۶ بهمن ۱۴۰۱
۱۸:۰۴
۷ بهمن ۱۴۰۱
به نقل از اسكای نیوز
مقامات سازمان سیا و اطلاعاتی دولت آمریکا در طول یک هفته اخیر با مقامات دو کشور تاجیکستان و ازبکستان دیدار کردند .آمریکا برای حمله به سایتهای هسته ای جمهوری اسلامی باید به فضای بیشتری از سمت شمال دسترسی داشته باشد
همچنین طبق اطلاعات هوانوردی مقامات امنیتی دو کشور روسیه و آمریکا در کشور اردن باهم دیداری مخفیانه داشته اند و این موضوع به این دلیل است که اخباری به بیرون درز نکرده است .قبلا هم اعلام کردیم روسیه و آمریکا باید بر سر ایران به توافق برسند.
مقامات سازمان سیا و اطلاعاتی دولت آمریکا در طول یک هفته اخیر با مقامات دو کشور تاجیکستان و ازبکستان دیدار کردند .آمریکا برای حمله به سایتهای هسته ای جمهوری اسلامی باید به فضای بیشتری از سمت شمال دسترسی داشته باشد
همچنین طبق اطلاعات هوانوردی مقامات امنیتی دو کشور روسیه و آمریکا در کشور اردن باهم دیداری مخفیانه داشته اند و این موضوع به این دلیل است که اخباری به بیرون درز نکرده است .قبلا هم اعلام کردیم روسیه و آمریکا باید بر سر ایران به توافق برسند.
۳:۲۸
. وقتی میگن هنر سیاسی نیست، یعنی این!
جشنواره برلین اعلام کرده هنرمندان بخش دولتی روسیه و ایران اجازه شرکت در جشنواره برلین را ندارند!
این جشنواره تمام هنرمندان و نمایندگان بخش دولتی ایران را تحریم کرده اما به مخالفین اجازه حضور در برلیناله را داده است. بخشی از این بیانیه آمده:
«جشنواره در کنار معترضان شجاع ایران میایستد که از خود در برابر یک رژیم خشن و غیر دموکراتیک دفاع میکنند»
یعنی تنها هنرمندان مخالف و فیلمهای صرفا ضد ایران و ایرانی حضور خواهند داشت.
هنرمندان روسیه نیز به دلیل جنگ اکراین و اعلام همبستگی آلمان با مردم اکراین اجازه حضور در این رویداد را ندارند!
این قبیل رفتارهای تبعیضآمیز مدعیان آزادی، درس عبرت خوبی برای برخی هنرمندان ایرانی است که مدام شعارهای «هنر برای هنر» و «هنر غیرسیاسی و غیر حکومتی» را تکرار میکنند.
این قبیل افراد باید بدانند که هنر؛ سیاسیترین ابزار سیاستمداران دنیاست و شعارهای ظاهراً زیبا فقط برای مصرف هنرمندان سادهلوح ایرانی تولید میشود!
جشنواره برلین اعلام کرده هنرمندان بخش دولتی روسیه و ایران اجازه شرکت در جشنواره برلین را ندارند!
این جشنواره تمام هنرمندان و نمایندگان بخش دولتی ایران را تحریم کرده اما به مخالفین اجازه حضور در برلیناله را داده است. بخشی از این بیانیه آمده:
«جشنواره در کنار معترضان شجاع ایران میایستد که از خود در برابر یک رژیم خشن و غیر دموکراتیک دفاع میکنند»
یعنی تنها هنرمندان مخالف و فیلمهای صرفا ضد ایران و ایرانی حضور خواهند داشت.
هنرمندان روسیه نیز به دلیل جنگ اکراین و اعلام همبستگی آلمان با مردم اکراین اجازه حضور در این رویداد را ندارند!
این قبیل رفتارهای تبعیضآمیز مدعیان آزادی، درس عبرت خوبی برای برخی هنرمندان ایرانی است که مدام شعارهای «هنر برای هنر» و «هنر غیرسیاسی و غیر حکومتی» را تکرار میکنند.
این قبیل افراد باید بدانند که هنر؛ سیاسیترین ابزار سیاستمداران دنیاست و شعارهای ظاهراً زیبا فقط برای مصرف هنرمندان سادهلوح ایرانی تولید میشود!
۳:۲۸
۷:۰۵
۸ بهمن ۱۴۰۱
۷:۲۴
احیای طرح عوارض تنگه هرمزطرح اخذ عوارض از کشتی ها در تنگه هرمز توسط برخی نمایندگان(فراکسیون اقدام متقابل) در سال 1398 به عنوان بخشی از اقدامات پیشگیرانه برای مقابله با تحریمهای آمریکا در مجلس مطرح شد ولی ظاهرا به سرانجامی نرسیدhttps://tn.ai/2048337 بر اساس برخی توضیحات این طرح، طول تنگه هرمز 55 کیلومتر است؛ کشتیها از آبهای بینالمللی، وارد آبهای تحتنظارت سرزمینی ما میشوند و عبور میکنند؛ یعنی از آبهای بینالمللی عبور نمیکنند که بخواهیم آنها را آزادانه به حال خودشان بگذاریم. وقتی کشتیها وارد آبهای سرزمینی ما میشوند، تحت عناصر حقوقی کشور ایران قرار میگیرند و ایران اگر قانونگذاری کند، میتواند برای کشتیها هم عوارض وضع کند. در برآوردهای اولیه بهلحاظ حقوقی، مشکلی وجود ندارد، بهجز اینکه مستلزم عمل متقابل شود؛ یعنی ممکن است اگر کشتیهای ما هم از آبهای سرزمینی برخی کشورها و نه آبهای بینالمللی عبور کنند، مشمول این عوارض شوند. پیگیری این طرح و گنجاندن آن در برنامه هفتم توسعه و لایحه بودجه ۱۴۰۲ نه تنها اقدامی برای درآمدزایی پایدار برای دولت است، بلکه باعث ورود فعال ایران در حوزه #اقتصاد_تحریم است.
توکلی https://eitaa.com/eqmoq2
توکلی https://eitaa.com/eqmoq2
۱۷:۱۷
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
۱۵:۳۳
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
نورنیوز: مشارکت ضدانقلاب کُردی در حمله به مجتمع کارگاهی وزارت دفاع در اصفهان
نورنیوز رسانه شورای عالی امنیت ملی نوشت:
قطعات ریزپرندههای حملهکننده به مجتمع کارگاهی وزارت دفاع در اصفهان به همراه مواد انفجاری، با مشارکت و هدایت گروههای ضدانقلاب کُردی مستقر در اقلیم کردستان عراق وارد ایران شده است.
این گروهها به سفارش سرویس امنیتی بیگانه پس از دریافت قطعات ریزپرندهها و مواد انفجاری، آنها را از یکی از مسیرهای صعبالعبور شمال غرب وارد کشور کرده و به رابط سرویس در یک شهر مرزی تحویل دادهاند.
قطعات و مواد فوق در یک کارگاه مجهز توسط نیروهای آموزشدیده مونتاژ و برای خرابکاری استفاده شده است.
نورنیوز رسانه شورای عالی امنیت ملی نوشت:
قطعات ریزپرندههای حملهکننده به مجتمع کارگاهی وزارت دفاع در اصفهان به همراه مواد انفجاری، با مشارکت و هدایت گروههای ضدانقلاب کُردی مستقر در اقلیم کردستان عراق وارد ایران شده است.
این گروهها به سفارش سرویس امنیتی بیگانه پس از دریافت قطعات ریزپرندهها و مواد انفجاری، آنها را از یکی از مسیرهای صعبالعبور شمال غرب وارد کشور کرده و به رابط سرویس در یک شهر مرزی تحویل دادهاند.
قطعات و مواد فوق در یک کارگاه مجهز توسط نیروهای آموزشدیده مونتاژ و برای خرابکاری استفاده شده است.
۱۱:۵۲
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
زلزله بسیار شدید ترکیه را لرزاند
مرکز لرزه نگاری مدیترانه ای اروپا دقایقی پیش اعلام کرد که زمینلرزهای به بزرگی ۷.۷ ریشتر مرکز ترکیه را لرزاند.
این زمینلرزه در مرز ترکیه و سوریه و در ۲۶ کیلومتری شمال شرق غازیانتپ ترکیه رخ داده است.
وزیر کشور ترکیه: تا این لحظه دستکم ۶ پسلرزه به بزرگای بیش از ۶ ریشتر در ترکیه ثبت شده که بزرگترین آنها ۶.۶ ریشتر بوده است.
گزارشهای اولیه، از کشتهشدن صدها و مجروحیت هزاران نفر در شهرهای مختلف ترکیه و سوریه حکایت دارد.
مرکز لرزه نگاری مدیترانه ای اروپا دقایقی پیش اعلام کرد که زمینلرزهای به بزرگی ۷.۷ ریشتر مرکز ترکیه را لرزاند.
این زمینلرزه در مرز ترکیه و سوریه و در ۲۶ کیلومتری شمال شرق غازیانتپ ترکیه رخ داده است.
وزیر کشور ترکیه: تا این لحظه دستکم ۶ پسلرزه به بزرگای بیش از ۶ ریشتر در ترکیه ثبت شده که بزرگترین آنها ۶.۶ ریشتر بوده است.
گزارشهای اولیه، از کشتهشدن صدها و مجروحیت هزاران نفر در شهرهای مختلف ترکیه و سوریه حکایت دارد.
۶:۱۰
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
۴:۵۱
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
تحرکات کم سابقه دشمن در جنگ اقتصادی کاملا مشکوک است
آمریکایی ها دیوانه وار در حال نظارت بر بانکها و صرافی ها در عراق، امارات و ترکیه برای جلوگیری از قاچاق دلار به ایران هستندعراقی ها برای بازگشت تعاملات ارزی با آمریکا به آن ها قول دادند که جلوی ورود دلار به ایران را بگیرنددر امارات و ترکیه نیز اوضاع به همین شکل درحال برنامه ریزی است
اتفاقاتی که در حال وقوع است با دیتاهای واحدهای اقتصادی و اطلاعاتی پنتاگون است که به بانک های آمریکایی داده می شود.
آن ها برای ادامه جنگ ترکیبی در فصل بهار آماده می شوندابوقاسم
آمریکایی ها دیوانه وار در حال نظارت بر بانکها و صرافی ها در عراق، امارات و ترکیه برای جلوگیری از قاچاق دلار به ایران هستندعراقی ها برای بازگشت تعاملات ارزی با آمریکا به آن ها قول دادند که جلوی ورود دلار به ایران را بگیرنددر امارات و ترکیه نیز اوضاع به همین شکل درحال برنامه ریزی است
اتفاقاتی که در حال وقوع است با دیتاهای واحدهای اقتصادی و اطلاعاتی پنتاگون است که به بانک های آمریکایی داده می شود.
آن ها برای ادامه جنگ ترکیبی در فصل بهار آماده می شوندابوقاسم
۳:۲۳
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
+۱۸
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است....مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
#پرویز_ثابتی#زن_زندگی_آزادی
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند و ناخنهای دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جریتر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزهام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزهام باطل نمیشود، چون به زور است....مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایهای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجههایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم...آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم میریخت و میسوزاند و پوست را سوراخ میکرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضهها میگرفتند و موها را آتش میزدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را میسوزاندند. از سوزش درد به خود میپیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را میکندند و هی تکرار میکردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا میبستند و بعد آن را آتش میزدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم میسوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم میگذاشتند و آتش میزدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم میریختند.کاری از دستم برنمیآمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد میزدم... مرا لخت آویزان میکردند و گاهی بر آلت تناسلیام شلاق میزدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود...تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که میتوانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمیگیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی میماند. دستها را از مچ با مچبند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچها را سفت میکردند قالبها بر مچ و ساق پاهایم فرو میرفت و به اعصاب فشار میآورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر میکردم خون از محل ناخنهای دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس میشد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر میکشید. به دست راست کمتر فشار میآوردند، زیرا بعد از پرس دست باد میکرد و دیگر نمیشد با آن اعتراف نوشت.بعد از مهار شدن دستها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو میآمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد میکشیدم، صدا در کلاه کاسکت میپیچید و گوشم را کر میکرد، نه میشد فریاد کشید و نعره زد و نه میشد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن میشد. گاهی شلاق را به کلاه میزدند، دنگ و دنگ صدا میکرد و سرم دوران مییافت و دچار گیجی و سردرد میشدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچها را دائم شل و سفت میکردند...کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت میکردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندانهایم به هم میسایید. از دماغ و دهانم بخار بلند میشد. دست و بدنم میلرزید. نمیتوانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود...
بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت)
#پرویز_ثابتی#زن_زندگی_آزادی
۴:۲۱
۴:۲۲
ببينيد آش چقدر شور شده که فریاد سروش هم به آسمان بلند شده
بارها کفته ایمتیم کنونی لیدرهای ضد انقلاب شامل علینژاد ها و نازنین بنیادی ها و رضا پهلوی ها و اسماعیلیون و… که فاقد هرگونه هویت سیاسی مبارزاتی هستند، حتی مایه ننگ دشمنان ۴۰ ساله ی انقلاب است و ضدانقلاب هم این افراد جاهل و بیسواد را گردن نمی گیرند!
برای ضد انقلاب ماییه ننگ است که از امثال بختیار و کیانوری و فروهر و سحابی و عمویی و… امروز رسیده اند به امثال علی کریمی ها و نازنین بنیادی و اسماعیلیون
بارها کفته ایمتیم کنونی لیدرهای ضد انقلاب شامل علینژاد ها و نازنین بنیادی ها و رضا پهلوی ها و اسماعیلیون و… که فاقد هرگونه هویت سیاسی مبارزاتی هستند، حتی مایه ننگ دشمنان ۴۰ ساله ی انقلاب است و ضدانقلاب هم این افراد جاهل و بیسواد را گردن نمی گیرند!
برای ضد انقلاب ماییه ننگ است که از امثال بختیار و کیانوری و فروهر و سحابی و عمویی و… امروز رسیده اند به امثال علی کریمی ها و نازنین بنیادی و اسماعیلیون
۴:۲۳
۳ شهریور ۱۴۰۲
بازارسال شده از رادیو معارف
۱۳:۴۴
بازارسال شده از علیرضا پناهیان
۱۳:۴۴
بازارسال شده از سرو سرخ | شهداى امدادگر
۱۳:۴۴
بازارسال شده از سرو سرخ | شهداى امدادگر
۱۳:۴۵
بازارسال شده از رادیو اربعین
۱۳:۴۶
۱۲ مهر ۱۴۰۲
سوال مهم
حال سؤال این است که اولین بار چه نهاد یا رسانهای دلیل لغو بازی را وجود تندیس سردار شهید اعلام کرد؟ هدف از اعلام این خبر چه بود؟
حال سؤال این است که اولین بار چه نهاد یا رسانهای دلیل لغو بازی را وجود تندیس سردار شهید اعلام کرد؟ هدف از اعلام این خبر چه بود؟
۱۱:۲۴