بازارسال شده از جوهر
«مصاحبه: چگونه فلسفه و شیمی در هم میآمیزند»
دکتر اریک شری، بنیانگذار و سردبیر نشریهی Foundations of Chemistry و استاد دانشگاه UCLA، در این گفتوگو با دکتر جد ماکوسکو مدیر علمی وبسایت آکادمیا اینفلوئنس و استاد فیزیک دانشگاه وِیک فُرِست (Wake Forest University) — به گفتگو مینشیند.
در این مصاحبه پیرامون علت نامرئیبودن شیمی برای فیلسوفان علم، رابطهی فیزیک و شیمی و مسئلهی تقلیلگرایی، تفاوت نگاه اصولی با نگاه عملی در توصیف پدیدهها و استقلال شیمی بحث میشود.
از میان سرآمدان فلسفهی شیمی، شاید بتوان گفت اریک شری رسانهایترین آنهاست و مصاحبهها و ارائههای بیشتری از این فیلسوف شیمی در فضای مجازی وجود دارد.
مصاحبهی مذکور از طریق این لینک در یوتیوب قابل مشاهده است
میتوانید ما را در تلگرام، ایتا و بله دنبال کنید:🧪 @Jowhar03 | ܟٜߺ❟ܣܝ 
۱۹:۱۲
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
۹:۱۵
با موضوع
#کرسی_آزاداندیشی_علمی
۱۱:۰۶
آخرین جادوگر
ساخت و ابداع بیان تصویری و قابلتجسم از «جاذبه» [نزد نیوتن] یک انتخاب خوششناس بود، لکن همزمان این وسوسه را ایجاد میکرد که در آن به دنبال یک توضیح باشیم و از «اعتراف آشکار به جهل کامل» بپرهیزیم. به گفتهی لیشتنبرگ، خوب است که به علل ناشناخته نامی داده شود، اما نباید گذاشت فراموش شود که اینها تنها نام هستند و نه توضیح: همانطور که زبانِ تصاویر، خرافات را میآفریند، استعارهها در فیزیک نیز برای متفکر بیاحتیاط، اغلب خطاهای مشابهی را ایجاد میکنند که میتواند برای فلسفه به همان اندازه مضر باشد که آن [خرافات] برای دین. چه بسا اگر نیوتن این پدیده را «میل یا اشتیاق» نامیده بود، چه استنتاجها که از آن نمیکردند!- بلومنبرگ؛ حقیقت عریان
باحضور- دکتر سعید زیباکلاماستاد فلسفه دانشگاه تهران- دکتر قدیر جعفریاستاد فیزیک دانشگاه فرهنگیان
۱۳:۳۲
انجمن علمی ژرفا
بادبان با همکاری انجمن علمی ژرفا آخرین جادوگر ساخت و ابداع بیان تصویری و قابلتجسم از «جاذبه» [نزد نیوتن] یک انتخاب خوششناس بود، لکن همزمان این وسوسه را ایجاد میکرد که در آن به دنبال یک توضیح باشیم و از «اعتراف آشکار به جهل کامل» بپرهیزیم. به گفتهی لیشتنبرگ، خوب است که به علل ناشناخته نامی داده شود، اما نباید گذاشت فراموش شود که اینها تنها نام هستند و نه توضیح: همانطور که زبانِ تصاویر، خرافات را میآفریند، استعارهها در فیزیک نیز برای متفکر بیاحتیاط، اغلب خطاهای مشابهی را ایجاد میکنند که میتواند برای فلسفه به همان اندازه مضر باشد که آن [خرافات] برای دین. چه بسا اگر نیوتن این پدیده را «میل یا اشتیاق» نامیده بود، چه استنتاجها که از آن نمیکردند! - بلومنبرگ؛ حقیقت عریان باحضور - دکتر سعید زیباکلام استاد فلسفه دانشگاه تهران - دکتر قدیر جعفری استاد فیزیک دانشگاه فرهنگیان
شرکت در این برنامه رایگان است اما برای ورود به دانشگاه لطفا فرم را پر کنید: https://digiform.ir/w30a23511
تاریخ: چهارشنبه ۲۸ آبان، ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۹
مکان: دانشگاه صنعتی شریف
@Baaadban
@Zharfa90
۱۰:۵۴
۱۲:۲۵
۱۲:۲۵
۱۲:۲۵
۱۳:۱۸
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
◆ «ملاحظاتی پیرامون رابطه ریاضیات و فلسفه»
◆ دکتر سیاوش شهشهانی(استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف)
◈زمان: سه شنبه ۴ آذر ساعت ۱۷:۰۰
◈مکان: گروه فلسفه علم، تالار دکتر گلشنی
◆ لینک افزودن به Google Calendar
◆ انجمن علمی فلسفه علم شریف
۱۲:۲۱
یکی از اصول مکانیک کوانتومی این است که برای هر کمیتی که در آزمایشگاه قابل اندازه گیری و مشاهده باشد یک عملگر ریاضی تعریف میشود. با استفاده از عملگر های متناظر با هر کمیت نیز میتوان توزیع احتمال مقادیر حاصل از اندازه گیری آن کمیت را پیش بینی نمود. برای مثال مکان یک ذره یک کمیت مشاهده پذیر است، در نتیجه برای آن یک عملگر در کوانتوم داریم که با نماد X و یک ^ (هَت یا همان کلاه) بالای آن نمایش می دهیم. کمیت های قابل اندازه گیری دیگر مانند تکانه، انرژی، اسپین و ... نیز همین گونه هستند.
یکی از معضلات جدی نظریه کوانتوم این است که در این نظریه، متناظر با کمیت مشاهده پذیر زمان (T) عملگری وجود ندارد. این در حالی است که از همان ابتدای پیدایش کوانتوم این کمیت در آزمایشگاه اندازه گیری می شده و اکنون نیز ما این کمیت را با دقت های بسیار بالا میتوانیم اندازه بگیریم. (پیش تر این معضل را در اینجا توضیح داده ام.) تلاش های بسیاری برای حل این معضل انجام گرفته و نظریه پردازان مطرحی از جمله بوهم، آهارونوف و روولی تلاش کرده اند تا عملگری برای این کمیت ارائه کنند و به قولی بر سر T کلاه بگذارند :) باوجود تمام تلاشها در بیش از نیم قرن گذشته، تاکنون هیچ راه حل مورد توافقی برای این مسئله ارائه نشده است.
با اینحال، شاید باید به شکل دیگری به این مسئله نگاه بیاندازیم. شاید راه حل برعکس است. یعنی بجای اینکه سعی کنیم زمان را عملگر کنیم و کلاه بر سرش بگذاریم، بیاییم و کلاه مکان را هم برداریم و دیگر آن را عملگری نگاه نکنیم. اگر بتوانیم به صورت سازگار چنین کنیم، تقارن میان مکان و زمان (که در نسبیت وجود دارد) در کوانتوم نیز باز می گردد. این ایده ای است که در مقاله اخیر دکتر کاظمی و دکتر جعفری مطرح شده است. این مقاله که در مجله بسیار مطرح Quantum منتشر شده، به کلی ماجرا را عوض میکند و با کنار گذاشتن رابطه جابجایی هایزنبرگ یک نسخه عام تر از کوانتوم ارائه میکند.
البته این اولین بار نیست که با حذف برخی اصول، به نظریات عمومیت بیشتری داده شده است. مثال بارز آن ظهور هندسه نااقلیدسی است که ریاضی دانانی نظیر گاوس و ریمان با حذف اصل پنجم اقلیدس به آن دست یافتند و میدانیم که تا چه اندازه در توسعه نظریه نسبیت عام و گرانش کاربرد داشته است. در اینجا نیز، نظریه کوانتوم تعمیم یافته با حذف رابطه جابجایی مکان و تکانه، رابطه عدم قطعیت هایزنبرگ را اصلاح میکند و در نتیجه آن یک طول بنیادی کمینه در معادلات ظاهر میشود. جالب اینجاست ما از نظریات و آزمایشات ذهنی گرانش کوانتومی انتظار وجود چنین طولی را داشتیم. کار بسیار ارزشمند دیگری که این محققان انجام داده اند مقایسه پیشبینی این نظریه کوانتوم تعمیم یافته با داده های آشکارساز امواج گرانشی AURIGA و همچنین گذار طیفی اتم هیدروژن است که بوسیله آن حد بالایی برای طول بنیادی مشخص نموده اند.
۱۸:۵۳
Wignern.pdf
۱۷۳.۵۷ کیلوبایت
ترجمه مقالهی
اثربخشی نامعقولِ ریاضیات در علوم̧ طبیعی
ترجمهی دکتر امیر آقامحمدی
The Unreasonable Effectiveness of Mathematics in the Natural Sciences
Eugene Wigner
لینک مقاله اصلی
Theoretical_Physics_News
@Zharfa90
اثربخشی نامعقولِ ریاضیات در علوم̧ طبیعی
ترجمهی دکتر امیر آقامحمدی
The Unreasonable Effectiveness of Mathematics in the Natural Sciences
Eugene Wigner
لینک مقاله اصلی
Theoretical_Physics_News
۶:۳۰
♾ وقتی «بینهایت» با «کامپیوترها» سخن میگوید:
پیوندی میان دو دنیای ریاضی
آیا تا به حال اندیشیدهاید که میان مفهوم انتزاعی «بینهایت» در ریاضیات محض و شبکههای وایفای (Wi-Fi) خانگی، ارتباطی بنیادین وجود داشته باشد؟تا پیش از این، حتی ریاضیدانان برجسته نیز این دو حوزه را عوالمی جداگانه میپنداشتند. اما کشفی نوین، پرده از حقیقتی دیگر برداشته است.
اصل ماجرا چیست؟در ریاضیات، شاخهای تحت عنوان «نظریه مجموعههای توصیفی» (Descriptive Set Theory) وجود دارد که با مجموعههای نامتناهی و ساختارهای پیچیده سر و کار دارد؛ حوزهای چنان انتزاعی که در مرزهای دانش ریاضی قرار میگیرد.در سوی دیگر، علوم کامپیوتر قرار دارد که با جهان محدود، الگوریتمها و شبکههای ملموس سروکار دارد.اخیراً یک ریاضیدان جوان به نام «آنتون برنشتاین» (Anton Bernshteyn) دریافته است که مسائل این دو دنیای متفاوت، در حقیقت بازتاب یکدیگرند.
پلی میان نامتناهی و محدودبرنشتاین نشان داد که مسائل مبهم دربارهی مجموعههای بینهایت را میتوان دقیقاً به زبان «الگوریتمهای توزیعشده» در کامپیوتر ترجمه کرد.بیایید نگاهی دقیقتر داشته باشیم:
در دنیای کامپیوتر : روترهای یک شبکه باید فرکانسهایی را انتخاب کنند که با همسایگانشان تداخل نداشته باشد. کامپیوترها برای رسیدن به این توافق، با یکدیگر تعامل میکنند.
در دنیای ریاضی : ریاضیدانان با گرافهای بینهایتی مواجهاند که باید نقاط آن را طبق قواعد خاصی رنگآمیزی کنند.کشف بزرگ اینجاست: سختی و پیچیدگی رنگآمیزی آن گرافهای بینهایت، دقیقاً معادل «کارایی» الگوریتمهایی است که کامپیوترها برای حل مسائل شبکه به کار میبرند.
اهمیت این کشف این پژوهش حکم یافتن یک لغتنامه میان دو زبان بیگانه را دارد:۱. ریاضیدانان اکنون میتوانند برای دستهبندی مسائل انتزاعی خود، به مخزن ابزارهای علوم کامپیوتر رجوع کنند.۲. متخصصان کامپیوتر نیز میتوانند از نظم ساختاری دنیای بینهایت برای بهینهسازی شبکههای واقعی بهره گیرند.
کلام آخراین دستاورد علمی یادآور میشود که مرزهای ترسیمشده میان علوم محض و کاربردی، همواره صلب و نفوذناپذیر نیستند. گاه راهحل یک چالش مهندسی، در دل پیچیدهترین مفاهیم بینهایت نهفته است.همانطور که برنشتاین میگوید: «میخواهم اذهان عادت کنند که درباره بینهایت بیاندیشند.» 
@Zharfa90
پیوندی میان دو دنیای ریاضی
آیا تا به حال اندیشیدهاید که میان مفهوم انتزاعی «بینهایت» در ریاضیات محض و شبکههای وایفای (Wi-Fi) خانگی، ارتباطی بنیادین وجود داشته باشد؟تا پیش از این، حتی ریاضیدانان برجسته نیز این دو حوزه را عوالمی جداگانه میپنداشتند. اما کشفی نوین، پرده از حقیقتی دیگر برداشته است.
۶:۰۲
بازارسال شده از جوهر
هگل و شیمی (۲)
شیمیسم و تفکر شیمیایی
هگل در سطح طبیعت، وجود سه لایه را فرض گرفته بود. لایهی اول را مکانیسم، دومی را شیمیسم و سومی را ارگانیسم نام نهاده بود. هگل این سطوح از واقعیت را غیرقابلتقلیل به هم میدانست و قوانینی را برای هر سطح در نظر میگرفت که مستقل از لایههای دیگر بودند. تنها قانون تغییرناپذیر و مشترک بین این سطوح، قانونِ دیالکتیک بود. از نظر هگل شرط اینکه بتوان لایههای مختلف واقعیت، یعنی لایههای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی و غیره را توصیف کرد، این است که این لایهها در آن واحد از جهتی جدا باشند و از جهتی متصل (اهمیت این سخن بهظاهر سادهی هگل را میتوان در مباحث مربوط به برآیش مشاهده کرد)
در این فرازها گویی هگل از سطح تبیینی ویژهای سخن گفته است. علم شیمی در آن زمان هنوز به نقطهای نرسیدهبود که ایدههای هگل برای آن قابلتوجه جلوه کند. پیشرفتهای شیمی در عصر حاضر نشان دادهاند که شاید قوانینِ جدیدی در شیمی وجود داشته باشد که با دیدِ کلاسیک در مورد قانون متفاوت باشد. همچنین از سخنانِ هگل در مورد رابطهی کل با اجزای آن برمیآید که او به وجود علیت نزولی (downward causation) قائل بودهاست.
... هگل از دو گونه تفکر صحبت میکند. تفکر مکانیستی و تفکر شیمیایی. از نظر هگل تفکر شیمیایی نمود بارزش در علم شیمی نمایان میگردد و نحوهی تفکر مکانیستی در فیزیک نمود پیدا میکند. از نظر هگل تفکر شیمیایی رویکرد مناسبتری برای مواجهه با مسائل جامعه است. با این نحوهی تفکر جنبههای مهم جوامع انسانی بهتر شناخته میشوند، جنبههایی که با نحوهی مکانیستی نمیتوان شناخت. در نحوهی تفکر شیمیایی جامعه را مانند گردایهای از انسانها نمیبینیم. جامعه دارای خصوصیاتی است که از مجموع خصوصیات افراد تشکیلدهندهی آن نتیجه نمیشود.
مرتضی شریفیمقدم
رسالهی «فلسفهی شیمی؛ استقلال و مسائل مهم»
#بریده_کتاب
میتوانید ما را در تلگرام، ایتا و بله دنبال کنید:🧪 @Jowhar03 | ܟٜߺ❟ܣܝ 
شیمیسم و تفکر شیمیایی
#بریده_کتاب
۱۸:۰۹