طلاق سوره بقره نازل شده است، در مقام بیان مسأله عِدّه نگه داشتن زن است؛ که اصرار دارد که اگر طلاق میدهید خیلی جدی و با رعایت تقوای کامل در پیشگاه الهی باید حساب عده را نگه دارید و در زمان عده نه مرد حق دارد زن را از خانهاش بیرون کند و نه زن حق دارد زندگی در این خانه را رها کند و برود، مگر اینکه زن چنان بنای ناسازگاری بگذارد که باقی ماندنش جز صدمه شدید به کیان خانواده ثمرهای نداشته باشد (احادیث۲۶-۲۹).سپس آیه تأکیدی شدید دارد بر اینکه این توصیهها نه صرفا یک توصیه اخلاقی فردی، بلکه یک قانون و حد و مرز مهم الهی است؛ و اگر کسی از آن عبور کند، بقدری نفهم و برخطا و گمراه است که در واقع همانند کسی است که به خودش ظلم کند؛ و نهایتا مطلب را با این تعبیر تمام کند که شما از منطقی که موجب این دستورات شده، اطلاع ندارید؛ اما اجمالا بدانید که چهبسا خداوند با این توصیهها میخواهد کار خاصی رقم بزند و این خانواده رو به زوال را دوباره احیا کند.
ماهیت و ذات خانواده، تفاوتی اساسی با سایر نهادها و تشکیلات و سازمانهای اجتماعی دارد؛ و از این رو، برخلاف تلقی مدرن - که مسائل مربوط به انسان را به دو حوزه مسائل فردی و اجتماعی تقسیم میکند و مباحث مربوط به خانواده را یا ذیل رویکردهای فردی (مثلا: روانشناسی خانواده) و یا رویکردهای کاملا اجتماعی (مثلا جامعهشناسی خانواده) قرار میدهد و برای خانواده استقلال خاصی قائل نیست- در نگاهی که ریشه در فهم اسلامی از انسان دارد، مسلمانان -که مباحث مربوط به زندگی انسانی را که در حکمت عملی بحث میکردند- حکمت عملی را به سه شاخه اخلاق (ناظر به فرد)، تدبیر منزل (ناظر به خانواده) و سیاست مدن (ناظر به جامعه) تقسیم مینمودند و عملا خانوادهشناسی را مستقل از دو حوزه مسائل فردی و اجتماعی قرار میدادند.
مساله این است که در شرکتها، سازمانها و واحدهای اجتماعی، آن شرکت یا سازمان دو حالت بیشتر ندارد: یا برقرار است یا افراد از ادامه دادن بقای آن صرف نظر میکنند و به محض اینکه توافق میکنند که از هم جدا شوند، با جدا شدنشان آن شرکت یا سازمان موجودیت خود را بتمامه از دست میدهد. در واقع، سازمانها و شرکتها حد وسطی ندارند: یا هستند یا نیستند؛ همان گونه که حیات فردی هم حد وسطی ندارد: شخص یا زنده است یا مرده.@yekaye
۱۹:۱۳
بازارسال شده از یک آیه در روز
ادامه نکته تخصصی #خانوادهشناسی (تدبر۲)
اما خانواده وقتی قرار است پایان یابد و زوجین از هم جدا شوند، تا مدتی (زمان عِدّه نگه داشتن زن) در یک حالت تعلیق قرار میگیرد؛ درست است که مرد زنش را طلاق داده است و علیالقاعده باید بقای خانواده را تمام شده دانست؛ اما با مسأله عده، این زندگی مشترک تا مدتی در حالتی قرار میگیرد که نه کاملا از هم جدا میشوند، ونه کاملا زن و شوهرند: صیغه طلاق با شرط و شروطش جاری شده و شاهدان هم بر آن شهادت دادهاند، در عین حال، نه تنها مرد موظف است که زن را همانند گذشته در همان خانهای که با هم زندگی میکردند نگهدارد و هزینههای مسکن و نفقه وی را متکفل شود، بلکه زن هم همانند گذشته حق ندارد خانه و زندگی خود را رها کند و از این منزل برود. جالبتر نحوه روابط جنسی بین آنهاست:از سویی، از ظاهر کلام بسیاری از فقها چنین برمیآید که با اجرای صیغه طلاق، زن همانند سایر زنان بیگانه به شوهرش نامحرم میشود و باید حداقلی از پوشش شرعی خود را در برابر وی حفظ کند*، از سوی دیگر به او اجازه دادهاند - بلکه به طور ضمنی توصیه کردهاند – که خود را در برابر وی بیاراید و زینت کند، و در واقع، به نحوی برای جذب جنسی شوهرش اندکی خودنمایی کند، تا بلکه دوباره تمایل شوهرش را به ادامه دادن زندگی مشترک جلب نماید (احادیث۳۵ و ۳۶ ناظر به فراز «لعل الله یحدث بعد ذلک امرا»)؛ و با اینکه توجه به- و بلکه هرگونه ارتباط جنسی با - نامحرم در حالت عادی حرام است، اما مرد در ایام عده، هر لحظه که بخواهد میتواند به این زن چنین توجهی کند و این توجه به مثابه رجوع و بازگشت وی از طلاق قلمداد میشود و بدون اینکه نیاز به عقد جدیدی باشد، دوباره اینها زن و شوهر شده و بدون هیچ تشریفاتی حتی میتوانند همبستر شوند!
پس کارکرد پدیده عدّه در اسلام، با توجه به احکامی که پیرامون آن هست، صرفا برای این نیست که پدر فرزند معلوم باشد؛ بلکه عملا یک مکانیسمی را رقم میزند که از خانواده - که ماهیتی متفاوت با سایر سازمانهای اجتماعی دارد – حمایت کند؛ و برای آن زندگیای که به طلاق انجامیده، اگر امکان ازسرگیریاش وجود دارد، این امکان به فعلیت برساند.
* پینوشت:
درباره اینکه آیا زنی که به طلاق رجعی طلاق داده شده، آيا در دوره عده، نسبت به شوهرش نامحرم میشود یا فقط نزدیکی کردن با وی حرام است و یا محرمیتی در حد خواهر و برادر دارد نه بیشتر، در فقها سخن صریحی نیافتیم اما احتمالا سه قول در کار باشد:
۱) برخی با توجه به اینکه اقتضای اولیه عده نگه داشتن، اجتناب از هرگونه تمتع جنسی است (تكملة العروة الوثقى، ج1، ص105-106) و مقصود از رجعی بودن، صرفا جواز رجوع است، نه بقای زوجیت (مسالك الأفهام، ج9، ص185-186) و با توجه به اینکه تمامی فقهای شیعه و برخی فقهای سنی، رجوع را، نه فقط با سخن، بلکه با فعل هم جاری دانستهاند (الحدائق الناضرة، ج25، ص357)و رفتارهایی مانند بوسیدن یا لمس کردن (ولو بدون قصد شهوت) را علامت رجوع قلمداد کردهاند (جواهر الكلام، ج32، ص180-181)، خصوصا که در احادیث، گذاشتن روسری توسط فرد لال بر سر زن خویش را نشانه اعلام طلاق وی دانسته، احتمالا زن و مرد را به هم نامحرم بدانند.
۲) با توجه به اینکه فقها رجوع از طریق افعال را انجام هرگونه عملی میدانند که مرد در قبال همسرش انجام میدهد، ممکن است در میان فقهای فوق، کسانی که تعابیرشان ظهور در این دارد که افعال فوق، فقط در صورتی که با قصد شهوت باشد رجوع است (إرشاد الأذهان، ج2، ص26؛ اللمعة، ص195) ویا تصریح دارند که اگر بوسیدن و لمس با قصد شهوت، با اصرار بر عدم رجوع انجام شده باشد فعل حرامی رخ داده (الحدائق الناضرة، ج25، ص358) چهبسا محرمیتی در حد محرمیت خواهر و برادر بین آنها قبول کنند.
۳) کسانی که بر اینکه «زن مطلقه رجعی»، «زوجه» شوهرش است اصرار دارند و معتقدند تنها بعد از پایان عده، جدایی واقعی [و لذا احکام قطعی طلاق] حاصل میشود (موسوعة الإمام الخوئي؛ ج32، ص178) ویا معتقدند هنوز عصمت بین زن و شوهر منقطع نگردیده چرا که در احادیث توصیه به آرایش زن در این ایام در برابر شوهر شده، ویا مرد بدون اجازه گرفتن از زن، اجازه ورود به اتاق وی را دارد (تكملة العروة الوثقى، ج1، ص1۱۴)، احتمالا بگویند در ایام عده، همچون زوجین به هم محرمند و تمام احکام زوجیت غیر از مواردی که به طور خاص استثناء شده [= جماع] جایز است.
مطلب داخل متن بر اساس مبنای اول و دوم، نوشته شد، و واضح است که درمسائل اختلافی هرکس باید به فتوای مرجع تقلید خود رجوع کند.در حدی که جستجو شد فقط نظر آیت الله مکارم یافت شد که: زوجین در زمان عده، در حکم محرم هستند (هرچند از بیان ایشان معلوم نیست که از قسم دوم یا سوم)؛ و از فرمایشات آیت الله بهجت هم چنین به نظر میرسد که ایشان آن دو را نامحرم میدانند (جامع المسائل (ج4، ص175).
@yekaye#طلاق_۱
اما خانواده وقتی قرار است پایان یابد و زوجین از هم جدا شوند، تا مدتی (زمان عِدّه نگه داشتن زن) در یک حالت تعلیق قرار میگیرد؛ درست است که مرد زنش را طلاق داده است و علیالقاعده باید بقای خانواده را تمام شده دانست؛ اما با مسأله عده، این زندگی مشترک تا مدتی در حالتی قرار میگیرد که نه کاملا از هم جدا میشوند، ونه کاملا زن و شوهرند: صیغه طلاق با شرط و شروطش جاری شده و شاهدان هم بر آن شهادت دادهاند، در عین حال، نه تنها مرد موظف است که زن را همانند گذشته در همان خانهای که با هم زندگی میکردند نگهدارد و هزینههای مسکن و نفقه وی را متکفل شود، بلکه زن هم همانند گذشته حق ندارد خانه و زندگی خود را رها کند و از این منزل برود. جالبتر نحوه روابط جنسی بین آنهاست:از سویی، از ظاهر کلام بسیاری از فقها چنین برمیآید که با اجرای صیغه طلاق، زن همانند سایر زنان بیگانه به شوهرش نامحرم میشود و باید حداقلی از پوشش شرعی خود را در برابر وی حفظ کند*، از سوی دیگر به او اجازه دادهاند - بلکه به طور ضمنی توصیه کردهاند – که خود را در برابر وی بیاراید و زینت کند، و در واقع، به نحوی برای جذب جنسی شوهرش اندکی خودنمایی کند، تا بلکه دوباره تمایل شوهرش را به ادامه دادن زندگی مشترک جلب نماید (احادیث۳۵ و ۳۶ ناظر به فراز «لعل الله یحدث بعد ذلک امرا»)؛ و با اینکه توجه به- و بلکه هرگونه ارتباط جنسی با - نامحرم در حالت عادی حرام است، اما مرد در ایام عده، هر لحظه که بخواهد میتواند به این زن چنین توجهی کند و این توجه به مثابه رجوع و بازگشت وی از طلاق قلمداد میشود و بدون اینکه نیاز به عقد جدیدی باشد، دوباره اینها زن و شوهر شده و بدون هیچ تشریفاتی حتی میتوانند همبستر شوند!
@yekaye#طلاق_۱
۱۹:۱۳
بازارسال شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر ۱۱
تبصره:
این سخنان به معنای دفاع از بیاعتنایی حکومت اسلامی به احکام شریعت نیست؛خیر، حکومت اسلامی قطعا در قبال پیاده کردن شریعت مسئولیت دارد؛اما این مسئولیت از طریق مولفههایی باید اجرا شود که عمدتا در تعبیر #فرهنگسازی* خلاصه میشود، تا از جنس اجرای قوانین کیفری، و قرار نیست که وقتی حکومتی از جنس nation-state مستقر شد، که به حاکمان امکان این را میدهد که هر قانونی را به هر نحو ممکن اجرا کنند**، حاکم اسلامی از این امکان استفاده کند. حضرت امیر ع این دیدگاه را که وقتی امکان کاری را داریم حتما از آن امکان استفاده کنیم، دیدگاه کسانی میداند که واقعا دل در گروی دین ندارند؛ میفرماید:«قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ: انسان آگاه به تحولات که بر اوضاع مسلط است، گاه ترفندهایی را که وی را به مقصود میرساند مىبيند، ولى امر و نهى الهی مانع از به کار بستن آن ترفندهاست، پس با چشم باز کاری را که میتواند انجام دهد وا مىگذارد، ولی كسى كه باكى در دين ندارد فرصت را غنیمت میشمرد و بدان اقدام میکند.» (نهجالبلاغه، خطبه۴۱).
پینوشتها:
توجه شود که گاه فرهنگسازی، بهویژه در زمانه استقرار nation-state، نیازمند قانون است؛ اما قوانینی از جنس قوانین مدنی که در یک بستر اجتماعی به قانون تبدیل میشود، نه از جنس قوانین کیفری محض که صرفا از بالا به پایین طراحی میگردد. از این رو، در عین اینکه اصل وجود قانون برای مسأله حجاب در یک حکومت قابل دفاع است، اما آیا قانونهایی که صرفا با رویکرد از بالا به پایین و با محوریت فهم حقوق کیفری از قانون وضع میشود بیراههای در مسیر تحقق بحث حجاب شرعی نیست؟
* پدیده nation-state الگوی جدیدی از حکومت است که سابقهاش به تحولات بعد از رنسانس برمیگردد و در کشور ما از دوره پهلوی آغاز شد. درباره اینکه حکومتها در فضای nation-state چه اقتضاءاتی دارند به طور مختصر در مقدمه کتاب «نشستهای علمی خانواده و نظام تعلیم و تربیت» توضیحاتی دادهام(این مقدمه را در اینجا https://www.souzanchi.ir/resistant-family-and-education-system/ میتوانید مطالعه کنید)و تفصیل آن را در مقالهای با عنوان «تضاد ملت و امت، تاملی در یکی از چالشهای جدی پیش روی تحقق تمدن اسلامی» بیان کردهام که این مقاله قرار بود در همایش قرآن و تمدن اسلامی در اوایل اردیبهشت سال جاری ارائه شود؛ که این همایش بارها به تأخیر افتاده است و ان شاءالله تا پایان سال جاری ارائه خواهد شد!@yekaye#طلاق_۲
این سخنان به معنای دفاع از بیاعتنایی حکومت اسلامی به احکام شریعت نیست؛خیر، حکومت اسلامی قطعا در قبال پیاده کردن شریعت مسئولیت دارد؛اما این مسئولیت از طریق مولفههایی باید اجرا شود که عمدتا در تعبیر #فرهنگسازی* خلاصه میشود، تا از جنس اجرای قوانین کیفری، و قرار نیست که وقتی حکومتی از جنس nation-state مستقر شد، که به حاکمان امکان این را میدهد که هر قانونی را به هر نحو ممکن اجرا کنند**، حاکم اسلامی از این امکان استفاده کند. حضرت امیر ع این دیدگاه را که وقتی امکان کاری را داریم حتما از آن امکان استفاده کنیم، دیدگاه کسانی میداند که واقعا دل در گروی دین ندارند؛ میفرماید:«قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ: انسان آگاه به تحولات که بر اوضاع مسلط است، گاه ترفندهایی را که وی را به مقصود میرساند مىبيند، ولى امر و نهى الهی مانع از به کار بستن آن ترفندهاست، پس با چشم باز کاری را که میتواند انجام دهد وا مىگذارد، ولی كسى كه باكى در دين ندارد فرصت را غنیمت میشمرد و بدان اقدام میکند.» (نهجالبلاغه، خطبه۴۱).
توجه شود که گاه فرهنگسازی، بهویژه در زمانه استقرار nation-state، نیازمند قانون است؛ اما قوانینی از جنس قوانین مدنی که در یک بستر اجتماعی به قانون تبدیل میشود، نه از جنس قوانین کیفری محض که صرفا از بالا به پایین طراحی میگردد. از این رو، در عین اینکه اصل وجود قانون برای مسأله حجاب در یک حکومت قابل دفاع است، اما آیا قانونهایی که صرفا با رویکرد از بالا به پایین و با محوریت فهم حقوق کیفری از قانون وضع میشود بیراههای در مسیر تحقق بحث حجاب شرعی نیست؟
* پدیده nation-state الگوی جدیدی از حکومت است که سابقهاش به تحولات بعد از رنسانس برمیگردد و در کشور ما از دوره پهلوی آغاز شد. درباره اینکه حکومتها در فضای nation-state چه اقتضاءاتی دارند به طور مختصر در مقدمه کتاب «نشستهای علمی خانواده و نظام تعلیم و تربیت» توضیحاتی دادهام(این مقدمه را در اینجا https://www.souzanchi.ir/resistant-family-and-education-system/ میتوانید مطالعه کنید)و تفصیل آن را در مقالهای با عنوان «تضاد ملت و امت، تاملی در یکی از چالشهای جدی پیش روی تحقق تمدن اسلامی» بیان کردهام که این مقاله قرار بود در همایش قرآن و تمدن اسلامی در اوایل اردیبهشت سال جاری ارائه شود؛ که این همایش بارها به تأخیر افتاده است و ان شاءالله تا پایان سال جاری ارائه خواهد شد!@yekaye#طلاق_۲
۲:۳۰
بازارسال شده از یک آیه در روز
.

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»
کسی که خدا را باور دارد، و مدار زندگی خود را بر «تقوی الله» (یعنی نگه داشتن خویش از [غضب] خدا) قرار می دهد، در مسیر زندگیاش هرچقدر هم مشکل برایش پیش آید هیچگاه به بنبست نمیخورد.
#خداباوری و #نهیلیسم
انسانی که اهل تفکر باشد با دیدن حجم زیاد مشکلات زندگی و محدودیتهای فراوان و بنبستهایی که در مقابل بسیاری از خواستههای ما در زندگی پیش میآید، در قیاس با لذتها و مطلوبهای بسیار اندکی که در دنیا نصیبش میشود، خیلی عادی است که به نهیلیسم (پوچگرایی) برسد.تنها چیزی که میتواند انسان را از این پوچگرایی نجات دهد باور به آخرت و بازگشت به خداست و اینکه زندگی ما صرفا این زندگیای نیست که در دنیا داریم، و این دوگانه (پوچگرایی در قبال باور به رجوع الی الله) در آیه شریفه «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون» (مومنون/۱۱۵) تصریح شده است.
اما آیه محل بحث، مساله را یک پله بالاتر میبرد: اگر خدا جدی گرفته شود در همین دنیا هم، که اساسا سرای فتنه و ابتلاست، باز بنبستی در کار نخواهد بود.«تقوی» از ماده «وقی» به معنای «نگه داشتن» است؛کسی که خودش را در مسیری که خدا فرموده نگه می دارد در مسیری حرکت میکند که هیچ بنبستی در آن مسیر وجود ندارد؛و لذا اگر همه ظواهر هم دال بر این باشد که او در بنبست گرفتار آمده خداوند راه برونشدی برایش قرار میدهد؛چرا که اساسا مسیری که خدا پیش روی انسانها میگذارد فراز و نشیب و سختی دارد، اما بنبست ندارد و حتما به مقصد میرسد.
در تدبر ۱۵ https://ble.ir/yekaye/-1149475539199688201/1761838371806نشان می دهیم که یکی از مهمترین محورهای زندگی انبیای مختلف که قرآن کریم گزارش کرده است همین است که ایشان را در تنگناهایی قرار میداد که هر ناظر بیرونی آن را بنبستی کامل قلمداد میکند؛ اما آنها را به طور باورنکردنی ای از آن بنبست بیرون میآورد و راه خروجی برایشان میگذاشت که تا پیش از آن، به مخیله کسی خطور هم نمیکرد.@yekaye#طلاق_۲
کسی که خدا را باور دارد، و مدار زندگی خود را بر «تقوی الله» (یعنی نگه داشتن خویش از [غضب] خدا) قرار می دهد، در مسیر زندگیاش هرچقدر هم مشکل برایش پیش آید هیچگاه به بنبست نمیخورد.
انسانی که اهل تفکر باشد با دیدن حجم زیاد مشکلات زندگی و محدودیتهای فراوان و بنبستهایی که در مقابل بسیاری از خواستههای ما در زندگی پیش میآید، در قیاس با لذتها و مطلوبهای بسیار اندکی که در دنیا نصیبش میشود، خیلی عادی است که به نهیلیسم (پوچگرایی) برسد.تنها چیزی که میتواند انسان را از این پوچگرایی نجات دهد باور به آخرت و بازگشت به خداست و اینکه زندگی ما صرفا این زندگیای نیست که در دنیا داریم، و این دوگانه (پوچگرایی در قبال باور به رجوع الی الله) در آیه شریفه «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون» (مومنون/۱۱۵) تصریح شده است.
در تدبر ۱۵ https://ble.ir/yekaye/-1149475539199688201/1761838371806نشان می دهیم که یکی از مهمترین محورهای زندگی انبیای مختلف که قرآن کریم گزارش کرده است همین است که ایشان را در تنگناهایی قرار میداد که هر ناظر بیرونی آن را بنبستی کامل قلمداد میکند؛ اما آنها را به طور باورنکردنی ای از آن بنبست بیرون میآورد و راه خروجی برایشان میگذاشت که تا پیش از آن، به مخیله کسی خطور هم نمیکرد.@yekaye#طلاق_۲
۱۵:۳۷
بازارسال شده از موسسه جوانان آستان قدس رضوی
گریه بین روضههای دستهجمعی بهتر است...
دعـوتـیـد به
هیأت هفتگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در محـفل خـانـوادگـی نـفـس عـمـیـق...
: حجةالاسلام دکتر حسین سوزنچی
: حاج ابراهیم احمدی
چهارشنبه ۱۴ آبان
از ۱۹:۳۰
مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی@Aqr_Javanan
دعـوتـیـد به
هیأت هفتگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
در محـفل خـانـوادگـی نـفـس عـمـیـق...
۹:۲۱
لینک ثبت نام جهت اخذ گواهی
events.isca.ac.ir/sama/11587
http://dte.bz/ssH1b
۱۹:۱۵
1_21677229802.mp4
۷.۰۵ مگابایت
این دوربین مخفی نشان میدهد که «فضیلتهای فراموش شده»، واقعا قابل فراموشی نیست و فطرت انسانها همچنان بیدار است@souzanchi
۲۰:۰۳
بازارسال شده از یک آیه در روز
۲:۵۳
بازارسال شده از یک آیه در روز
ادامه حدیث۴۱
و فرزندم! گویی تو را میبینم که با نصرت الهی تایید شدهای و زمان آسان شدن دشواریها و رفعت جایگاهت فرا رسیده است و گويا به اهتزار درآمدن پرچمهاى زرد و عَلَمهای سفيد را بر فراز شانههايت مىبينم كه بين حطيم و زمزم در جنبش است و گويا تو را میبینم در میان ردیف بيعتكنندگان و دوستیهایی که خالصانه است و همچون رشته مرواريد در دو سوى گردنبند بر پيرامون تو صف كشيدهاند و دستهاست كه در کنار حجرالاسود برای بیعت به دست تو برخورد میکنند، كسانى به آستان تو پناه آوردهند كه خداوند آنان را به طهارت مولد و پاكى طینتشان ممتاز ساخته، قلوبشان از پليدى نفاق منزه، و سینههایشان از آلودگى شقاق پاك است، چهارستون بدنشان در پیشگاه دین، نرم و منعطف، و تیزی شمشیرشان بر دشمن سخت و خشن است؛ چهرههایشان براى قبول حقّ، باز و گشاده، و درختان وجودشان از فراوانی بار، پرشکوفه است و متديّن به دين حقّ و اهل آن مىباشند؛ چون اركان و ستونهاى آنان نيرومند گردد با اجتماع [یا: جنگاوری] آنان، طبقاتی از امتها[ی مخاصم] از پیرامون امام پراکنده و متفرق گردند، در وقتى كه آنها در سايه درخت بزرگى كه شاخ و برگ آن بر اطراف درياچه طبريّه [طبرستان؟] سركشيده با تو بيعت كنند، آنگاه صبح حقيقت بدمد و ظلمت باطل از ميان برود و خداوند به وسيله تو پشت طغيان را در هم شكند و راه و رسم ايمان را اعاده كند؛ به واسطه تو بیماریهای [باطنی] مردمان گوناگون و سلامتی دوستان تو [از این بیماریهای روحی] آشكار گردد. كودك در گهواره آرزو مىكند كه برخيزد و به نزد تو آيد و وحوش صحرا مايلند كه راهى به جوار تو داشته باشند. اطراف و اکناف جهان به وجود تو خرّم شود و شاخههاى عزّت بر سر تو شکوفه دهند و شالودههای حقّ در قرارگاه خود پابرجا گردد و رمندگان از دين به آشيانههاى خود برگردند، ابرهاى پيروزى سيلآسا بر تو ببارد و هر دشمنی خناق بگیرد و هر دوستی یاری شود؛ پس در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و منكر ناسپاس و بدخواه كينهتوز و دشمنی که دشمنیاش را در دل مخفی کرده باقى نماند؛ «و کسی که بر خداوند توکل کند پس او برایش بس است؛ همانا خداوند به انجامرساننده امر خویش است؛ به یقین خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.» (طلاق/۳) ...
كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص447-
*پینوشت:در ترجمهای از این کتاب که توسط آقای منصور پهلوان انجام، و با تصحیح علی اکبر غفاری منتشر شده است (ج۲، ص۱۸۲) این فراز چنین ترجمه شده است:«و بر تو باد كه در مكانهاى پنهان و دور ساكن شوى كه هر يك از اولياى خداى تعالى دشمنى كوبنده و ضدّى ستيزنده دارد، خداوند جهاد با اهل نفاق و خلاف يعنى ملحدان و دشمنان را واجب مىداند، پس زيادى دشمن تو را به وحشت نيندازد.» در حالی که واضح است تعبیر «افْتِرَاضاً لِمُجَاهَدَةِ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ خَلَاعَةِ [أَهْلِ نِفَاقِهِ وَ خِلَافِهِ] أُولِي الْإِلْحَادِ وَ الْعِنَادِ» تمییز برای «عَدُوّاً مُقَارِعاً وَ ضِدّاً مُنَازِعاً» است و معنایش آن گونه است که در متن نوشته شد. ظاهرا مترجم محترم چون این معنا برایش سنگین بوده عملا آن را این گونه تغییر داده است. در حالی که مطلب با مجموعه معارف دیگر قابل حل است و آن این است که خداوند برخی حاکمان جائر را – که دشمن امام ع هم هستند – بر اوضاع مسلط میکند؛ که البته اینها خودشان در فضای جنگ قدرت، برخی از منافقان و ملحدان را که خطر آنان برای امام ع بیش از خود این حاکمان است، از میان برمیدارند؛ و این در راستای همان مضمون حدیث نبوی است که فرمودند: «إنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ هَذَا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ وَ بِأَقْوَامٍ لا خَلاقَ لَهُم: همانا خداوند این دین را با مردی فاجر و اقوامی که هیچ بهرهای [در آخرت] ندارند یاری میکند» (منية المريد، ص335)
كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص447-450@yekayeسند و متن روایت:https://eitaa.com/yekaye/13182
و فرزندم! گویی تو را میبینم که با نصرت الهی تایید شدهای و زمان آسان شدن دشواریها و رفعت جایگاهت فرا رسیده است و گويا به اهتزار درآمدن پرچمهاى زرد و عَلَمهای سفيد را بر فراز شانههايت مىبينم كه بين حطيم و زمزم در جنبش است و گويا تو را میبینم در میان ردیف بيعتكنندگان و دوستیهایی که خالصانه است و همچون رشته مرواريد در دو سوى گردنبند بر پيرامون تو صف كشيدهاند و دستهاست كه در کنار حجرالاسود برای بیعت به دست تو برخورد میکنند، كسانى به آستان تو پناه آوردهند كه خداوند آنان را به طهارت مولد و پاكى طینتشان ممتاز ساخته، قلوبشان از پليدى نفاق منزه، و سینههایشان از آلودگى شقاق پاك است، چهارستون بدنشان در پیشگاه دین، نرم و منعطف، و تیزی شمشیرشان بر دشمن سخت و خشن است؛ چهرههایشان براى قبول حقّ، باز و گشاده، و درختان وجودشان از فراوانی بار، پرشکوفه است و متديّن به دين حقّ و اهل آن مىباشند؛ چون اركان و ستونهاى آنان نيرومند گردد با اجتماع [یا: جنگاوری] آنان، طبقاتی از امتها[ی مخاصم] از پیرامون امام پراکنده و متفرق گردند، در وقتى كه آنها در سايه درخت بزرگى كه شاخ و برگ آن بر اطراف درياچه طبريّه [طبرستان؟] سركشيده با تو بيعت كنند، آنگاه صبح حقيقت بدمد و ظلمت باطل از ميان برود و خداوند به وسيله تو پشت طغيان را در هم شكند و راه و رسم ايمان را اعاده كند؛ به واسطه تو بیماریهای [باطنی] مردمان گوناگون و سلامتی دوستان تو [از این بیماریهای روحی] آشكار گردد. كودك در گهواره آرزو مىكند كه برخيزد و به نزد تو آيد و وحوش صحرا مايلند كه راهى به جوار تو داشته باشند. اطراف و اکناف جهان به وجود تو خرّم شود و شاخههاى عزّت بر سر تو شکوفه دهند و شالودههای حقّ در قرارگاه خود پابرجا گردد و رمندگان از دين به آشيانههاى خود برگردند، ابرهاى پيروزى سيلآسا بر تو ببارد و هر دشمنی خناق بگیرد و هر دوستی یاری شود؛ پس در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و منكر ناسپاس و بدخواه كينهتوز و دشمنی که دشمنیاش را در دل مخفی کرده باقى نماند؛ «و کسی که بر خداوند توکل کند پس او برایش بس است؛ همانا خداوند به انجامرساننده امر خویش است؛ به یقین خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.» (طلاق/۳) ...
۲:۵۳
۸:۰۲
فاطمیه دوم ۱۴۰۴ (امتحان دشوار مومنان. علوطلبی) 1.mp3
۴۵:۲۳-۳۱.۲۶ مگابایت
موضوع: امتحان دشوار مومنان: علوطلبی
۸:۴۷
فاطمیه دوم ۱۴۰۴ (امتحان دشوار مومنان. علوطلبی) 2.mp3
۵۰:۴۹-۳۴.۹۹ مگابایت
موضوع: امتحان دشوار مومنان: علوطلبی (۲)
۸:۴۸
14040903--01.mp3
۴۶:۲۵-۳۱.۹۷ مگابایت
موضوع: امتحان دشوار مومنان: علوطلبی (۳)
۱۸:۱۱
فاطمیه دوم ۱۴۰۴ (امتحان دشوار مومنان. علوطلبی).pdf
۳۰۹.۴۴ کیلوبایت
متن خلاصه جلسات فاطمیه دوم ۱۴۰۴ (امتحان دشوار مومنان. علوطلبی) مشتمل بر آیات و روایات ارائه شده در بحث@souzanchi
۵:۴۹
بسم الله الرحمن الرحیم
حیرت #پدیدارشناسی از مناظره #سلیمانی_اردستانی و #حامد_کاشانی
قسمت اول
در تعریف پدیدار شناسی گفتهاند که عبارت است از مطالعه پدیدهها و توصیف آنها با در نظر گرفتن نحوه بروز و تجلی آنها، فارغ از هرگونه ارزشگذاری، تأویل و یا قضاوت ارزشی. وقتی این رویکرد به مثابه یک روش مورد استفاده قرار میگیرد به دنبال تبیین ماهیت امور از طریق تجربه زیسته افراد است و میخواهد معانی را آنچنان که در زندگی روزمره زیسته میشوند، آشکار نماید.وقتی کسی بر استفاده از روش پدیدارشناسی تأکید میکند، میخواهد بگوید من هرگونه داوری ارزشی و حتی اثبات حق یا باطل بودن را در این موضوع کنار میگذارم و فقط میخواهم با حضور در زیست جهان مورد نظر بفهمم واقعا چه چیزی رخ داده است. پس این روش نمیخواهد شواهد را کنار بگذارد؛ بلکه میخواهد شواهد را با نگاهی کیفی و عمیق مورد تأمل قرار دهد؛ فقط نمیخواهد صرفا با یک مراجعه آماری و ظاهری به شواهد نظر دهد.
دیروز فرصتی دست داد و صوت کامل مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی با موضوع #مظلومیت_و_شهادت_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها را گوش دادم. ([فایل صوتی)](https://ble.ir/kashani1395/7031989094242454235/1764606730996)
آقای سلیمانی ادعایش این بود که میخواهد با #روش_پدیدارشناسی در بحث ورود کند و بر اینکه تک تک شواهد مهم نیست و من از انباشت شواهد استفاده میکنم سخن گفت. در مقابل، آقای کاشانی به عنوان یک متخصص علم تاریخ، اصراری بر استفاده از روش پدیدارشناسی نداشت. اما آنچه از جانب آقای سلیمانی در این مناظره رخ داد چه اندازه استفاده از این روش بود؟ و آیا آقای سلیمانی از این روشها استفاده کرد یا آقای کاشانی؟
از مهمترین نکات در روش پدیدارشناسی، وجود همدلی با موضوع است؛ چون قرار است با تجربه زیسته افراد موضوع فهم شود:آقای سلیمانی بارها در سخنانش میگفت من بر اساس آنچه در روضهها مشهور است نظر میدهم. تا اینجا انسان احساس میکرد که قرار است از روش پدیدارشناسی استفاده شود؛ اما ایشان این روضهها را طوری تفسیر میکرد که نهتنها پدیدارشناسانه نبود، بلکه کاملا ارزشگذارانه، و مبتنی بر تأویل و قضاوت ارزشی خاصی بود که کسانی که در این روضهها شرکت میکنند چنان ذهنیتی ندارند.
در واقع، در ذهنیت کسانی که در این روضهها شرکت میکنند چند مرحله هست که اتفاقا موضوع مناظره روی اصلیترین مرحله گذاشته شده بود: «مظلومیت و شهادت حضرت زهرا» و کاشانی دائما اصرار داشت به همینجا برگردد. رتبهبندی این باور در شیعیان به اختصار به این ترتیب است: (۱) مظلومیت، (۲) شهادت، (۳) محاصره خانه و تهدید به آتش زدن خانه، (۴) جسارت به حضرت زهرا س، یعنی اصرار به تهدید علیرغم اطلاع از حضور حضرت زهرا س، (۵) آتش زدن درب خانه، (۶) هجوم و ورود غاصبانه به خانه، (۷) ...آنچه محور باور شیعیان را تشکیل میدهد دو مورد اول و دوم است، و بقیه شاخ و برگهای آن است؛ یعنی کاملا محتمل است کسی خود را شیعه بداند اما در خصوص چگونگی وقوع موارد ۳ به بعد اختلاف نظرهایی داشته باشد. اشکال سلیمانی این بود که «چگونه ممکن است حضرت فاطمه س مورد هجوم قرار بگیرد و حضرت علی ع بایستد و تماشا کند و دست روی دست بگذارد و کاری نکند؟»در اینجا کاشانی پاسخ داد که بحث ما درباره اصل وقوع واقعه است نه کیفیت آن؛ همان گونه که اصل وقوع شهادت امام حسین ع در روز عاشورا قطعی است و اختلاف در کیفیت آن لطمهای به اصل واقعه نمیزند.
سلیمانی ادعایش این بود که بحث من یک بحث تاریخی نیست که با ادله تاریخی بررسی کنم که آیا هجوم به خانه حضرت زهرا س به لحاظ تاریخی رخ داده یا خیر؟ بلکه میگویم به لحاط پدیدارشناسی و با توجه به معرفی شیعیان از حضرت علی ع که مظهر عدالت و غیرت است، چنین واقعهای امکان وقوع ندارد.
این همان چیزی است که آقای کاشانی با تعبیر «استدلال مبتنی بر استبعاد» از آن یاد میکرد و سلیمانی مکرر میگفت من استبعاد نمیکنم؟ من هرچه تأمل کردم نفهمیدم این نوع استدلال جز استبعاد چه توجیه دیگری دارد؟
از آن مهمتر، وقتی میگوییم وقوع این واقعه با لحاظ این شرایط، امکان ندارد، وقتی فضای پدیدارشناسی باشد، یعنی این عدم امکان را به تجربه زیسته افراد ارجاع میدهیم:
اولا آیا اینکه حضرت علی ع ایستاد و تماشا کرد و کاری نکرد، جز مولفههای باور به شهادت و مظلومیت حضرت زهرا س در تجربه زیسته شیعیان است؟ یا تنها یکی از گزارشهای ماجراست، که لزوما همه شیعان برای قبول مظلومیت و شهادت حضرت زهرا س بدان استناد نمی کنند؟@souzanchi
ادامه 
قسمت اول
در تعریف پدیدار شناسی گفتهاند که عبارت است از مطالعه پدیدهها و توصیف آنها با در نظر گرفتن نحوه بروز و تجلی آنها، فارغ از هرگونه ارزشگذاری، تأویل و یا قضاوت ارزشی. وقتی این رویکرد به مثابه یک روش مورد استفاده قرار میگیرد به دنبال تبیین ماهیت امور از طریق تجربه زیسته افراد است و میخواهد معانی را آنچنان که در زندگی روزمره زیسته میشوند، آشکار نماید.وقتی کسی بر استفاده از روش پدیدارشناسی تأکید میکند، میخواهد بگوید من هرگونه داوری ارزشی و حتی اثبات حق یا باطل بودن را در این موضوع کنار میگذارم و فقط میخواهم با حضور در زیست جهان مورد نظر بفهمم واقعا چه چیزی رخ داده است. پس این روش نمیخواهد شواهد را کنار بگذارد؛ بلکه میخواهد شواهد را با نگاهی کیفی و عمیق مورد تأمل قرار دهد؛ فقط نمیخواهد صرفا با یک مراجعه آماری و ظاهری به شواهد نظر دهد.
دیروز فرصتی دست داد و صوت کامل مناظره حامد کاشانی و عبدالرحیم سلیمانی اردستانی با موضوع #مظلومیت_و_شهادت_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها را گوش دادم. ([فایل صوتی)](https://ble.ir/kashani1395/7031989094242454235/1764606730996)
آقای سلیمانی ادعایش این بود که میخواهد با #روش_پدیدارشناسی در بحث ورود کند و بر اینکه تک تک شواهد مهم نیست و من از انباشت شواهد استفاده میکنم سخن گفت. در مقابل، آقای کاشانی به عنوان یک متخصص علم تاریخ، اصراری بر استفاده از روش پدیدارشناسی نداشت. اما آنچه از جانب آقای سلیمانی در این مناظره رخ داد چه اندازه استفاده از این روش بود؟ و آیا آقای سلیمانی از این روشها استفاده کرد یا آقای کاشانی؟
از مهمترین نکات در روش پدیدارشناسی، وجود همدلی با موضوع است؛ چون قرار است با تجربه زیسته افراد موضوع فهم شود:آقای سلیمانی بارها در سخنانش میگفت من بر اساس آنچه در روضهها مشهور است نظر میدهم. تا اینجا انسان احساس میکرد که قرار است از روش پدیدارشناسی استفاده شود؛ اما ایشان این روضهها را طوری تفسیر میکرد که نهتنها پدیدارشناسانه نبود، بلکه کاملا ارزشگذارانه، و مبتنی بر تأویل و قضاوت ارزشی خاصی بود که کسانی که در این روضهها شرکت میکنند چنان ذهنیتی ندارند.
در واقع، در ذهنیت کسانی که در این روضهها شرکت میکنند چند مرحله هست که اتفاقا موضوع مناظره روی اصلیترین مرحله گذاشته شده بود: «مظلومیت و شهادت حضرت زهرا» و کاشانی دائما اصرار داشت به همینجا برگردد. رتبهبندی این باور در شیعیان به اختصار به این ترتیب است: (۱) مظلومیت، (۲) شهادت، (۳) محاصره خانه و تهدید به آتش زدن خانه، (۴) جسارت به حضرت زهرا س، یعنی اصرار به تهدید علیرغم اطلاع از حضور حضرت زهرا س، (۵) آتش زدن درب خانه، (۶) هجوم و ورود غاصبانه به خانه، (۷) ...آنچه محور باور شیعیان را تشکیل میدهد دو مورد اول و دوم است، و بقیه شاخ و برگهای آن است؛ یعنی کاملا محتمل است کسی خود را شیعه بداند اما در خصوص چگونگی وقوع موارد ۳ به بعد اختلاف نظرهایی داشته باشد. اشکال سلیمانی این بود که «چگونه ممکن است حضرت فاطمه س مورد هجوم قرار بگیرد و حضرت علی ع بایستد و تماشا کند و دست روی دست بگذارد و کاری نکند؟»در اینجا کاشانی پاسخ داد که بحث ما درباره اصل وقوع واقعه است نه کیفیت آن؛ همان گونه که اصل وقوع شهادت امام حسین ع در روز عاشورا قطعی است و اختلاف در کیفیت آن لطمهای به اصل واقعه نمیزند.
سلیمانی ادعایش این بود که بحث من یک بحث تاریخی نیست که با ادله تاریخی بررسی کنم که آیا هجوم به خانه حضرت زهرا س به لحاظ تاریخی رخ داده یا خیر؟ بلکه میگویم به لحاط پدیدارشناسی و با توجه به معرفی شیعیان از حضرت علی ع که مظهر عدالت و غیرت است، چنین واقعهای امکان وقوع ندارد.
این همان چیزی است که آقای کاشانی با تعبیر «استدلال مبتنی بر استبعاد» از آن یاد میکرد و سلیمانی مکرر میگفت من استبعاد نمیکنم؟ من هرچه تأمل کردم نفهمیدم این نوع استدلال جز استبعاد چه توجیه دیگری دارد؟
۱۵:۵۷
حیرت «پدیدارشناسی» از مناظره سلیمانی اردستانی و حامد کاشانی
قسمت دوم
از آن مهمتر، وقتی میگوییم وقوع این واقعه با لحاظ این شرایط، امکان ندارد، وقتی فضای پدیدارشناسی باشد، یعنی این عدم امکان را به تجربه زیسته افراد ارجاع میدهیم:
اولا آیا اینکه حضرت علی ع ایستاد و تماشا کرد و کاری نکرد، جز مولفههای باور به شهادت و مظلومیت حضرت زهرا س در تجربه زیسته شیعیان است؟ یا تنها یکی از گزارشهای ماجراست، که لزوما همه شیعان برای قبول مظلومیت و شهادت حضرت زهرا س بدان استناد نمی کنند؟
ثانیا و مهمتر اینکه کاشانی فضایی از تجربه زیسته را تصویر کرد که وقوع حتی واقعه به همین صورت هم در تجربهزیسته شیعیان کاملا محتمل میشد؛ گفت:با توجه به سابقهای که از این هجومآوردگان به خانه داریم که حاضر بودند هر کاری بکنند،- حتی اگر بپذیریم وقوع ماجرا این گونه است که تو میگویی- وقتی حضرت علی ع ببیند که ورود وی در درگیری، علاوه بر حضرت زهرا س، جان امام حسن و امام حسین ع را (که آن زمان کودکانی ۴ و ۵ ساله بودند) به خطر میاندازد، از اقدام خودداری کند. الان اگر اقدام حضرت علی ع این گونه باشد با تجربه زیسته شیعیان و درکشان از عدالت و غیرت حضرت علی ع منافاتی دارد؟
این پاسخی بود که به لحاط پدیدارشناسانه کاملا اشکال را مرتفع میکرد و معقولیت لازم را برای اینکه این واقعه رخ داده باشد و حضرت علی ع اقدام نکرده باشد مهیا میکرد و اگر کسی خود را از داوری ارزشی فارغ کرده و ملتزم به روش پدیدارشناسی باشد، میپذیرفت.اما در کمال تعجب، سلیمانی ادعا کرد که اتفاقا سابقه آن افراد که میخواستند حکومت دینی را به دست بگیرند خیلی خوب بود، و یک حاکم در حکومت دینی هرگز حاضر نیست آدم بکشد
️آیا این یک قضاوت ارزشی نیست؟عجیب اینجاست که این قضاوت ارزشی بقدری برخلاف شواهد است که نه در شیعه و نه در سنی بستر قابل دفاعی ندارد. بله، اگر شخص معصوم در رأس حکومت دینی باشد، شیعیان صدور هرگونه اقدام خلاف عدالت را از او ناممکن میدانند؛ اما بحث بر سر حکومت افرادی است که نه شیعه آنها را معصوم میداند و نه اهل سنت؛ آن هم در به دست گرفتن حکومتی که شروعش کاملا شبیه کودتاست.
میبینیم که سلیمانی در اینجا نهتنها شواهد واضح را کنار میگذارد بلکه کاملا به قضاوتهای ارزشی و تعصبورزی ضدشیعی گرفتار میآید و مطلبی را به عنوان شاهد تاریخی مطرح میکند، که حتی در حد فهمِ [بخوانید: تجربه زیستهی] علمای اهل سنت قابل قبول نیست: اینکه سه خلیفه اول در مسیر حکومت دینی خود دست به کشتن و زندانی کردن افراد میزدند بقدری شواهد تاریخی دارد که عمده علمای اهل سنت هم آن را قبول دارند و از این روست که در توجیه رفتارهای آنها در این زمینه تالیفات متعدد دارند، که اتفاقا آقای کاشانی به مواردی از این اشاره کرد، اما در کمال تعجب، آقای سلیمانی گفت من در هر چیزی تردید داشته باشد در اینجا قاطعم که آنان در حکومت دینی خود نه کسی را کشتند و نه کسی را به زندان افکندند.
سوالی که همچنان ذهن مرا درگیر کرده این است که:چرا آقای سلیمانی که اصلا به این روش پایبند نبود اسم روش خود را پدیدارشناسی گذاشت؟@souzanchi
قسمت دوم
میبینیم که سلیمانی در اینجا نهتنها شواهد واضح را کنار میگذارد بلکه کاملا به قضاوتهای ارزشی و تعصبورزی ضدشیعی گرفتار میآید و مطلبی را به عنوان شاهد تاریخی مطرح میکند، که حتی در حد فهمِ [بخوانید: تجربه زیستهی] علمای اهل سنت قابل قبول نیست: اینکه سه خلیفه اول در مسیر حکومت دینی خود دست به کشتن و زندانی کردن افراد میزدند بقدری شواهد تاریخی دارد که عمده علمای اهل سنت هم آن را قبول دارند و از این روست که در توجیه رفتارهای آنها در این زمینه تالیفات متعدد دارند، که اتفاقا آقای کاشانی به مواردی از این اشاره کرد، اما در کمال تعجب، آقای سلیمانی گفت من در هر چیزی تردید داشته باشد در اینجا قاطعم که آنان در حکومت دینی خود نه کسی را کشتند و نه کسی را به زندان افکندند.
۱۵:۵۷